۱.
اگرچه چارچوب والراسی به عنوان مبنای نظریه خرد اقتصاد نئوکلاسیک در تبیین زیربنای «ارزش اقتصادی»، ترجیحات کنشگران اقتصادی (با ماهیت مقوله های ذهنی) را وارد محاسبات خود می کند، اما چون این ترجیحات را ثابت، رتبه بندی شده و غیرمرتبط با کنش سایر انسان ها در نظر می گیرد؛ درنهایت مقادیری از ارزش را به کالاهای مختلف نسبت می دهد که این مقادیر را می توان ارزشِ انضمامی و ذاتی کالاها دانست. در این نگاه، پول موجودیتی ثانویه و صرفاً شمارنده ارزش ذاتی کالاها برداشت شده که به عنوان یک «واسطه خنثی» مبادله کالاهای واجد ارزش های ذاتی را تسهیل می کند؛ در مقابل در این پژوهش در راستای ارائه تبیینی بدیل از ارزش و پول، رویکردی جامعه شناسانه مورد استناد قرار می گیرد. سؤال مشخص پژوهش حاضر آن است که آیا هر کالا واجد یک ارزش ذاتی و بنیادینِ یکتا است؟ در راستای پاسخ به این پرسش و با استفاده از روش کتابخانه ای و اسنادی، فهمی جامعه شناسانه از انسان اقتصادی ارائه می شود؛ به گونه ای که چنانچه کنش انسان در بستر جامعه تحلیل شود، نتایجی با ماهیتی متفاوت به دست خواهد آمد. نتیجه پژوهش آن است که ارزش، واقعیت عینیِ مجزا از مبادله و ویژگی ذاتی کالا به شمار نمی رود بلکه ارزش، انگاره ای ذهنی و برخاسته از کنش و قضاوت جمعی است و تنها پول است که می تواند ارزش گذاری کالاها را تجسم ملموس دهد و از راه ارجاع به مجموعه قیمت ها، مبادلات بازاری را میسّر کند. ویژگی منحصربه فرد پول آن است که به مفهوم ارزش اقتصادی، تجسم فیزیکی می دهد و به دنبال آن، بازارها متولد می شوند. دلالت اصلی پژوهش آن است که برخلاف چارچوب نظری نئوکلاسیک، این گونه نیست که هر کالا واجد یک ارزش ذاتی و بنیادینِ یکتا باشد.
۲.
به باور کوهن، علم کلیتی دارای پارادایم و مبتنی بر سه رکن هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی است. پارادایم سادگی پس از دوره رنسانس بر مبنای تفکرات دکارت و نیوتن شکل گرفت. در این پارادایم شیوه فهم مبتنی بر فروکاست هر پدیده به اجزای آن است. از نیمه دوم قرن نوزدهم و با کشف پدیده های نامنظم، تئوری های کوانتوم و آشوب، ساده سازی پدیده ها به چالش کشیده شد و رویکرد جدیدی با عنوان «پارادایم پیچیدگی» شکل گرفت. مکتب نئوکلاسیک به عنوان نماینده جریان اصلی اقتصاد در تسلط پارادایم سادگی است. اقتصاد نهادی ﺟﺪیﺪ به عنوان رویکرد غالب نهادی دارای نگرش اصلاحی (و نه انتقادی) به اقتصاد نئوکلاسیک است. این موضوع در ترکیب با ساختارهای متنوع و پیچیده نهادی در جوامع مختلف، هدف این پژوهش را بررسی مؤلفه های پیچیدگی در نهادگرایی جدید تعریف می کند. اندیشمندان این نحله نهادها را به مثابه ساختار، قواعد تعامل و الگوهای حاکم بر زندگی بشر معرفی می کنند. یافته های پژوهش نشان می دهد که آنتولوژی نهادگرایی از نوع رئالیسم پیچیده و روش شناسی آن، پلورالیستی است. استفاده از نهادها برای کاهش عدم قطعیت در ترکیب با مدل های متباین ذهنی گویای آن است که این نحله هم از عینی گرایی و هم از ذهنی گرایی بهره می جوید. با توجه به نقش نهادها در تعامل، مبرهن است که بیناعینیت دانش و راهبرد مورد تأکید نهادگرایان می باشد. براساس نتایج پژوهش مکتب نهادی جدید از حیث نوع بنیان ها و مؤلفه های پارادایمی متأثر از پارادایم پیچیدگی است.
۳.
منحصربه فرد بودن معرفت شناسی آینده پژوهی، نوپا بودن و ماهیت میان فرا رشته ای آینده پژوهی و نیز خلأ ادبیات موجود در حوزه روش شناسی آن موجب شده است که یکپارچگی مناسبی در این حوزه وجود نداشته باشد؛ از این جهت روش شناسی آینده پژوهی همانند خود این رشته تحولات فراوانی را در دو دهه گذشته پشت سر گذاشته است. به دلیل وجود این ضعف جدی، پژوهش حاضر درصدد بررسی روش شناسی و ساخت طرح پژوهش کارآمد و متناسب با نیازهای روزافزون آینده پژوهی است تا مانع سردرگمی پژوهشگران شود. عمده مطالعات علمی در زمینه روش شناسی آینده پژوهی بر روش های متمایز و اجرای آنها تمرکز دارند؛ در حالی که روش شناسی در آینده پژوهی به خودی خود هدف نبوده، بلکه از آن استفاده می شود تا به رویکردهای مناسب به نگاشت واقعیت، یعنی همان آینده جهت داده شود. در این مقاله با محوریت روش شناسی توصیفی−تحلیلی به بررسی سامانمند برای توسعه روش شناسی پژوهش براساس مدل پیاز پژوهشی پرداخته می شود و ارتباط و انطباق این مدل را برای آینده پژوهی بررسی می کند. مقاله حاضر نه مرحله از توسعه روش شناسی و ساخت طرح پژوهش برای آینده پژوهی را ترسیم و تبیین می کند که با تعریف موضع فلسفی شروع و به تدریج به ساخت طرح پژوهش منتهی می شود.
۴.
سه جریان فکری در کارآفرینی، تحولات مؤثری را در اقتصاد پدید آوردند. کارآفرینی نئوکلاسیکی با فروض عقلانیت کامل و بازار در تعادل با عدم پذیرش تأثیر محیطی بهینگی در کسب و کار را نوید می دهد. در نقد این فرایند، کارآفرینی اتریشی با طرح عدم تعادل بازار با هوشیاری کارآفرینانه در اصلاح تخصیص منابع در شکل نهادی را موجب فرصت سود برای کارآفرین می داند. رویکرد نهادگرایی جدید با طرح نهاده ای رسمی و غیررسمی و قراردادهای کارآفرینانه در محیط نهادی توجه را به کارآفرینی مولد و مخرب جلب کرد. این مقاله درصدد است در مبانی نهادگرایی جدید با نظریه فعالیت تجاری قومی کارآفرینی در شکل شبکه متحد تجاری با هویت و فرهنگ قومی، توجه به اعتمادسازی بین اقوام برای فرصت سودآوری و کارآفرینی مولد را برای کشورهای توسعه نیافته معرفی کند. نتایج بیانگر مفید بودن این نظریه و کاربرد آن برای کشورهای کمتر توسعه یافته در ایجاد رشد و توسعه پایدار برای محیط کارآفرینی است.
۵.
پژوهشهای علمی شامل گامهای فلسفی،[1] رویهای[2] و اخلاقی[3] است و مطالعاتی با پیشفرض فلسفی پوزیتیویستی که مرورهای فراروش اخیر را نشان میدهند، هنوز سهمی بیش از 70 درصد مطالعات رشتههای علوم انسانی و اجتماعی را شامل میشوند. از نظرگاه قیاسگونه[4] رویکردی کمّی را به محققان دیکته میکند. در این رویکرد ورود به حوزه اندازهگیری و به دنبال آن بحث شناسایی سنجهها[5] و پیوند آن با متغیرها و یا در سطحی انتزاعیتر سازهها،[6] اگر نگوییم مهمترین که یکی از برجستهترین موارد است و ابهام و مکنون[7] بودن مفهومی این سازهها در این علوم، تحقق کامل اعتبار (روایی)[8] و قابلیت اطمینان (پایایی)[9] برای پژوهشگران را هر چه دشوارتر مینماید. محقق با مروری علمی و در قالبی روایتی[10] با تمرکز بر وجه پایایی و جنبه تعمیمپذیری[11] نتایج، سستی و ناتوانی شاخصهای ضعیف اما متأسفانه بسیار رایج در پژوهشهای ایران را برمیشمارد و با نگاهی ارزیابانه و آسیبشناسانه، رسالت ارائه راهکاری مناسب برای برونرفت از این ضعف ساختاری رویهای را با واکاوی و معرفی جایگزینی مناسب و عملیاتی برای آن، یعنی ضریب امگای مکدونالد[WU1] [12] پیشنهاد میکند. پیشبینی میشود که نتایج مطالعه حاضر، چشمانداز پایدار و موفقی را در تغییر دیدگاه پژوهشگران علوم انسانی پدید آورد.
۶.
تاریخ نگاری سندمحور، رویکردی خُرد و جزءنگر به پدیدارهای تاریخی دارد. این رویکرد، واکنشی به ناامیدی از روایت های کلان از تاریخ است که به نادیده انگاشتن سهم عمده ای از عناصر تاریخی اقوام در راستای یکسان سازی تحلیل ها می انجامد. پژوهش حاضر پاسخ به پرسشی در زمینه شیوه ها، موارد استفاده و جایگاه این دست از اسناد در میان مراجع تاریخی است. بازنمایی اهمیت و اولویت اسناد خاندانی در مطالعات جامعه شناختی مورد رجوع این مطالعه می باشد که می تواند به تردید در برخی پیش فرض ها یا انگاره های مورد پذیرش محققان انجامد. ارائه شواهد و اسناد جدید و تفسیر آنها در این مطالعه پابه پای یکدیگر به پیش می روند و تفسیری نو از این اسناد بیان خواهد شد. روش مطالعه در این پژوهش توصیفی و تحلیلی بر مبنای منابع کتابخانه ای و استخراج داده های متنی اسناد خاندانی است که با ارائه رهیافت های علمی واکاوی می شود و در توصیف الزامات و چالش های پیش روی محققان این حوزه می کوشد. تاریخ نگاری مبتنی بر اسناد خاندانی به دریافت داده های تاریخی و فرهنگی که به ندرت در تواریخ و اسناد حکومتی و رسمی حضور داشته و کمتر در تیررس نقد و شناخت مورخان هستند، کمک خواهد کرد و کاوش در تبارشناسی اسنادی خاندان ها و یاری در ایجاد و توصیف اطلس تاریخی قوم نگارانه را وجه عمل خود قرار می دهد؛ درنهایت این پژوهش در حوزه روش شناسی کاربردی قرار می گیرد و می کوشد شیوه های برخورد و استفاده از داده های تاریخی و قومی اسناد خاندانی را تمرین کند.