فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۱۴٬۱۰۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
ساحت دینی در اندیشه مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از «ساحت دینی» در اندیشه هایدگر از ماندگارترین پرسش هایی است که به رابطه میان دین، الاهیات و فلسفه در زندگی و اندیشه وی می پردازد. بحث های هایدگر راجع به ایده ها و شخصیت های دینی و همچنین اشارات خود او راجع به اهمیت این ایده ها و شخصیت ها در شکل گیری پروژه فلسفی وی، بیانگر نقش دین به طور کلی، و الاهیات مسیحی، به نحو خاص، در اندیشه و زندگی اوست. هرچند تفکر هایدگر سرچشمه های متعددی دارد، اما الاهیات مسیحی و عرفان تاثیری پایدار بر آن داشته است. مبنای هایدگر در تحلیل وجود، با مبنای متفکران مسیحی مانند آوگوستین، اکهارت، لوتر، و کیرکگور مشترک است. هایدگر با استفاده از روش پدیدار شناسی به بررسی زندگی اصیل پرداخته و معتقد است این زندگی در یک روش دینی قابل تجربه است و چنین تجربه ای را می توان در مسیحیت اولیه یافت. اگرچه تجربه دینی تنها تجربه مورد علاقه او نیست؛ با این حال، او دین را یک امکانِ اساسیِ زندگی انسانی و کاملاً متفاوت با فلسفه می داند.
هر چند هایدگر از اظهار نظر صریح در باره حقیقت خداوند سکوت کرده و هستی را با تلقی دینی و مابعدالطبیعی ازخدا یکی نمی شمارد، اما اوصافی از هستی ارائه می دهد که معمولاً برای خدا به کار رفته است. بسیاری از سخنانی که هایدگر در باره هستی می گوید یادآور الاهیات سلبی است. دیدگاه او را می توان کوششی برای پروردن ایمان در دنیای معاصر، خارج از اشکال سنتی اعتقاد، به شمار آورد.
علم حضوری پایه ارزش معلومات: نگاهی به آرای علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۵ و ۱۶
حوزه های تخصصی:
مطابقت علم انسان با جهان بیرون از ذهن و توجیه آن، اساسی ترین مسائل معرفتشناسی است که از گذشتة دور، موضوع مجادلات فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. در این بارة آرای گوناگونی از اندیشمندان یونان و فیلسوفان مسلمان بر جای مانده که حاکی از نوع نگرش هستی شناسانة ایشان به آدمی، نفس او و حقیقت علمش است.فیلسوف معاصر، علامة طباطبایی در مواجهه با اندیشه های نو در این باب و با بهره برداری از میراث فلسفة مشاء، اشراق و به ویژه حکمت متعالیه، تقریری نو از این مطابقت ارائه کرده است.او علم حضوری را ریشة همة علوم حصولی بشر دانسته و بر این باور است که اگر آدمی با واقعیاتی که مبدأ فاعلی واقعیات مادی هستند، به طور مستقیم و بی واسطه ارتباط نداشته باشد، علم حصولی به اشیا نخواهد داشت.
جستارها, فلسفه هنر هگل
بررسی دیدگاه «ادوارد تایلور» و «جیمز فریزر» درباره خاستگاه و تکامل دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان رویکردهایی که درباره تفسیر و تبیین دین پدید آمد، گرایش عقل گرایی از آن جهت که در تبیین دین، پیدایش و تحول آن را همچون جلوه هایی از تغییر و تکامل فکر و عقل انسان دانسته و تحول و تکامل دین را با تحولات ذهنی بشر یکی می داند، قابل توجه بوده است. این رویکرد، دین را پاسخی به نیاز شناختی انسان می داند. دین در این رویکرد انسان شناسانه، محصول تلاش انسان اولیه برای شناخت اشیاء و رویدادهای محیط اطراف اوست، در نتیجه هر چه دانش انسان به جهان پیرامونش افزایش پیدا می کند، نیاز او به دین کاهش می یابد. انسان شناسانی چون «ادوارد تایلور» و «جیمز فریزر» از این زاویه به خاستگاه و تکامل دین نگریسته اند. آن ها با تاکید بر اصولی مانند وحدت روانی و ذهنی انسان ها، اصل بقایا و الگوی تکامل فکری و ذهنی انسان، مراحل دین را از مرحله جانمند انگاری و جادو تا مرحله وحدت گرایی و توحید، تفسیر می کنند که سرانجام در دوران رشد علم افول می کند. این رویکرد انسان شناسانه، از دو جهت ضعف دارد، یکی از جهت عدم ابتناء بر اسناد عینی و تاریخی داده ها و نظریات ارائه شده که مسئله ای روش شناختی در مطالعات ادیان است و دیگری از جهت محتوایی؛ زیرا پیش فرض اصلی این دیدگاه که عناصر، کارکردها و ویژگی های همه ادیان همانند هستند، از یک طرف و عدم توجه به ابعاد مابعدالطبیعی و عاطفی دین از جهت دیگر، مورد نقد جدی دین شناسان است.
فلسفه زبان چیست؟
منبع:
نامه فلسفه ۱۳۸۱ شماره ۱۳
حوزه های تخصصی:
آشفتگی و بی معنایی
معنا، چیستی و هستی شناسی عقل از نظر ملاصدرا و دکارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
ملاصدرا برای عقل معانی بسیاری برشمرده است کهبرخی ناظر به عقل نظری و برخی ناظر به عقل عملی اند. ملاصدرا معتقد است عقل در وجود انسان، حقیقت پیوسته ای دارد و انسان با حرکت جوهری خویش و در پرتوی عنایت عقل فعال، آن را به فعلیت می رساند؛ تاجایی که انسان می تواند به موجودی مجرد از ماده تبدیل شود. دکارت معتقد است عقل ممیز انسان از سایر موجودات، قوه درست حکم کردن و تمییز نادرست از درست، و در همه انسان ها یکسان است. معنای عقل دکارتی را باید در کارکرد عقل در فلسفه او جست؛ کارکردی که از دل ریاضیات بیرون می آید. عقل و روش در فلسفه دکارت فقط تمایز مفهومی دارند. عقل دکارتی هم مرتبه عقل بالملکه در فلسفه ملاصدراست. البته ملاصدرا به آن بسنده نکرده، بلکه آن را توسعه داده و برای آن مراتبی درنظر گرفته است. هردو اندیشمند، تعقل را در پرتوی نور عقلی و شهود معنا می کنند. ملاصدرا عقیده دارد عقل انسان می تواند به مرتبه ای وجودی برسد که عقول را مشاهده و صور عقلی را ادراک کند. دکارت معتقد است نور عقلی، همان عقل فطری ذهن است که اشیا را واضح و متمایز ادراک می کند.
اختلاف نظر و شیوه های خردمندانه گفت و گو
منبع:
قبسات ۱۳۷۸ شماره ۱۴
حوزه های تخصصی:
مناسبات تاریخی دین و فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۴ شماره ۳۵
حوزه های تخصصی:
فلسفه که وفق تعریف, علم به حقایق اشیا را چنان که هست و در حد طاقت بشری, غایت خویش میسازد بی آن که مثل کلام خود را ملتزم به دفاع از وحی و متعهد به توافق با شرع کرده باشد, در بحث از مسائل مربوط به مجردات خارج از ماده, و آنچه تحت تصرف حس و تجربه انسان نیست، تقریباً اکثر اوقات به آنچه در تعالیم ادیان و آرای متألهان اهل کلام است، منتهی میشود و جز در موارد نادر که فکر بر آنچه هست طغیان میکند و عقاید و سنن جاری را مانع سیر و بسط خویش می یابد, اغلب جوابهایی را که دین حاکم و سنت جاری بر محیط و عصر وی تحمیل میکنند می پذیرد و حاصل عدم تعهد وی با آنچه تعهد اهل کلام بدان منتهی میشود، توافق مییابد و آن جا که این توافق مورد تردید واقع شود، به دفاع از فکر یا تأویل در وحی میپردازد و از همین جااست که فلسفه با مقالات ارباب دیانات ارتباط می یابد و سیر در ادیان نظری اجمالی بر تحول عقاید فلسفی را هم دستکم در آنچه به این مسائل مربوط می شود، الزام میکند.
بدین گونه، عمده ترین مسائل فلسفی که بدون حل آنها زندگی انسان پوچ، و خود انسان محکوم به یأس و خذلان واقع خواهد شد، خیلی پیش از آنکه با پاسخ های فلسفی مواجه شود، نزد اصحاب دیانات مطرح بوده است, و آنچه متفرع بر این مباحث میشود و اهل فلسفه به حلوطرح آنها علاقه نشان دادهاند, و از آن جمله شامل جبر و اختیار و خیر و شر و اتقان عالم و عنایت الاهی و سعادت و شقاوت خلق است, پیش از آن که در فلسفه مجال طرح یابد، نزد اصحاب دیانات مطرح شده است, و فلسفه بعدها کوشیده تا آنها را از صورت مجرد اعتقاد بیرونآورد و کسوت برهانی برآنها بپوشاند. در این مقاله نخست دربارهی مشخصهی دین و فلسفه سخن به میان آمده؛ سپس مناسبات تاریخی این دو آموزه بررسی شده است.
نقد مدل هرمنوتیکی مدل اصلاح شده گادامر به وسیله دیوید تریسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۲ شماره ۲۸
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد تبیین و نقد نظریة هرمنوتیکی دیوید تریسی است. تریسی در مقام ارائة نظریة خود، نگرش گادامر را محور سخن خود قرار داده و در تکمیل نقایص آن میکوشد. در جهت این هدف، وی خوشبینی بیش از حد گادامر به سنت را مورد انتقاد قرار داده، هرمنوتیک بدگمانی را بر پارهای موارد لازم شمرده و عنصر (تبیین) را نیز بر آن میافزاید. مقالة حاضر در مقام پاسخ به این پرسش است که آیا اصلاحاتی که تریسی دربارة مدل هرمنوتیکی گادامر انجام داده است میتواند آن را مدلی قابل قبول سازد.
تخیل هنری در حکمت اشراقی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیخ اشراق را نخستین نظریه پرداز عالم مثال در تمدن اسلامی می دانند. دیدگاه مهم او در حکمه الاشراق و دیگر آثارش در اثبات عالمی میان عالم انوار و جهان ماده به عنوان برزخ وسیط میان عالم حاضر و آخرت (یا همان عالم المثال و جهان قائم بالّذات صور و اشباح ما بین عالم ملکوت و جهان مادّی مشهود)، تأثیر مهم و بسزایی در بیان مراتب عالم در حکمت اسلامی گذاشت که تاثیر بر حضرات خمس ابن عربی از آن جمله است. در شرح و تبیین عالم مثال، کارکرد خیال و تخیل که فارابی آن را به عنوان عاملی برای تبیین و توجیه وحی و نبوت به کار گرفته و ابن سینا در الشفا آن را کاملاً تحلیل کرده بود، در حکمت اشراقی گسترده تر شد و به عنوان قوه ای از قوای باطنی نفس، مظهر و آیینه انعکاس صور خیالیه قلمرو برزخی خیال گردید. بدین ترتیب و با استناد به آیاتی چون «فتمثل لها بشرا سویا» و تمثل جبرئیل به صورت دحیه بر پیامبر اکرم، عالم مثال مخزن صور مثالیه ای شد که در قوه خیال انسان ظاهر می شدند؛ به ویژه با توجه به نکته ظریف شیخ اشراق در تبیین قاعده «کُن» که سالک را حتی در ایجاد این صور قادر می دانست. این مقاله پس از ارائه شرحی از قوه خیال و کارکرد آن به عنوان ساحت معرفت شناختی خیال (خیال متصل) و بررسی وجه هستی شناختی خیال که در حکمت اسلامی به عالم خیال یا حضرت مثال(خیال منفصل) مشهور است، به نقش این دو خیال در پایه ریزی نخستین و مهمترین آراء حکمی در ساحت هنر، ادب و معماری اسلامی به خصوص مسجد می پردازد.