مقالات
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به تقدم حکیمانه «نظم و امنیت» بر «تمدن نوین اسلامی» می پردازد و اینکه «نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران» زیباترین واژه انتخابی برای این نهاد مقدس است؛ زیرا اقتدار، نظم دهی و امنیت بخشی شاکله اسمی و رسمی این نیرو است. مقایسه اجمالی امنیت در نگاه غربی و اسلامی موضوع دیگری است که در این مقاله بررسی می شود. برخلاف آموزه های اسلامی و فرمایشات مقام عظمای ولایت که امنیت و نیروی انتظامی همواره ایجابی است، در باور غربی، امنیت همواره به معنای سلبی تعریف می شود و به کار می رود. در تحلیل فرمایشات مقام معظم رهبری، امنیت از اساسی ترین ارکان و مؤلفه های تمدن نوین اسلامی است. امنیت و حافظان آن را می توان به سه مقوله «تعریف»، «گستره» و «راهکارها» دسته بندی کرد. نیروی انتظامی در این تعریف و بازخوانی، مایه پیشرفت مادی و معنوی نظام و جامعه لحاظ و از آن به عنوان مظهر حاکمیت و امنیت و یار مهربان و مقتدر نظام و مردم یاد شده است که مردم باید این اقتدار و احترام را احساس کنند. نیروی انتظامی باید اقتدار، عدالت، مروت و ترحم را شاکله امنیت و خود بداند و نه صرفاً کارویژه. در تشبیه امن الهی به امنیت عمومی و تشبیه این نیرو در ذات و صفات و افعال به ذات اقدس حق، زیباترین، عمیق ترین معنا و مسئولیت فهم و القا می شود و انتظار می رود. در مقوله «گستره»، حدّ یقفی برای امنیت و نیروی انتظامی تعیین نشده و سیطره آن علاوه بر آنکه همه ابعاد زندگی مادی انسان ها را دربرمی گیرد، بلکه بعد معنوی و عبودیت و تقرّب به خدا نیز در سایه و استقرار آن تعریف می شود و تحقق می یابد. در مورد «راهکار ها» نخست، سلامت و صداقت و تزکیه خود این نیرو مورد توجه است تا به سلامت بار مسئولیت نظم و امنیت را با همه گستره عهده دار شود. برای «نظم» به ویژه نظم عمومی نیز معنای تمام شمولی دیده شده که هماهنگی «کلام تکوینی خدا» و «کلام تشریعی خدا» و «کلام بشری» مؤیّد آن است و اینکه نظم با فرمان و دستور، قابلیت اجرا ندارد و عارضی نیست، بلکه بر منطق «دلالت» استوار است. در بخش دیگر مقاله به اختصار به مؤلّفه های اساسی تمدن نوین اسلامی همچون خردورزی، انسانِ خلیفه خدا انسانی آزاده و با کرامت نگاه هدفمند به عالم هستی، جامع نگری به همه ابعاد زندگی، عدالت و صلح مبتنی بر عدالت، مردم سالاری دینی... و نظم و امنیت حداکثریِ در این تمدن اشاره شده است. ناگفته نماند تمدن نوین اسلامی، ظرف از پیش ساخته نیست، بلکه مؤلفه های مهم محتوایی، قالب این تمدن را ترسیم می کند. در پایان مقاله به استناد فراز هایی از سوره یوسف، تعهد و تخصص این نیرو برای برقراری امنیت حداکثری و جامع، مطرح و با بیان داستان شعیب و موسی(ع)از سوره قصص، نظم و امنیت نیروی انتظامی در تراز تمدن نوین اسلامی تحدید شده است.
مبانی فلسفی نظم اجتماعی در فلسفه اسلامی
حوزه های تخصصی:
هدف نوشته حاضر ارائه بنیان های حکمی «نظم اجتماعی» از منظر حکمت اسلامی است. مدعای نویسنده این است که هر نوع نظریه پردازی یا کنشگری درباره «نظم اجتماعی» قبل از هر چیز متأثر از نگاه حکمی و فلسفی نظریه پرداز و کنشگر است. بنابراین پیش از هر چیز لازم است با روش استدلالی بنیان های انسان شناختی، اجتماع شناختی و نظام هنجاری شناخته شود تا بر اساس آن معنا، محتوا، مدل و سازمان طراح و اجراکننده «نظم» را بتوان ارائه کرد. این نوشته تلاش کرده است انواع سرشت های انسان، اجتماع و گونه های متفاوت نظام هنجاری مطرح شده در «حکمت اسلامی» را نشان دهد. از دستاوردها و نتایج این نوشته می توان برای پژوهش های بنیادی، توسعه ای و کاربردی مربوط به «نظم اجتماعی» و سایر موضوعات جامعه شناسی و نظریه اجتماعی بهره برد.
ماهیت نظم تمدنی در اسلام
حوزه های تخصصی:
هرچند در قرآن کریم لفظ «نظم» به کار نرفته، اما از مفاهیم دیگری استفاده شده است که هر یک از آنها بُعدی از ابعاد «نظم کلان» را در دو سطح تکوین (آفرینش) و تشریع (قانون) نشان می دهند. «ظلم»، «عدل»، «تفاوت»، «قدر»، «صف»، «وقت» و «حد» از مفاهیم قابل اعتنا در ترسیم الگوی نظم اسلامی هستند. آنچه جایگاه هر یک از این مقوله ها را در تعریف نظم اسلامی معلوم می کند، غایت و هدفی است که از برقراری نظم توقع می رود. اگر ایجاد سلسله مراتب در نظام اجتماعی یا امت اسلام غایت نظم باشد، می توان در مفهوم نظم بر مفهوم «ترتیب» و «صف» تأکید کرد. اگر تحفظ بر زمان و صرفه جویی در وقت در سطح کلان جهان اسلام مد نظر باشد، بالطبع مفاهیمی مانند «وقت» و «الساعه» اهمیت پیدا می کنند. اگر ایجاد آشتی و دوستی از برقراری نظم منظور باشد، مفاهیمی مانند «عفو» و «احسان» و پرهیز از «اختلاف» و «تنازع» باید مورد تأکید قرار گیرند و اگر غایت از ایجاد نظم، ایجاد جامعه یا تمدنی مبتنی بر حدود و حقوق باشد، آنگاه مفاهیمی مانند «قدر»، «عدل» و «حد» را می توان در نظر گرفت. در این مقاله مفهوم «قدر» در قرآن به عنوان مفهوم پایه در ایجاد نظم در جامعه و «نظم جامع» در امت اسلام مورد تأکید قرار می گیرد. در تحلیل خاستگاه نظم، علاوه بر «نظم قراردادی» در اندیشه هابز و «نظم اخلاقی» در اندیشه دورکیم، بر «نظم معنوی» در اندیشه اسلامی تأکید شده است و آورده های نظام بخش معنویت را در تمدن اسلامی و امت مسلمان، ممتاز و متمایز نشان می دهد.
نظم و انتظام، نرم افزار لازم تکوین تمدن اسلامی
حوزه های تخصصی:
تکوین تمدن مستلزم فراهم آمدن مجموعه ای از عوامل مادی و معنوی است. در حقیقت تمدن دارای یک بخش سخت افزاری و یک بخش نرم افزاری است که با کمک هم تمدن را می سازند. در واقع تمدن مجموعه ای از عوامل را فراهم می آورد تا آحاد جامعه بتوانند نیازهای خود را دنبال کنند و پیشرفت آسان شود. برخی از نیازهای انسان در زندگی از طریق طبیعت تأمین می شود و در نتیجه ادراکات اعتباری انسان متعلق به طبیعت می شود که این نیازها را برطرف می سازد؛ اما برخی دیگر از نیازها از طریق انسان های دیگر تأمین می شود و در نتیجه ادراکات اعتباری انسان در این حالت متعلق به انسان است که نیازهای مذکور را برطرف می سازد. ایده برآوردن نیازهای متقابل در زیست جمعی بشر در فضایی آرام و امن و دور از تنش که بی تردید نظم چونان مقدمه ای لازم به منظور تحقق آن است، شکوفا می شود؛ در غیر این صورت در جوی آکنده از رعب و ترس ناشی از تجاوز به حریم آحاد جامعه، تصور شکل گیری و شکوفایی چنین ایده ای دور از انتظار است. جامعه متمدن، بر این اساس جامعه ای است که برخوردار از نظمی اجتماعی است؛ توانایی حفظ آن را از طریق ترغیب و تشویق و نه اجبار دارد؛ همواره در جهت ارتقای نظم اجتماعی و بهبود زندگی می تواند راه ها و شیوه های بهتری را انتخاب کند و پیش گیرد. بر این اساس، ارزش کار تلاشگران عرصه حفظ نظم در جامعه اسلامی ملهم از فرمایش ارزنده پیشوای این آیین که امنیت و آرامش را یکی از دو موهبت ناشناخته پروردگار معرفی می کند، به مثابه تمهیدگران روند تمدن سازی دوچندان آشکار می شود. این نوشتار با مفروض انگاشتن ضرورت نظم در تکوین و شکوفایی تمدن اسلامی قصد دارد بایسته های نیروهای عهده دار وظیفه خطیر تأمین نظم و آرامش را واکاوی و بررسی کند.
جایگاه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران درتمدن اسلامی
حوزه های تخصصی:
در اندیشه اسلامی، حکومت فقط مسئول نظم و امنیت یا مسئول توسعه و رفاه مادی مردم نیست، بلکه وظیفه سرپرستی همه جانبه فرد و جامعه را در مسیر تکامل الهی به عهده دارد؛ یعنی هم نسبت به دنیای مردم و هم نسبت به تأمین آخرت آنها وظیفه بسترسازی و هدایت دارد. مأموریت های سخت و نرم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به عنوان یکی از مهم ترین سازمان های حکومتی نیز نمی تواند از این مهم تفکیک شود. وظیفه پلیس در حکومت اسلامی فقط جلوگیری از تخلفات مشهود نیست، بلکه به علت به هم تنیدگی موضوعات اجتماعی باید از موضع مأموریت خود در همه عرصه های جامعه و در کل مهندسی اجتماعی نقشی تعیین کننده داشته باشد. نیروی انتظامی صرفاً یک نیروی بازدارنده و ناظر مأمور و معذور نیست، بلکه نیرویی سازنده است که حضور پیش برنده ای نسبت به پیشرفت جامعه اسلامی از منظر نظم، امنیت، قانون گذاری و اجرای آن در همه عرصه ها دارد؛ زیرا فلسفه نظم و امنیت جدای از فلسفه حکومت نیست. حکومتی که مسئول بسترسازی برای پرستش خدا و هدایت مردم به سمت ارزش ها و اوصاف حمیده الهی است، نیروی انتظامی آن نیز نمی تواند به ابزارهایی همچون جریمه کردن بسنده و از تأثیرگذاری اخلاقی بر افراد جامعه و به دست آوردن مهارت لازم در این زمینه، شانه خالی کند. با این حال، وقتی مقیاس حکومت اسلامی در سطح تمدن اسلامی گسترش پیدا می کند، بدیهی است جایگاه نظم و امنیت و مأموریت های نیروی انتظامی نیز به تناسب آن ارتقا می یابد. جامعه از «دولت، اصناف و خانواده ها» تشکیل شده و نظم و امنیت در این سه قالب تحقق عینی پیدا می کند. در مقیاس تمدن اسلامی، وظیفه نیروی انتظامی ایجاد نظم و امنیتی است که مبدأ «قدرت، عزت و رحمت» در «دولت، صنف و خانواده» باشد. در این بین، نیروی انتظامی برای نیل به اهداف فوق باید با تعریف «استراتژی، برنامه ریزی و سازماندهی» در سه سطح جایگاه خود را ارتقا بخشد:1. اقدام به انجام وظایف قانونی؛ 2. ارتقای کارامدی؛ 3. توسعه روابط بین سازمانی. انتظار می رود در هر سطح از بهینگی از طریق ارتقای احساس «قدرت، عزت و رحمت» توسط مردم، علاوه بر ارتقای اثربخشی نیروی انتظامی، جامعه نیز به تمدن نوین اسلامی نزدیک تر شود.
الزامات ساختاری و سازمانی ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی
حوزه های تخصصی:
سازمان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از مهم ترین سازمان های کشور، از لحاظ دامنه وسیع فعالیت ها، ارتباط گسترده با بدنه مردم و وظیفه خطیری که بر عهده دارد، یک سازمان استراتژیک در جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. با توجه به هدف نهایی جمهوری اسلامی ایران در برپایی تمدن نوین اسلامی و زمینه سازی برای تحقق آرمان مهدویت، لازم است به بررسی سازمان ناجا به عنوان یک سازمان راهبردی در تحقق این اهداف پردازیم و الزامات سازمانی و ساختاری ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی را استخراج کنیم. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل مضمون و با توجه به مصاحبه های عمیقی که در سه سطح از متخصصان مدیریت اسلامی، پژوهشگران حوزه تمدن نوین اسلامی و در نهایت مدیران ارشد و میانی ناجا انجام گرفته است، به مدل مؤلفه های ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی دست یافته ایم. شایان ذکر است در روش تحلیل مضمون با توجه به مصاحبه های عمیق صورت گرفته، 195 مؤلفه و به تبع آن 134 کد از متون استنتاج شده است. 31 مضمون پایه و 3 مضمون سازمان دهنده با عناوین «سطح ساختار سازمانی، سطح نیروهای ستادی و سطح نیروهای صف» و با مضمون فراگیر مؤلفه های سازمان ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی استخراج شده است.