فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۶۱ تا ۲٬۰۸۰ مورد از کل ۶٬۱۱۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل و مؤلفه های حقوق شهروندی مؤثر در صلح، در جامعه انجام شده است. جامعه آماری اعضا هیئت علمی و دانشجویان دوره دکتری دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات بودند که در حدود 8000 تن بودند که 368 تن به صورت تصادفی برای انجام پژوهش انتخاب گردیدند. روش پژوهش از نوع توصیفی غیرآزمایشی و از نظر ماهیت کاربردی و از نوع تحلیل همبستگی می باشد. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه محقق ساخته در زمینه مؤلفه های حقوق شهروندی و مؤلفه های صلح در جامعه بود. ابزار تحقیق (پرسشنامه) از نوع محتوایی بود که با استفاده از دیدگاه و نظرات اساتید و متخصصین و از طریق روش دلفی به دست آمده بود. محاسبه پایایی پرسشنامه در قالب نرم افزار SPSSبا روش آلفای کرونباخ انجام شده و مقدار آن %98 به دست آمد. روش جمع آوری اطلاعات برای مبانی نظری مطالعه کتابخانه ای بود که از طریق کتب، فصلنامه های علمی - پژوهشی، مجلات و مقالات تخصصی انجام پذیرفته بود. اطلاعات میدانی نیز از طریق پرسشنامه انجام پذیرفت. سؤالات اصلی پژوهش حاضر عبارتند از: 1- عوامل و مؤلفه های صلح در جامعه کدامند؟ 2- نقش و تأثیر هریک از مؤلفه های حقوق شهروندی در ایجاد صلح در جامعه چه میزان می باشد؟ فرضیه های اصلی پژوهش شامل: 1- بین حقوق شهروندی و صلح در جامعه رابطه وجود دارد. 2- بین عوامل و مؤلفه های حقوق شهروندی مؤثر در صلح در جامعه رابطه وجود دارد. روش تجزیه و تحلیل تجزیه و تحلیل اطلاعات برای تبیین روابط مؤلفه های حقوق شهروندی با صلح در جامعه از طریق آزمون همبستگی انجام گرفته و برای تبیین نقش و اثربخشی هریک از مؤلفه های حقوق شهروندی در صلح در جامعه از تحلیل رگرسیون استفاده گردیده است.
طراحی مدل تحلیل ساختاری- تفسیری عوامل مؤثر بر ایجاد سقف شیشه ای بر اساس تحلیل دلفی (مطالعه موردی: زنان شاغل در ستاد شرکت ملّی پخش فراورده های نفتی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق از طریق تحلیل تفسیری-ساختاری (ISM)، به دنبال طراحی مدلی مبتنی بر دسته بندی و تفکیک عوامل مؤثر بر ایجاد سقف شیشه ای کارکنان زن شاغل در ستاد شرکت ملّی پخش فراورده های نفتی ایران بود. پژوهش حاضر در بازه زمانی یکساله بین آذر ماه 1395 - دی ماه 1396 انجام شد. روش پژوهش ترکیبی بود که در بخش کیّفی بر شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد سقف شیشه ای از طریق بررسی مبانی نظری و تئوریک و انجام تحلیل دلفی با مشارکت 20 متخصص به عنوان اعضای پانل مبتنی بود و در بخش کمّی نیز از طریق تشکیل ماتریس خودتعاملی ساختاری به دنبال مدل سازی ساختاری و تفسیری بود که در این بخش تعداد 30 نفر از متخصصان منابع انسانی (داخل و خارج از شرکت) مشارکت کردند. نتایج پژوهش نشان می دهد که اساسی ترین عامل سقف شیشه ای زنان در ستاد شرکت ملّی پخش فراورده های نفتی ایران بر اساس مدل طراحی شده، نبود قوانین حمایتی است، که این شاخص مربوط به مؤلّفه اصلی علل برون سازمانی و مؤلّفه فرعی علل سیاسی و مقرراتی در نتایج دلفی بودند. همچنین در بالاترین سطح و در واقع کم اثرترین عامل بر ایجاد سقف شیشه ای، شاخص عدم جوّ مناسب برای کار زنان، از علل ساختاری مؤلّفه اصلی درون سازمانی است.
الزام زوج به رعایت حق جنسی زوجه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیستم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸۰
33 - 50
حوزه های تخصصی:
یکی از حقوق زوجین نسبت به هم، حق رابطه ی جنسی است. برقراری صحیح این ارتباط نقش مهمی در حفظ و استحکام خانواده و پیشگیری از انحرافات احتمالی زن یا شوهر دارد. تحقیق حاضر با روش کتابخانه ای و تحلیلی توصیفی با استفاده از استنباطات فقهی و اصولی بیان می کند <em>که</em> مطابقآیه ی شریفه ی «عاشروهن بالمعروف» و «و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف»، زن و شوهر حقوق مساوی دارند و این حقی متضایف است یعنی در مقابل تکلیف زن که اطاعت از مرد در امور جنسی است، حقی هم از جانب مرد نسبت به زن قرار داده شده است و برقراری چنین توازنی -که تلازم حق و تکلیف است- به تعدیل و تنظیم روابط جنسی منجر خواهد شد. در غیر این صورت رضایت زناشویی خدشه دار می شود. دلیل این الزام، علاوه بر وجوب حسن معاشرت در روابط زوجین، ظهور اولیه ی تعبیر به حق در روایات به الزام، اطلاق حکم وضعی ناشی از حکم تکلیفی رابطه ی جنسی و نیز ارشادی مولوی بودن این نوع از حق است. به همین جهت اگر مرد حق زن را در این ارتباط رعایت نکند و زن از انجام دادن عمل زناشویی سرپیچی کند، حکم ناشزه به او داده نمی شود.
تبیین جامعه شناختی تعیین کننده های فرهنگی جهت گیری پوششی زنان (مطالعه موردی: زنان 15 تا 49 ساله شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال نهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
125 - 150
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت و تبیین تعیین کننده های فرهنگی جهت گیری پوششی زنان است. جامعه آماری پژوهش، زنان گروه سنی 15 تا 49 ساله شهر شیراز در سال 1396 می باشند که به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله، 550 زن از بین محله های مناطق دهگانه شهر شیراز به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته، شامل 43 گویه است که روایی سازه آن(65/0) و پایایی آن(78/0) می باشد. برای تجزیه و تحلیل روابط ساختاری تعیین کننده های فرهنگی پژوهش، از مدل معادلات ساختاری و نرم افزار Lisrel استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که رسانه های نوین ارتباطی خارجی با بارعاملی (41/0)، شبکه های مجازی با بارعاملی (45/0)، گسترش ارزش های فمینیستی با بارعاملی (43/0)، مصرف گرایی با بارعاملی (51/0)، لذت گرایی با بارعاملی (36/0) و نگرش نسبت به زن با بارعاملی (13/0)، به عنوان پیش بینی کننده های فرهنگی، نقشی تعیین کننده در شکل دهی و جهت گیری پوششی زنان مورد مطالعه داشته اند. شاخص های برازش مدل ساختاری پژوهش نیز ضمن تأیید فرضیه ها، نشان می دهند که مدل تدوین شده از حمایت چارچوب نظری و ادبیات پژوهش برخوردار است و پیش بینی کننده های درون مدل در مجموع با بارعاملی (55/0) همبستگی نیرومندی با جهت گیری پوششی داشته و 30% از تغییرات جهت گیری پوششی زنان را تبیین می کنند. ضمن آن که در این پژوهش، رسانه های داخلی و سیالیت هنجارهای دینی نقشی تعیین کننده در جهت گیری پوششی زنان نداشته اند.
اثر بخشی آموزش بخشایشگری بر افزایش عواطف مثبت و همدلی زنان مطلقه تحت پوشش بهزیستی شهرستان دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی آموزش بخشایش گری بر افزایش عواطف مثبت و همدلی زنان مطلقه تحت پوشش بهزیستی شهرستان دزفول در سال 1392 بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و کاربردی با طرح پیش آزمون – پس آزمون به همراه گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل 67 نفر از زنان مطلقه تحت پوشش بهزیستی شهرستان دزفول بود که از بین آن ها، نمونه ای مشتمل بر 30 نفر با شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب، سپس آن ها به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره جایگزین شدند و مداخله آموزشی به مدت 6 جلسه و هر جلسه 90 دقیقه، هفته ای یک بار برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های انگیزه های بین فردی مرتبط با آسیب (1998)، عواطف مثبت و منفی (1988)، صفت همدلی باتسون (1997) بود؛ هر دو گروه از شرکت کنندگان، قبل و بعد از مداخله و در دوره پیگیری به آن ها پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و t همبسته و نرم افزار SPSS 22 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش بخشایش گری بر انگیزه های بین فردی مرتبط با آسیب و مؤلّفه های آن (اجتناب و دوری انتقام) عواطف مثبت و منفی و همدلی تأثیر مثبت معناداری داشته است. لذا آموزش بخشایش گری، رویکردی مفید و مناسب برای کاهش رنج های عاطفی و مشکلات برخاسته از طلاق زنان است.
تأثیر سبک زندگی امروزی زنان بر میزان فرزندآوری؛ مطالعه موردی شهر قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال نهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
39 - 72
حوزه های تخصصی:
از آن جا که زنان همواره به عنوان مقصد اصلی سیاست های جمعیتی می باشند، این تحقیق به تبیین سبک زندگی امروزی زنان پرداخته و تأثیر آن را در میزان فرزندآوری آن ها بررسی کرده و با توجه به نظرات آنتونی گیدنز که سبک زندگی را طیفی از عملکردها، نگرش ها، رفتارها، بینش ها، سلایق و فعالیت های روزمره می داند و تلفیق آن با تئوری های انگیزش به ویژه انتقال دوم جمعیتی با رویکرد تحلیل سطح فردی به ارائه ی مدل پرداخته است، پژوهش حاضر از نظر هدف، یک تحقیق کاربردی و از نظر شیوه ی جمع آوری اطلاعات، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق زنان 15 تا 45 سال شهر قزوین هستند و حجم نمونه نیز 400 نفر است که از طریق پرسش نامه محقق ساخته، اطلاعات جمع آوری شده، پایایی پرسش نامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و روایی محتوایی پرسش نامه با استفاده از ضریب لاوشه مورد تأیید قرار گرفت. جهت بررسی فرضیات نیز از روش های همبستگی و رگرسیون استفاده شد. یافته های این تحقیق نشان می دهند که سبک زندگی زنان امروزی در جهت دستیابی به وسایل لازم برای محقق ساختن خویشتن است که این مقصد با کنش فرزندآوری در تعارض است. بنابراین زنان سعی می کنند به طور اصولی، نابرابری های موجود را به میزان دلخواه تغییر دهند. لذا همان گونه که یافته های این تحقیق نشان می دهد، بیشترین تأثیر تمایل کم فرزندآوری در زنان در دو مؤلفه ی گرایش و تغییر وضعیت سیاسی و اجتماعی خود را نشان می دهند. در این زمینه می توان با بهره مند شدن از روش های تغییر بینش، گرایش و رفتار و تلاش در جهت استحکام وضعیت حقوقی و اجتماعی زنان، آنان را با سیاست های جدید جمعیتی کشور همراه ساخت.
اثربخشی آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و سبک های مقابله ای زنان سرپرست خانوار
منبع:
زن و فرهنگ سال نهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۵
49-60
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و سبک های مقابله ای زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر رشت انجام گرفت. که از میان آن ها به روش نمونه گیری در دسترس، تعداد30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) به صورت تصادفی ساده جایگزین شدند. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. به گروه آزمایش، 8 جلسه 90 دقیقه ای برنامه ی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی آموزش داده شد. ابزار اندازه گیری پرسش نامه ی انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) و پرسش نامه سبک های مقابله ای جالوویس و پاورز (1984) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون کوواریانس چندمتغیری مانکوا تجزیه وتحلیل شد. یافته ها نشان داد آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و سبک های مقابله ای رویارویی و آرام کننده گروه آزمایش اثربخش است و بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0>P).
عوامل مؤثر بر توانمندشدن زنان نخبه ی سیاسی (مورد مطالعاتی: زنان نماینده در مجلس شورای اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال نهم تابستان۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
101-127
حوزه های تخصصی:
«توانمندشدن سیاسی» فرصت پرداختن شمار زیادی از شهروندان به امور سیاسی است؛ یکی از مهم ترین شاخص های آن، افزایش «مشارکت سیاسی» در سطح تصمیم سازی است. مقاله ی حاضر با هدف پاسخ به این پرسش کلی نگاشته شده که «توانمندشدن زنان در عرصه ی سیاست»، چیست و با چه متغیرهای زمینه ای شکل می گیرد. جامعه ی آماری این پژوهش را زنان نخبه در عرصه ی سیاست تشکیل می دهند و روش شناسی، مبتنی بر بهره گیری از تکنیک تحلیل محتوای کمی و کیفی و تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته در جمع آوری داده ها و متون مصاحبه هاست؛ در راستای ساماندهی داده های استخراج شده و ارایه الگوی نهایی نیز از نرم افزار تحلیل داده های کیفی مکس کیو.دی. اِی استفاده شده است. بر اساس یافته های پژوهش، توانمندشدن سیاسی دارای دو بعد اصلی «مشارکت و کنشگری سیاسی» و «نخبگی سیاسی» است و زنان نخبه ی سیاسی در مسیر توانمندشدن، از چهار محیط فردی، خانوادگی، سیاسی و اجتماعی متأثر هستند که از این میان، محیط خانوادگی بیشترین اثرگذاری را بر این زنان و توانمندی هایشان دارد. پس از این، محیط سیاسی و زمینه های تشویقی این حوزه، بر شکل گیری و میزان توانمندشدن این زنان اثرگذار است. پژوهشگر در مجموع 18 مقوله ی درجه ی 1و2 و 522 عبارت معنایی را شناسایی نموده و آن را در ترسیم مدل نظری مبتنی بر میدان به کار برده است
اثربخشی مشاوره فردی مبتنی بر آسیبهای فضای مجازی بر کیفیت رابطه زناشویی زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی اثربخشی مداخلات مبتنی بر آسیبهای فضای مجازی بر کیفیت رابطه زناشویی زنان انجام شده است. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان شهر اصفهان است که به فرهنگسراها مراجعه کرده و بر اساس پرسشنامه آسیبهای فضای مجازی از این ناحیه آسیب دیده بودند که از آن میان 32 زن متأهل، که میانگین نمره آنها در ارتباط با پرسشنامه آسیبهای فضای مجازی به طور معناداری بیش از میانگین بوده است در دو گروه آزمایشی و کنترل گمارده شدند. سپس هر دو گروه پرسشنامه کیفیت رابطه فلیچر و برادبوری (2000) را پر کردند و مداخلات مبتنی بر آسیبهای فضای مجازی در ده جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آموزش اجرا شد. در حالی که گروه کنترل هیچ مداخلاتی دریافت نکردند. در پایان هر دو گروه به پرسشنامه کیفیت رابطه پاسخ دادند. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که مداخلات مبتنی بر آسیبهای فضای مجازی بر کیفیت رابطه زناشویی زنان متأهل در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری تأثیر معناداری داشته است و می تواند به عنوان مداخله مؤثر در جهت ارتقای کیفیت رابطه زناشویی زنان متأهل آسیب دیده از فضای مجازی مورد استفاده قرار گیرد.
کاوش در چگونگی حل مسئله در بین همسران تازه ازدواج کرده ی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و یکم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۱
83 - 109
حوزه های تخصصی:
زندگی زناشویی بخش مهمی از زندگی هر انسان است. بسیاری از افراد بخش بزرگی از زندگی خود را در این مرحله سپری می کنند و در این مسیر ممکن است با فراز و نشیب هایی روبه رو شوند. پدید آمدن اختلاف در بین همسران امری طبیعی است، ولی چگونگی مواجهه با آن آینده ی روابط را رقم می زند. مطالعه ی حاضر، پژوهشی کیفی است که توصیف و مستندکردن استراتژی های مواجهه با مسئله در رابطه ی بین همسران تازه ازدواج کرده ی شهر اصفهان را بررسی کرده است. هدف از انجام این مطالعه دستیابی به منظومه ی مفهومی همسران تازه ازدواج کرده از راهبردهای حل مسئله ی آنهاست، بر این اساس از اصول و قواعد روش شناسی نظریه ی زمینه ای برای تحلیل داده های به دست آمده استفاده شد. میدان مطالعه شده در این پژوهش همسران متأهل شهر اصفهان هستند که براساس قاعده ی نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. با استفاده از مصاحبه ی نیمه ساختاریافته در مجموع با 14 نفر (7 زن و 7 مرد) مصاحبه شد. در تحلیل اطلاعات گردآوری شده 119 مفهوم، 16 مقوله و دو مقوله محوری به دست آمد. یافته ها حاکی از آن است که همسران تازه ازدواج کرده یا با بهره گیری از مهارت و یا با روی آوری به طبیعت با مسائل و اختلافات زناشویی مواجه می شوند.
عصر تصویر بی حجابی و بی حجابی اجباری بررسی وضعیت تصویر بی حجابی در دوره پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۶ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
339 - 358
حوزه های تخصصی:
درباره مواجهه جامعه ایران با پدیده حجاب (به خصوص حجاب زنانه)، دو دیدگاه به ظاهر متفاوت وجود دارد؛ اول مقاومت مردم در برابر بی حجابی اجباری (کشف حجاب) در دوره رضاخان پهلوی و دوم مطابق با برخی از دیدگاه ها، واکنش به حجاب اجباری یا قانون حجاب در دوره جمهوری اسلامی. در دوره اول، در ذیل سیاست های «تجدد آمرانه» غربی، بی حجابی و در دوره دوم حجاب امری تحمیلی محسوب می شود. بین این دو دوره، حکومت 37 ساله پهلوی دوم قرار دارد که به رغم استمرار سیاست های تحمیل بی حجابی، کمتر مورد تحلیل قرار گرفته است. تحمیل بی حجابی در این دوره، برخلاف دوره پهلوی اول، مستقیماً در صحنه واقعی اجتماعی نبود، بلکه از طریق گسترش تصاویر رسانه ای و تبلیغاتی و تأثیر بر ناخودآگاه ذهن کنشگران اجتماعی صورت گرفت. به علاوه، این سیاست ها از دهه 1340 با طرح توسعه سرمایه داری پیوند خورد. در این مقاله، برای بیان ویژگی تصویری بی حجابی، از تعبیر «تصویر بی حجابی» استفاده شده است. این تصویر از اندام زنانه یا مردانه عمدتاً تحت تأثیر صنایع سینما و موسیقی پس از جنگ جهانی دوم گسترش یافت. پیش از آن، آشکار شدنِ تصاویر بی حجاب از اندام زنانه یا مردانه چندان رایج نبود یا حداقل نشانه تجدد، ترقی و شخصیت تلقی نمی شد. در مقاله حاضر، با استفاده از نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و چارچوب روشی صنعت فرهنگ، که در نیمه دوم قرن بیستم صورت بندی شد، به بررسی وضعیت تصویر بی حجابی و تأثیر سیاست های پهلوی دوم بر آن خواهیم پرداخت. در نتیجه گیری، اولاً اشاره خواهیم کرد که توجه به ویژگی تصویری تحمیل بی حجابی، که از دوره پهلوی دوم شروع شد، می تواند دو دیدگاه به ظاهر متضاد درباره واکنش جامعه ایران به حجاب را توضیح دهد. ثانیاً، با توجه به استمرار تصاویر رسانه ا ی در دوره جمهوری اسلامی، پژوهش درباره منازعه تصویر باحجاب تصویر بی حجاب ضرورت دارد.
دیپلماسی رسانهای و حقوق بشر با تأکید بر حقوق شهروندی
حوزه های تخصصی:
در عصر جهانی شدن با انقلاب اطلاعات ، رشد سریع تکنولوژی های ارتباطی و ظهور رسانه ها این حقیقت را آشکار نمود که شکل نوینی از دیپلماسی با استفاده از رسانه های ارتباط جمعی وارد عرصه معادلات بین المللی شده است و تحولات بی بدیلی را در عرصه داخلی و خارجی کشورها رقم می زند . با توجه به روند جهانی شدن که به طور فزاینده در حرکت است ، نوعی از دیپلماسی نوین که " دیپلماسی رسانه ای " خوانده می شود ، به عنوان یکی از شاخه های اصلی فعالیت های دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ، بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای به ویژه قدرتمند جهانی را به خود اختصاص داده است که در این عرصه حقوق بشر جایگاه ویژه ای دارد. رسانه ها اعم از دیداری یا شنیداری، مکتوب یا الکترونیک، واقعی یا مجازی به عنوان رکن چهارم دموکراسی تأثیر بسیار زیادی بر گسترش و ترویج حقوق بشر داشته اند که در این مقاله نویسنده قصد دارد بر تأثیر رسانه بر حقوق شهروندی پژوهش علمی را صورت دهد
تعارض نقش زنان در خانه و کار: ماهیت و پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با عنایت به افزایش حضور زنان در بازار اشتغال از یک سو و احتمال تعارض نقش آن ها در دو حوزه کیّفیت زندگی خانوادگی و کاری، مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان، ماهیت و شکل این تعارض و کیّفیت تأثیر آن بر کیّفیت زندگی در دو قلمرو خانواده و کار اجرا شد. روش تحقیق پیمایش بود که در بین 1451 نفر از زنان شهری شاغل (متأهل دارای حداقل یک فرزند) در بخش های دولتی (1066 نفر) و خصوصی (385 نفر) در 9 استان کشور و با تلفیقی از روش های خوشه ای، طبقه بندی متناسب و در دسترس انجام شد. یافته ها نشان داد زنان شاغل تعارض کمی را در تمام اَشکال شش گانه تعارض و همچنین در مقیاس کل تعارض نقش تجربه می کنند و توازن نقش ها در آن ها بالاست. به هر دلیل، تعارض کار-خانواده مبتنی بر فشار، زمان و رفتار به ترتیب شایع ترین شکل تعارض در نقش های زنان در خانواده و کار هستند. همچنین، از یک طرف تعارض نقش زنان با هر دو حوزه کیّفیت زندگی خانوادگی و کیّفیت زندگی کاری رابطه منفی دارد و از طرف دیگر تأثیر این تعارض نقش بر کیّفیت زندگی کاری بیشتر از کیّفیت زندگی خانوادگی است. به عبارتی، تعارض نقش زنان، بیشتر روی کیّفیت زندگی کاری آن ها تأثیر گذاشته است تا کیّفیت زندگی خانوادگی. دلالت یافته ها بر آن است که درباره تداخل نقش های زنان در خانواده و کار، بیشتر کار موجب اختلال در زندگی آن ها می شود تا اینکه زندگی در کار اختلال ایجاد کند و از دلایل اصلی این تعارض، الگوی سنّتیِ تقسیم کار جنسیّتی و عدم بلوغ سیاست خانواده در ایران است.
بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر همسرآزاری با تأکید بر نقش نظام مردسالاری در خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۶ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
131 - 147
حوزه های تخصصی:
یکی از آسیب های اجتماعی که جامعه را تهدید می کند همسرآزاری است که خود را به اشکال مختلف در نهاد خانواده نشان می دهد. مقاله حاضر با هدف شناسایی ارتباط بین عوامل اجتماعی مؤثر بر همسرآزاری در سال 1395 نگاشته شده است. رابطه مذکور، با اتخاذ رویکرد توصیفی تحلیلی و با استفاده از ابزار پرسش نامه مطالعه و با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شده است. جامعه آماری شامل 120 نفر از زنان متأهل مراجعه کننده به مجتمع قضایی شهرستان شاهرود بود که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند. نتایج به دست آمده نشان می دهد نگرش مردسالارانه ارتباط مؤثر و معناداری بر همسرآزاری دارد. همچنین، تفاوت معناداری بین همسرآزاری در سنین مختلف به دست آمد. نتیجه نهایی پژوهش این بود که با توجه به شاخص های نظام مردسالاری، هرقدر روابط نابرابر قدرت، سلطه مردان بر زنان، نظام سلطه پدرسالارانه، برتری طبقه مردان بر زنان و ستم بر زنان در جامعه بیشتر باشد، میزان همسرآزاری در خانواده و نقش نظام مردسالاری در شکل گیری و شیوع آن نیز بیشتر می شود.
تحلیل نشانه شناختی روایت اقلیت دوچندان در هنر لورنا سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
333 - 350
حوزه های تخصصی:
تأثیرگذارترین دیدگاه در زمینه فمنیسم سیاه، که جنسیت گرایی و نژادپرستی را هم پیوند می داند، نظریه نقطه اشتراک است. اقلیت دوچندان به شهروندانی گفته می شود که قربانی کاستی های برآمده از نقطه اشتراک اند. آثار تحلیل شده در این مقاله به برشی چهارساله از فعالیت هنری لورنا سیمپسون، یکی از روایت گران مهم هنری اقلیت دوچندان، تعلق دارند. این پژوهش یک موردکاوی نشانه شناختی با رویکرد تحلیلی تفسیری و با هدف توسعه ای است که داده های کیفی آن به شیوه اسنادی داده اندوزی شده اند. نظام/ رمزگان در این نوشتار هنر فمنیستی است و گفتاری که درون این نظام شکل گرفته سبک شخصی سیمپسون. بافت در این مقاله جریان فمنیسم سیاه است و آثار سیمپسون متن هایی آفریده شده درون این بافت. در آثار سیمپسون رمزگان های زبانی و تصویری همنشینی دارند. مهم ترین نشانه در آثار او شخصیت های بی چهره ای اند که نماینده همه زنان رنگین پوست به شمار می روند. سیمپسون حمله به جنسیت و نژاد را همبسته با یکدیگر می داند و گستاخی بخشی از جامعه در تعیین هویت برای دیگران را نمایش می نهد و هم زمان ریشه های نیاکانی شهروندان رنگین پوست را بدان ها یادآوری می کند. سیمپسون تلاش دارد تصویر کلیشه ای برساخته شده از بانوی رنگین پوست درون نظم نمادین بصری جامعه اش را نشانه شکنی و سپس این نشانه را بازتعریف کند و بدان معنا و کارکردی تازه ببخشد.
سبک فرزندپروری و احساس تحقیرشدگی مطالعه زنان بالای 15 سال ساکن در مناطق ده گانه شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
351 - 380
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، تحلیل و تبیین جامعه شناختی تحقیرشدگی بین زنان و ارتباط آن با سبک های مختلف فرزندپروری است. این تحقیق توصیفی و تحلیلی کمی است که با روش پیمایش انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش را کل زنان بالای 15 سال ساکن در شهر تبریز تشکیل می دهند. نمونه گیری از نوع خوشه ای چند مرحله ای و حجم نمونه برابر با 400 نفر بوده است. ابزار تحقیق پرسش نامه بوده که در متغیر سبک فرزندپروری از پرسش نامه استاندارد بامریند استفاده شده و در احساس تحقیر شدگی، پرسش نامه محقق ساخته بوده است. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند. براساس نتایج توصیفی تحقیق، میانگین تحقیرشدگی بین زنان نسبتاً کم و میانگین ابعاد فرزندپروری در بعد آسان گیر در حد نسبتاً کم، در بعد مقتدرانه نسبتاً کم و در بعد استبدادی نسبتاً زیاد است. تحقیرشدگی با دو بعد فرزندپروری استبدادی و فرزندپروری مقتدرانه رابطه معناداری نشان می دهد. طبق دیدگاه های مطرح شده در زمینه فرزندپروری، تربیت منفی تحقیرشدگی بالایی را به همراه دارد، ولی ممکن است این تحقیر شدگی چنان با رفتار های عادی و روابط روزمره عجین شود که به منزله امری عادی تلقی شود. درواقع، هرچقدر به تعامل برابر نگر در بعد خانوادگی تأکید بیشتری شود، به همان میزان افراد تحقیرشدگی کمتری را تجربه خواهند کرد.
بررسی شخصیت پردازی زنان در آثار هارولد پینتر با تمرکز بر بازگشت به خانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
435 - 449
حوزه های تخصصی:
هارولد پینتر، نمایش نامه نویس برنده جایزه نوبل، یکی از نویسندگان بنام معاصر جهان است. نقش زنان در آثار او همواره در میان منتقدان مورد بحث بوده است. بسیاری از آثار او پرسوناژ زن ندارند و در مابقی آثاری که پرسوناژ زن دارند، این شخصیت ها کارکردهای جنسیتی پربحثی را از خود به نمایش می گذارند و گاه در کلیشه های رایج از این شخصیت ها می گنجند. در این پژوهش، تلاش می شود بازنمایی شخصیت های زن در آثار او، و به ویژه نمایش نامه چالش برانگیز بازگشت به خانه بررسی شود. بسیاری از منتقدان این متن را به منزله متنی فمنیستی و بسیاری دیگر متنی ضدزن خوانده اند. این پژوهش ابتدا با بررسی این نظریات تلاش می کند نشان بدهد چطور هر دو دیدگاه در این اثر قابل جست وجوست و چگونه پینتر با استفاده از تمهیدهای خاص کلامی و نمایشی اش، در بازگشت به خانه ، از ساخت پدرسالار خانواده، و به تبع آن جامعه، مرکززدایی می کند.
شناسایی عوامل مؤثر در خشونت علیه زنان شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال نهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
133 - 152
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر در خشونت علیه زنان شهر اهواز صورت گرفته است. داده های این تحقیق با روش پیمایش و با استفاده از پرسش نامه ی خودسنجی از نمونه ای با حجم 200 نفر از زنان متأهل مراجعه کننده به دستگاه قضایی به علت واقع شدن خشونت علیه آن ها توسط همسر خویش به روش نمونه گیری در دسترس جمع آوری شد. فرضیات از طریق ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی گروه های مستقل و رگرسیون چند متغیره آزمون گردیدند. روایی پرسش نامه از طریق روایی صوری مورد سنجش قرار گرفت و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد. ضرایب به دست آمده برای متغیرها 65/0 به دست آمد که براین اساس می توان نتیجه گرفت که ابزار پژوهش ابزاری پایا و اعتمادپذیر بود. نتایج پژوهش نشان داد که بین پذیرش اقتدار مرد در خانواده، جامعه پذیری جنسیتی، داشتن اقتدار و سلطه ی مرد، اعتیاد شوهر، دخالت خانواده ی مرد، نبود حمایت اجتماعی در خشونت علیه زنان رابطه ی معنی داری مشاهده شد. بنابراین هر چه پذیرش اقتدار مرد در خانواده<strong>، </strong>جامعه پذیری جنسیتیزنان، اقتدار و سلطه ی مرد در خانواده، دخالت اطرافیان زن و مرد و نبود حمایت اجتماعی زنان افزایش یابد، خشونت علیه آن ها نیز افزایش می یابد. هم چنین خشونت علیه زنان در بین زنان دارای شوهر معتاد بیشتر از زنان دارای شوهر غیرمعتاد بوده است. از بین متغیرهای مستقل، به ترتیب بیشترین سهم را در میزان خشونت علیه زنان، پذیرش اقتدار مرد با (387/0= β)، دخالت خانواده مرد با (373/0=β)، اقتدار و سلطه ی مردانه با (241/0 = β)، نبود حمایت اجتماعی با (224/0 = β) و جامعه پذیری جنسیتی با (223/0 = β) دارند.
تحلیل جنسیتی سرمایه اجتماعی و سلامت روان در سطح محله (مطالعه موردی شهروندان 18 سال و بالاتر شهر ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال نهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
105 - 132
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تفاوت میزان سرمایه اجتماعی و سلامت روان در محلات شمال و جنوب شهری بر حسب جنسیت و همچنین مطالعه تأثیر سرمایه اجتماعی بر سلامت روان می باشد. تحقیق حاضر به روش پیمایش اجرا شده و اطلاعات با استفاده از ابزار پرسشنامه جمع آوری شده است. جامعه آماری تحقیق، شامل افراد 18 سال و بالاتر شهر ساری می باشد و حجم نمونه 450 نفر می با شد. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که میزان سرمایه اجتماعی محله ای در محلات شمال و جنوب شهر ساری دارای تفاوت معنادار می باشد. به این صورت که میانگین سرمایه اجتماعی در محلات جنوب شهر (3.58از5) بیشتر از محلات شمال شهر (1.78از5) می باشد. همچنین میانگین سلامت روان در محلات شمال و جنوب شهر دارای تفاوت معناداری می باشد. به طوری که محلات جنوب شهر از سلامت روان بالاتری نسبت به محلات شمال شهر برخوردار می باشند. میانگین سرمایه اجتماعی و سلامت روان در بین زنان و مردان در محلات شمال و جنوب شهر ساری تفاوت معناداری وجود دارد. یافته ها نشان می دهد که مردان از سلامت روان بالاتری نسبت به زنان برخوردار می باشند؛ در حالی که زنان میانگین بالاتری از سرمایه اجتماعی محله ای را به خود اختصاص داده اند.
فراتحلیل مطالعات انجام شده در حوزه طلاق در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مساله طلاق و عوامل موثر بر آن از جمله موضوعاتی است که در دهه های اخیر اندیشمندان اجتماعی را بسیار به خود مشغول داشته است. طلاق در ابعاد گوناگون تاثیر فزاینده ای بر زندگی انسان ها می گذارد. این مقاله با استفاده از مرور سیستماتیک، 19 پژوهش صورت گرفته در حوزه طلاق در بازه زمانی( 1395- 1381) را انتخاب و مورد فرا تحلیل قرار داده است. مقاله به دو بخش اصلی تقسیم شده است. در بخش اول به ارزیابی روشی، محتوایی و ساختاری تحقیقات پرداخته شده است و در بخش دوم مهم ترین علل و راهکارهای طلاق مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از بررسی تحقیقات انجام شده در حوزه طلاق نشان می دهد در سطح نظری بیشتر از نظریه های خرد همچون مبادله و همسان همسری استفاده شده است. همچنین در بخش عوامل موثر بر طلاق عواملی همچون؛ مداخله اقوام و اطرافیان، اعتیاد، تفاوت ارزش ها و عدم تفاهم (میان عوامل اجتماعی) و عواملی مانند بیکاری و مشکل امرار معاش (در میان عوامل اقتصادی) بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند. راهکارهای ارائه شده نیز به چهاردسته نهادهای فرهنگی و اجتماعی، آموزشی، اقتصادی و حمایتی، قانون گذار و نظارتی تقسیم شده است که بیشتر راهکارها متوجه جنبه های آموزشی و خانوادگی بوده است. می توان با افزایش مهارت و دانش ارتباطی بین زن و مرد، ترسیم دقیق و کارشناسانه پیامدهای روانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی طلاق به منظور جلوگیری از اخذ تصمیمات فوری و کم کردن پدر سالاری در خانواده شاهد کاهش میزان طلاق بود.