مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند (مطالعات مدیریت فناوری اطلاعات سابق)
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال 12 تابستان 1403 شماره 48 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تأمین مالی جمعی راهکاری اثربخش برای دستیابی به هدف های غیرانتفاعی مؤسسات خیریه است که با به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات قابل گسترش است. این مطالعه باهدف ارائه مدل قصد اهدای آنلاین جهت تأمین مالی جمعی مؤسسات خیریه در ایران انجام شد. پژوهش حاضر ازنظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است و از منظر شیوه گردآوری داده ها یک پژوهش پیمایشی مقطعی محسوب می شود. جامعه مشارکت کنندگان در بخش کیفی شامل مدیران مؤسسات خیریه و اساتید دانشگاهی است. نمونه گیری با روش هدفمند انجام و با 10 مصاحبه اشباع نظری حاصل شد. در بخش کمی نیز از دیدگاه 357 نفر از خیرین و نیکوکاران استفاده شد. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته می باشد. برای تجزیه وتحلیل داده های گردآوری شده از روش تحلیل کیفی مضمون و حداقل مربعات جزئی استفاده شد. یافته های پژوهشی نشان داد شرایط تسهیل کننده زیرساخت فنی، کیفیت و شفافیت اطلاعات وب سایت و امنیت سایت و اپلیکیشن و حفظ حریم خصوصی بر ریسک ادراک شده تأثیر می گذارند. ریسک ادراک شده بر انتظار تلاش و لذت کمک به دیگران اثر گذاشته و به انتظار عملکرد و تأثیر اجتماعی منجر می شوند. درنهایت از طریق اعتماد قصد اهدای آنلاین تقویت می شود.\
مکانیزم های مولد تکامل اکوسیستم بانکداری دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه دیجیتالی شدن برای تمامی نهادها و بازارهای پولی و مالی یک الزام محسوب می شود و صنعت بانکداری نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ اما مهاجرت به سمت بانکداری دیجیتال برای بانک ها کار آسانی نیست و انقلاب دیجیتال به یک چالش اساسی برای این صنعت تبدیل شده است. بانک ها برای پایدار نگه داشتن کسب وکار خود نیازمند راه اندازی پلتفرم های دیجیتال و ایجاد اکوسیستم های قوی در اطراف آن ها دارند که توانایی تکامل و سازگاری با چالش های ناشی از فضای آشفته و نامطمئنی که سازمان ها در آن فعالیت می کنند و افزایش ناکارآمدی های داخلی را داشته باشند. لذا پژوهش حاضر باهدف مدل سازی مکانیزم های مولد تکامل اکوسیستم بانکداری دیجیتال ایران انجام شده است. برای این منظور از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته با بهره گیری از نظرات خبرگان حوزه بانکداری دیجیتال استفاده شده است. تجزیه وتحلیل متن مصاحبه های انجام شده منتج به شناسایی 674 مضمون، 181 کد، 59 زیرمقوله و 20 مقوله گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد عواملی بیرونی (شامل: حملات سایبری، موانع سیاسی و حاکمیتی، پیشرفت روزافزون فناوری ارتباطات و اطلاعات، تغییرات در محیط رقابتی و تضاد رابطه سرمایه گذاری در حوزه مالی و بانکی) و عوامل درونی (شامل: نداشتن زیرساخت امنیتی قوی در شبکه و ضعف در امنیت، ضعف در سرمایه انسانی دیجیتال، تغییر نیاز ها و خواسته های بازیگران، ضعف در مدل کسب وکار سنتی، عدم وجود چشم انداز مدیریتی به رشد بانکداری دیجیتال و الزامات نظارتی و قانونی) محرک هم-تکاملی عناصر اکوسیستم پلتفرم بانکداری دیجیتال است که با فعال شدن مکانیزم های مولد تقویت کننده و تحول آفرین رخ می دهد. پیامدهای تکامل اکوسیستم بانکداری دیجیتال را می توان در سه سطح کاربران، مالک و اجتماع طبقه بندی نمود.
تأثیر تعامل مشتری با برند به عنوان پیشایند وفاداری مشتری: تحلیل سه رویکرد شناختی، عاطفی و رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تعامل با برند از طریق رسانه های اجتماعی بر وفاداری به برند از طریق ارزش ویژه برند انجام شد. پژوهش از حیث هدف کاربردی و بر مبنای روش، یک تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل مشتریان سه برند ایرانی مای، سینره و کالیستا است. حجم جامعه نامحدود در نظر گرفته شده و برای تعیین حجم نمونه از ابزارG-POWER استفاده شد و حجم نمونه آماری 199 نفر محاسبه گردید. روش نمونه گیری تصادفی ساده برای جمع آوری داده ها انتخاب شد و گردآوری داده های مورد نیاز در این پژوهش با استفاده از پرسشنامه استاندارد بومی سازی شده انجام گرفت. به منظور تایید روایی محتوایی از CVI و CVR و پانل خبرگان استفاده شد. به منظور تعیین میزان پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی و پایایی همگون استفاده گردید. به دلیل این-که داده ها، از مدلسازی نرمال تبعیت نمی کنند؛ بنابراین برای آزمون فرضیات و تحلیل مسیر از مدل معادلات ساختاری و روش حداقل مربعات جزیی و از نرم افزار PLS استفاده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که تعامل مشتری با برند از طریق رسانه های اجتماعی می تواند بر وفاداری به برند تأثیر مثبت بگذارد. همچنین ارزش ویژه برند عامل میانجی مثبتی در رابطه میان تعامل با برند و وفاداری به برند بود. از بین سه مسیر شناختی، عاطفی و رفتاری، مسیر رفتاری با ضریب مسیر 630/0 مسیر برتر در تاثیرگذاری تعامل مشتری با برند بر وفاداری به برند می باشد.
تأثیر مدیریت دانش و فناوری های صنعت 4.0 در سازمان ها: رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فناوری های جدید در زمیته صنعت 4.0 به شرکت ها اجازه می دهد تا فرآیندهای تجاری خود را بهبود بخشند و محصولات و خدمات را از طریق دانش جدیدی تولید شده سفارشی کنند. ایجاد و اشتراک دانش جدید هم به استفاده بهینه از فناوری های جدید صنعت 4.0 و هم به تعاملات در طول زنجیره ارزش بستگی دارد. با این حال، دستیابی به مزایای کسب و کار به شدت به منابع انسانی و به مهارت ها و شایستگی های دیجیتالی آنها بستگی دارد. از این منظر، شرکتهایی که به پارادایم صنعت 4.0 نزدیک می شوند، باید چنین فناوری های جدیدی را به عنوان ابزار جدیدی در نظر بگیرند که ایجاد و اشتراک دانش جدید را امکان پذیر می سازد. بنابراین، آنها باید به مهارت ها و شایستگی های دیجیتالی مورد نیاز برای مدیریت این دگرگونی فن آوری توجه کنند و ارتقای شایستگی های داخلی را تقویت کنند. هدف تحقیق حاضر ترکیب نتایج و یافته های بدست آمده از مطالعات کیفی است. بنابراین بینش جدیدی از یافته های مطالعات قبلی ارائه می گردد. در این پژوهش از یک رویکرد فراترکیبی برای بررسی مطالعات موردی کیفی استفاده شد که در آن رابطه بین مدیریت دانش و صنعت 4.0 و قابلیت های آنها در سازمان بررسی می شود. نتایج نشان می دهد که قابلیت های مدیریت دانش در حوزه صنعت 4.0 در دو بعد بررسی می شود: مدل های کسب و کار و نوآوری سازمانی. این تحقیق همچنین بیانگر آن است که جهت رفع چالش های سازمانی می بایست استراتژی های مدیریت دانش و سطح بلوغ فناوری های صنعت 4.0 در سازمان ها درک شود.
طراحی مدل مفهومی بازاریابی محتوایی دیجیتال با رویکرد گرندد تئوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش شناسایی مؤلفه ها و ابعاد اصلی بازاریابی محتوایی دیجیتال با توجه به شرایط کشور ایران و ارائه مدل با استفاده از روش کیفی مبتنی بر راهبرد گرندد تئوری است. داده ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با خبرگان که شامل اساتید دانشگاه در حوزه بازاریابی محتوایی دیجیتال و مدیران و فعالان آژانس های تبلیغات و بازاریابی دیجیتال بودند گردآوری شد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند و پس از انجام 15 مصاحبه عمیق، اشباع نظری حاصل گردید. پس از پیاده سازی و تحلیل مصاحبه ها و کدگذاری باز، محوری و انتخابی، نتایج نشان داد که بازاریابی محتوایی دیجیتال توسط شرایط علی (توسعه اینترنت، سهولت استفاده، محبوبیت فضای مجازی، سهولت ارتباط با مشتری، ویژگی های شبکه مجازی، جذابیت بازاریابی محتوایی دیجیتال، تغییر رفتار مشتریان، تغییر ساختارهای جاری)، دلایل زمینه ای (ویژگی های فردی، ویژگی های اجتماعی)، عوامل مداخله گر (محدودیت های فنی، افزایش رقبا، عدم دسترسی، ناآگاهی، شدت شیوع کووید 19)، مقوله محوری (بازاریابی محتوایی دیجیتال)، راهبردها (لذت بخش نمودن، افزایش مشارکت، ارائه خدمات متنوع به کاربران، استفاده از انواع روش های افزایش مخاطب، تبادل اطلاعات، بهبود زیرساخت، سبک مخاطب پسند، مشتری مداری) و پیامدهای (گسترش بازار، افزایش سودآوری، بسترسازی برای ایجاد برند) تحقق می یابد. نتایج حاکی از آن است که مدل پژوهش از سطح قابل قبولی برخوردار می باشد
ارائه مدل بهبودیافته یLRFM جهت خوشه بندی بر مبنای الگوریتم ازدحام ذرات و خوشه بندی K-میانگین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلاش این مقاله در جهت حل یکی از مشکلات اصلی حوزه ی بانکداری می باشد که ارتباط تنگاتنگی با حوزه ی فناوری اطلاعات دارد. ترکیب بحث مدیریتی این موضوع با حیطه ی فناوری اطلاعات یکی از مباحث مهم حوزه ی مدیریت فناوری اطلاعات را رقم خواهد زد.هدف اساسی این مقاله، خوشه بندی مشتریان بانک است.در ابتدا، تمامی ویژگی های مشتریان از پایگاه داده ی بانک استخراج گردیده که استخراج برای 900 هزار مشتری و به طور تصادفی انجام گرفته است که به عنوان ورودی در اختیار روش پیشنهادی این مقاله قرار خواهد گرفت. تمامی ویژگی-های این مشتریان استخراج شد و با استفاده از نظرات کارشناسان 10 ویژگی (به جز چهار ویژگی روش LRFM) لیست گردید. روش پیشنهادی باید از بین این 10 ویژگی بتواند ویژگی هایی را برای خوشه بندی مشتریان انتخاب کند که تفکیک پذیری بیش تری را در خوشه بندی نتیجه دهد. با توجه به تعداد بالای حالات این مساله، امکان انجام دستی آن وجود ندارد و روش پیشنهادی سعی می کند با بررسی حالات مختلف، برای مشتریان هر بانک الگوی مجزایی را برای خوشه بندی ارایه دهد. همچنین، مشکل انتخاب مقدار مناسب برای تعداد خوشه ها در روش K-میانگین به وسیله ی روش پیشنهادی این مقاله برطرف می گردد. نتایج حاصل، نشان از بهبود آن نسبت به روشRFM و LRFM پایه دارد.کلمات کلیدی:مدیریت ارتباط با مشتریان بانک،خوشه بندی، مدل RFM،مدل LRFM، الگوریتم ازدحام ذرات، روش K-میانگین.
ارائه مدل پیامدهای کاربرد هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در تبلیغات و فروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیای دیجیتال فرصت های متعددی را برای بازاریابان فراهم می کند تا به مشتری دسترسی پیدا کنند. بااین حال، در دنیای پرسرعت، یافتن راه های جدید و نوآورانه برای تبلیغات و فروش محصولات و خدمات بسیار مهم است. با توجه به پیشرفت هوش مصنوعی و توسعه آن در حوزه تبلیغات و فروش، متخصصان در حال حاضر ابزارهایی برای بازتعریف کامل درک فعلی از برندسازی، بازاریابی، تبلیغات و فروش دارند. محبوبیت روزافزون اینترنت و افزایش استفاده از دستگاه های تلفن همراه، حجم عظیمی از داده ها را برای مصرف کنندگان تولید می کند که سیستم های مبتنی بر هوش مصنوعی را تغذیه می کنند. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمی است که ازنظر هدف، کاربردی و ازلحاظ نح وه گ ردآوری داده، از نوع مطالعات توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، مدیران و کارشناسان متخصص در حوزه بازاریابی دیجیتال و IT در حوزه تبلیغات و فروش، بودند که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. در بخش کیفی ابزار گردآوری اطلاعات، بررسی کتابخانه ای و مقالات، مصاحبه و در بخش کم ی پرسشنامه بود. در بخش کیفی روش تحلیل داده ها، با استفاده از تحلیل تم که با نرم افزار MAXQDA و ب ا استفاده از روش کدگذاری تدوین شد و در بخش کمی، روش تحلیل بر مبنای آزمون همبستگی کندال بود. مطابق با نتایج پژوهش، 7 تم اصلی، 22 تم فرعی و 44 کد کشف شدند که شامل پیامدهای کاربرد هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در تبلیغات و فروش بودند.
آینده پژوهی فرصت های کارآفرینی فین تک در صنعت مالی با رویکرد سناریونگاری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فین تک و فرصت های کارآفرینی نهفته در آن، توانایی ایفای نقشی اثرگذار در توسعه صنعت مالی را داراست. بنابراین لازمه سیاست گذاری و تصمیم گیری صحیح و اثربخش در این حوزه شناسایی آینده محتمل آن است. مطالعه حاضر از حیث هدف، اکتشافی و از منظر جهت گیری، کاربردی می باشد. در این پژوهش از ابزارهای مصاحبه و پرسشنامه جهت گردآوری داده ها استفاده شد. 28 پیشران با مرور پیشینه و مصاحبه با خبرگان استخراج گردید. جهت غربال پیشران ها در مرحله اول از پرسش نامه خبره سنجی و روش دلفی فازی استفاده شد. سپس پیشران های غربال شده در مرحله قبل، از طریق پرسش نامه اولویت سنجی و تکنیک کپراس توسعه یافته رتبه بندی شدند. طبق یافته ها دو پیشران توسعه قراردادهای هوشمند در صنعت مالی و میزان گرایش نهادهای مالی به نوآوری باز بالاترین اولویت را داشته و برای نگاشت سناریوهای پژوهش استفاده شدند. بر اساس این دو پیشران 4 سناریوی عصر فرصت های بکر، عصر مدیران محافظه کار، عصر زیرساخت های فرسوده و عصر یخی توسعه یافتند. سپس با کاربست تکنیک ماباک سناریوی عصر زیرساخت های فرسوده به عنوان سناریوی محتمل پژوهش انتخاب گردید. پیشنهادهای پژوهش بر اساس پیشران های اولویت دار و سناریوی محتمل مطرح گردید. حمایت های دولتی، تامین بودجه کافی به منظور ایجاد زیرساخت های لازم برای توسعه قراردادهای هوشمند توسط بانک ها و یا ایجاد رابطه همکاری بین بانک ها و نهادهای مالی کشور، قانون گذاری منصفانه، توسعه رگ تک ها و ایجاد سازگاری بین سیستم های فعلی با فناوری های جدید از مهمترین پیشنهادهای کاربردی پژوهش بودند.