فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
1 - 29
حوزههای تخصصی:
عشق از مهم ترین و اساسی ترین مباحث عرفانی است که در عرفان اسلامی و در آثار و اندیشه مولانا به طور بارز، مطرح گردیده است؛ به نحوی که در مثنوی، عشق، یکی از راه های رسیدن به وصال پروردگار و فنا شدن در ذات او و بقا یافتن به اوست. در اندیشه عرفانی مولانا، غایت و نهایت عشق، وحدت عاشق و معشوق است؛ ولی در نظر یالوم، عشق یکی از مؤلفه های معنابخش زندگی است. او به قدرت عشق در تحوّل فرد و معنابخشی به زندگی اذعان دارد. اگرچه او عشق را به خلسه های مذهبی تشبیه کرده است؛ اما به دلیل عدم باور به ماوراءالطبیعه و عدم توجّه به امور معنوی در میان اقسام عشق، تنها به عشق زمینی توجّه کرده است. در میان اقسام عشق زمینی، توجّه او بیشتر معطوف به عشق نفسانی و به نوعی اخلاقی است. این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی- تطبیقی به بررسی مؤلفه های عشق در اندیشه مولانا و یالوم بپردازد. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که یالوم برآن است که عشق باید بالغانه و رشد یافته باشد و معتقد است، عشق با خود مسئولیّت به دنبال می آورد و فرد عاشق باید در برابر نیازهای جسمانی و روانی معشوق، پاسخگو باشد و برای منحصر به فرد بودن او، ارزش قائل شود. مولانا نیز همانند یالوم معتقد است که عشق به زندگی، معنا و گرمی می بخشد و همچنین عشق با خود مسئولیت را به دنبال می آورد؛ به نحوی که همسو بودن او در این نظریّه با یالوم به وضوح در اشعارش نمایان است.
بررسی نقش محیط در درک ادبیّات و سینما (نیازسنجی مخاطبین: مطالعه تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
53 - 76
حوزههای تخصصی:
ادبیّات و سینما، به عنوان روساختی ترین لایه انعکاس دهنده و تولید کننده ارزش های اجتماعی، پیوندی ناگسستنی دارند. آن چه ادبیّات تطبیقی را به عنوان شاخه ای از خوانش ادبی مطرح می کند مقایسه درک مخاطبین در محیط ها و جوامع مختلف از آثار ادبی می باشد. مخاطب در مواجهه با هر اثر زنجیره ای از پرسش ها را از خود دارد، این که چرا از میان آثار متعدّد موجود این اثر خاص را انتخاب کرده است و چه عواملی در این انتخاب تأثیرگذار بوده اند؟ چه عواملی در ایجاد موقعیت فعلی و شکل گیری هویّت او تأثیرگذارند؟ این اثر چگونه به دست او رسیده است؟ و برآیند تمام این عوامل چه تأثیری در خوانش او از متن پیشِ رویش دارد؟ آن چه در این پژوهش حائز اهمّیّت است صرفاً تاریخ و موقعیت نگارش متن نیست، بلکه به بررسی همین عوامل در ارتباط با مخاطبین در بافت های فرهنگی و اجتماعی مختلف می پردازد. متأسّفانه در چند دهه اخیر، عمده توجّه ادبیّات تطبیقی بر آثار تولید شده و یا مؤلّفین بوده و مهم ترین ضلع خلق آثار که مخاطب است مورد اغماض قرار گرفته است. نیازسنجی مخاطبینِ متعلّق به محیط های مختلف و خلق آثاری که جهان شمول تراند، در عصرجدید که ابزارهای گوناگون سرگرمی برای او فراهم است، تنها راه نجات ادبیّات و سینما در جذب مخاطب و ادامه حیات است.
تأملی در مفهوم فنا در اندیشه بیدل و مولانا و تفاوت آن با فنا در عرفان هندی (بودایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
93 - 110
حوزههای تخصصی:
مولانا نماینده تصوف خراسان و بیدل نماینده سبک هندی و پرورش یافته هند و آگاه به عرفان بودایی و اسلامی، هر دو است و اگرچه در شیوه بیان متفاوت اند، در بسیاری از موضوعات عرفانی تشابه دارند. یکی از این مفاهیم عرفانی فناست که در اشعار مولوی و بیدل کاربرد گسترده ای دارد. مولانا در مثنوی حدود 89 بار و بیدل در اشعار خود حدود 101 بار به این مفهوم عرفانی اشاره کرده است. فنا از مسائل مهم در نظام فکری مولوی است، مولوی به شیوه تمثیلی قرآن، فنا را تفسیر می کند و آن را استحاله نفس دانی به نفس عالی می داند و بیدل گاه با قراردادن واژه «فنا» در جایگاه قافیه و گاه با تشبیهاتی مانند «خواب فنا»، «گرداب فنا»، «محراب فنا»، «مضراب فنا» و «رسن تاب فنا» به توصیف و تصویر مقوله فنا می پردازد. در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که دیدگاه بیدل و مولانا درمورد مقام عرفانی فنا چیست و وجوه اشتراک و افتراق فنای اسلامی با فنا در عرفان هندی کدام اند؟ نتیجه تحقیق نشان می دهد که بیدل دهلوی با آنکه در بستر عرفان بودایی بالیده، عرفان او رنگ و بوی اسلامی خود را حفظ کرده است.
از ققنوس شکسپیر تا سیمرغ عطار: بررسی گذار از عالم محسوس به عالم مثال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پوفسور آی. ای. ریچاردز از چهره های تأثیرگذار در نقد و نظریه ادبی سده بیستم است که در سخنرانی به وجوه معنایی منظومه کوتاه شکسپیر و بیان چند مصراع از منطق الطیر عطار درباره ققنوس اشاره می کند. همین اشاره مختصر، نگارنده را برآن داشت تا در این مقاله به وجوه شباهت و تمایز میان دو اثر عطار و شکسپیر در توجه به مضمون سیر و سلوک عارفانه بپردازد. شیوه اصلی پژوهش حاضر مبتنی بر تحلیل کیفی محتوای دو اثر و همچنین مضمون شناسی تطبیقی است. شعر شکسپیر درباره مجلس عزایی است که پرندگان برای دو عاشق و معشوق یعنی قمری و ققنوس تدارک دیده اند که به تازگی درگذشته اند. عامل پیوند شعر شکسپیر به سنت عرفان فارسی، نوعی معرفت عرفانی است که از طریق کشف و شهود به دست می آید و نه از رهگذر آگاهی و استدلال منطقی. مهم ترین وجه شباهت میان دو اثر، یکی شدن سی مرغ در منظومه عطار و قمری با ققنوس در شعر شکسپیر است. مهم ترین وجه تمایز نیز این است که مرغان در منظومه عطار، سیر و سلوکی عارفانه را برای وصال با سیمرغ آغاز می کنند، اما در شعر شکسپیر، نه سیر و سلوک، بلکه عشق پاک و افلاطونی میان ققنوس و قمری در جریان است. دیگر اینکه هر دو اثر به مفهوم خرد توجه نشان می دهند: خرد از این سیر و سلوک و از این یگانگی و فناپذیری عاشق و معشوق، حیرت می کند. با این همه، مهم ترین وجه مشترک این است که هم سی مرغ و هم قمری و ققنوس برای آنکه بقا و دوام یابند، باید فنا شوند: سی مرغ، بقای خود را در سیمرغ؛ و قمری و ققنوس بقای خود را در ققنوس تازه تولدیافته می بینند. در نهایت، وحدت وجود در عرفان اسلامی با عشق افلاطونی تناظر و همسانی کلی پیدا می کند: هر دو از عالم محسوس درمی گذرند و به جهان مثالی وارد می شوند.
تعاملات و کنش های اجتماعی گروه های جوانمردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین دیرپای جوانمردی در ایران در ابتدا به عنوان جنبشی اجتماعی برای احقاق حق مظلومان شکل گرفت. به تدریج با افزوده شدن مبانی نظری، تعالیم و آداب و اصول اخلاقی به آن، جریان ها و گروه های مختلفی از این آیین منشعب شدند. این گروه ها در دوره های مختلف نقش مهم و بسزایی در جامعه ایفا کردند. به ویژه در دوره پس از اسلام که با تأثیرپذیری جوانمردان در ابعاد مختلف از عارفان، کنش اجتماعی آنان نیز دست خوش تغییرات مهمی شد. باوجود حضور جوانمردی به عنوان یک جریان اجتماعی مؤثر در تاریخ ایران؛ اما تاکنون مبانی نظری، تعاملات با دیگر گروه ها و جریان های اجتماعی و همچنین کنش های اجتماعی آنان به شکلی منسجم تبیین نشده است؛ از این رو پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای تعاملات وکنش های اجتماعی جوانمردان را تحلیل و تبیین کرده است. یافته ها نشان می دهد، هرچند ریشه های جوانمردی را باید در ایران پیش از اسلام جستجو کرد؛ اما می توان عرفان را مهم ترین آبشخور فکری جوانمردان پس از ورود اسلام به ایران و کشورهای دیگر دانست، چنانکه ایشان با عارفان، اهل حکومت و پیشه وران بیش از همه گروه های اجتماعی تعامل مستمر و پویا داشته اند. از مهم ترین کنش های گروه های جوانمردی می توان به موضوعات مبارزه با ظلم حاکمان وقت و ثروتمندان، خدمت به خلق از جمله محافظت از شهرهای مرکزی و شهرهایی که بیشتر مورد حمله بیگانگان قرار می گرفت، انفاق، ایثار و برقراری امنیت در راه های اصلی و کاروان های مسافرتی و تجاری اشاره کرد.
تحلیل ریخت شناسانه ی” داستان اسکندر و دارا " در شرفنامه بر اساس نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
131 - 145
حوزههای تخصصی:
تحلیل داستان ، نوین ترین شیوه های تحقیقات ادبی است .کانون توجه دانش پژوهان قرار گرفته. مقالات زیادی مانندمقاله ادبیات تطبیقی نوشته جعفر حمیدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی مقاله بررسی تطبیقی عنصر" طرح " درداستانهای کهن و امروزی نوشته منصوره شریف زاده هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و زارت علوم در مجله مطالعات ادبیات تطبیقی انجام شده . روش فرمالیستها که منجر به مکتب ساختارگرایی شد، برروش تحقیقات پزوهشگران موثر واقع شد. چهره ی تاثیر پذیر از روش فرمالیستها، ولادیمیر پراپ است. اوبا بررسی قصه پریان می کوشید قصه را به کوچکترین واحد ساختاری ( سی و یک خویشکار ) تجزیه کند و با کل داستان ارتباط دهد. روش پراپ بهترین شیوه های تحلیل و طبقه بندی ریخت داستان های حماسی آنهاست . این مقاله نمودار خویشکارهای پراپ و روش او در داستان " اسکندر و دارا" شرفنامه ی نظامی را بررسی می کند تا مشخص شود نظریه پراپ تا چه اندازه بر این داستان منطبق است . نتیجه بررسی نشان می دهد داستان قابل بررسی با کار کردهای ریخت شناسی پراپ می باشد. داستان ، حرکت از تعادل به عدم تعادل تا رسیدن به فاجعه نهایی است «بخواسته رسیدن» و «ناکام ماندن» دو کنش اساسی داستان هستند که اسکندر جویای برقراری عدل و داد تا حدی به آن دست می یابد به مقام پیغمبری می رسد. به آب حیات دست نمی یابدخویشکاریهای داستان ( کشمکش و پیروزی ) ؛ ( کشمکش و ناکامی )است.
خوانشی از رمان نوجوان هستی براساس رویکرد بوم فمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بوم نقد رویکردی جدید در مطالعات ادبی است که باتوجه به افزایش دغدغه های زیست محیطی در چند دهه ی اخیر در پی آن است تا میان ادبیات و محیط زیست پیوند برقرار نماید. اکوفمینیسم یا بوم فمینسیم نیز، شاخه ای از بوم نقد است که در پی اثبات این ادعاست که فرهنگ مردمحور در طول تاریخ به صورت توأمان به زن و طبیعت آسیب های جبران ناپذیری وارد کرده است. استدلال اصلی اکوفمینیست ها آن است که سرکوب مردسالارانه، با عناوین سود و پیشرفت، طبیعت را از بین می برد. این مقاله به روش تحلیل محتوا و با رویکرد توصیفی تحلیلی، بر آن است تا رمان هستی از فرهاد حسن زاده را از منظر اکوفمینسیم، بررسی کند و عناصر این دیدگاه را در اثر یادشده، پیش چشم بیاورد. قهرمان این اثر دختر نوجوانی است که در بحبوحه ی روزهای آغازین جنگ به همراه خانواده، مجبور به ترک شهر و دیار می شود. در این رمان شواهد و تصاویر بسیاری وجود دارد که نشان دهنده ی آسیب های جنگ تحمیلی به زنان و طبیعت است. از سوی دیگر قرائن متعددی نیز به چشم می آید که نشانگر وجه حمایتگری زنان از طبیعت و طبیعت از زنان است. این شواهد رابطه ی بین زنان، طبیعت و محیط زیست و نیز رابطه ی بین مردان، فرهنگ و جنگ را تأیید می کند.
پژوهشی در نگارگری بودایی رایج در سرزمین های هند و چین، با مطالعه موردی نگاره های موجود در غارهای آجانتا و دون هوانگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
111 - 126
حوزههای تخصصی:
میراث فرهنگی سرزمین های کهن هند و چین، بخش مهمی از فرهنگ بودایی را تشکیل می دهد. آیین بودا یکی از مهم ترین جریان های اعتقادی رایج در این سرزمین هاست که تأثیر عمیقی بر هنر سرزمین های هند و چین برجای نهاده است. درهم آمیختن مبانی هنری رایج در این دو تمدن با عقاید بودایی که در غار-معابد آجانتا و دون هوانگ تجلی یافته است، این پرسش را مطرح می کند که مبانی هنری رایج در سرزمین های هند و چین چه تأثیری بر ساختار و مضامین رایج در نقاشی این غارها بر جای نهاده است؛ بنابراین در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای تدوین شده، این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه این پژوهش حکایت از آن دارد که هرچند بین مضامین رایج در نگاره های بودایی موجود در این مکان ها، شباهت بسیار زیادی وجود دارد، هنرمندان چینی با تکیه بر فرهنگ و مبانی فکری کهن سرزمین خود، ضمن ایجاد تحول در شیوه های هنری، بر غنای هرچه بیشتر فرهنگ و آیین بودایی نیز افزوده اند.
بررسی و تحلیل مؤلفه های معنایی وطن و عشق در اشعار گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
403 - 420
حوزههای تخصصی:
تغییر و تحوّل اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و عاطفی و هم چنین، مدرنیسم و پیشرفت صنعت در برانگیختن حس غریب غربت، مؤثر است. نوستالژی مواردی نظیر دوری از سرزمین، دوری از معشوق، خاطرات کودکی و جوانی، از دست دادن ارزش ها، مهاجرت و گذشته ی اساطیری را شامل می شود. شاعران و نویسندگان بسیاری، صورت های مختلفی از این احساس غریب را به نمایش گذاشته اند؛ از جمله این شاعران فارسی و عرب زبان می توان گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را نام برد. فرضیه این پژوهش بر این است که این دو شاعر هر چند اشتراک دیدگاه و عقیده دارند ولی از یکدیگر تاثیر نپذیرفته اند و این پژوهش بر اساس مکتب آمریکایی صورت گرفته است. در این تحقیق با تکیه بر روش تحلیلی- توصیفی و کتابخانه ای برآنیم تا نحوه ی بیان احساسات و عگذاشته اند؛ از گذاشته اند؛ از جمله این شاعران فارسی و عرب زبان می توان گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را نام برد. فرضیه این پژوهش بر این است که این دو شاعر هر چند اشتراک دیدگاه و عقیده دارند ولی از یکدیگر تاثیر نپذیرفته اند و این پژوهش بر اساس مکتب آمریکایی صورت گرفته است. در این تحقیق با تکیه بر روش تحلیلی- توصیفی و کتابخانه ای برآنیم تا نحوه ی بیان احساسات و عواطف نوستالژی گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را مورد بررسی قرار می دهیم
نظریه ادبیِ عرفانی: گرانیگاه اندیشه ها و ایده های ادبیِ عرفا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
225 - 258
حوزههای تخصصی:
با به وجود آمدن تلقّی علمی و نوینی از نقد ادبی که با نظریه پیوند تنگاتنگی دارد، واکاوی سنّت ادبی و ایده ها و آرای گذشتگان مان درباره ادبیات و شعر با هدف تألیف الگوهای بومی نقد و نظریه ادبی، امری ضروری می نماید. در جستار پیش رو که به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر بنیاد منابع کتابخانه ای فراهم آمده است، نخست دلایلی در اثبات فرضیه وجود نقد و نظریه ادبی در گذشته ادبی ایران ارایه شده است. سپس با توجّه به مختصّات نقد نظریه مدار به مثابه دستاوردی مدرن، با شاخص قرار گرفته شدن الگوی ارتباط زبانی یاکوبسن گونه های نظریه ادبی از یکدیگر بازشناسانده شده و درباره گونه «نظریه ادبی موضوع مدار» بحث شده است. این مطالب که مبانی نظری جستار پیش رو را تشکیل داده است، از جمله به این نتایج انجامیده که می توان در کنار نظریه های موضوع مدار وارداتی ای از قبیل ، ماتریالیسم فرهنگی، تاریخ گرایی نوین، نظریه و نقد مارکسیستی، نقد فمینیستی، نقد پسااستعماری، بوم-نقد و...، از متن گفتمان تصوّف نظریه موضوع مدار بومی ای را با نام «نظریه ادبی عرفانی» تألیف کرد. در نظریه ادبی عرفانی بنا بر جهان نگری ای معنوی، آنچه اصالت دارد محتوا است و نه صورت و این اندیشه بنیادی با نمودهای گوناگونی در آثار متصوّفه(در آرای انسان شناسی، سیاسی، ادبی و ... آن ها) بازتاب یافته. نیز شاعران، نه بر مبنای «چگونه گفتن»، بلکه بر مبنای «چه گفتن» رتبه بندی می گردند و بر همین نهج «شعر حکمت» بر «شعر هزل» برتری داده می شود. این قبیل نظرات در کاربست عملی شان برای نقد آثار ادبی و اشعار، بدنه «نقد ادبی عرفانی» را می سازند.
ارزیابی کیفیت ترجمه فارسی رمان فردقان اثر یوسف زیدان براساس الگوی ارزیابی کیفیت ترجمه جولیان هاوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی کیفیت ترجمه همواره در مطالعات ترجمه اهمیت داشته است؛ از میان الگوها و نظریه های موجود، الگوی ارزیابی کیفیت ترجمه هاوس یکی از معروف ترین هاست. هاوس ترجمه را بر دو نوع می داند: آشکار و پنهان؛ در ترجمه آشکار متن و عناصر آن، فرهنگ محور بوده و بافت گردانی در آن دیده می شود، اما در ترجمه پنهان، هنجارها و فرهنگ زبان مقصد بارز است و بافت آفرینی شکل می گیرد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر الگوی ارزیابی کیفیت ترجمه جولیان هاوس به بررسی کیفیت ترجمه فارسیِ علیرضا باقر از رمان فردقان نوشته یوسف زیدان پرداخته و با مقایسه متن مبدأ و مقصد، کیفیت ترجمه بررسی و نتایج به دست آمده در قالب جداول و نمودار ارائه شده است. بررسی نتایج نشان می دهد که هرچند مترجم در قسمت هایی سعی داشته با استفاده از رویکردهایی مانند استفاده از اصطلاحات و ضرب المثل های متناسب با فرهنگ عامیانه فارسی، ترجمه را به فرهنگ زبان مقصد نزدیک کند و حذف از جمله راهکارهای پرتکرار ترجمه ای در این برگردان به شمار می رود، اما راهکار غالب ترجمه آشکار است.
بررسی روان شناختی زنانگی در اشعار فروغ فرخزاد
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
42 - 21
حوزههای تخصصی:
یونگ معتقد است که فرد برای رسیدن به رشد روانی و فردیت شخصیت خود از سه مرحله ی کهن الگویی کلان (سایه، آنیما/ آنیموس و خویشتن) عبور می کند و در هر مرحله با گذر از سطوح کهن الگوی به امکانات بیشتری از یکپارچگی روانی دست می یابد. در این پژوهش، نمادهای رشد مرحله دوم فردیت با تأکید بر کهن الگوی آنیما، در اشعار فروغ فرخزاد، بررسی و تحلیل شده است. نمادهای چهار مرحله ی رشد آنیما که با چهار شخصیت اسطوره ای حوا، هلن، مریم و سوفیا نمادین شده اند، در تمام دفتر های شعری فروغ فرخزاد حضور دارند، اما بسامد آن ها همزمان با رشد روانی شاعر تغییر می کند. در سه دفتر اول، بسامد ظرفیت های روانی حوا و هلن و در دو دفتر پایانی بسامد ظرفیت های مریم و سوفیا بیشتر است. فروغ در شعر خود توانست رشد آنیما را تا متعالی ترین سطح آن نشان دهد و در عین حال هرگز سطوح پست تر آن را سرکوب نکرد. به همین دلیل در دو دفتر پایانی نه تنها شاهد حضور مریم و سوفیا هستیم، بلکه ردّپایی از حوا و هلن نیز در پس زمینه ی شعر او دیده می شود. اشعار فروغ فرخزاد بازتاب دهنده ی رشد و یکپارچگی روانی شاعر در حوزه ی آنیماست. وی توانست پرده از چهره های مختلف و متناقض کهن الگوی آنیما برگیرد و زنانگی را لااقل در شعرش از غریزی ترین تا متعالی ترین خصیصه هایش بیان کند و به عنوان یکی از هنرمندان اصیل امروز، تمامیت آنیما را به نمایش گذارد.
بررسی تطبیقی مؤلفه های ادبیات دیستوپیایی در رمان های تهران مخوف و سرگذشت ندیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
205 - 249
حوزههای تخصصی:
«دیستوپیا» (Dystopia) به مفهوم مکانی خیالی است که در آن مردم زندگی غیرانسانی و اغلب ترسناک دارند. زمینه های ظهور دیستوپیا که به آن ادبیات پلیدشهری نیز گفته می شود، آثاری هستند که با بدبینی مفرط به واقعیت زندگی انسان در دنیای معاصر نگریسته اند. این ژانر ادبی افزون بر آنکه نشان دهنده نارضایتی و انتقاد از زمان حال است، تأثیرات خطرناک ساختارهای سیاسی و اجتماعی را بر آینده بشریت بررسی می کند. در جستار حاضر دو نمونه از آثار پلید شهریِ دو فرهنگ متفاوت ایرانی و امریکایی؛ یعنی رمان های «تهران مخوف» از مرتضی مشفق کاظمی و «سرگذشت ندیمه» از مارگارت اتوود، مورد بررسی و تطبیق قرار گرفته است. نگارندگان به روش توصیفی- تحلیلی به کشف و تطبیق مؤلفه های پلیدشهری در دو اثر پرداخته اند و سعی کرده اند به این پرسش ها پاسخ دهند که مهم ترین مؤلفه های دیستوپیا در دو رمان تهران مخوف و سرگذشت ندیمه کدامند؟ و این دو اثر در زمینه پلید شهر چه اشتراکاتی دارند؟ مرتضی مشفق کاظمی و مارگارت اتوود در رمان خود با نمایش زندگی شهری و چهره شهری که در آن پلیدی و وحشت حاکم است، هویت ملی، ساختار دولتی و تغییرات اجتماعی را به چالش می کشند. در نهایت، باتوجه به به بررسی و تطبیق دو رمان روشن شد که مواردی مانند فساد در ساختار سیاسی و جامعه توتالیتری، تکنیک های کنترل و پروپاگاندا، جنگ و کودتا، انطباق اجتماعی و مسأله زنان از مهم ترین مؤلفه های پلیدشهری در این دو اثر منتخب به شمار می روند.
بررسی هم پیوندی ادبیات ملی با مفهوم «ادبیات جهان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، هم پیوندی ادبیات (بوم) ملی را با مفهوم ادبیات جهان بررسی می کند. از دید گوته، ادبیات ملی در مقابل و متضاد ادبیاتی است که وی آن را «ادبیات جهان» می نامد. اما آیا براستی ادبیات ملی به طور عام و سایر ادبیات ها«در برابر»، «مقابل»، یا «متضاد» نگره «ادبیات جهان» هستند یا «در کنار»، «متمم» یا «مکمل» ادبیات جهان؟ پیداست ادبیات جهان حیات و نضج و توسعه خود را مدیون ادبیات ملی است، چه اگر اثری ابتدا به جرگه ادبیات ملی یک کشور درنیاید، کمتر احتمال می رود که بتواند به جرگه آثار ادبی جهانی بدل شود. البته، هیچ ارتباط مستقیمی میان ادبیات ملی و ادبیات جهان برقرار نیست، یعنی الزامی ندارد که اثر برای آنکه به چرخه ادبیات جهان درآید، حتماً ملی باشد. لیکن، ملی بودن یعنی احراز شاخص ها و کیفیت های لازم در سطح ملی، ممکن است زمینه را برای ورود اثر ملی به سطح تراملی و بین المللی فراهم کند. در واقع، غنای ادبیات جهان ممکن است به غنای ادبیات ملی وابسته باشد و برعکس. با این حال، اگر پای ادبیات ملی در میان نباشد، از ادبیات جهان نیز کمتر خبری در میان خواهد بود. این مقاله می کوشد نسبت میان ادبیات ملی و جهان را از منظری نظری بررسی کند.
فردوسی و شکسپیر: مطالعه تطبیقی نوتاریخ گرایانه منتخبی از شخصیت های زنان در شاهنامه و نمایشنامه های شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فاعلیتِ ادبیات در جامعه یکی از کلیدواژه هایِ تاریخ گرایی نوین است. نوتاریخ گرایان بر این باورند که ادبیات صرفاً محصول تاریخ نیست؛ بلکه خود به طور فعالانه تاریخ می سازد. تاریخ، گفتمان های قدرت، بخش های به حاشیه رانده شده یِ جامعه، و رابطه متقابل بین ادبیات و فرهنگ از دغدغه های اصلی تاریخ گراییِ نوین است. فردوسی و شکسپیر، اگر چه از دو فرهنگ مختلف و با فاصله شش قرن از یکدیگرند، آثارشان حائز ویژگی هایِ مشترکِ تاریخی و ادبی است. فردوسی هم عصر سامانیان است؛ یعنی دوران احیایِ فرهنگ و زبان فارسی. شکسپیر نیز در دوران رنسانس می زید که عصر تغییر در باورها، دیدگاه ها، و جهان بینی انسان هاست. علاوه بر این، آنها با به چالش کشیدن گفتمان های مسلطِ قدرت و کلیشه های فرهنگی درباره زنان، دیدگاه های جدیدی را نسبت به آنان در فرهنگ هایِ خود بوجود می آورند. زنانی که مدتهاست بی صدا یا به حاشیه رانده شده اند، در آثار ایشان حضوری فعال دارند. زنِ منفعل، کم صدا و قرن ها در حاشیه مانده یِ ایرانی، در شاهنامه نمودی کنشگرانه نه تنها در سرنوشتِ خود، بلکه در سرنوشتِ دیگران نیز دارد. زنِ کم صدایِ جامعه یِ معاصر شکسپیر نیز که گناهکار انگاشته می شود، در نمایشنامه های شکسپیرصاحب صداست و در دنیایِ خود کنشگر است. این مقاله به نقشِ زنان در جامعه یِ معاصر با هر دوادیب می پردازد و دیدگاه های آنان را نسبت به زنان درآثاری منتخب از ایشان به تصویر می کشد. با بررسی گفتمان های حاکم درباره یِ زنان و واکاوی متونِ هم عصر با ایشان، و تحلیل نقش زنان در آثارشان، اینگونه یافت می شود که ایشان در آثار منتخب نگاهی متفاوت به زنان در مقایسه با گفتمان هایِ زمانه خود داشته اند.
بررسی ترجمه عربی عناصر فرهنگی داستان مدیر مدرسه با تکیه بر نظریه نیومارک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
1 - 24
حوزههای تخصصی:
متون ادبی و به ویژه متون داستانی نقشی مؤثر در انتقال فرهنگ ایفا می کنند؛ ازاین رو، ترجمه این متون از زبانی به زبان دیگر نیازمند انتقال صحیح عناصرفرهنگی هر زبان می باشد. جستار پیش رو بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به بررسی ترجمه عربی داستان مدیر مدرسه جلال آل احمد براساس نظریه فرهنگی نیومارک بپردازد تا از یک سو مهم ترین عناصر فرهنگی داستان و چالش های ترجمه ای این عناصر استخراج گردد و از سوی دیگر راه کارهایی عملی به منظور انتقال و برگردان صحیح عناصر فرهنگی مطابق با نظریه نیومارک ارائه دهد. داستان مدیر مدرسه نمایی روشن از نظام اجتماعی، فرهنگی و اداری دوره زندگی نویسنده کتاب را تجلّی ساخته می سازد. ارزیابی کیفیت انتقال عناصر بومی و فرهنگی این اثر از صافی ترجمه، نشان از درهم تنیدگی عناصر فرهنگی و زبانی ست که مترجم را ناگزیر به استفاده از راهبردهای متنوّع در تعریب این عناصر ساخته است. برخی از عناصر ترجمه ناپذیر فرهنگی، به شکل مفهومی برگردان شده است. معادل های کارکردی و شرح مفهوم عناصر فرهنگی در ترجمه اثر، رویکرد غالب و پربسامد مترجم است. وی از این طریق تلاش داشته متن داستان را هرچه بیشتر به زبان مقصد نزدیک تر سازد.
بررسی تطبیقی بازتاب آموزه های تعلیمی ایران پیش از اسلام در دو کتاب ادب الکبیر و ادب الصغیر و قابوس نامه
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
69 - 90
حوزههای تخصصی:
آموزه های تعلیمی و اندرزهایی اخلاقی از جمله مضامینی هستند که حکیمان و پادشاهان ایران پیش از اسلام به آنها توجهی ویژه داشته اند. این مضامین و اندرزها به سبب ترجمه متون پهلوی به زبان عربی، ابتدا به ادبیات عرب و در ادامه، با پیدایش زبان فارسی دری و نگارش متون فارسی به ادبیات فارسی دوره ی اسلامی راه یافت. از نمونه ی این آثار، کتاب ادب الکبیر و ادب الصغیر از ابن مقفع و کتاب قابوس نامه، اثر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر است. این مقاله در پی آن است تا با واکاوی آموزه های تعلیمی ایران باستان و استخراج این آموزه ها در دو اثر مذکور، ضمن بیان شباهت های آنها، اثبات نماید که ابن مقفع و عنصرالمعالی کیکاووس در تألیف آثارشان از منبعی واحد بهره جسته اند. بر اساس یافته های این پژوهش، مفاهیم تعلیمی همانند خردورزی، راست گویی و دوری از دروغ، اعتدال، رعایت پیمان، ونظایر آن که از مفاهیم بسیار مهم در تعالیم ایران باستان هستند، به روشن ترین شکل در ادب الصغیر و ادب الکبیر و قابوس نامه جلوه گر شده اند و این امر بیانگر این مطلب است که هر دو نویسنده تحت تأثیر تعالیم ایران باستان بوده، بر اساس آن به خلق آثار خود دست یازیده اند.
بررسی ویژگی های اقتباس ادبی از کلیله و دمنه در داستان دو جانور. ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۳۸)
127 - 157
حوزههای تخصصی:
کلیله ودمنه یکی از آثار ماندگار و تأثیرگذار ادبی در جهان است که به زبان های مختلف ترجمه شده و حکایت ها و تمثیل هایش بارها محلّ اقتباس نویسندگان مختلف جهان بوده است. در ادبیات روسی نیز از جمله در فابل های لِف تالستوی و ایوان کریلوف نمونه های فراوانی را از این کتاب می توان جُست. آلکسی رمیزوف، یکی از نویسندگان مطرح روسی در قرن بیستم با تکیه بر سنّت اقتباس ادبی، بسیاری از مضامین و درون مایه ها و حتّی جملات آثار کهن را در داستان های خویش بازتاب داده است. او با تکیه بر کتابی مُلهم از ترجمه اسلاویِ کلیله ودمنه، اثری با نام داستان دو جانور. ایخنیلات را نوشته که در این جُستار برآنیم تا به روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با رویکرد بررسی تطبیقی آثار نامبرده، دریابیم چه وجوه تناظر یا تشابهی میان شخصیّت ها و وقایع دو اثر وجود دارد و رویکرد نویسنده در این اقتباس ادبی چه بوده است؟ بررسی ها نشان داد که داستان رمیزوف براساس دو باب نخستین کلیله ودمنه نگاشته شده و فقط ماجرای اصلی دو شغال اِستِفانیت (کلیله) و ایخنیلات (دمنه) مدّنظرِ نویسنده بوده است. ماجراها با همان توالیِ اثر اصلی آمده اند، امّا، فقط تعداد اندکی از حکایت ها و تمثیل هایِ متن اصلی، در داستان رمیزوف نقل شده است. رمیزوف هم در مقدّمه اثرش با آوردن داستان برزویه پزشک و هم در انتهای داستان با آوردن تاریخچه پیدایش اثر، اشارات و ارجاعات آشکاری به اقتباس از کلیله ودمنه داشته است. او کوشیده است تا پیوندی میان دنیای کهن و دنیای نو با تکیه بر عنصر معاصرسازی برقرار نماید.
تحلیل محتوایی حکایتِ «گازُر و خر او» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
105 - 131
حوزههای تخصصی:
اعمالِ قواعدی خاص در اسلوب، زبان و لحن روایت های گوناگون، یک حکایت را در بافتارِ متن نظم می بخشد. حکایت «گازُر و خر او» برگرفته از کلیله ودمنه، در مثنوی به گونه ای دیگر بازآفرینی می شود و مولانا آن را در روایتی متمایز به کار می برد. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه دو روایت مختلف از حکایت مزبور با توجه به زمینه متن، بررسی تطور و بسط مفاهیم آن در حین گذار از شکلی ادبی به متنی عرفانی، تحلیل محتوایی، تبیین مضامین این حکایت و چگونگی آن در قالب روایتی ویژه در مثنوی است. این پژوهش با استفاده از تحلیل محتوا و معیارهای نقد و نظریه، به تشریح دلایلی می پردازد که مقاصد مولانا را در بازرواییِ حکایت کلیله ودمنه تفسیر می کند. در اشاره به دستاوردهای پژوهش حاضر می توان گفت مولانا با توسل به نوعی شگرد سخن پردازی، افکار و اعمال شخصیت های اصلیِ حکایت را نماینده دو گروه می خواند تا اغراض قصه خود را در تبیین توبه صحیح تشریح نماید و روابط آن را با اصطلاحات وابسته ای همچون کسب، توکل، تقلید و تحقیق در روایتی نو بسنجد. مولانا در این تأویلِ نوین با استفاده از قابلیت های زبانِ عرفان و خرده حکایاتی دیگر برای تشریح مبانیِ موضوع و دلالت های گسترده آن، بر فهم اسرارِ باطنی از طریق نماد ها تأکید می کند و در اشاره به ماجرای شخصیت ها و تحلیل گفتمان آن ها، درون مایه را برای درک معانیِ ضمنی در بطن حکایتی تازه می گسترد.
مشترکات مضامین اشعار داراشکوه با آموزه های قرآنی و روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
145 - 162
حوزههای تخصصی:
محمد داراشکوه یکی از عجایب هند، دارای شخصیتی کم نظیر در جهان و از دانشمندترین شاهزادگان دوره تیموری بوده است که از طریق تألیف و ترجمه کتاب های بسیاری، تلاش گسترده ای برای وحدت و تقریب مفاهیم عرفان اسلامی و هندو انجام داد. آنچه موجب حیات جاوید و بقای نام داراشکوه شده، نوشته های ادبی و عرفانی اوست. یکی از آثار وی، دیوان اشعار فارسی او به نام اکسیر اعظم، مشتمل بر ۲۱۶ غزل و ۱۴۸ رباعی است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی کلیه شعرهای دیوان او مشخص شد که اشعار او فاقد تغزلات زمینی است و بیش از هر چیز، مضامین عرفانی و آسمانی را دربرداشته است و در عرفان نیز بیشتر نظریه وحدت وجود در آن به چشم می خورد. همچنین گلچینی از دیوان اشعار او که مشتمل بر تمامی موضوعات مذکور در سروده های اوست، برگزیده و در سه دسته «اعتقادات (توحید و صفات الهی؛ نبوت)»، «عبادت و سیر و سلوک» و «مواعظ و اخلاق» طبقه بندی و بررسی شد. نتیجه آنکه، مضمون اکثر اشعار او همسو با آموزه های قرآن و حدیث است و همگرایی منویات او با معارف اسلامی کاملاً قابل مشاهده است. البته در مواردی نیز به اشعار وی نقدهایی وارد می شود.