صمد فهیمی

صمد فهیمی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۸ مورد از کل ۸ مورد.
۱.

طرحواره درمان گری برای بیماران با نشانگان اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD): یک مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اختلال شخصیت وسواسی – اجباری طرحواره های ناسازگار اولیه طرحواره درمانگری مطالعه تک آزمودنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۸ تعداد دانلود : ۱۷۱
زمینه: اختلال شخصیت وسواسی اجباری با الگوی فراگیر اشتغال ذهنی با نظم و ترتیب، نهایی خواهی، و کنترل فردی و بین فردی مشخص می شود. این ویژگی ها منجر به از دست دادن انعطاف پذیری و باز بودن فرد می شود. پیشینه ی پژوهش نشان می دهد که درمان های غالب در درمان این اختلال بیشتر منجر به کاهش اضطراب و افسردگی شده است تا نشانگان اختلال شخصیت وسواسی اجباری. یکی از رویکردهایی نوین در تبیین و درمان مشکلات شخصیت از جمله OCPD طرحواره درمان گری است که با تفکیک بین طرحواره های ناسازگار اولیه از سبک های کنارآمدن به درمان مشکلات شخصیتی می پردازد. هدف: مطالعه ی حاضر این فرضیه را بررسی می کند که آیا درمان طرحواره های ناسازگار اولیه راهی مؤثر برای تغییر نشانگان اختلال شخصیت وسواسی اجباری است. روش: در مطالعه حاضر از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان با آزمودنی های متفاوت استفاده شد. بدین منظور سه بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری از مراجعین مرکز روانشناختی در سال 98-99 که بصورت هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های ابزارهای پژوهش از مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلالات شخصیت (SCID-5-RV) (2016)، پرسشنامه بالینی چند محوری میلون (MCMI-III) (1990)، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه (2006)، پرسشنامه سنجش اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPDQ) (2004)، و پروتکل انفرادی طرحواره درمانگری یانگ (2003) استفاده شد. تأثیر مداخله انجام شده به کمک روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCT)، فرمول درصد بهبودی، بهبود بالینی معنادار و سنجش عملیلاتی با پیگیری یک ماهه، سه ماهه و شش ماهه مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: داده های به دست آمده نشان داد کاهش نشانگان بالینی و نیز کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری از لحاظ آماری (0/05>P)، بالینی و سنجش عملیاتی معنادار است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد طرحواره درمانگری با تأکید بر تکنیک های شناختی، تجربی، و همچنین ارتباط درمانی می تواند بر کاهش طرحواره های غالب مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی اجباری مؤثر باشد.
۲.

اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر روی قربانیان جنسی روابط عاطفی: مطالعه ی تک موردی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: هیجان عاشقانه قربانی جنسی اختلال استرس پس از آسیب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۹۶ تعداد دانلود : ۶۹۲
مقدمه: درمان متمرکز بر هیجان، یک مداخله ی کوتاه مدت است که می تواند مجموعه ای از تخریب های ناشی از اختلال استرس پس از آسیب (PTSD) را که ناشی از سوء استفاده ی جنسی است، مورد هدف قرار دهد. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر روی قربانیان جنسی روابط عاطفی بود. روش کار: بررسی حاضر به روش طرح آزمایش تک موردی و از نوع خط پایه ی چندگانه انجام شد. به این منظور سه آزمودنی (سه دختر) به شیوه ی نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند. درمان متمرکز بر هیجان، 12 جلسه ی هفتگی در سال 91-1390 در مرکز مشاوره ی دانشگاه تبریز به کار گرفته شد و مرحله ی پی گیری نیز سه ماه پس از پایان درمان دنبال شد. آزمودنی ها در مرحله ی پیش از درمان (خط پایه) و در طی جلسات و مراحل پی گیری سه ماهه پرسش نامه های مقیاس استرس پس از آسیب، عزت نفس روزنبرگ، افسردگی بک، اضطراب بک و نشخوار فکری را تکمیل کردند. همچنین در مرحله پیش از درمان، پرسش نامه ی استرس پس از آسیب و سلامت عمومی (GHQ-28) را برای ورود به پژوهش کامل کردند. برای تحلیل داده ها از روش معنی داری بالینی و شاخص درصد بهبودی استفاده شد. یافته ها: درمان متمرکز بر هیجان، موجب کاهش معنادار نشانگان PTSD، افسردگی، اضطراب، نشخوار فکری و نیز افزایش معنی دار عزت نفس در آزمودنی ها شده است. به علاوه این نتایج در پی گیری سه ماهه در تمامی موارد توانسته روند بهبودی پایداری را داشته باشد. نتیجه گیری: به نظر می رسد درمان متمرکز بر هیجان، در تعدیل نشانگان بالینی قربانیان جنسی روابط عاطفی موثر است و باعث بهبودی عزت نفس آن ها می گردد.
۳.

افکار بازانجامی اندیشناکی و نشخوار فکری به عنوان ساز و کارهایی برای مقابله با عدم تحمل بلاتکلیفی در اختلالات اضطراب منتشر و افسردگی عمده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: اختلال افسردگی عمده نشخوار فکری اختلال اضطراب منتشر

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلال خلقی افسردگی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات اضطرابی اضطراب فراگیر
تعداد بازدید : ۲۱۰۰ تعداد دانلود : ۱۰۱۸
مقدمه: عدم تحمل بلاتکلیفی را می توان به عنوان سوگیری شناختی موثر بر چگونگی ادراک، تفسیر و پاسخ فرد به موقعیت های نامطمئن، تعریف کرد. اگر چه عدم تحمل بلاتکلیفی بیشتر در ادبیات پژوهشی در ارتباط با نشانگان اندیشناکی و اضطراب گزارش شده است، احتمالا در رابطه با نشخوار فکری و افسردگی نیز قابل بررسی است. هدف پژوهش حاضر مقایسه ی عدم تحمل بلاتکلیفی در سه گروه اختلال اضطراب منتشر، اختلال افسردگی عمده و افراد سالم و ارتباط آن با اندیشناکی و نشخوار فکری در نمونه ی بالینی است. روش کار: جامعه ی آماری این پژوهش مقطعی-پس رویدادی، بیمارانی بودند که برای اولین بار به کلینیک تخصصی بزرگمهر تبریز در سال 1390 مراجعه نمودند. 32 بیمار مبتلا به اختلال اضطراب منتشر، 32 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی عمده و 32 نفرگروه شاهد با نمونه گیری در دسترس انتخاب و تا حد امکان از نظر متغیرهای جمعیت شناختی با یکدیگر همتا شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه ی بالینی ساختاریافته و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی، پرسش نامه های نگرانی ایالت پنسیلوانیا و نشخوار فکری استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه ی 17 و شاخص های آمار توصیفی، تحلیل واریانس چندمتغیره و همبستگی پیرسون، تحلیل گردید. یافته ها: بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر و اختلال افسردگی عمده در نمره ی کل مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی، تفاوت معنی داری نبود (77/0=P) اما در اندیشناکی در اضطراب منتشر در مقایسه با اختلال افسردگی عمده تفاوت معنی دار وجود داشت (012/0=P)، هم چنین نشخوار فکری در افراد مبتلا به افسردگی عمده در مقایسه با اختلال اضطراب منتشر، تفاوت معنی داری داشت (025/0=P). بنا بر نتایج عدم تحمل بلاتکلیفی با اندیشناکی و نشخوار فکری رابطه داشت. نتیجه گیری: عدم تحمل بلاتکلیفی عامل اختصاصی اختلال اضطراب منتشر نمی باشد و این سازه ی شناختی در آغاز و تداوم افسردگی عمده نیز نقش دارد و احتمالا آن چه این دو اختلال را از هم متمایز می کند، ساز و کار های متفاوتی است که افراد مبتلا به اضطراب منتشر و افسردگی عمده برای کنار آمدن با عدم تحمل بلاتکلیفی به کار می برند.
۴.

عدم تحمل بلاتکلیفی به عنوان ویژگی مستعدکننده ی اختلال های اضطراب منتشر، وسواسی اجباری، وحشت زدگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: اختلال وسواسی اجباری اختلال اضطراب منتشر عدم تحمل بلاتکلیفی اختلال وحشت زدگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۱۷ تعداد دانلود : ۱۴۱۰
زمینه و هدف: مدل عدم تحمل بلاتکلیفی IU (Intolerance of uncertainty) در آغاز برای توضیح و تبیین نگرانی در زمینه ی اختلال اضطراب منتشر ایجاد و توسعه یافت. اگرچه پژوهش های اخیر عدم تحمل بلاتکلیفی را به عنوان عاملی فراتشخیصی تداوم بخش در میان اختلال های اضطرابی تعریف شده است. هدف این مطالعه مقایسه ی عدم تحمل بلاتکلیفی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر (Generalized Anxiety GAD Disorder)، اختلال وسواسی اجباری OCD (Obsessive-Compulsive Disorder)، اختلال وحشت زدگی PD (Panic Disorder) و گروه شاهد بود. مواد و روش ها:مطالعه ی حاضر از توع مقطعی و پس رویدادی (روش علی مقایسه ای) بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه ی بیمارانی را تشکیل می داد که برای اولین بار به کلینیک تخصصی بزرگمهر تبریزدر سال 89-90 مراجعه کرده بودند. از بین این مراجعین 30 بیمار مبتلا به GAD، 30 بیمار OCD، 30 بیمار PDو 30 گروه شاهد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گروه ها تا حد امکان از نظر متغیرهای جمعیت شناختی با یکدیگر همتا شدند. برای انتخاب و جمع آوری داده ها از مصاحبه ی بالینی ساختاریافته و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده ازنرم افزارSPSS-17 وشاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس متغیره (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:یافته های مطالعه ی حاضر نشان داد که افراد با اختلال های GAD، OCD و PDدر مقایسه با گروه شاهد با توجه به 89/6 F= و سطح معنی داری 0001/0 از عدم تحمل بلاتکلیفی بالاتری برخوردار بودند. اما افراد GAD، OCD، و PDتفاوت معنی داری در عدم تحمل بلاتکلیفی نداشتند. همچنین نتایج نشان دهنده ی تفاوت بین گروه های اختلال (GAD،OCD و PD) و گروه شاهد با توجه به 1/7F= و سطح معنی داری 0001/0 و 23/5 F=و سطح معنی داری 002/0، در دو عامل پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی است. نتیجه گیری: عدم تحمل بلاتکلیفی تنها مختص به اختلال اضطراب منتشر نمی باشد و این سازه در اختلال های وسواسی اجباری و اختلال وحشت زدگی نیز دیده می شود و به نظر می رسد عامل شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی نقش محوری در سبب شناسی این اختلال ها بازی می کنند. کاربرد بالقوه ای این نتایج برای درمان اختلال های اضطرابی قابل بحث هستند
۵.

اثربخشی گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل بر افزایش رضایتمندی، سازگاری، احساسات مثبت، و صمیمیت زوج های دارای تجربه طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رضایت زناشویی تحلیل رفتار متقابل طلاق عاطفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱۶ تعداد دانلود : ۸۰۱
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی گروه درمانی به شیوه ی تحلیل رفتار متقابل در افزایش سازگاری زناشویی، احساسات مثبت زن و شوهر، رضایت زناشویی، صمیمیت و کاهش بی ثباتی ازدواج- احتمال طلاق، افسردگی و اضطراب زوج های دارای تجربه طلاق عاطفی بود. روش: پژوهش حاضر با روش نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه پژوهش شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به کلینیک های خدمات روانشناختی و مشاوره شهرستان های مهر، لامرد و فیروزآباد جهت کمک های تخصصی در زمینه مسائل زناشویی در نیمه اول سال 1390 بود. نمونه ای 40 نفری (20 زوج) به روش داوطلبانه انتخاب شدند و به طور تصادفی ساده در دو گروه (یک گروه مداخله ای و یک گروه کنترل) گمارده شدند. گروه آزمایشی تحت 18 جلسه 2 ساعته درمان به شیوه ی تحلیل رفتار متقابل قرار گرفت؛ گروه کنترل هیچ گونه درمانی دریافت نکرد. هر دو گروه کنترل و آزمایش که پس از ریزش به 8 زوج کاهش یافته بودند، در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با استفاده از مصاحبه بالینی، شاخص رضایت زناشویی، مقیاس صمیمیت، شاخص بی ثباتی ازدواج- احتمال طلاق، پرسشنامه احساسات مثبت نسبت به همسر، مقیاس سازگاری زن و شوهر، پرسشنامه افسردگی بک، و پرسشنامه اضطراب بک مورد سنجش قرار گرفتند. تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس (MANCOVA) انجام گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان دهنده ی اثربخشی گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل بر افزایش رضایتمندی، سازگاری، احساسات مثبت، و صمیمیت، و کاهش بی ثباتی ازدواج، افسردگی و اضطراب زوج های دارای تجربه طلاق عاطفی بود. و وضعیت زوج های گروه آزمایشی از لحاظ سازه های مورد اندازه گیری نسبت به گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری بهبودی را نشان داد. نتیجه گیری: مداخله و آموزش تحلیل رفتار متقابل می تواند بعنوان برنامه ای در جهت پیشگیری و درمان طلاق عاطفی و افزایش مهارت زناشویی زوج ها قرار گیرد.
۶.

مقایسه دانشجویان دارای شکست عشقی با و بدون نشانگان بالینی در طرحواره های ناسازگار اولیه و الگوهای فرزند پروری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: طرحواره های ناسازگار اولیه الگوهای فرزندپروری شکست عشقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۶ تعداد دانلود : ۳۷۱
هدف : هدف پژوهش حاضر مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و الگوهای فرزندپروری در دو گروه دانشجویان دارای شکست عشقی با و بدون نشانگان بالینی بود. روش : با روش نمونه گیری هدف مند و به کارگیری پرسش نامه افسردگی بک ( BDI-II )، پرسش نامه سلامت عمومی ( GHQ-28 ) و پرسش نامه چندمحوری بالینی میلون ( MCMI-III ) 30 دانشجوی دارای شکست عشقی با نشانگان بالینی و 30 دانشجوی دارای شکست عشقی بدون نشانگان بالینی از دانشگاه تبریز انتخاب شدند و به پرسش نامه های نسخه کوتاه طرحواره یانگ ( YSQ-SF ) و محیط خانوادگی- فرزندپروری شیفر ( SFPE ) پاسخ دادند. داده ها با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری ( MANOVA ) تحلیل شدند. یافته ها : یافته ها نشان داد میان طرحواره های ناسازگار اولیه و الگوهای فرزندپروری دانشجویان دارای شکست عشقی با و بدون نشانگان بالینی تفاوت وجود دارد (05/0 p< ). نتیجه گیری : می توان از روی طرحواره های ناسازگار اولیه و محیط خانوادگی اولیه، شدت نشانه های بالینی را در شکست روابط عاشقانه پیش بینی و با رویکرد طرحواره درمانی به این افراد کمک کرد.
۷.

پیش­بینی رضایت زناشویی بر اساس سبک­های دلبستگی و مولفه­های تمایزیافتگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: رضایت زناشویی دلبستگی موقعیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۶۱ تعداد دانلود : ۱۱۵۵
مقدمه: خانواده، یک نظام اجتماعی طبیعی است که در همه­ی مراحل تکوین آن زوجین، خرده نظام اصلی بوده و عوامل متعددی مانند سبک­های دلبستگی و مولفه­های تمایزیافتگی در رضایت زناشویی آن­ها نقش دارند. هدف این پژوهش پیش­بینی رضایت زناشویی بر اساس سبک­های دلبستگی و مولفه­های تمایزیافتگی است. روش­کار: پژوهش به لحاظ هدف از نوع بنیادی و به لحاظ نحوه­ی جمع­آوری داده­ها از نوع توصیفی بود که در چهارچوب یک طرح همبستگی پیش­بین انجام شد. جامعه­ی آماری پژوهش حاضر، کارکنان متاهل دانشگاه تبریز و دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال تحصیلی 89-1388 بودند. از این جامعه­ی آماری با توجه به جنسیت 200 نفر انتخاب شدند. پس از حذف موارد ناقص حجم نمونه به 184 نفر کاهش یافت. دامنه­ی سنی آزمودنی­ها از 23 تا 54 سال بود. برای جمع­آوری داده­ها از پرسش­نامه­های رضایت زناشویی انریچ، تمایزیافتگی خود اسکوورون و دلبستگی بزرگسال هازن و شیور استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از روش همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته­ها: از بین مولفه­های تمایزیافتگی خود، موقعیت منو از مولفه­های سبک دلبستگی، سبک دلبستگی دوسوگرا (001/0P<)بهترین پیش­بینی­کننده­های رضایت زناشویی هستند. نتیجه­گیری: نتایج پژوهش از این باور حمایت می­کند که روابط اولیه­ی افراد در محیط خانواده به شکل­گیری سبک دلبستگی خاص و سطوح بالا یا پایین تمایزیافتگی منجر می­گردد و این تجارب اولیه بر روابط بین فردی زوجین در بزرگسالی تاثیر مستقیم می­گذارد.
۸.

مقایسه اضطراب- افسردگی، سیستم های مغزی- رفتاری (BIS-BAS)، سبک های مقابله ای و خشم و خصومت در افراد مبتلا به بیماری آسم و افراد غیر مبتلا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: افسردگی اضطراب آسم خشم و خصومت سبک های مقابله ای سیستم های مغزی- رفتاری اختلالات سایکوسوماتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۸۷ تعداد دانلود : ۱۲۲۲
زمینه و هدف: بیماری آسم، بیماری مزمنی است که به شدت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اضطراب- افسردگی، سیستم های مغزی- رفتاری (BIS-BAS)، سبک های مقابله ای و خشم و خصومت در افراد مبتلا به بیماری آسم و افراد غیر مبتلا بود. مواد و روش ها: 50 زن مبتلا به بیماری آسم که به درمانگاه تخصصی شهید مطهری شیراز مراجعه کرده بودند و 50 زن غیر مبتلا با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و پرسش نامه های معیار بیمارستانی اضطراب/ افسردگی، مقیاس سیستم های بازداری/ فعال سازی رفتاری Carver و White، سبک های مقابله ای Lazarus و Folkman، و خشم چندبعدی Siegel را تکمیل کردند. دامنه سنی همه شرکت کنندگان از 16 تا 27 سال بود. تحلیل داده ها به کمک نرم افزارهای SPSS نسخه 16 و LISREL نسخه 54/8 و به روش آزمون تحلیل واریانس چند راهه (MANOVA) و تحلیل مسیر (Path analysis) انجام شد. یافته ها: دو گروه در اضطراب- افسردگی، سیستم بازداری رفتاری/ سیستم فعال سازی رفتاری و مؤلفه های BAS (پاسخ به سائق، جستجوی شادی و تفریح، پاسخ به پاداش)، سبک های مقابله ای، خشم انگیختگی، موقعیت خشم انگیز، نگرش خصمانه و خشم درونی، تفاوت معنی داری دارند (05/0 < P). نتیجه گیری: بیماران مبتلا به آسم اضطراب در مقایسه با افراد غیر مبتلا، افسردگی، فعالیت BIS بیشتر و فعالیت BAS کمتری را نشان می دهند. همچنین افراد مبتلا به بیماری آسم نسبت به افراد غیر مبتلا، از سبک مقابله ای هیجان مدار بیشتر استفاده می کنند و خشم انگیختگی، موقعیت های خشم انگیز، نگرش خصمانه و خشم درونی بیشتری را تجربه می کنند. همچنین به وسیله تحلیل مسیر، بررسی دقیق روابط میان متغیرها نشان داد که سبک مقابله ای در رگه های شخصیتی و نشانگان بالینی افراد مبتلا به آسم نقش واسطه ای دارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان