مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه بررسی عوامل روان شناختی مداخله گر در ایجاد اختلالات روان شناختی در افراد HIV+ جهت ارتقای سلامت روان آنان به منظور سازگاری بیشتر با بیماری، از اهمیت فراوانی برخوردار است. از جملهی این عوامل، سبک های دلبستگیو سبک مقابلهی مذهبی است که این مطالعه به بررسی رابطهی آنها با سلامت روان افراد HIV+ پرداخته است.
روشکار: در این مطالعهی توصیفیمقطعی که طی اردیبهشت 1387 انجام شد، 120 نفر از بیماران HIV+ تحت درمان در مراکز مشاورهی رفتاری شیراز از طریق نمونهگیری تصادفی انتخاب و پس از تکمیل فرم رضایت آگاهانه توسط پرسشنامهی بازنگری شدهی دلبستگی بزرگسال کولینز و رید (RAAS)، مقیاس سبکهای مقابلهی مذهبی بادرکس و پرسشنامهی سلامت عمومی (GHQ) گلدبرگ، بررسی گردیدند. از آزمونهای رگرسیون چندگانه، تحلیل واریانس و تی، جهت تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: بنا بر نتایج تحلیل واریانس دادهها، بیماران HIV+ دارای سبک دلبستگی ایمن در مقایسه با بیماران HIV+ دارای سبک های دلبستگی ناایمن اجتنابی و ناایمن اضطرابیدوسوگرا از سلامت روان بالاتری برخوردار بودند (001/0P<). نتایج آزمون تی مستقل مشخص نمود بیماران HIV+ که به میزان بیشتری از مقابلهی مذهبی مثبت استفاده می کردند از سلامت روان بیشتری برخوردار بودند (007/0=P). به منظور پیش بینی سلامت روان بر مبنای متغیرهای سبک دلبستگی ایمن و سبک های مقابلهی مذهبی از آزمون رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج، حاکی از آن بود که در بیماران HIV+، متغیر سبک دلبستگی ایمن، قویترین پیش بینیکنندهی سلامت روان می باشد.
نتیجهگیری: مقابلهی مذهبی مثبت و سبک دلبستگی ایمن میتوانند منجر به سلامت روان بالاتر در بیماران HIV+ گردند.
بررسی رفتار باروری و سازگاری زنان در بارداریهای ناخواسته در مشهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: درصد بالایی از بارداریها بدون برنامهریزی رخ میدهد. عدم موافقت با بارداری، زنان را دچار تنش، اضطراب و افت کیفیت زندگی مینماید. بررسی رفتار باروری در بارداریهای ناخواسته، راهنمایی برای انجام مداخلات در ارتقای سلامت روان زنان میباشد.
روشکار: در این مطالعهی مقطعی، 400 نفر از زنان مراجعهکننده به زایشگاههای شهر مشهد در سال 1385 از طریق پرسشنامه جهت بررسی رفتار باروری و سازگاری با حاملگی ناخواسته بررسی شدند. نتایج با آزمونهای آماری مجذور خی، تی و تحلیل واریانس تحلیل شدند.
یافتهها: به میزان 36 درصد از شرکتکنندگان، بارداری خود را از ابتدا ناخواسته ذکر نمودند. میانگین سنی زنان 22 سال (دامنهی 42-16 سال) بود، در بارداریهای ناخواسته میانگین سن حاملگی فعلی 9/1 سال و سن اولین بارداری 2/2 سال بیشتر، میانگین سن ازدواج 2/1 سال کمتر و میانگین تعداد فرزندان 1/1 فرزند، بیشتر بود. روش منقطع، عامل مهمی در وقوع بارداری ناخواسته بود. سازگاری و موافقت فعلی مادر در بارداریهای ناخواسته پس از زایمان مورد پرسش قرار گرفت. در پایان بارداری 83 درصد افرادی که بارداری خود را بدون برنامه ذکر کرده بودند همچنان با آن سازگار نشده بودند. تفاوت معنیداری در اغلب رفتارهای باروری در بارداریهای برنامهریزی شده و ناخواسته مشاهده شد (05/0P<).
نتیجهگیری: آگاهی دادن به زنان جهت درک خطر رخداد بارداری ناخواسته و شکست بالای روش منقطع و مشاورههای فردی، اقدام موثری در کاهش
بارداریهای ناخواسته میباشد. شیوع بالای بارداری ناخواسته، ضرورت استفاده از ابزارهای غربالگری مشکلات روانی، مشاوره و حمایت از زنان پرخطر را نشان میدهد.
رابطهی سبک دلبستگی و امید به زندگی در مادران دارای فرزند پسر کمتوانذهنی آموزشپذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، تعیین رابطهی بین سبک دلبستگی و امید به زندگی در مادران دارای فرزند پسر کمتوان ذهنی آموزشپذیر بود.
روشکار: در مطالعهی همبستگی حاضر، با استفاده از روش تمامشماری 127 مادر دارای فرزند پسر شاغل به تحصیل در مقطع راهنمایی مدارس استثنایی شهر شیراز مورد بررسی قرار گرفتند و پرسشنامهی سبک دلبستگی بزرگسالان (AAS) و مقیاس امیدبزرگسالان (AHS) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از همبستگی اسپیرمن و تحلیل واریانس یک سویه استفاده شد.
یافتهها: امید به زندگی با سبک دلبستگی ایمن در مادران ارتباط مثبت معنیدار (001/0P<) و با سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) ارتباط منفی معنیدار داشت (001/0P<).
نتیجهگیری: در واقع، نمرههای امید به زندگی در مادران با سبک دلبستگی ایمن افزایش مییابد، در حالی که هر اندازه سبک دلبستگی مادران، ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) باشد میانگین نمرههای امید به زندگی در آنها کاهش مییابد.
بررسی ساختار عاملی و ویژگیهای روانسنجی نسخهی تجدید نظر شدهی مقیاس مشاهدهی معلم از رفتار انطباقی در کلاس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر به منظور برآورد پایایی و روایی نسخهی تجدید نظر شدهی مقیاس مشاهدهی معلم از رفتار انطباقی در کلاس (TOCA-R) اجرا شده است.
روشکار: این مطالعه از نوع تحقیقات آزمونسازی است و در آن 300 نفر از دانشآموزان سوم و چهارم ابتدایی شهر تبریز به روش نمونهگیری تک مرحلهای در سال تحصیلی 89-1388 انتخاب شدند. معلمان مدارس، مقیاس مشاهدهی معلم از رفتار انطباقی در کلاس و والدین دانشآموزان مقیاس درجهبندی رفتار مخرب (DBRS) را تکمیل کردند. در این پژوهش، به منظور بررسی ساختار عاملی (روایی سازه)، روایی همگرا و پایایی TOCA-R از تحلیل عاملی اکتشافی، ضریب همبستگی پیرسون و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد.
یافتهها: برای محاسبهی روایی سازه، تحلیل عاملی به روش مولفههای اصلی با چرخش واریماکس، سه عامل پیشنهاد نمود که به ترتیب عاملهای بیتوجهی، پرخاشگری و رفتارهای جامعهپسندانه نام گرفتند. همسانی درونی این مقیاس نشان داد که TOCA از پایایی قابل قبولی برخوردار است. ضریب همبستگی بین سه زیرمقیاس رفتار انطباقی در کلاس با خردهمقیاسهای رفتار مخرب معنیدار بود (05/0P<).
نتیجهگیری: نسخهی تجدید نظر شدهی مقیاس مشاهدهی معلم از رفتار انطباقی در کلاس برای اندازهگیری مشکلات رفتاری در موقعیتهای آموزشی، کارایی مناسبی دارد و میتوان آن را در موارد تشخیصی و درمانی به کار برد.
ارتباط نوع زایمان با افسردگی پس از زایمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: افسردگی پس از زایمان شیوع بالایی داشته، طیف وسیعی از علل از جمله نوع زایمان در سببشناسی آن مطرح میباشند. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط نوع زایمان با شیوع افسردگی پس از زایمان انجام شد.
روشکار: در این مطالعهی تحلیلی آیندهنگر در سالهای 86-1385، 420 زن مراجعهکننده به مراکز بهداشتیدرمانی شهرستان آمل که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، به روش نمونهگیری غیر احتمالی انتخاب شدند و در سه ماه آخر بارداری، پرسشنامهی افسردگی ادینبورگ را تکمیل نمودند. زنان با نمرهی بالاتر از 12 از مطالعه خارج شدند. 300 نمونه در دو و هشت هفته بعد از زایمان پیگیری و مقیاس افسردگی پس از زایمان ادینبورگ (EPDS) و فرمهای مصاحبه مربوط به اطلاعات جمعیتشناسی، زایمان، بعد از زایمان و نوزاد را تکمیل نمودند. تحلیل آماری با نرمافزار SPSS و آزمونهای مجذور خی، تی، منویتنی و مدل خطی عمومی انجام شد.
یافتهها: بین دو گروه از نظر تحصیلات، شغل، وضعیت اقتصادی، رضایت از حمایت همسر و خانواده و حاملگی خواسته و ناخواسته، اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت. شیوع افسردگی در دو هفته بعد از زایمان 3/10درصد و در هشت هفته بعد از زایمان 13 درصد بوده است و بین دو گروه از نظر شیوع و میانگین نمرهی افسردگی در دو و هشت هفته بعد از زایمان، اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به شیوع بالای افسردگی پس از زایمان، غربالگری، شناسایی و ارزیابی این اختلال مهم است. آموزش زنان در دوران بارداری در رابطه با این اختلال توسط مراقبان بهداشتی باید مد نظر قرار گیرد.
مقایسهی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی با افراد سالم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
پیشبینی رضایت زناشویی بر اساس سبکهای دلبستگی و مولفههای تمایزیافتگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خانواده، یک نظام اجتماعی طبیعی است که در همهی مراحل تکوین آن زوجین، خرده نظام اصلی بوده و عوامل متعددی مانند سبکهای دلبستگی و مولفههای تمایزیافتگی در رضایت زناشویی آنها نقش دارند. هدف این پژوهش پیشبینی رضایت زناشویی بر اساس سبکهای دلبستگی و مولفههای تمایزیافتگی است.
روشکار: پژوهش به لحاظ هدف از نوع بنیادی و به لحاظ نحوهی جمعآوری دادهها از نوع توصیفی بود که در چهارچوب یک طرح همبستگی پیشبین انجام شد. جامعهی آماری پژوهش حاضر، کارکنان متاهل دانشگاه تبریز و دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال تحصیلی 89-1388 بودند. از این جامعهی آماری با توجه به جنسیت 200 نفر انتخاب شدند. پس از حذف موارد ناقص حجم نمونه به 184 نفر کاهش یافت. دامنهی سنی آزمودنیها از 23 تا 54 سال بود. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای رضایت زناشویی انریچ، تمایزیافتگی خود اسکوورون و دلبستگی بزرگسال هازن و شیور استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد.
یافتهها: از بین مولفههای تمایزیافتگی خود، موقعیت منو از مولفههای سبک دلبستگی، سبک دلبستگی دوسوگرا (001/0P<)بهترین پیشبینیکنندههای رضایت زناشویی هستند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش از این باور حمایت میکند که روابط اولیهی افراد در محیط خانواده به شکلگیری سبک دلبستگی خاص و سطوح بالا یا پایین تمایزیافتگی منجر میگردد و این تجارب اولیه بر روابط بین فردی زوجین در بزرگسالی تاثیر مستقیم میگذارد.
مقایسهی شیوهی خاطرهنگاری بیماران مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و دوقطبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلالات روانی به دلیل فقدان نقایص جسمی به سختی تشخیص داده میشوند. این مشکل وقتی تشدید میشود که دو اختلال دارای نشانهها و علایم بسیار شبیه به هم باشند. هدف از مطالعهی حاضر، مقایسهی شیوهی خاطرهنگاری بیماران مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و دوقطبی میباشد.
روشکار: این پژوهش، پسرویدادی از نوع مورد-شاهدی بود که با روش خاطرهنگاری بر روی 60 بیمار مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و دوقطبی بستری در بیمارستانهای فاطمی و ایثار اردبیل در سال 1387 که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. ابزار تحقیق شامل پرسشنامهی مصاحبهی بالینی، روش خاطرهنگاری و پرسشنامهی علایم مثبت و منفی (PANSS) بود. از روش تحلیل واریانس برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: میانگین سنی افراد مورد مطالعه 36/10±07/68 سال بود. تفاوتی از نظر میزان تحصیلات، وضعیت ازدواج، شغل و سن وجود نداشت اما تفاوت بین گروهها از نظر تعداد روزهای بستری، معنیدار بود (001/0>P). خاطرات بیماران دوقطبی از تنوع بیشتری نسبت به دو گروه دیگر (اسکیزوافکتیو واسکیزوفرنی) برخوردار بود که از لحاظ آماری نیز معنیدار بود (001/0>P). بیماران اسکیزوفرنی نسبت به دو گروه دیگر از میزان بینظمی نوشتاری بیشتر و از لحاظ میانگین تعداد کلمات عاطفی و هیجانی از مقدار کمتری برخوردار بودند که هر دو مورد از لحاظ آماری معنیدار بود (001/0>P، 001/0>P).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج، میانگین تعداد خاطرات و کلمات عاطفی و هیجانی در بیماران اسکیزوفرنی کمتر از بیماران اسکیزوافکتیو و دوقطبی میباشد و در بیماران اسکیزوافکتیو نیز کمتر از دوقطبی میباشد. همچنین از لحاظ نحوهی نگارش، بیماران اسکیزوفرنی در مقایسه با بیماران اسکیزوافکتیو و دوقطبی، بینظمی نوشتاری بیشتری داشته و این بینظمی در بیماران اسکیزوافکتیو نیز بیشتر از بیماران دوقطبی بود.