هدف اصلی پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر به کارگیری نرم افزارهای آموزشی با روش تدریس سنتی بر یادگیری درس ریاضی پایه چهارم مقطع ابتدایی پسرانه شهرستان قائمشهر می باشد. در این پژوهش که از نوع شبه آزمایشی است از میان 65 کلاس چهارم ابتدایی، به روش تصادفی ساده، دو کلاس از مدارس (فجر و سما شماره 1) پسرانه که جمعاً 60 دانش آموز در آنها مشغول به تحصیل بوده اند به عنوان نمونه انتخاب شدند.گروه نمونه به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند و جهت دستیابی به هدف پژوهش، روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل اتخاذ گردید. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از نمرات پیش آزمون و پس آزمون از آزمون t گروه های مستقل استفاده شد. مقایسه میانگین نمرات پیش آزمون دو گروه آزمایش و کنترل با آزمون t گروه های مستقل نشان داد بین دو گروه قبل از شروع آزمایش در پیش دانسته های لازم برای آموزش مباحث پیش بینی شده تفاوت معنی داری وجود ندارد. مقایسه میانگین نمرات پس آزمون بین دوگروه با آزمون t گروه های مستقل نشان داد که بین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج نشان داد که عملکرد دانش آموزانی که به وسیله نرم افزار آموزشی، آموزش دیده اند در مقایسه با دانش آموزانی که به شیوه سنتی آموزش دیده اند در آزمون پیشرفت تحصیلی ریاضی به طور قابل ملاحظه ای بهتر بوده است.
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش آموزش مجازی در دستیابی به هدف های تربیتی است که با توجه به تبیین مشترک فیلسوفان برجسته هستی درباره انسان و زندگی او استنتاج شده اند. روش پژوهش نیز تحلیل تطبیقی اندیشه فیلسوفان هستی از رویکردهای پژوهش کیفی است. هدف نخست کمک به فراگیر است تا در کنار شیوه های تعقل ، احساس های خود را نیز در زندگی واقعی نشان داده و رشد دهد. در صورتی که بر بنیاد یافته های پژوهش تجربه مجازی بیش از آن که تجسدی و همراه با درگیری کامل بدنی با واقعیت باشد، مشاهده ای و ذهنی است. هدف دوم، توجه به آگاهی و آزادی فراگیران است. در این باره تربیت فراگیران همچون عضو سودمند جامعه هم به معنی آماده کردن آن ها برای شغل و زندگی آینده است که آموزش مجازی در این زمینه فرصت های فراوان و مفیدی فراهم کرده و هم به معنی بیدار کردن، نگهداری و پروردن سنت ها و فرهنگ تاریخی اصیل و مخصوص آن جامعه در فراگیران است که از راه زندگی روزانه، چگونگی سخن گفتن و برخوردهای اجتماعی مثل برخورد چهره به چهره با شخصیت انسانی معلم ممکن است. در نتیجه گیری، برخی تلویح های کاربردی چون پی گیری آموزش مجازی در کنار آموزش حضوری و چهره به چهره، تأکید بر جامع نگری در بهره گیری از آموزش مجازی، به جای یکسونگری فنی، و طراحی آموزش مجازی برای تسهیل خردورزی، نقد و خلاقیت پیشنهاد شده است.
مقدمه: از آنجا که حرفه پزشکی در حال تغییر است، روشهای آموزشی دانشجویان پزشکی نیز تغییر میکند. مولفان مختلف تصدیق کردهاند که به استراتژیهای تدریس و یادگیری دیگری نیاز است که دانشجویان را قادر به حفظ مقادیر عظیم اطلاعات، یکپارچهسازی مهارتهای تفکر انتقادی و حل دامنه مشکلات پیچیده بالینی کند. پژوهشهای قبلی نشان دادهاند که نقشههای مفهومی ممکن است از جمله چنین استراتژیهای تدریس و یادگیری باشند. این مقاله قصد دارد: (الف) تحقیق حاضر را بهعنوان یک رویکرد آموزشی بالقوه برای یادگیری دانشجویان پزشکی مورد بازبینی قرار دهد و (ب) پیامدهای آن را برای تدریس و یادگیری دانشجویان پزشکی مطرح کند تا راهنمایی برای تحقیقات آینده باشد.
نتیجهگیری: عملکرد نقشههای مفهومی از طریق 4 روش اصلی (الف) ارتقای یادگیری معنیدار، (ب) ارایه منبعی برای یادگیری، (ج) قادرساختن اساتید برای ارایه بازخورد به دانشجویان و (د) اجرای ارزیابی یادگیری و کارآیی اعمال می شود. این بازبینی، ایده هایی را برای گروه اساتید پزشکی در زمینه استفاده از نقشههای مفهومی در تدریس و یادگیری ارایه میدهد. استراتژیهایی مانند پرورش تفکر انتقادی و استدلال بالینی، گنجاندن نقشهکشی مفهومی در یادگیری براساس حل مساله و استفاده از نقشه کشی مفهومی در یادگیری جمعی و گروهی شناخته شده است. تحولات جدید در آموزش پزشکی شامل استفاده از نقشههای مفهومی سریالی، استفاده از نقشههای مفهومی بهعنوان روشی برای کمک به فراگیران با قابلیت هوشی پایینتر و ترکیب نقشههای مفهومی گروهی با بازخورد ساختاری است.
هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان تاثیر سه شیوه تدریس (حل مساله، پروژه و سخنرانی) در افزایش کیفیت دوره های آموزش ضمن خدمت دبیران شیمی دوره متوسطه استان اصفهان است. روش تحقیق شبه تجربی و از طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دبیران شیمی دوره متوسطه استان اصفهان (522 نفر) بودند که در تابستان 1387 در دوره های آموزش ضمن خدمت کوتاه مدت شرکت کردند و با روش نمونه گیری تصادفی ساده 120 نفر از آنها به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش آزمون و پرسشنامه بود. برای تجزیه و تحلیل داد ه های پژوهش از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافته ها نشان داد که روشهای حل مساله و پروژه بیش از سطح متوسط، ولی روش سخنرانی کمتر از سطح متوسط در افزایش کیفیت دوره های آموزش ضمن خدمت دبیران شیمی دوره متوسطه مؤثر بوده است و به کارگیری روش تدریس سخنرانی تاثیر زیادی در افزایش کیفیت این دوره ها نداشته است. مقایسه نمره پس آزمون در گروههای مورد مطالعه نشان داد که f مشاهده شده در سطح 01/0P معنا دار بوده و تفاوت مشاهده شده بین نمرات پس آزمون گروههای مورد مطالعه پس از تعدیل نمرات پیش آزمون معنا دار بوده و مطابق ضریب اِتا (58 درصد) تفاوت های فردی در گروهها، ناشی از آزمایش بوده است. بررسی میزان تاثیر این روشها در افزایش کیفیت دوره های آموزش ضمن خدمت دبیران علوم پایه با توجه به متغیرهای جمعیت شناختی نشان داد که f مشاهده شده در خصوص جنسیت و سابقه خدمت در سطح 05/0P معنا دار نبوده است، اما در خصوص مدرک تحصیلی در سطح 05/0P معنا دار بوده است. مقایسه میانگین نمره میزان تاثیر آموزش های ضمن خدمت کوتاه مدت دبیران علوم پایه در ارتباط با مؤلفه های چهارگانه کیفیت (تطابق با استاندارد، تطبیق برای کاربرد، تطبیق با هزینه، تطبیق با آخرین نیاز) با نمره ملاک 3 نشان داد که آموزش ضمن خدمت کوتاه مدت دبیران علوم پایه در سطح متوسط در تطبیق با مؤلفه های کیفیت مؤثر بوده است.
هدف این مطالعه، بررسی تاثیر روش تدریس همیاری بر نگرش و پیشرفت تحصیلی درس ریاضی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهرستان گچساران است. بدین منظور با روش تصادفی 93 دانش آموز دختر و پسر از دو آموزشگاه در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند، که گروه کنترل به شیوه سنتی و رایج و گروه آزمایش در معرض روش تدریس همیاری قرار گرفتند. از هر دو گروه پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد، یعنی قبل از دخالت متغیر مستقل، برای کنترل رفتار ورودی دانش آموزان، پیش آزمونی از محتوای مورد آموزش و همینطور سنجش نگرش دانش آموزان نسبت به درس ریاضی به عمل آمد. پس از اجرای متغیر مستقل یعنی اعمال روش تدریس همیاری، پس آزمون پیشرفت تحصیلی بوسیله فرم همتای پیش آزمون و آزمون سنجش نگرش نسبت به درس ریاضی اجرا گردید. نتایج نشان داد که میانگین نمرات دانش آموزان گروه آزمایش بطور معناداری بیش از میانگین نمرات دانش آموزان گروه کنترل است. همچنین مقایسه نمرات پیش آزمون و پس آزمون نگرش در گروه آزمایش تفاوت معناداری را نشان می دهد. علاوه براین هرچند که میانگین نمرات آزمودنیهای پسر بیشتر از میانگین نمرات آزمودنیهای دختر است این تفاوت معنادار نیست. نتایج پژوهش حاکی از آن است، که گرچه اعمال روش تدریس همیاری در مقایسه با روش آموزش سنتی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بطور معناداری موثر است و موجب افزایش نگرش مثبت دانش آموزان به درس ریاضی می شود، اما در ارتباط با متغیر جنسیت معنادار نبوده است.