مقالات
حوزه های تخصصی:
"
مقدمه: انسان موجودی اجتماعی است و با دیگر همنوعان خود در جامعه رابطه برقرار می کند، بنابراین وجود هراس اجتماعی در برخورد و ارتباط با دیگر اعضای جامعه برای وی مشکلات زیادی را به همراه می آورد. به همین منظور این پژوهش با هدف بررسی تاثیر تلفیقی گروه درمانی شناختی رفتاری و آموزش مهارت های اجتماعی بر کاهش هراس اجتماعی دانشجویان انجام پذیرفتروش کار: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش آزمون و پسآزمون با گروه کنترل و انتساب تصادفی) می باشد. آزمودنی ها پس از انجام مصاحبه ی بالینی ساخت یافته بر اساس راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی (ویرایش چهارم) و اجرای آزمون هراس و اضطراب اجتماعی با استفاده ازروش نمونه گیری در دسترس (13 نفر برای هر گروه) انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش با مداخله ی تلفیق گروه درمانی شناختی رفتاری (GCBT) و آموزش مهارت های اجتماعی (SST) و گروه کنترل (گروه درمانی شناختی رفتاری) قرار گرفتند. بعد از اتمام دوره ی 12جلسه ای (سه ماه و هفته ای یک جلسه دو ساعته) درمان در گروه ها، به منظور سنجش متغیر وابسته (هراس اجتماعی)، مجددا آزمون هراس و اضطراب اجتماعی به عنوان پس آزمون در هر دو گروه اجرا شد.نتایج: نتایج تحلیل های آماری آزمون t نشان داد که افزودن گروه درمانی شناختی رفتاری و آموزش مهارت های اجتماعی درمقایسه با گروه درمانی شناختی رفتاری سسب کاهش معنی دار هراس اجتماعی ( با ارزش معناداری 001/0P<) در دانشجویان می گردد.بحث: با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود مولفه ی آموزش مهارت های اجتماعی به درمان های رایج هراس اجتماعی افزوده گردد.
"
ارزیابی طیف دو قطبی در بیماران افسرده مراجعه کننده به کلینیک سرپایی روان پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"
مقدمه: اختلالات خلقی از شایع ترین اختلالات روان پزشکی می باشند که در این میان اختلال دوقطبی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا مراجعه بیمار در دوره افسردگی باعث تشخیص اشتباه بیماری گردیده، درمان این افراد را دچار مشکل می نماید. در این مطالعه ما به بررسی شیوع طیف دوقطبی در بیماران با تشخیص اولیه افسردگی پرداختیم .روش کار: این تحقیق یک مطالعه ی توصیفی می باشد که بر روی 250 بیمار مراجه کننده به کلینیک روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد که با تشخیص افسردگی تحت درمان بوده اند، انجام شده است. از بیماران مصاحبه بالینی و پرسش نامه اختلالات خلقیMDQ به عمل آمد. اطلاعات وارد نرم افزار آماری SPSS شد و میزان شیوع طیف دوقطبی بر اساس این آزمون با استفاده از آزمون مجذور خی بررسی گردیدنتایج: متوسط سن بیماران 2/36 سال و نسبت زن به مرد 5/1 به1 بود. شایع ترین تشخیص اولیه، افسردگی اضافه شده به دیس تایمی و بعد از آن افسردگی عمده بود. با توجه به آزمون MDQ و با در نظر گرفتن خط برش 6، طیف دوقطبی در 8/44 درصد بیماران وجود داشت. جنسیت (383/0=P) و تاهل (40/0=P) ارتباط بارزی با وجود طیف دوقطبی نداشتند، اما طیف دو قطبی در میان افراد با سابقه ی خانوادگی افسردگی شیوع بیشتری داشت (029/0=P). بحث: با توجه به شیوع بالای طیف دو قطبی توصیه می شود که کلیه بیماران با تشخیص اولیه افسردگی تحت غربالگری از نظر طیف دوقطبی توسط آزمون MDQ قرار گیرند.
"
ساختار عاملی، پایایی و روایی مقیاس نگرش سنج دینی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"
مقدمه: هدف از انجام این مطالعه تعیین ساختار عاملی، روایی سازه و پایایی مقیاس نگرش سنج دینی و تغییر و تعدیل آن به منظور آماده سازی جهت کاربرد در پژوهش های بالینی بود. روش کار: 80 بیمار سرپایی مراجعه کننده به درمانگاه های روان پزشکی نور و نواب صفوی اصفهان، به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه کنترل، شامل80 نفر غیر بیمار بودکه با گروه بیماران از نظر سن، جنس و میزان تحصیلات همتا شده بودند. هر دو گروه توسط مقیاس نگرش سنج دینی 40 سئوالی (خدایاری فرد و همکاران) مقیاس نگرش های ناکارآمد (DAS)، پرسش نامه ی سلامت عمومی(28GHQ-) ارزیابی شدند. داده های مربوط به این مطالعه تحت برنامه SPSS با استفاده از روش های تحلیل عوامل وتعیین پایایی، تجزیه و تحلیل گردیدند.نتایج: با روش تحلیل عوامل مولفه های اساسی، 4 عامل از مقیاس نگرش سنج دینی استخراج شد. این عوامل نسبتا مستقل بودند. همبستگی درونی سئوال ها با یکدیگر و با نمره کل محاسبه شد. براساس داده های مذکور، سئوال های ضعیف حذف شدند و نهایتا نسخه 25 سئوالی تهیه و مجددا ارزیابی شد. آلفای کرونباخ مقیاس 954/0 و ضریب اسپیرمن- براون 948/ 0 به دست آمد. آلفای کرونباخ سئوال های مقیاس تجدید نظر شده نسبت به نسخه ی اصلی، افزایش قابل توجهی را نشان داد. روایی سازه از طریق همبستگی نمرات مقیاس تجدید نظر شده ی نگرش سنج مذهبی و مقیاس سلامت عمومی در بین بیماران مبتلا به اختلالات خلقی و وسواسی اجباری وهم چنین همبستگی بین عوامل و آیتم ها تعیین گردید. بحث: با توجه به محدودیت های جسمانی و روان شناختی بیماران که موجب می شود آن ها نتوانند به پرسش نامه های طولانی با دقت پاسخ دهند، نسخه 25 سئوالی نگرش سنج دینی روایی بیشتری داشته، شاخص های روان سنجی آن در حد بالایی بوده و می تواند به عنوان یک شاخص معتبر برای تعیین نگرش دینی بیماران و جمعیت عادی مورد استفاده قرار گیرد.
"
نستوهی، تنیدگی و راهکارهای مقابله با تنیدگی در زوجین نابارور(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"
مقدمه: ناباروری بحرانی است که بر ابعاد مختلف زندگی زوجین نابارور تاثیر می گذارد و یکی از عمده ترین وقایع استرس زا در زندگی افراد است. نستوهی به عنوان یک ویژگی شخصیتی خاص بر روی مقاومت افراد در برابر استرس موثر می باشد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین نستوهی، تنیدگی و راهکارهای مقابله با تنیدگی در زوجین نابارور صورت گرفت.روش کار: در این مطالعه توصیفی تحلیلی که به صورت مقطعی اجرا شده است، با استفاده از نمونه گیری در دسترس، تعداد 50 زوج نابارور مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه شامل پرسش نامه ی نستوهی اهواز، پرسش نامه ی استرس ناباروری نیوتن، راهبردهای مقابله ای 40 بیانیه ای جالویس و مقیاس حمایت اجتماعی می باشد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از محاسبه میانگین و انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون، مجذور خی و آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد.نتایج: بین سطح نستوهی (بالا، متوسط، پایین) با مولفه های تنیدگی ارتباط معکوس و معنی داری وجود داشت (05/0=P). بین سطوح نستوهی و راهکارهای مقابله با تنیدگی نیز ارتباط معنی داری وجود داشت (001/0>P). به طوری که افراد با نستوهی بالا بیشتر از راهکارهای متمرکز بر مسئله و افراد با نستوهی پایین تمایل به استفاده از راهکارهای متمرکز بر عاطفه در مواجهه با استرس ناشی از ناباروری داشتند. یافته ها هم چنین نشان داد که بین سطوح نستوهی و حمایت اجتماعی ارتباط معنی داری وجود دارد (001/0>P).بحث: براساس نتایج تحقیق در بررسی پدیده ناباروری، عوامل روان شناختی و ویژگی های شخصیتی مانند نستوهی از اهمیت خاصی برخوردار بوده و نیازمند است با تدوین برنامه های آموزشی و مشاوره ای، نستوهی را در زوجین نابارور به سطح مطلوب ارتقا داد، به این ترتیب با افزایش سطح نستوهی میزان تنش ناشی از ناباروری را به طور موثری کاهش می یابد.
"
بررسی آفرینندگی در دانش آموزان دختر بر اساس ارزیابی اثربخشی روش های بارش مغزی و اکتشافی هدایت شده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"
مقدمه: اگرچه نظرات متفاوتی توسط روان شناسان در خصوص مفهوم و ماهیت آفرینندگی بیان شده است، ولی وجه مشترک این نظرات آن است که آفرینندگی را می توان آموزش داد. دو روش معروف در پرورش استعداد آفرینندگی کودکان، روش بارش مغزی و روش اکتشافی هدایت شده هستند که کمتر مورد عنایت پژوهشگران ایرانی قرار گرفته اند. هدف از مطالعه حاضر بررسی افزایش آفرینندگی دانش آموزان دختر برحسب ارزیابی و مقایسه اثربخشی دو روش بارش مغزی و اکتشافی هدایت شده با یکدیگر است. روش کار: برای جمع آوری اطلاعات تحقیق در خصوص درجه آفرینندگی دختران، 72 دانش آموز پایه دوم دوره راهنمایی تحصیلی از بین سه مدرسه و از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده در شهر رشت انتخاب گردیدند. در هر یک از سه گروه کنترل ، بارش مغزی و اکتشافی هدایت شده، 24 دانش آموز شرکت و به منظور جمع آوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون، آزمون آفرینندگی تصویری فرم ب تورنس استفاده گردید. نتایج : نتایج نشان دادکه آموزش آفرینندگی به روش بارش مغزی در مورد جزء بسط در سطح (001/0 =P) مورد تایید قرار می گیرد ولی در مورد سایر اجزا، تفاوت مشهودی بین دو روش بارش مغزی و اکتشافی هدایت شده مشاهده نشد. بحث : با توجه به نتایج حاصل به نظر می رسد که کار آمدتر بودن روش بارش مغزی به دلیل ماهیت این روش باشد، در صورتی که پژوهشگران انتظار داشتند روش اکتشافی هدایت شده به دلیل دریافت هدایت و راهنمایی بیشتر دانش آموزان کارآمدتر از روش بارش مغزی باشد.
"
مقایسه فراوانی و شدت افسردگی در بیماران بستری در بیمارستان به علت حمله حاد عروق کرونر و بیماری کاتاراکت(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
"مقدمه: اختلالات افسردگی یکی از ناتوانی های شایع مرتبط با بیماری های ایسکمیک قلبی می باشند و اثرات جدی در افزایش خطر حوادث قلبی بعدی و مرگ و میر در این بیماران دارند. بیماران مبتلا به کاتاراکت نیز با توجه به ماهیت بیماری و ایجاد ناتوانی در وضعیت بینایی در بروز خطر افسردگی می باشند اما به نسبت سایر بیماران بستری در بیمارستان، این میزان شیوع نزدیک تر به شیوع در کل جامعه می باشد و لذا می توانند به عنوان گروه کنترل بیمارستانی مناسبی مد نظر قرار گیرند، لذا این مطالعه با هدف بررسی میزان شیوع افسردگی در بیماران متعاقب حمله حاد عروق کرونر و مقایسه با بیماران مبتلا به کاتاراکت انجام شد. روشکار: این مطالعه یک مطالعه ی توصیفی تحلیلی مقطعی بود. حجم نمونه در هر گروه 140 نفر بود و روش نمونه گیری سرشماری بود. داده ها با استفاده از پرسش نامه ی استاندارد افسردگی بک و هم چنین پرسش نامه ای شامل اطلاعات دموگرافیک جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با کمک نرم افزار آماری SPSS و استفاده از جداول توزیع فراوانی و آزمون آماری خی دو انجام شد. نتایج: درگروه بیماران عروق کرونری، 4/56% مرد،80% متاهل و در گروه بیماران کاتاراکت 1/47% مرد و 8/77% متاهل بودند. تفاوت معنی داری بین گروه ها از نظر عواملی مانند سن، جنس، شغل، وضعیت تحصیلات، وضعیت تاهل و محل زندگی وجود نداشت. با توجه به نتایج حاصل 70% افراد مورد مطالعه در گروه بیماران قلبی و 47% در گروه بیماران چشم افسردگی داشتند (0001/0=P). بیشترین درصد افسردگی در هر دو گروه در زنان دیده شد (002/0=P). در بیماران هر دو گروه کرونری و کاتاراکت در افراد با سابقه فشار خون بالا، دیابت و چربی خون بالا، میزان افسردگی بیشتر بود. بحث: میزان بالای افسردگی در افراد متعاقب حمله حاد عروق کرونر می تواند به علت شرایط ویژه بیماری آن ها، محیط پر استرس بستری و درمان های خاص آنان و هم چنین وجود افسردگی قبلی در آنان باشد. لذا تاثیر آن به عنوان یک عامل خطر تشدید بیماری های عروق کرونر قلبی باید مد نظر بوده و غربالگری بیماران بستری به علت حمله حاد عروق کرونر از نظر افسردگی توصیه می گردد.
"
بررسی روایی و پایایی مقیاس محرک های تصویری استاندارد در گروهی از دانشجویان شیراز، جنوب ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: مقیاس محرک های تصویری استاندارد که توسط استنکاراد (1983) ساخته شده است، یکی از مقیاس های متداول برای سنجش تصویر بدنی می باشد. به منظور بررسی روایی و پایایی این مقیاس، نسخه انگلیسی آن با رعایت اصول برسیلین، لنر و ثورندایک (1973) در مطالعات بین فرهنگی به فارسی برگردانده شد. روش کار: با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، این مقیاس روی 120 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز اجرا گردید. با انجام تحلیل عاملی داده ها، روایی سازه مورد بررسی قرار گرفت.نتایج: این مقیاس دارای چهار خرده مقیاس 1. تصویر بدنی ایده آل 2. تصویر بدنی کنونی 3. تصویر ذهنی همسر ایده آل و 4. انعطاف پذیری تصویر بدنی می باشد. همبستگی تفاوت دو خرده مقیاس تصویر بدنی ایده آل و کنونی با عزت بدنی از لحاظ آماری معنادار بود (188/0-=r، 001/0>P). هم چنین، پایایی این مقیاس از طریق روش باز آزمایی بعد از سه هفته، 79/0= rبود و ضریب همسانی درونی (آلفای کرونباخ) آن 75/0 بود.بحث: این مقیاس دارای روایی سازه، همگرایی و پایایی بازآزمایی (با فاصله سه هفته) مطلوب است و در نتیجه مقیاسی مناسب برای سنجش تصویر بدنی در جمعیت ایرانی است.
"