مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران
مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران دوره نهم زمستان 1399 شماره 4 (پیاپی 36) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی مقاله پیش رو بررسی نحوه برساخت مرز و مرزگذاری فرهنگی و اجتماعی در سفرنامه ظهیرالدوله (همراه مظفرالدین شاه به فرنگ) است. این سفرنامه که در بحبوحه انقلاب مشروطه نگاشته شده، از لحاظ جایگاه اجتماعی- سیاسی نگارنده حائز اهمیتی ویژه است. بحث توسعه یافتگی و مدرنیزاسیون جامعه ایرانی، لاجرم در ارتباط با کشورهای غربی پیوندی تنگاتنگ داشته است. به طور تاریخی و حتی در دوران معاصر، همیشه این سؤال مطرح بوده است که چگونه می توانیم ضمن برقراری و حفظ رابطه با غرب، الگویی مطلوب برای توسعه جامعه ایرانی فراهم کنیم؟ این رابطه برای جامعه ایران با مسائل و پیچیدگی های فراوانی همراه بوده و از دوره قاجار تاکنون هیچ گاه از این پیچیدگی ها و تنش ها کاسته نشده است. با جستن ریشه های تاریخی و فرهنگی و پژوهش درباره اساس شکل گیری این رابطه در بستری تاریخی می توان به درک همه جانبه تری از هویت درحال شکل گیری جامعه ایران دست یافت. همچنین تلاش بر این است که با تحلیل محتوای قسمت های منتخب سفرنامه مذکور، نخستین لحظه هایی که در آن انواع مرزهای اجتماعی و فرهنگی به شکل دهی مفهومی «هویت ایرانی» دامن زده اند، ثبت شود. به علاوه نشان داده شده است که چگونه در این قبیل سفرنامه ها محور توجه از پیشرفت کشورهای مقصد به نقص های جامعه ایران معطوف شده است و بیشتر از آنکه دیگری ستایش شود، خود ملامت و سرزنش می شود.
ارائه مدلی تجربی از شرایط برسازنده کنش جمعی محله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه مدلی تجربی از شرایط و فرایندهایی است که برسازنده امکان کنش جمعی در سطح محله ای هستند. با بهره گیری از روش مطالعه موردی، چهار کنش جمعی در محله های اکباتان، اوین، شهرک دانشگاه شریف و شهرک راه آهن، به عنوان موردهای پژوهش انتخاب شده است تا از خلال مطالعه میدانی آن ها به درکی از عناصر مشترکی دست یابیم که با وجود تفاوت در بستر و هدف کنش جمعی آن را ممکن ساخته اند. داده ها با روش های متعددی مانند مصاحبه نیمه ساخت یافته، بررسی اسناد، مشاهده میدانی و گروه کانونی گردآوری شدند. یافته های پژوهش در دو سطح شرایط و بستر کنش جمعی و راهبردهای شکل دهنده آن تنظیم شدند. در سطح بستر کنش جمعی، مفاهیم عاملیت آغازگر، سرمایه اجتماعی محلی و ساختار قدرت محلی به عنوان مقوله های اثرگذار بر شرایط امکان کنش جمعی از داده ها انتزاع شدند. در سطحراهبرد ها نیز مفاهیم چارچوب دهی مسئله کنش و بسیج منابع کنش، کنش های صورت گرفته برای شکل گیری و استمرار کنش جمعی را بازنمایی می کنند. مدل نشان می دهد چگونه هرکدام از مفاهیم موجود در منظومه مفهومی ارائه شده، بر امکان شکل گیری و استمرار کنش جمعی اثرگذار هستند و چگونه رابطه متقابل میان مفاهیم مدل و تأثیر آن ها بر یکدیگر و تعامل و مشروط کنندگی متقابل میان عاملیت کنشگران اجتماعی و ویژگی های ساختاری بستر کنش، برسازنده امکان کنش جمعی است.
ارزشیابی اثربخشی طرح سامان دهی کودکان خیابانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیده کودکان خیابانی یکی از آسیب های اجتماعی جوامع مدرن و صنعتی است. در ایران، سازمان بهزیستی از سال 1384، متولی طرح سامان دهی کودکان خیابانی شده است. این مطالعه، میزان اثربخشی این طرح در نیل به اهدافش را بررسی کرده است. روش پژوهش حاضر پیمایشی از نوع توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش نیز شامل کودکان خیابانی مراکز سامان دهی کودکان کار خیابانی بهزیستی استان های منتخب (سراسر کشور) و والدین یا سرپرستان این کودکان است. ابزار پژوهش مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته براساس اهداف طرح بوده است. یافته های پژوهش نشان می دهد تغییر معنادار و مؤثری در وضعیت اشتغال به تحصیل کودکان ایجاد نشده است. بعد از مداخله در طرح، وضعیت کار کودک به صورت معناداری کاهش یافته است؛ به طوری که حدود 23 درصد کودکان بعد از مداخله کار نمی کنند. با توجه به هدف بهبود سامان یابی کودکان خیابانی، حدود 15 درصد کودکان از سرپرستی والدین بی کفایت خود خارج شده اند. درباره وضعیت طرح در دستیابی به هدف بهبود ظرفیت های خانواده، درمجموع تنها 20 درصد از خانواده های این کودکان با توجه به معیارها توانمند شدند. با توجه به یافته های این پژوهش می توان عنوان کرد که طرح سامان دهی کودکان خیابانی با وجود اینکه در نیل به برخی اهداف موفق بوده است، توانمندسازی کودکان و خانواده ها در سطح قابل قبولی صورت نگرفته است و در دستیابی به مجموع اهداف خود نیاز به برنامه ریزی تخصصی تر وجود دارد؛ بنابراین نیاز است با توجه به ارزشیابی طرح، تغییراتی در اهداف، تعاریف، نحوه عملکرد و خدمات تخصصی ایجاد شود. پیشنهاد می شود شاخص های کمی و کیفی قابل سنجش برای اهداف طرح سامان دهی کودکان خیابانی تعریف و رویکردهای مداخله مددکاری اجتماعی براساس دیدگاه های جدید تنظیم شود.
شناسایی و ارزیابی الگوهای تأثیرپذیری کاربران ایرانی توییتر از نگرش های سیاسی اینفلوئنسرها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، اجزای تشکیل دهنده «توییتر ایرانی» و الگوهای تأثیرپذیری کاربران ایرانی توییتر از نگرش های سیاسی اینفلوئنسرهای توییتر ایرانی را شناسایی و ارزیابی کرده ایم. بدین منظور اینفلوئنسرها و دنبال کننده ها (فالوئرها) براساس گرایش های سیاسی شان دسته بندی شده اند و الگوهای تأثیرپذیری دنبال کننده ها از اینفلوئنسرها به تفکیک گرایش های مختلف، شناسایی و ارزیابی شده است. در دسته بندی اینفلوئنسرها و دنبال کننده ها از تکنیک های داده کاوی و در تحلیل داده های شبکه ای، از تحلیل های نرم افزار گفی (Gephi) استفاده کرده ایم. نتایج این پژوهش نشان می دهد، با وجود آنکه هیچ کدام از گرایش های سیاسی در توییتر ایرانی، از لحاظ مقبولیت در میان کاربران و اینفلوئنسرها، برتری محسوسی به گرایش های رقیب ندارند، بخش قابل توجهی از کاربرانی که طرفدار هریک از گرایش های سیاسی موجودند، معمولاً تمایل کمی دارند که در معرض پیام های سیاسی متفاوت قرار بگیرند و بیشتر سعی می کنند مطالبی منطبق یا نزدیک به نگرش های سیاسی خودشان را بخوانند.
مطالعه جامعه شناختی تجردگزینی جوانان (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از مسائل مهم و گاهی نگران کننده برای دولت مردان و خانواده های ایرانی، تجردگزینی جوانان است. این موضوع که عمدتاً خواستگاه غربی دارد و با پیامدهای مختلف فردی و اجتماعی همراه است، نیازمند تحقیقات و مطالعات متعددی است که در این مقاله با رویکرد جامعه شناسانه به آن پرداخته شده است. روش پژوهش نظریه زمینه ای (گرندد تئوری) بوده و در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات بررسی و انجام شده است. روش جمع آوری داده ها نیز مصاحبه های نیمه ساختاریافته و عمیق بوده است. برای تحلیل از کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و گزینشی استفاده شده است. تجردگزینی و شرایط علی، زمینه ای و مداخله گرای آن، الگوی پارادایمی این تحقیق بوده است. درنهایت مشخص شد براساس الگوی کشف شده، تجردگزینی بستر مسائلی از قبیل کاهش رشد شخصی ادراک شده، بی اعتنایی به ازدواج، دوسوگرایی در ازدواج (مانند ترس و نگرانی از آینده)، تأخیر در سن ازدواج، وسواس در انتخاب، احساس ناتوانی احساسی و عاطفی و... می شود.
بررسی ارتباط میان اعتماد و مشارکت اجتماعی (مورد مطالعه: شهروندان شهرهای استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استان همدان ترکیبی از اقوام مختلف فارس، لر، ترک و کرد است که امروز بیش از هر زمان دیگری در یکدیگر ادغام شده اند و به صورت روزمره در تعامل و ارتباط با یکدیگرند. در بستر چنین تنوعی، موضوع اعتماد و مشارکت اجتماعی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. این پژوهش به روش کمی و با هدف بررسی ارتباط میان اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی در استان همدان انجام شده است. جامعه آماری آن را افراد 15 سال ساکن در 9 شهرستان استان تشکیل می دهد. این جمعیت شامل 612.449 نفر است که نمونه ای 800 نفری از آن ها مطالعه شد. یافته ها نشان می دهد اعتماد اجتماعی دارای میانگین 41/42 درصد و درنتیجه اندک است. درمقابل، میزان مشارکت اجتماعی با 61/89 زیاد است. براساس نتایج آزمون فرضیه ها، متغیرهای جنسیت، درآمد و تحصیلات ارتباط معناداری با اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی ندارند، اما رابطه سن با مشارکت معنادار و منفی است. در پژوهش حاضر، رابطه معنادار اعتماد و ابعاد آن (اعتماد نهادی، عمومی و بین فردی) با مشارکت اجتماعی اثبات شده است. به طورکلی و براساس یافته ها می توان گفت مشارکت اجتماعی بدون ارتقای سطح اعتماد اجتماعی در شهرهای استان همدان امری دشوار است؛ بنابراین ارتقای سطح اعتماد اجتماعی، به ویژه اعتماد نهادی از ضرورت های این امر است. عملکرد درست نهادها، به ویژه آن هایی که به طور مستقیم با مردم سروکار دارند، بسیار تعیین کننده است.
کنش فرهنگی زنان پس از انقلاب اسلامی: تحلیل گفتمان مطالبات فمینیسم اسلامی در جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقوع جمهوری اسلامی در ایران، فرصت ویژه ای برای کنشگری فرهنگی مبتنی بر آموزه های اسلام و نگاه ضدامپریالیستی به زنان بخشید. این امر عامل توانمندسازی جریان های مدنی زنان نیز بوده است. یکی از این جریان ها که در ادبیات بین الملل با عنوان فمینیسم اسلامی شناخته می شود، مدعی بازتفسیر ادبیات دینی مبتنی بر مفهوم مدرن برابری جنسیتی است. تدوین قوانین و تکوین هنجارهای اجتماعی، از جمله روابط زن و مرد در عرصه خانواده و اجتماع مبتنی بر قواعد اسلامی پس از انقلاب اسلامی، به زعم فمینیست های اسلامی جایگاه فرودستی برای زنان ایجاد کرده است و آن ها از همان مجاری دینی خواستار بازتعریف برخی قوانین و هنجارهای فرهنگی هستند. مقاله حاضر با بررسی منابع متعدد دانشگاهی و مطبوعاتی که گفتمان فمینیسم اسلامی را برساخته است، دال های مرکزی این گفتمان را در مواجهه با جمهوری اسلامی در ایران بیان کرده است. در اینجا، فمینیسم اسلامی بر مبنای نظریه مارگات بدران تعریف شده است و با استفاده از رویکرد لاکلا و موف در تحلیل گفتمان انتقادی دال های مرکزی بازشناسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، نقد رویکرد جمهوری اسلامی به تقلیل هویت زنانه به خانواده و اجتماع، تأکید بر برابری ارزشی زن و مرد برای دستیابی به تشابه حقوقی، توقف قانون گذاری نابرابر میان زنان و مردان مبتنی بر تفاسیر دینی و توسعه مشارکت زنان در جامعه مدنی از جمله موارد انتقاد فمینیسم اسلامی به جمهوری اسلامی است.
شرق شناسی وارونه حقوق کودک با تأکید بر حقوق کودک ایرانی-اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر براساس گفتمان مقاومتی شرق شناسی وارونه به دنبال ارائه شناختی از شرایط بومی جامعه ایران درباره چگونگی حقوق کودک است. بر مبنای مطالعه ای اکتشافی، شش حوزه داخلی و خارجی که مبنای تعریف حقوق کودک در ایران هستند، مبنی بر قوانین و مقررات ایران، سیاست گذاری های داخلی در سه عرصه حاکمیتی، دولتی و دیوان سالاری، جامعه مدنی ایران، سیاست گذاری های جامعه جهانی (بین الملل)، آیین دین اسلام و سیاست گذاری های جهان اسلام را شناسایی و سپس با روش تحلیل محتوای کیفی، تحلیل شده است. جامعه ایران با توجه به شرایط سنتی و اسلامی خود، کودک را در خانواده و تحت ولایت والدین یا سرپرستان درنظر می گیرد و با اولویت منافع جمعی در خانواده و جامعه به حمایت از کودک می پردازد. پیرو این اصل، کودک در خانواده حق حیات دارد، حتی اگر هنوز نطفه ای بیش نباشد. رعایت این حق نیز امری فرانسلی و فراتاریخی است که نسل های پیشین را دربر می گیرد. کودک در جمعی گسترده تر یا ساختاریافته تر مانند جامعه، حق استقلال، نداشتن استعمار و استحمار و همچنین نبود تحریم را دارد. کودکان جوامع اسلامی از جمله ایران به حقوقی نیاز دارند که در جوامع مرکز در پیمان نامه و کنوانسیون حقوق کودک به عنوان منابع جهانی مسلط مدنظر قرار نگرفته اند؛ گویی حقوق کودک در منابع جهانی، خوانشی جدا و فرسنگ ها دور از زمینه های اجتماعی و فرهنگی جوامع پیرامون (شامل اسلام و ایران) است. این موضوع، نیازمند توجه و اقدام جوامع پیرامونی برای ارائه «ساختار بومی حقوق کودک» است.
بازنمایی ابعاد دینداری طبقات اجتماعی در سینمای پس از انقلاب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی مطالعه نحوه بازنمایی ابعاد مختلف دینداری طبقات اجتماعی در سینمای پس از انقلاب ایران است. ابعاد دینداری مورد نظر در پژوهش فعلی از مدل دینداری گلاک و استارک استخراج شده اند و همچنین دلالت مورد نظر از طبقه مبتنی بر نظریه تمایز بوردیو است. درنهایت دو سطح نظری مذکور در بستر رویکرد برساخت گرایی هال در باب بازنمایی، تحلیل شده اند. از میان ده ها فیلم سینمایی پس از انقلاب ایران، برای هر دهه دو فیلم که از لحاظ نظری قرابت بیشتری با معیارهای پژوهش داشتند، انتخاب و به روش نشانه شناسی انتقادی جان فیسک بررسی شدند. فیلم های انتخاب شده عبارت اند از: توبه نصوح (1361) و دو چشم بی سو (1363) در دهه شصت، از کرخه تا راین (1371) و بوی کافور، عطر یاس (1379) در دهه هفتاد، خانه ای روی آب (1380) و کتاب قانون (1387) در دهه هشتاد و رسوایی 1 (1391) و طبقه حساس (1392) در دهه نود. این فیلم ها در سه سطح واقعیت، بازنمایی و ایدئولوژی بررسی شدند. درنهایت نحوه ترکیب و به انسجام رسیدن دو سطح اول در سطح آخر یعنی ایدئولوژی نشان داده شدند. با استفاده از مطالعه نشانه شناختی فیلم ها، رمزگان های مربوط به ابعاد دینداری هر طبقه در هریک از دهه های بعد از انقلاب نشان داده شد. همچنین نشانه شناسی انتقادی فیلم ها حاکی از آن بود که بازنمایی ابعاد پنج گانه دینداری هریک از طبقات اجتماعی، متأثر از گفتمان های حاکم بر هر دهه، تغییرات مشخص و قابل توجهی داشته است. از جمله این تغییرات می توان به کاهش چشمگیر ابعاد دینداری طبقه فرودست، از جمله بعد عاطفی در مقایسه با دهه شصت، ثبات نسبی ابعاد دینداری طبقه متوسط از دهه هفتاد به بعد و همچنین پررنگ ترشدن بعد مناسکی دینداری طبقه مرفه در دهه اخیر اشاره کرد که چنین تغییرات و نوساناتی در نظام بازنمایی سینما متأثر از تغییرات گفتمان های حاکم بر هر دهه بوده است.
برساختی جامعه شناسانه از منفعت: با تأکید بر فهم بوردیویی از منفعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با بیان واژه منفعت، اولین چیزی که بی درنگ به ذهن متبادر می شود، منفعت اقتصادی است؛ درحالی که میدان های مختلف زندگی منافع خاص خود را دارند که لزوماً منفعت اقتصادی نیستند. پژوهش حاضر با استفاده از روش اسنادی به بررسی تنوع سطوح و معانی غیراقتصادی مفهوم منفعت از دیدگاه جامعه شناسان پرداخته است و قصد دارد با تأکید بر فهم بوردیویی از منفعت ابزاری مفهومی برای تبیین پدیده های اجتماعی در اختیار پژوهشگران قرار دهد. نتایج این پژوهش حاکی از این است که دو توکویل، وبر، راتزنهوفر، اسمال، السورث راس، زیمل و کلمن منفعت را در قالب خرد و فردی آن به کار گرفته اند. با این حال وجه تمایزی نیز میان متفکران مذکور درباره مفهوم منفعت وجود دارد و آن این است که توکویل، وبر، کلمن و زیمل مفهوم منفعت را عنصری اجتماعی درنظر گرفته اند و در تحلیل روابط میان افراد جامعه از آن استفاده کرده اند، اما راتزنهوفر، اسمال و راس درکی پیشااجتماعی از مفهوم منفعت دارند و آن را عنصری می دانند که سبب تشکیل جامعه می شود، نه عاملی که بتوان روابط میان افراد جامعه را به وسیله آن تحلیل کرد. نتایج این تحقیق حاکی از این است که متفکرانی مانند مارکس، بنتلی و بوردیو منفعت را در قالب جمعی و گروهی آن استفاده کرده اند. با وجود این، با نگاهی عمیق تر به آثار و کاربرد تجربی نظریه های متفکران فوق درباره مفهوم منفعت شاید بتوان بیان کرد که نگاه جامعه شناسانه مارکس به مفهوم منفعت در قالب منافع طبقاتی هرچند دارای بار جامعه شناسانه است و منفعت را مختص به فرد نمی داند، باز معنای اقتصادی از منفعت را برای گروهی از افراد هم رده درنظر دارد و به نوعی راه را برای تفکر و تأمل درباره سایر اشکال متنوع و غیراقتصادی منفعت می بندد. دیدگاه بنتلی نیز با یکی کردن منفعت و گروه راه به این همانی تبیین ها می برد و به همین دلیل امکان کاربست تجربی و آزمون پذیری آن محدود می شود. با وجود این به نظر می رسد رویکرد نظری و روشی بوردیو به مفهوم منفعت دریچه امکان ها را به سوی نگاه غیراقتصادی به مفهوم منفعت در قالب جامعه شناسی و با معنایی غیراقتصادی باز می کند.