فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
عزت نفس یکی از مباحث مهم روان شناختی و روان درمانی هست و عوامل زیادی از قبیل کیفیت روابط والدین و انگیزه پیشرفت در آن تأثیر می گذارند. هدف این پژوهش بررسی اثرات مستقیم و غیرمستقیم کیفیت روابط والدین (پدر و مادر)، انگیزه پیشرفت و انگیزه تحصیلی بر عزت نفس دانش آموزان هست. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی در پایه ششم شهر تهران در سال 1393 بودند که تعداد 247 نفر از دانش آموزان شهرستان شهریار تهران با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. نتایج نشان داد که کیفیت زندگی والدین و انگیزه پیشرفت و همچنین انگیزه تحصیلی به عنوان متغیر میانجی بر عزت نفس دانش آموزان تأثیر داشته است (01/0> p). با توجه به یافته های این پژوهش می توان چنین نتیجه گیری کرد که کیفیت روابط والدین و انگیزه پیشرفت و همچنین داشتن انگیزه تحصیلی باعث افزایش عزت نفس دانش آموزان شده و به طورکلی مدل پژوهش تأیید می شود.
نقش میانجی ارتباط بین والد-کودک، منبع کنترل و عملکرد تحصیلی در رابطه بین اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی و افسردگی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی متغیرهای محیطی (ارتباط والد-کودک)، منبع کنترل و عملکرد تحصیلی به منظور تبیین افسردگی کودکان با اختلالنارسایی توجه - بیش فعالی بود. بعد از غربالگری کودکان مشغول به تحصیل در پایه پنجم ابتدایی مقیاس های مدیریت رفتاری و تنیدگی والدگری به عنوان نشان گرهای مربوط به رابطه والد-کودک و مقیاس اختلالنارسایی توجه - بیش فعالی توسط مادران و آزمون عملکرد تحصیلی محقق ساخته و پرسش نامه افسردگی و منبع کنترل بر روی کودکان اجرا شد. تحلیل ضرایب همبستگی نشان گر ارتباط مثبت و معنی دار بین اختلال بعد نارسایی توجه و افسردگی بود؛ همچنین بین سه متغیر واسطه با افسردگی و بعد نارسایی توجه ارتباط معنی داری وجود داشت. تحلیل معادلات ساختاری نشان گر اهمیت متغیر ارتباط والد-کودک به عنوان متغیر میانجی گر رابطه بین اختلالنارسایی توجه و افسردگی بود. دو متغیر عملکرد تحصیلی و مکان کنترل نتوانستند به عنوان متغیر میانجی در الگو عمل کنند. یافته های این پژوهش تایید کننده اهمیت ارتباط والد-کودک و والدگری در اختلال افسردگی کودکان با اختلالنارسایی توجه- بیش فعالیاست که باید در درمان و مشاوره این گروه از کودکان مورد توجه قرار گیرد.
نقش ابرازگری هیجانی و عوامل جمعیت شناختی در پیش بینی رضایت زناشویی زنان
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ابرازگری هیجانی و عوامل جمعیت شناختی با رضایت زناشویی زنان متأهل انجام شد.پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش جمع آوری داده ها از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر را کلیه ی زنان متأهل منطقه 5 شهر تهران در سال 1392 تشکیل دادند. نمونه شامل 282 زن متأهل بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ 47 سوالی و ابرازگری هیجانی خانواده هالبرستات و همکاران بود. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد نتایج نشان داد که ابرازگری مثبت و تحصیلات با رضایت زناشویی زنان همبستگی مثبت و معنادار و بین ابراز گری منفی و سن همبستگی با رضایت زناشویی زنان همبستگی منفی و معنادار وجود دارد. نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که در گام اول ابرازگری هیجانی مثبت 094/0درصد از رضایت زناشویی را پیش با ورود متغیر سن در الگوی چهارم 017/0 درصد به توان پیش بینی اضافه می شود و با ورود متغیر مدت ازدواج در الگوی پنجم 011/0درصد به توان پیش بینی اضافه می شود. به طور کلی متغیرهای ابرازگری هیجانی مثبت ، ابرازگری هیجانی منفی، تحصیلات، سن و مدت ازدواج حدود 19 درصد از رضایت زناشویی را پیش بینی می کنند.از این اطلاعات می توان در راستای تدوین و اجرای برنامه های آموزشی و درمانی به منظور افزایش رضایت زناشویی زنان استفاده کرد.
پیش بینی قدردانی بر اساس سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و استرس در دختران نوجوان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه، پیش بینی قدردانی بر اساس سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و استرس در دختران نوجوان شاهین شهر بررسی شد. طرح پژوهش همبستگی بود و 337 دختر نوجوان به شیوه تصادفی مستقل انتخاب شدند و پرسش نامه های قدردانی، سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و مقیاس استرس، اضطراب، افسردگی (DASS-21) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها، از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد که قدردانی با سلامت معنوی و سه بعد حمایت اجتماعی روابط مثبت معنادار (01/0p<) و با استرس رابطه منفی معنادار دارد (01/0p<). نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که ادراک حمایت از جانب خانواده، سلامت معنوی و ادراک حمایت از جانب دوستان، توان پیش بینی قدردانی را دارند. این نتایج، بیانگر این است که قدردانی از حمایت اجتماعی، سلامت معنوی و استرس اثر می پذیرد. لازم است برای ارتقای حس قدردانی، برنامه های مداخله ای تدوین کرد.
رابطه ی بین تجربه ی آزاردیدگی در کودکی با شیوه های مقابله با تنش و طرح واره های ناسازگار اولیه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کودک آزاری علاوه بر پیامدهای کوتاه مدت مخربی که بر کودک به جای می گذارد پیامدهای بلندمدتی هم به دنبال خواهد داشت. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی تجربه آزاردیدگی در کودکی با شیوه های مقابله با تنش و طرح واره های ناسازگار اولیه بود.
روش کار: در این پژوهش مقطعی-تحلیلی، جهت انتخاب نمونه ها، از بین مراکز مشاوره ی غرب تهران به صورت نمونه گیری خوشه ای 6 مرکز مشاوره انتخاب و سپس از مراکز مشاوره به صورت در دسترس نمونه ای به حجم 318 نفر (192 نفر زن و 126 نفر مرد) انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس های خودگزارشی کودک آزاری (CASRS)، طرح واره ی یانگ (YSQ) و شیوه های مقابله ی بلینگز و موس بوده و داده ها با نرم افزار SPSS نسخه ی 19 و آزمون تی، ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.
یافته ها: شیوه های حل مسئله و جلب حمایت اجتماعی با هر چهار خرده مقیاس آزاردیدگی، رابطه ی منفی (01/0= P) و با شیوه های ارزیابی شناختی و مهار هیجانی، رابطه ی مثبت معنی داری دارند (01/0=P). نمره ی کل طرح واره های ناسازگار اولیه نیز با هر چهار خرده مقیاس آزاردیدگی، رابطه ی مثبت معنی داری دارد (01/0=P). خرده مقیاس آزار جسمی و آزار عاطفی و خرده مقیاس شیوه های حل مسئله و مهار هیجانی و طرح واره های ناسازگار در زنان و مردان تفاوت معنی داری نشان می دهد. هم چنین خرده مقیاس های آزار عاطفی و غفلت، توانستند طرح واره های ناسازگار اولیه و شیوه های مقابله با تنش را پیش بینی کنند.
نتیجه گیری: تجربه ی آزاردیدگی در کودکی می تواند در شکل گیری طرح واره های ناسازگار اولیه و پاسخ های هیجان مدارانه نقش اساسی داشته باشد.
رابطه تعامل والد- فرزند با سطح رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تعامل مطلوب والدین با فرزندان در سازش یافتگی رفتاری، اجتماعی، و تحصیلی کودکان نقش بسیار مهمی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین تعامل والد- فرزند با میزان رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان انجام شده است.
روش: مطالعه حاضر از نوع همبستگی در قالب طرح پیش بین است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه پنجم مشغول به تحصیل در دبستان های دولتی شهر ساری در سال تحصیلی 94-93 بود که تعداد 254 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شده اند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رابطه ولی- فرزندی (فاین، ارمورلند و اندروشوبل، 1983) و پرسشنامه پرخاشگری کودکان دبستانی (شهیم، 1385) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه صورت گرفته است.
یافته ها: نتایج تحلیل همبستگی حاکی از وجودرابطه منفی و معنادار بین تعامل والد-فرزند (p < 0/005 ، r = -0/79) و ابعاد آن با پرخاشگری کل و خرده مقیاس های آن بود. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که تعامل والد- فرزند می تواند با 99 درصد اطمینان پرخاشگری کودکان را پیش بینی کند.
نتیجه گیری:با توجه به رابطه معنادار بین نوع رابطه والد- فرزند با میزان رفتارهای پرخاشگرانه فرزندان، می توان نتیجه گرفت که چگونگی تعامل والدین با فرزندان عامل مهم و تعیین کننده در نوع رفتار کودکان از جمله پرخاشگری آنها است.
پیش بینی تعهد زناشویی براساس تمایزیافتگی خود، همبستگی و انطباق پذیری خانواده، و صمیمیت زناشویی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس تمایزیافتگی خود، همبستگی و انطباق پذیری خانواده و صمیمیت زناشویی در معلمان زن متأهل شهر همدان، انجام گرفت. در پژوهشی با روش توصیفی از نوع همبستگی، نمونه ای به حجم 346 نفر از میان تمامی معلمان زن متأهل شهر همدان به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان در مطالعه، فرم مشخصات جمعیت شناختی، پرسش نامه ی استاندارد تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997)، پرسش نامه ی تمایزیافتگی خود (اسکورون و اسمیت، 2003)، مقیاس ارزیابی انطباق پذیری و همبستگی خانواده (السون و همکاران، 1985) و مقیاس صمیمیت (والکر و تامپسون، 1983) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از میان متغیرهای پیش بین، صمیمیت زناشویی بیش ترین نقش را در پیش بینی تعهد زناشویی دارد و پس از آن، همبستگی خانواده و تمایزیافتگی خود قرار دارند و این سه متغیر در مجموع حدود 62 درصد واریانس تعهد زناشویی را پیش بینی می کنند. یافته های پژوهش نشان از اهمیت تجارب تحولی اولیه ی افراد در خانواده و کیفیت رابطه ی مادر و کودک و همبستگی اعضای یک خانواده بر روابط بین فردی زوجین دارند.
اثربخشی رابطه درمانی کودک-والد برکاهش نشانگان اضطرابی کودکان پیش دبستانی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نشانگان اضطرابی در کودکان پیش دبستانی از شایع ترین اختلال های روان شناختی کودکان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رابطه درمانی والد –کودک بر کاهش نشانگان اضطرابی کودکان پیش دبستانی انجام گرفت.
روش : این پژوهش از نوع آزمایشی با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان پیش دبستانی شهر کرمانشاه بود. نمونه ای به حجم 24 نفر از مادرانی که بر اساس مقیاس اسپنس (نسخه والدین، 2001) دارای کودکانی با نشانگان اضطرابی بودند، از میان 3 مهدکودک واقع در کرمانشاه به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی در 10 جلسه رابطه درمانگری والد-کودک به صورت گروهی شرکت کرد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که رابطه درمانی والد- کودک توانسته است نشانگان اضطرابی را به طورمعناداری کاهش دهد (05/0>P).
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت رابطه درمانی کودک – والد می تواند برای کاهش نشانگان اضطرابی کودکان پیش دبستانی به کار گرفته شود.
مقایسه تنیدگی والدگری و مهارت حل مشکل خانواده در مادران دانش آموزان عادی و دارای نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: شیوه ها یا راهبردهایی که فرد در مقابله با موارد تنیدگی زا به کار می برد، نقشی اساسی در سلامت جسمی و روانی او ایفا می کند . فرآیندهای ارزیابی، مقابله و تلاش های شناختی- رفتاری افراد در تفسیر و غلبه بر مشکلات زندگی موثر هستند. هدف پژوهش حاضر مقایسه تنیدگی والدگری و مهارت حل مشکل خانواده در دانش آموزان با نیازهای ویژه و عادی بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای یا پس رویدادی بود. جامعه آماری این پژوهش ، همه دانش آموزانی بود که در مدارس عادی و با نیازهای ویژه شهرستان شهریار مشغول به تحصیل بودند. با توجه به این که جامعه مورد پژوهش شامل 4 گروه مادران دانش آموزان عادی، اتیسم، آسیب دیده شنوایی و کم توان ذهنی با تعداد جامعه آماری متفاوت بود، به تناسب با روش های نمونه گیری تصادفی خوشه ای، نمونه در دسترس و تصادفی ساده، از هر گروه30 نفر در مجموع 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه های تنیدگی والدگری و مقیاس حل مشکل خانواده استفاده شد. در پایان، داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه-آنووا مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که در متغیر تنیدگی والدگری بین گروه ها به ترتیب مادران کودکان دارای اتیسم، کم توان ذهنی، آسیب دیده شنوایی و عادی دارای بیشترین میزان تنیدگی والدگری بودند، به این معنا که مادران کودکان دارای اتیسم در مقایسه با مادران دیگر گروه ها تنیدگی والدگری بیشتری را تجربه می کنند. تنیدگی واﻟﺪﮔﺮی در ﻣﺎدران دانش آموزان دارای نیازهای ویژه در ﻫﺮ 2 ﻗﻠﻤﺮو واﻟﺪﮔﺮی و ﻗﻠﻤﺮو کﻮدک به طور ﻣﻌﻨﺎدار ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﻣﺎدران کﻮدکﺎن عادی است کﻪ ایﻦ تنیدگی می تواند ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ کﻮدک، واﻟﺪ یﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
نتیجه گیری: ویژگی های دانش آموزان با نیازهای ویژه، ﻧﮕﺮاﻧی از ﺗﺪاوم ﺷﺮایﻂ، ﭘﺬیﺮش کﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺣﺘی ﺳﺎیﺮ اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده و ﻧیﺰ ﺷکﺴﺖ در دریﺎﻓﺖ حمایت های اﺟﺘﻤﺎﻋی می تواند در ﺑﺮوز ایﻦ تنیدگی ﻣوﺛﺮ ﺑﺎﺷﺪ.
تدوین و ارائه مدل مداخله ی توکل (مذهب محور) و مقایسه اثربخشی آن با مدل فراشناخت بر بهبود عملکرد خانواده کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف تدوین و بررسی مقایسه اثربخشی فراشناخت و مداخله توکل (مذهب محور) بر عملکرد خانواده در میان کارکنان سپاه سنندج انجام گرفت. روش: طرح این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به شیوه پیش- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بوده است. داده های جامعه تحقیق شامل کارکنان سپاه سنندج واقع در استان کردستان بوده است؛ از این جامعه 45 آزمودنی به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند؛ با ابزار شیوه ی سنجش خانواده، میزان متغیرهای وابسته عملکرد خانواده در کارکنان اندازه گیری شد(پیش آزمون) و سپس به شیوه جایگزینی تصادفی، افراد در سه گروه 15 نفری(گروه توکل، فراشناخت و گواه )گماشته شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد با کنترل پیش آزمون تمام متغییرهای گروهها، در بین کارکنان گروه های آزمایش و کنترل لااقل در یکی از متغیرهای وابسته - مقیاسهای عملکرد خانواده- تفاوت معنا داری وجود دارد. بنابر این همه ی فرضیه های مبنی بر اثربخشی فراشناخت و مداخله توکل (مذهب محور) بر عملکرد خانواده در میان کارکنان سپاه، تأیید شدند؛ همچنین نتایج نشان داد که دو رویکرد فراشناخت و مداخله توکل (مذهب محور) در اثر بخشی بر عملکرد خانواده اثر یکسانی دارند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحقیق دو رویکرد فراشناخت و مداخله توکل (مذهب محور) بر عملکرد خانواده اثر یکسانی دارند؛ لذا توصیه می شود، مشاوران و درمانگران برنامه هایی برای بهبود عملکرد خانواده در این قبیل افراد تدارک ببینند.
نیازسنجی حمایت اجتماعی مادران کودکان درخودمانده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال درخودماندگی، اختلالی است که بر دامنه وسیعی از حیطه های رشدی کودک اثر نامطلوب می گذارد و علاوه بر خود فرد، اطرافیان نیز به میزان زیادی درگیر مشکلات متعدد رفتاری کودک می شوند. از این رو، ارایه خدمات توان بخشی و حمایتی می تواند در کاهش این بار سنگینی که بر دوش والدین است، تا حدودی موثر باشد. بررسی حاضر نیازهای مادران کودکان درخودمانده به حمایت اجتماعی و توان بخشی فرزندانشان را مورد سنجش قرار داد. پژوهش حاضر به صورت توصیفی و جامعه آماری شامل تمامی مادران کودکان درخودمانده در مرکز توان بخشی به آرا وابسته به دانشگاه شهید بهشتی بود. نمونه مورد مطالعه شامل بیست و هفت نفر از مادران کودکان درخودمانده بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه نیازهای خانوادگی محقق ساخته بود که با استفاده از پرسشنامه نیازهای خانوادگی سیکلوس و کرنز (2006) طراحی شده بود و توسط مادران تکمیل شد. یافته های به دست آمده نشان داد که بیشترین نیاز مادران به داشتن اطلاعات درباره فرایند آموزش و مشارکت در برنامه های آموزشی و درمانی فرزندشان بود. بیشترین مشکلات کنونی کودکان درخودمانده در حیطه های گفتاری، ارتباط اجتماعی و مسائل عاطفی و بیشترین مسائل کودکان در سال گذشته در مشکلات رفتاری، مسائل عاطفی و توجه و تمرکز بوده است. همچنین بیشترین مسائل مادران در سال گذشته، مسائل خانوادگی و شغلی بوده است. به این ترتیب، مادران این گونه کودکان نیاز بالایی به حمایت اجتماعی و توان بخشی اجتماعی کودک خود دارند و این موضوع ضرورت برنامه ریزی برای آموزش خانواده و طرح ریزی برنامه های حمایتی و آموزشی مناسب را نشان می دهد.
بررسی رابطه بین طرحواره های ناسازگار با تعارض زناشویی و بی ثباتی زناشویی در بین زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر بررسی رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با تعارضات و بی ثباتی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی شهر رشت صورت گرفت. طرح این پژوهش از نوع علی مقایسه ای بوده است. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از زوجین متقاضی طلاق از بین زوجین متقاضی طلاق که به دادگاه خانواده شهر رشت مراجعه نموده بودند و زوجین عادی شهر رشت که در حال ادامه زندگی مشترک خود هستند. از میان زوجین متقاضی طلاق 75 زوج به صورت تصادفی و از میان زوجین عادی نیز 75 زوج به روش خوشه ای چند مرحله انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه طرحواره های ناسازگار یانگ، ویرایش سوم (فرم کوتاه 90سوالی)، پرسشنامه تعارض زناشویی کنزاس (1985) و پرسشنامه بی ثباتی زناشویی ادوارد و همکاران (1980) بود. برای آزمودن فرضیه های تحقیق با توجه به نرمال نبودن توزیع متغیر های اصلی پژوهش از کروسکال-والیس و ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شده است. یافته هانشاندادکهمیزان بی ثباتی زناشویی درزوجین متقاضی طلاق بیشتر از زوجین عادی بوده و میزان تعارضات زناشویی درزوجین عادی نسبت به زوجین متقاضی طلاق افزایش نشان داده است. همچنین بین طرحواره های ناسازگار اولیه و تعارضات زناشوییدر زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی و بین طرحواره های ناسازگار اولیه و بی ثباتی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق رابطه مستقیم وجود دارد. بنابراین بین سن افراد و تعارضات زناشوییدر زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی رابطه معکوس وبینسن افراد و بی ثباتی زناشویی در زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی رابطه مستقیم وجود دارد.
مقایسه سطوح کمال گرایی مادر با پیوند والدینی در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی سطوح کمال گرایی مادر با پیوند والدینی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و مقایسه آن با افراد سالم بود. بدین منظور 144 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس و پس از اعمال ملاک های ورود در این پژوهش شرکت کردند. نیمی از شرکت کنندگان را نمونه بالینی (افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری) به همراه مادرانشان و نیم دیگر را افراد سالم به همراه مادرانشان تشکیل دادند. این پژوهش توصیفی و از نوع علی – مقایسه ای بود. از مقیاس غربالگری وسواس مادزلی، پرسشنامه سلامت عمومی، مقیاس کمال گرایی هیل و مقیاس پیوند والدینی به عنوان ابزار اندازه گیری استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی و همبستگی استفاده شد. نتایج نشان داد کمال گرایی مثبت مادران افراد سالم بیش تر از مادران افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری است و کمال گرایی منفی مادران افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بیش تر از مادران افراد سالم است. هم چنین در زیرمقیاس حمایت افراطی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی – اجباری و افراد سالم تفاوت معناداری دیده شد؛ بدین معنی که ادراک حمایت افراطی مادر در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری بیش تر از افراد سالم است، ولیکن در زیرمقیاس های حمایت متعارف، مراقبت بی تفاوت و مراقبت متعارف از پرسشنامه پیوند والدینی در دو گروه تفاوت معناداری دیده نشد. بر طبق نتایج توجه به ویژگی های مادران مانند سطوح کمال گرایی و تأثیر آن بر آینده روانی فرزندان با اهمیت به نظر می رسد. بنابراین، توصیه می شود به منظور ارتقاء سلامت روان افراد جامعه، والدین و کارشناسان حوزه سلامت روان توجه لازم را به سطوح کمال گرایی مادران و تأثیر آن بر فرزندانشان مبذول دارند.
نقش واسطه ای خود کارآمدی و خوش بینی در رابطه میان رضایت زناشویی و رضایت از زندگی زنان آموزگار شهر نهاوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضایت زناشویی،خود کارآمدی و خوش بینی نقش برجسته ای در تجربه رضایت زندگی دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای خود کارآمدی و خوش بینی در رابطه میان رضایت زناشویی و رضایت از زندگی آموزگاران زن شهرستان نهاوند است. روش پژوهش از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری را همه آموزگاران زن متأهل شهرستان نهاوند که دربرگیرنده 612 نفر بودند و در سال تحصیلی 94- 93 مشغول به تدریس بودند، تشکیل می دهد. اندازه نمونه پژوهش بر پایه به کارگیری جدول مُرگان 240 نفر بوده است. روش نمونه گیری، خوشه ای چندمرحله ای است. گردآوری داده ها با به کارگیری ابزارهای رضایت از زندگی، رضایت مندی زناشویی هادسون، خود کارآمدی عمومی شوارتزر و خوش بینی انجام شده است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت. اطلاعات به دست آمده از طریق رگرسیون، همبستگی پیرسان و تحلیل مسیر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.نتایج همبستگی پیرسان نشان داد که میان همه متغیرهای پژوهش همبستگی معنی داری (05/0> P) وجود دارد. نتایج رگرسیون گام به گام روشنگر آن بود که دو متغیر خود کارآمدی و خوش بینی در رابطه میان رضایت زناشویی با رضایت از زندگی نقش واسطه ای دارند. نتایج تحلیل مسیر نیز برای اثر مستقیم رضایت زناشویی بر رضایت از زندگی برابر با 221/0 برآورد شد. بررسی اثر غیرمستقیم رضایت زناشویی بر رضایت از زندگی از طریق نقش واسطه ای دو متغیر خود کارآمدی و خوش بینی نیز رویهمرفته 287/0 برآورد شد که سهم خود کارآمدی در این اثر 17/0 و سهم خوش بینی 11/0 است. با توجه به یافته های پژوهش حاضر، روانشناسان و مشاوران خانواده می توانند با آموزش خوش بینی و خود کارآمدی و بالا بردن آن ها در زوجین، منجر به افزایش رضایت زندگی و رضایت زناشویی آنان شوند. همچنین بالا بردن رضایت زناشویی در بالا بردن رضایت از زندگی زوجین نیز کارساز است.
اثربخشی کارگاه آموزشی کودک اندیشمند بر شیوه های فرزندپروری والدین و مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در هر جامعه ای، رابطه مناسب والدین و کودک از عوامل مهم و تعیین کننده تحول کودک و سلامت روانی اعضای آن است. این امر در دوره پیش دبستانی از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی کارگاه کودک اندیشمند بر شیوه های فرزندپروری والدین و مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی بود.
روش: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی به شمار می رود. گروه نمونه را 44 نفر از والدین دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی از مدارس غیرانتفاعی شهر تهران تشکیل دادند. والدین در پی فراخوانی به وسیلة مسئولان مدرسه در زمینه شرکت در کارگاه آموزشی با عنوان تربیت کودک اندیشمند، اعلام آمادگی نمودند. جلسات کارگاه هفته ای یک بار در 9 جلسه 2 ساعته برگزار شدند. ابزارهای پژوهش، مقیاس شیوه های فرزندپروری بامریند و پرسشنامه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی بود. به منظور تحلیل داده های پژوهش ازتحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمون تی وابسته استفاده شد.
یافته ها: نتایج حاصل از داده های مقیاس فرزندپروری نشان داد که مداخله حاضر شیوه های فرزندپروری مطلوب والدین را افزایش داده است و اندازه اثر این آموزش بر مؤلفه شیوه فرزندپروری مقتدرانه بالاتر از دیگر مؤلفه ها است. در ضمن مداخله اثر معناداری بر روی مشکلات رفتاری کودکان نداشت.
نتیجه گیری: از دلایل احتمالی عدم اثربخشی آموزش بر مشکلات رفتاری کودکان را می توان به کوتاهی مدت زمان سپری شده از آموزش نسبت داد. بدین معنا که انتظار می رود بخش اعظمی از نتایج آموزش های خانواده محور پس از گذشت زمان ایجاد شود تا اعضا بتوانند از فرصت لازم جهت استفاده از آموزش ها در محیط خانواده بهره مند شوند
مطالعه رابطه عوامل مؤثر بر میزان رضایت از زندگی زناشویی در بین زنان و مردان متأهل شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به اهمیت رضایت از زناشویی در تحکیم خانواده، در پژوهش حاضر میزان رضایت از زندگی زناشویی و عوامل مؤثر بر آن در میان زنان و مردان متأهل 18 - 60 سال شهر تهران بررسی شد که حداقل یکسال از زندگی مشترک آن ها گذشته باشد. درتدوین چهارچوب نظری این پژوهش،از نظریه های روان شناختی، جامعه شناختی و ارتباطات استفاده شد. روش مورد استفاده پیمایش و داده ها از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است. حجم نمونه 400 نفر از زنان و مردان متأهل مناطق2، 8 و 15 شهر تهران که با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای متناسب انتخاب شده است. برای تحلیل داده ها، از آزمون-های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافته ها نشان داد که میزان رضایت از زندگی زناشویی با میزان عشق و علاقه، طول مدت زندگی زناشویی، اختلاف سنی زوجین، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، میزان تحصیلات زوجین رابطه معنادار دارد، هم چنین یافته های پژوهش وجود رابطه معنادار بین متغیر وابسته یعنی رضایت از زندگی زناشویی و دیگر متغیرهای مستقل پژوهش یعنی، میزان استفاده از رسانه ها، تحصیلات همسان زوجین، میزان درآمد خانواده و وضعیت اشتغال زنان متأهل ( شاغل و خانه دار) را تأیید نکرد. سرانجام، نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد که تنها متغیر مستقل باقیمانده در معادله یعنی میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر در حدود 40% از متغیر وابسته را تبیین می کند
تفحص کیفی در واکنش همسران به افشای خیانت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش با هدف شناسایی شیوه های پاسخ دهی همسران پس از افشای خیانت زناشویی انجام شد. روش پژوهش کیفی و از نوع نظریه مبنایی است. جامعه پژوهش دربرگیرنده همسرهای ساکن شهر تهران است که در زندگی زناشویی آن ها خیانت اتفاق افتاده و از هنگام افشای آن دست کم 1 سال و دست بالا 6 سال گذشته باشد و اینک با هم زندگی می کنند. نمونه دربرگیرنده 21 همسر آسیب دیده و پیمان شکن بود که به شیوه هدفمند و نظری انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته و به منظور تحلیل داده ها از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. دو چکیده اصلی و ده خرده چکیده از واکنش های همسران پس از افشای خیانت شناسایی شد. تحلیل داده ها نشان داد همسران پس از افشای خیانت از دو راهبرد فردی و تعاملی استفاده می کنند. راهبردهای فردی دربرگیرنده مدیریت هیجانات منفی و بهره گیری از معنویات و راهبردهای تعاملی دربرگیرنده رقابت، اجتناب، توافق و مشارکت است. این یافته ها به درک بهتر متخصصین مشاوره و درمان رابطه زوج از راهبردهایی که همسران در ازای افشای خیانت در پیش می گیرند، کمک می کند تا بتوانند مداخلات درمانی هماهنگ با وضعیت زوجین را تدوین کنند. به ویژه در مراحل نخستین درمان خیانت همسران را به سوی مدیریت هیجانات منفی و راهبردهای مشارکتی که برای طرفین سودمند است، سوق دهند. این مقاله برگرفته از پایان نامه دکترای با عنوان «ارائه الگوی درمانی مبتنی بر تجارب روان شناختی زوج های دارای تجربه خیانت زناشویی و آزمون اثر بخشی آن در کاهش آسیب های ناشی از خیانت» می باشد.
مقایسه ابعاد عشق ورزی بر اساس مدت ازدواج در بین زنان و مردان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: عشق یک فرآیند روان شناختی است که در دهه های اخیر مورد توجه روان شناسان واقع شده است، زیرا یکی از موضوعات مورد توجه در ازدواج است. هدف این پژوهش مقایسه ابعاد عشق ورزی بر اساس مدت ازدواج در بین زنان و مردان متأهل بود. روش:روش این پژوهش از نوع پس رویدادی بود. برای انجام این پژوهش 160 دانشجوی متأهل (80 زن، 80 مرد) از چهار خوابگاه متأهلی دانشگاه های علامه طباطبایی، شهید بهشتی، شاهد و دانشگاه تهران به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه سه بعدی استرنبرگ پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از تکنیک های تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میزان عشق ورزی و ابعاد آن در چهار گروه دانشجویان که براساس مدت ازدواج تقسیم شده بودند، تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی ابعاد عشق ورزی در ابتدای زندگی بالاست، رفته رفته کاهش می یابد و بعد دوباره افزایش می یابد. نتیجه گیری: رضایت زناشویی را می توان به عنوان یک موقعیت روان شناختی در نظر گرفت که خود به خود به وجود نمی آید بلکه مستلزم تلاش هر دو زوج است، به ویژه در سال های اولیه رضایت زناشویی بی ثبات است و روابط در معرض بیشترین خطر قرار دارد.
بررسی رابطه همبستگی خانواده و الگوی انضباطی والدین با بحران هویت و عشق پرشور به جنس مخالف درپسران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: فضای خانواده به لحاظ کیفیت تعاملات، یکی از عوامل مهم اثرگذار بر روحیات اعضای آن بوده و حوزه وسیعی از مطالعات خانواده درمانگران و روانشناسان سیستمی را تشکیل می دهد. هدف از این پژوهش بررسی رابطه همبستگی خانواده و الگوی انضباطی والدین با بحران هویت و عشق پرشور به جنس مخالف در پسران نوجوان آنها است. روش: روش پژوهش توصیفی- همبستگی و از رگرسیون چندگانه برای پیش بینی بحران هویت و عشق پر شور در نوجوانان پسر استفاده شد. جامعه تحقیق کلیه دانش آموزان دبیرستان های پسرانه شهرستان هرسین می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 263 نفر انتخاب شدند. ابزارهای سنجش در این پژوهش عبارت بودند از مقیاس عشق پرشور در روابط صمیمی، مقیاس همبستگی خانواده، پرسشنامه بحران هویت و مقیاس الگوی سخت انضباطی والدین. یافته ها: حاکی ازتایید رابطه میان متغیرهای تحقیق بود و تنها همبستگی بین الگوی انضباطی پدر و مادر معنادار نشد در بقیه موارد تمامی همبستگی ها معنی دار بود (01/0p<). همچنین همبستگی منفی انسجام خانوادگی و الگوی انضباطی پدر و مادر نیز معنا دار بود (01/0p<).از میان متغیرهای پیش بینی کننده نیز بهترین پیش بین برای هر دو متغیر بحران هویت و عشق پر شور نیز همبستگی خانواده بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد هر چه میزان همبستگی خانواده کمتر و الگوی انضباطی والدین سخت تر باشد، وابستگی عاطفی شدید یا عشق پرشور به جنس مخالف، و بحران هویت بیشتری در نوجوانان پسر آنها شکل خواهد گرفت، همچنین هرچه همبستگی خانوادگی کمتر باشد خانواده بیشتر از الگوی انضباطی سخت برخوردارند و یا الگوی انضباطی سخت تر والدین با همبستگی خانوادگی کمتری در خانواده ها همراه است.
تاکتیک های حل تعارض در زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نظریه ی تعارض یکی از پرکاربردترین دیدگاه ها در حوزه ی اختلافات زناشویی است که به نحو گسترده ای برای بررسی روش های کنار آمدن افراد با تعارض های موجود در روابط، مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی تفاوت زنان متقاضی طلاق و زنان عادی در تاکتیک های حل تعارض بوده است.
مواد و روش ها: در یک مطالعه پس رویدادی 60 نفر از زنانی که طی شش ماهه نخست سال 1391 به دادگاه خانواده شماره 2 (ونک) مراجعه کرده بودند، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با 60 نفر از زنان عادی مورد مقایسه قرار گرفتند. پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی و مقیاس تاکتیک های حل تعارض برای جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفت. برای مقایسه تفاوت های دو گروه از روش تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت دو گروه متقاضی طلاق و گروه عادی در تاکتیک های حل تعارض به جز در زیرمقیاس حمله جسمانی از فرم پرخاشگر و قربانی به لحاظ آماری معنی دار است بدین گونه که گروه متقاضی طلاق در زیرمقیاس حمله جسمانی از فرم پرخاشگر و زیرمقیاس خشونت روانی از هر دو فرم پرخاشگر و قربانی نمرات بالاتری به دست آوردند. در مقیاس مذاکره (فرم پرخاشگر و قربانی) گروه عادی نمرات بالاتری به دست آوردند.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های مطالعه حاضر زوجین موفق از تاکتیک های مسالمت آمیز در حل تعارضات خویش استفاده می کنند، در حالی که زوجین ناموفق با اتخاذ تاکتیک های خشن و خشونت روان شناختی و جسمانی سعی در فرونشانی تعارضات پیش آمده دارند. یافته های مطالعه حاضر اهمیت تاکتیک های حل تعارض در حوزه تعارضات زناشویی برجسته ساخته و توجه متخصصین و سیاست گزاران را به ابداع رویکردهای مداخلاتی برای بهبود این توانایی در جلوگیری از طلاق جلب می کنند.