مقالات
حوزه های تخصصی:
قرون جدید دربردارندة نوع نگرش و انتخاب روش و تلاش های علمی و فلسفی دانشمندان و فیلسوفان و علمای علوم اجتماعی است که در پنج قرن اخیر صورت گرفته و از انباشته شدن آنها، نوعی معرفت در خصوص پدیده ها به وجود آمده است. از آنجا که وقوف بر ساختار و عناصر تشکیل دهندة این معرفت که در علوم اجتماعی و انسانی متجلی گردیده است، ضروری مطالعات معرفت شناسانه برای ادراک هرچه صحیح تر علوم مختلف و از جمله علم اقتصاد است، شناخت برخی مؤلفه های این معرفت شناختی، از قبیل ریاضی و مکانیکی دیدن جهان، تجربه گرایی، عقلانیت، علم گرایی، اومانیسم، قانون گرایی، آزادی، لذت گرایی و دنیاگرایی، در این مقاله جست و جو شده و با معرفی مهم ترین محورهای فکری و تحول آفرین مطروحه، در قرون هفدهم و هجدهم که عصر روشنگری نامیده شده، تلاش شده است تا حضور این مؤلفه ها در نگرش و آراءِ اقتصاددانان مکتب کلاسیک تبیین شود. مقاله بر آن است که نگاه، روش، جهان بینی، واقع گرایی و سیاست گذاریهای اقتصاددانان کلاسیک برای حل مسائل اقتصادی محیطی که در آن زندگی میکردند، تا حدود بسیاری وام دار مؤلفه های معرفت شناختی عصر روشنگری است؛ مقوله ای که لحاظ آن برای جامعة علمی اقتصادی کشور ما اهمیت بسیاری دارد.
تحلیل فلسفی روش شناسی جان رالز در استخراج معیار عدالت اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جملة مهمترین عناصر فرهنگی هر جامعه، عدالت و میزان توجه آن جامعه به عدالت است، طوری که نگرش هر جامعهای به عدالت، دیگر عناصر هویتبخش آن جامعه را روشن میکند. این مقاله در نظر دارد با بهرهگیری از روش تحلیل فلسفی، به کنکاشی در روششناسی نظریة عدالت رالز بپردازد. نظریة عدالت رالزی از جملة اصلیترین نظریات معاصر مغرب زمین است که بررسی و نقد آن میتواند ما را به رویکردی مناسب برای ارائة مبانی نظری و اجرای طرحهای عدالتمدارانه نزدیک سازد. از نظر این پژوهش، مهمترین ابتکار رالز به روششناسی وی بازمیگردد. او با شیوة تحلیل مفهومی و با ابزار قراردادگرایی (با تکامل نظریة قرارداد اجتماعی لاک، روسو و کانت) به تأسیس اصول عدالت میپردازد. بیشترین تکیة وی در راه رسیدن به اصول عدالت، بر منصفانه بودن روش رسیدن به اصول عدالت است، و برای این هدف، افراد را در یک موقعیت اولیة فرضی به تصویر میکشد که در پس پردة جهل به آیندهشان، دربارة اصول عدالت تصمیم میگیرند و سرانجام، به دو اصل کلی میرسند. البته روششناسی وی با نقدهایی از حیث جامع و مانع بودن مواجه است که در انتهای مقاله تبیین میشود.
روششناسی رونالد کوز در اصلاح نظریة اقتصادی؛ با تأکید بر «ماهیت بنگاه» و «مسئلة هزینة اجتماعی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت کار کوز در معرفی هزینه های مبادله به ادبیات اقتصادی به حدی است که برخی آن را انقلابی، در حد انقلاب نهاییگرایی و جانشینی تلقی کرده اند. سؤال مهمی که میتواند برای تحقیقات اقتصادی اهمیت داشته باشد، این است که کوز چگونه توانست با اصلاح نظریة اقتصادی، به چنین موفقیت بزرگی نایل آید؟ طبق این مطالعه، روش کار کوز را میتوان در چند بند خلاصه کرد: 1. اقتصاددانان باید از ابزارهایشان برای مطالعة سیستم های واقعی اقتصادی استفاده کنند و بتوانند آنچه را در واقعیت رخ میدهد، توضیح دهند. 2. به جای توسل به مدل های کاملاً انتزاعی که هیچ ما به ازایی، در دنیای واقع ندارد، باید ببینیم کارگزاران عقلایی واقعاً چگونه منابع شان را تخصیص میدهند. 3. بنابراین بهترین روش مطالعات تجربی، جمع آوری اسناد و شواهدی است که نشان میدهد کارگزاران برای حل مسئلة کمیابی چه راه حل های خصوصیای ابداع کرده اند. 4. جمع آوری اسناد و شواهد، با محور قرار دادن سؤال تحقیق انجام میشود. 5. سؤال تحقیق را نیز میتوان با توجه به ناسازگاریهای موجود میان نظریه و واقعیت طراحی کرد. 6. در این چارچوب، نظریة موجود میتواند سنگ محکی برای تحلیل وضعیت های جدید تلقی شود. 7. گام آخر استفاده از یافته های تجربی برای تعمیم نظریه است؛ نظریه ای که با واقعیت سازگارتر شده است.
اصالت فلسفة علم کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تامس کوون در 1962 نظریهای اصیل در فلسفة علم ابراز داشت. اما صاحب نظرانی ادعا کرده اند که هیدگر آنچه را کوون «پارادایم»، «علم متعارف» و «انقلاب علمی» مینامید، پیشتر گفته بود. متهمتیکال بودن علم جدید، نیاز به جهانهای تفسیری و افق دانایی، مبانی ادعاهای قول هیدگر به پارادایم هستند. افکندن طرح جامع، مبنای اصلی قول او به علم متعارف است. مقاومت ناهنجاریها و بازنگری ریشهای در مفاهیم بنیادین علم، مبانی قول او به انقلاب علمی است. ما تمام این ادعاها را رد میکنیم. پارادایم در آراء متأخر کوون دو معنای خاص و عام دارد. طرفداران تقدم هیدگر، معنای خاص را لحاظ نکردهاند. پارادایم به معنای عام شامل چهار جزء و وابسته به جامعة علمی است. در استدلال هر یک از طرفداران، تمام یا برخی از این اجزاء لحاظ نشدهاند و جامعة علمی محوریت ندارد. به نظر کوون در علم متعارف دانشمندان پازل حل میکنند؛ ولی به روایت طرفداران قول هیدگر به علم متعارف، کارهای دیگری در طول این دوره انجام میشود. به نظر کوون مقاومت مسائل ناهنجار برای رخداد انقلاب علمی کافی نیست؛ ولی به نظر طرفدار تقدم هیدگر، کافی است. نتیجه اینکه تنها شباهتهای کلی میان آراء هیدگر و کوون وجود دارد، که اختصاصی به هیدگر ندارد. و آراء فلسفة علمی کوون اصالت دارند.
تاریخ نگاری علم به سبک ویگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری علم به سبک ویگ، با معیار قرار دادن دستاوردهای علوم جدید، دربارة اهمیت بخش های مختلف تاریخ علوم قضاوت میکند. مورخان ویگیست تاریخ را به صحنة مواجهة دو گروه دانشمندان عاقل و دانا و متحجران نادان تبدیل میکنند. ایشان تنها قسمت هایی را از تاریخ علوم برای مطالعه و بررسی، با ارزش میدانند که به علوم جدید ربط پیدا کند. در این مقاله، ضمن معرفی هربرت باترفیلد، ناقد این جریان در تاریخ نگاری عمومی، به نقد و بررسی دیدگاه ویگی در تاریخ نگاری علم خواهم پرداخت. ویگیزم نه تنها مورخ را از ارائة روایتی حقیقی از تاریخ علم بازمیدارد، بلکه بخش های مفید و آموزنده را از تاریخ علم حذف کرده، فقط قسمت های «به نظر ما درست» را حفظ میکند. سپس نشان خواهم داد که گاهی از ویگیزم گریزی نیست و این رویکرد میتواند به شکل مشروع، در جنبه هایی از کار تاریخ نگاری علم وارد شود.
تحلیلی بر رویکردهای روایی در پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر، رویکرد کیفی به قلمرو پژوهش های علوم انسانی و علوم تربیتی وارد و به آن توجه شده است. از مسائل اصلی این نوع پژوهش، معیار یا معیارهایی است که نتایج این پژوهشها را قابل اعتماد میسازد. یکی از معیارهای مطرح در این میان، روایی تحقیقات کیفی است که موضوعی حیاتی و چالش بر انگیز است. در این مقاله، محققان با بهره گیری از شیوة توصیفی و تحلیلی و با بررسی ادبیات مربوط به تحقیقات کیفی، سه رویکرد عمده به مفهوم روایی را مطرح و روش های دستیابی به روایی در این سه رویکرد را بررسی کرده اند. این سه رویکرد عبارت است از: رویکرد سنتی، کل نگر و رویکرد هدف - روایی که به زعم نویسندگان، رویکرد کل نگر بر دو رویکرد دیگر برتری داشته، میتواند مسئلة روایی در پژوهش های کیفی را حل کند.
علوم اجتماعی و علوم طبیعی؛ شباهت ها و تفاوت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفة علوم اجتماعی، عده ای بر شباهت علوم اجتماعی و طبیعی، از حیث موضوع و روش و هدف تأکید دارند و عده ای دیگر به تفاوت های بنیادین میان آنها، در این جنبه ها قائل اند. مهم ترین استدلال های دو دسته برای ادعاهای خود، فهرست وار در این مقاله آمده است. از جمله موضوعات مورد اختلاف که در اینجا بیان شده است، میتوان به آزمایشی بودن یا نبودن علوم اجتماعی، وجود داشتن یا نداشتن قوانین کلی در علوم اجتماعی، و تفاوت های پیش بینی و تبیین در علوم طبیعی و علوم اجتماعی اشاره کرد. آیا موضوعات مورد مطالعه در علوم اجتماعی، ویژگیهای منحصر به فردی مانند معنادار بودن دارند که آنها را به لحاظ ماهیتی، از پدیده های مورد مطالعه در علوم طبیعی متمایز کند؟ آیا از روش های به کار رفته در علوم طبیعی که کارامدی خود را در حیطة مطالعة پدیده های فیزیکی و زیستی نشان داده اند، میتوانیم در مطالعة پدیده های اجتماعی استفاده کنیم؟ اگر پاسخ مثبت است، آیا باید چنین کنیم؟ یا میتوان اهداف متفاوتی، در دو حیطة علوم اجتماعی و طبیعی در نظر گرفت که مانع این کار شود؟ مقالة حاضر به پاسخ های متفاوتی که اشاره میکند در ادبیات فلسفة علوم اجتماعی، به این پرسش ها داده شده است.