اصول بهداشت روانی
اصول بهداشت روانی سال 15 پاییز 1392 شماره 3 (پیاپی 59) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: شایعترین مشکل مطرح توسط زوجهای ناراضی، عدم موفقیت در برقراری ارتباط است. یکی از مهمترین عوامل موفقیت در زندگی زناشویی، رشد و بلوغ عاطفی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی بر تحول بلوغ عاطفی دانشجویان دختر در آستانهی ازدواج بوده است.
روشکار: پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی با طرح پیشآزمون و
پسآزمون با گروه شاهد است. جامعهی پژوهش شامل تمام دانشجویان دختر در آستانهی ازدواج (نامزد و عقدکرده) دانشگاههای شهر ابرکوه در سال تحصیلی 90-1389 بودند. در این مطالعه روش نمونهگیری به شکل تصادفی بود. به این ترتیب که از میان دانشجویان 26-21 ساله در آستانهی ازدواج، آزمون بلوغ عاطفی گرفته شد و سپس از میان کسانی که در این آزمون نمرهای بین 89-106 (نشاندهندهی بیثبات بودن از لحاظ عاطفی) کسب نمودند، به شکل تصادفی 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمون و شاهد به شکل تصادفی جایگزین شدند. سپس گروه آزمون در 10 جلسهی90 دقیقهای در برنامهی آموزش مهارتهای ارتباطی شرکت کردند. ابزار مورد استفاده، مقیاس بلوغ عاطفی (EMS) بود. پس از اجرای آموزش از گروههای شاهد و آزمون، پسآزمون به عمل آمد. دادهها توسط آمارههای توصیفی و آزمون تی مستقل، تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد، آموزش مهارتهای ارتباطی بر بلوغ عاطفی دانشجویان موثر بوده است (001/0=P).
نتیجهگیری: با توجه به اهمیت مهارتهای ارتباطی و بلوغ عاطفی در ازدواج جوانان، برگزاری دورههای آموزشی برای جوانان به منظور آگاهی بهتر نحوهی ارتباط با دیگران به خصوص قبل از ازدواج، میتواند مفید باشد.
بررسی اختلالات اسکلتی-عضلانی ماماها و ارتباط آن با تنش شغلی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بروز تنشهای شغلی در حرفهی مامایی میتواند باعث افزایش شیوع اختلالات اسکلتی-عضلانی و کاهش میزان بازدهی و کیفیت ارایهی خدمات آنها شود. لذا این پژوهش به منظور تعیین میزان شیوع علایم اختلالات اسکلتی-عضلانی در نواحی گوناگون بدن ماماها و بررسی ارتباط میان تنش شغلی و شیوع علایم اختلالات اسکلتی-عضلانی انجام گرفت.
روشکار: جامعهی مورد پژوهش این مطالعهی توصیفی-تحلیلی از نوع مقطعی را تمام ماماهای شاغل در بیمارستانهای دولتی و خصوصی شهر کرمان در سال 1390 تشکیل دادند. 74 نفر از ماماها به روش سرشماری انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای استاندارد نوردیک و تنش شغلی آلتمایر استفاده شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی و مجذور خی) و نرمافزار SPSS نسخهی 16 تحلیل شدند.
یافتهها: در این پژوهش 4/78 درصد افراد مورد بررسی، در 12ماه گذشته حداقل در یک عضو بدن ناراحتی و یا درد را تجربه کردهاند که بیشترین فراوانی علایم اختلالات اسکلتی-عضلانی در سه عضو پاها 2/39 درصد (29 نفر)، زانوها و کمر هر کدام 1/35 درصد (26 نفر) دیده شد. همچنین ارتباط
معنیداری بین اختلالات اسکلتی-عضلانی و تنش شغلی ماماها به دست آمد (05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش، احتمالا تنشهای شغلی میتوانند باعث تشدید عوارض جسمانی از جمله اختلالات اسکلتی-عضلانی شوند.
همچنین با توجه به شیوع بالای اختلالات اسکلتی-عضلانی بالا، برگزاری
دورههای آموزشی در خصوص اتخاذ وضعیتهای بدنی استاندارد حین انجام وظایف و اجتناب از وضعیتهای بدنی نامناسب، حایز اهمیت هستند.
خوش بینی-بدبینی و سبک های پردازش اطلاعات به عنوان پیش بین های افسردگی و رضایت از زندگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطهی بین خوش بینی-بدبینی و سبک های پردازش اطلاعات و همچنین تعیین سهم این متغیرها در پیش بینی افسردگی و رضایت از زندگی دانشجویان بود.
روشکار: در این مطالعهی همبستگی و پیش بینی، 187 نفر (110 زن و 77 مرد) از دانشجویان علوم انسانی و علوم پایهی دانشگاه پیام نور مرکز تبریز به صورت تصادفی با روش نمونه گیری طبقه ای و خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه های سبک های پردازش اطلاعات، افسردگی، خوش بینی-بدبینی و رضایت از زندگیرا تکمیل نمودند. برای تحلیل داده های جمع آوری شده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانهی همزمان یا استاندارد استفاده شد.
یافتهها: بین سبک های پردازش اطلاعات خردگرایی و خوش بینی با افسردگی، همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد ولی رابطهی بین خردگرایی و خوش بینی با رضایت از زندگی مثبت و معنی دار بود (01/0P<). رابطهی بین رضایت از زندگی و افسردگی، منفی و معنی دار ولی بین خوش بینی و خردگرایی مثبت و معنی دار بود (01/0P<). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانهی همزمان نشان داد که متغیرهای خوش بینی و خردگرایی پیش بین های معنی داری برای افسردگی و رضایت از زندگی هستند. این متغیر ها در پیش بینی افسردگی ارزش بتای منفی ولی در پیش بینی رضایت از زندگی ارزش بتای مثبت داشتند. سهم خوش بینی در پیش بینی هر دو اندازهی سازگاری روان شناختی، بیشتر از سبک پردازش اطلاعات خردگرایی بود.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر بر اهمیت خوش بینی و سبک پردازش اطلاعات خردگرایی در درک سازگاری روان شناختی تاکید می کند.
مقایسه ی میزان اثربخشی هیپنوتراپی شناختی رفتاری گروهی و درمان شناختی رفتاری گروهی بر افزایش عزت نفس نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی هیپنوتراپی شناختیرفتاری گروهی و درمان شناختیرفتاری گروهی بر افزایش عزت نفس نوجوانان انجام پذیرفت.
روشکار: جامعهی آماری این کارآزمایی بالینی شامل تمام نوجوانان پسر ساکن در مدارس شبانهروزی شهرستان تایباد در سال تحصیلی 91-1390 بودند که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. از 250 نفر از نوجوانان ساکن در یک مرکز شبانهروزی، پرسشنامهی عزت نفس کوپر-اسمیت به عمل آمد و با توجه به نمرهی عزت نفس پایینتر از 23، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و یک گروه شاهد جایگزین شدند. سپس گروههای آزمون به مدت 2 ماه (در هر هفته یک جلسهی 2 ساعتی) تحت درمان هیپنوتراپی شناختیرفتاری و درمان شناختیرفتاری قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. بعد از اتمام دوره جهت بررسی میزان تغییر در عزت نفس، مجددا آزمون مذکور به عنوان پسآزمون در همهی افراد اجرا گردید. دادهها با کمک نرمافزار SPSS نسخهی 19، آمار توصیفی، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل گردیدند.
یافتهها: تحلیل آزمون کوواریانس نشان داد که نمرات عزت نفس در گروههای آزمون در مقایسه با شاهد افزایش معنیداری داشته است (01/0P<) اما هیپنوتراپی شناختیرفتاری منجر به افزایش بیشتر، اما غیر معنیدار عزت نفس نسبت به درمان شناختیرفتاری گروهی شد.
نتیجهگیری: هیپنوتراپی شناختیرفتاری و درمان شناختیرفتاری گروهی
میتوانند عزت نفس نوجوانان را افزایش دهند اما بین این دو تفاوت معنیداری دیده نشد.
مقایسه ی اثربخشی درمان گروهی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان گروهی شناختی رفتاری بر عزت نفس دانش آموزان دختر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش، مقایسهی اثربخشی درمان گروهی شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان گروهی شناختیرفتاری بر عزت نفس دانشآموزان دختر میباشد.
روشکار: پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی بالینی میباشد. جامعهی آماری شامل تمام دانشآموزان دختر پایهی اول دبیرستانهای دولتی شهرستان سرخس در سال 1391 میباشد. آزمودنیها به شیوهی تصادفی، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. دو گروه به مدت دوماه تحت درمان شناختیرفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی قرار گرفتند (هشت جلسهی دو ساعتی) در حالی که گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکردند. پرسشنامهی عزت نفس کوپراسمیت قبل و بعد از آموزش به آزمودنیها داده شد. دادههای حاصل با استفاده از تحلیل واریانس یکسویه، آزمون تعقیبی دانکن و نرمافزار SPSS تحلیل گردید.
یافتهها: درمان گروهی شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان شناختیرفتاری در مقایسه با گروه شاهد، تاثیر مثبتی بر بهبود عزت نفس داشتهاند (0001/0P< و 56/21=F) اما تفاوت این دو گروه به صورت معنیداری نبوده است.
نتیجهگیری: به نظر میرسد درمان شناختیرفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی در افزایش عزت نفس موثر میباشند.
رابطه ی باورهای اساسی دینی و سبک دلبستگی به خداوند با فرسودگی شغلی درکارکنان ستادی دانشگاه علوم پزشکی مشهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: فرسودگی شغلی، عواقب و هزینه های بسیاری بر سازمان ها و کارکنان تحمیل می کند اما باورهای دینی و سبک های دلبستگی به خداوند قادرند آن را تغییر دهند. هدف این پژوهش بررسی باورهای اساسی دینی و سبک دلبستگی به خداوند به عنوان پیش بین های فرسودگی شغلی است.
روشکار: جامعهی آماری این پژوهش توصیفی همبستگی را 300 تن از کارکنان ستادی دانشگاه علوم پزشکی مشهد تشکیل دادند که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. اطلاعات با پرسشنامههای فرسودگی شغلی مازلاک و باورهای اساسی دینی رجائی و پرسشنامهی محقق ساختهی سنجش سبک های دلبستگی به خداوند، جمعآوری گردیدند. داده ها با نسخهی 19 نرم افزار SPSS و شاخص های توصیفی، ضرایب همبستگی پیرسون، اسپیرمن، آزمون تی و رگرسیون چندمتغیره تحلیل شدند.
یافتهها: رابطهی باورهای اساسی دینی (000/0=P و30/0-=r) و سبک دلبستگی به خداوند، با فرسودگی شغلی (010/0 =P و 15/0-=r) منفی معنی دار و رابطهی بین باورهای اساسی دینی و سبک های دلبستگی به خداوند، مثبت و معنی دار (000/0=P و 31/0 =r) بود. در مدل رگرسیون (000/0=P و 19/18=F) نیز تاثیر همزمان باورهای اساسی دینی و سبک های دلبستگی به خداوند بر فرسودگی شغلی تایید گردید. فرسودگی شغلی نیز در بین مردان و زنان اختلاف معنی داری را از خود نشان داد و در زنان بالاتر از مردان گزارش گردید (004/0=P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که باورهای اساسی دینی و سبک های دلبستگی به خداوند می توانند از فرسودگی شغلی بکاهند.
اثر تمرینات نوروفیدبک بر اضطراب حالتی-رقابتی ورزشکاران دو و میدانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این پژوهش به اثر تمرینات نوروفیدبک بر اضطراب حالتی-رقابتی و مولفههای آن در ورزشکاران دو و میدانی پرداخته است.
روشکار: این کارآزمایی بالینی به صورت پیش و پسآزمون با 3 گروه آزمون، شاهد و شم میباشد. از میان ورزشکاران زن و مرد دو و میدانی شهر مشهد در سال 1390تعداد 36 نفر به صورت داوطلبانه و هدفدار انتخاب شدند، نمونهها به صورت تصادفی در 3 گروه 12 نفری (آزمون، شم و شاهد) قرار گرفتند. مداخلهی آزمایشی در قالب پروتکل افزایش آلفا در نواحیO1 و O2 در مدت 12 جلسه اجرا شد. میزان اضطراب با پرسشنامهی اضطراب رقابتی ایلینویز اندازهگیری شد. این پرسشنامه سه عامل مستقل شناختی، جسمانی و اعتماد به نفس را میسنجد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس یکسویه و در صورت معنیداری از آزمون تعقیبی استفاده شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری بین تمرینات نوروفیدبک و اضطراب بدنی، شناختی و اعتماد به نفس ورزشکاران مشاهده شد. بر اساس نتایج آزمون تعقیبی، اختلاف معنیداری در مولفههای بدنی، شناختی و اعتماد به نفس بین گروههای آزمایش با شاهد و آزمون با شم وجود داشت و بین گروههای شم با شاهد، اختلاف معنیداری مشهود نبود. ارتباط معنیداری بین تمرینات نوروفیدبک و بهبود مولفههای بدنی، شناختی و اعتماد به نفس اضطراب حالتی-رقابتی وجود داشت (به ترتیب 001/0=P، 002/0=P و 001/0=P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد نوروفیدبک باعث آرامش همراه با هوشیاری، کاهش اضطراب و یکپارچگی مغز میشود و مغز با ترکیب مستمر فعالیت الکتریکی موثر خود در طول جلسات تمرین به تعادل دست پیدا میکند.
شیوع اختلال وسواسی-جبری در بین زنان 20 تا 40 ساله ی شهرستان اردبیل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: شیوعاختلال وسواسی-جبری به عنوان بیماری پنهاننسبت به سایر اختلالات روانی در جمعیت عمومی به خوبی اثبات نشده است. هدف تحقیق حاضر بررسی شیوع این اختلال و زیرمجموعههای آن و ارتباط آن با برخی از ویژگیهای جمعیتشناختی در بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل بود.
روشکار: در این مطالعهی توصیفیمقطعی در پاییز 1389 با استفاده از نمونهگیری خوشهای از بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل، 1790 زن انتخاب و پرسشنامهی اختلال وسواسی-جبری را تکمیل کردند. بعد از جداسازی پرسشنامههای ناقص، دادههای 1557 نفر تحلیل شده و از زنانی که یک انحراف معیار بالاتر از میانگین کسب کرده بودند، مصاحبهی تشخیصی به عمل آمد. دادهها با استفاده از فراوانی، درصد و آزمون کروسکال-والیس تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که شیوع وسواس فکری و عملی در بین زنان 37/9 درصد میباشد. بیشترین فراوانی وسواس به ترتیب مربوط به وسواس فکری، نظم و ترتیب، شستشو و شک و تردید و کمترین فراوانی مربوط به وسواس احتکار بود. همچنین زنان خانهدار، بیکار و کمسواد، نمرات بالایی در پرسشنامهی اختلال وسواسی-جبری داشتند.
نتیجهگیری: میزان شیوع اختلال وسواسی-جبری در بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل، بالاتر از میزان شیوع گزارش شده در داخل و خارج کشور میباشد که لزوم توجه به این امر را آشکار میسازد.