فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
چنان که از منابع کهن دریافت می شود، تنکلوشا از جمله قدیمی ترین آثار مربوط به تنجیم است که بر اساس نجوم ایرانی و با عنایت به حکایات زمان اولیه تألیف خود یعنی دوره ساسانی سامان یافته است. ادبیات تنجیمی چنین حکایت می کند که تنکلوشا پس از سامان در ایران به فارسی میانه، به زبان سریانی، و سپس در دوره اسلامی به عربی ترجمه شده است. این اثر منبع اطلاع بسیاری از ادبیات تنجیمی بعد از خود بوده است، اما از ترجمه سریانی آن اثری نیست، ولی از ترجمه های عربی و نیز ترجمه فارسی آن نسخه هایی در دست است و تنکلوشای 1074ه.ق. نمونه ای از ترجمه فارسی آن نسخه است. نسخه تنکلوشای 1074ه.ق. به فرمان پادشاه وقت و به قلم نستعلیق «محمد تقی بن حاجی محمد مشهدی» بازنویسی شده است. موضوع نسخه شرح و پیشگویی طالع در سیصد و شصت درجه بروج است. ویژگی منحصر به فرد نسخه که آن را از سایر نسخه های پیش و پس از آن متمایز می نماید، نگاره های آن است. در حقیقت نگاره ها تفسیری بصری از متن های پیشگویی هستند. جز در دیگر نسخه ها جز در شیوه خوشنویسی و تاریخ کتابت تفاوت چندانی با هم ندارند. مقاله دو هدف را دنبال می نماید: ابتدا به این پرسش پاسخ می دهد که آیا تنکلوشای 1074ه.ق. یگانه نسخه نگاره دار بوده است یا خیر. توصیف تنکلوشای مصوّر در اشعار دو شاعر سده ششم هجری یعنی خاقانی و نظامی، سابقه تنکلوشای مصوّر سده یازدهم هجری را تا سده ششم هجری به عقب برمی-گرداند و یگانه بودن آن را رد می کند. از سوی دیگر در منابع تاریخی سابقه تنکلوشا را از پیش از اسلام دانسته اند.هدف اصلی مقاله آگاهی از پیشینه کتاب و پاسخ به این پرسش است که تنکلوشا بیانگر باورهای کدام قوم است. استناد به منابع کهن بیرونی و تمرکز در برخی عناصر موجود در متن تنکلوشای1074ه.ق. و تجلّی آن در نگاره ها نهایتاً ما را به باورهای کیش صابی می رساند.
داستان های امثال در امثال مولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مجمع الأمثال میدانی، 1000 ضرب المثل عربی به نام «المولدون» ذکر شده است که در تعریف آن ها گفته اند: «امثالی که هویت عربی ندارند، در ادب عربی بی سابقه اند و از فرهنگ های دیگر به زبان عربی سرایت کرده اند»، میدانی درباره هویت این امثال نظری نداده است؛ ولی از آنجا که به اعتقاد صاحب نظران، فرهنگ ایرانی تأثیر گسترده ای در تکوین ادب عربی داشته است، اثبات خاستگاه ایرانی این امثال گامی در نمایاندن چهره فرهنگی ایرانیان قبل از اسلام برمی دارد که در غبار حوادث تاریخی گم شده است. به همین سبب در چند پژوهش جداگانه تلاش شده است هویت ایرانی شماری از این امثال، از طریق بررسی مضامین و واژگان و ردیابی در آثار ایرانی مشخص شود. در این پژوهش از طریق تطبیق مضامین امثال مولد و داستان های امثال ایرانی، تلاش کرده ایم سرنخ هایی از هویت ایرانی این امثال را نشان دهیم؛ زیرا در فرهنگ و ادب ایرانی داستان هایی دیده می شود که نتیجة آن ها عیناً معادل ضرب المثل مولد است، به گونه ای که تردیدی درباره ریشة مشترک آن ها نیست. با آنکه میدانی مدعی است که همه داستان های مربوط به امثال را نقل کرده، هیچ یک از داستان های مورد استناد در این پژوهش را ذکر نکرده است و این نشان می دهد که این داستان ها در ادب عربی، در روزگار میدانی شهرت نداشته است.
وجود این داستان ها در فرهنگ و ادب فارسی قراینی است که آبشخور برخی از امثال عربی را در فرهنگ ایرانیان نشان می دهد.
نکته ای تازه در فرزندکشی گشتاسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گشتاسب در متون دینی زرتشتی شخصیتی موجه و حتی مقدس دارد، اما در شاهنامة فردوسی
و بیشتر کتاب های تاریخی بعد از اسلام، پادشاه منفور و تبه کاری است که پسر دلاور خود
اسفندیار را آگاهانه به کام مرگ می فرستد. اغلب منتقدان معاصر نیز در تحلیل شخصیت
گشتاسب، نظر فردوسی را پذیرفته و تکرار کرده اند. در این مقاله ضمن نگاهی گذرا به
شخصیت گشتاسب و اسفندیار در متون دینی قبل از اسلام و شاهنامه و دیگر متون تاریخی
بعد از اسلام و همچنین تحلیل نظر منتقدان معاصر، سعی شده است از منظر قصه که با اسطوره
ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی دارد، شخصیت دوگانة گشتاسب در ارتباط با اسفندیار تحلیل و
توجیه شود. در یکی از مناسک و سنت های قصه که در سراسر جهان نمونه های فراوانی دارد،
قربانی شدن پسر ارشد برای حفظ و بقای تخت و تاج پدر است. در این آیین پسر با طیب
خاطر خود را قربانی پدر و تخت و تاج او می کند و به افتخاری بس بزرگ نائل می شود و پدر
نیز مستوجب هیچ سرزنش و نکوهشی نمی شود.
غیبت بهرام گور (بررسی مضمونی حماسی- اساطیری در روایاتِ پایانِ زندگیِ بهرام پنجم ساسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مضمون که کسی به غار، چاه، گودال، قبر، زیر زمین و... می رود و در آنجا عروج می کند و غایب می شود یا زندگانی ابدی می یابد و تا رستاخیز زنده می ماند/ می خوابد تا در آخرالزمان ظاهر شود، نمونه های مختلفی در روایات حماسی- اساطیری، آیینی- اعتقادی و تاریخی دارد. بهرام پنجم ساسانی (ملقّب به بهرام گور) هم- که ظاهراً به مرگ طبیعی درگذشته- در داستانهای متعدّدِ پایانِ کارش در غار یا گنبدی ناپدید می شود و یا به چاه و مرداب یا شوره زار می افتد و پیکرش را نمی یابند. احتمالاً این روایات نیز مبتنی بر بن مایه مذکور است و ایرانیان که می پنداشتند بهرام گور پس از اتمامِ شهریاریِ دادگرانه اش غایب شده و زنده به آسمان رفته است تا در روز رستاخیز باز گردد و برای پیروزیِ فرجامینِ نیکی بستیزد، افسانه هایی پرداخته اند که در آنها بهرام همچون کیخسرو و دیگر همتایانِ منجی و جاویدانش در غار یا چاه ناپدید می شود. شاید تصوّرِ چنین سرنوشتِ داستانی و آیینی برای او به دو دلیل بوده است. نخست تبدیلِ شخصیّتِ تاریخیِ بهرام گور به شاه- پهلوانی حماسی- اساطیری و محبوب در روایات و معتقدات ایرانیان که هم دلیر بوده است و هم رعیّت پرور و دیگر، هم نامیِ او با یکی از نجات بخشانِ رستاخیزیِ زرتشتی یعنی بهرام ورجاوند و جابه جاییِ برخی خویشکاری هایِ بهرام های نامدار در سنّتِ داستانی و تاریخیِ ایران که موجبِ انتقالِ نقشِ آخرالزمانیِ بهرام ورجاوند به بهرام گور شده است.
تابوی نام در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه طومارهای نقالی به عنوان بخشی مکتوب از سنت حماسی روایی شفاهیِ در باور انسان های ابتدایی نام با ذات منطبق است؛ زیرا انسان ابتدایی فکر می کرد ارتباط بین نام و شخص یا شیء موسوم به آن قراردادی نیست و نام جزوی از وجود خود اوست و نیروهای شر می توانند از این طریق به او آسیب برسانند. این نوع نگاه به نام مختص مکان خاصی نیست و در همه جوامع وجود دارد و قواعد خاصی نیز با عنوان تابوی نام بر این جوامع تحمیل شده است. در باورهای عامه مردم ایران و نیز شاهنامه که روایتگر باورهای اساطیری ایرانیان است، این نوع تابو به صورت های مختلف دیده می شود: گاه نام عین ذات است، مانند زمانی که رستم مقصران اصلی کشته شدن سیاوش را برای هومان برمی شمرد. گاه به صورت برگزیدن دو اسم دیده می شود که یک نام، اصلی و جزو ذات است و دیگری فرعی است. این نوع تابو در بخش هایی از سواحل جنوبی ایران و همچنین بین ترکمن ها دیده می شود و در شاهنامه نیز درباره قباد و شیده نمود دارد. مصداق دیگر تابوی نام، عدم ابراز نام است که در بین مردم و در جنگ های شاهنامه دیده می شود. این مسأله در شاهنامه به دو صورتِ صراحت در عدم ابراز نام و طفره رفتن از ابراز نام تبلور یافته است. آخرین نمونه تابوی نام، تعویض و یا تغییر نام است که بیشتر برای فریب ارواح و فرار از آسیب آن ها به کار می رفته است.
بررسی و تحلیل سیاست خارجی ایران و هند تا سال 1392(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله نگاهی به سیاست خارجی ج.ا.ا و هند با تاکید بر تحلیل و بررسی حوزه های تعامل و تقابل دو کشور تا قبل از توافقات هسته ای می باشد. در واقع از همین مطالعات تطبیقی است که میتوان به برخی مسائل و مشکلات و بن بستهای حقوقی و سیاسی راهی یافت، زیرامطالعه تطبیقی سبب بهره مندی پژوهشگران از تجارب، آزمون و خطای ملل مختلف میشود. تحولات اخیر منطقه خصوصا موج بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال افریقا از یک سو و تقابل دیرینه ایران و آمریکا، نگاه ایران به جنوب شرق آسیا،نفوذ عمیق آمریکا و اسرائیل در منطقه به ویژه در شبه قاره هند و نوع بازی ایران و هند در حوزه های همکاری یا رقابت، عرصه های همگرایی و واگرایی متنوعی را برای این تعاملات موضوع ضرورت این تحقیق را فراهم ساخته است. از این رو سوال اصلی این تحقیق عبارت است از جایگاه ایران در سیاست خارجی نوین هند چگونه است و آینده این روابط چه زمینه های همگرایی و همکاری را سبب می شود.اگر ایران و هند بتوانند همزمان با تداوم رشد، ثبات خود را حفظ کنند، این رشد برای دهه ها قابلیت خواهد داشت. ادامه این روند در عین ثبات بخشی، تغییر توزیع قدرت و چینش بازیگران در عرصه سیاست بین الملل را به دنبال خواهد داشت و هند را به قدرتی بزرگ در عرصه نظام بین الملل تبدیل خواهد کرد بدین ترتیب در تعریف یا تغییر مؤلفه های نظام بین المللی نقش بسیار مهمتری را بر عهده گیرد. در این تحقیق از منابع معتبر استفاده شده است.
بازتاب روابط خویشاوندی در ضرب المثل های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عرصه های تجلی روابط خویشاوندی زبان، ادبیات عامه و به ویژه ضرب المثل ها هستند. پژوهش حاضر به بررسی انعکاس روابط خویشاوندی در ضرب المثل های فارسی می پردازد. به این منظور، ضرب المثل هایی انتخاب شدند که در آن ها واژه هایی برای ارجاع به خویشاوندان به کار رفته است. ضرب المثل های منتخب از فرهنگ بزرگ ضرب المثل های فارسی استخراج شدند و ضرب المثل های مربوط به زبان ها و گویش های غیرفارسی از آن حذف شدند. درنهایت 3232 ضرب المثل فارسیِ مرتبط با روابط خویشاوندی به دست آمد. ضرب المثل ها نخست براساس روابط خویشاوندی آن ها دسته بندی شدند. سپس خویشاوندان بر اساس نوع خویشاوندی (نسبی، سببی یا ناتنی) و درجه خویشاوندی (درجه یک، درجه دو، درجه سه و خویشاوند دور) طبقه بندی و مقایسه شدند. جنس، نسل و فرود خویشاوندان، جنس «خود» و نوع خانواده نیز در نظر گرفته شدند و مبنای مقایسه خویشاوندان در ضرب المثل ها قرار گرفتند. ضرب المثل های مربوط به زن (در مقام همسر) بیشتر از همه خویشاوندان دیگر است؛ در حالی که ضرب المثل های مربوط به خویشاوندی نسبی بسیار بیش از خویشاوندی سببی و ناتنی است. پس از زن، پدر در جایگاه دوم قرار دارد و فرزند در جایگاه سوم. خویشاوندان مؤنث بیش از خویشاوندان مذکر در ضرب المثل ها آمده اند؛ اما در عین حال فراوانی ضرب المثل های مربوط به مردان خویشاوند بیش از زنان خویشاوند است.
الگوی زندگی جهان پهلوان (همراه با نقدی بر الگوهای قهرمانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون برای زندگی قاعده مند و تکرارپذیر قهرمان در روایت های قهرمانی سراسر جهان، الگوهای متعددی پیشنهاد شده است که فارغ از برخی جزئیات، در کلیت خویش با یکدیگر مشابهت های بسیار دارند. این پژوهش پس از معرفی و نقد الگوهای قهرمانی موجود، مشهورترین و جامع ترین آن ها را نمونه وار با وقایع زندگی رستم می سنجد و نشان می دهد که بسیاری از ارکان این الگوها با برجسته ترین نمود جهان پهلوان و فراتر از آن با ساختار زندگی پهلوانان خاندان سام، همخوانی مطلق ندارند و برای طبقه بندی ساخت کلی زندگی پهلوان ایرانی، طراحی یک الگوی بومی ضروری و راهگشاست. ازاین رو، نگارندگان پس از بررسی چارچوب زندگی روایی پنج پهلوانِ نخست این خاندان، یعنی گرشاسب، نریمان، سام، زال و رستم، عناصر تکرارپذیر آن ها را نمایان کرده اند و بر این اساس، الگوی تازه ای از زندگی پهلوان ایرانی پیشنهاد داده اند که از دوازده گزاره تشکیل می شود که در پنج بخش ویژگی های پدر و مادر پهلوان، خصوصیات شگفت پهلوان از بدو تولد و خردسالی، عزیمت برای نبرد، دلدادگی و ازدواج، و در نهایت بزهکاری و مرگ بررسی شده است.
استلهام القرآن الکریم فی شعر ممدوح عدوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یحاولُ البحثُ مقاربةَ استلهامِ القرآنِ الکریمِ فی شعرِ ممدوح عدوان، مُبیّناً أثرَ لغةِ القرآن الکریم السّامقةِ، ودلالات آیاتِه القارَّة فی الذّاکرةِ الدّینیّةِ، فی ارتقاءِ النَّصِّ الشِّعریِّ الحدیثِ إلى مستویاتٍ فنیّةٍ ذات مرجعیّةٍ قرآنیّةٍ.
وقد تبدّى هذا الاستلهامُ فی شعرِ ممدوح عدوان بطرائقَ متعددةٍ، اختارَ البحثُ منها نماذجَ تنتظمُ وفقَ مستویین: مستوى الاستثمارِ اللفظیِّ، إذ یُعیدُ الشاعرُ خلاله إنتاجَ المعنى القرآنیِّ، مُحتفظاً بألفاظِهِ، للتّعبیرِ عن رؤیةٍ معاصرةٍ للواقع. ومستوى الأسلوبِ التّعبیریِّ، الذی یُحاکی فیه الشّاعرُ أسلوبَ القرآنِ الکریمِ وعباراتِه ضمنَ سیاقٍ جدیدٍ یُقاربُ أفکارَ الشّاعرِ، وحالتَهُ الشّعوریّة الرّاهنة.
لقد أسهمَ الاستلهامُ القرآنیُّ فی رفدِ نصوصِ عدوان بأبعادٍ دلالیّةٍ وجمالیّةٍ جدیدةٍ، تُحقّقُ نوعاً من التّواصلِ الفعّالِ مع القارئ، استناداً إلى قداسةِ ألفاظِ القرآنِ الکریمِ، ومتانةِ أسلوبِه اللغویِّ والّتعبیریِّ. ویندرجُ هذا الاستلهامُ فی سیاقِ الحداثةِ الشّعریّةِ التی تنزعُ إلى التعاملِ مع القرآنِ الکریمِ بوصفهِ مُحفّزاً على دینامیّةِ الفکرِ والتّعبیر.
مقایسه «شرور» در شاهنامه و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبت دادن خلق شرور به خدای سبحان، به توحید ذاتی و صفاتی که خدا را مبرّا از صدور هر آلودگی می داند، لطمه می زند و جدا کردن خالق خیر و شر، به معنی اعتقاد به دو آفریننده و فاصله گرفتن از توحید افعالی است. چنان که از قرائن برمی آید؛ فردوسی و مولانا برای حلّ این معمّا از دو زاویه به شرور نگاه می کنند: زاویة نخست کلّی نگر است و نسبت شر را با خدا بر اساس رابطة خالق و مخلوق بررسی می کند. از این زاویه به اعتقاد فردوسی هر موجودی بنا بر حکمتی آفریده شده و صدور شر از خیر مطلق، عقلاً محال است. مولوی برای اثبات این حقیقت، به قدرت و لطف الهی استناد می کند و خدایی را که قادر بر خلق شر نباشد؛ ناقص می داند. به عقیدة وی خدا به دلیل لطف، جهان را خلق و شر را معدوم کرده است. از زاویة دوم نسبت موجودات با یکدیگر سنجیده می شود و نوع نگاه و شناخت انسان، خیر و شر آفریده ها را مشخّص می کند؛ به عبارت دیگر خیر و شر امری نسبی است و در کلّ جهان شری وجود حقیقی ندارد. این نگاه محصول اندیشه ای است که برای «وجود» اصالت قائل می شود و تصوّر جهانی برتر از جهان موجود را محال می داند. هدف تحقیق حاضر، ذکر مصداق هایی از شاهنامه و مثنوی است که ثابت می کند، فردوسی و مولانا از اصل توحید برای تفسیر وجود شر نسبی عدول نکرده اند. فردوسی با نگرش حکیمانه وجود شر ذاتی را عقلاً محال می داند و مولانا با دیدگاه عارفانه و استناد به قدرت و لطف الهی همین حقیقت را بازگو می کند.
اندیشه های کلامی در باب توحید در آراء اعتقادی بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلام و عرفان از امّهات علوم اسلامی به شمار می روند و هر چند در روش اختلاف دارند و هر یک از منظر خاص خود به طرح مباحث دینی پرداخته اند، در موضوعات متعدد مشترکند. «بهاء ولد» که از عارفان قرن ششم و هفتم هجری است، از جمله عارفانی است که در «معارف»، اثر یگانه اش که تنها راه شناخت شخصیت علمی و معنوی اوست، ضمن بیان اندیشه های عرفانی خود نیم نگاهی نیز به مباحث اعتقادی و کلامی داشته است. بهاءولد از پایگاه یک عارف و عالم اشعری و با پیروی از روش عرفانی به طرح موضوعات کلامی پرداخته و به حل مشکلات دینی در اصول عقاید از قبیل توحید، اسما و صفات الهی، جبر و اختیار، امکان رؤیت خدا، تعدد ادیان و... توجّه کرده است. طرح مباحث مختلف کلامی از سوی بهاءولد، متأثر از بعد عرفانی شخصیت وی است. او تحت تأثیر روش شناسی و معرفت شناسی عرفانی و بدون تعصب ورزی بر مذهب کلامی خویش، با ظرافت و مهارت، مباحث مهم کلامی را تبیین کرده است. بر این بنیاد، نزدیکی و هماهنگی روش عرفانی و کلامی در اندیشة بهاء ولد، علی رغم تمایز و اختلاف ذاتی آنها قابل توجه است.
استعاره زدایی از واژه آسمان در اشعار کلاسیک فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان فارسی و اشعار کلاسیک درباره آسمان و تأثیر آن بر انسان ها مطالب متنوعی مشاهده می شود. معمولا هنگام شرح و توضیح این اشعار به آرایه استعاره یا مجاز متوسل شده و اغلب آسمان، استعاره یا مجاز از خداوند، قضا و قدر و... دانسته می شود. با نگاهی به پیشینه اعتقادی و اسطوره ای مشخص می شود، آنچه در زبان موجود است و به تبع آن در بسیاری از اشعار راه یافته است، نه تنها مجاز یا استعاره نیست؛ بلکه باورهایی استوار در فرهنگ گذشتگان اعم از ایرانی و غیرایرانی است که همانند دیگر عناصر دینی و باوری بر محمل زبان به اشعار و زبان کنونی فارسی راه یافته است. این پژوهش سعی دارد تا به ریشه یابی آسمان و باورهای پیرامون آن براساس متون کهن ایرانی و اساطیر و باورهای ملت های دیگر بپردازد و شواهد کاربردی آن باورها را در زبان فارسی با استناد به مثال های شعری تبیین نماید. به دلیل گستردگی ادبیات فارسی، دیوان چهار شاعر پارسی زبان سده پنجم؛ عنصری، منوچهری، ناصرخسرو و مسعودسعد به عنوان ملاک در نظر گرفته می شود. پس از بررسی کاربردهای مختلف آسمان در این اشعار و مقایسه آن با اساطیر و باورهای متقدم بر آن ها مشخص می شود که همه کاربردهای آسمان در آن ها دارای زمینه های اعتقادی بوده که به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در زبان این شاعران منعکس گشته است.
بررسی دین زرتشتی در شاهنامه فردوسی
حوزههای تخصصی:
ایران سرزمینی است که از روزگاران بسیار کهن، تمدن های گوناگونی را در خود پرورش داده است. وجود هریک از این تمدن ها سبب گردید که کشور ایران از فرهنگ والایی برخوردار شود. یکی از نشانه های برتری و ارجمندی فرهنگ ایرانی، پیدایش و ظهور دین ها و آیین هایی است که خاستگاهی ایرانی دارند. هریک از این ادیان به نوبه ی خود، تاثیر مستقیمی در شکوفایی فرهنگ و تمدّن ایران داشته اند. شاهنامه ی فردوسی که آیینه ی تمام نمای شکل گیری فرهنگ ایرانی از عصر اساطیری تا حمله ی اعراب به ایران است از بازتاب نمودن اعتقادات و باورهای مردمان پیش از اسلام دور نمانده است.
اسطورة فریدون، نمادها، بن مایه ها و تحولات آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله اسطورة فریدون و تغییر و تحولات آن در گذر زمان و زمینه های مختلف دینی با توجه به منابع قبل و بعد از اسلام بررسی شده استوضمن مقایسة فریدونو کارهای او با بعضی از شخصیت های اسطوره ای ودایی و آیین میترا و ارتباط آنها با نمادهای باروری، نشان داده می شود کهکار ویژة اینپهلوان اژدهاکش اوستا، کار ویژة خدایان باروری و بارندگی است.در متون بعد ازاسلام گرچه فریدون کار ویژه و چهرة خدایی خود را تا حد زیادی از دست داده است و به پادشاهی با قوای فوق طبیعی تنزل یافته است، همچنان بن مایه های اساطیریو قوای فوق طبیعی جایگاه خود را در این اسطورة تحریف شده، حفظ کرده اند و نشان دهندة ارتباط پنهانیآن با جهان پر رمز و راز اساطیری اند که از جملة آنها است: رازآموزی، گذر از آزمون های دشوار برای اثبات قابلیت ها، ارتباط رازآمیز اسم با ذات هر فرد، بهره داشتن از سحر و جادو و وضع جشن ها و آیین هایی که غالباً با دربرداشتن عناصر نمادینی چون گاو به زایندگی و حاصل خیزی مربوط می شوند.