اصول بهداشت روانی
اصول بهداشت روانی سال شانزدهم تابستان 1393 شماره 2 (پیاپی 62) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش رفتاری مادران بر مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان پیش دبستانی محروم از پدر بود.
روش کار: در این کارآزمایی بالینی با روش نمونه گیری هدفمند، از مادران مراجعه کننده به انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان در سال 1389 که دارای کودکان 4 تا 6 ساله ی بدون پدر بودند، خواسته شد تا به پرسش نامه ی توانایی و مشکلات (فرم والدین)، چک لیست علایم روانی 90 آیتمی و پرسش نامه ی جمعیت شناختی پاسخ دهند. 18 نفر از مادرانی که کودکان شان بر اساس نمره ی کل پرسش نامه، بیشترین مشکلات هیجانی و رفتاری را دارا بودند، به عنوان نمونه ی مقدماتی به طور تصادفی در دو گروه 9 نفره ی آزمون و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمون، آموزش رفتاری را در 8 جلسه ی 90 دقیقه ای در محل انجمن مددکاری دریافت کردند. در پایان جلسات از هر دو گروه، پس آزمون و بعد از 3 ماه،
پی گیری به عمل آمد. داده ها با آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نرم افزار SPSS نسخه ی 15تحلیل گردیدند.
یافته ها: آموزش رفتاری مادران، میزان مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان
پیش دبستانی محروم از پدر را در هر دو مرحله ی پس آزمون و پی گیری، به طور معنی داری کاهش داد (01/0P<). این نتیجه در مورد تمام زیرمقیاس های مشکلات هیجانی و رفتاری (مشکلات هیجانی در پس آزمون، سلوک، بیش فعالی، مشکل با همسالان) به استثنای زیر مقیاس مشکلات هیجانی در مرحله ی پیگیری، صادق بود. نتیجه گیری: به نظر می رسد آموزش رفتاری مادران در کاهش مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان پیش دبستانی محروم از پدر موثر است.
ارتباط شاخص های فیزیولوژیکی و کنترل قند خون بیماران دیابتی با نیم رخ روان شناختی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقدمه: هدف این مطالعه بررسی ارتباط شاخص های فیزیولوژیکی و کنترل قند خون با نیم رخ روان شناختی در بیماران دیابتی بود.
روش کار: در این مطالعه ی توصیفی-همبستگی، از بین تمام بیماران دیابتی که طی اردیبهشت تا تیر 1390، جهت پی گیری درمان خود به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی اردبیل مراجعه می کردند، 120 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از چک لیست علایم روانی 90 آیتمی، اندازه گیری هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) جهت ارزیابی کنترل درازمدت قند خون و محاسبه ی نمایه ی توده ی بدن (BMI)، کلسترول و تری گلیسیرید به عنوان شاخص های فیزیولوژیکی استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندمتغیری و نرم افزار SPSS نسخه ی 17 تحلیل گردیدند.
یافته ها: شاخص HbA1c با متغیرهای شکایت جسمانی (23/0=r)، وسواس (27/0=r)، حساسیت در روابط متقابل (29/0=r)، افسردگی (28/0=r)، اضطراب (28/0=r)، ترس مرضی (26/0=r)، روان پریشی (27/0=r) و نمره ی کل علایم
روان شناختی (29/0=r) با آلفای 01/0 و با خصومت (17/0=r) و افکار پارانوییدی (21/0=r) با آلفای 05/0 رابطه داشت. شاخص تری گلیسیرید نیز با متغیرهای شکایت جسمانی، وسواس، افسردگی، حساسیت در روابط متقابل، اضطراب، افکار پارانوییدی، روان پریشی و نمره ی کل علایم روان شناختی (05/0P<) و شاخص کلسترول نیز با شکایت جسمانی و BMI با افسردگی و خصومت، رابطه ی معنی دار داشتند (05/0P<). در مجموع 15 درصد از واریانس HbA1c، توسط مولفه های
نیم رخ روان شناختی و شاخص های فیزیولوژیکی مذکور تبیین می شود.
نتیجه گیری: شاخص های فیزیولوژیکی بیماران دیابتی با برخی از اختلالات
روان شناختی، رابطه داشته و میانگین قند خون ایشان با متغیرهای شکایت جسمانی، وسواس، حساسیت در روابط متقابل، افسردگی، اضطراب، خصومت، ترس مرضی، افکار پارانوییدی، روان پریشی و نمره ی کل علایم روان شناختی، رابطه ی مستقیم دارد.
ساخت و اعتباریابی مقیاس شکرگزاری اسلامی-ایرانی در دانشجویان ایرانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف این تحقیق، ساخت و اعتباریابی مقیاس شکرگزاری اسلامی-ایرانی با تکیه بر چهارچوب اسلامی در فرهنگ ایرانی بود. این مقیاس به گونه ای طراحی شد که به طور خاص، شکرگزاری را بر مبنای قرآن و سنت، اندازه گیری کند.
روش کار: تعداد 280 دانشجوی دانشگاه شیراز در تیر ماه سال تحصیلی
1391-1390 از چهار خوابگاه دانشجویی به صورت تصادفی ساده برای شرکت در اعتباریابی مقیاس انتخاب شدند. به منظور تعیین ساختار عاملی مقیاس از روش تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد و پس از آن تحلیل عامل های اصلی چرخش داده شده مورد استفاده قرار گرفت.
یافته ها: در تحلیل عاملی، از مجموع 50 گویه، 24 گویه حذف و 26 گویه باقی ماند و در نهایت، سه عامل استخراج شد (خرده مقیاس های اخلاقی، درونی و افعالی). روایی واگرا و همگرای این مقیاس به ترتیب با پرسش نامه های افسردگی بک و نگرش های مذهبی مسلمانان، رضایت بخش و در جهت مورد انتظار بود (001/0P<، 67/0-=r، 001/0P<، 59/0=r). مقیاس شکرگزاری اسلامی-ایرانی و خرده مقیاس های آن از همسانی درونی مطلوبی برخوردار بود (آلفای کرونباخ برای 26 گویه 78/0 بود).
نتیجه گیری: مقیاس شکرگزاری اسلامی-ایرانی یک مقیاس کوتاه، معتبر، پایا و قابل کاربرد در فرهنگ اسلامی-ایرانی می باشد.
رابطه ی انواع بدرفتاری در دوران کودکی با شفقت بر خود و سلامت روانی در افراد متاهل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی بین انواع بدرفتاری در دوران کودکی با شفقت بر خود و سلامت روانی در افراد متاهل بود.
روش کار: در این مطالعه ی توصیفی–تحلیلی مقطعی، 350 نفر (زن و مرد) متاهل ساکن شهر تهران در سال 1392 به صورت تصادفی با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و پرسش نامه های خودگزارشی کودک آزاری، شفقت بر خود و سلامت عمومی را تکمیل نمودند. پرسش نامه های 13 شرکت کننده به دلیل نقص، حذف و پرسش نامه های 337 نفر مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تحلیل داده های از نرم افزار SPSS نسخه ی 19 و آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و چندگانه استفاده شد.
یافته ها: بین بدرفتاری و شفقت بر خود رابطه ی منفی و معنی داری وجود دارد (001/0>P و 521/0- =r). بین بدرفتاری و سلامت عمومی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد (001/0>P و 306/0=r). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که خرده مقیاس های آزار جسمی، آزار عاطفی و خرده مقیاس غفلت، پیش بین های معنی داری برای شفقت بر خود هستند. خرده مقیاس غفلت بیشترین سهم را در تبیین شفقت بر خود دارد. هم چنین تنها خرده مقیاس آزار عاطفی قادر به پیش بینی سلامت عمومی می باشد (001/0>P).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد هر چقدر فرد در دوران کودکی آزار بیشتری را تجربه کرده باشد از میزان شفقت بر خود کمتری در بزرگسالی برخوردار است، هم چنینهر چقدر فرد در دوران کودکی آزار بیشتری را تجربه کرده باشد از میزان علایم روانی بیشتری در بزرگسالی برخوردار است.
مقایسه ی تاثیر آموزش رفتارهای دلبستگی با تن آرامی بر دلبستگی مادر با جنین و نوزاد در مادران نخست-باردار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این تحقیق با هدف مقایسه ی تاثیر آموزش رفتارهای دلبستگی و آموزش با تن آرامی بر دلبستگی مادر با جنین و نوزاد در مادران نخست باردار انجام شده است.
روش کار: دراین کارآزمایی بالینی، 126 خانم نخست باردار از جمعیت آماری زنان باردار مراجعه کننده به دو بیمارستان حافظ و شوشتری شیراز در سال 1389 به روش نمونه گیری آسان مبتنی بر هدف انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 42 نفری تحت آموزش تن آرامی، رفتارهای دلبستگی و گروه شاهد تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل فرم اطلاعات فردی و بارداری، پرسش نامه ی دلبستگی مادر با جنین کرانلی و برگه ی مشاهده ی رفتار دلبستگی مادر و نوزاد اوانت بود. برای گروه های آزمون، چهار جلسه ی دو ساعته ی آموزش رفتارهای دلبستگی و یا تن آرامی برگزار شد. گروه شاهد فقط مراقبت های معمول بارداری را دریافت نمودند. نمره ی دلبستگی مادر با جنین، قبل از مداخله و در پایان 1 ماه مداخله و پس از زایمان، در هر سه گروه، سنجیده شد. تحلیل داده ها با آزمون های مجذور خی، تحلیل واریانس، تی مستقل و تی زوجی و با نرم افزار SPSS نسخه ی 17 انجام شد.
یافته ها: میانگین نمره ی دلبستگی قبل از مداخله در سه گروه، اختلاف معنی داری نداشت (738/0=P) ولی بعد از مداخله، در سه گروه اختلاف معنی داری نشان داد (003/0=P). افزایش نمره ی دلبستگی در دو گروه آزمون بعد از مداخله، معنی دار بوده است (001/0>P)، ولی در گروه شاهد این اختلاف بعد از مداخله معنی دار نبوده است.
نتیجه گیری: آموزش رفتارهای دلبستگی و تن آرامی موجب افزایش دلبستگی مادر به جنین و نوزاد می گردد
اثربخشی آموزش شناختی-رفتاری گروهی بر دلبستگی، نگرش های ناکارآمد و میزان سازگاری زناشویی افراد متاهل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی میزان اثربخشی آموزش شناختی-رفتاری گروهی بر دلبستگی، نگرش های ناکارآمد و میزان سازگاری زناشویی افراد متاهل انجام شد.
روش کار: شرکت کنندگان این کارآزمایی بالینی، 16 نفر از متاهلین با سبک دلبستگی ناایمن و سازگاری زناشویی پایین بودند که به صورت در دسترس از مراجعین به مجتمع بهداشتی-درمانی شهرداری مشهد در سال 1390 انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 8 نفره ی آزمون و شاهد قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه با مقیاس های سبک های دلبستگی بزرگسالان کالینز و رید (RAAS)، سازگاری زناشویی لاک و والاس (LWMAS) و مقیاس نگرش های ناکارآمد (DAS) ارزیابی شدند. گروه آزمون در 8 جلسه ی هفتگی گروه درمانی شناختی-رفتاری (2 ماه) در مجتمع بهداشتی-درمانی شهرداری مشهد شرکت کردند. گروه شاهد نیز هم زمان تحت 8 جلسه آموزش مهارت های زندگی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون های مک نمار، تحلیل کوواریانس یک سویه و تی گروه های مستقل با کمک نرم افزارSPSSتحلیل شدند.
یافته ها: آموزش شناختی-رفتاری گروهی باعث کاهش معنی دار نگرش های ناکارآمد (001/0P<) و اضطراب و افزایش میزان وابستگی در روابط می شود و
می تواند به بهبود سبک دلبستگی بینجامد (005/0P<). هم چنین تعداد بیشتری از افراد گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد به سازگاری زناشویی رسیده اند. درصد بهبودی آزمودنی های گروه آزمون در تمام متغیرهای پژوهش بیشتر از درصد بهبودی آزمودنی های گروه شاهد بود.
نتیجه گیری: آموزش شناختی-رفتاری گروهی به عنوان یک رویکرد درمانی
می تواند در تغییر میزان وابستگی،اضطراب، نگرش های ناکارآمد و سبک های دلبستگی زوجین، موثر باشد.
ساخت پرسش نامه ی مقدماتی تشخیص لکنت تمارضی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: لکنت، اختلالی در روانی گفتار و زمان بندی الگوهای آن است که با علایمی مانند تکرار، کشیده گویی و قفل شدگی اصوات و هجاها مشخص
می شود. چالش انگیزترین خصوصیت لکنت، تغییرپذیری آن در موقعیت های متفاوت گفتاری می باشد. هنگامی که بحث تمارض و انتفاع نیز در این حیطه مطرح باشد پیچیدگی کار چند برابر می شود. هدف این تحقیق، ساخت پرسش نامه ای است که ضمن داشتن تمام اصول آماری و روان سنجی، قابلیت تفکیک لکنت واقعی و تمارضی را دارا بوده و با نتایج بالینی و تحقیقاتی نیز هم خوانی و تطابق داشته باشد.
روش کار: داده های این تحقیق کیفی با روش های اجرای پرسش نامه ی سنجش لکنت تمارضی، تکنیک های تسهیل گر روانی گفتار، مصاحبه ی ساختارمند و آزمون MMPI2 370 سئوالی به روش غیر نظام مند (نمونه در دسترس) جمع آوری گردید و با نرم افزارSPSS نسخه ی 18 و با آماره های توصیفی و پارامترهای روان سنجی تحلیل گردید. این مطالعه در 2 مرحله ی مقدماتی و اصلی جهت بررسی روایی و پایایی پرسش نامه ی مذکور انجام شد.
یافته ها:بر اساس این تحقیق یک پرسش نامه ی کوتاه (17 سئوالی) استاندارد با میزان اعتبار 884/0 و با رعایت تمام استانداردهای آماری ساخته شد.
نتیجه گیری: طبق نتایج، پرسش نامه ی فوق از لحاظ آماری با نتایج آزمون MMPI، تکنیک های تسهیل گر گفتاری و مصاحبه ی ساختارمند، همبستگی داشت. ضمنا
نحوه ی پاسخ فرد به تکنیک های تسهیل گر، امتیاز فرد در پرسش نامه تشخیص لکنت تمارضی و بررسی میزان لکنت در موقعیت های مختلف گفتاری حین مصاحبه،
مهم ترین موارد در تشخیص لکنت واقعی از تمارضی می باشند.
رابطه ی ساختار انگیزشی با باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ساختار انگیزشی به سازه ای اطلاق می شود که جهت گیری فرد را
درباره ی علایق، اهداف و دل مشغولی ها و آرزوهایش توصیف می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی مولفه های ساختار انگیزشی با باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر انجام شد.
روش کار: در این پژوهش همبستگی، 370 نفر از دانشجویان مشغول به تحصیل در سال 91-1390 دانشگاه فردوسی مشهد که از چهار دانشکده و دوازده رشته به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. هر یک از آزمودنی ها سه پرسش نامه ی علایق و دل مشغولی های شخصی، باورهای فراشناختی-30 سئوالی و راهبردهای کنترل فکر را تکمیل کردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه ی گام به گام و تجزیه و تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد.
یافته ها: مولفه های ساختار انگیزشی با مولفه های باورهای فراشناختی و راهبرد های کنترل فکر، رابطه ی معنی دار داشته (05/0P<) و مولفه های تنبیه، کنترل اجتماعی،ارزیابی مجدد، نگرانی و مجموع باورهای فراشناختی، ساختار انگیزشی را به طور معنی داری پیش بینی می کنند (001/0P<). ساختار انگیزشی در مردان و زنان در مولفه های میزان موفقیت و میزان خشنودی، تفاوت معنی دار دارد (05/0P<). هم چنین این ساختار در افراد متاهل و مجرد و بومی و غیر بومی در مولفه های میزان شانس و میزان ناخشنودی، تفاوت معنی دار دارد (05/0P<).
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن بود که کاهش باورهای فراشناختی مختل و راهبرد های کنترل فکر ناکارآمد باعث شکل گیری ساختار انگیزشی در جهت انطباقی خود می شود.