فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
This article juxtaposes different and conflicting temporalities as configured in the context of care and caring. Weaving together (1) an autobiographical narrative in which I share parts of my own breast cancer journey with (2) research with men employed as care workers in Australia, I attempt to get at how differentially experienced temporal densities, trajectories, and orientations can be found when receiving and giving care. The slow and deep time of experiencing sickness, and the protective, forgetful time induced by medical trauma – both often perceived as nonlinear time –, clash with the neoliberal, sped-up, linear temporality of the late-capitalist medical industrial complex; leaving care workers and cared-for squeezed between temporalities that can be, and are, at odds with each other. The theoretical framing holding my consideration of these different ‘kinds’ of time, is a composite of feminist care ethics scholarship, critical time studies and the literary work by the Aboriginal author and scholar Mykaela Saunders. Specifically, I draw on Saunders’s short story ‘Buried time’, in which she connects with Aboriginal deep time and writes the abolition of colonial clock time into being. Taking a cue from Saunders narrative, I maintain that the temporalities of colonial/racial capitalism evince segmentation, fragmentation, and, ultimately, destruction. This is a mechanistic time not suitable for human and more-than-human life’s flourishing (that includes living and dying as well as possible); as such, it is a temporality that stands against the relational paradigms of care theory.
مبنای آفرینش آثارهنری درمنظومه فکری شیخ شهاب الدین سهروردی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
32 - 48
حوزههای تخصصی:
واژه خیال به صورتهای مختلفی از جمله: گمان، توهم، پندار، تفکر، نقشه، تصمیم شبه به کار برده شده است. سهروردی نخستین کسی است که بحث در مورد عالم خیال را وارد فلسفه اسلامی کرد. وی خیال را ماده می دانست ؛ اما صورتهای خیالی را مجرد می شمرد که در عالم خیال باقی اند. آنچه که به عنوان هدف این تحقیق درنظرگرفته شده است،پا سخ به این پرسشها ست که قوه خیال چه نقشی در خلق آثارهنری ایفا می نماید؟وآیا اساسا"درخلق اثرهنری تاثیرگذاراست؟واینکه کدام آثارهنری می توانند نشات گرفته از قوه خیال باشند؟. این تحقیق بصورت نظری وبراساس بررسی اکتشافی وبرپایه بررسی اسنادکتابخانه ای وفیش برداری صورت گرفته است.ونوع روش تحقیق بصورت تحلیل محتوا و یا تحلیلی –توصیفی می باشد . علی ایحال دراین پژوهش از ارائه شرحی از قوه خیال و کارکرد آن ازمنظرشیخ شهاب الدین سهروردی در دو ساحت معرفت شناختی خیال (خیال متصل ) و هستی شناختی خیال که در حکمت اسلامی به عالم خیال یا عالم مثال (خیال منفصل ) مشهور است، به نقش این دو خیال در ساحت هنروزیبایی شناسی می پردازیم.
استدلال علّی فودور و پیش فرض ناموجه ترتب؛ بررسی استدلال ایگن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
119 - 134
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، استدلال فودور به نفع تفردگرایی روان شناختی و واکنش ایگن را بررسی می کنم. طبق استدلال علّی فودور روان شناسی التفاتی فهم عرفی، حالات ذهنی را با توجه به محتوای وسیع متفرد می سازد. تفاوت در محتوای وسیع برای تفاوت در نیروهای علّی کافی نیست. بنابراین، روان شناسی التفاتی فهم عرفی باید حالات را با توجه به محتوای محدود متفرد سازد. فودور دو مثال نقض برای استدلال بالا طرح می کند. بروفق مثال نقض (2)، ضدتفردگرا مدعی است که از آن جایی که رفتار همزادها متمایز نوعی هستند، حالات ذهنی شان هم باید متمایز نوعی باشند و به تبع نیروهای علّی حالات ذهنی متمایز نوعی، این همان نیستند. فودور دو پاسخ به مثال نقض (2) می دهد. بروفق (2الف)، فودور می خواهد اثبات کند که ما نباید رفتار همزادها را متمایز نوعی بینگاریم. در نتیجه، حالات ذهنی همزادها متمایز نوعی نیستند. ایگان در پاسخ به (2 الف) مدعی است استدلال فودور، بر این فرض غیرموجه مبتنی است که نوع های رفتاری بر نوع های مغزی مترتب می شوند. بروفق (2ب)، فودور از طریق تشبیه «روان شناسی ضدتفردگرا» به «نظریه ذره H و T»، دو استدلال مشابه به دست می دهد؛ یکی برای تمیز نوعی حالت ذهنی اسکار و همزاد اسکار؛ دومی برای تمیز نهادن بین ذر«ات-H» و «ذرات-T». ایگن در پاسخ به (2ب) مدعی است فودور در هر دو استدلال ، آموزه ناموجه ترتب را از پیش فرض می کند، بی آن که برای این پیش فرض استدلالی به دست دهد. در نهایت، نتیجه گرفتم که اگر فودور هیچ استدلال خوبی برای آموزه ترتب نیروهای علّی روان شناختی ندارد، پس او هیچ دلیلی ندارد که بین محتواهای وسیع و سایر ویژگی های نسبت مند فرق بگذارد.
خاستگاه و ساختار عقلانیت ابزاری و نقد آن از منظر فلسفه، اقتصاد و جامعه شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
89 - 115
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی خاستگاه و ساختار عقلانیت ابزاری و همچنین نقد آن از چشم انداز فلسفه،اقتصاد و جامعه شناسی است.فرضیه اصلی پژوهش این است که عقلانیت ابزاری از دل ساختار و الگوی شناسایی عقل به مثابه ابزار شناخت حقیقت پدید آمده و دچار دگردیسی در علوم مختلف شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که عقلانیت ابزاری به مثابه وسیله شناخت در فلسفه، اقتصاد و جامعه شناسی بر پایه ساختار دوگانه گرای ذهن و از دل ثنویت هایی چون معقول/محسوس، سوژه/ابژه،عقل/تجربه ،هدف/وسیله، طبیعی/مصنوعی پدیدار گشته است و از عصر روشنگری با تمرکز بر ثنویت وسیله/هدف، برمبنای جنبه عقلانی وسایل(گزینش بهترین ابزار حداکثر سازنده مطلوبیت) و غیرعقلانی هدف(امیال و ارزشها) تداوم یافت. .با این وجود در پی جنبش های فکری نوینی که در علوم اقتصاد، جامعه شناسی، فلسفه ، عصب شناسی ، محیط زیست و علوم کامپیوتری رخ داده است، عقلانیت ابزاری و مبانی ساختاری آن مورد انتقادهای فراوانی شده است و گرایش به سمت نفی ابزارگرایی انسان و خردستیزی نمود بیشتری دارد. برآیند مشترک این نقدها بر نفی سوژه باوری، سلطه ابزاری، فردگرایی انحصاری ،کامل-پنداری عقلانیت و لزوم توجه به یکپارچگی انسان با طبیعت ،نفی برتری و استیلای انسان، تعامل و برهمکنش انسان با محیط پیرامونی حکایت دارد.
اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر انگیزش درونی پیشرفت تحصیلی بر اساس داستان های فلسفی و عرفانی: بررسی فرضیه مک کللند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عمده پژوهشها بر سنجش اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان (فبک) در ایران فارغ از نوع داستان تاکید دارند. مک کللند، نوع داستانهای کودکان را شاخصی برای پیشرفت معرفی کرد. هدف پژوهش حاضر، آزمون فرضیه مک کللند در خصوص تاثیر نوع داستان بر انگیزش پیشرفت تحصیلی کودکان بود. به همین منظور، دو مطالعه صورت گرفت. در مطالعه اول، اثربخشی حلقه کندوکاو بر اساس داستانهای فلسفی مورد بررسی قرار گرفت و در مطالعه دوم، اثربخشی حلقه کندوکاو بر اساس داستانهای عرفانی. روش پژوهش، شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. به گروه آزمایش طی 10 جلسه 120 دقیقه ای بسته آموزش فلسفه برای کودکان ارائه شد؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. مقیاس انگیزش درونی پیشرفت تحصیلی که توسط ویگ فیلد و کامبریا برای دوره ابتدایی طراحی شده بود به عنوان ابزار استفاده شد. آزمودنی ها شامل دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس(آنکوا) انجام شد. یافته ها نشان دادند که حلقه کندوکاو داستانهای فلسفی ( ) به نسبت داستانهای عرفانی ( ) تاثیر معناداری بر انگیزش پیشرفت درونی تحصیلی کودکان داشت. نتیجه آنکه، فرضیه مک کللند تایید شد و اثربخشی فلسفه برای کودکان تحت تاثیر نوع داستانی است که در حلقه کندو کاو مورد بررسی قرار می گیرد.
Multiple Temporalities of State-Building and Care in South Korea(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تیر ۱۴۰۴ شماره ۵۱ (Special issue: Care & Time)
115 - 136
حوزههای تخصصی:
State-building in South Korea since liberation in 1945 has seen some successes. However, from a care perspective—considering that women and families bear the primary burden of care responsibilities, the discrimination and disadvantages caregivers face both at home and in the labor market, and the reality that few are willing to engage in marriage, childbirth, or caregiving—it is challenging to evaluate the overall success of state-building in South Korea to date. This article highlights the diverse temporalities that have emerged in modern state-building in South Korea since 1945 and examines how these various temporalities serve as structural constraints on care. Amid the compressed timelines of state-building, I analyze how care is systematically overlooked, silenced, and marginalized; how it is devalued; how it is relegated to women’s and family work; and how caregivers experience discrimination and disadvantages, alongside the ideologies, norms, and socio-economic and political conditions and circumstances that contribute to these issues.
اهمیت توجه به دوگانه منطق به کاربردنی/منطق آموختنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۱۵۴-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
مفاهیم منطق آموختنی و منطق به کاربردنی و بحث از تمایز میان آنها از قرون وسطی در میان منطق دانان رواج یافت. البته این دوگانه پس از قرون وسطی مدت ها مورد توجه نبود تا اینکه پرس، منطق دان و فیلسوف پراگماتیست آمریکایی دوباره آن را وارد مباحث منطقی کرد. خود پرس از این مفاهیم برای بیان نظراتش در مورد ماهیت منطق بهره برد. امروزه منطق دانان دیگری مثل پریست از این دوگانه برای بیان و تبیین مسایل منطقی گوناگون بهره برده اند. در مباحثی مثل بررسی نقدهای وارد شده به منطق، آموزش منطق، مساله انتخاب منطق، کثرت گرایی منطقی، مساله امکان اصلاح و تجدید نظر در منطق و .... استفاده از این دوگانه می تواند باعث شود تا مواجهه بهتری با مسایل صورت بگیرد و بنابراین به تبیین بهتر مسایل و یافتن راه حل برای آنها کمک می کند.
تأثیر آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی و خلاقیت کودکان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی و خلاقیت کودکان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله انجام شد. روش تحقیق کمی و بصورت نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل و استفاده از پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه ی دانش آموزان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله شهر اصفهان بود که به شیوه ی نمونه گیری در دسترس، دو گروه 15 نفری از دانش آموزان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مهارت اجتماعی تاکی و ترند (2014) و آزمون تفکر خلاق تورنس (1990) بود. پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ برای مهارت اجتماعی (82/0) و برای خلاقیت (83/0) به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) با نرم افزار spss (23) استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی، تاثیر معنادار (05/0p<، 012/11F=) داشته است. همچنین یافته ها نشان داد آموزش کارآفرینی بر خلاقیت کودکان پیش دبستانی، تأثیر معنادار (05/0p<، 224/11F=) داشته است. در نتیجه با آموزش کارآفرینی برای دانش آموزان پیش دبستانی می توان مهارت های اجتماعی و خلاقیت آنها را تقویت نمود.
واکاوی مقومات علم شناختی دانش آینده پژوهی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
76 - 100
حوزههای تخصصی:
گسترش رویکرد آینده پژوهی اسلامی و ظهور دیدگاه ها و نظریات متعدد در این زمینه، این دغدغه را ایجاد می کند که آینده پژوهی اسلامی چنانچه بخواهد به مثابه یک دانش اجتماعی روشمند، متکفل تصویرپردازی از آینده مبتنی بر فرهنگ اسلامی و بومی باشد، باید بر اساس ضوابط و معیارهای علم شناسی سامان یابد. این پژوهش مبتنی بر روش مطالعه اسنادی، مرور سیستماتیک و توصیف و تحلیل دیدگاه ها و آثار صاحب نظران حوزه آینده پژوهی اسلامی، بر اساس دو مبنای «علم شناسی منطقی» و «رئوس ثمانیه» و با الهام از چارچوب شناختی هنجاری سورل، به تطبیق و نسبت سنجی دیدگاه ها و آثار مذکور با معیارهای معرفی شده در این دو سنت علم شناسی مسلمین پرداخته است. بر این اساس آینده پژوهی اسلامی چنانچه بخواهد به مثابه یک دانش معرفی شود باید دربردارنده هیئتی جامع و منسجم از بنیان های فلسفی، مبادی تصدیقی و اصول موضوعه، تعریف و ماهیت، موضوع، مسائل اصلی، غرض، روش شناسی و روش باشد. یافته های حاصل از مرور آثار حوزه آینده پژوهی اسلامی نشان می دهد که علی رغم وجود دیدگاه های مختلف، هر یک از این آثار به نحوی بر برخی از معیارهای علم شناسی منطبق بوده و بنیان ، موضوع، غایت، نظام دانایی، نظام گرایشی و روش شناسی واحدی بر این آثار حاکم است. وجود چنین ویژگی هایی در مطالعات آینده پژوهی اسلامی، تصویری نسبتاً منسجم از یک حوزه دانشی را در مرحله پیشادانش نشان می دهد.
عیب و هنر دفاع مبتنی بر اختیار در محک حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
26 - 50
حوزههای تخصصی:
دفاع مبتنی بر اختیار، پاسخی است که معضل شر اخلاقی، معمولا پیدا کرده است، که در بین بسیاری از فیلسوفان تلقی به قبول شده است. آلوین پلنتینگا در دوران معاصر این پاسخ را تقویت کرده و با بیانی فنّی، آن را به مصاف معضل منطقی شر به ویژه شر اخلاقی برد. باوجود ویژگی ایجابی آن در پاسخ به معضل منطقی شر، هنگامی که محک حکمت متعالیه به میان می آید، برخی از پیش فرض ها، مبانی و لوازم این دفاع، در تقریر پلنتینگا، با چالش های جدی روبه رو می شود که پذیرش آن را حتی به عنوان دفاعیه و نه تئودیسه با دشواری هایی روبه رو می کند که برای حل آن ها، باید چاره اندیشی های دیگری کرد. این رویارویی، با روش تحلیلی، برخی از این مفروضات و لوازم را بررسی می کند. تفسیر قابل خدشه از رابطه انسان با خداوند، رویکرد ناسازگارباورانه آن در تبیین رابطه اختیار و تعین گرایی علّی، پذیرش اصل امکان های بدیل به سان امر قوام بخش اختیار، مختار ندانستن خداوند و ناکامی در پاسخ به مسئله قرینه ای شر ازجمله این پیش فرض ها، لوازم و اشکالات است.
اسپینوزا و انقلاب متافیزیکیِ رهایی از تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
115 - 132
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش کرده ایم تا با تکیه بر نحله متفکران نواسپینوزایی معاصر، این ایده را مطرح کنیم که می توان اسپینوزا را یگانه پیشگام در واژگونی هژمونی متافیزیک غرب، نسبت به اخلافی همچون نیچه و هایدگر قلمداد کرد. این ادعا را در پرتو امکاناتی که فلسفه او پیش روی ما نهاده است و همچنین، انقلابی که در سنت متافیزیک رقم زده است، به میان آورده ایم. به یک معنا، او نجات بخش فلسفه بوده است و با طرح متافیزیکِ درون ماندگار، ادامه حیات فلسفه در مسیری جدید را ممکن کرده است. نقطه عزیمتمان را با اشاراتی کوتاه از تأثیر فلسفه او بر متفکراِن پس از خود و تضارب آرای ایشان آغاز می کنیم و در ادامه، از رهگذر بررسی برخی از مضامین فلسفه او در قالب سه گانه های متناظر، پرسش هایی را مطرح می کنیم که از دروازه متافیزیک درون ماندگار اسپینوزا سر بر می آورند و تلاش می کنیم نشان دهیم چرا و چگونه فلسفه او پس از گذر چند قرن، همچنان معاصر با زیست جهان ما جلوه می کند؛ فلسفه ای که پیوسته در حال نوزایی امکان هایی بدیع برای ساحت فلسفه است.
بررسی تأثیر تجرد نفس وعلم، بر تاریخمندی فهم، از طریق تحلیل مراتب ادراک با تأکید بر نظرات علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۱
31 - 52
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تعامل میان نظریه تاریخمندی فهم در هرمنوتیک فلسفی و تأثیر تجرد روح برآن می پردازد. هرمنوتیک فلسفی، با تأکید بر پدیدارشناسی، انسان و تمام ابعاد وجودی او، من جمله فهم را زمانی و تاریخی می داند. در مقابل فلاسفه اسلامی بر بعد مجرد انسان و تجرد علم تأکید دارند، و ادراک انسانی را فعلی از قوای نفس می دانند. این پژوهش با تحلیل مراتب ادراک و نقش جسم و روح در هر یک از مراتب، به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا تجرد نفس و روح، ناقض نظریه تاریخمندی فهم است و این نظریه بدون در نظرگرفتن بعد مجرد انسان بنا نهاده شده است یا خیر؟ پاسخ به این سوال از طریق واکاوی مراتب ادراک به روش تحلیلی توصیفی مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد اگرچه تجرد نفس، با مبنای پدیدارشناسی در تاریخمندی فهم سازگار نیست، اما نظریه تاریخمندی به طور کامل با تجرد روح ناسازگار نیست. در برخی موارد مانند ادراکات حضوری و تصدیقات بدیهی، و بازادراک شده، تاریخمندی منتفی است و در چارچوب نظریه بازگشت علوم حصولی به حضوریِ علامه طباطبایی، تاریخمندی ادراکات حصولی، در مرتبه ادراک حضوری منتفی است. از این رو تجرد روح، ناقض ذاتی بودن تاریخمندی در فهم است
رابطه عواطف و ظرفیت اخلاقی در فناوری های هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
19 - 40
حوزههای تخصصی:
فناوری های هوش مصنوعی، در مقایسه با مصنوعات پیشین دارای قابلیت هایی جدید هستند که مسائل اخلاقی متفاوتی را مطرح می کند. از جمله این مسائل، بحث درباره عاملیت اخلاقی هوش مصنوعی است. مسئله عاملیت اخلاقی مصنوعی، پرسش های نظری و عملیاتی مختلفی را مطرح می سازد؛ مانند این که شروط لازم و کافی برای عاملیت اخلاقی چیست، چطور می توان برقراری این شروط را در مصنوعات بررسی کرد، عاملیت اخلاقی دارای چه سطوح و درجاتی است و هر سطح از عاملیت اخلاقی برای واگذاری چه نوع وظایفی مناسب است. یکی از موضوعات پرتکرار در بحث حول عاملیت اخلاقی مصنوعی، عواطف است. فیلسوفان مختلفی به عواطف به عنوان عاملی اشاره کرده اند که در وجود یا عدم و میزان ظرفیت اخلاقی مصنوعات مدخلیت دارد. در این مقاله به رابطه میان عواطف و ظرفیت اخلاقی هوش مصنوعی خواهیم پرداخت. پرسش اصلی این است که عواطف در ارتقاء ظرفیت اخلاقی فناوری های هوش مصنوعی نقشی مثبت دارند یا منفی؟ چهار استدلال از جانب موافقین نقش مثبت عواطف در ظرفیت اخلاقی استخراج و صورت بندی می شود که شامل استدلال از طریق «حساسیت اخلاقی»، «عقلانیت محدود»، «برآورد خطر» و «مجازات پذیری» می شود. همچنین چهار استدلال از جانب مخالفین نقش مثبت عواطف در ظرفیت اخلاقی هوش مصنوعی ارائه می شود که شامل استدلال از طریق «ربایش عاطفی»، «سراب عواطف»، «پارادوکس انسان انگاری و انسانیت زدایی همزمان» و «مهارت زدایی اخلاقی» است. در نهایت، با شفاف سازی نقاط نزاع دو طرف بحث، دیدگاه های فوق مورد تحلیل قرار گرفته و چالش های اخلاقی پیاده سازی عواطف در هوش مصنوعی شرح داده می شود.
Seeking a Culturally Relevant Ethic of Care for Mexican/Mexican American Youth: a revolucionista ethic of care and its wily, tactical mechanism of humor(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Black and Latina female educators have for centuries prepared children of color to resist dehumanization, claim full citizenship, and transform oppression through culturally specific Critical Feminist Ethics of Care. In 2018, I detailed a Revolucionista Ethic of Care specific to the needs and strengths of Mexican/Mexican American (Mexicanx/a/o) youth which offers a subterraneous social justice ethic of care through the curriculum and pedagogy of four female Spanish-speaking New Mexican (Nuevomexicana) and Mexican American (Mexicana) educators. Through this land-based Chicana Feminist Testimonio Methodology, I unearth a resistant, healing Critical Feminist Ethic of Care framework for (Nuevo)Mexicana/o children and communities which enriches the field of Care scholarship through its embodied, land-based epistemologies. I explore the ways in which four (Nuevo)Mexicana educators operationalize play and humor within their Ethic of Care to 1) open access to a mythic time/space continuum wherein they may access the historical and ongoing wounds of injustice fueling them, 2) gleefully travel to students’ multiple worlds, and 3) forge liminal spaces of joy for Mexicanx/a/o youth to shape futures of thriving. This work offers ancient, practiced tools of resistance and healing in this new and yet historicized moment of racialized hostility and hate against Communities of Color in the United States.
تبیین و تحلیل علیت در اندیشه هیوم و نقد آن بر مبنای اندیشه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
136 - 152
حوزههای تخصصی:
مراد از علیت ، همان رابطه وابستگی وجودی است ؛یعنی اگر علت نباشد، وجود یافتن معلول محال است. به اعتقاد هیوم تجربه انسانی، شامل هیچ گونه ارتباط ضروری میان موارد جزئی تجربه حسی نیست و رابطه علیت، چیزی جز تعاقب دو حادثه نیست. نسبت دادن هر رابطه ای به تجارب انسانی، مربوط به عادات ذهنی یا تمایلات انسان ها است نه آن چه که دیده می شود. در نتیجه آن چه قوانین طبیعت نامیده می شود، ضروری نیست و خلاف آن، ممکن است. در مقابل نظریه هیوم، پاسخ های متعددی از جانب فیلسوفان اسلامی از جمله علامه طباطبایی داده شده است. به نظر علامه، علت و معلول دارای رابطه وجودی و واقعی است و تصور انسان ها از علیت، جدای از تصور تعاقب است. ممکن است در مواردی، تعاقب باشد؛ ولی علیتی در کار نباشد؛ یعنی تعاقب اعم از علت و معلول است. در برخی موارد هم که میان علت و معلول تقارن زمانی وجود دارد، بدون در کار بودن توالی و تعاقب، حکم به علیت می شود. برخی از اصول عقلانی نیز وجود دارد که تجربه متکی بر آن ها است؛ مانند اصل امتناع صدفه که هیچ حادثه ای نمی تواند بدون علت باشد. دیگری اصل سنخیت علت و معلول است که از هر علت معینی معلول معینی به وجود می آید و این دو اصل ذکر شده متفاوت از اصل علیت است و نباید با اصل علیت خلط شود.
Caring Space-Time Travel Through Poetry(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تیر ۱۴۰۴ شماره ۵۱ (Special issue: Care & Time)
163 - 179
حوزههای تخصصی:
Poetry ferments space-time travel. Engaging with poetry can disrupt the drumbeat of neoliberal temporal demands by providing a mindful opportunity for intimate connections with people we do not know. Sitting with a poet’s words can represent a pause that takes us out of one time and shifts us to another. A poem may connect the reader with people who have passed from this earth, suggesting that caring moral imagination is not circumscribed to the living. This article explores selections from Janice N. Harrington’s collection, The Hands of Strangers: Poems from the Nursing Home. Harrington’s poems delve into the physical intimacy of care workers and the cared-for, which is otherwise reserved for our society's private sphere of family settings, thereby extending the concept of poetry of witness to a small, intimate, albeit institutionalized setting that, at its core, exists to provide care to others. Specific poems are interrogated for their implications for the reader’s experience of space-time travel, including strengthening the skills of the caring imagination beyond the experience of the words. Poetry allows the reader to travel back to a witnessed event, engaging with shifts in time and space within the parameters of the poem while helping us develop our imaginative skills to continue witnessing experiences and enhance our ability to care in the present and future. The caring imagination required to engage with the poetry of witness is not a static capacity. Instead, through poetry, our imaginative skills can be further cultivated to help us empathetically space-time travel.
فلسفه اسلامی معاصر و چالش های پیش روی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه اسلامی معاصر در ابعاد و زمینه های مختلفی با چالش های مهمی مواجه است، برخی از این چالش ها عبارتند از: 1. عدم تنوع در روش ها، موضوعات، مسائل، رویکردها و نظریات آن، 2. عدم ارتباط آن با پرسش های فلسفی انسان معاصر، 3. کاربردی نبودن، 4. انتزاعیت و انضمامی نبودن، 5. مشکل وابستگی به مکاتب فلسفی قبلی، 6. عدم تعامل کافی آن با دیگر حوزه های معرفتی بشر، 7. عدم ظرفیت بالفعل لازم برای تولید فلسفه های مضاف، 8. عدم استقلال از آموزه های الهیاتی و ایدئولوژی های دینی،9. نظریه پردازی به جای شرح نویسی، 10. عدم گفتگو با مکاتب فلسفی دیگر و جذب قابلیت های آنها، و 12. عدم خودانتقادگری و دوری از جزم گرایی. در این تحقیق نشان داده می شود که بحران فلسفه اسلامی معاصر در مواجهه با چالش های اساسی مزبور است، به این معنا که نه تکثر قابل قبولی در موضوعات و مسائل دارد، نه با پرسش های فلسفی انسان مسلمان سروکار دارد، نه یک فلسفه عینی و کاربردی است؛ بلکه شدیداً به سنت فلسفی گذشته وابسته است. ضمن اینکه هنوز هم دچار مشکل شرح و حاشیه نویسی است. بین فلسفه اسلامی معاصر و الهیات اسلامی نوعی خلط و پیوند غیرمنطقی وجود دارد. همچنین با دیگر زوایای زندگی انسان مسلمان و معارف بشری ارتباط لازم و معنادار ندارد. و اینکه رویکرد انتقادی قوی ای در فلسفه اسلامی معاصر وجود ندارد و با دیگر مکاتب فلسفی در گفتگوی سازنده نیست. در این تحقیق تلاش می شود راه کارهایی پیشنهادی برای برون شد فلسفه اسلامی معاصر از چالش های پیش رو معرفی گردد، از جمله آنها توجه به مسائل طرح شده از سوی فلسفه معاصر غرب، اقبال به فلسفه های مضاف، و استقلال جویی از الهیات اسلامی، و اتخاذ رویکرد عینی، کاربردی و انتقادی بسیار مهم هستند.
بررسی تطبیقی جوهریت نفس سینوی و فلسفه ذهن معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
39 - 75
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به جوهریت نفس ناطقه نزد ابن سینا دیدگاهی بنیادی بوده و از امهات انسان شناسی سینوی به شمار می رود. مسأله جوهریت نفس برای ابن سینا اساسی است چرا که تبیین کننده مسأله جاودانگی نفس ناطقه انسانی است و بدین جهت وی بصورت مفصل و با ذکر چندین نوع دلیل به دفاع از این آموزه می پردازد. در عوض اغلب دیدگاههای معاصر در فلسفه ذهن منکر جوهریت نفس بوده و حداکثر آن را خاصیتی نشأت گرفته از فرآیندهای فیزیولوژیک و مغزی تلقی می کنند. با اینکه عمده دلیل ابن سینا بر تجرد نفس متکی به تمایز ادراک عقلی از سایر فرآیندهای بدنی است ولی در ضمن ادله دیگر و با رویکردهای پدیدارشناختی ادراکات و تامل در روابط نفس و بدن نیز به دفاع از تجرد و جوهریت تفس پرداخته و در ساخت و پرداخت برهان معروف انسان معلق در فضا از این دست شواهد تجربی بهره برده است. در این نوشتار ضمن معرفی دیدگاه ابن سینا ادله وی از دیدگاهی تطبیقی و با در نظر گرفتن دیدگاههای معاصر فلسفه ذهن و پیشترفتهای علوم بیولوژیک و عصب شناسی بررسی شده و این آموزه مورد بررسی انتقادی قرار خواهد گرفت.
نقش روح القدس در نظام رستگاری در اندیشه آگوستین قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
178 - 192
حوزههای تخصصی:
ساختار نظام الهیاتی آگوستین در پی حل مسئله رستگاری انسان است. آگوستین از حیث هستی شناختی و معرفت شناختی عناصری را در تحقق رستگاری انسان دخیل می داند که از جمله مهم ترین آن عناصر، روح القدس است. به نظر می رسد بر اساس نظام الهیاتیِ آگوستین، روح القدس در سه ساحت به نقش آفرینی در رستگاری انسان می پردازد: الف) شناساندن مسیح به دیگران؛ ب) زایش ایمان در قلوب مؤمنان؛ ج) تحقق بخشیِ زمینه های شکل گیری فضائل اخلاقی در مؤمنان. روح القدس در این سه ساحت، به ویژه در تحقق فضائل اخلاقی نقشی کلیدی برای رستگاری انسان ایفا می کند. با وجود آنکه آگوستین در مورد روح القدس و کارکرد های او در نظام هستی بسیار سخن گفته و تأمل ورزیده است، اما در طراحیِ نظام خود نسبت به این جایگاه اعتنایی نداشته و آن را در صورت بندیِ رستگاری انسان منعکس نساخته است که این خود، باعث نقص در تحقق رستگاری انسان می شود. از این روی پژوهش حاضر سعی دارد با مراجعه مستقیم به آثار آگوستین و با رویکرد تحلیلی- توصیفی، جایگاه روح القدس را در نظام رستگاری تحلیل و بررسی کند.
Grasping the Grounds of Thought: The Thing-in-Itself . Actancy and Ecology(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
111 - 138
حوزههای تخصصی:
The Thing-in-Itself has been contentious issue within Kantian philosophy. Initially, it seems like an unfortunate side-effect of Kant’s distinction between phenomena and noumena. This article deals with this issue in a different manner, attempting to re-situate the Thing-in-Itself within Kantian philosophy, albeit from an anthropological rather than a critical angle. The anthropological works of Kant fully recognize that subjectivity and lived experience, as well as a thoroughgoing cognitive gradualism are necessary to “orient ourselves in thinking”. By reading the importance of the Thing-in-Itself from the anthropological viewpoint of Otto Friedrich Bollnow and the Kyoto School philosophy of Ueda Shizuteru, I argue that in all its negativity, the Thing-in-Itself constitutes the outer expanse of thought. Connecting this exposition with contemporary thinking on actancy and ecology, and following the Romantic tradition represented by Schopenhauer and Schelling, I argue that the Thing-in-Itself can be grasped indirectly and non-conceptually. As such, it constitutes the ground of thought. This insight makes Kant’s initially problematic concept directly relevant for our current ecological predicament, through which we realize the necessity for epistemic humility and embracing the unknown or the noumenal dimension that we cannot conceptually represent.