فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۴۱ تا ۱٬۴۶۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
مانی در اواخر حکومت پارتیان، در سرزمین بابل به دنیا آمد. هنگامی که دوازده ساله بود، فرشته ای بر او نازل شد و به او فرمان داد به تبلیغ دین خود بپردازد؛ اما این کار را تا مدت ها به تعویق بیندازد. او نخست پدر و اطرافیانش را به دین خود دعوت کرد ولی بعدها نتوانست در میان همشهریهای خویش توفیق چندانی به دستآورد. پس از چندی به سفرهای تبلیغی خود در حدود آسیای میانه دست زد. در همین سفرها بود که با آیین بودایی نیز آشنا گردید و بعدها دین جدید خود را با دین های زردشتی، عیسوی و بودایی تلفیق کرد. پس از مدتی به ایران بازگشت و به دربار شاپور اول ساسانی بار یافت و در جایگاه پزشک، در شمار ملازمان شاه قرارگرفت. او در مدت پادشاهی شاپور، آزادانه به گسترش مانویت پرداخت. ولی چندی پس از مرگ شاپور، با مخالفت های فراوانی روبه رو گردید و سرانجام با تحریک موبدان زردشتی، به دستور بهرام اول به قتل رسید.
در قسمت تاریخی شاهنامه، روایت پیدایش مانی و آمدن او به دربار ساسانیان، تفاوت های چشم گیری با پژوهش های تاریخی دارد که در این مقاله، وجوه تشابه و تمایز روایت فردوسی را با تحقیقات تاریخی بررسی کردهایم.
بیهقی، اولین خبرنگار تمام عیار ایرانی
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی آیینهای سوگ در شاهنامه و بازمانده های تاریخی – مذهبی سوگواری در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه و بررسی آیینهای سوگواری در شاهنامه و مقایسه آن با آیینهای سوگواری، که از دیرباز در مناطقی از ایران برگزار می شده است، نشان می دهد که میان روایات داستانی شاهنامه و واقعیتهای تاریخی درباره آیینهای سوگ، شباهتهایی هست. در این مقاله بر آنیم تا با بیان اموری که در برخی شرایط مرگ در این دو فضا رخ می دهد، نخست با هشت دلیل تاریخی صدق حضور آنها را در ایران باستان یادآور شویم و سپس به بررسی تناقض آنها با قوانین جدی و سختگیرانه مذهبی بپردازیم و در راستای پی جویی دلایل این تفاوتها سه پاسخ احتمالی را مطرح سازیم: شمالی - شرقی بودن روایتهایی که این سوگواریها در آنها موجود است. تاثیر خداینامه های شاهی بر وقایع مربوط به سوگ در شاهنامه و یادآوری نقش زرتشت در تعدیل بسیاری از آیینها و از جمله سوگواریهای شدید در ایران باستان.
بررسی متون پهلوی غیردینی در ادبیات عصر ساسانی
حوزههای تخصصی:
اندیشه مثالی و ادبیات مثالی سیر تحول نظریه فلسفی عالم مثلی و پیوند آن با ادبیات تمثیلی با تمرکز بر ادبیات تمثیلی مولانا درمثنوی و فیه مافیه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نظریه عالم مثلی- اعتقاد به وجود جهانی مثالی که پیش از خلق دنیای مادی موجود بوده است- پیش از افلاطون در اندیشه های زرتشت و اعتقاد او به جهان فروشی وجود داشته است. چنین تفسیری از وجود دوگانه جهان (جهان «مثالی و عالم «سایه»)، در اندیشه فلاسفه و عرفای اسلامی نیز نفوذ کرده، از آن به «اعیان ثابته»، «عالم مثل معلقه» و ... تعبیر شده است. در اندیشه یونگ نیز وجود «کهن الگو» ها را در جهانی ماورای ادراک محسوس («ناخودآگاه جمعی»)، تفسیرجدید و انسان شناسانه ای از همان صورت های مثالی و عالم مثلی دانسته اند. همه این نظریه ها برپایه صدور معقول درمحسوس و نزول از وحدت به کثرت و نظام سلسله مراتبی استوار است. چنین دیدگاه هایی وقتی به تبلور ادبی می انجامند، شکلی از ادبیات تمثیلی یا رمزی را به وجود می آورند که درونمایه ای دوگانه («ممثل به» ملموس و «ممثل» مجرد) به اثر می بخشد. در آثار و افکار مولانا نیز این جهان بینی فلسفی و نمودهای ادبی آن به روشنی قابل پیگیری است. مبانی نظری این تفکر را در مثنوی و فیه مافیه و نمودهای ادبی آن را در مثنوی می توان مشاهده کرد.این جستار، ضمن توصیف سیر تحول این افکار، پیوند نظریه فلسفی عالم مثلی را با ادبیات تمثیلی - که در ارتباط بین سمبولیزم غربی و ایده آلیسم افلاطونی متجلی شده است- مورد بررسی قرار می دهد و به بیان نمودهای فکری و ادبی آن درجهان بینی مولانا و ادبیات تمثیلی او در مثنوی و فیه مافیه می پردازد.
گفتمان فلسفی مدرن و نگارش مسوولانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
راندن شاعران از جمهوریت افلاطون برای ایجاد جامعه ای عاری از مسئولیت گریزی نخستین گام در نوشته های فلسفی نظرورزانه ی غربی در انتقاد از هنر و ادبیات است. از دیدگاه افلاطونی، نگارش «غیرمسئولانه»ی غیرعقلایی، که شعر به دلیل ماهیت الهامی، تبلور جدی آن است، نظام اجتماع ایدآل یونانیان را می آشوبد و باید از آن به نفع نوشتار فلسفی نظرورزانه، که عقلایی و حقیقت جو است، احتراز کرد. با وجود عدم امکان تعیین دقیق صحت و سقم این نظرات، آن ها در طول تاریخ در اشکال مختلف بیان شده و بحران های جوامع بشری به آن نظرات نسبت داده شده اند. در این مقاله، با توجه ویژه به دوره ی مدرن، بحث می شود که به دلیل نقصان در «گفتمان فلسفی» مدرن، نوشته های فلسفی به ظاهر «مسئولانه» خود خطرناک و عامل بحران های سیاسی و اجتماعی بوده اند. شاید نگارش برآمده از «گفتمان ادبی» بتواند نقش «مسئولانه تری» داشته باشد.
استعاره های جهتی قرآن با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله، بررسی زبان شناختی استعارة جهتی در قرآن با توجه به رویکرد نظریة معاصر استعاره است. اهمیت این تحقیق در اینجاست که استعاره بخش مهمی از ارتباط های گفتاری و کلامی را تشکیل می ¬ دهد و آن قدر طبیعی وارد زندگی ما می شود که ممکن است در عمل جلب توجه نکند. استعاره در زبان دین نیز کمتر از سایر صورت های زبانی نیست. در استعاره¬های جهتی، نظامی کلی از مفاهیم با توجه به مفاهیمی از نظامی دیگر سازمان¬بندی می¬شود. استعاره¬های جهتی، مفاهیم را با اعطای صورت مکانی در جهات متقابل به یکدیگر مرتبط می¬کنند. این جهت¬های مکانی، قراردادی یا دلبخواهی نیستند؛ بلکه بر مبنای تجربه های فیزیکی و فرهنگی انسان ها شکل می¬گیرند. وظیفه این نوع استعاره ها بیش از هر چیز، برقراریِ انسجام در نظام مفهومیِ ماست. تقابل های «بالا یا پایین، جلو یا پشت، راست یا چپ، مرکزی یا حاشیه¬ای، درون یا بیرون» همه از این دست است. این جهت¬های فضایی یا مکانی با تصویر فضایِ هندسی¬ای که در ذهن به وجود می آورند، مفهومی جدید و در نتیجه درکی جدید می آفرینند.
تحلیل مضمونی چند نمونه از نگاره های «گذر سیاوش بر آتش» در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چو بخشایش پاک یزدان بود دم آتش و آب یکسان بودنقاش ایرانی داستان را تنها تصویرسازی نمی کرد بلکه بن مایه، جوهر و مفهوم داستان را تاویل و با روحی معنوی به تصویر می کشید تا با هنر خود، همگان را از درک آن بهره مند سازد. با این نگاه، ویژگی های تصویری، واقعیت را آشکارا بازتاب نمی دهند؛ بلکه به کار «معناسازی» مشغول اند و دستیابی به حقیقت آنها، خالی از دشواری نخواهد بود. اما متاسفانه تاکنون توجه زیادی به نگارگری ایران، از نظر معنای عرفانی، فلسفی و درونی این هنر نشده و بیشتر تحقیقات، به شرح عناصر صوری و مباحث تاریخی معطوف گردیده است. از این رو، مقاله توصیفی تحلیلی پیش رو، کوششی است در رفع این نقیصه در قبال چند نمونه از نگاره های «گذر سیاوش بر آتش» به روایت شاهنامه فردوسی. اصلی که دریافت آن، علل حجم عظیم نگاره های تصویر شده با موضوعیت این داستان را توجیه می کند.
گزارش منوچهر جوان جم از تیشتر باران ساز در متن فارسی میانه دادستان دینی
حوزههای تخصصی:
باران در اساطیر ایران پدیده ای اهورایی است. پیدایی این اسطوره به واسطهٔ ویژگی های آب و هوایی فلات ایران امری منطقی است. اسطورهٔ باران سازی «تیشتر» در اوستا و غالب متون فارسی میانه آمده است اما هیچ یک از این منابع اشاره ای به دادستان دینی نکرده اند. در این مقاله، گزارش منوچهر جوان جم، مؤلف دادستان دینی، دربارة اسطورهٔ باران و نقش «تیشتر» در ایجاد این پدیده بررسی شده است.
تحلیل روان شناختی رنگ سرخ و سیاه در اشعار صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل روانی افراد برمبنای روان شناسی رنگ، یکی از شیوه های رایج در روان شناسی محسوب می شود. کسانی که به اختیار و آگاهانه و بر پایه علاقه و سلیقه به انتخاب رنگ ها دست می زنند، زمینه را برای تحلیل روانی خود به دست می دهند.
صائب شاخص ترین چهره ادبی قرن یازدهم هجری و یکی از پرکارترین شاعران این مرز وبوم گزینه مناسبی برای تحلیل روان شناختی برمبنای روان شناسی رنگ ها است؛ زیرا از طرفی مجموعه اشعار او هم از نظر حجم و هم از نظر مضمون از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است و از طرفی خود صائب به عنوان نمونه ای از افراد جامعه و تحت تأثیر عوامل بیرونی ودرونی و از طریق استفاده از رنگ ها به نمایاندن مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی خود پرداخته است.
در اشعار صائب بین کاربرد رنگها دو رنگ سرخ و سیاه کاربرد برجسته تری دارند. رنگ سرخ نمایان گر شور و شوق و انگیزه های بی پایان او برای دست یافتن به تمام آرزوهایی است که به گونه های مختلف از او سلب شده است. رنگ سیاه نماد تیرگی ونفی همه چیز است. در ورای آن چیزی متصوّر نیست. از همین رو پایان راه، ناامیدی وانصراف و تسلیم تلقی می گردد.
اما همراهی این دو رنگ، نشان از تلاش شاعر برای رهایی از وضعیت به وجود آمده دارد وگویی هنوز امید به بهبود روزگار دارد.
رنگ سرخ و واژگانی که نماد رنگ سرخ هستند، یاد آور وطن به صورت عام و ایران و اصفهان به طورخاص است و رنگ سیاه و واژگان یادآور سیاهی، نماد هند و سرزمین های تابع آن است تا جایی که اصفهان و هند در ذهن ( و روان ) شاعر، مترادف و جایگزین دو رنگ سرخ و سیاه شده است.
تحلیل معنا- ساختاری دو حکایت از تاریخ بیهقی با تکیه بر الگوی کنشگرهای گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گریماس و دیگر معناشناسان مکتب پاریس بر این باورند که واقعیت، همواره گریزنده است و عوامل بیرونی دخیل در پدید آمدن روایت و ریشه های واقعی آن همواره مبهم اند. بر این اساس، روایت گونه ای شبیه سازی از واقعیت یا شبه واقعیت است. در این مقاله با استفاده از الگوی کنشگرهای گریماس به تحلیل و بررسی دو حکایت از تاریخ بیهقی پرداخته و در پی آشکار ساختن دو گونه از روایت در این اثر بوده ایم: گونه اول روایتهایی که بیهقی به جزئیات موثق درباره آنها دسترسی نداشته است و به دلیل شخصیت پردازی ضعیف قابلیت محدودی برای تطبیق بر این الگو دارند.گونه دوم حکایاتی که به دلیل شخصیت پردازی عالی، الگوی کنشگرها کاملاً بر آنها قابل تطبیق است. این حکایات دارای میزان واقع نمایی بالایی هستند و هنرمندی بی مانند بیهقی را در شبیه سازی واقعیتهای تاریخی در قالب روایتهایی باور پذیر نشان می دهند.