مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران
مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران دوره پنجم پاییز 1395 شماره 3 (پیاپی 19) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
قابلیت کارآفرینی نیروی انسانی جوامع به عنوان یکی از عوامل کلیدی پیشرفت اجتماعی مورد مطالعه جامعه شناسان و اقتصاددانان قرار گرفته است. تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط بین هوش اجتماعی با قابلیت کارآفرینی دانشجویان تحصیلات تکمیلی انجام گرفته است. روش تحقیق پیمایشی بوده و جامعه آماری شامل دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 94-1393 می باشد که تعداد آن ها 7187 نفر بوده که از این تعداد 430 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شده اند. براساس نتایج تحقیق، ارتباط معنی داری بین هوش اجتماعی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز با قابلیت کارآفرینی آنان وجود دارد. همچنین، تفاوت میانگین قابلیت های کارآفرینی به تفکیک گروه های عمده تحصیلی معنی دار بوده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می داد که میانگین قابلیت کارآفرینی و هوش اجتماعی بر حسب جنسیت دانشجویان متفاوت نمی باشد. از ابعاد سه گانه هوش اجتماعی، پردازش اطلاعات اجتماعی، مهارت های اجتماعی، آگاهی اجتماعی و نیز از متغیرهای شناسایی، جنسیت و وضعیت بورسیه تحصیلی، به ترتیب بیشترین تأثیر را بر میزان قابلیت کارآفرینی دانشجویان داشته اند.
بررسی ارتباط بین ارزشهای محیط زیستی و رفتار پسماند خانواده (مطالعه موردی منطقه هفت شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه رشد و گسترش شهرنشینی موجب مشکلات فراوان محیط محیط زیستی شده است. یکی از این مشکلات، عوارض محیط زیستی ناشی از پسماند است که با مشارکت اجتماعی افراد جامعه می توان تا حد زیادی از آن کاست. عوامل روانی اجتماعی گوناگونی بر مشارکت شهروندان در برنامه های مرتبط با پسماند تأثیر دارند. یکی از این عوامل ارزش های محیط زیستی شهروندان است؛ بنابراین، پژوهش حاضر ارزش های محیط زیستی و ارتباط آن را با رفتار پسماند بررسی کرده است. برای تبیین این موضوع از تعاریف ارزشی استفاده شده است. روش تحقیق پیمایشی بوده و از ابزار پرسشنامه برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. 400 پرسشنامه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای در سطح خانوارهای تهران تکمیل شده است. پاسخ ها از طریق نرم افزار SPSS پردازش و با استفاده از آماره های متناسب با سطح سنجش متغیرها تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان داده است شهروندان، ارزش های محیط زیستی تقریباً بالایی از خود نشان دادند (میانگین 58/4 از 5). علاوه براین، شهروندان تهرانی، بازیافت پسماند خانگی خود را در سطح بالایی ابراز داشته اند (میانگین 108/3 از 4). درنهایت، بین دو متغیر ارزش های محیط زیستمحیط زیستی و رفتار پسماند رابطة مثبت بسیار ضعیف وجود دارد، به گونه ای که فقط 5/1 درصد از بازیافت پسماند از طریق ارزش های محیط زیستی تبیین می شود. در پایان، دلایل وجود رابطة ضعیف بین ارزش های محیط زیستی و رفتار پسماند تبیین شده است.
مطالعه تطبیقی کنش دگردوستانه شهروندان تهرانی (دو مقطع 1384- 1394)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر وضعیت کنش های دگردوستانة شهروندان تهرانی را در دو مقطع به تصویر می کشد و روند تغییرات عوامل اثرگذار بر این امر اخلاقی را نشان می دهد. به منظور تحقق این هدف تلاش شد با اتکا به رویکردهای فلسفی، جامعه شناختی، روان شناختی و زیستی چارچوب مفهومی مناسبی تدوین شود و با استفاده از روش پیمایش در سال های 1384 و 1394 به پرسش ها و فرضیات پاسخ داده شود. شیوة نمونه گیری خوشه ای چندمرحله و حجم نمونه به ترتیب 419 و 400 نفر بوده است. نتایج نشان داد در هر دو پیمایش از میان متغیرهای اثرگذار- سرمایة اجتماعی، سرمایة فرهنگی، سرمایة اقتصادی، نگرش دگردوستانه و نوع دینداری- بیشترین تغییرات کنش دگردوستانه را سرمایة اجتماعی تبیین می کند. همچنین، در هر دو پیمایش رابطة نگرش دگردوستانه و کنش دگردوستانه معنادار بوده و رابطة نوع دینداری با کنش دگردوستانه در پیمایش سال 1384 معنادار بوده و در پیمایش سال 1394 معنادار نبوده است.
مطالعه اثر مؤلفه های اجتماعی- فرهنگی والدین بر مزاحمت جنسی (خیابانی) فرزندان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مزاحمت جنسی شکلی از آزار مبتنی بر جنسیت مفهوم سازی شده است که آثار شایان توجهی بر قربانی دارد. زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند، به طور روزمره با استرس ها و مشکلات ناشی از وجود آزار و مزاحمت جنسی روبه رو می شوند که این مسئله موجب بسیاری از عوارض روان شناختی و جامعه شناختی می شود. هدف مطالعة حاضر در چرخشی موضوعی، سنجش مؤلفه های اثرگذار بر وضعیت عاملان ایجاد مزاحمت یعنی پسران است. تحقیق پیش رو به روش کمی و با تکنیک پیمایش انجام گرفته است. جامعة آماری شامل تمام افراد مذکر 18 تا 30 سال ساکن در سنندج می شود. نمونه گیری پژوهش به صورت سهمیه ای متناسب با حجم جامعه انجام گرفت که بعد از مشخص کردن طبقات فرعی براساس سن و سهم هریک از طبقات از نمونة کل، افراد منتخب از طریق پاسخگویی به پرسشنامة محقق ساخته، بررسی و تحلیل شدند. درکل، براساس نتایج توصیفی از مزاحمت جنسی که شامل چهار نوع مزاحمت کلامی، بصری، تعقیبی و فیزیکی می شود، از مجموع 380 نفر فقط 18 نفر مرتکب هیچ گونه مزاحمتی نشده اند. نتایج تحلیل چندمتغیره (رگرسیون و تحلیل مسیر) نشان می دهد از میان شش متغیر موجود در تحلیل، سه متغیر میزان سنتی بودن، میزان جنسیت زدگی و میزان خشونت در خانواده، تأثیرگذارترین متغیرها بر مزاحمت جنسی هستند.
بچه افغانی: شکل گیری تصور از خود و دیگری در تجربه زندگی روزمره نوجوانان افغان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئلة اصلی این پژوهش مطالعة مشکلات نوجوانان افغانستانی در تعاملات روزمره و تأثیر این مشکلات و تنگناها بر شکل گیری تصور از خود و دیگری در آن هاست. ملاحظات نظری براساس نظریات متفکران مکتب کنش متقابل نمادین و با استفاده از سازة مطرودیت اجتماعی تدوین شده است. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی است، گردآوری داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساخت یافته و مصاحبه های روایی صورت گرفته است. تحلیل داده ها نیز با استفاده از نظریة داده نگر انجام گرفته است. برای انجام دادن این پژوهش درمجموع با 21 نفر از نوجوانان (12 تا 16 ساله) افغانستانی دختر و پسر ساکن شهر تهران مصاحبه شد. یافته ها بیان می کند افراد مورد مطالعه در جریان تعاملات روزمرة خود با ایرانیان مورد تحقیر و بی احترامی بوده اند و به آن ها برچسب اَفی (افغانی) زده شده است. مصاحبه شوندگان نیز به منظور اجتناب از برخوردها «فاصله گیری» را به عنوان استراتژی کنش برگزیده اند. تصور افراد مورد مطالعه از ایرانیان به عنوان دیگری، خودبرتربین، ضدافغانی و عموماً مشتمل بر بی اعتمادی بوده است. این تصور از دیگری بر تصور از خود افراد مورد مطالعه تأثیر داشته است و در کنار سایر عوامل سبب شده است آن ها خود را افرادی متفاوت از ایرانیان تلقی کنند. احساس تفاوت با ایرانیان در ذهن افراد مورد مطالعه درواقع همان تصوری است که ایرانیان دربارة آن ها داشته اند. آن ها خود را نسبت به ایرانیان متفاوت می دانند؛ چراکه از سوی ایرانیان افرادی متفاوت و به عنوان دیگری تعریف شده اند.
بررسی رابطه تفکر انتقادی و ابعاد اصلی دینداری در بین دانشجویان کارشناسی ارشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت وافر دین و دینداری برای جوامع بشری، لزوم بررسی های علمی درمورد جنبه های گوناگون این پدیده و تغییرات آن را روشن می سازد. شرایط معرفتی دنیای مدرن و رشد تفکر انتقادی با حضور در دانشگاه از عواملی است که به ایجاد تغییرات در دینداری افراد می انجامد. این پژوهش رابطة تفکر انتقادی و ابعاد اصلی دینداری (بعد باور، مناسک و تجربه) دانشجویان را بررسی می کند. پژوهش حاضر با استفاده از روش کمی پیمایش و با ابراز پرسشنامه انجام گرفته است. از مجموع دانشگاه های دولتی تهران، جامعة آماری را دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه های الزهرا، امام صادق و شهید بهشتی تشکیل می دهند. تعداد نمونة تحقیق از طریق فرمول کوکران و با روش نمونه گیری متناسب با حجم 370 نفر تعیین شد. نتایج نشان می دهد بین میزان تفکر انتقادی و ابعاد دینداری (باور، مناسک و تجربه) رابطة معنادار و مثبت وجود دارد. همچنین، از بین خرده مقیاس های تفکر انتقادی، خرده مقیاس ذهن باز با هیچ یک از ابعاد رابطة معناداری ندارد. درمورد بعد باور، علاوه بر ذهن باز، کنجکاوی نیز رابطة معناداری با این بعد ندارد. از دیگر نتایج این پژوهش بالابودن میزان ابعاد باور و تجربه در بین دانشجویان و پایین بودن میزان بعد مناسک در بین آنان است. از نظر میزان تفکر انتقادی نیز 20 درصد از دانشجویان در سطح بالایی از تفکر انتقادی قرار دارند.
روایت پژوهی کودک کار شدن در شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیدة کودکان کار بیش از یک دهه است در ایران به مشکلی اجتماعی تبدیل شده است. این پدیده علی رغم جهان شمول بودن، ویژگی های خاصی در هر جامعه دارد. تحقیق حاضر فرایندهای تبدیل کودکان به کودکِ کار را بررسی و شناسایی می کند. بدین منظور، از روش روایت پژوهی برای یافتن این فرایندها و از تکنیک مصاحبة روایی به منظور دستیابی به روایت زندگی کودکان کار استفاده شده است. جامعة موردمطالعه در این تحقیق، کودکان کار ساکن در شهر مشهد در سال 1394 است. پس از انجام دادن پانزده مصاحبه با این کودکان، اشباع نظری حاصل شد و سپس بخش های متوالی و تقطیع بندی شدة مؤثر بر روی آوردن کودکان به کار به صورت خرده روایت استخراج شد و از این طریق فرایندهای کلی کودک کار شدن به صورت پیرنگ مشخص شد. براساس یافته های تحقیق می توان چهار فرایند کلی را برای کودک کار شدن درنظر گرفت که عبارت اند از: 1. فرایند کودکان خانواده های مهاجر دارای فقر اقتصادی؛ در این فرایند، فقر اقتصادی در کنار اعتیاد موجود در خانواده موجب استفاده از کودک به عنوان نیروی کار می شود. 2. فرایند کودکان خانواده هایی که خرده فرهنگ کارکردن در آن ها وجود دارد؛ در این گونه خانواده ها، کارکردن از کودکی در فرد نهادینه می شود و کودک به دلیل کسب مطلوبیت در خانواده به کارکردن روی می آورد. 3. فرایند کودکانی که والدین آن ها در قبال کودک خود بی مسئولیت اند؛ کودک در این گونه خانواده ها به دلیل کسب مزایای اقتصادی و اجتماعی برای خود به کارکردن روی می آورد؛ زیرا والدین بی مسئولیت کودک، شرایط رفاهی مناسبی را برای او فراهم نمی کنند. 4. فرایند کودکان خانواده هایی که خرده فرهنگ تکدی گری در بین آن ها وجود دارد. در این گونه خانواده ها کودک به کارکردن وادار می شود تا برای خانواده درآمد کسب کند.