۱.
یکی از مفاهیم مطرح در حوزه مطالعات اجتماعی و شهری، موضوع سرمایه اجتماعی است که در دهه های اخیر به عنوان یکی از مهم ترین شاخصه های رشد و توسعه اجتماعی مطرح است به طوری که امروزه، مؤلفه های سرمایه اجتماعی از قبیل مشارکت، آگاهی، انسجام، اعتماد و شبکه اجتماعی نه تنها در یک جامعه توسعه را به دنبال خواهد داشت؛ بلکه وجود این مؤلفه ها خود عین توسعه است. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی می باشد. داده های مورد نیاز از طریق پرسش نامه و جامعه آماری، ساکنان محلات منطقه 3 شهر مشهد می باشد که برای بررسی سرمایه اجتماعی در محلات مورد نظر، 16 شاخص مورد بررسی از طریق مدل آنتروپی شانون وزن دهی شده و سپس از روش تاپسیس برای اولویت بندی محلات استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که در میان محلات مورد مطالعه، به ترتیب چهار محله (1، 9، 8 و4) با ضریب اولویت 61/0 در بالاترین سطح برخورداری و بهترین وضعیت را در بین محلات دیگر دارند، سپس شش محله (2، 5، 13، 3، 7 و 10) با ضریب اولویت 43/0 سطح نیمه برخوردار و پنج محله (6، 12، 11، 15 و 14) با ضریب اولویت 24/0، پایین ترین سطح برخورداری از لحاظ شاخص های مورد بررسی را به خود اختصاص دادند. Social capital is one of relevant concepts in the field of social and municipal studies that, in recent decades, is discussed as one of the most important indicators of social growth and development. Today, social capital components such as participation, knowledge, integrity, trust and social network, not only entail development in a society but also their existence itself is exact development. Nowadays, it is taken for granted that attaining development, civil society, universal criteria and a suitable place for social living is not possible without social capital. Therefore, in modern society, getting development without social capital will be unachievable because without it, the use of other capitals will not be optimal. This Study is applied and adopts a descriptive-analytic method. Required data is obtained through a questionnaire. Statistical population contains residents of the region 3 in Mashhad city. To Examine Social Capital in supposed Neighborhoods of the City, 16 Parameters of the Model were used and then the TOPSIS Weighted Shannon Entropy as a Multi-Criteria Decision-Making method. The Results of the Study Show that from among studied neighborhoods, respectively, four neighborhoods (1, 9, 8, 4) with Coefficient of 0.61 have the Highest level of enjoyment and the best Situation. Then six neighborhoods (2, 5, 13, 3, 7 and 10), with Coefficient of 0.43, comprise semi- enjoyed level, and finally five neighborhoods (6, 12, 11, 15 and 14) with Coefficient of 0.24, constitute the Lowest level of enjoyment according to studied criteria.
۲.
ادبیات نظری و یافته های تجربی نشان دهنده طیف وسیعی از معیارهای مختلف در زمینه همسرگزینی می باشد. در این پژوهش تلاش شده است که با روش کیفی، راهبرد روش رویش نظری و کسب داده از موقعیت واقعی کنشگران، به درک بهتری از معیارهای همسرگزینی دست یابد. داده های این پژوهش از طریق نمونه گیری هدفمند و مصاحبه روایتی نیمه ساختارمند با جوانان (دختر و پسر) شهر مشهد صورت گرفته و بعد از تحلیل، تعداد سیزده مقوله که بیانگر اولویت های همسرگزینی افراد بود، استخراج گردید. این مقوله ها عبارتند از قیافه و ظاهر، ویژگی جسمی، منشی و رفتاری (خلق و خوی) ویژگی شخصیتی و روحی، تناسب ارزش های اجتماعی و فرهنگی، داشتن شناخت پیشین، روابط عاطفی و احساسی، امنیت داشتن، استقلال داشتن، تعهد داشتن، تناسب اعتقادی، احترام متقابل و درک کردن. در نهایت تقابل های دوقطبی به عنوان مقوله هسته انتخاب شده است (طبقه، تحصیلات، جنسیت، مذهبی بودن و منطقی بودن). با عنایت به این مقولات هسته و در پایان دو الگو و مدل متفاوت برای دختران و پسران ترسیم گردید، این دو الگو نشان می دهد که انتخاب های دختران و پسران در هر الگو، آمیخته از نظریات مختلف از جمله نظریه همسان همسری، نظریه انتخاب عقلانی، نظریه روابط فردی و نظریه پالایش می باشد. Theoretical literature and experimental findings reveal a vast spectrum of different criteria in mate-selection.This study tries to achieve a better understanding of mate-selection criteria by adopting a qualitative method, using Grand theory strategy and getting data from actual situation of agents. The data has been gathered by purposeful sampling and semi-structured narrative interview with Mshhad city ̓ s youth (girls and boys). Analyzing the data, 13 categories, which showed people ̓ s priorities in mate-selection, were extracted. These categories consist of countenance, physical conditions, character, personality and psychic trait, symmetry of social and cultural values, having former cognition, emotional and affective relations, having safety, having independence, having commitment, faith congruency, mutual respect and understanding, and finally bi-polar dissimilarities (class, education, sex, being religious and reasonable) were selected as core categories.According to these core categories, two different paradigmatic models were delineated for girls and boys. These two models show that girls and boys ̓ choices in each model is a mix of diverse theories such as equal partnership theory, intellectual selection theory, interpersonal relationship theory and filter theory.
۳.
ت تصویر بزکوهی در هنر ایران، از دیرباز نقش بسیار مهمی داشته و نگاره های آن از دوره های پیش از تاریخ در نقوش غارها، سنگ های حجاری شده، ظروف سفالی و فلزی بسیار دیده شده است. این نقش بر روی برخی آثار باستانی، حامل ارزش ها و نشانه هایی است که بر اساس باورها و اعتقادات بشر کهن، در چارچوب این آثار نمود یافته اند. یکی از این آثار، سنگ نگاره ها هستند. لذا در تحقیق حاضر نگاره بزکوهی در سنگ نگاره های شرق (سنگ نگاره های سربیشه) و غرب ایران (سنگ نگاره های اورامان) انتخاب و به بررسی تطبیقی این نگاره در دو حوزه شرق و غرب ایران پرداخته شده است. روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی و تطبیقی است و جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و روش میدانی به بررسی نمادشناسی نگاره بزکوهی پیش رفته است. با بررسی تطبیقی نقوش انجام گرفته از منظر روش و فناوری نتایج زیر حاصل شد: به لحاظ روش و شیوه ی کار هر دو حوزه منتخب ما از نوع پتروگلیف (کنده کاری)، بوده است. نقوش براساس نوع موضوعات به چهار گروه تقسیم شده است که دربرگیرنده موضوعاتی هم چون نقش بزهای کوهی در چرا، نقش بزکوهی همراه با نقوش انسانی در شکارگاه، نقش بز همراه با نقوش نمادین و نقش بزهای کوهی همراه با حیوانات و نقوشی نامعلوم است. نتایج تحقیق نشان می دهد این نقش در هر دو حوزه فرهنگی طی قرن ها نمادی از نیروی زندگی، باروری و نگهبان درخت زندگی به شمار می آمد. در نهایت دلیل نقر نگاره بزکوهی در هر دو محوطه، دو دلیل مذهبی و غیرمذهبی دارد که ارتباط مستقیمی با زندگی، معاش، اقلیم، آداب و رسوم، باورهای گذشته و پیوستگی قوی میان نقوش صخره ای با مسیرهای کوچ نشینان دارد. Antelope image have had a crucial role in Iranian art since years ago, and its miniatures have been observed a lot in cave paintings, stone carvings, potteries and metal utensils from pre-historic periods. This image, on some antiquities, conveys values and signs which have been shown within these works based on the opinions and beliefs of ancient human. One of these works is petroglyphs. This study investigates the miniature antelope in the petroglyphs (rock paintings) of the East (Kurangun of Sarbishe) and West latitude of Iran (rock paintings of Uraman) comparatively. Research method is descriptive-analytic and comparative. The data gathering comprises library resources and field study and comes to investigating antelope’s image semiotics. The comparative study of paintings in terms of technique and technology, the following results were obtained: methodologically our selected areas are petroglyph (carving), respectively. Paintings were divided into four groups, according to the type of topics, such as antelope images in grazing, antelope image alongside human images in hunting ground, antelope image alongside symbolic images and antelopes images alongside animals and indistinct images. The results show that this image, over centuries, had been a symbol of vitality, fertility and the guardian of the tree of life in both cultural areas. Finally the engraved miniature antelope contains two religious and non-religious reasons, in both areas, which have a direct relationship to life, living, climate, customs and past beliefs and they establish strong links between rocky paintings and immigrants ̓ paths.
۴.
به گواه متون و نگاره های بازمانده از عصر تیموری، اوج شکوفایی هنر موسیقی و نگارگری در این دوره بویژه در خراسان و دربار سلطان حسین بایقرا (875-911 ق.) و عصر وزارت امیر علیشیر نوایی بوده است. علاقه وافر سلطان حسین و حمایت های گسترده از هنرمندانِ این دو حوزه از یک سو، دربار را به محفلی پررونق جهت هنرنمایی موسیقی دانان و نگارگران درآورد و از دیگر سو، امکان رشد و ترویج سبک های فاخر این دوران را فراهم نمود. از این رو، تحول و تکامل موسیقی و نگارگری در خراسانِ عصر سلطان حسین بایقرا به جایی رسید که هنرمندان سایر بلاد برای فراگیری این هنرها و تکمیل آموزه های خود راهی هرات گردیدند. نوشته حاضر بر آن است تا با روش توصیفی - تحلیلی و با استناد به متون تاریخی و نگاره های باقی مانده، به بررسی وضعیت موسیقی و نگارگری با تأکید ویژه بر دو شخصیت برجسته این دوره در خراسان، "عبدالرحمان جامی" و "کمال الدین بهزاد" و میزان و چگونگی تأثیر فعالیت آنان، در رونق این دو هنر اصیلِ ایرانی را مورد بررسی قرار دهد. یافته ها حاکی از آن است که رشد این دو هنر از کارکردی دو سویه برخوردار بوده است که طی آن هنرمندان مورد حمایت مادی قرار گرفته و متعاقباً خلق آثار ممتاز از سوی آنان، وجهه اجتماعی - فرهنگی ویژه ای را برای خراسان دوره سلطان حسین به ارمغان آورد که این مهم یکی از سیاست های حکمرانان تیموری محسوب می گردید. According to surviving texts and paintings of the Timurid era, heyday of the Music and painting arts had been in this period, especially in Khorasan and the court of Sultan Hussein Bayqara (911-875Q) and in the Ministerial period of Amir AlishirNavaee. On the one hand, Sultan Hussein’s enthusiasm and his extensive supporting the two fields artists, turned the court into a thriving place for performance of musicians and painters, and on the other hand, it provided the possibility for progressing and promoting the fine style of this period.Hence, the evolution of music and painting in Khorasan in the era of Sultan Hussein Bayqara caused artists from other cities went to Herat to learn the arts and complete their teachings. This study, adopting a descriptive-analytic method and citing historical texts and remaining paintings, aims to investigate the status of Music and painting with special emphasis on two prominent figures of the period in Khorasan, “Abdar-Rahman Jami” and «Kamal al-Din Behzad» and studies the amount and quality of the impact of their activities on the prosperity of these two original Iranian arts. The findings suggest that the growth of these two arts has had a bi-directional function during which artists had material support and consequently, their creation of outstanding works brought specific socio-cultural face for Khorasan in the period of Sultan Hussein that was one of the policies of the Timurid rulers.
۵.
رشد و توسعه به عنوان یک مقوله ی اقتصادی- اجتماعی، نخست به وسیله اقتصاددانان مطرح شد و سپس به علوم دیگر راه یافت. هدف اصلی توسعه کاهش نابرابری های منطقه ای و تسریع رشد اقتصادی است. سطح بندی و رتبه بندی با استفاده از روش های علمی باعث شناخت نابرابری های ناحیه ای می شود. شناخت و بررسی توانایی ها و امکانات نواحی و رتبه بندی آن ها، نخستین گام در برنامه ریزی و توسعه نواحی به شمار می رود. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و رویکرد حاکم بر آن توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری شامل کلیه شهرستان های استان خراسان رضوی می باشد. به منظور تعیین سطح توسعه یافتگی شهرستان های استان، تعداد 24 متغیر تعیین گردید. با توجه به معیارهای مورد بررسی، داده های مورد نیاز از سرشماری عمومی سال 1390 استان خراسان رضوی به دست آمده است. داده های حاصل از آمارنامه با استفاده از فنون و روش های آماری تحلیل عاملی در نرم افزارهای SPSS و ARCMAP مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان توسعه یافتگی شهرستان های استان خراسان رضوی و رتبه بندی آن ها به لحاظ میزان برخورداری از شاخص های مختلف توسعه با استفاده از روش تحلیل عاملی است. . نتایج این پژوهش به طور کلی نشان می دهد که در سطح شهرستان های استان خراسان رضوی عدم تعادل های منطقه ای و نابرابری به لحاظ متغیرهای مورد مطالعه، به وضوح دیده می شود؛ به گونه ای که شهرستان توسعه یافته با شهرستان محروم 10.42 امتیاز اختلاف نشان می دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که شهرستان مشهد با امتیاز 55/5 در رتبه اول و شهرستان های گناباد و درگز و نیشابور به ترتیب در رتبه های دوم، سوم و چهارم قرار گرفتند و شهرستان زاوه با امتیاز 78/4- در رتبه بیست و هفتم به عنوان محروم ترین شهرستان شناخته شد. As a socio-economic category, growth and development was introduced first by economists, and then spread to other sciences. The main objective of development is to reduce regional disparities and speed up economic growth. Grading and ranking, using the scientific methods, leads to the recognition of regional inequalities. Identifying and studying the capabilities and facilities of areas and ranking them, is the first step in the planning and development of areas. This research, in terms of Practical objective and dominated approach, is descriptive-analytic. Statistical population contains all the towns of Razavi Khorasan province. In order to determine the level of development of the towns 24 variables were determined. According to examined criteria, the required data has been obtained from the general census of 1390 of Razavi Khorasan province. The obtained data has been analyzed by statistical techniques of factor analysis in SPSS and ARCMAP. The aim of this study is to determine the level of development of the towns of Razavi Khorasan province and to rank them according to the rate of enjoying different development indicators, using factor analysis. The results show that Mashhad city stands in the first place with a score of 5.55, and Gonabad, Dargaz and Nishapur towns, respectively, are ranked second, third and fourth. Finally, Zaveh, with a score of - 4.78 and ranked as twenty-seventh, is recognized as the poorest town
۶.
هدف از اجرای این تحقیق شناسایی عوامل زمینه ساز مشارکت فعالانه تشکل های مردمی است. در راستای این هدف، محقق به بررسی وضعیت مشارکت سازمان های مردم نهاد با شهرداری در حوزه برنامه های فرهنگی - اجتماعی پرداخته است. بررسی و مطالعات انجام شده نشان می دهد که موانع زیادی بر سر راه مشارکت بین شهرداری و این گونه سازمان ها وجود دارد که بررسی آن دارای حائز اهمیت زیادی است. تحقیق حاضر از نوع پژوهش کیفی و جامعه آماری آن، سازمان های مردم نهادی هستند که حداقل یک بار با شهرداری همکاری کرده اند. نتایج این تحقیق بیانگر موارد متعددی است که هریک به گونه ای بر مشارکت مؤثر است. محقق از مقولات حاصل شده دو مدل طراحی نمود. یکی از مدل ها براساس تحلیل مسائل اجتماعی در نظریه بودون است و مدل دوم براساس نظریه مبنایی است که شامل 6 نوع متغیر (شرایط زمینه ای، شرایط علّی، شرایط مداخله ای، پدیده، راهبردهای مقابله ای و پیامدها) است. نتیجه نهایی این است که تنها در صورتی که نوع تعامل شهرداری با سازمان های مردم نهاد از نوع مشارکت حداکثری متقابل باشد هر دو طرف رضایت کامل دارند، اما همان طور که نتایج نشان می دهد متأسفانه نوع مشارکت موجود بین این دو سازمان در حال حاضر از نوع مشارکت شعاری است که تنها در ظاهر و در زبان بسیار قوی اما در عمل، اصول مشارکت به علل متعددی که در این مقاله بیان شده، رعایت نمی شود. The aim of this study is to identify underlying factors in active participation of NGOs. Based on this aim, researchers have studied the status of participation between NGOs and municipality in the field of cultural and social programs. Studies show that there are a lot of obstacles to participation between municipality and such organizations, the study of which is very important. The present study is a qualitative research. The population of study is the NGOs which have cooperated with municipality at least once. The results of this study indicate numerous cases that affect participation in a way. The researchers have designed two models from obtained categories. One of the models is based on social problems analysis in Budon theory, and the second one is based on foundational theory which consists of 6 variables (background condition, causal condition, intermediate condition, phenomenon, contrasting procedures and consequences). The final result is that providing the type of interaction between municipality and NGOs is of maximum mutual participation, the both parties will have full satisfaction. But as results show, unfortunately the type of participation between these two organizations at the present time is kind of motto participation which is very strong in appearance and language, but in action participation principles are not observed because of multiple reasons which are mentioned in this research