فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۶۱ تا ۳٬۷۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
نویسنده در دو بخش، دیدگاههاى متفکران اسلامى را در باره گستره شریعت مطرح کرده است . در بخش اول که در شماره نهم به چاپ رسید، متفکران اسلامى را به دو دسته سنت گرایان و متجددان منشعب کرده و سه رویکرد را در مساله قلمرو دین بیان کرده بود
نگارنده در بخش دوم مقاله که اینک از نظر خوانندگان مىگذرد، نیاز بشر به دین، مساله خاتمیت و فلسفه ختم نبوت و این که چرا نبوتها تبدیل و تغییر یافتند و علل تجدید نبوتها چیست؟ را مورد بررسى قرار داده است . سپس به دیدگاه شهید مطهرى در این باره پرداخته است که بلوغ و رشد فکرى و اجتماعى بشر را عامل ختم نبوت معرفى مىکند و مىگوید با ختم نبوت نیاز بشر به تعلیمات الهى رفع نشده بلکه صرفا وحى جدید و تجدید نبوتها رفع شده است . و بعد به آثار ایمان مذهبى از دیدگاه آن شهید مىپردازد . در ادامه نظریه مهندس بازرگان را در رابطه با نیاز انسان به دین مطرح مىکند و مىگوید روششناسى آقاى بازرگان در پاسخ به مساله قلمرو دین و انتظار بشر از دین، از نوع درون دینى است و با بیان آیات و روایات در صدد اثبات این نکته است که آبادانى دنیا را نباید از دین انتظار داشت . نویسنده مقاله، با وارد کردن چهارده اشکال اساسى نظریه ایشان را رد مىنماید .
مسئله زبان خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله زبان خصوصی، بحثی است مرتبط به قلمرو معرفت شناسی و فلسفه ذهن که نخستین بار ویتگنشتاین وارد بافت مطالعاتی فلسفه کرد. او در کتاب مهم تحقیقات فلسفی (1953) بر نبود امکان آن استدلال اقامه کرد. به اعتقاد ویتگنشتاین متأخر، نظام های فلسفی پیشین اعم از عقل گرایی، تجربه گرایی، ایدئالیسم و حتی اتمیزم منطقی به گونه ای مسئله حصول معرفت را تبین می کردند که مستلزم قول به زبان خصوصی بود. زبان خصوصی، طبق تعریف ویتگنشتاین، زبانی است که واژه های آن تنها از احساسات خصوصی و بی واسطه گوینده حکایت می کنند. این واژه ها صرفاً معلوم گوینده اند و کسی دیگر آن زبان را نمی فهمد. از نظر ویتگنشتاین چنین زبانی اساساً امکان ندارد؛ زیرا پذیرش آن مستلزم شکاکیت معرفت شناختی و معناشناختی است. بنا بر نظر ویتگنشتاین، در تعریف زبان خصوصی دو عنصر اساسی اخذ شده است: یکی مفهوم «خصوصی» و دیگری مفهوم «حکایت کردن». ویتگنشتاین پس از تحلیل معناشناختی این دو مفهوم، سعی می کند نشان دهد که چگونه نظام های فلسفی پیش از او از تبیین و توجیه مسئله معرفت و فهم و ارتباط زبانی عاجز بودند و یک سره در دام سولیپسیزم معرفتی گرفتار می شدند. راه نجات آن است که زبان را پدیده ای اجتماعی و عام تلقی کنیم که حتی کاربرد آن در احساسات خصوصی نیز در بازی زبانی احساسات معنا پیدا می کند.
«هستی شناسی» در کانون پدیدارشناسی رومن اینگاردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی جایگاه هستی شناسی در پدیدارشناسی رئالیستی رومن اینگاردن به ویژه در حوزة زیبایی شناسی می پردازد. رومن اینگاردن، پدیدارشناس لهستانی، از شاگردان معروف هوسرل بود که با رویکرد فلسفی استادش در دوره دوم فکری او یعنی ایده آلیسم استعلایی اش مخالفت کرد و معتقد بود که هوسرل در پژوهشهای منطقی رویکرد رئالیستی اتخاذ کرده است حال آنکه در ایده ها به سمت ایده آلیسم استعلایی گرایش می یابد. محتوای کتاب در باب انگیزه هایی که هوسرل را به ایده آلیسم استعلایی سوق دادند دقیقاً همین مسأله است. اینگاردن پدیدارشناسی رئالیستی خود را در مقابل پدیدارشناسی ایده آلیستی هوسرل مطرح کرد. مسأله رئالیسم/ ایده آلیسم و توجه او به هستی شناسی دغدغة مهم اینگاردن در تمامی نوشته هایش است. به نظر او هستی شناسی(در قالب هستی شناسی صوری، مادی و وجودی یا اگزیستانسیال) با متافیزیک یکی نیست و تلقی او از وجود آثار هنری مثل اثر موسیقایی متفاوت است. اینگاردن وجود آثار هنری را از سنخ وجود قصدی(Intentional being) می داند. به عبارت دیگر، بر این باور است که هستی و وجود این آثار نه عینی اند نه کاملاً ذهنی بلکه وجود یا هستی کاملاً قصدی دارند و لذا از عینیت های قصدی(Intentional Objectivities) برخوردارند. برای مثال، اثر موسیقیایی اثری است که وجود قصدی دارد نه وجود واقعی. آنچه را که در این مقاله به مثابة نتیجه محصل به آن دست یافتیم این است که هستی شناسی اینگاردن از سنخ هستی شناسی سنتی نیست که از افلاطون تا هوسرل تداوم یافته و جان کلام وجود یا هستی مدنظر اینگاردن را باید در وجود قصدی یافت که مصادیق چنین وجودی را در آثار هنری تحلیل و بررسی کرده است.
الاهیات بارت
حوزههای تخصصی:
کارل بارت[1] (1968 ـ 1886) برجسته ترین الاهیدان پروتستان در قرن بیستم است. تأثیر اندیشه های او بر مسیحیت چنان عظیم بود که دیدگاه های او را انقلابی در الاهیات مسیحی نامیده اند؛ (مک کواری، 1378: 475) این تأثیر، تنها در الاهیات و بر الاهیدانان مسیحی نبود، بلکه بسیاری از مردم عادی مسیحی را هم شیفته خویش ساخت. امروزه در الاهیات مسیحی نوشته یا تحقیقی را نمی توان یافت، مگر اینکه به نحوی به آرا و نظریات بارت اشاره کرده باشد و به همین جهت شناخت الاهیات مسیحی معاصر بدون آگاهی از دیدگاه های بارت ناتمام است. همچنین نشانه های وجود نوعی قرابت میان نگاه و روش الاهیاتی بارت با روش اشعری ها، اخباری ها و تفکیکی ها در کلام اسلامی اهمیتی مضاعف به شناخت الاهیات بارت می دهد. با این همه، حجم گسترده آثار بارت و تحولات اساسی در حیات الاهیاتی او ارائه گزارش و تحلیلی دقیق از الاهیات بارت را دشوار می سازد. (هوردرن، 1368: 110) این دشواری را می توان به روشنی در تحلیل های متنوع از الاهیات بارت مشاهده کرد. در این نوشتار سعی ما بر این است تا از میان این گزارش ها و تحلیل ها با الاهیات بارت آشنا شویم.
موانع نواندیشی دینیش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۴
حوزههای تخصصی:
در پارهای از دانشهای دینی، قرنهاست به شدت دچار رکود و رکون هستیم و جز تکرار هزار بارة میراث پدران معنویمان هیچ از ما سر نمیزند.
با توجه به خطورت امر اجتهاد و ضرورت تحول در علوم دین، بازشناسی و مواجهه با عوامل رکود این رشته از اهمیت فراوانی برخوردار میشود.
کاربردیترین تقسیم موانع، تفکیک آن به برونی و درونی، آفاقی و انفسی است؛ عوامل بازدارندهای که معطوف به بیرون وجود محققان و اصحاب علوم دین است، آفاقی نامیده میشود و عواملی را که به نحو درونی ارباب علم دین را از تولید علمی بازداشته، انفسی مینامیم. در این مقال موانع فوق به طرز منطقی تقسیم و انواع هر قسم تعریف شده است سپس برخی انواع مورد بررسی قرار گرفته است؛ موانع نواندیشی در دوازده گروه به شرح زیر شرح شده است:
الف) موانع انفسی (شخصیتی)
1ـ موانع مَنِشی،2ـ موانع روانی، 3ـ موانع تدبیری
ب) موانع انفسی (معرفتی)
4ـ موانع بینشی و فلسفی، 5ـ موانع معرفتشناختی، 6ـ موانع رویکرد ـ دینشناسی، 7ـموانع روشگانی
ج) موانع آفاقی (برونی)
8ـ موانع اخلاقی، 9ـ موانع فرهنگی، 10ـ موانع تاریخی، 11ـ موانع اجتماعی،
12ـ موانع مدیریتی
مراد از موانع در این مقاله، هرگونه عامل سلبی و ایجابی است که سبب رکود و فتور نوآوری علمی گشته و از باب تسامح، به «عدم مقتضی» نیز مانع اطلاق شده است.
به سوی معرفت شناسی غیر بنیادگرا: مناظره بازنگریسته هابرماس/ لومان
منبع:
ارغنون ۱۳۷۹ شماره ۱۶
حوزههای تخصصی:
قسمت فلسفی: فلسفه پراگماتیزم یا فلسفه عملیت
حوزههای تخصصی:
تحلیل منطقی قضایای ثلاث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غرض از نگارش نوشتار حاضر، ارائه ی تحلیلی مستدلّ و مستند از دو طبقه بندی مهم منطقی است؛ یکی تقسیم قضیه ی مسوّره به حقیقیه و خارجیه و دیگری تقسیم قضیه ی حملیّه ی موجبه به حقیقیه، خارجیه و ذهنیه. تداخل این دو طبقه بندی به دلیل اشتراک در عنوان، در طول تاریخ موجب بروز اشکالات و ابهامات متعددی در فهم علم شناسی قدما شده است. در پژوهش حاضر، با اشراف بر تطوّر تاریخی هر دو طبقه بندی و با اخذ روی آوردی منطقی - معرفتی، ابتدا طبقه بندی مثنّی و سپس دو تقریر مختلف از طبقه بندی مثلّث مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. از این ره گذر و در سایه ی دقت در ضوابط و شرایط منطقی هر یک از این دو طبقه بندی، نقاط ضعف و قوّت آن ها روشن می گردد، ضمن این که دیدگاه رقیب در این مسأله نیز مورد بررسی قرار می گیرد.
بررسی جاودانگی عذاب کفّار در جهنم از منظر صفت رحمت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از منظر تجربة دینی، ذاتِ خدا به وصف اخلاقی رحمت متّصف می شود و نظریة معلولی معنا ـ که در حوزة معناشناسی فلسفی مطرح است ـ این امکان را به وجود می آورد که وصف اخلاقی رحمت، به همان معنای انسان انگارانة آن، یعنی دلسوزی و مهربانی، دربارة ذاتِ خدا به کار رود. با توجّه به مفاد نظریة معلولی معنا، می توان ادعا کرد که مهربان و دلسوز بودن خداوند منافی با تنزّه و بساطتِ ذات او نیست. معناشناسی کفر در قرآن کریم نشان می دهد که کفّار همان ظالمان پایمال کنندة اخلاق هستند که تا حدّ ممکن و تا زمانی که مایلاند بر مظلومان ظلم روا می دارند. رحمت خدا یا همان دلسوزی او برای مظلومان اقتضا می کند که دادِ آنها را از کفار بازستانده و آنها را تا زمانی که مایل است در جهنم عذاب کند. این شیوه از عذاب، دقیقاً بسان روش کفّار در ظلم به مظلومان است. وسعت فراگیر رحمت خداوند به دار دنیا اختصاص دارد اما در دنیای دیگر، رحمت خداوند به مؤمنان محدود است و مانع عذاب جاودانة کفّار در جهنّم نیست.
معناشناسی حسن و قبح
حوزههای تخصصی:
معنای حسن و قبح اخلاقی، به عنوان کلیدی ترین مفاهیم اخلاقی، دیدگاههای متعددی را در میان اندیشمندان به میان آورده است. در این مقاله ضمن دسته بندی و توضیح انواع دیدگاه ها، به بررسی و نقد آنها می پردازیم. بر این اساس، ابتدا نظریه احساس گرایی را، به عنوان یکی از مشهورترین نظریات غیرشناختی، نقد کرده ایم و سپس به توضیح و نقد دیدگاه شهود گرایانه ج. ای.[173] مور، پرداخته ایم. در ادامه نظریات تعریف گرایانه در باب حسن و قبح را به دو دسته طبیعت گرایی و متافیزیکی تقسیم کرده و ضمن معرفی و نقد دیدگاه های طبیعت گرایانه، که طیف وسیعی از نظریات اندیشمندان مسلمان و غربی را شامل می شود، و همچنین ضمن نقد برخی از نظریات متافیزیکی، دیدگاه مورد قبول را ارائه کرده ایم.درنهایت طرح و نقد مغالطه طبیعت گرایانه می آید. طراح این مغالطه، ج. ای. مور، مدعی است که هرگونه تعریفی از حسن و قبح، اعم از تعاریف طبیعی یا متافیزیکی، تعریفی مغالطی است که وی آن را مغالطة طبیعت گرایانه می نامد.
موضوع حکمت متعالیه: وجود لابشرط مقسمی
حوزههای تخصصی:
صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى (ملّاصدرا) در «حکمت متعالیه» خود، سعى کرده است در موارد زیادى به عرفان نزدیک گردد. یکى از آن موارد را شاید بتوان در بحث «موضوع فلسفه» دید که با مطرح کردن «وجود لابشرط مقسمى» به عنوان موضوع حکمت متعالیه، نوعى هماهنگى و قرابت با موضوع عرفان نظرى مطرح کرده است، هرچند رهیافت هاى هر یک از این دو علم متفاوت بوده، در یکى استدلال عقلى غالب است و در دیگرى، شهود و رؤیت قلبى. نوشتار حاضر در حدّ خود، سعى کرده است به تبیین تقاربى که مطرح گردید، بپردازد.
الگویی برای مبناگرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۴ شماره ۲۴
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش شده تا بر اساس مبانی فلسفة اسلامی، الگویی برای ارجاع گزارههای غیر بدیهی به گزارههای بدیهی ارائه شود. نویسنده نخست به دیدگاه مبناگرایی در باب توجیه معرفت اشاره میکند سپس با اشاره به تردیدهایی که درباره امکان دستیابی به معرفت صادق مطرح شده در ضمن ده مرحله، الگویی از ارجاع گزارههای غیر بدیهی به گزارههای بدیهی ارائه میکند که از گزند تردیدهای مذکور در امان باشد.
مبنای فلسفی تعیین ارزش ها از نظر سیّد محمّد حسین طباطبایی و دیوید هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه سیّد محمّد حسین طباطبایی و دیوید هیوم، دو اندیشمند بزرگ، یکی در جهان اسلام و دیگری در جهان غرب، به لحاظ داشتن اندیشه های فلسفی تأثیرگذار، بسیار حائز اهمیّت هستند. در حوزه فلسفه اخلاق، هیوم به دنبال علم به طبیعت آدمی و انگیزه ها و رفتار اوست و انسان را به عنوان موجودی عاقل و فعّال مورد بررسی قرار می دهد و در پی آنست تا نقش عقل را، به خصوص در اخلاق، بسیار کم رنگ جلوه دهد. علامه طباطبایی نیز در مباحث معرفت شناسی و توجه به چگونگی حصول معرفت برای آدمی، فاعلیت انسان و ارتباط فاعل و فعل را در مورد کاوش و تحلیل قرار می دهد و در پی آنست که نقش عقل و ادراکات آن را در همه ی سطوح زندگی انسان به عنوان نقشی اساسی و مرکزی نشان دهد. در این مقاله به بررسی و مقایسه ی مبانی فلسفی آنها، به طور خاص در قلمرو اخلاق و تعیین ارزش ها، می پردازیم.
تعریفی جامعه شناختی از دین
منبع:
کیان ۱۳۷۲ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
بررسی ومقایسه دید گاه علامه طباطبائی ودکتر یدالله سحابی در مسئله خلقت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
213 - 244
حوزههای تخصصی:
مسئله خلقت وآفرینش نظام هستی به نحو عام وخلقت انسان به طریق خاص در ادیان وبه ویژه در ادیان ابراهیمی از جایگاه رفیع وبلندی بر خوردار است،زیراکه اعتقاد به آن به معنا ومفهوم قبول توحید در خالقیت پروردگار ونفی وانکار ازلی بودن عالم است.هنگامی که داروین نظریه«تکامل تدریجی» را مطرح کرد،برای برخی از متکلمان وشریعتمداران این تصور پدید آمد که قبول واعتقاد به این نظریه با ظواهر کتب مقدس در تعارض است،چه به باور آنها کتب مقدس مدافع «خلقت دفعی»است.بتدریج این نزاع به یکی از مسائل تعارض علم ودین افزوده شد،نخست متکلمان مسیحی،سپس متکلمن سایر ادیان با آن مخالفت نمودند.این مشاجره به غلط نمادی برای تقابل علم ودین گردید.اختلاف نظرعلامه طباطبائی ودکتر سحابی را نیز می توان در همین راستا تلقی کرد.در این مقاله ضمن بررسی دیدگاه این دو متفکر -که یکی از موضع کلامی ودیگری از جایگاه علم تجربی به مسئله خلقت انسان پرداخته است- با روش تحلیلی در مقام مقایسه وداوری برآمده ووجوه اشتراک وافتراق دیگاه آنها را بیان کرده ایم؛نوآوری این مقاله و مزیت آن بر نوشته های دیگر در این زمینه نیز همین است.نویسندگان بر این باورند که اختلاف درکیفیت خلقت انسان که به نحو تدریجی ویا دفعی است،تأثیری منفی دراعتقاد مؤمنان به خدا ندارد،زیرا آنچه برای یک خدا باور اهمیت دارد،این است که باور داشته باشد ،خداخالق او و خالق جهان است وتدریجی ویا دفعی بودن خلقت مربوط به کیفیت خلقت است ونه اصل خلقت.
موقعیت های مرزی در فلسفه های اگزیستانس و نهج البلاغه
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث کلیات موارد دیگر متون حدیث نهج البلاغه پژوهی
مقاله حاضر در مقام پژوهشی مقایسه ای به بررسی کلامی-فلسفی دیدگاه اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه نسبت به موقعیت های استثنایی یا پیش آمدهای خاص زندگی انسان ها می پردازد. اگزیستانسیالیست ها از این پیش آمدها به موقعیت های مرزی تعبیر می کنند و آن را یکی از مبانی جنبش فکری خود می دانند و معتقدند که انسان به واسطه ی قرار گرفتن در این موقعیت ها، به شناخت راستین خود دست می یابد. نهج البلاغه از این موقعیت ها تحت عنوان آزمایش الاهی یاد می کند و آن ها را سنتی ثابت و لایتغیر از سوی خالق هستی می داند که منجر به شناساندن گوهر درون می شود. سرانجام این پژوهش بدان جا می انجامد که هردو اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه رخ دادن این گونه اوضاع و احوال را برای دست یابی به شناخت صحیح از خویشتن، امری ضروری می دانند. از دیگر مشترکات این دو نگرش آن است که بروز این اتفاقات را همگانی و گریزناپذیر درنظر می گیرند؛ اما نهج البلاغه که دربرگیرنده حکمت اسلامی است، بیش از اگزیستانسیالیسم، شمه ای توحیدی و غایتمند برای این موقعیت ها و شناخت حاصل از آن ها قایل است که در نهایت به تکامل دنیوی و اخروی انسان می انجامد.
امامت علی (ع) و توجیه های مخالفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۶ شماره ۴۵
حوزههای تخصصی:
این نوشتار به این پرسش پاسخ میگوید که چرا اهل سنت با وجود نصوص فراوان بر امامت حضرت علی، آن حضرت را از مقام امامت و خلافت حذف کردند؟ نویسنده با استقراء در آثار اهل سنت و نیز در آثار برخی معاصران، به ده توجیه دست یازیده و در ذیل آنها به بررسی این توجیهها پرداخته است