۱.
با توجه به رقابت مقصدهای گردشگری، به منظور جذب گردشگر و تأثیرگذاری بر تصمیم و انتخاب ایشان، پرداختن به موضوع تصویر مقصد و عوامل مؤثر بر تقویت آن، از ضروریات بازاریابی گردشگری به شمار می رود؛ بنابراین، پژوهش حاضر با تأکید بر لزوم بازاریابی معنوی، به شناخت روابط بین همبستگی عاطفی با ساکنان، دلبستگی مکانی و تصویر مقصد پرداخته است. به این منظور، از پرسشنامه اقتباس شده و نمونه گیری دردَسترس و سپس تصادفی ساده استفاده شد. مدل مفهومی پژوهش ترسیم و با معادلات ساختاری حداقل مربعات جزئی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که همبستگی عاطفی با ساکنان به ترتیب بیشترین ارتباط مستقیم را با دلبستگی مکانی، تصویر عاطفی و تصویر شناختی دارد. به طور غیرمستقیم نیز به واسطه دلبستگی مکانی و دلبستگی مکانی تصویر عاطفی بر تصویر مقصد کنشی تأثیرگذار است. همچنین، دلبستگی مکانی به ترتیب بیشترین ارتباط مستقیم را با تصویر عاطفی از مقصد، تصویر شناختی و تصویر کنشی دارد. این نتایج نشان می دهد که با افزایش همبستگی عاطفی با ساکنان، دلبستگی مکانی و تصویر مقصد بهبود می یابد. در یک جمع بندی کلی نیز نتایج پژوهش حاضر بر لزوم تغییر نگاه بازاریابان و توجه به راهبرد های بازارایابی معنوی در گردشگری تأکید دارد.
۲.
هوش تجاری اغلب تغییردهنده شرایط، به ویژه در زمان بحران ها است؛ اما هوش تجاری در سراسر سازمان هایی که آن را پذیرفته اند، به خوبی جذب و همگون نمی شود و این ریشه در نظریه نهادی و نظریه سطح بالا دارد. هدف این پژوهش بررسی همگون سازی هوش تجاری با درنظرگرفتن فشارهای بیرونی و تعهد مدیران در شرایط بحرانی در شرکت های زیرمجموعه بنیاد بهره وری و موقوفات آستان قدس رضوی است. این پژوهش ازحیث هدفْ کاربردی و ازحیث ماهیتْ توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش 44 شرکت بنیاد بهره وری و موقوفات آستان قدس رضوی است که به ازای هر شرکت سه پرسشنامه برای مدیران ارشد و تأثیرگذار در آن به شیوه غیرتصادفی ارسال شد. براین اساس، داده ها از 132 نفر از مدیران جمع آوری شد. ابزار پژوهش پرسشنامه چویی و کومار (2021) بوده است. برای سنجش روایی محتوایی از نظر خبرگان و برای بررسی روایی سازه از روایی همگرا، واگرا و تحلیل عاملی استفاده شد که درنهایت به تأیید رسید. برای سنجش پایایی از آلفای کرونباخ و پایایی مرکب استفاده شد. مقدار آلفای کرونباخ کل 877/0 برآورد شد که در محدوده پذیرفتنی قرار دارد. تحلیل داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری و با نرم افزار اسمارت پی ال اس 3 انجام شده است. یافته ها نشان داد عوامل فشارهای بیرونی (اجباری، هنجاری و تقلیدی) تأثیر زیادی بر تعهد مدیران عالی برای ابتکارات در هوش تجاری می گذارد. تعهد مدیران عالی به واسطه پذیرش و عادی سازی، همگون سازی هوش تجاری را تحت تأثیر قرار می دهد.
۳.
به دلیل شیوع و گسترش روزافزون ارتباطات مجازی و مزایای فراوان آن در بهبود تجربه مشتری و امکان بهره مندی مصرف کنندگان از تجربیات هم نوعان، توجه به شیوه های بازاریابی نوین که بر بستر پلتفرم های اجتماعی طراحی می شوند، بسیار ضروری است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال است که عوامل تأثیرگذار و شاخص های مؤثر بر توسعه محصول جدید مبتنی بر بازاریابی بذر در صنعت بانکداری کدام اند. برای رسیدن به هدف اصلی پژوهش که ارائه مدل توسعه محصول جدید مبتنی بر بازاریابی بذر به منظور ارتقا و افزایش اثربخشی محصولات جدید بانکی است، از روش آمیخته اکتشافی استفاده شده است و با کمک روش کیفی داده بنیاد عوامل و شاخصه ها مشخص، دسته بندی و مدل کیفی توسعه محصول جدید بانکی استخراج شد. سپس با کمک روش پیمایش و معادلات ساختاری، مدلْ آزمون شد. براساس مصاحبه های انجام شده و بررسی مطالعات پیشین، عوامل مؤثر بر مدل توسعه محصول جدید مبتنی بر بازاریابی بذر در 19 مؤلفه مدیریت زمان، مدیریت هزینه، مدیریت روابط، تصمیم گیری مناسب، رفاه و آسایش، تکنیک های بازاریابی، راهبردهای تجاری سازی، راهبردهای خلاقیت، راهبردهای نوآورانه، ارزش آفرینی، مزیت رقابتی، جهانی شدن، رشد و بلوغ محصول، کارآفرینی، فناوری اطلاعات، بازاریابی هدفمند، عوامل فردی، اقتصادی و محیطی به دست آمد. در این پژوهش، مقوله اصلی و محوری، توسعه محصول جدید بانکی است و ارزش آفرینی، مزیت رقابتی، جهانی شدن، رشد و بلوغ محصول و کارآفرینی پیامدهای مدل هستند. همچنین، مؤلفه های میکرولحظه، داستان های اجتماعی، ویدئوی زننده، هوش مصنوعی، شخصی سازی، موتورهای جست وجوگر SEO، شبکه های اجتماعی، جست وجوگرهای صوتی، تبلیغات بصری، بلاکچین، افراد تأثیرگذار و نفوذگر، تبلیغات، ربات های خودکار ویدئومارکتینگ بر توسعه محصول جدید بانکی تأثیرگذار شناخته شدند. این پژوهش، مدل توسعه محصول جدید را باتوجه به فضای نوین بازاریابی ارائه می دهد و با معرفی مدل مبتنی بر بازاریابی بذر، الگوی بومی نسبتاً جامعی را برای ارتقا و افزایش اثربخشی محصولات بانکی فراهم می آورد.
۴.
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین قابلیت نوآوری بازاریابی و شبکه ارتباطی با ارزش ویژه برند با نقش میانجی ارزش همکاری و ارزش مشتری است. این مطالعه ازنظر هدفْ کاربردی و ازنظر روش اجرا توصیفی پیمایشی مبتنی بر رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش عبارت است از کلیه کارکنان بانک های خصوصی تک شعبه شهر زاهدان شامل بانک های آینده، پاسارگارد، پارسیان، سامان به تعداد 130 نفر که با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری دردسترس، 95 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات نیز ابزار پرسشنامه استاندارد استفاده شد که روایی ابزارها به روش تحلیل عاملی تأییدی و پایایی نیز با استفاده از روش پایایی ترکیبی و آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری در محیط نرم افزار Smart PLS نسخه 3 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد بین قابلیت نوآوری بازاریابی و شبکه ارتباطی با ارزش ویژه برند با نقش میانجی ارزش همکاری و ارزش مشتری، رابطه معناداری وجود دارد. همچنین، بین قابلیت نوآوری بازاریابی و ارزش ویژه برند با نقش میانجی ارزش همکاری و بین قابلیت نوآوری بازاریابی و ارزش ویژه برند با نقش میانجی ارزش مشتری و بین شبکه ارتباطی و ارزش ویژه برند با نقش میانجی ارزش همکاری و همچنین، میان شبکه های ارتباطی و ارزش ویژه برند با نقش میانجی ارزش مشتری رابطه معناداری وجود دارد.
۵.
اکثر تصمیمات خرید تحت تأثیر تحلیل مشتری از مزایا و معایب و جنبه های احساسی و هیجانی آن قرار دارد. مطالعات روان شناسی و بازاریابی بر نقش آفرینی هیجانات مشتری در مراحل مختلف فرایند خرید صحه گذاشته اند. هدف این مطالعه، شناسایی ابعاد و عواملی است که به طور بالقوه بر هیجانات مشتریان در خرید محصولات آرایشی لوکس تأثیر می گذارد. ابتدا به منظور شناسایی ابعاد هیجانات مشتریان مطالعه ای کیفی با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 23 مشتری محصولات آرایشی وبهداشتی لوکس گروه های تلگرامی انجام شد. این مرحله به شناسایی ابعاد هیجانات مشتریان و فهرستی از عوامل منجر شد که به طور بالقوه به عنوان پیشایندهای مؤثر بر هیجانات در جامعه هدف عمل می کنند. در مرحله بعد، براساس اجماع گروهی، پیشایندهای مؤثر بر هیجانات مشتری تعیین شد. اعضای پانل در این مرحله 15 نفر از متخصصان و خبرگان حوزه بازاریابی، روان شناسی، شرکت های واردکننده محصولات آرایشی وبهداشتی لوکس فعال در شبکه های مجازی و مدیران گروه آرایشی وبهداشتی لوکس در فضای مجازی بودند. اجماع نظر خبرگان طی سه دور حاصل شد و 36 عامل به عنوان عوامل مؤثر بر هیجانات مشتری تعیین شد و براساس اهمیت یا قدرت تأثیر ادراک شده از دیدگاه متخصصان رتبه بندی شد که درنهایت، در سه دسته به صورت متغیرهای گروه و محصول، متغیرهای موقعیتی و متغیرهای فردی دسته بندی شد.
۶.
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر قابلیت های فناوری اطلاعات بر رقابت پذیری فروشگاه های ورزشی با نقش میانجی نوآوری اجتماعی بود. این پژوهش به لحاظ هدفْ کاربردی و ازنظر روشْ توصیفی و از نوع پیمایشی است. ازنظر ارتباط بین متغیرها نیز از نوع همبستگی و به لحاظ زمانی مقطعی است. جامعه آماری موردمطالعه تمامی فروشنده های فروشگاه های ورزشی محله منیریه تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. تعداد جامعه آماری بررسی شده نامعلوم بود که ازطریق نرم افزار جی پاور، ۱۲۷ نفر برآورد شد. روش نمونه گیری، غیراحتمالی دردَسترس و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بود. روایی و پایایی پرسشنامه های استفاده شده، بررسی و تأیید شده است. درمجموع، ۱۲7 پاسخ دهنده به صورت بی نقص به پرسشنامه های توزیع شده پاسخ دادند. از مدل سازی معادلات ساختاری شامل تحلیل عاملی تأییدی و تحلیل مسیر برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. نرم افزارهای استفاده شده برای تجزیه وتحلیل داده ها SPSS و SMART PLS بود. نتایج نشان داد نوآوری اجتماعی نقش میانجی در رابطه قابلیت های فناوری اطلاعات با رقابت پذیری فروشگاه های ورزشی دارد؛ ازاین رو، استفاده از فناوری اطلاعات و نوآوری اجتماعی توسط فروشندگان فروشگاه های ورزشی برای دست یابی به موقعیت بهتر نسبت به رقبا امری اساسی است
۷.
شبکه های اجتماعی در حال شکل دادن به نحوه تعامل با شرکت ها، برندها و مصرف کنندگان هستند؛ چنان که امروزه کانون توجه بسیاری از کسب وکارها برای معرفی و فروش محصولات و خدمات قرار گرفته اند. باتوجه به افزایش این روند، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر کیفیت محتوا و تعامل برند بر رفتار خرید با نقش میانجی درگیری شناختی و احساسی کاربران در شبکه اجتماعی اینستاگرام برمبنای چهارچوب محرک ارگانیسم پاسخ پرداخته است. پژوهش حاضر ازنظر هدفْ کاربردی و ازنظر روشْ توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری در پژوهش حاضر دنبال کنندگان برند چرم ویزلند در اینستاگرام هستند. در این میان، 384 نفر از آنان با استفاده از جدول مورگان و با روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات پژوهش پرسشنامه آنلاین است که روایی آن ازطریق روایی محتوا و روایی سازه (همگرایی و واگرایی) سنجش شده است. همچنین، برای سنجش پایایی از آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شده است. تجزیه وتحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش معادلات ساختاری و با نرم افزار آماری SPSS و SMART-PLS انجام پذیرفته است. یافته های پژوهش نشان داده است کیفیت محتوا و تعامل برند بر درگیری احساسی، درگیری شناختی و رفتار خرید تأثیر مثبت و معناداری دارد. درگیری احساسی و درگیری شناختی بر قصد خرید تأثیر مثبت و معناداری دارد و همچنین، قصد خرید بر رفتار خرید تأثیرگذار است و درنهایت، تأثیر درگیری احساسی به عنوان میانجی رد شده و درگیری شناختی تأیید شده است.
۸.
فناوری واقعیت افزوده یکی از مدرن ترین فناوری های تجسم اطلاعات است. فناوری های محبوب امروزی بدون شک شامل فناوری واقعیت افزوده می شود. کاربرد فناوری واقعیت افزوده در حوزه کسب وکار، بازاریابی، ترویج محصولات و خدماتْ ظرفیت و جذابیت خاص خود را دارد. با وجود فراگیری این فناوری نوین در کشورهای توسعه یافته، استفاده از آن در صنعت بازاریابی ایران مورد غفلت واقع شده است؛ بنابراین، پژوهش حاضر، پژوهشی کیفی، درباره چالش ها و راهکارهای به کارگیری این فناوری نوین در بازاریابی ایران است. ابتدا با هدف جمع آوری داده های کیفی، چهارچوبی برای طرح پرسش های مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان طبق مدل های پذیرش فناوری تدوین شد. در ادامه، 12 نفر از کارشناسان اجرایی باسابقه در حوزه فناوری واقعیت افزوده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. مصاحبه ها در فاز دوم به کمک نرم افزارMaxQDA روش تحلیل تماتیک استقرایی شش مرحله ای کلارک و براون، کدگذاری شد. درمجموع، 2 تم اصلی و 6 تم های فرعی به دست آمد. تم اصلی شامل چالش های پیشِ روی استفاده از فناوری واقعیت افزوده در صنعت بازاریابی ایران و راهکارهای پیشِ روی استفاده از فناوری واقعیت افزوده در صنعت بازاریابی ایران و تم های فرعی شامل چالش ها از منظر مشتری، چالش ها از منظر ارائه دهندگان خدمت، چالش ها از منظر تکنولوژی، و راهکارها از منظر مشتری، راهکارها از منظر ارائه دهندگان خدمت، راهکارها از منظر تکنولوژی است.
۹.
هدف: مصرف افراطی از جمله مشکلات جدی خانوارهای امروزی است. مصرف افراطی به معنای فزونی خرج نسبت به داشته ها، انتظارات و یا مبالغ ازپیش تعیین شده است. کنترل رفتارهای مصرف افراطی ازطریق اصلاح سبک زندگی می تواند به خانوارها کمک شایانی کند؛ بنابراین، پژوهش حاضر تلاش دارد تا نقش حسابداری ذهنی در کنترل رفتار مصرف افراطی خانوار را بررسی کند. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر، سرپرستان خانوارهای استان کردستان است. پژوهش حاضر شامل سه متغیر وابسته مصرف افراطی درآمد، مصرف افراطی مورد انتظار و مصرف افراطی اعتباری است. متغیرهای مستقل نیز شامل سه گروه حساب های ذهنی مالی (ثروت)، پیش بینی مخارج و اهداف پس انداز است. داده های موردنیاز از طریق پرسشنامه جمع آوری شدند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از رگرسیون لجستیک چندجمله ای استفاده شده است. یافته ها: طبق نتایج پژوهش حاضر حساب های ذهنی مالی همچون حساب های جاری، حساب های پس انداز، سرمایه گذاری به همراه متغیرهایی مانند سن، اندازه خانوار و وضعیت مسکن بر رفتار مصرف افراطی درآمد تأثیرگذار هستند. همچنین، یافته های پژوهش نشان می دهد مخارج پیش بینی شده همچون هزینه های اصلی زندگی، هزینه های استثنایی، هزینه های بهداشتی، هزینه های تعمیر اثاثیه منزل، هزینه های پشتیبانی خانوار، هزینه های توانمندسازی به همراه متغیرهایی همچون جنسیت، اندازه خانوار و وضعیت مسکن بر رفتار مصرف افراطی موردانتظار تأثیرگذارند. در نهایت، طبق یافته های پژوهش، اهداف پس انداز همچون نیازهای دوران بازنشستگی، نیازهای عاطفی و اجتماعی، نیازهای تفریحی و تجملاتی، نیازهای خودشکوفایی به همراه متغیرهایی همچون وضعیت مسکن و وضعیت خودرو بر خریدهای افراطی (از طریق مشوّق ها/کارت های اعتباری) تأثیرگذارند.
۱۰.
باتوجه به مشکلات موجود در صادراتْ دانش و فناوری توانایی ارتقای جایگاه صادراتی یک کشور با استفاده از تولید محصولات جدید را دارد؛ ازاین رو، واضح است که فعالیت های نوآورانه کسب و کارهای نوآور و دانش محور به صادرات بالاتر منجر می شود؛ چراکه تولیدات این کسب وکارها با هزینه پایین انجام می شود و کشور را در موقعیت رقابتی بهتری نسبت به رقبای تجاری آن قرار می دهد. پس هدف این مطالعه، طراحی الگوی توسعه صادرات محصولات نانوی شرکت های دانش بنیان فعال در حوزه ساختمان بود. به این منظور، با رویکرد پژوهش کیفی و ابزار فراترکیب که شامل گام های هفت گانه ای است، به ارزیابی و تحلیل نظام مند نتایج و یافته های پژوهش پیشین پرداخته شده است. در این روش، با جست وجوی کلیدواژه صادرات، توسعه صادرات، محصولات نانو، شرکت های دانش بنیان و صنعت ساختمان در پایگاه های اطلاعاتی گوناگون، در ابتدا 2151 مطالعه در بازه زمانی سال های ۲۰03 تا ۲۰21 میلادی و ۱۳89 تا ۱399 خورشیدی یافت شد. از این تعداد، 1468 اثر ازنظر عنوان، 429 اثر ازنظر و 199 اثر ازنظر متن با هدف و سؤالات پژوهش حاضر هم خوانی نداشت؛ بنابراین، این آثار کنار گذاشته شد و تنها 55 اثر که درزمینه توسعه صادرات محصولات نانوی شرکت های دانش بنیان فعال در حوزه ساختمان بود و هم ازنظر عنوان و هم ازنظر محتوا با هدف و سؤالات پژوهش حاضر هم سو بود، برای تحلیل به روش فراترکیب و ارائه الگو انتخاب شد. با مطالعه و بررسی دقیق منابع نهایی شده، الگوی توسعه صادرات محصولات نانوی شرکت های دانش بنیان در صنعت ساختمان درقالب 6 بعد عوامل علّى، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر پدیده محوری، راهبردها و پیامدها و 17 مؤلفه شامل توسعه صادرات، عوامل مدیریتی، عوامل زیرساخت فناوری، منابع و امکانات، ارتباطات، عوامل سیاسی دولتی، عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی و فرهنگی، عوامل سازمانی، قوانین و نظام اداری دولت، بازاریابی، مسائل مالی و بین المللی، راهبرد بازاریابی صادراتی، راهبرد بازارسازی، راهبرد حمایت های همه جانبه، اشتغال زایی و ارزش آفرینی و پیامدهای اقتصادی ارائه شد.