روش شناسی علوم انسانی
روش شناسی علوم انسانی سال نوزدهم بهار و تابستان 1392 شماره 74 و 75 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در حوزه مطالعات علم، تبیین فلسفی اولین رویکرد به علم بود که از اواخر قرن نوزدهم شروع شد و سبب پیدایش مکاتبی همچون پوزیتیویسم، ابطالگرایی و برنامه های پژوهشی لاکاتوش در قرن بیستم شد. از نیمه دوم قرن به بعد مکاتب هایی همچون مکتب اجتماعی ادینبورا سعی کردند تا تبیین های اجتماعی از علم ارائه دهند. مطالعاتی از این دست، علم را نه صرفا مجموعه ای از گزاره ها بلکه حاصل فعالیت جامعه ای با عنوان جامعه فیزیکدانان، شیمی دانان و... می دیدند که ویژگی های اجتماعی آنها در ظهور و پیدایش نظریه های علمی تاثیری مهم دارند. از دهه هفتاد به بعد رویکرد نوینی به علم به وجود آمد که همچون رویکرد اجتماعی به علم دو ساحت جداگانه برای علم و جامعه قایل نبود که به تاثیر آنها بر یگدیگر بپردازند، بلکه علم را یک «شکل زندگی» می دید که برای فهم آن باید از روش های مردم شناسی استفاده کرد. این روش بدنبال ارائه تبیین فلسفی یا اجتماعی از علم نبود بلکه می کوشید تا توصیفی از فعالیت علمی در جامعه مورد نظر ارائه کند. چنین رویکردی به علم مبتنی بر نگرشی فلسفی خاصی است. این مقاله سعی دارد تا با بیان روش مردم شناسی علم، مقومات فلسفی آن را بر اساس نگرش های فلسفی ویتگنشتاین دوم نشان دهد.
تبیین و تحلیل مبانی انسان شناختی آگوست کنت در پارادایم اثباتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی در معنایی غیر از رشته انسان شناسی رایج از جمله معرفت هایی است که پارادایم های علمی در ساختار و روش خود مبتنی برآن هستند. آگوست کنت بعنوان آغازگر جریان پوزیتیویستی، پارادایم پوزیتیویستی و علم جامعه شناسی را بر انسان شناسی نوینی بنا کرد. او انسان را به گونه ای تصویر می کند که از درون آن زندگی اجتماعی و به تبع آن علم فیزیک اجتماعی پدید می آید. این فرایند شاهدی بر آن است که معرفت علمی در چارچوبی بی طرف نسبت به گزاره های جهان شناختی و انسان شناختی شکل نمی گیرد و معرفت علمی مبتنی بر گزاره های مشاهده ناپذیری است که علم نه از آنها سخن می گوید و نه ابزارهای لازم برای بررسی آنها را دارد. استخراج گزاره های انسان شناختی آگوست کنت و ترسیم رابطه آن گزاره ها با بخش های مختلف علوم انسانی پوزیتیویستی نشان می دهد رویکردهای علوم انسانی در سطحی از معرفت ماقبل علمی اولاً قیاس پذیرند و ثانیاً با تغییر مبانی انسان شناختی یک رویکرد، نوع تازه ای از معرفت علمی می تواند شکل بگیرد.
اشیای فکری، اشیای فیزیکی: پیتر وینچ و توماس کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وینچ برخلاف میل مدعی است که پدیده های طبیعی و اجتماعی نوعاً با هم متفاوتند. وی معتقد است پدیده های اجتماعی، اشیای فکری اند که در درون یک بافت اجتماعی موجودیت می یابند، اما پدیده های طبیعی اشیای فیزیکی اند که موجودیتی مستقل از چارچوب مفهومی خود دارند. این نوشتار پس از توضیح و تحلیل ادعای وینچ، در چارچوب رویکرد داروینی- کانتی توماس کوهن نشان می دهد که آنچه وینچ به پدیده های اجتماعیبه عنوان اشیای فکری نسبت می دهد کسانی چون کوهن می توانند به پدیده های فیزیکی نسبت دهند. از این دعاوی نتیجه می گیریم که پدید ه های فیزیکی نیز اشیای فکری هستند و خط فارقی که وینچ میان پدیده های فیزیکی و اجتماعی می کشد نمی تواند برقرار باشد. با این حال این به معنای بازگشت به نظریة پوزیتویستی میل نیست.
فربهی یا آماس؛ تحلیل ساختار مقالات (نا)علمی-پژوهشی در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی از مقالاتی که در مجلات علمی-پژوهشی منتشر می شوند، در عین رعایت ضوابط صوری مقالات علمی-پژوهشی، فاقد جنبه پژوهشی و علمی اند، تا جایی که خواندن و نخواندن آنها، از نظر علمی یکسان است و چیزی از آنها نمی توان آموخت. حال آن که این مسئله خلاف تعریفی است که از مقالات علمی-پژوهشی به دست داده شده است و بر جنبه بدیع و نوآورانه بودن آنها تأکید شده است. مقاله حاضر با بررسی ده ها مقاله از این دست، کوشیده است منطق حاکم بر ساختار آنها را به دست آورد. نویسندگان این مقالات، به سبب یا در کنار نداشتن مسئله پژوهشی واقعی، می کوشند با به کارگیری شیوه های خاصی، همچون منطق تکه نویسی یا کولاژ و تکثیر ناموجه منابع، مقالاتی تولید کنند که جز صورتکی از مقالات علمی-پژوهشی نیستند. در این نوشته این منطق آماساندن و فربهی دروغین، تحلیل و مؤلفه های آن بیان و راه غلبه بر آن، که توجه به محتوای مقالات در کنار مسائل صوری است، بازگو شده است.
تاثیر مبانی فلسفی و جهان بینی ابن سینا بر طب سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه در طول علوم قرار دارد و اصول موضوعه آنها را اثبات میکند. این دانش به اشکال گوناگون با علم طب تعامل دارد و بر آن تاثیر میگذارد. فلسفه از یک طرف مبادی علم طب را اثبات میکند، از طرف دیگر موضوع علم طب بدن است و فلسفه نیز از رابطه نفس با بدن بحث میکند و دستاورد فیلسوفان درباره نفس، می تواند مبنای مطالعات تجربی قرار گیرد. طب ابنسینا متاثر از مبانی فلسفی وی است. تاثیر مبانی فلسفی ابنسینا بر طب سنتی نیز مشهود است. بحث عناصر، قوا، مزاج، طبیعت، اخلاط و ارواح، قوانین و مبانی فلسفی مانند: اصل علیت، سنخیت و تناهی قوای جسمانی، عدم دوام قسر، رویکرد غایت انگاری، ذات گرایی، نگرش تشکیکی، رویکرد کیفی، نگرش کلی به انسان، اعتقاد به حکیمانه بودن نظام جهان، پیوند با معنویت، با اینکه موضوع و مسائل علم طب نیست در عین حال پیش فرضهای فرا تجربی طب ابنسینا را تشکیل میدهند که در این پژوهش مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند.
روش شناسی غزالی در روان شناسی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روان شناسی دین از جمله حوزه های دین پژوهی است که به دنبال بررسی روان شناختی دین و دینداران است. این پژوهش با مطالعهی جریانات، رویکردها، روش ها و ابزارهای موجود در روان شناسی دین در پی تطبیق نگرش امروزینِ روان شناسی دین با نگرش سنتی روان شناختی غزالی نسبت به دین و دینداران بود. شیوه ی ما در این پژوهش مقایسه و تطبیق روش شناسی غزالی با روش شناسی های موجود در روان شناسی بود. روش های غزالی قابل تطبیق و مقایسه با روش های کیفی روان شناسی دین است. انواع روش غزالی در گستره روان شناسی دین عبارت بودند از: درون نگری های شخصی، تحلیل رفتارهای دینداران، تاثیر مفاهیم و اندیشه های دینی بر دینداران، توصیفات شناخت شناسانه از دین و پدیده های دینی، پدیدارشناسی تفسیری و تاویل در مواجهه با متون مقدس
واکاوی مفهوم حق، به مثابه موضوع دانش فلسفه حق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم حق، موضوع دانش فلسفه حق است. این مفهوم در گفتمان حق کاربری اسمی دارد. مفهوم حق امری کلی و از معقولات ثانی فلسفی است که از مقایسه یک موجود با هدف مطلوب یا مقصد متناسبش به دست می آید. عقل به آن موجود عنوان ""صاحب حق"" و به آن هدف یا مقصد عنوان ""موضوع حق"" می دهد.
بر اساس این طرح نو در توجیه ساختار حق در گفتمان فلسفه حق، خدا تنها منشأ همه حق ها است و درنتیجه، قوانین اجتماعی نباید مخالف قوانین ربانی معتبر باشد. قوانین اسلام ناب، معتبرترین قوانین ربانی است که یا بر اصول عقلی یقینی و یا بر مبانی معتبر شرعی بنا شده است.
این نگارش مشتمل بر یک مقدمه، دو گفتار و یک نتیجه است. گفتار اول چگونگی ساخته شدن مفهوم حق را تبیین می کند و گفتار دوم به بحث درباره لوازم آشنایی با ساختار مفهوم حق می پردازد.