فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۸۱ تا ۲٬۹۰۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف: تا کنون موارد معدودی از اختلال ساختگی، با علایم روانپزشکی در کودکان گزارش شده است. آشنایی با چنین بیمارانی می تواند به درمانگران لزوم مدنظر قرار دادن این تشخیص را یادآوری کند.
روش: در این نوشتار یک کودک هشت ساله، توسط مادربزرگ خود برای درمان علایم وسواسی ارجاع داده شده است. این کودک در سه سال گذشته برای درمان این علایم به پزشکان مختلف مراجعه کرده و تحت درمان با فلوکستین تا 60 میلی گرم در روز بوده است.
یافته ها: در طی دوره درمان هیچگاه بهبودی مشاهده نشد. در بررسی های به عمل آمده، هیچ علامت وسواسی در کودک ملاحظه نشد. عملکرد کودک در حوزه های تحصیلی و بین فردی کاملا طبیعی بود. مادر بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی پارانویید بود و کودک از این مساله رنج می برد. کودک با مادربزرگ خود زندگی می کرد و ارتباط عاطفی مناسبی با مادر و مادربزرگ خود نداشت. کودک از قول مادربزرگ خود، اظهار می کرد که رعایت شدید بهداشت می تواند مانع ابتلای او به بیماری مشابه مادرش شود. مادربزرگ بیمار از احساس گناه ناشی از عدم درمان مناسب دخترش رنج می برد. او دارو را با دو برابر مقدار تجویز شده به کودک می داد و اصرار بر تغییر یا افزایش دارو با توجه به عدم پاسخ کودک به درمان داشت.
نتیجه گیری: با توجه به بررسی های به عمل آمده، تشخیص اختلال ساختگی وکالتی برای کودک گذاشته شد. جدا کردن کودک از مادربزرگش، و جلسات روان درمانی حمایتی موجب بهبود علایم وسواس کودک شد.
اثر بخشی برنامه آماده سازی شغلی به روش گروهی بر هویت شغلی مغشوش دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور اثر بخشی برنامه آماده سازی شغلی به روش گروهی بر هویت شغلی مغشوش دانشجویان دختر انجام گرفت . جامعه آماری پژوهش را دانشجویان دختر دانشگاه علامه طباطبائی تشکیل می داد. روش نمونه گیری داوطلبانه بود و11 نفر در گروه آزمایش و 11 نفر در گروه کنترل قرار گرفت. ابزار پژوهش پرسشنامه هویت شغلی دایلاس بود. این پژوهش یک طرح نیمه تجربی بود. در این پژوهش از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد برنامه آماده سازی شغلی به روش گروهی بر هویت شغلی مغشوش دانشجویان دختر در سطح 5% معنادار بوده است. همچنین برنامه آماده سازی شغلی به روش گروهی در سطح 05/0 باعث کاهش نمرات افراد در گروه آزمایش گردید وموجب تبدیل آن به هویت شغلی موفق گردید.
مقایسه حساسیت بین فردی و ابراز وجود در افراد وابسته به مواد مخدر و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی حساسیت بین فردی و ابراز وجود در افراد وابسته به مواد و عادی انجام گرفته است. روش: روش این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری این تحقیق را تمام معتادان به مواد مخدر شهر تبریز تشکیل می دادند که در زمان انجام پژوهش به مراکز ترک اعتیاد مراجعه کرده بودند. برای نمونه گیری 30 نفر معتاد با روش نمونه گیری خوشه ای و30 نفر همتای غیر معتاد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و برای جمع آوری داده ها پرسشنامه های ابراز وجود گمبریل و ریچی(1975) و حساسیت بین فردی بایس و پارکر (1989) در میان دو گروه اجرا شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد حساسیت بین فردی و ابراز وجود در افراد معتاد و غیر معتاد تفاوت دارند. افراد معتاد نسبت به افراد عادی حساسیت بین فردی بیشتر و جرأت ورزی کمتر نشان دادند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهند، افرادی که قادر به ابراز خودشان نیستند و در روابط بین فردی حساسیت به خرج می دهند، یعنی نسبت به طرد حساس می شوند به احتمال بیشتری در معرض وابستگی مواد هستند و این امکان وجود دارد که با آموزش این مهارت ها از ابتلای افراد به این معضل جلوگیری نمود.
رابطه جوّ سازمانی مدارس با استرس شغلی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه جوّ سازمانی با استرس شغلی معلمان در مدارس ابتدایی شهر مشهد بود. 143 نفر از معلمان مدارس از میان 215 نفر انتخاب شدند و به دو پرسشنامه استاندارد شده جوّ سازمانی و استرس شغلی پاسخ دادند. نتایج نشان داد بین جوّ سازمانی و استرس شغلی رابطه معناداری وجود دارد. یافته ها حاکی از آن بود که بین متغیر ساختار سازمانی، مسئولیت و پاسخگویی، پاداش، صمیمیت، حمایت مدیران از معلمان و هویّت سازمانی با استرس شغلی معلمان رابطه معکوس و معنادار است. همچنین بین متغیر خطرپذیری مدیران و تعارض در جوّ سازمانی با استرس شغلی معلمان رابطه معناداری وجود نداشت و تنها بین متغیر استانداردهای سازمانی با استرس شغلی معلمان رابطه مثبت و معنادار بود. از بین مؤلّفه های جوّ سازمانی؛ متغیر صمیمیت و دوستی در سازمان، پاداش در سازمان، ساختار سازمانی، حمایت و پشتیبانی مدیران از معلمان و استاندارد سازمانی پیش بینی کننده استرس شغلی معلمان بود.
ابزارهای روانشناختی: سنجش حافظه ی دیداری
حوزه های تخصصی:
مقایسه شیوه های حل مساله و سبک های تفکر در افراد مصرف کننده مواد و افراد غیرمعتاد
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه اعتیاد به مواد مخدر و سوءمصرف مواد به صورت یک معضل اجتماعی ـ روانی درآمده است که کشورهای مختلف و جوامع انسانی را به شدت تهدید می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوه های حل مساله و سبک های تفکر در افراد مصرف کننده مواد و مقایسه آن با افراد عادی بود.
روش: به این منظور 100 شرکت کننده (50 نفر افراد مصرف کننده مواد و 50 نفر افراد عادی) انتخاب شدند و به پرسشنامه های شیوه های حل مساله و سبک های تفکر به صورت انفرادی پاسخ دادند.
یافته ها: نتایج نشان داد که شیوه های حل مساله و سبک های تفکر افراد مصرف کننده مواد و افراد عادی با هم متفاوت است. افراد وابسته در مقایسه با افراد غیر وابسته کمتر از شیوه های حل مساله خلاقیت و تقرب بهره می جویند. همچنین افراد وابسته در مقایسه با افراد غیر وابسته از سبک های تفکر قانون گذاری، قضایی، گروه سالاری، جزئی، درونی و آزاد منشی کمتر استفاده می کنند.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از تفاوت افراد در سبک های حل مساله و تفکر است و می تواند در پیشگیری از اعتیاد مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی مداخلات شناختی - رفتاری مدیریت استرس بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به آسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مداخلات روانشناختی می تواند به واسطه بهبود وضعیت جسمی - روانی و اجتماعی سهم به سزایی در ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم داشته باشد. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی - رفتاری بر کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به آسم بود. مواد و روش ها: این پژوهش به روش آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد انجام شده است. نمونه شامل 24 بیمار با تشخیص آسم بود که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم استفاده شد که در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط افراد تکمیل گردید. درمان شناختی - رفتاری مدیریت استرس طی هشت جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و در این فاصله ضمن ادامه درمان های متداول پزشکی در هر دو گروه، گروه شاهد جهت درمان روانشناختی در لیست انتظار قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: میانگین نمرات کیفیت زندگی در گروه آزمایش به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد افزایش پیدا کرد (P<0.05).. نتیجه گیری: نتایج حاکی از اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی رفتاری بر بهبود کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به آسم بود.
نقش واسطه ای راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین ناگویی هیجانی، خشم و نشخوار خشم با سبک های دفاعی من(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیجان ها، شناخت ها و دفاع ها فرایندهای اصیل روانشناختی هستند. این متغیرهای پیچیده و چندوجهی روابط درهم تنیده ای با هم دارند. کشف جنبه-های جدید این متغیرها و روابط بین آنها از اصالت و اهمیت نظری و بالینی برخوردار است. هدف این پژوهش، بررسی نقش واسطه ای راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین ناگویی هیجانی، خشم و نشخوار خشم با سبک-های دفاعی من بود. تعداد 378 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران (227 زن، 148 مرد) در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد تا نسخه فارسی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (20-FTAS)، مقیاس خشم چند بعدی (MAI)، مقیاس نشخوار خشم (ARS)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و پرسشنامه سبک های دفاعی (DSQ) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که ناگویی هیجانی، خشم و نشخوار خشم با سبک دفاعی رشدیافته رابطه منفی معنادار و با سبک دفاعی رشد نایافته رابطه مثبت معنادار داشتند. همچنین راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان با سبک دفاعی رشدیافته، و راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی هیجان با سبک دفاعی رشدنایافته و نوروتیک رابطه مثبت معنادار داشتند. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین ناگویی هیجانی و سبک های دفاعی نقش واسطه ای معناداری ایفا نمی کنند. براساس یافته های این پژوهش، نقش واسطه ای راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین خشم و نشخوار خشم با سبک دفاعی رشدنایافته نیرومندتر از متغیرهای دیگر بود. از سوی دیگر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، نقش واسطه ای نیرومند تری را در رابطه بین نشخوار خشم و سبک های دفاعی، نسبت به رابطه بین خشم و سبک های دفاعی نشان داد. براساس یافته های پژوهش حاضر نتیجه گرفته می شود که رابطه بین ناگویی هیجانی، خشم و نشخوار خشم با سبک های دفاعی یک رابطه خطی ساده نیست، بلکه متغیرهای دیگر مثل راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در این رابطه نقش واسطه ای دارند. یافته های پژوهش حاضر همچنین گامی نو در راستای تدوین مدل های نظری پیش بین برای سبک های دفاعی محسوب می شود.
آسیب شناسی فرهنگی زنان (با تاکید بر تولیدات فرهنگی شبکه های مختلف تلویزیون ایران) از دیدگاه دانشجویان زن دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان سال تحصیلی 86 1385
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی تاثیر تولیدات فرهنگی شبکه های مختلف تلویزیون ایران بر آسیبهای فرهنگی زنان از دیدگاه دانشجویان زن دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان در سال تحصیلی86 ـ 1385 اجرا گردید. به همین منظور از تعداد 6575 دانشجوی زن دانشگاه با روش نمونه گیری چند مرحله ای، 380 نفر انتخاب گردیدند. از میان 380 پرسشنامه توزیع شده 366 مورد تکمیل شده و عودت داده شد که همین تعداد در ارزیابی ها مورد استفاده قرار گرفت. ابزار مورد استفاده در پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته ای بودکه 49 سؤال بسته پاسخ برای بررسی آسیبهای فرهنگی زنان در 5 محور؛ معیارهای همسرگزینی، روابط اعضای خانواده و به ویژه همسران، بروز خشونت علیه زنان، گرایش زنان به تجملات، مد و آرایش و توسعه مشارکتهای اجتماعی و اقتصادی زنان و یک سؤال باز پاسخ داشت. روش تحقیق غالب، توصیفی ـ پیمایشی بود. آلفای کرونباخ کل پرسشنامه 94/0 به دست آمد که بیانگر اعتبار بالای پرسشنامه بود. تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفت، در سطح آمار توصیفی از فراوانی، درصد، نمودار میانگین و در سطح آمار استنباطی از آزمون T تک متغیره، T هتلینگ، تحلیل واریانس، آزمون توکی و رگرسیون استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که از نظر دانشجویان زن شرکت کننده در پژوهش، تولیدات فرهنگی شبکه های مختلف تلویزیونی ایران بر معیارهای همسرگزینی (با میانگین 56/3)، روابط اعضای خانواده و به ویژه همسران (با میانگین 56/3)، خشونت علیه زنان (با میانگین 74/3)، گرایش زنان به تجملات، مد و آرایش (با میانگین 97/3) و بر توسعه مشارکتهای اجتماعی و اقتصادی زنان (با میانگین 72/3) تاثیرگذار بوده است. با توجه به ویژگیهای جمعیت شناختی بین دیدگاههای دانشجویان زن در سطح 01/0 برحسب سن، رشته تحصیلی، وضعیت تاهل و شغل در مورد میزان تاثیرگذاری تولیدات فرهنگی بر محورهای پنجگانه آسیب فرهنگی مورد مطالعه، تفاوت معنادار وجود داشت و بیشترین نمره تاثیر بر گرایش زنان به تجملات، مد و آرایش و کمترین نمره به معیارهای همسر گزینی و روابط خانوادگی اختصاص یافت.
بررسی نقش صفات شخصیتی دلسوزی به خود و بخشایش در پیش بینی شدت افسردگی دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: به نظر می رسد که افراد افسرده به دلیل داشتن نگرش های منفی، دلسوزی و بخشایش کمتری نسبت به خود و دیگران داشته باشند. برای آزمون این فرض، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ویژگی های شخصیتی دلسوزی به خود و بخشایش با شدت افسردگی در دانشجویان انجام گرفت.
مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر همبستگی بود. کلیه دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 90-1389 جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند. تعداد 126 نفر که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شده بودند، به صورت انفرادی و در محل تحصیل به پرسش نامه های افسردگی، دلسوزی به خود و بخشایش پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده نیز با استفاده از آزمون های همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه با کاربرد نرم افزار SPSS نسخه 18 تحلیل شد.
یافته ها: دلسوزی به خود و بخشایش به طور منفی با افسردگی همبسته بود. نتایج تحلیل رگرسیون هم آشکار کرد که 16 درصد از واریانس افسردگی به وسیله دلسوزی به خود و 20 درصد از واریانس آن به وسیله بخشایش تبیین می شو.
نتیجه گیری: دلسوزی به خود و بخشایش، دو ویژگی شخصیتی مثبتی می باشند که در صورت بالا بودن آ ن ها احتمال افسردگی در فرد پایین است.
اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر سال اول متوسطه شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشرفت تحصیلی از مهم ترین شاخص های پیشرفت نظام آموزشی است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش هوش هیجانی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود.در پژوهشی شبه آزمایشی، بانمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 44 دانش آموز دخترسال اول متوسطه انتخاب و پیش آزمون هوش هیجانی بار- آن در میان آن ها اجرا شد که بعد از همتاسازی در نمره هوش هیجانی ، به صورت تصادفی در گروه های کنترل و آزمایش جایگزین شدند(22 نفر در گروه آزمایش و 22 نفر در گروه کنترل). دوره 36ساعته آموزش هوش هیجانی در گروه آزمایش به اجرا گذاشته شد. سپس برای هر دو گروه پس آزمون هوش هیجانی انجام شد. شاخص پیش آزمون و پس آزمون پیشرفت تحصیلی ، معدل نیم سال اول و دوم اول متوسطه بود. تحلیل داده ها به روش تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش هوش هیجانی در افزایش پیشرفت تحصیلی به طور معنا داری(005/0> P) مؤثر بوده است و افزایش پیشرفت تحصیلی را باعث شده است. بنابراین، آموزش هوش هیجانی می تواند یک روش مداخله ای مفید برای افزایش پیشرفت تحصیلی باشد.
مقایسه ارزشیابی رفتار دانش آموزان توسط والدین، معلم و خود او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، مقایسه ارزشیابى رفتار دانشآموزان از نظر خودشان، معلمان و والدین آنها است.بدین منظور از یک مطالعه بزرگ که 1784 دانشآموز(در مقطع ابتدایى و راهنمایى)در شهر شیراز را شامل مىشود، تعداد 220 دانشآموز که مقیاسهاى درجهبندى رفتار به وسیله خود دانشآموز، معلم و والدین آنها تکمیل شده بود، مورد بررسى قرار گرفتند.جهت کسب اطلاعات، از نیمرخ درجهبندى رفتار براون و هامیل(1978)یعنى سه مقیاس ارزشیابى رفتار به وسیله خود دانش آموز، معلم و والدین، استفاده شد.پایایى و روایى مقیاسهاى مورد استفاده در تحقیق حاضر مورد تأیید قرار گرفت.نتایج به دست آمده نشان داد که مابین زیرمقیاسهاى نمونه پرسشنامه دانشآموز (خانه، مدرسه و همسالان)همبستگى مثبت و معنى دارى(001/0 P) وجود دارد و حاکى از اعتبار سازهاى نمونه دانشآموز مىباشد.به علاوه مابین ارزشیابى رفتار خود دانشآموز با ارزشیابى والدین و ارزشیابى معلم از رفتار دانشآموز همبستگى مثبت و معنىدارى(01/0 P به دست آمد، در حالى که مابین ارزشیابى والدین و ارزشیابى معلم از رفتار دانشآموز، رابطه معنىدارى به دست نیامد.جهت بررسى تفاوت میانگینهاى ارزشیابى رفتار از نظر خود دانشآموز، معلم و والدین آنها، از تحلیل واریانس چند متغیره طرحهاى تکرارى (AVONAM) استفاده شد و تفاوت مابین کلیه میانگینها معنىدار بود.همچنین تفاوتهاى فوق در دو گروه دانشآموزان پسر و دختر بهطور جداگانه مورد بررسى قرار گرفت و یافتهها نشان داد که بین(خود-ارزشیابى)رفتار دانشآموز باارزشیابى والدین و ارزشیابى معلم از رفتار دانشآموز همبستگى وجود دارد.به عبارت دیگر، ارزشیابى والدین و معلم با خود ارزشیابى دانشآموز همسویى دارد.به منظور بررسى تفاوت نظرات سه گروه(دانشآموز، والدین و معلم)بررسى میانگین نمرات ارزشیابى رفتار نشان داد که معلمان رفتار دانشآموزان را مطلوبتر از دو گروه دیگر ارزیابى مىکنند و برعکس، والدین ارزیابى پایینترى از رفتار فرزندانشان نسبت به معلمان و خود فرزندانشان دارند.در پایان نتایج مورد بحث و بررسى قرار گرفت و پیشنهادهاى لازم ارایه گردید.
مقایسه اضطراب- افسردگی، سیستم های مغزی- رفتاری (BIS-BAS)، سبک های مقابله ای و خشم و خصومت در افراد مبتلا به بیماری آسم و افراد غیر مبتلا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بیماری آسم، بیماری مزمنی است که به شدت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اضطراب- افسردگی، سیستم های مغزی- رفتاری (BIS-BAS)، سبک های مقابله ای و خشم و خصومت در افراد مبتلا به بیماری آسم و افراد غیر مبتلا بود.
مواد و روش ها: 50 زن مبتلا به بیماری آسم که به درمانگاه تخصصی شهید مطهری شیراز مراجعه کرده بودند و 50 زن غیر مبتلا با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و پرسش نامه های معیار بیمارستانی اضطراب/ افسردگی، مقیاس سیستم های بازداری/ فعال سازی رفتاری Carver و White، سبک های مقابله ای Lazarus و Folkman، و خشم چندبعدی Siegel را تکمیل کردند. دامنه سنی همه شرکت کنندگان از 16 تا 27 سال بود. تحلیل داده ها به کمک نرم افزارهای SPSS نسخه 16 و LISREL نسخه 54/8 و به روش آزمون تحلیل واریانس چند راهه (MANOVA) و تحلیل مسیر (Path analysis) انجام شد.
یافته ها: دو گروه در اضطراب- افسردگی، سیستم بازداری رفتاری/ سیستم فعال سازی رفتاری و مؤلفه های BAS (پاسخ به سائق، جستجوی شادی و تفریح، پاسخ به پاداش)، سبک های مقابله ای، خشم انگیختگی، موقعیت خشم انگیز، نگرش خصمانه و خشم درونی، تفاوت معنی داری دارند (05/0 < P).
نتیجه گیری: بیماران مبتلا به آسم اضطراب در مقایسه با افراد غیر مبتلا، افسردگی، فعالیت BIS بیشتر و فعالیت BAS کمتری را نشان می دهند. همچنین افراد مبتلا به بیماری آسم نسبت به افراد غیر مبتلا، از سبک مقابله ای هیجان مدار بیشتر استفاده می کنند و خشم انگیختگی، موقعیت های خشم انگیز، نگرش خصمانه و خشم درونی بیشتری را تجربه می کنند. همچنین به وسیله تحلیل مسیر، بررسی دقیق روابط میان متغیرها نشان داد که سبک مقابله ای در رگه های شخصیتی و نشانگان بالینی افراد مبتلا به آسم نقش واسطه ای دارد.
هنجاریابی پرسشنامه ی بهزیستی اجتماعی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نقائص کارکردهای اجرایی در بیماران اسکیزو- وسواسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در ادبیات پژوهشی جدید، در تبیین میزان همبودی بالاتر از انتظار دو اختلال اسکیزوفرنیا و وسواسی – اجباری اصطلاح «اسکیزو – وسواسی» پیشنهاد گردیده است که توصیف کننده طبقه تشخیصی مجزایی است. یکی از محورهای پژوهشی در این زمینه، شناسایی الگو یا نیمرخ نقایص عصب – روانشناختی خاص در این زیر گروه می باشد. این مطالعه در پی پاسخ به این پرسش بوده که آیا الگوی کژکاری اجرایی متفاوتی در بیماران اسکیزو – وسواسی وجود دارد یا اشکالات شناختی مربوط به دو اختلال در این بیماران به یکدیگر افزوده می شوند؟
روش: به این منظور، در قالب یک طرح پژوهش مقطعی، 20 بیمار اسکیزو – وسواسی، 20 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا و 20 بیمار وسواسی – اجباری غیر افسرده با 20 فرد بهنجار سالم از لحاظ عملکرد در آزمون های کارکردهای اجرایی مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافته ها: دو گروه اسکیزو – وسواسی و اسکیزوفرنیک در کارکردهای اجرایی دچار اشکال هستند ولی بیماران وسواسی – اجباری غیر افسرده تفاوت معناداری با گروه بهنجار ندارند. به علاوه گروه اسکیزو – وسواسی در مقایسه با گروه اسکیزوفرنیک دارای اشکالات کارکردهای اجرایی بیشتری هستند.
نتیجه گیری: به نظر می رسد این تفاوت مربوط به «آسیب شناسی افزوده» نبوده بلکه احتمالا مربوط به الگوی متفاوت نقایص عصب – روانشناختی این بیماران است.
فرسودگی شغلی در کارکنان درمانی روانپزشکی بیمارستان روزبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه، بررسی میزان فرسودگی شغلی و ابعاد آن در کارکنان درمانی روانپزشکی بیمارستان روزبه تهران و ارتباط آن با متغیرهای جمعیت شناختی و شغلی بود.
روش: در این پژوهش، کارکنان درمانی بیمارستان که ارتباط مستقیم با بیماران داشتند، دعوت شدند. از 165 نفر، 140 نفر (8/84%) پاسخ دادند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه ای شامل اطلاعات جمعیت شناختی و مرتبط با کار، پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه فرسودگی شغلی مازلاک بود.
یافته ها: از کل کارکنان، 7/20% دچار خستگی هیجانی شدید، 3/9% دچار مسخ شخصیت شدید و 55% دچار کاهش کفایت شخصی شدید بودند. در هر سه بعد یاد شده، فرسودگی شغلی پرستاران، بهیاران و کارکنان خدماتی بیش از دستیاران بود که در ابعاد خستگی هیجانی و کفایت شخصی این تفاوت معنی دار بود. فرسودگی شغلی خیلی شدید فقط در کارکنان پرستاری و خدماتی مشاهده شد. جنس مذکر و تجرد نیز به ترتیب با مسخ شخصیت و کاهش کفایت شخصی ارتباط داشت. سطح تحصیلات با خستگی هیجانی ارتباط معکوس داشت و ساعات کار بیشتر در هفته نیز با مسخ شخصیت شدیدتر مرتبط بود. تمامی ابعاد فرسودگی شغلی با سلامت عمومی رابطه معکوس داشتند. در تحلیل چند متغیری، تنها رسته شغلی و سلامت عمومی رابطه معنی داری با فرسودگی شغلی داشت.
نتیجه گیری: نسبت قابل توجهی از کارکنان درمانی بیمارستان روزبه دچار فرسودگی شغلی شدید بودند که به طور خاص به صورت کاهش شدید کفایت شخصی در پرستاران، بهیاران و کارکنان خدماتی بود.
بررسی رابطه بین شیوه های حل تعارض ارتباطی و سلامت روانشناختی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی رابطه بین شیوه های حل تعارض ارتباطی با سلامت روانشناختی دانشجویان می پردازد. 420 آزمودنی (148 پسر و 272 دختر) از میان دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه های تهران به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و مقیاس های مونش و شیوه های حل تعارض رحیم را پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از ضریب همبستگی، تحلیل رگرسیون گام به گام و آزمون t گروه های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همبستگی بین متغیرها نشان داد که شیوه حل تعارض از نوع همراهانه و مصالحه گرانه با سلامت روانشناختی رابطه مثبت دارد (p<0.01). تحلیل رگرسیون گام به گام نیز شیوه های همراهانه و مهربانانه را پیش بینی کننده های معنی داری برای متغیر سلامت روانشناختی نشان داد (p<0.01). هم چنین بر اساس نتایج معلوم شد افرادی که از شیوه حل تعارض سازنده استفاده می کنند در مقایسه با آنهایی که روش غیر سازنده را به کار می برند از میزان سلامت روانشناختی بالاتری برخوردارند (p<0.01). در ادامه با استفاده از آزمون t گروه های مستقل مشخص شد که دو جنس از نظر شیوه مقابله با تعارض و همین طور سلامت روانشناختی، تفاوت معنی داری با هم ندارند.
اثربخشی امید درمانی برای افزایش میزان رضایت زناشویی و تغییر سبک دلبستگی نا ایمن در دانشجویان متاهل دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین میزان اثربخشی امید درمانی بر افزایش رضایت زناشویی دانشجویان متاهل دارای سبک دلبستگی ناایمن انجام پذیرفت.
روش: روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و جامعه آماری شامل دانشجویان متاهل دانشگاه علامه طباطبایی در سال تحصیلی 88-87 به تعداد 480 نفر بود. برای شناسایی افراد دارای سبک دلبستگی ناایمن، آزمودنی ها پرسشنامه تجارب شخصی در روابط صمیمانه والر، فرالی و برنان (2000) را تکمیل کردند. پس از مرحله غربالگری 52 نفر از آزمودنی ها سبک دلبستگیشان ناایمن بود. از این میان 16 نفر تمایل به همکاری با پژوهشگر ان داشتند که این افراد در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. هر دو گروه به پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ سلیمانی نژاد (1373) و امید اسنایدر (1991) پاسخ دادند. در گروه آزمایشی، امیددرمانی در 6 جلسه یک ساعته به صورت گروهی اجرا شد اما در گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. سپس پس آزمون اجرا شد
یافته ها: نتایج نشان داد آموزش رویکرد امیددرمانی در گروه آزمایشی به طور معناداری موجب افزایش امید و رضایت زناشویی در دانشجویان متاهل دارای سبک دلبستگی ناایمن در مقایسه با گروه گواه شده ، اما منجر به تغییر سبک دلبستگی افراد از نا ایمن به ایمن نشده است. نتیجه گیری: در حوزه درمان و در زمینه کار با افرادی که نارضایتی زناشویی دارند، امید درمانی با توجه به ماهیت آن بسیار کارا و نویدبخش به نظر می رسد.