فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۲۱ تا ۳٬۳۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
185-202
حوزههای تخصصی:
پیشرفت شگرف بشر در تولید و ذخیره سازی انبوه داده ها و نیز استفاده از آن ها در ساختن ماشین استنتاج گر، امروزه در قالب یک فناوری پیشرفته به نام «یادگیری عمیق ماشینی» ظهور یافته است. این فناوری با الهام از اتصالات موجود در ساختار مغز جانداران طراحی شده و از شبکه های عصبی مصنوعی عمیق قدرت می گیرد. توانایی آن در استنتاج خبره گونه در زمینه های مختلف و یا تولید آثار مشابه افراد زبردست، با وجود مزایای بسیار، انسان امروز را با چالش های مختلفی رو در رو می سازد. این نوشتار تلاش می کند با رویکرد نظام مند عقلی- فلسفی به تحلیل و معرفی چالش های اخلاقی یادگیری عمیق ماشینی و ارائه رهیافت مناسب در قبال هر یک از این چالش ها بپردازد. اگرچه یادگیری عمیق ماشینی چالش های قابل توجهی بر سر راه انسان قرار داده، با آگاهی و چاره اندیشی نسبت به آن ها، می توان در عین بهره بردن از مزایای چشمگیر این فناوری، ارزش های انسانی را نیز آگاهانه محافظت نمود. واژگان کلیدی یادگیری ماشین، یادگیری عمیق، شبکه های عصبی مصنوعی، اخلاق اطلاعات، چالش فلسفی.
Does Shahrazuri Follow the Illuminationist Descendants on Celestial Beings in alRumuz(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
109 - 116
حوزههای تخصصی:
Considered the second face of Illumination philosophy after the Shaykh al-Ishraq Suhrawardi (1154-1191), Muhammad Ibn Mahmud Shams al-Din al-Shahrazuri (d. after 1288), in most part, hold fast to Suhrawardi’s illuminationist doctrines. As a case study on celestial bodies, the allegiance may well be at question level.The nine celestial spheres and sublunary world held managed by ten separated intelligences. Suhrawardi depicted the celestial spheres in his allegorical works. Suhrawardi usually speaks of eleven symbols, for instance, eleven mountains in “The Red Intellect” and the eleven layers of a basin in “The Sound of Gabriel’s Wing”. But the eleven celestial bodies, including ether and zamharir rule out Divine Pedestal (al-kursi) and Divine Throne (al ’arsh) of Muhyiddin al-Andalusi. Surprisingly, in his mystic work called Kitab al-Rumuz wa-l-Amthal al-Lahutiyya fil-Anwar al-Mujarradat al-Malakutiyya, Shams al-Din al-Shahrazuri nor except in passing has considered the celestial bodies. In al-Rumuz of Shahrazuri, the number of celestial beings has not been mentioned. Speaking of Divine Pedestal (al-kursi) and Divine Throne (al ’arsh) of Ibn Arabi, Shahrazuri does not consider zamharir and ether.
لایه بندی دستگاهِ شناختیِ «آگاهی اسطوره ای» از منظر ارنست کاسیرر بر مبنای شاخصه های «ثابت بودن»، «بنیادین بودن» و «گستره نفوذ»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
145 - 164
حوزههای تخصصی:
کاسیر به مانند کانت، تنها مسیر شناختِ انسانی را از راه فرم هایی از مفاهیم ذهنی و انتزاعی که در واقع ابزارهای شناختی انسان هستند، می دانست؛ اما از سویی دیگر وی عمیقاً معتقد بود که این فرم ها تنها به الگوهای عقلانی محدود نیستند، بلکه فرم ها و الگوهای غیرعقلانی نیز در فرآیندِ معرفتِ انسانی نقش دارند، چرا که منطقِ آگاهی بخشِ انسانی، پیوسته عقلانی نبوده است و حواس و عواطف نیز در شکل بخشی صورت های شناختی او دخیل بوده اند. در این میان وی «اسطوره» را به عنوان یکی از ابتدایی ترین فرم های شناختی انسان به ما عرضه می-دارد و به معرفی ویژگی ها و محتواهای این فرم از معرفتِ انسانی می پردازد. هدف اصلی این مقاله، تفکیک و لایه بندی محتواهای معرفی شده توسط کاسیر از این شکل معرفتی بر پایه سه شاخصه «ثابت بودن»، «بنیادین بودن» و «گستره نفوذ» آنها بر دیگر محتواها می باشد. در نتایج این پژوهش که بر پایه بازخوانی دقیق اندیشه های کاسیرر در این خصوص انجام گرفت، محتواهای دستگاهِ شناختی آگاهی اسطوره ای در قالب پنج لایه «تقابل بنیادین»، «قوانین»، «واسطه ها»، «مقولات ویژه» و «ادراکات» از یکدیگر تفکیک گردید؛ بر این اساس تمامی این محتواها بر پایه تقابل بنیادین «مقدس/ نامقدس» که هسته مرکزی این آگاهی را اشغال کرده است، شکل می یابند؛ همچنین این محتواها بر پایه میزان نزدیکی با هسته مرکزیِ این دستگاه شناختی، دارای ثبات بیشتر و نیز تاثیرگذاریِ گسترده تری بر لایه های بیرونی و پس از خود هستند.
آیا ارجاع متعین به ساحت الهی ممکن است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های حوزه زبان دینی به امکانِ جمع میان فرض تعالی و فرض ارجاع متعارف دینی برمی گردد. فرض تعالی مدعی است که ساحت الهی/مطلق به طور کامل از ساحت بشری/ممکن منفک است. فرض ارجاع متعارف دینی نیز مدعی است که می توان به ساحت الهی/مطلق به شکل متعینی ارجاع داد. تردید در امکان جمعِ میان این دو از آنجا می آید که گویا مدعایی در ذهن هست که «اگر ساحتِ الهی/مطلق، به طور کامل از ساحتِ بشری/ممکن منفک باشد، آنگاه نمی توان به شکل متعینی به آن ارجاع داد». در این مقاله، با تکیه بر استدلال مدل تئورتیک هیلاری پاتنم در حوزه متافیزیک، استدلالی به نفع این مدعا ارائه می شود که به دنبال آن، تعارض میان فرض تعالی و فرض ارجاع متعارف دینی به یک تعارض جدی تبدیل می شود، به گونه ای که دیگر نمی توان این دو را هم زمان و بدون هیچ تعدیلی پذیرفت. در پایان نیز، از باب نمونه، سه راه برون رفت از این تعارض ارائه می شود. این راه ها عبارت اند از (1) پلورالیسم درون گرا، (۲) نوعی الاهیات تنزیهی، و (۳) غیربشری دانستنِ زبان.
جهانی شدن و مسئله انفعال
حوزههای تخصصی:
مسئله انفعال اجتماعی ماهیتی یگانه و خالص ندارد، بلکه ممکن است آمیخته با مسائل دیگری مانند ناامیدی، ناشادی، نارضایتی، احساس بی قدرتی، احساس محرومیت و طرد اجتماعی باشد. شکاف میان دولت و ملت را در تحلیل انفعال اجتماعی در ایران مهم می دانم؛ بنابراین در هر مطالعه ای درباره انفعال اجتماعی در تاریخ معاصر ایران می بایست به فاصله نظام سیاسی با جامعه توجه داشت. استمرار جامعه و فرهنگ ایران در تاریخ معاصر و حتی تاریخ طولانی تر آن نشان از انفعال نیست، بلکه ما با ادوار متنوعی از رکود و رونق فعالیت های ایرانیان سروکار داریم. من جزو کسانی هستم که معتقدم، انفعال اجتماعی در ایران وجود ندارد؛ بلکه انسداد سیاسی وجود دارد؛ بنابراین فرایندهای اجتماعی در حال طی شدن و از حیث شناختی و فرهنگی پیش تر از فرایندهای سیاسی هستند؛ یعنی درمجموع جامعه پیشگام تر از نهاد سیاست و دولت است و این نهاد سیاسی است که باید خودش را با تحولات جامعه تطبیق دهد. بخشی از مطالعات جدید نشان می دهد این مهاجران در خارج از کشور به فعالان داخل کشور کمک می کنند؛ نوعی تقسیم کار بین این دو انجام می شود که در گذر به دموکراسی یا مدرنیته تأثیرگذارند.
تحلیل معنای اتوس در آرای هراکلیتوس (مطالعه موردی: قطعه 119ب هراکلیتوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
201 - 228
حوزههای تخصصی:
واژه اتوس (ethos) که نخست درآثار هنرمندان قرن های هشتم تا پنجم پ.م در معنای جایگاه عادت، سرشت، شخصیت و شخصیتی فریبکار به کار رفته است، در آرای فلاسفه آن زمان و بیش از همه در آثار هراکلیتوس نیز دیده می شود اما معنای اتوس نزد هراکلیتوس، همواره محل اختلاف محققان بوده است و این اختلاف، بیش از همه در قطعه 119ب دیده می شود. با تحلیل دو اصطلاح کلیدی این قطعه، «دایمون» و «اتوس» می یابیم، «دایمون» در معنای «والاترین مرتبه هستی انسانی» و اتوس در معنای «سرشت الهی» است؛ سرشتی که کانون ربط و پیوند میان دایمون، حکمت و لوگوس است. از منظر هراکلیتوس، علی رغم تفاوت فاحش مرتبه اتوس و دایمون در تبعیت از حکمت که خود جزئی از نظام لوگوس است و فضیلت شمرده می شود، این امکان وجود دارد که انسان به مرحله دایمون در حد دنیوی عروج نماید؛ اما نیل به سرشت کامل الهی در دنیا منتفی است.
صورت بندی دفاع عقل گرایانه-هستی شناسانه علامه طباطبایی از اعتبار معرفت شناختی درک عرفانی و سیر انفسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی اعتبار معرفت شناختی درک عرفانی، بخشی از مباحث فلسفه دین معاصر را به خود اختصاص داده است. در این مقاله، نخست به سابقه تاریخی این مباحث اشاره می شود و پس از آن، ازطریق اشاره به چالش تبیین های علمی از تجارب دینی و عرفانی، لزوم چرخش عقل گرایانه هستی شناسانه به منظور بررسی اعتبار معرفت شناختی ادراکات عرفانی نشان داده می شود. درادامه، طی سه بخش، دیدگاه های علّامه طباطبایی در سه حوزه «جایگاه درک عرفانی در معرفت شناسی دینی»، «هستی شناسی ادراک و اعتبار» و «معیار اعتبار درک عرفانی و سیر انفسی» تقریر می شود. درنهایت، بر مبنای دیدگاه های علّامه طباطبایی در این سه حوزه، دفاع عقل گرایانه هستی شناسانه وی از اعتبار معرفت شناختی درک عرفانی از طریق سیر انفسی، صورت بندی می شود.
نقش قیاس فرضی در معناشناسی علم الهی از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
145 - 164
حوزههای تخصصی:
تبیین کیفیت علم خداوند به موجودات از منظر ابن سینا و تبیین نقش قیاس فرضی در آن مسأله اصلی این مقاله است که با توصیف و تحلیل و بکارگیری برخی از قواعد معناشناسی می توان به این مهم دست یافت. با توجه به کاربست قیاس فرضی در معناشناسی علم الهی برداشت مشهور از نظریه ابن سینا در باب علم الهی صحیح نیست، بلکه ابن سینا از جمله کسانی است که علم خداوند به موجودات را علم حضوری می داند و همین امر موجب می شود وی را اولین فردی از متفکران فلسفه بدانیم که علم حضوری خداوند به موجودات را ثابت کرده است. همچنین بازخوانی جدید از علم الهی سبب می شود فاعلیت بالعنایه به سهولت قابل درک باشد و سازگاری آن با مبانی ابن سینا مشهود و معلوم گردد. ابن سینا در کتابهای خود عنایت الهی را همان عاقل، عاشق لذاته و خیر خواه بودن خداوند تعریف می کند که صدور لذاته خیر از خداوند نتیجه این عنایت است. این صدور چون از ذات خداوند نشأت می گیرد، نیازمند به غرض خارج از ذاتش نیست تا تجدد اراده لازم آید. قدیم بودن این صور و جوهر بودن آنها از جمله لوازم این تقریر و خوانش جدید تلقی می شود.
پدیدارشناسی؛ تنها روش هرمنوتیک فلسفی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
37 - 65
حوزههای تخصصی:
هستی شناسی بنیادین هایدگر مبنای فلسفی هرمنوتیک فلسفی گادامر است. روش هایدگر در فلسفه بنیادین و در نتیجه روش گادامر در هرمنوتیک فلسفی- به تصریح خودشان- تنها پدیدارشناسی وجودی است. از این جهت در هرمنوتیک فلسفی مفاهیمی همچون حقیقت، وجود، فهم، معنا، جهان و... با رویکردی پدیدارشناختی بازتعریف شده اند و از این جهت استعمال این واژگان در این هرمنوتیک و فلسفه با استعمالشان در دیگر هرمنوتیک ها و فلسفه هایی که روششان پدیدارشناسی نیست، کاملاً متفاوت است. اما نکته اینجاست که پدیدارشناسی وجودی دچار نقدهای بنیادینی است که آن نقدها سبب می شود هم هستی شناسی بنیادین هایدگر و هم هرمنوتیک فلسفی گادامر دچار بحران جدی شود؛ زیرا پدیدارشناسی از اساس ایجاد شد تا تطابق عین و ذهن را حل کند؛ ولی عملاً ناکام ماند و با بازتعریف هایی که از مفاهیم بنیادی کرد، تنها صورت مسئله را پاک نمود و در نتیجه نمی تواند نقطه تکیه گاهی مناسب برای هرمنوتیک فلسفی فراهم کند. دیگر اینکه پدیدارشناسی به دلیل اینکه نهایتاً مبتنی بر فرد است و دایره تأثیر آن تنها در خصوص ظهوراتی است که برای مفسر ایجاد می شود، به نسبی گرایی و حتی ایدئالیسم منجر می شود.
مقایسه (میانِ) و نقد (بر) شرح های ترنس اروین و رابرت بولتن درباره ی روش های ارسطو در علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختار علم ارسطو استنتاجی است و به مقدماتی نیاز دارد که از طریق استنتاج به دست نیامده باشند. بنابراین، شناخت مقدمات علم مرحله مهمی در پژوهش های علمی به حساب می آید. ارسطو در تحلیل ها و توپیکا دو روش استقراء و جدل را برای این مرحله پیشنهاد می کند. شارحان ارسطو دراین باره اختلاف نظر دارند. به عنوان نمونه، بولتن استقراء و اروین جدل را ترجیح می دهد. مطابق تفسیر بولتن ارسطو فیلسوفی تجربه گرا است که از داده های جزئی محسوس آغاز می کند و به کمک استقراء به شناخت اصول کلی علم می رسد. اروین معتقد است پژوهش های ارسطو، به مثابه فیلسوفی عقل گرا، از دسته خاصی از مشهورات آغاز می شود و اصول علم از طریق نوع خاصی جدل شناخته می شود. در این مقاله تفاوت های دو تفسیر بولتن و اروین، ناظر بر موضوع روش شناخت اصول علم، را نشان می دهیم. سپس برخی از مهم ترین اشکالات تفسیر ایشان را بررسی می کنیم و در پایان پیشنهادهایی برای رسیدن به تفسیر مطلوب ارائه می دهیم.
یک تبیین پارشناختی از عبارت های جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبارت های جمعی بخشی از زبان روزمره و حتی زبان علمی هستند. برای تعیین مرجع یا ارزش سمانتیکی عبارت های جمعی دو رویکرد وجود دارد: رویکرد مفردگرا و رویکرد جمع گرا. طبق رویکرد مفردگرا، مرجع یک عبارت جمعی یک شیء مفرد مجتمع است. این واحد مجتمع می تواند یک کلاس یا یک جمع پارشناختی باشد. طبق رویکرد جمع گرا، عبارت جمعی به یک واحد جمعی ارجاع ندارد، بلکه جمع بودن وصف خودِ ارجاع است. رویکرد جمع گرا به عبارت ها اجازه می دهد که هم زمان به چندین شیء ارجاع داشته باشند. هدف نوشتار حاضر صورت بندی منطقی عبارت های جمعی است. برای نیل به این هدف، ما ابتدا به معرفی نظریه ی جزء و کل (پارشناسی) می پردازیم، سپس اصلاحاتی در این نظریه اعمال می کنیم. درنهایت، ما یک رویکرد مفردگرای مبتنی بر پارشناسی را به کار خواهیم گرفت، رویکردی که بجای استفاده از مفاهیم انتزاعی ای همچون مجموعه ها یا کلاس ها از اشیاء انضمامی ای همچون ترکیب های پارشناختی بهره می برد. نشان خواهیم داد که یک رویکرد مفردگرای پارشناختی قادر است یک سمانتیک به حد کافی قوی برای عبارت های جمعی فراهم کند.
«دیگری» از نظرگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
29 - 46
حوزههای تخصصی:
هر چند موضوع «دیگری»، در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان یک مسئله مستقل مطرح نبوده است لکن ظرفیت طرح این بحث بین همه نحله های فکری در جهان اسلام به ویژه عرفان وجود دارد. بر این اساس می توان برای نمونه پرسش از «دیگری» را به آثار ابن عربی به عنوان نماینده عرفان اسلامی عرضه کرد و مبانی فکری او را در این زمینه جستجو کرد. مبانی ای همچون بحث مظهریت اسماء الهی، گسترده پنداشتن عرصه سعادت و نیز دست-نیافتنی دانستن تمام حقیقت، که می تواند موضع این عارف نامور را در قبال «دیگری» روشن سازد. از مهمترین مبانی هستی شناسی ابن عربی در رویکردش نسبت به «دیگری»، بحث مظهریت اسماء و «دیگری» را از مظاهر اسماء الهی دانستن است. پرهیز از انحصارگرایی در باب حقانیت و «دیگری» را اهل سعادت و نجات دانستن نیز نگاه مثبت به «دیگری» را به دنبال دارد. تأکید ابن عربی بر ناآشکارگی حقیقت و عدم حضور آن نزد گروه یا فرقه ای خاص، جستجوی حقیقت در آیین «دیگری» را به دنبال خواهد داشت.
منطق فازی تک نرم گزاره ای با ادات صدق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطق تک نرم UL یک منطق فازی، زیرساختاری و نیمه ربطی است. سیستم گنتزن UL از حذف قواعد انقباض و تضعیف از سیستم گنتزن منطق فازی گودل بدست می آید. UL فاقد «طرد شق ثالث»، «پارادوکس مثبت» و «پارادوکس منفی» است. تابع ارزش تک نرم تضعیفی ربطی از تابع t-نرم است. در این مقاله منطق جدید ULΔ را معرفی می کنیم. ULΔ با افزودن اپراتور وجهی Δ به UL بدست می آید. ULΔ که بسطی از منطق کلاسیک است، یک منطق موجهات نرمال نیمه خطی است. یعنی نسبت به یک جبر مرتب خطی به طور قوی صحیح و تمام است. ULΔ با قضیه ی (p→q)∨Δ(q→p) از دیگر سیستم های استاندارد منطق موجهات متمایز می گردد. Δφ شهوداً تعبیر می شود که «صادق است که φ» یا به عبارت دقیق تر «به طور کلاسیک صادق است که φ». در این مقاله منطق نیمه کلاسیک ULΔ را با چهار رویکرد اصل موضوعی، حساب ابررشته ها، معناشناسی جبری و معناشناسی استاندارد معرفی می کنیم. فراقضیه هایی که بررسی می کنیم عبارت اند از: استنتاج دلتا، صحت قوی، تمامیت استاندارد قوی و تعریف پذیری منطق کلاسیک.
حکمت ادبی: نور و نار
منبع:
نسیم خرد سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۸)
166-175
حوزههای تخصصی:
وحدت در ابن عربی و ارتباط آن با مسئله «دیگری»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
375 - 388
حوزههای تخصصی:
هر چند موضوع «دیگری»، در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان یک مسئله مستقل مطرح نبوده است لکن ظرفیت طرح این بحث بین همه نحله های فکری در جهان اسلام، به ویژه در عرفان وجود دارد. بر این اساس می توان برای نمونه پرسش از «دیگری» را به آثار ابن عربی به عنوان نماینده عرفان اسلامی عرضه و مبانی فکری او را در این زمینه جست وجو کرد. وحدت وجود به عنوان مهم ترین مبنای جهان بینی ابن عربی در جای جای نظام عرفانی او به چشم می خورد و از مهم ترین اصول تعیین کننده راهبرد رفتاری او در قبال «دیگری» است. در مباحث مربوط به هستی شناسی، حق و خلق، حقیقتی واحدند که چنانچه جهت وحدت آن لحاظ شود، حق است و اگر به جنبه کثرت آن توجه شود، خلق است؛ لکن جامع ترین نگاه به عالم هستی، ملاحظه هر دو جهت وحدت و کثرت است. نگاه جامعی که با وجود پذیرش کثرت، با ملاحظه وحدتی ورای کثرات، زمینه را برای پذیرش «دیگری»، با همه تضادها و اختلاف ها فراهم می کند. این نگرش با تسری یافتن به حوزه معرفت شناسی، رویکرد ویژه ابن عربی در مواجهه با تقابل های معرفتی را نیز روشن خواهد کرد.
هیولای باورها؛ بررسی مبانی ابن عربی در مواجهه با مسئله تکثر ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
655 - 675
حوزههای تخصصی:
تنوع ادیان از چالش برانگیزترین مسائل دنیای معاصر بوده که واکنش های گوناگونی از جمله پلورالیسم یا کثرت گرایی دینی را در پی داشته است که فیلسوفان دین معاصر، آن را در قالب نظریه منسجمی تبیین کرده اند. جان هیک مدعی است که فارغ از صورت پردازی این نظریه، محتوای آن قرن ها پیش توسط اندیشمندانی (از جمله ابن عربی) ابراز شده است. در این مقاله ضمن بررسی ادعای مذکور، بر آنیم که نوع مواجهه ابن عربی با مسئله تکثر ادیان را در ارتباط با مبانی و اصول تفکر او مطالعه کنیم. در این زمینه، تفکر ابن عربی را نظام منسجمی می یابیم که چند انگاره اصلی در کانون تصورات وی قرار دارند و حل بسیاری از مسائل نیز بر مبنای آنها صورت می گیرد. توجه ابن عربی به مسئله اختلاف عقاید و تنوع ادیان، نه از عوامل خارجی و مسائل اجتماعی، بلکه مستقیماً از انگاره های محوری او نظیر انگاره وحدت وجود، اسمای الهی، تجلی و ربوبیت آنها در کل هستی برمی خیزد. بر اساس این مبانی، او به مستقیم بودن تمامی صراط ها و محق بودن تمام ادیان و پیروانشان حکم می دهد. عنوان این مقاله، وام گرفته از عبارات خود ابن عربی در آثارش است که قلب خود را «قابل همه صورت ها» می نامد و به همگان توصیه می کند که «هیولای همه باورها» باشند.
مواجهه دیدگاه صورت گرایان توماسی با اشکال جفت شدن نظریه دوگانه انگاری جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
5 - 26
حوزههای تخصصی:
صورتگرایان ارسطو-توماسی معتقدند که صورت دانستن نفس در برههای از زمان با اشکال عدم تفرد و نحوه تعلق نفس به بدنی خاص روبرو نخواهد بود. طبق نظر ایشان، چون اولا صورت با ماده رابطه ضروری دارد و بدینوسیله متفرد است، ثانیا نفس ادامه صورت پیشین است، پرسش از چرایی تعلق نفس به بدنی خاص از اساس مطرح نمیشود. ما در این مقاله ابتدا اشکال جفت شدن کیم بر دوگانهانگاری دکارتی را توضیح دادهایم. طبق این اشکال، چون هیچ رابطه ضروری بین نفس و بدن وجود ندارد، دوگانه انگار دکارتی نمی تواند توضیح دهد که چرا هنگام تعلق نفس به بدن، نفس به این بدن خاص تعلق گرفته است نه به بدن دیگر. سپس با تمرکز بر نظریه صورتگرایان مذکور درخصوص نفس و اثبات عدم اینهمانی بین صورت و نفس استدلال کردهایم که این نظریه ترجیحی نسبت به دوگانهانگاری دکارتی نداشته و همچنان با اشکال جفت شدن و عدم تفرد روبرو است. برای این کار بین دو تغییر جوهری و عرضی تمایز گذاشتیم و با توجه به اینکه تغییر صورت به نفس از سنخ تغییر جوهری است، نشان دادیم که اینهمانی بین صورت پیشین و نفس وجود ندارد
واکاوی و شرح نقش نماد در فلسفه و زیباشناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
1-24
حوزههای تخصصی:
مسئله این پژوهش پرسش از چیستی عملکرد و جایگاه نماد در مکانیسم شناخت کانتی است. در نمادگرایی کانتی نوع متفاوتی از تصور یا قاعده تأمل القا می شود که روی انواع مفاهیم اثر تازه ای می گذارد. برای اثبات کردن چنین ادعایی، پیشروی تحقیق با تکیه به برخی از جنبه های چارچوب نظری دلوز در درسگفتارهایش درباره کانت و به دو روش ایجابی و سلبی صورت گرفته است. در اولین مرحله به معرفی انواع روابط و تصورات یا حالت های ارایه بین انواع شهود و مفهوم می پردازیم. در این میان به دلیل قرابت های معنای شاکله و نماد به توضیح شاکله سازی مبادرت می کنیم. در ادامه برای فهم ابعاد نماد به زیباشناسی و هنر تکیه می شود. در نتیجه چگونگی تکوین نماد با تأکید بر دو نوع نمادگرایی طبیعی و هنری روشن می گردد. به علاوه رابطه نمادین زیبایی و اخلاق در زیباشناسی کانت به بحث گذاشته می شود. نتیجه مطالعه بخش های مختلف مقاله نشان می دهد، نماد؛ نشانه، نمونه و شاکله نیست. نماد نوعی تصور یا حالت نمایش و قاعده ی تأمل است که از بن بست و ورای شاکله سازی در تفکر کانت زاده می شود. ایده های عقل، ایده های زیباشناختی و امر والا و هنر بازنمودی با واسطه نماد به توسع معنایی مفاهیم منجر می شوند و در مواردی مصادیق بیشتری از شهود اولیه به واسطه آنها فراخوانده می شود. نمادهای کانتی بنیاد مکانیسم شناخت را تشکیل نمی دهد به این دلیل که شاکله سازنده این بنیاد است. کانت به نقش نمادها با توجه به شاکله مفاهیم و بن بست شاکله سازی در شناخت پرداخته و در نمادگرایی طبیعی و هنری با تکیه به ایده زیباشناختی به نقش نمادها اشاره کرده است. در تفکر و زیباشناسی این فیلسوف نماد، نحوه ای از نمایشیا تصور است که بر اساس قاعده تأمل و اصل تقویم گر بر ابعاد اندیشیدن به انواع مفهوم می افزاید.
تحلیل نقد ویتگنشتاین بر آگوستین درباره نظریه تصویری زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
45 - 65
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین پژوهش های فلسفی را با نقد و تحلیل نگرش آگوستین درباره زبان آغاز می کند. او مدعی است که نظریه آگوستین مبتنی بر درکی محدود و به گفته او ابتدایی از زبان است که آن را در قالب ارتباط و تصویرگری عالم واقعیت تعریف کرده است. مساله پژوهش این است که چرا ویتگنشتاین در نقد نظریه تصویری معنا از آگوستین به عنوان نماینده برجسته این دیدگاه سخن گفته است؟ در این پژوهش با روش کیفی استنتاجی و با بهره بردن ازیکی از آثار کاملا تخصصی و فلسفی آگوستینیعنی دیالوگ آموزگار نشان داده شده که نقدهای ویتگنشتاین بر نظریه تصویری زبان، ملاک معناداری زبان و نظریه آموزش و تعریف اشاری اگرچه نه کاملا اما تا حد زیادی مبتنی بر برداشت محدود از مواضع زبان شناختی آگوستین است. لذایافته پژوهش حکایت از آن دارد که نقدهای ویتگنشتاین بر دیدگاه آگوستین به روایت آثار او تنها محدود به کتاب اعترافات بوده و از آن جایی که این اثر خودزندگینامه ای بیشتر برای مخاطب عام نگاشته شده است و هدف آگوستین در آن طرح مسائل بغرنج و پیچیده زبان و فلسفیدن درباره آن ها نبوده است، فهم ویتگنشتاین از جغرافیای اندیشه آگوستین را به شدت مورد تردید قرار می دهد.
نقش خوانش بدنمند از استعاره در دفاع از تلفیق تکاملی گسترش یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
235-260
حوزههای تخصصی:
تلفیق تکاملی گسترش یافته نظریه ای است که پیشنهاد میدهد برای ارائه ی تبیین در مورد یافته های جدید در زیست شناسی تکاملی و نیز افزایش قدرت تبیینی برای یافته های موجود، چارچوب های مفهومی تلفیق تکاملی نیاز به بازنگری دارند. این بازنگری، گسترش در چارچوب های مفهومی تلفیق تکاملی را به دنبال داشته و چارچوب مفهومی مبتنی بر تکامل ژن محوری بایستی به چارچوبی تکوین محور گسترش یابد؛ اما حامیان تلفیق تکاملی دهه های 30 و 40 این نظریه را بی نیاز از هرگونه بازنگری دانسته و درخواست برای هرگونه گسترشی در چارچوب های مفهومی آن را رد می کنند. هر دو نظریه ی تلفیقی فعلی و گسترش یافته از استعاره هایی برای بیان منظور خود بهره می برند ازجمله استعاره های موسیقی حیات و ژن خودخواه که به ترتیب دو چارچوب مفهومی گسترش یافته و تلفیق فعلی را نمایندگی می کنند. از سویی دیگر خوانش بدنمند از استعاره استعمال استعاره ها را در نظریات علمی به حوزه ی اندیشه ی دانشمند و چارچوب مفهومی حاکم بر ذهن او مربوط می داند. بر این اساس می توان استدلالی به سود طرفداران گسترش در تلفیق تکاملی اقامه کرد.