۱.
باغ ایرانی در طول تاریخ طولانی خود از هخامنشیان تا پهلوی، علاوه بر تنوع در هندسه فضایی و طراحی هوشمندانه، بستری برای رفع نیازهای ساکنین و سازندگان باغ بوده و عملکردهای متنوعی داشتهاست؛ لذا باغ علاوه بر تأمین فضای تفرّج، پاسخی برای خودکفایی، ملاحظات اقتصادی، کشاورزی و فضایی سازگار با اقلیم مناطق مختلف بوده، به نحوی که علاوه بر عملکرد اصلی، عملکردهای ثانویه و کارکردهای چندجانبه منظر، مورد توجه سازندگان و صاحبان باغ بوده است. بیرجند به دلیل موقعیت راهبردی در مرزهای شرقی ایران و اهمیت حکمرانان محلی در دوره قاجار و پهلوی، بستر شکلگیری و تحول باغهای مهمی بوده است. هدف این پژوهش یافتن چگونگی ادغام عملکرهای مختلف در نظام طراحی باغهای تاریخی بیرجند و مطالعه تطبیقی منظر چندعملکردی در باغهای مورد مطالعه است. روش تحقیق، توصیفی – تحلیلی و جمعآوری اطلاعات به شیوه کتابخانهای و مصاحبه به همراه مطالعات میدانی در سه باغ تاریخی بیرجند (رحیمآباد، امیرآباد و بهلگرد) است. نتایج نشان میدهد باغسازان سنتی در طراحی باغهای بیرجند به چگونگی ادغام عملکردهای مختلف در نظام طراحی، با هدف طراحی و ساخت فضایی چندمنظوره اندیشیدهاند. منظر چندعملکردی در باغهای مورد مطالعه از الگوی منظر چندعملکردی وزندار پیروی میکنند؛ لذا در منظر چندعملکردی وزندار، زمین، قادر به ارائه و تأمین بیش از یک عملکرد و در عین حال برآوردهکردن چندین نیاز مختلف اما متجانس میباشد. طراحی منظر چندعملکردی باغهای تاریخی باعث تلفیق باغهای زینتی و کشاورزی مثمر شدهاست. در ضمن عملکرد اصلی باغهای رحیمآباد، بهلگرد و امیرآباد به ترتیب: پذیرایی، تولیدی و سیال است. همچنین باید گفت که از میان سه الگوی اصلی منظر چندعملکردی (موزاییکی، وزندار و بنیادین) باغهای مورد مطالعه دارای الگوی منظر چندعملکردی وزندار (تلفیق چند عملکرد متجانس در یک فضای واحد) است.
۲.
مشبک فلز از شیوههای فلزکاری دوران صفوی است و یکی از آثار شاخص آن، قلمدان فولادی منحصر بهفردی است که تحت عنوان "کلیددان" در موزه آستان قدس رضوی در مشهد نگهداری میشود. با توجه به مطالعات بصری اولیه و شباهت ظاهری این اثر نفیس با سایر قلمدانهای دوره اسلامی، این پژوهش صورت پذیرفتهاست تاویژگیهای بصری و ساختاری این اثر مورد تحلیل و تطبیق قرا گیرد. از اینرو، هدف این پژوهش علاوه بر تحلیل بصری، مطالعه تطبیقی طرح و نقش آن با چند نمونه شاخص از قلمدانهای اسلامی ایرانی است. بدین منظور، پژوهش حاضر به این پرسش پاسخ خواهد داد که وجوه اشتراک و افتراق نقوش قلمدان محفوظ در موزه آستان قدس رضوی با سایر قلمدانهای فلزی دوره اسلامی تا دوره صفوی چیست؟ در پژوهش بنیادی پیش رو که با روش تطبیقی انجام شده و جمعآوری اطلاعات به صورت مطالعات کتابخانهای، بررسی منابع اینترنتی و استناد به آرشیو تصاویر موزه آستان قدس رضوی، صورت پذیرفته؛ این اثر با 12 قلمدان فلزی اسلامی ایرانی تا دوره صفوی، از لحاظ فرم و نقش مورد مطالعه و تطبیق قرار گرفتهاست. نتایج بهدستآمده حاکی از آن است که نقوش مورد استفاده در این آثار در 5 گروه قابل دستهبندی هستند: نقوش گیاهی (اسلیمی و ختایی)، نقوش حیوانی، نقوش نوشتاری، نقوش انسانی و نقوش هندسی. همچنین، نتایج بیانگر آن است که در قلمدانهای فلزی از نقوش نوشتاری و اسلیمی بیشتر از نقوش دیگر استفاده شدهاست. نمونه مورد مطالعه نیز مانند سایر قلمدانها دارای تزیینات اسلیمی و نوشتاری است. وجه تمایز این اثر با سایر قلمدانها استفاده از نقوش ختایی و همچنین استفاده از قلم خوشنویسی نستعلیق در آن است که در دیگر قلمدانها چنین نقوشی به چشم نمیخورد.
۳.
شعله واری بیان، یکی از مؤلفه هایی است که در مکتب سوررئالیسم و بویژه از سوی آندره برتون مورد توجه بوده است. منظور از شعله واری بیان، استفاده از استعارات و تصاویر درخشان و نورانی برای بیان تعابیر آتشین و شعله وار است. این نورانیت که "نور ایماژ" نامیده می شود، برآمده از الحاق دو بخش متفاوت تصویر است. در کلام برخی از شاعران فارسی زبان نیز نوعی شعله واری بیان وجود دارد که شبیه به شعله واری بیان سوررئالیست هاست. در تحقیق حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، شعله واری بیان در غزلیات سنایی و مولانا (دو شاعر بزرگ خراسان) مورد بررسی قرار گرفته و پس از استخراج نمونه ها، به مقایسه این مؤلفه در غزلیات سنایی و مولانا پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که شعله واری بیان در غزلیات سنایی و مولانا وجود دارد و هر دو شاعر برای بیان تعابیر شعله وار، از عناصری همچون خورشید، ماه، آتش، شمع، شعله، چراغ و نور استفاده کرده اند. شباهت های لفظی و محتوایی در اشعار دو شاعر، نشان دهنده تأثر بی چون وچرای مولانا از سنایی در سرایش این گونه اشعار است. با وجود این شباهت ها، تفاوت هایی نیز در شعله واری بیان این دو شاعر وجود دارد؛ بسامد بالاتر شعله واری بیان و درخشندگی بیشتر تصاویر در غزلیات مولانا، ازجمله این تفاوت هاست که نشان می دهد مولانا در عین تأثر از شاعرانی چون سنایی، کلام آن ها را به اوج رسانده و ابداعات بی بدیلی داشته است. تفاوت هایی نیز در شعله واری بیان مولانا و سنایی با سوررئالیست ها وجود دارد که ازجمله آن ها می توان به باورپذیری خواننده در مواجهه با تعبیرهای شعله وار سنایی و مولانا و شعله واری بیشتر و درخشان تر کلام این دو شاعر نسبت به سوررئالیست ها اشاره کرد.
۴.
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر متغیرهای جمعیت شناختی بر سرمایه فرهنگی است. روش این پژوهش، پیمایش و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد بوردیو می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه شهروندان 18 سال به بالای ساکن شهرهای بجنورد، اسفراین و شیروان است. در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه، از جدول مورگان استفاده شده است که با توجه به محاسبات انجام شده طبق این جدول، حجم نمونه به دست آمده، برابر 412 می باشد. روش نمونه گیری در پژوهش فوق، روش نمونه گیری هدفمند و تلفیقی است که شامل شیوه نمونه گیری طبقه ای برحسب معیارهای جمعیت شناختی، تصادفی ساده و خوشه ای چندمرحله ای است. برای سنجش متغیر سرمایه فرهنگی از پرسشنامه استاندارد بوردیو استفاده شد. در این تحقیق از اعتبار صوری و محتوایی برای تعیین روایی تحقیق استفاده شده است. همچنین ضریب آلفای کرونباخ گویه های مربوط به ابعاد سرمایه فرهنگی93/0 می باشد که نشان دهنده همبستگی درونی بالای گویه ها در این پرسشنامه است.داده ها به کمک نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به میانگین به دست آمده (41/3) می توان بدین نتیجه رسید که ابعاد سرمایه فرهنگی در بین شهروندان سه شهرستان بجنورد، اسفراین و شیروان در سطح بالایی قرار دارد. نتایج آزمون پیرسون برای سنجش رابطه گروه سنی و سرمایه فرهنگی و ابعاد آن نشان داد که بین سن و دو بُعد سرمایه فرهنگی تجسم یافته و عینیت یافته، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. می توان گفت بین متغیر پایگاه اقتصادی- اجتماعی با سرمایه فرهنگی و دو بُعد سرمایه فرهنگی عینیت یافته و نهادینه شده ساکنان حاشیه شهرهای بجنورد، اسفراین و شیروان رابطه معنا داری وجود دارد؛ بدین معنا که میزان سرمایه فرهنگی عینیت یافته و نهادینه شده در بین افراد موردمطالعه، متأثر از پایگاه اقتصادی- اجتماعی آن ها است. با استناد به یافته های موجود می توان گفت بین جنسیت و قومیت با سرمایه فرهنگی از لحاظ آماری رابطه معناداری وجود ندارد.
۵.
با توجه به اهمیت موضوع کارآفرینی و اشتغال، پژوهش حاضر بر آن است تا با کنکاشی نوپردازانه و ایجاد همگرایی بین دو حوزه بازاریابی و کارآفرینی به شناسایی و تبیین پیامدهای فرهنگی- اجتماعی توسعه فرایند بازاریابی در کسب وکارهای خانگی در بخش صنایع دستی استان خراسان شمالی بپردازد. روش پژوهش از نوع کیفی (روش گراندد تئوری) بوده و گردآوری داده ها با استفاده از مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته و بررسی پیشینه های تحقیق صورت پذیرفت. جامعه آماری تحقیق شامل اعضای هیئت علمی دانشگاه های کشور با تخصص بازاریابی و کارآفرینی، اعضای کارگروه اشتغال و کارآفرینی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و کارآفرینان منتخب در بخش کسب و کارهای کارآفرینانه خانگی حوزه صنایع دستی در استان خراسان شمالی است که با استفاده از روش نمونه گیری نظری (هدفمند) و رسیدن به نقطه اشباع نظری در نهایت پس از 21 مصاحبه به عنوان نمونه انتخاب شدند. لازم به ذکر است تجزیه و تحلیل داده ها نیز طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، پیامدهای فرهنگی - اجتماعی توسعه فرایند در بازاریابی کسب وکارهای کارآفرین خانگی شامل پنج مؤلفه تحت عناوین بهبود کیفیت زندگی، اشتغال زایی پایدار، بهبود زیرساخت ها، نهادینه سازی کارآفرینی، افزایش گرایش به مشاغل خانگی شناسایی و استخراج شد. همگرایی بین دو حوزه بازاریابی و کارآفرینی موجب ایجاد مزیت رقابتی و خلق ثروت می شود و منافع اجتماعی و فرهنگی فراوانی برای کارآفرینان بخش خانگی در استان خراسان شمالی و همچنین در سطح جامعه به همراه خواهد داشت.
۶.
مدیریت با تأکید بر حفاظت محیط زیست مفهوم جدیدی به نام فرهنگ سازمانی سبز را در ساختارهای سازمانی به خصوص بیمارستان ها که فعالیت های نزدیکی با محیط زیست دارند، ایجاد کرده است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش فرهنگ سازمانی سبز در بهره وری منابع انسانی با میانجی گری عملکرد سبز است. این پژوهش با روش پیمایشی و مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری در محیط نرم افزاری Smart PLS انجام یافته است. جامعه آماری پژوهش شامل پرستاران بیمارستان امام رضا (ع) می باشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعداد 282 نفر برآورد و نمونه گیری به روش تصادفی ساده صورت گرفته و داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه های محقق ساخته گرد آوری شده است. پایایی و روایی سازه های پژوهش با نرم افزار PLS و با استفاده از دو شاخص CR و AVE برآورد شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تقریباً نیمی (48/0) از اثر کل فرهنگ سازمانی سبز بر بهره وری منابع انسانی از طریق غیرمستقیم توسط متغیر میانجی عملکرد سبز تبیین می شود. نتایج پژوهش حاکی از ضریب معناداری در رابطه میان فرهنگ سازمانی سبز و بهره وری منابع انسانی برابر با 984/2؛ در رابطه میان فرهنگ سازمانی سبز و عملکرد سبز، 590/7؛ در نقش عملکرد سبز در بهره وری منابع انسانی، 057/4 و در ارتباط با نقش میانجی عملکرد سبز در اثر فرهنگ سازمانی سبز بر بهره وری منابع انسانی با استفاده از آزمون سوبل برابر با 6/59 می باشد.