فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۸۱ تا ۱٬۷۰۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
حمید امجد یکی از نمایش نامه نویسان معاصر و صاحب سبک است. او از ١٣٦٥ تاکنون با نوشتن نمایش نامه و به صحنه بردن نمایش ها، حضوری مستمر و ارزشمند در این عرصه داشته است. در این مقاله، پس از مقدمه ای کوتاه و معرفی اجمالی حمید امجد، به اختصار به مفهوم ساختار و ساختارگرایی و سپس تحلیل بخشی از آثار امجد (نمایش نامه های دهه های هفتاد و هشتاد) با تکیه بر ساختار روایت آن ها می پردازیم. هر نمایش نامه جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است. در تحلیل الگوی ساختاری نمایش نامه ها، از الگوی کلود برمون استفاده شده است. این بررسی نشان می دهد نمایش نامه های دهه های هفتاد و هشتاد امجد به لحاظ ساختاری (الگوی برمون) اغلب منجر به شکست شده اند و پیروزی در این نمایش نامه ها نادر بوده است. مقاله جزئیات این الگوها را نیز بررسی کرده است.
بررسی تحلیلی مفاخره در اشعار شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاخره از جمله صنایع بدیعی و مضامین شعری ا ست، که اغلب شاعران بدان طبع آزمایی نموده و شعر و هنر خود را به رخ مخاطب کشیده اند. در متن و بطن آثار نگارین شهریار، مضامین مختلفی وجود دارد، که از جمله ی آن ها انواع مفاخره است. تنوع، زیبایی و صلابت این مفاخرات به حدّی است که نظر خواننده را به خود جلب می کند. در نوشته ی حاضر کوشیده ایم با بازخوانی دقیق اشعار فارسی و ترکی شهریار و بهره گیری از شیوه ی کتابخانه ای و توصیفی، مفهوم مفاخره را، که ارتباط مستقیمی با شرایط و زمینه های زندگی شاعر دارد، تحلیل کنیم. حاصل پژوهش نشان می دهد، شهریار از جمله شاعرانی است که به زیباترین شکل ممکن از عهده فخریه سرایی که نوع ادبی ِفرعی یا روبنایی است برآمده است.
واقعه و مقبل اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره ادبی را که همزمان با روزگار صفوی در ایران رواج داشت، عدّه ای دورة انحطاط ادبی می دانند و گروهی برخلاف آنان معتقدند این دوره از دوره های پویا و پُررونق ادب فارسی است که علاوه بر تداوم سنّت های ادبی رایج در دوره های بعد، زمینه ظهور تجارب جدیدی فراهم آمد. در این مقاله، بی آنکه این دو دیدگاه ارزیابی شود، یکی از این تجربه های جدید به نام واقعه سرایی بررسی و تحلیل می شود. از شواهد و قرائن برمی آید که مبدع این خُرده نوع ادبی، شاعری است به نام آقامحمّد شیخا متخلّص به مقبل اصفهانی (م. 1157 ق.) که از شاعران متعهّد و معتقد شیعی بود. وی در ایّام آشفته و ناامن اواخر عهد صفوی به تته و دکن پناه برد و دردستگاه نوّابان و سخنوران آن دیار با اکرام و احترام روزگار را به سر برد. شیوة شاعری او در دوره های مختلف با اقبال بسیاری از شاعران مرثیه سرا روبه رو شد. مقبل در ساحت شعر فارسی سنّتی بنیادی گذارد که امروز به «واقعه» شناخته می شود. واقعه را می توان از فروع «مرثیه» به شمار آورد. در این مقاله، ساختار و ویژگی های واقعه تببین می شود و نقش مقبل در شکل گیری و رواج این سنّت ادبی بررسی و تحلیل می گردد
بررسی سبک شناختی غزلیات خسروخان اردلان (یکی از مقلّدان خواجه حافظ شیرازی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
خسروخان اردلان معروف به «والی ناکام» از حکام کُردستان در قرن سیزدهم هجری قمری بوده است. خسروخان هر چند در جوانی (29 سالگی) فوت کرده و باوجود والی بودن، فرصت چندانی برای پرداختن به شعر و شاعری و یا بروز استعداد هنری خود نداشته است، امّا با وجود این از وی غزلیاتی به جای مانده که بیشتر به تقلید و استقبال از خواجه حافظ شیرازی سروده شده اند. از آنجایی که تا کنون پیرامون زبان شعری او پژوهشی صورت نگرفته است، بنابراین نگارندگان در این جستار می کوشند غزلیات او را از لحاظ سبک شناسی بررسی نمایند. شیوه کار به این صورت است که با بررسی غزلیات او در سه سطح «زبانی» (آوایی، لغوی و نحوی)، «فکری» و «ادبی» تلاش می شود مسائلی که سبب تشخص زبان شعری او شده است، به دست داده شود.
بازخوانش بینامتنی منظومة «جمشید و خورشید» سلمان ساوجی از منظر تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ ادبیات ایران، آثاری به مقتضیات فکری و فرهنگی زمانه آفریده شده اند که می تواند در رویکردی بازخوانشی ضمن اشاره به روانشناسی فردی و اجتماعی آن عصر، حلقه هایی از جریان شناسی ادبی در تکمیل خلأهای نگرش ساختاری باشند؛ منظومة «جمشید و خورشید» سلمان ساوجی(778ه.ق)، یکی از این آثار است که با وجود غفلت محققان؛ ظرفیتهایی قابل تأمل برای تأکید بر نگرش ساختاری و شبکه ای به آثار ادبی یک دوره دارد.
این پژوهش، به کمک رهیافتهای بینامتنی و چارچوب نظری «تاریخگرایی نو»، کوشیده است با ردگیری نشانه های درون متنی و برون متنی-برخلاف باور عمومی-عرفانی بودن منظومة جمشید و خورشید را اثبات کند. مطابق دستاوردهای تحقیق، از دو ساحت می توان به اثبات فرضیة عرفانی بودن متن «جمشید و خورشید» پرداخت: نخست، رمزگشایی از شالودة بینامتنی اثر که با وجود پیوندی دیالکتیک(گفتگومدارنه) منظومه با اسطوره های ایران باستان و شاهنامه، و تقلید از زمینة غنایی و شگردهای روایی خمسه سرایی بویژه هفت پیکر نظامی؛ سرشت بنیادین اثر بیشتر به سبب تأسی از ساختار و شگردهای رمزی- عرفانی داستانهای سهروردی؛ مثل عقل سرخ و صفیر سیمرغ، سیر العباد سنایی، داستان شیخ صنعان عطار، داستان قلعة ذات الصور و جدال چینیان و رومیان در مثنوی مولانا، رنگ و بویی عرفانی دارد. دوم، از رهگذر کاربست نگرش تاریخگرایی جدید در تحلیل اثر که از همسویی ژرف ساخت این منظومه با جریان صوفیگرایانة قرن هشتم، پرده می گشاید و نشان می دهد که منظومة «جمشید و خورشید» ی نه در خلأ تاریخی و بریدگی از جریان مسلط عصر، بلکه در گفتگو با ساحت غالب فکری و فرهنگی قرن هشتم؛ یعنی عرفان گرایی آفریده شده است.
بررسی تطبیقی آرمان شهر در اندیشه فریدون مشیری و نازک الملائکه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
انسان کمال گرا همواره به دنبال آرمان گرایی و جامعه آرمانی بوده است. ادبیّات، برای طرح اینچنین اندیشه هایی عرصه مناسبی در اختیار شاعران و نویسندگان قرار داده است. شاعران نیز همواره از این مقوله غافل نبوده اند و در اشعار خود به روایت آرمان شهر خود پ رداخته اند. آرمان شهر، تجلّی برآورده شدن آرزوهای شاعر برای بقا است و پناهگاه خوبی برای گریز از مشکلات زندگی شاعر است. با توجه به اینکه فریدون مشیری و نازک الملائکه هم عصر هم بوده اند و شرایطی تقریباً مشابه هم داشته اند؛ بررسی آرمان شهر مورد نظر دو شاعر در چنین شرایطی کاری شایان توجه است. در این جستار برآنیم که آرمان شهر را از دیدگاه این دو شاعر نامدار فارس و عرب مورد بررسی و تطبیق قرار دهیم. بدین منظور به بیان مهم ترین ویژگی های مشترک این دو ش اعر ب رای معرّفی آرمان شهر مورد نظر خویش پرداخته ایم.
بازشناخت «نامه نامی» اثری ناشناخته از خواندمیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترسل یا شیوه نامه نگاری از گونه های مهم ادبیات منثور است که در دوره صفوی شکوه و رونقی تازه می یابد و آثار متعددی هم در این باره تألیف شده است. از این میان، نامه نامی اثر خواندمیر متوفی قرن دهم، دارای اهمیت والایی است و با این حال در بین متون سبک منشیانه کمتر به آن پرداخته شده است. این اثر مجموعه ای است از مراسلات و منشآت که آن ها را خواندمیر به عنوان دستور کتابت و انشا برای منشیان و مترسلان، از رسایل و مکاتبات رسمی و درباری پیشینیان جمع کرده است. این اثر یکی از متون تاریخی دوران تیموری و آغاز دوران صفوی است و علاوه بر داشتن جنبه ادبی، از نظر تاریخی نیز حائز اهمیت است. نثر این کتاب نمونه زیبایی از نثر منشیانه و مسجع فارسی است.
درونمایه های تعلیمی- اخلاقی در انیمیشن قصه های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درونمایه های تعلیمی- اخلاقی چنان با ادبیات پارسی و انواع آن درآمیخته است که کمتر اثر ادبی را می توان یافت که از آموزه های اخلاقی و تعلیمی بی بهره باشد. شاهنامه فردوسی اثری حماسی است اما آکنده از آموزه های اخلاقی چون دعوت به نیکی، تاکید بر خردورزی، دفاع از مظلوم، نکوهش ظلم، آز، دروغ، پیمان شکنی، تجاوز به حقوق دیگران و به طور کلی هر آنچه با بدی و زشتی پیوند دارد.
این مقاله سعی دارد درونمایه های تعلیمی- اخلاقی اقتباس شده از شاهنامه فردوسی و شیوه های اقتباس آن ها را در انیمیشن قصه های شاهنامه (به کارگردانی امیرمحمد یمینی و نویسندگی احمد نیک کار، تهیه شده در شبکه آموزش، ۱۳۸۹- ۱۳۸۸) مورد بررسی قرار دهد و از این گذر به چند پرسش اساسی پاسخ دهد: آموزه های تعلیمی و اخلاقی و تکنیک های سینمایی به کارگرفته شده برای تبدیل این آموزه به تصویر و انتقال آن ها به مخاطب در انیمیشن به چه صورت است؟ آیا کارگردان در استفاده از مفاهیم تعلیمی به متن اصلی وفادار است یا بخش هایی را به فیلم افزوده است؟ استفاده از نظام تصویری تا چه اندازه در القای این مفاهیم و تاثیر آن ها بر مخاطب موثر بوده است؟ پژوهش در پایان به این نتیجه دست می یابد که آموزه های تعلیمی و اخلاقی از اندیشه های محوری انیمیشن است و با وجود وفادار بودن انیمیشن به متن اصلی، در بخش اقتباس آموزه های اخلاقی و تعلیمی، بخش هایی به فیلم افزوده شده و بخش هایی با تاکید بیشتر پررنگ تر شده است. همچنین استفاده از نظام نشانه ای تصویری به جای نظام نشانه ای کلامی با توجه به نوع مخاطب انیمیشن که کودکان و نوجوانان هستند در القای اهداف آموزشی فیلم ساز بسیار موثر است.
آموزه های زهدی و اخلاقی در شعر قرن چهارم با تکیه بر اشعار کسایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقة ادبیات تعلیمی و پرداختن به شعر و نثر اخلاقی و حِکمی، به ایران دورة باستان و آثاری نظیر تعلیمات اخلاقی آیین زدتشت و اوستا برمی گردد. در عهد ساسانی، اندرزنامه هایی برای تبلیغ آموزه های اخلاقی نگاشته شد. در دورة اسلامی هم از سوی دانشمندان و ادیبانی نظیر ابن مقفع و مؤلف دینکرد، مباحثی از تعلیمات اخلاقی بیان گردیده است. همچنین در سروده های شاعران قرن سوم؛ یعنی پیشگامان شعر فارسی نیز کم و بیش نشانه های از ادب تعلیمی دیده می شود. با آغاز واقعی شکل گیری شعر فارسی (قرن چهارم)، تعلیمات اخلاقی و توجه به آموزه های حکمی و زهدی و نصایح در شعر شاعران و گویندگان مشهور این دوره همچون رودکی، شهید بلخی، ابوشکور بلخی، فردوسی و کسایی راه یافت. در این میان سهم کسایی به عنوان نخستین شاعر شعر زهدی، از همه بیشتر است. او همواره از آموزه ها و تجربه های اخلاقی و زهدی خود برای ارشاد و هدایت خلق سخن گفته است. محور اصلی تفکر همه شاعران ادبِ اخلاقی، ترک دلبستگی به دنیاست. دلبستگی که منشأ همة آفات و زشتی های اخلاقی به شمار می رود. گفتنی است که در میان مباحث اخلاقی و زهدی در ادوار یاد شده به خصوص تا قرن چهارم، اخلاقیات در مرتبة اول و زهدیات در مرتبة دوم قرار دارد و این نشان از آن دارد که تا قرن چهارم هنوز نگرش زاهدانة صِرف و دنیاگریزی محض و رهبانیت, نظیر آنچه در سروده های زاهدان صدر اسلام و ناصرخسرو می بینیم، وجود ندارد. البته این به منزلة نبود اخلاقیات اسلامی نیست. از قرن چهارم به بعد، به تدریج تعلیمات دینی و زهدی شروع می شود و شاعران کم و بیش در سروده هایشان به آموزه های اخلاقی با رنگ دینی اشاره می کنند که نمونة واضح آن سروده های کسایی است.
در این مقاله سعی شده تا ضمن آوردن نمونه هایی از آثار اخلاقی هر دوره، نوع تعلیمات اخلاقی صرف و اسلامی و میزان بسامد فضایل و رذایل اخلاقی ابتدا در ادبیات دورة باستان و عهد ساسانی، سپس سه قرن اول هجری و در نهایت در شعر شاعران قرن چهارم به خصوص ابوشکور بلخی و کسایی بیان شود.
نبرد رستم با «پتیاره»، روایتی دیگر از داستان «ببر بیان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سلسله روایاتی که از پهلوانی های رستم در دوران جوانی اش به دست ما رسیده است با دو روایت منظوم روبه رو می شویم که به «ببر بیان» و «داستان پتیاره» اشتهار دارند. موضوع این دو منظومه که تاکنون پیرایش و تصحیح نشده اند، چنین است که رستم برای نبرد با اژدهای مخوفی به سرزمین هندوستان می رود و با تدبیری که می اندیشد آن اژدها را از بین می برد. با وجود آن که این دو منظومه از نظر مضمون مانند یکدیگرند، میان آن دو تفاوت های چشمگیری دیده می شود. با بررسی بن مایه های اساطیری منظومه «ببر بیان» می توان گفت این منظومه، در شمار آن دسته منظومه های حماسی است که روایتی کهن و اصیل دارند. با بررسی این مضامین اساطیری نیز درمی یابیم روایت داستان «ببر بیان»، نسبت به روایت «داستان پتیاره» کهن تر و پیشینه دارتر است می توان گفت درون مایه ها و مضامین «داستان پتیاره» برگرفته از روایت «ببر بیان» است.
بررسی تطبیقی تعالیم اخلاقی در گلستان سعدی و قصه های کنتربری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه های کنتربری مجموعه داستان هایی در قالب حکایت به قلم جفری چاسر، نویسنده و شاعر نامدار انگلیسی قرن چهاردهم میلادی است که نخستین شاهکار ادبیات انگلیسی به شمار می رود. این اثر از بسیاری جهات از حیث شکل و درون مایه با گلستان سعدی شیرازی دارای شباهت و قابل مقایسه و تطبیق است و علت این مشابهت را باید در زمینه های مشترک آفرینش آن ها جستجو کرد. یکی از مهمترین زمینه های مشترک قابل بررسی و تطبیق این دو کتاب، آموزه های تعلیمی و اخلاقی نویسندگان آنهاست. آموزه هایی چون تاکید بر نوع دوستی، لزوم تهذیب نفس و دوری از هوس های شیطانی و تعلیم و تربیت صحیح کودکان، از جمله دغدغه های مشترک این دو سخنور نام آور شرق و غرب بوده است.
جلوه های ورجاوند اورمزد در متون اوستایی، پهلوی و شاهنامه فردوسی
حوزههای تخصصی:
در دین زردشت، اهورامزدا نورالانوار با جلوه های متعدد موسوم به امشاسپندان است. وظیفه ی امشاسپندان به عنوان مظاهر اهورامزدا توسعه ی اصل «اشه» و آبادانی است. فرامین اهورایی به دستیاری این شش فرشته ی مقرب جاودان اجرا می گردد. اساس این اندیشه ی ایرانی در دین ودایی سابقه دارد که زرتشت صورت نوین و اساسی دیگری بدان بخشید. در دین زردشت، تعداد اصلی امشاسپندان شش فرشته است، حال آنکه عموماً از هفت امشاسپند سخن به میان می آید. تأمل در اوستا نشان می دهد که در هیچ جای گات ها به واژه ی امشاسپندان برنمی خوریم؛ اما در اوستای متأخر و متون پهلوی نام جمعیِ امشاسپند بر آنان اطلاق شده است. این یاریگران در گات ها، جلوه های اهورامزدا و مظهر آفرینندگی به شمار می آیند، درحالی که اوستای جدید و متون پهلوی آنان را ایزدانی مِهین و متشخص و مستقل از اهورامزدا با خویشکاری معین معرفی می کنند. فردوسی نیز در شاهنامه با یادکرد پیام آوری زردشت و کتب اوستا و زند، بی آنکه واژه ی امشاسپندان را به کار برد، از جلوه-های اهورایی بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد سخن می گوید.
بررسی توصیه های اخلاقی ناصرخسرو بر پایة هرم مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رعایت اصول اخلاقی گاه با لذّات آنی و منافع شخصی افراد در تضاد است و این امر، پایبندی به این اصول را تضعیف می کند. این پژوهش، در جست وجوی راه کار مورد استفاده ناصرخسرو در نصایحش برای مقابله با این مسئله است. او با بیان کارکرد اخلاق در رفع نیازهای انسان، ضمانت اجرایی لازم را برای فراخوان اخلاقی خود ایجاد کرده است. این تدبیر به اخلاق متعالی، رنگی زمینی و کاربردی داده و انگیزه ای استوار برای گرایش به آن خلق نموده است. بنابراین با توجّه به پیوند ناگسستنی اخلاق و نیازهای ذاتی انسان، راه کار ناصرخسرو همواره کارآمد و مؤثر خواهد بود. این پژوهش با طبقه بندی و بررسی شواهد گوناگون از دیوان ناصرخسرو بر اساس «هرم مزلو» که از نظریه های مشهور و کاربردی علم روان شناسی است، مطلب مذکور را ثابت نموده و منطق، استدلال و تأثیرگذاری شعر ناصرخسرو را از این منظر آشکار کرده است.
زرین قبانامه: منظومة پهلوانی ناشناخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از منظومه های پهلوانی تا امروز ناشناختة ادبِ حماسی ایران زرین قبانامه است که در سه دست نویسِ موجود از آن با نام های شاهنامة اسدی، رستم و سلیمان و زرین قبای هفت لشکر معرفی شده است. سرایندة شیعی متن ناشناس است و بنابر قراینی اثر خویش را در عصر صفویان و در شصت سالگی و شاید یکی دو سال پیش و پس به نظم درآورده است. داستان منظومه در زمان پادشاهی کیخسرو در ایران و پیامبری حضرت سلیمان(ع) روی می دهد و با آمدن فرستادة سلیمان(ع) به نام زرین قبا، که در پایان معلوم می شود نوة رستم است به دربار ایران و دعوت ایرانیان به پذیرش کیش سلیمان(ع) آغاز می شود. بعد از آن روایات متعدد و بسیار متنوعی به شیوة داستان در داستان در 23133 بیت نقل می شود که شخصیت های اصلی آنها غالباً زرین قبا و دیگر پهلوانانِ رستم نژاد هستند. ساختار و موضوعِ این روایات نقالی عامیانه است و ناظم ناشناس در عین تأثّراتِ زبانی و بیانی گوناگون از شاهنامه نهایتاً منظومه ای میان مایه عرضه کرده است که واژه ها و گزاره های ویژة نقّالی نیز در آن دیده می شود. در این مقاله در هفت بخش، ذیل عنوان ها و موضوع های نام منظومه، سراینده، زمان نظم، موضوع، مأخذ، کیفیت نظم و برخی ویژگی های سبکی به معرفی این متنِ تقریباً گم نام و ناشناخته پرداخته ایم تا علاقه مندان با یکی از بلندترین منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه آشنا شوند.
عدم آشنایی خاقانی با موسیقی سنتی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
خاقانی شروانی از شعرایی است که در شعرش اصطلاحات تخصصی علوم مختلفی همچون: نجوم، فلسفه، پزشکی و موسیقی به کار رفته است. وجود این اصطلاحات، ضمن اینکه بر دشواری فهم اشعار، افزوده است، گاهی چنان تخصصی مطرح گردیده که خواننده به این باور می رسد که خاقانی در آن علوم آگاهی فراوانی داشته است. از جمله علومی که خاقانی از اصطلاحات آن به فراوانی استفاده کرده است، علم موسیقی است. وی در شعرش علاوه بر نام بردن و توصیف آلات مختلف موسیقی، از اصطلاحات تخصصی همچون نام مقام ها و گوشه ها و دستگاه های موسیقی نیز بهره گرفته است. اما آیا این به کارگیری اصطلاحات نشانه تبحر وی در علم موسیقی است؟ آیا خاقانی از موسیقی بیش از دیگر شعرای هم عصرش می دانسته است؟ آیا همچون مولوی دستی بر رباب داشته است و با ساز خاصی مانوس بوده است؟ یا فقط واژه ها را به کار گرفته است؟ در این مقاله، پس از توضیحات مختصری در مورد موسیقی، ضمن بررسی اصطلاحاتی که خاقانی از حیطه موسیقی وام گرفته است، در خصوص عدم آشنایی وی با علم موسیقی دلایلی بیان می شود.
پژواک فرهنگ شادی در شاهنامه و متون اوستایی و پهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در ایران باستان شادی مایه فزونی شور و سرور و امید و سبب بیرون شد ذهن و ضمیر انسان از سستی و انفعالِ مرگ آور و بی ثمر بود. می توان آن را یک موهبت بزرگ ایزدی که بیش از همه مواهب در خور سپاس است، تلقی کرد. نه فقط داریوش در کتیبه خویش، اهورا مزدا آفریننده زمین و آسمان را به خاطر همین شادی که برای انسان آفرید سپاس جداگانه گفت، بلکه در اوستا و برخی کتاب های پهلوی نیز خداوند به سبب این هدیه ارزشمند، فراوان ستوده گشت. در شاهنامه نیز که مهمترین سند فرهنگی منظوم به جای مانده از ایران باستان است به این نکته اشارات فراوان شده و جایگاه ارزشمند شادی در میان ایرانیان باستان مورد تأکید قرارگرفته است که بی گمان فردوسی در پرداختن به ارزش و فلسفه شادی به سنگ نوشته ها و متون اوستایی و پهلوی نظر داشته است.
نگاهی به بحور و اوزانِ عروضیِ اشعار فارسی مقامات حمیدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های مغفول در متون نثرِ فارسی و خصوصاً متنی نظیر مقامات حمیدی، بی توجّهی منتقدان و پژوهشگران، به ابیات و اشعار فارسی و عربیِ آن ها است. این بی توجّهی به یک دلیلِ مهم و آن این که تقریباً 99% اشعار این کتاب، سروده خود قاضی حمیدالدّین بلخی است، نگارنده را واداشت تا به جای تکیه بر اظهار نظرهایِ تقریبی و نسبی، درباره جایگاه شعری او، ابیات و اشعار فارسی این کتاب را بر اساس آمار و ارقام به دست آمده و تنها از دیدگاه بحور و اوزان شعری، بررسی نماید تا بهتر بتواند از یک دریچه تخصّصی، نتایجِ خود را مستند نماید. بدیهی است که مطالعه این ابیات، از دیدگاه های دیگر بلاغی نیز، در ترسیم شاکله ای منسجم از جایگاه شعریِ نویسنده این کتاب، بسیار قابل توجّه خواهدبود و از دیگرسو، شیوه بررسیِ نگارنده در این مقاله، شاید بتواند در مطالعاتِ مشابه، الگویِ مناسبی را ارائه نماید.
تأملات فلسفی و هستی شناسانه در شعر مهدی اخوان ثالث(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بر خلاف نگاه معمول که اخوان را شاعری بی اعتنا به مباحث فلسفی- معرفتی معرفی می کند و شعر او را صرفا در ستایش ایران و اسطوره های ملی خلاصه می کند، تأمل در اشعار او نشان می دهد که وی از زمره شاعران اندیشه گری است که مقولات دینی و تأملات هستی شناسانه از اصلی ترین دل مشغولی های او در طول حیات بوده، اما بسامد بالا و گستردگی مضامین میهن پرستانه، جنبه های ایدئولوژیک و معرفتی شعر او را تحت الشعاع قرار داده است. دقت در برخی سروده های اخوان، بخصوص دفترهای واپسین وی، بسیاری از دغدغه های فکری و هستی شناسانه او آشکار می کند. اگر چه این اظهارات را نمی توان تماماَ در مکاتب فلسفی شناخته شده و معهود گنجاند و نحوه ورود و خروج او در این مباحث، فیلسوفانه نیست امّا حکایت از روح جستجوگری دارد که به دنبال یافتن راه حلّی برای معمّای هستی است. در اشعاری چون نماز، ماجرا کوتاه، و ندانستن، درخت معرفت، روی جاده نمناک، او هست هست، صدا یا خدا، ای خدا خوانده خود آ و سروده هایی از این دست، با نوعی تأملات فیلسوفانه یا به تعبیری نیم فیلسوفانه مواجهیم. هستی و هستن، مفهوم خدا، فلسفه زندگی، زروان، مرگ اندیشی و پوچ گرایی موضوعاتی هستند که در این نوشتار بررسی شده اند.