فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
این مقاله درپی نمایاندن تصویری از جهان ذهن و اندیشه شمس تبریزی است. نویسنده درصدد است تا نخست با تکیه بر تصاویر بلاغی و رتوریک متن مقالات، انسجام فکری موجود در ورای ظاهر آشفته و درهم ریخته مقالات و راز تاثیرکلام شمس را نشان دهد؛ دیگر اینکه عامل فردیت شمس و مقالات را در تاریخ تصوف و به ویژه نثر عرفانی فارسی به تصویر بکشد. ازاین رو، ابتدا صورت های بلاغی پربسامدی چون تمثیل، استعاره، رمز و پارادوکس را به عنوان نقطه اشتراک مقالات با سنت عرفانی پیش از خود مطرح کرده و سرانجام فردیت متن را در زبان و نگرش آیرونیک شمس نشان داده است. به همین سبب، پس از بیان مفهوم آیرونی، انواع و ویژگی های آن و نگاه آیرونیک شمس به گفتمان ها و نهادهای عصر خود را به تفصیل بحث کرده و در پایان به کارکرد آیرونی در مقالات پرداخته است.
سیر آفاق در مشرب متصوفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف، افزون بر تثبیت گفتمانی فراگیر در جامعه، رفتارهای اجتماعی خاصی را با خود به همراه داشت. یکی از این رفتارها سفر بود که نقش و کارکرد مهمی در میان صوفیان پیدا کرده بود. سفر که از آن با اصطلاح سیر آفاق (در مقابل سیر انفس) یاد می شود، در پندار نهان گرایان مسلمان و در نگاه نخست، بر گرفته از قرآن وحدیث بود که با انگیزه هایی مانند تبلیغ، زیارت، کسب علم، ریاضت و ... انجام می شد.در بینشی ژرف تر، ساختار کهن و اساطیری این آیین و جنبه نمادین و کهن الگویی آن آشکار می گردد. همچنین جنبه های سیاسی این سفرها نیز از موارد قابل توجه است که گاهی حتی زمینه بروز انقلاب ها و برخی جریان های اجتماعی را فراهم نموده است.مقاله پیش رو، تلاشی است برای نمایاندن وجوه گوناگون سیر آفاق در میان صوفیان و تبیین و توضیح انواع سفرها.
وقت صوفی
حوزههای تخصصی:
«وقت» در نزد عرفای مسلمان، معنا، مفهوم، تعابیر و ویژگی های خاصی دارد. ویژگی هایی که متناظر بر«فنای ناسوتی و ظهور لاهوتی» عارف است. در این وقت یا «لحظه حال» است که واقعههای روحانی و شهود حقایق باطنی به وقوع میپیوندد. حالی که مابین گذشته وآینده و در عین حال جامع هر دو است. بر این اساس «وقت» صوفی در «آن» و آناتی میگذرد که بُعد و امتداد زمانی ندارد و لذا، در مکانی رخ میدهد که به آن اشاره نمیتوان کرد؟ بدینسان، «وقتِ صوفی» به منزله حضور و «بودن» در مکان و زمانی دیگر است که از قواعد زمان و مکان محسوس مبراست و ویژگیها و مختصات وجودی خاص خود را دارد.
هدف اصلی این مقاله در وهله نخست، جستجو و بررسی چیستیِ وجوه مفهومی، کیفی، ماهیت و هستی شناختی«وقت صوفی» و به طور اخص چگونگی این وقت، ویژگی ها و شاخصه های زمانی– مکانی مطرح درآن است. ویژگی هایی که در نهایت زمان و مکان دیگری(لحظه حال- عالم ملکوت) را در عرصه اندیشه و خیال می گستراند. به طوری که جمع اضداد، «همزمانیِ» گذشته، حال وآینده و... از وجوه و شاخصه های آن است که درکلیه ابعاد وجودی عارف تسری دارد.
در این راستا با توجه به نوع مسئله، بررسی پیشینه تحقیق وخلاء در اطلاعات موجود، با استناد بر آراء، اندیشه ها و توصیف های صوفیه و با هدف گشایشی به سوی معناهای نهفته در عرفان و فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی، دربخش اول از روش توصیفی– تبیینی و سپس در بخش دوم از روش توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شده است.
شمس تبریزی و تاویل های عرفانی او از احادیث نبوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شمس تبریزی برای احادیث نبوی اهمیت بسزایی قایل بوده و همان گونه که خود اشاره می کند، کمترین سخن حضرت محمد(ص) را با تمام کتاب های عالم قابل مقایسه نمی داند. او معتقد است، ورای ظاهر احادیث، معناهای باطنی عمیقی نهفته است که تنها عارفان و واصلان درگاه احدیت قادرند آن را درک کنند. او حتی گاهی قرآن و حدیث را با هم می سنجد و می گوید: قرآن را به این دلیل دوست دارد که از زبان حضرت رسول(ص) جاری شده، نه به این علت که خداوند آن را فرستاده است. او همچنین بر این باور است که در احادیث، اسرار بسیار زیادی وجود دارند که به دلایلی در قرآن مطرح نشده اند. شمس با درک عرفانی عمیقی که نسبت به سخنان حضرت رسول(ص) دارد، معانی عارفانه بدیع و شگرفی را از احادیث استخراج و عرضه می کند؛ معنی هایی که عارفان قبل از او به ندرت متوجه شده اند. در این پژوهش، ابتدا نظریات شمس در باب تاویل و تاویل حدیث را بررسی، سپس شیوه های تاویلی او را به صورتی ساختارمند طبقه بندی کرده ایم.
ترس از مرگ در آثار عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترس از مرگ دلایل گوناگونی دارد؛ زیرا مرگ امری مجهول است که هیچ کس نه آن را شناخته و نه تجربه کرده است. مرگ تنها چیزی است که انسان ها را با هم برابر و یکسان می کند و برای هیچ کسی استثنا قائل نمی شود. انسان ها از مرگ می ترسند؛ زیرا به جهان آخرت اعتقاد دارند و در آنجا باید نتیجه اعمالشان را ببینند. چون انسان ها زندگی جاوید را با دنیای زودگذر معامله کرده اند و در آنجا توشه ای ندارند، ناگزیر از مرگ می ترسند. انسان از مرگ می ترسد؛ زیرا تنها می میرد. اگر در اینجا افراد زیادی اطراف او را گرفته بودند، هنگام مرگ تنهاست و باید به تنهایی رخت از این جهان بربندد. در این میان سست بودن ایمان، کم بودن زاد و توشه، درازی راه و ناتوانی انسان از رویارویی با خداوند خود، بر این ترس و نگرانی می افزاید. اما از دیدگاه عطار راهی برای غلبه بر این ترس وجود دارد و آن، توجه به این نکته است که زندگی این جهان به منظور آمادگی برای آن جهان است و معنا و ارزش آن در همین است. نگرش عطار به مرگ با انسان های عادی متفاوت است؛ مرگ برای مُحب حق بیشتر جان فشانی عاشقانه است؛ پلی است که معشوق را به عاشق می رساند. در این پژوهش تمام آثار عطار از این دیدگاه بررسی شده است.
رویکرد عرفانی به داستان حضرت یوسف(ع) در تفاسیر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای تفسیری مورد توجه مفسران در فهم قرآن، تفسیر عرفانی است که معانی باطنی آیات قرآن را عرضه می کند. تکیه بر تاویل و رمزی انگاشتنِ قرآن، مهم ترین ویژگی تفاسیر عرفانی است. پیشینه این نوع نگاه به قرآن، به متون دینی پیش از اسلام برمی گردد. صوفیه و عرفا با تکیه بر کشف و شهود و معرفت خاص خود، با روشی متمایز از مفسران دیگر، به تفسیر قرآن پرداخته اند. یوسف از سوره هایی است که بسیار مورد اقبال مفسران قرار گرفته و تفاسیر عرفانی بسیاری هم از آن در دست است. در این پژوهش، سوره یوسف در ده تفسیر عرفانی، از نظر روش و رویکرد عرفانی و سیر تطور نگاه عرفانی به داستان حضرت یوسف(ع) بررسی شده است. مفسران در تفسیرهای عرفانی این سوره، به هر دو جنبه عرفان نظری و عملی در داستان یوسف(ع) نظر داشته اند؛ البته آنان در کشف آموزه های عرفانی این سوره، بیشتر به روایت ها و اسرائیلیات توجه کرده اند. گاهی هم تاویل های ذوقی از این سوره شده است. در تفاسیر عرفانی تا قرن هفتم، نگاه عرفانی به داستان یوسف(ع) بیشتر بر زهد و شریعت استوار بود. اما پس از آن، تحت تاثیر آرای ابن عربی و به پیروی از او، رویکرد تاویلی به این داستان بیشتر مورد توجه مفسران قرار گرفت.
بررسی و تحلیل و نقد اصطلاحات صوفیه در کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاحات صوفیه که با اشتقاق از قرآن کریم و احادیث قدسی و نبوی آغاز شد، بتدریج، چه از طریق آموزه های مشایخ صوفیه، چه از طریق شطحیات آنان و چه با پیدایش مکاتب و فرقه های صوفیه، جای خود را در حوزه تصوف و عرفان گشود و تا اواخر قرن سوم هجری قمری به صورتی گسترده رواج پیدا کرد. در میان منابع دست اول تصوف که به اصطلاحات صوفیه پرداخته و یا آنها را شرح کرده اند، بویژه کتاب کشف المحجوب اثر علی بن عثمان جلابی هجویری غزنوی، به سبب «فضل تقدم» آن و نیز تقسیم بندی روشمند و طبقه بندی براساس مشخصات اصطلاحات صوفیه حائز اهمیت است. زیرا شیوه ساختارمند روش شناختی ای که هجویری در تبویب و دسته بندی اصطلاحات صوفیه به کار برد، برای مخاطب امروزین این امکان را فراهم می آورد که به مجموعه اصلاحات صوفیه، نه فقط به مثابه مجموعه ای کلی از اصطلاحات، بلکه به چشم مجموعه ای پویا و متشکل از ارتباط های دقیق معنایی، زنجیره ای زنده از واژگان و اصطلاحات و سلسله مراتبی قیاسی در حوزه معنا و به طور خلاصه «مجموعه معنادار شبکه وار زبان صوفیه» بنگرد. پژوهش حاضر به بررسی سیر مجموعه اصطلاحات صوفیه از قرن دوم تا زمان هجویری، و بویژه تحلیل دیدگاه هجویری نسبت به اصطلاحات صوفیه و نقد و بررسی شیوه روش شناختی او در تعریف و تقسیم بندی این اصطلاحات، همچنین نقد و بررسی ارتباطات معنایی اصطلاحات از جنبه قیاسی، و دیگر ویژگیهای مربوط به اصطلاحات صوفیه در کتاب کشف المحجوب می پردازد.
ابن الوقت و ابوالوقت
دیوانه نمایی و دیوانه نماها در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عقلای مجانین یا فرزانگان دیوانه نما که گاه بهالیل نیز خوانده می شوند، جایگاه ویژه ای در ادبیات عرفانی دارند. در برخی از حکایات مثنوی، اقوال و احوال حکیمانه و در عین حال رازآلود این شوریدگان با ظرافت خاصی در قالب حکایات عامیانه بیان شده است. مولانا با آوردن تمثیل های پرمعنا، در پی نشان دادن حکمت و معرفت عمیق این دسته از اولیای الهی، خلاف ظاهر غیرعادی و دیوانه وار آنان و تبیین لایه های عمیق شخصیت آنهاست. وی شناخت این نوع دیوانگان از دیوانگان معمولی را مستلزم نوعی بصیرت باطنی و فراست معنوی می داند. حال و مقام این شوریدگان و اطوار جنون معنوی آنها، به ویژه در دفتر دوم مثنوی معنوی، بیان شده است. مولوی جنون مافوق عقل این دیوانگان را نمادی از اماته نفس و إحیای قلب عارفان و نشانه ای از حریت و آزادگی آنان می داند. وی در حکایت «آن بزرگی که خود را دیوانه ساخته بود»، ضمن توصیف دقیق خصوصیات و مراتب معنوی این عارفان دیوانه نما، آنها را دارای مقام ولایت دانسته و جنون یا جنون نمایی ظاهری آنان را گاه بهانه ستر حال آنان برای وارد نشدن در نظام قدرت و نیز وسیله ای برای اعتراض در برابر ارباب قدرت از طریق نفی عظمت جباران عصر می داند.
صفات کائنات (گزیده) (تالیف: 1171 ق)؛ به کوشش محمد علی کریم زاده تبریزی (لندن). محسن جعفری مذهب
تعامل صوفیه نخستین با عقل؛ از آغاز تا اواخر قرن پنجم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی این مقاله، بررسی طرز برخورد عرفای نخستین با مفهوم بنیادین عقل است. بدین منظور چهل اثر عرفانی را که یا توسط صوفیه پنج قرن نخست اسلامی نوشته شده بودند و یا مشتمل بر گفتارهای آن ها بودند، بررسی کردیم. مجموعه یافته ها را در ده موضوع اصلی جای دادیم: عقل و معرفت الله، عقل و ایمان، عقل و قرآن، عقل و شرع، عقل و اخلاق، عقل و دنیا و آخرت، عقل و مقامات عرفانی، عقل و حالات عرفانی، عقل و عشق و عقل و روح. سپس به بررسی آرای عرفا در ذیل هر موضوع پرداختیم. این مقاله نشان می دهد که عرفای نخستین، مقولات مختلف معرفتی، دنیوی، اخروی و عرفانی را در ارتباط با عقل مطرح کرده اند و سعی کرده اند نسبت عقل را با هر کدام از این ها تبیین کنند. درست است که در بسیاری موارد، کارکرد عقل را محدود کرده اند اما همین که همه چیز را در نسبت با عقل سنجیده-اند، نشان از اهمیت عقل در نظر آنان دارد. در واقع، آن ها حتی برای تبیین محدودیت های عقل در حوزه های معرفتی، از خود عقل مدد جسته اند. هر چند بررسی ما فقط معطوف به موضوعاتی است که به نحوی با عقل در ارتباط هستند اما حتی از خلال همین مقاله می توان تنوع و گستردگی حوزه های شناختی را که آن ها وارد شده اند، دریافت
رمز و رمزگرایی با تکیه بر ادبیات منظوم عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تلاش برای بیان تعریفی مستقل از رمز و تبیین آن به عنوان تصویری خیالی جدای از دیگر صور خیال، برای هر پژوهشگر آثار ادبی و عرفانی بایسته و شایسته است. از سوی دیگر، طرح این موضوع نیز برجسته و با اهمیت است که رمز در عین رابطه بسیار فشرده با کنایه، استعاره مصرحه، تمثیل رمزی، اضافه سمبلیک، کهن الگو، تشبیه تمثیل و نوع ادبی فابل، تصویری جدای از اینهاست. لزوم توجه شعرا و نویسندگان به رمز، تاریخچه و انواع آن، اشاره به رمز و اشتقاق آن در دیگر زبان ها و اشاره ای کوتاه به رمز در گونه های ادب حماسی، غنایی، انتقادی و سیاسی و فرهنگی به عنوان مدخلی برای ورود به رمزعرفانی، موضوعاتی هستند که این مقاله در پی تفسیر و تبیین آنها است.کوتاه سخن آنکه در این پژوهش تلاش بر این است که سیر گذر نمادهای شناخته شده عرفانی نامی، هرچند کوتاه و مختصر، بیشتر بررسی و به آن توجه شود و بنابراین، پژوهش پیش رو، بر یک یا دو عارف خاص متمرکز نیست.
بررسی رابطة تجربة عرفانی و زبان تصویری در عبهرالعاشقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر ضمن اشاره ای گذرا به محتوا و درونمایة عبهرالعاشقین نوشتة روزبهان بقلی شیرازی (522ـ606) بر آن است که در گام نخست به تصویرپردازی و ساختارهای تصویری روزبهان در این اثر عرفانی بپردازد، سپس نقش این تصاویر و شگرد های بلاغی را در بازنمایی اندیشه و ذهنیات روزبهان، و نیز نحوة ارتباط میان آنها را مورد بررسی قرار دهد. حاصل این پژوهش آن است که با توجه به ذهنیت استعاره گرای روزبهان، «قطب استعاری زبان» (به معنای فرایند تداعیها و حرکت زبان بر محور شباهت) در نوشتار او غالب است و این جنبه از زبان وی در ساخت های تشبیهی عقلی به حسی تا نمادهای شخصی چند معنا متجلی می شود. بنیاد آگاهی روزبهان در این اثر که بر پایة «التباس» (پوشیدگی/ پوشیده شدن) نهاده شده است و بیانگر نوع ذهنیت و جهان بینی عرفانی اوست، بر سراسر این اثر، و بر تمام ابعاد زبان استعاری او سایه افکنده است و از آنجاکه طریقت روزبهان مبتنی بر دیدار و یافت است، در اثر او خانوادة استعاره های دیداری بر خانوادة واژگان شنیداری غلبه دارد.
شیخ ابوالعباس قصاب آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارکرد مشترک اسطوره و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نگاه نخست، به نظر می رسد اسطوره و عرفان دو مقوله متفاوت در حیطه علوم انسانی هستند؛ در حالی که با بررسی آن دو از منظری که در این مقاله فرا روی خواننده باز می شود، این دو نه تنها جدا از هم نیستند بلکه می توان گفت عرفان دنباله و تکمله اساطیر خدایان است. اساسی ترین کارکرد مشترک اسطوره و عرفان، انگیزه نیرومند تقرب انسان به خدا یا خدایان است، انگیزه ای که اساطیر با پایین آوردن خدایان به سطح زندگی زمینی انسان و عرفان با بالا بردن انسان به سوی ملکوت خداوندی بدان دست یافته است. از این رو کارکرد اساطیر در برداشتن فاصله انسان و خدایانش کارکرد تنزلی است؛ اما کارکرد عرفان برای حصول به این مقصود کارکرد صعودی است. آیینها و ادیان اساطیری، مبلغان نزول خدایان به سوی انسان و پدید آمدن گروهی «خدایان انسان وار» است؛ در حالی که ادیان و آیینهای عرفانی تبیین کننده چگونگی صعود و معراج انسانهای کامل به ملکوت خداوندی و در فرجام پیدایش گروهی« انسانهای خداگونه» هستند.