فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
آثار عرفانی عصر اسلامی چون آینه ای اندیشه های گنوسی پیش از اسلام را باز می نماید. این مقاله با بهره گیری از متون نجع حمادی و مثنوی مولوی به عنوان یکی از برجسته ترین آثار صوفیانه، دیدگاههای عرفانی درباره روح را بررسی می کند. ماجرای هبوط روح از موطن اصلیش )عالم روحانی( و اسارت و غربت آن در عالم مادی، غفلت روح و گرفتار آمدن آن در زندان جهل، اینکه نجات روح از قید عالم مادی در گرو بیداری آن و از طریق کسب معرفت است و این معرفت از سوی خداوند به انسان می رسد، جملگی از تعالیم مولانا است که شباهت بسیار با آموزه های گنوسی دارد و می تواند حاکی از تاثیر گنوستیسیزم بر تصوف باشد.
«استاد شهریار، مرغ باغ معرفت»
حوزههای تخصصی:
همه آن نیست که دانش برد انسان تا ماهدانشی هست که تا عرش برد انسان راآهن آلات تمدن نشود کز عرفان آدمی جلوه دهد جوهر جسم و جان را در این مقاله که حاصل مطالعات دقیق و موشکافانه دیوان فارسی شهریار ملک سخن پروری است، بینش های عارفانه شهریار و نگرش های عارفانه و عالمانه او به مراحل سیر و سلوک، نشان داده شده است. و تراوشات قلبی این شاعر ولایی در باب عرفان و معرفت به تصویر کشیده شده است. و در حد یک مقاله به اثبات رسیده است که؛ شهریار همچنان که در انواع موضوعات شعری حق مطلب را ادا کرده است، آن گاه که قدم در وادی بیکران عرفان و معرفت نیز نهاده است، تا قله قاف کشف و شهود اوج گرفته، با استمداد از انفاس قدسی همای رحمتش زیر سایه همای هدایت آرمیده است. و سرانجام به این باور رسیده است که:شهریارا درس عشق خود روان
نگاهی سبک شناختی به واژگان در زبان شعر فروغ
حوزههای تخصصی:
فروغ فرخزاد از چهره های صاحب سبک شعر پارسی است. یکی از وجوه مهم سبک شناختیِ شعرِ او، زبان متمایز شعرهایش است که در هر دو محور عمدة نحو و واژگان برجسته است. این نوشتار، واژگان شعر فروغ را با شیوة توصیف و ارائه آمار بررسی کرده و هم چنین به تبار لغات، دایرة واژگانی، برجستگی واژگان خاصِ مفرد و مرکب و نیز نوع و ساختمان فعلِ اشعار او و پیوند میان سبک واژگانی و عواطف و ذهنیت شاعر پرداخته است.
حکایت جان سیری بررسی تقابل مرگ و زندگی در دیدگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ همواره از مهم ترین دغدغه های انسان بوده است؛ اما عرفا به این پدیده به شیوه ای دیگر نگریسته اند و گاه حتی خودخواسته، طالب آن بوده اند.البته مرگ طلبیِ عرفا هرگز به معنی قتل نفس یا بیتوجهی به نعمتِ حیات نبوده است؛ بلکه مرگ از نگاه آنان پنجره ای به وصال معبود است. مولوی در مثنوی کبیر و هم در دیوان شمس، به مسئلة مرگ پرداخته و ویژگیها، ابعاد و آثار آن را بررسی کرده است.در این مقاله، به این مقوله پرداخته شده است.
نقد روان شناختی شخصیت ضحاک در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
در شاه نامه داستان هاییبیشمار میتوان یافت که از بن مایه هایژرف اساطیریبرخوردار است. داستان ضحاک از جمله این داستان هاست. ضحاک با درونیبسیار تاریک و روانیآشفته، موجودیهراس انگیز در میان اسطوره هایایرانیاست. داستان ضحاک به دلیل برخوردار بودن از بن مایه هایاساطیریدر اوستا، بارها مورد نقد و بررسیواقع شده است. در این مقاله سعیشده است، این داستان از دیدگاه نقد روان شناسیمورد بررسیقرار گیرد. به این ترتیب که شخصیت ضحاک و ارتباط او با عناصر اطرافش از دیدگاه روان شناسی(بیش تر برپایه نظریه هاییونگ و فروید) مورد توجه قرار گرفته است. از آن جا که نقد اسطوره گرا و نقد روان کاوانه پیوندینزدیک با یکدیگر دارند، نگارنده در این مقاله کوشیده است به مفاهیمیچون توتم و تابو که عناصر کلیدیدر نظریه فروید بوده توجهیویژه نماید. هم چنین با پرداختن به انواع عقده ها نظیر پدرکشیو طغیان بر پدر که ریشه در ناخودآگاه جمعیدارد و از عمده ترین نظریات یونگ است به لایه هایدرونیشخصیت ضحاک نفوذ کرده تا توجیهیبرایپاره ایاز کنش ها، واکنش ها، تنش ها و کشمکش هایروانیاو بیابد و به بسیاریاز پرسش ها در مورد شخصیت ضحاک و روان تاریک او پاسخ گوید.
«اعرابی، شخصیت ماندگار داستان های مثنوی معنوی»
حوزههای تخصصی:
هر چند مولوی آفرینش داستان را در خدمت بیان اندیشه خود قرار داده است اما داستان های مثنوی سوای درون مایه های شگرفشان از ارزش والایی برخوردارند و در این میان شیوه شخصیت پردازی، پرداخت گفت و گوهای پرکشمکش و اوج در خور ستایش این قصه ها نشان از تبحر مولوی در داستان سرایی دارد.دهها قهرمان و ضد قهرمان داستان های مثنوی به پنج دسته زیر تقسیم می شوند:1ـ شخصیت های واقعی مقدس از جمله پیامبران، اولیاء الله و فرشتگان.2ـ شخصیت های واقعی عارف و عالم با درجاتی پایین تر.3ـ شخصیت های واقعی سیاسی، علمی و اجتماعی.4ـ شخصیت ها و تیپ های تخیلی در هیبت انسان.5ـ شخصیت ها و تیپ های تخیلی در هیبت حیوانات.از میان شخصیت های داستان های مثنوی، اعرابی، جوحی، بوبکر ربانی، بهلول، دلقک یا تلخک بیش از بقیه در داستان های طنز مورد توجه قرار گرفته اند و برخی از آنها همچون اعرابی به آثار دیگر شاعران و داستان سرایان راه یافته و به شخصیت ماندگار ادبیات فارسی تبدیل گردیدند.اعرابی در سه قصه اعرابی زنش و خلیفه، اعرابی و فیلسوف و اعرابی و سگش حضور دارد. مولوی در هر یک از این قصه ها علاوه بر توجه به عناصر دراماتیک، ظرایف عرفانی و تمثیلات فلسفی و دینی را نیز مطمح نظر قرار داده است. در این مقاله ضمن آشنایی با نام شخصیت های مختلف مثنوی، شخصیت اعرابی در سه قصه مذکور بررسی گردیده و لایه پنهان این قصه پردازی ها بررسی می گردد
بازتاب جلوه هایی از کاخ های دورة ساسانی در اشعار شعرای جاهلی
حوزههای تخصصی:
در دورة ساسانی، دو نژاد ایرانی و عرب ساکن حیره پیوند فرهنگی و اجتماعی مستحکمی داشتند. از این رو، زمینة تأثیر فرهنگ و ادب فارسی بر شخصیت شاعرانی که به دربار شهریاران منذری در حیره راه یافتند، فراهم آمد و سبب آشنایی هرچه بیشتر آنان با آداب و رسوم، سنن و فرهنگ ایرانی شد. در نتیجه عصارة فرهنگ فارسی آن روزگار، حال و هوای اجتماعی عهد ساسانی و وام واژه های کهن فارسی به فراوانی در اشعار شعرای جاهلی به چشم می خورد. نگارنده به سبب گستردگی موضوع، بر آن است تا به بیان جلوه هایی از فرهنگ و تمدن کهن فارسی که در کاخ ها و قصرهای شهر حیره متبلور شده بود، بپردازد. به این دلیل، مقالة پیش رو تنها به قصرهایی که در شبه جزیرة عربستان، نام فارسی دارند و با الهام از سبک هنری و معماری دورة ساسانی بنا شده اند، اشاره دارد.
زبان و واژگان شاعر
حوزههای تخصصی:
هر شعری، پیش و پس از سروده شدن، با زبان و واژه ها سروکار دارد. فکر، تخیل و به طور کلی ماهیت هر شعری، در چارچوبِ نظام زبانی و دایرة واژگانی شاعر شکل می گیرد. به تدریج، سنت ها و عادات، هر گروه از کلمات را در حوزة معنایی و سبکی خاص جای می دهد. شاعران بزرگ، همواره توانسته اند حدودِ عادات واژگانی را شکسته و خود روش های تازه ای را در این زمینه پدید آورند. معانی و مضامین گوناگون هر شاعری، با تعدادِ معین و معدودی از واژه ها آفریده می شود. هر شاعری، به گروهی از کلمات وابستگی عاطفی و روانی دارد. کلماتِ کلیدی و مکرر شاعر یا واژه هایی که در شعر وی بسامد بالا دارند، با دنیای ذهنی و نگرش شاعرانة وی پیوندی عاطفی یافته اند. به همین دلیل، از ظرفیت و قوت زیادی برخوردار گشته و بار بیشترین معانی و صور خیالی شاعر را به دوش می کشند.
سیمای پیامبر اعظم (ص) در کشف المحجوب هجویری
حوزههای تخصصی:
سیمای پیامبر اعظم (ص) در بسیاری از آثار منثور و منظوم ادب فارسی به نحوی شایسته بازتاب یافته است که گویای علاقه مندی و دلباختگی نویسندگان آثار به آن حضرت است. کتاب کشف المحجوب یکی از متون های گران سنگ زبان فارسی در قرن پنجم، است. هجویری، پس از اشاره به آیه های قرآن، به سخن رسول (ص) و روش و منش آن بزرگوار استناد کرده است. نشان دادن برتری های پیامبر اعظم (ص) و تاکید بر مهربانی و محبت او و ضرورت معرفت بیشتر آن حضرت، هدف این مقاله است. بدین منظور، مباحثی چون مقایسه پیامبر اعظم (ص) با پیامبران دیگر مثل موسی و ابراهیم و داود (ع)، اخلاق و رفتار پیامبر به ویژه مهر و محبت و بخشندگی و بخشایندگی او، روحیه عبادی و عرفانی پیامبر مثل نماز و روزه و سرانجام خواب و بیداری پیامبر اعظم (ص) که در کشف المحجوب هجویری آمده، در این جستار بررسی شده است. حاصل این تحقیق نشان می دهد پیامبر اعظم (ص) مهربان و با محبت، بخشنده و کریم، کارگر و مشتاق در طاعت حق و محبوب و منظور حق تعالی بوده است
چشمان بازِ بستة اسفندیار
حوزههای تخصصی:
تحلیل داستان رستم و اسفندیار مقوله ای است که هرچند استادان بسیاری به آن پرداخته اند، ولی همچنان جای بررسی و بذل دقت دارد. این داستان پیرامون سه شخصیت محوریِ رستم، اسفندیار و گشتاسب ـ به عنوان سه رأس یک مثلث ـ است که هر یک به عنوان نموداری از واقعیت و حقیقت تاریخی ما ایرانیان جلوه ای تازه در عرصة روان شناسانه وجودی مان دارد؛ رستم به عنوان ابرمردِ ملی، اسفندیار به منزلة رویین تنی ساده اندیش که بر جاودانگی هزل آمیز خویش طعنه می زند و گشتاسب به مثابة انسانی با بینش مدرن که از تمام فضای موجود برای احیای حیات پادشاهی و سیاسی اش بهره می گیرد. در این مقاله سعی بر تحلیل فلسفی و روانی این سه شخصیت کلیدی است. داستان یاد شده نه تنها انگیزه بخش بررسی این اشخاص است، بلکه علل کامیابی و ناکامی هر یک از آنان را در ساحت های گوناگون به بحث می نشیند و از سویی دیگر تفاوت بینش تاریخی با بینش اجتماعی را تحلیل می کند. با این امید که این نوشتار بتواند خلأ موجود در زمینه های مذکور را پر کند.
عطار، روح بود و سنایی دو چشم او
منبع:
تابستان ۱۳۸۶ شماره ۵۲
حوزههای تخصصی:
حقیقت انسان در عرفان نظری
حوزههای تخصصی:
ابن عربی حقیقت انسان را لطیفه ای ربانی می داند که حق تعالی آن را از روح خود در جسم انسان دمید. این لطیفه همان «قلب» است؛ جوهر نورانی مجرّدی که واسطة میان روح و نفس است و انسانیّتِ انسان با آن تحقق می یابد. قلب، رییس بدن و مورد خطاب الهی است، عقلی است که خدا را تعقل می کند و از آنجایی که حقیقت انسان است، قادر به ادراک ذات تمامی اشیاء است و چون به نور معرفت روشن شود، آیینة تجلی همة معارف الهی می گردد. این حقیقت محلِ صور الهی است و هر صورتی را می پذیرد: چراگاه آهوان، دیر راهبان، خانة بت ها، کعبة طواف کننده، الواح تورات و کتاب قرآن.
بیدل دهلوی و اسطوره های ایرانی
حوزههای تخصصی:
قرن یازدهم هجری دوران افول اسطوره های ایرانی است. اگرچه در عصر صفوی پرچم وحدت ملی ـ که قرن ها بر زمین افتاده بود ـ برافراشته می شود، ولی از «اسطوره های ملی» به عنوان مرکز ثقل این اتحاد، اثری در میان نیست. دو شاخة ایرانی و هندیِ شعر عصر صفوی به مسأله اسطوره نگاهی مشابه دارند، با این تفاوت که در شاخة ایرانی، شاعران با میراث ادبی، فرهنگی و تاریخی ایران هم از طریق متون و هم از طریق روایات شفاهی آشنایی کامل دارند، ولی در شاخة هندی، این میراث از طریق متون فارسی و با واسطه، به ذهن شاعران آن دیار راه یافته است.
بیدل دهلوی به عنوان نماینده تمام عیار شاخة هندی شعر قرن یازدهم و دوازدهم هجری در سلب ماهیت ملی از اسطوره های ایرانی، در سایة یک جبر فلسفی ـ تاریخی، بسیار جدی عمل کرده است. در این تحقیق به چگونگی این دگرگونی توجه شده و در پایان این نتیجه به دست آمده است که آشنایی بیدل با اساطیر ایرانی از راه مطالعه در آثار ادیبان و عارفان فارسی زبان بوده است.