۲.
معارف و احکام قرآن در سه سطح و مرتبه قابل فهم و تبیین است و فهم مرتبه کامل آن بدون تبیین نبىاکرم(ص) ممکن نیست و تنها کسانى توانِ تفسیر همه معارف قرآن را دارند که همه تبیینهاى آن حضرت را دریافت کرده باشند. روایات عامّه و خاصه نشان مىدهد که امام على(ع) همه تنزیل و تأویل و معانى و معارف قرآن را از رسول خدا(ص) دریافت کرده است. بدینجهت، امام على(ع) دومین مفسر آگاه به همه معانى قرآن بوده است. در این مقاله با توجه به آیات قرآن و روایاتى از عامه و خاصه، علم آن حضرت به همه معانى و معارف و احکام قرآن روشن خواهد شد. آنگاه با استناد به روایات، تفسیرِ آن حضرت از معارف و احکام قرآن و ویژگىهاى مصحف آن حضرت و دیگر آثار تفسیرىِ وى، همراه با نگاهى به اظهارات صاحبنظران، مورد بحث قرار گرفته است.
۳.
اساسا در منابع تربیت دینى نباید اولویت را به پیگیرى شیوههاى جزیى داد، بلکه نیل به اصول و قواعد جامع که دربرگیرنده چارچوب تربیتى از منظر دین است، یگانه انتظار صحیح و مناسبى است که در مواجهه با این منابع باید مدّنظر قرار گیرد. سلوک و گفتار امام على(ع) به عنوان نمونهاى غنى از منابع مزبور با این رویکرد مورد توجه قرار گرفته است. برخى از این اصول عبارتند از: آخرتگرایى ـ دنیاگریزى، عملگرایى ـ آرزوگریزى، امیدوارى ـ یأسگریزى، پایدارى ـ پرهیز از رفاهزدگى، تعقلورزى ـ غفلتزدایى، تواضعگرایى ـ تکبرگریزى.
۴.
از کارآمدترین روشهاى تربیتى که در قرآن و سیره پیشوایان دینى آمده، روش عبرت است. عبرت حالتى است که در اثر برخورد با امورى ظاهرى و مشهود، براى انسان پدید مىآید و به معرفتى باطنى و غیر مشهود منتهى مىشود. به این حالت، اگرچه روش نمىگویند ولى با توجه به عامل ایجادکننده آن، جنبه روشى پیدا مىکند. تشابه زندگى انسانها و اقوام و ملل مختلف با یکدیگر، حسابگرى و اندیشهورزى و نیز تأثیرپذیرى انسان، مبانى این روش را تشکیل مىدهند؛ یعنى در اثر تعامل این ویژگیها با یکدیگر، حالت عبرت پدید مىآید. دستیابى به بینش، بهرهمندى از تجارب دیگران، مصونیت نسبى از خطا و درنهایت استفاده بهینه از باقیمانده عمر، از پیامدهاى تربیتى و آثار عبرت است. از منابع عبرت، مىتوان به حوادث و تحولات تاریخى، سرگذشت اقوام و ملل، شگفتیهاى خلقت، حیات و مرگ تمدنها، عظمت و انحطاط دولتها، تجربیات اولیه خود انسان و در یک کلام، دنیا و سنتهاى حاکم بر آن اشاره کرد.
۵.
در این نوشتار نخست به صورت اجمالى موضوع گزینش در ادبیات دانش مدیریت مرور مىشود و با تبیین مفهوم و جایگاه آن با رویکرد اسلامى، پیش نیازهاى پرداختن به موضوع اصلى مقاله ارائه مىگردد. از آنجا که بخش قابل توجهى از نامهها و گفتارهاى آن حضرت در نهج البلاغه در رابطه با معیارهاى گزینش است و در این مقاله نیز مجال پرداختن به همه آنها نیست، نگارنده قلمرو بحث را به بررسى معیارهاى گزینش در نامه 53 نهج البلاغه محدود کرده است. در این راستا، مجموعه معیارها در قالب دستهبندى از مقامهایى که در این نامه به معیارهاى گزینش افراد براى آنها اشاره شده است، پىگیرى مىشود.
۶.
رعایت حقوق اجتماعى شهروندان یکى از مطالبات اساسى متفکّران از حکومتها بوده است و بىشک امام على(ع) بیشترین عنایت را به رعایت حقوق انسانها در مقام عمل و نظر داشتهاند. در این مقاله به رابطه بین حق و تکلیف از دیدگاه آن حضرت اشاره شده و سپس مبناى حقوق و تکالیف انسان مورد بررسى قرار گرفته و بعد از آن به انگیزه حکومت و سیاست از دیدگاه حضرت على(ع) پرداخته شده است. پایبندى به اصول و ارزشهاى اخلاقى، تقید با احکام الهى، انتقادپذیرى، منع از تملق و تشریفات، مشورت و احترام به فکر دیگران از موضوعات مطرح شده در این بارهاند و در پایان به برخى از حقوق اقتصادى مانند آزادى تولید همراه با تأمین اجتماعى، رعایت عدالت در تقسیم بیتالمال، توجه به قشر ضعیف و برخى دیگر از حقوق اجتماعى انسان نیز اشاره شده است.
مقدمه
۷.
عدالت، مخصوصا عدالت اقتصادى، ویژگى بسیار مهم دولت اسلامى است و در کنار تقوا، شاخص جامعه اسلامى بهشمار مىرود. مفهوم عدالت اقتصادى، مراعات حقوق اقتصادى است و زمینهساز تحقق اهداف عالیه اسلامى مىباشد. معیار عدالت، اهداف عدالت، تقدم عدالت بر رشد و توسعه و اینکه کارآیى لازمه عدالت است، از محورهاى مهم مبحث عدالت اقتصادى است. علىرغم آنکه همه فرهنگها و مکاتب، خواهان عدالت اقتصادى و مدافع آن هستند ولى دین مقدس اسلام، آنگونه که امیرالمؤمنین على(ع) بحق زبانِ گویا و مجرى صادق آن بودهاند، خاستگاهها، پیامدها و اهداف خاص خود را دارد. این نوشته درصدد است درحد توان، محورهاى یاد شده را به اختصار با تکیه به سخنان آن حضرت، تبیین کند.
۸.
آقاى استیو ریچارد، فرضیه پلورالیسم دینى جان هیک را از سه منظر کلامى، معرفتشناختى و روش شناختى قابل نقد مىداند. در نقد کلامى، که در این شماره تقدیم مىشود، او معتقد است این فرضیه جوابى است به سؤال رابطه مسیحیت با ادیان دیگر از درون سنت مسیحى. به نظر نویسنده، در سنت کلامى مسیحى در خصوص رابطه مسیحیت با ادیان دیگر عمدتا دو پاسخ وجود داشته است: انحصارگرایى و شمولگرایى. به اعتقاد آقاى ریچارد، فرضیه پلورالیسم دینى جان هیک جواب سوّمى به این سؤال است. در این مقاله، انتقادات انحصارگرایان و شمولگرایان به پلورالیسم دینى مطرح شده و سپس به اختصار جوابهاى جان هیک با استفاده از نوشتههاى او آورده شده است.
۹.
پژوهشکده حوزه و دانشگاه به منظور گسترش فرهنگِ نقد و ارتقاى سطح کیفى آثار خود مىکوشد در مراحل مختلف آثار خود را به محک نقد عالمان و متخصصان فن بسنجد و در این راه چشم به لطف و مساعدت دانشوران نقاد و نکتهسنج دارد و تلاش آنان را ارج مىنهد.
در همین راستا از قرآنپژوه نامدار حضرت آیةاللّه معرفت مصرانه خواستیم ملاحظات انتقادى خود را در باب کتاب «روششناسى تفسیر قرآن» بنویسند که حاصل کار اکنون پیشروى خوانندگان محترم است، بدینوسیله از تلاش ایشان در این خصوص، سپاسگزارى مىشود.