۱.
این مقاله به بررسی دو مفهوم کلیدی روش و نظریه در پژوهش های تجربی می پردازد. مقاله با قرار دادن این دو مفهوم در بستر روش شناسی پژوهشی، معانی و رویکرد های متفاوت به آنها را از دو منظر روش شناسی کمّی و کیفی مورد بررسی قرار می دهد. بدین منظور ابتدا ویژگی ها و ابعاد روش شناسی های کمّی و کیفی در پژوهش های تجربی تشریح می شوند و سپس، پس از بررسی تطبیقی میان این دو و ذکر نقاط تشابه و تفاوت آن ها، فرایند پژوهش در هر یک از این دو رویکرد مد نظر قرار می گیرد. در ادامه مقاله ماهیت نظریه، به مثابه جزء مکمل روش در پژوهش های تجربی، از منظر دو دیدگاه کمّی و کیفی و ترکیب آن ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در نهایت مقاله با استفاده از «گونه شناسی نظریه ها» و توسل به مفهوم «دور هرمنوتیکی» دیدگاه خود را در مورد نسبت میان روش و نظریه در پژوهش های تجربی بیان می نماید و به تبیین نقش «چارچوب های نظری» در طرح این نوع از پژوهش ها می پردازد.
۲.
اندیشه علم دینی با وجود کوشش های صورت گرفته در دهه های اخیر از سوی موافقان و مخالفان آن هنوز به نقطه روشنی نرسیده است. این مقاله با هدف بازخوانی یکی از مدل های علم دینی، موسوم به مدل اجتهادی - تجربی که نخستین بار در اوائل دهه 1380 مطرح شد و به تدریج در ضمن چندین کتاب و مقاله شرح و بسط یافت، پس از توضیح کوتاهی درباره جایگاه این مدل در میان دیدگاه های علم دینی و معرفی کلّی مبانی و روش شناسی این مدل، به رفع ابهامات و اشکالات آن در خلال ده محور پرداخته است. این محورها عبارت اند از: سقوط در دام تجربه گرایی، وابستگی به پارادایم های غربی، ابهام در تفکیک سطوح علم به تجربی و فراتجربی، عدم عینیت، عدم کفایت گزاره های متون دینی برای تولید علم، احتمال ابطال تجربی گزاره های دینی، ترجیح معرفت ضعیف تر بر معرفت قو ی تر، ابهام در وجه نام گذاری علم دینی، ابهام در امکان پیشرفت و مشکل عدم خلاقیت.
۳.
به رغم اینکه اقتصاد بیش از سایر رشته های علوم اجتماعی از ریاضیات برای تبیین و پیش بینی بهره می برد، اما کاربرد این روش ها در علم اقتصاد، با مخالفت های جدی نیز روبه رو بوده است. در تحقیق حاضر ضمن بررسی سیر تاریخی و مبانی نظری کاربرد ریاضیات در علم اقتصاد، به مهم ترین مباحث مطرح شده از دیدگاه موافقان و مخالفان روش ریاضی پرداخته، نتایج و پیامدهای این رویکرد روش شناختی تبیین می گردد. نتیجه پژوهش حاکی از این است که ریاضیات، علم اقتصاد را در زمینه هایی از قبیل مدل سازی ، سازگاری درونی، آزمون پذیری تجربی، سیاست گذاری اقتصادی و تسهیل ارتباطات علمی، یاری بسیار نموده است. این در حالی است که محدودیت های موجود در ریاضیات کلاسیک، انتقاداتی از قبیل ساده سازی های افراطی، انتزاعی شدن و فاصله از واقعیت، تضعیف ماهیت تجربی اقتصاد و حذف عناصر کلیدی از تحلیل اقتصادی را متوجه علم اقتصاد نموده است. با وجود این، گرایش اقتصاددانان به شاخه های نوین ریاضی همانند نظریه بازی ها، نظریه آشوب و منطق فازی تا حد بسیار زیادی توانسته است با کاهش دادن محدودیت مدل های ابتدایی، رهیافت نوینی در مطالعات اقتصاد ریاضی بگشاید
۴.
پیشینه پژوهشی بدست آمده از پژوهش های پیوسته و متکامل دانشمندان، از سرمایه های بزرگ جامعه علمی محسوب می شود که در صورت بهره برداری مناسب، می تواند نقش کم نظیری در تولید دانش داشته باشد. دراین راستا پژوهش مروری نوعی از تحقیقات است که هدف آن، مطالعه مستقل و روش مند پیشینه پژوهش برای اکتشاف، توصیف، تلفیق، تبیین و یا نقد الگوها، روابط و روند های قابل مشاهده در پیکره دانش می باشد که ازطریق پژوهش ها و منابع مرتبه اول، به راحتی امکان بررسی آن وجود ندارد. اما گاهی تصور می شود مقالات مروری برخلاف مقالات علمی پژوهشی، و مشابه با مقالات علمی ترویجی، نوآوری خاصی ندارند و صرفاً به بازگویی نتایج پژوهش های پیشین می پردازند. ازاین رو هدف پژوهش حاضر عبارت است از بررسی ظرفیت تحقیقات مروری در تولید دانش و مفهوم سازی انواع این پژوهش ها و در نهایت ارائه یک گونه شناسی جامع از مقالات مروری. نتایج این پژوهش که با روش فراترکیب انجام شده نشان می دهد دامنه گسترده پژوهش های مروری را می توان ذیل سه معیار: دامنه، سازماندهی و اهداف مرور، طبقه بندی کرد و می توان حداقل ده گونه متمایز از مقالات مروری را شناسایی کرد که هر یک کارکرد خاص خود را در تولید دانش دارند
۵.
موضوع این مقاله تبیین فلسفی مراحل و گونه شناسی روش تحقیق در روانشناسی است. روش این تحقیق، تحلیل محتوای کیفی متون و منابع روانشناسی و بررسی انتقادی آنها با روش عقلی فلسفی است. یافته های این پژوهش در چهار بخش: گزارش، تحلیل، طبقه بندی و نقد ارائه شده است. مراحل روش تحقیق را می توان در چهار عنوان برشمرد: بیان مسئله؛ پیشینه پژوهی؛ جمع آوری اطلاعات؛ و تحلیل، تفسیر و ارزیابی اطلاعات. در رویکردهای پژوهشی سه گانه کمّی، کیفی و ترکیبی، ماهیت کمّیت، یکی از اعراض نه گانه فلسفی است که عدد، شکل و زمان از اقسام آن است و ریشه در پارادایم اثبات گرایی دارد. کیف نیز یکی از اعراض است و در پژوهش های کیفی با سه دسته کیف های محسوس، استعدادی و نفسانی سروکار داریم. بنیان های فلسفی پژوهش کیفی در تفسیری بودن، ارتباطی بودن، انعکاسی و کیفی بودن است. هرچند روش های کمّی و کیفی ناظر به پارادایم های متفاوت هستند، امّا معطوف بودن به مسئله واحد و مکمل بودن آنها دلیل بهره گیری از آنها در رویکردهای ترکیبی است.
۶.
طبق رویکرد رایج به استنتاج بهترین تبیین (IBE)، فرضیه ای که بهترین تبیین را برای پدیده های در دستِ بررسی ارائه می دهد، احتمالاً صادق است. یکی از مهم ترین چالش های پیشِ روی این نحوه استدلال، «ایراد وُلتِر» است. مطابق با این اشکال، دلیلی نداریم ملاک های انتخاب بهترین تبیین، محتمل ترین تبیین را به دست دهند. هدف اصلیِ این نوشتار پرداختن به ایراد وُلتِر در چارچوب احتمال گرایی (بیزگرایی) است؛ اینکه آیا بر اساس اصل های موضوع احتمال و نتایج آن، از جمله قضیه بیز، می توان بهترین تبیین را محتمل ترین تبیین دانست؟ در این راستا نشان می دهیم با وجود این که به نظر می رسد می توان IBE را در چارچوب بیزگرایی جای داد، اولاً IBE و بیزگرایی دو گونه استدلال ناسازگار با یکدیگرند؛ ثانیاً در مواردی نظریه ای از سوی دانشمندان به عنوان بهترین تبیین انتخاب می شود که از احتمال کم تری نسبت به تبیین های رقیب برخوردار است و ثالثاً قضیه بیز شواهدی که رقابت فرضیه های تبیین گر در فرآیند IBE بر سر آنها در گرفته است را نادیده می گیرد. بدین ترتیب، نتیجه خواهیم گرفت احتمال گرایی پاسخ مناسبی برای ایراد ولتِر فراهم نمی آورد