فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵۲۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آزمودن مدل طرحواره ناسازگار اولیه حوزه بریدگی و طرد و تعارضات زناشویی با میانجی گری سبک های عشق ورزی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. از میان کلیه زنان متأهل دارای تعارضات زناشوئی که در زمستان سال 1395 به مراکز مشاوره شهر اصفهان مراجعه کرده بودند، 300 نفر به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، الگوهای عشق استرنبرگ و تعارضات زناشویی براتی و ثنائی بودند. تجزیه و تحلیل داده ها به روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS/16 انجام گرفت. یافته ها نشان داد که اثر مستقیم طرحواره های ناسازگار اولیه حوزه بریدگی و طرد و سبک های عشق ورزی (میل، صمیمیت، تعهد) بر تعارضات زناشوئی معنادار بود. همچنین، در رابطه بین طرحواره های ناسازگار حوزه بریدگی و طرد و تعارضات زناشوئی، سبک های عشق ورزی (میل، تعهد، صمیمیت) نقش میانجی داشتند؛ بنابراین، با توجه به نقش معنادار طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های عشق در تعارضات زناشوئی، درمانگران می توانند در بحث بررسی و درمان مشکلات زناشویی به بررسی طرحواره طرد و بریدگی و سبک های عشق ورزی بپردازند.
بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه زوجین و سازگاری زناشویی در دانشجویان متاهل واحد علوم تحقیقات تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرحواره ها در احساسی که ما از خودمان داریم نقش محوری دارند.آنها دانش ما را در مورد خودمان و جهان شکل می دهند،به نحوی که وقایع زندگی را بر اساس آنها پیش بینی و تنظیم می نماییم.
بررسی آسیب های موجود در تعامل زوجین با والدین خود بعد از ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی آسیب های موجود در تعامل بین افراد متأهل با والدین خود بود. پژوهش قابل تفکیک به دو بخش می باشد. روش پژوهش در بخش اول، تحلیل کیفی بود که ابتدا متون نظری و پژوهشی مرتبط با عنوان بررسی شد، سپس با استفاده از مصاحبه ی نیمه ساختاریافته بر روی یک نمونه ی 36 نفری (شامل افراد متأهل و والدین) که به صورت هدفمند انتخاب شدند، مهم ترین آسیب های تعاملی زوجین با والدین استخراج گردید. سپس اطلاعات حاصل از تحلیل مصاحبه ها و کتب و مقالات مرتبط ادغام گردیده و از آن در جهت تهیه ی پرسشنامه ی آسیب شناسی تعاملی استفاده شد. در بخش دوم که به روش توصیفی مقطعی انجام گردید، پرسشنامه ی مذکور بر روی نمونه ای شامل 135 نفر (78 زن متأهل و 57 مرد متأهل) که به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند، اجرا گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و با روش محاسبه فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که از منظر کیفی بیشترین آسیب ها عبارتند از وابستگی، انتظارات نابجا، بی اعتنایی، دخالت و رفتارهای منفی. در بخش کمی پژوهش نتایج نشان داد که آسیب های وابستگی عاطفی، انتظارات نابجای والدین، بی اعتنایی والدین و دخالت، با اختصاص بیشترین میانگین ها به ترتیب اولویت های اول تا چهارم را به خود اختصاص دادند. همچنین نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که در خصوص آسیب های تعاملی، در گروه افراد متأهل تفاوت معناداری (05/0>p) بین زنان و مردان وجود ندارد.
پیش بینی رضایت زناشویی مادران و پدران کودکان دچار درخودماندگی با ویژگی های شخصیتی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشواری و فشار روانی برآمده از مراقبت کودکان دچار درخودماندگی، بسته به عوامل شخصیتی مراقب، در رابطه میان فردی او اثر می گذارد. ازاین رو پژوهش با هدف پیش بینی رضایت زناشویی مادران و پدران کودکان دچار درخودماندگی با ویژگی های شخصیتی آن ها به انجام رسیده است. پژوهش توصیفی است و با بکار بستن روش همبستگی انجام داده شد. جامعه آماری آن دربرگیرنده همه مادران و پدران دارای کودکان دانش آموز مقطع پیش دبستان و دبستان دچار درخودماندگی در مدارس استثنایی شهر مشهد درسال تحصیلی 94 93 بوده است. با به کارگیری فرمول کوکران و با روش نمونه گیری گیری در دسترس تعداد 95 زوج از میان والدین این کودکان به عنوان نمونه پژوهش گزینش شدند. داده ها با ابزارهای سنجه رضایت مندی زوجین افروز و پرسشنامه پنج عاملی نئو گرداوری شد. تحلیل داده ها با بهره گیری از آزمون رگرسیون به انجام رسید. یافته های پژوهش نشان داد که ویژگی های شخصیتی می توانند با ضریب تعیین 29/0 در سطح 01/0 رضایت زناشویی مادران و با ضریب تعیین 26/0 در سطح 01/0 رضایت زناشویی پدران را پیش بینی کنند. با توجه به توان پیش بینی رضایت زناشویی بر پایه ویژگی های شخصیتی مادران و پدران دارای کودکان دچار درخودماندگی به مشاورین و درمانگران خانواده پیشنهاد می گردد در کار با مادران و پدران آن ها به نقش ویژگی های شخصیتی توجه داشته باشند
تأثیرآموزش مهارت های ارتباطی بر سلامت روان مادران دارای فرزند معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی بر سلامت روانی مادران دارای فرزند معتاد انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش متشکل بود از تمامی مادران دارای فرزند معتاد پسرمراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد آفرینش شهر کرج در سال 1391، که فرزندان آن ها تحت درمان با متادون بودند (تعداد= 198نفر). تعداد 40 نفر از افراد دارای شرایط ورود، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه (هر هفته دوجلسه به مدت 120 دقیقه) آموزش مهارت های ارتباطی را دریافت کردند، در حالی که گروه گواه تحت هیچ مداخله ای قرارنگرفت. ابزار پژوهش پرسش نامه سلامت روان بود. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره (مانکوا) نشان داد در متغیرهای سلامت جسمی، اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و سلامت کل، بین گروه آزمایش وگواه در مرحله پس آزمون تفاوت وجود دارد ( (P<0/05. نتیجه گیری: آموزش مهارت های ارتباطی شیوه موثری برای بهبود سلامت روان مادران دارای فرزند معتاد است.
نقش دلزدگی زناشویی با میانجی گری کیفیت مراقبت مادرانه در پیش بینی مشکلات برونی سازی و درونی سازی شده کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی نقش دلزدگی زناشویی با میانجی گری کیفیت مراقبت مادرانه در پیش بینی مشکلات برونی سازی و درونی سازی شده کودکان بود. روش بکار رفته در این پژوهش توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه مورد مطالعه کودکان 7 تا 10 ساله شهر تهران بودند که از این جامعه 321 کودک (144 پسر و 177 دختر) با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد و پرسش نامه ها به وسیله مادارن شان تکمیل شد. ابزارهای بکار رفته شامل: پرسش نامه دلزدگی زناشویی (پانیز، 1381)، پرسش نامه کیفیت مراقبت مادرانه (قنبری، خداپناهی، مظاهری و لواسانی، 1390) و فهرست رفتاری کودک (آشنباخ، 2001) بود. در نهایت، داده ها با روش های همبستگی، تحلیل رگرسیون و تحلیل واریانس، با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. متغیر میانجی کیفیت مراقبت مادرانه در رابطه بین دلزدگی زناشویی و مشکلات درونی سازی و برونی سازی شده کودکان نقش میانجی را دارد. هم چنین، بین دو جنس کودکان در مشکلات برونی سازی شده تفاوتی معنادار وجود دارد. کیفیت مراقبت مادارنه نقشی مهم در مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان ایفا می کند. اگر مادران در مقابله با ایفای نقش مادری خودشان ضعف نشان دهند، در تربیت کودکان خود با مشکلاتی مواجه می شوند که منجر به افزایش مشکلات کودکان می شود
پیش بینی روابط فرازناشویی از روی سبک های دلبستگی، عزت نفس و میزان خودشیفتگی در بین دانشجویان متاهل
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی روابط فرا زناشویی از روی سبک های دلبستگی، عزت نفس و خودشیفتگی بود. جامعه پژوهش حاضر دانشجویان متأهل دانشگاه های تهران، شهید بهشتی و علامه طباطبائی بود و حجم نمونه بر اساس جدول مورگان و روش پژوهش 357 نفر از دانشجویان متأهل بودند و روش نمونه گیری به صورت هدفمند بود. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های نگرش به خیانت، سبک دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید، عزت نفس کوپراسمیت و شخصیت خودشیفته استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان داد که سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا توان پیش بینی روابط فرا زناشویی در افراد را دارند و این توان در سطح 000/0 P< معنادار بود. همچنین عزت نفس اجتماعی و خانوادگی نیز توان پیش بینی گرایش افراد به روابط فرا زناشویی را دارند که این توان در سطح 000/0 P< معنادار است. میزان خودشیفتگی نیز در سطح 02/0 P< گرایش افراد به روابط فرا زناشویی را پیش بینی می کند. سبک های دلبستگی ناایمن و عزت نفس آسیب دیده و پایین و همچنین خودشیفتگی از عواملی هستند که می توانند گرایش افراد به روابط فرا زناشویی را پیش بینی نمایند؛و روانشناسان و مشاوران می توانند برای تشخیص این آسیب های پیش رو از آزمون های روانشناختی برای سنجش این متغیرها در زوجین استفاده نمایند تا مداخلات مناسبی را ترتیب دهند.
رابطه سبک های فرزندپروری و سبک های انضباطی با جرأت ورزی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جرأت ورزی یکی از مؤلفه های مهم روابط و مهارت های اجتماعی است که می تواند تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله سبک های فرزندپروری و انضباطی قرار بگیرد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطة بین سبک های فرزندپروری و سبک های انضباطی مدیران و معلمان با جرأت ورزی دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی- همبستگی (از نوع رگرسیون) بود که از بین دانش آموزان دورة متوسطة دوم شهر زابل در سال تحصیلی 1395-1394 به شیوة نمونه گیری تصادفی- طبقه ای متناسب با حجم تعداد390 دانش آموز از طریق سه پرسش نامة سبک های فرزندپروریدیانابامریند (1972)، جرأت ورزی گمبریل و ریچی (1975) و سبک های انضباطی درک شدة مدیران و معلمان رمضانی (1389) مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد بین سبک فرزندپروری سهل گیرانه با جرأت ورزی، رابطه ای وجود ندارد (05/0p>)؛ اما بین سبک فرزندپروری مقتدرانه با جرأت ورزی رابطة مثبت و معنادار و بین سبک فرزندپروری مستبدانه با جرأت ورزی رابطة منفی معناداری وجود دارد (01/0p<). نتایج رگرسیون نیز نشان داد که سبک های فرزندپروری 9/50 درصد از واریانس جرأت ورزیرا تببین می کنند. یافتة دیگر این مطالعه نشان داد که بین سبک انضباطی غیرمداخله ای با جرأت ورزی، رابطه ای وجود ندارد (05/0p>)؛ اما بین سبک انضباطی مشارکتی با جرأت ورزی رابطة مثبت و معنادار و بین سبک انضباطی مستبدانه با جرأت ورزی، رابطة منفی و معنادار وجود دارد (01/0p<). نتایج رگرسیون نیز نشان داد، سبک های انضباطی 3/54 درصد از واریانس جرأت ورزیرا تببین می کنند. بر اساس یافته ها، برگزاری دورة فرزندپروری برای والدین و دورة سبک های انضباطی برای مدیران و معلمان مدارس، به منظور افزایش جرأت ورزی دانش آموزان پیشنهاد می شود.\nجرأت ورزی یکی از مؤلفه های مهم روابط و مهارت های اجتماعی است که می تواند تحت تاثیر عوامل مختلف از جمله سبک های فرزندپروری و انضباطی قرار بگیرد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک های فرزندپروری و سبک های انضباطی مدیران و معلمان با جرأت ورزی دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی-همبستگی (از نوع رگرسیون) بود که از بین دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر زابل در سال تحصیلی 95-1394 به شیوه نمونه گیری تصادفی-طبقه ای متناسب با حجم تعداد390 دانش آموز از طریق سه پرسشنامه سبک های فرزندپروری دیانا بامریند (1972)، جرات ورزی گمبریل و ریچی (1975) و سبک های انضباطی درک شده مدیران و معلمان رمضانی (1389) مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان دادبین سبک فرزندپروری سهل گیرانه با جرات ورزی رابطه ای وجود ندارد (05/0p>). اما بین سبک فرزندپروری مقتدرانه با جرات ورزی رابطه مثبت و معنادار و بین سبک فرزندپروری مستبدانه با جرات ورزی رابطه منفی معناداری وجود دارد (01/0p<). نتایج رگرسیون نیز نشان داد که سبک های فرزندپروری 9/50 درصد از واریانس جرات ورزی را تببین می کنند. یافته دیگر این مطالعه نشان داد که بین سبک انضباطی غیرمداخله ای با جرات ورزی رابطه ای وجود ندارد (05/0p>). اما بین سبک انضباطی مشارکتی با جرات ورزی رابطه مثبت و معنادار و بین سبک انضباطی مستبدانه با جرات ورزی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (01/0p<). نتایج رگرسیون نیز نشان داد سبک های انضباطی 3/54 درصد از واریانس جرات ورزی را تببین می کنند. بر اساس یافته ها، برگزاری دوره فرزندپروری برای والدین و دوره سبک های انضباطی برای مدیران و معلمان مدارس، به منظور افزایش جرأت ورزی دانش آموزان پیشنهاد می گردد.
تأثیر سن ازدواج، الگوهای همسرگزینی و تفاوت سنی زوجین بر کیفیت زندگی زناشویی زنان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، با گذر جوامع از مرحله سنتی و جمع گرا به مرحله مدرنیته و فردگرا، شاهد افزایش سن ازدواج (و خصوصاً در میان بانوان) و تمایل به همسرگزینی بر اساس انتخاب فردی هستیم. از طرف دیگر، همچنان شاهد افزایش نارضایتی، ناسازگاری، بی تعهدی، طلاق و به طورکلی؛ کاهش کیفیت زناشویی زوج ها هستیم که موجب آسیب به کانون گرم و مقدس خانواده و پیکره اجتماع می گردد. این پژوهش باهدف بررسی تأثیر سن ازدواج، تفاوت سنی و سبک های همسرگزینی، بر کیفیت زندگی زناشویی زنان متأهل شهر تهران صورت پذیرفت. طرح پژوهش از نوع علّی مقایسه ای می باشد. جامعه ی آماری پژوهش حاضر زنان تهرانی اند که ۴۰۰ نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس غیر احتمالی و با مراجعه به پارک های عمومی در سطح شهر تهران انتخاب شدند و به مقیاس کیفیت زناشویی، فرم تجدیدنظر شده (RDAS) و پرسش های مرتبط با الگوهای همسرگزینی و سن ازدواج، پاسخ دادند. از یافته های قابل توجّه این پژوهش می توان به تأثیر منفی ازدواج در سنین نوجوانی و ازدواج بر اساس سبک های همسرگزینی ای که به نوعی با اجبار همراهند بر کیفیت زندگی زناشویی اشاره کرد. هم چنین در این پژوهش نشان داده شد که تفاوت سنی زوجین تأثیر معناداری بر کیفیت زندگی زناشویی ندارد.
نقش ادراک از جهت گیری هدفی والدین، ناهماهنگی خانه و دانشگاه و فضای محل زندگی در رفتارهای تقلب تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین نقشِ ادراک ازجهت گیری هدفی والدین، فضای محل زندگی و ناهماهنگی خانه و مدرسه، در تقلب تحصیلی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بود. بدین منظور از بین کلیه دانشجویان دانشگاه مذکور که به تعداد تقریبی 6000 نفر بودند، نمونه ای با حجم 404 نفر به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری متغییرها، مقیاس های الگوهای یادگیری سازگارانه (PALS) میجلی و همکاران (2000) بود. پایائی ابزارهای اندازه گیری در زیر مقیاس های مختلف متفاوت، ولی همه آنها قابل قبول بودند (بالای 70/. ). داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS، و با روش رگرسیون چندگانه گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. متغییرهایِ ادراک از اهداف والدین، فضای محل زندگی و ناهماهنگی خانه ودانشگاه، به عنوان متغییرهای مستقل، در مجموع توانستند 12/0 درصد از کل واریانس تقلب تحصیلی را تبیین کنند. از بین متغییرهای مستقل، متغییرهایِ ناهماهنگی بین خانه و دانشگاه و ادراکِ هدف تبحری بودنِ والدین، توانستند رفتار تقلبی دانشجویان را به شیوه معنی دار پیش بینی نمایند. متغییرِ ناهماهنگی بین خانه و دانشگاه با ضریب بتای استاندارد 293/0 بیشترین سهم، و متغییرِ ادراک هدف تبحری بودن والدین، با ضریب بتای124/0، بیشترین سهم بعدی معنی دار را در پیش بینی تقلب تحصیلی دانشجویان داشتند. می توان نتیجه گرفت که هر چقدر ناهماهنگی بین خانه و دانشگاه بیشتر باشد، و نیز هر چقدر ادراک دانشجویان از جهت گیری هدفی والدین تبحری تر باشد، احتمال رفتار تقلب تحصیلی دانشجویان افزایش خواهد یافت
کمال زدگی در خانواده کودکان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده، آموزشگاه ماندگارترین یادگیری هاست، چراکه همیشه یادگیری ضمنی و مشاهده ای بیشترین پایداری را دارد. از طرفی، کودکان تیزهوش موضوع مطالعات بسیاری قرار گرفته اند. این مقاله مروری است بر پژوهش های انجام شده در زمینه پدیده کمال زدگی در خانواده کودکان تیزهوش. یکی از ویژگی های شخصیتی دانش آموزان تیزهوش، کمال گرایی است که در صورت انحراف تبدیل به کمال زدگی می شود. شواهد پژوهشی مؤید آن است که والدین و معلمان از کودکانی که به وسیله متخصصان سنجش، تیزهوش معرفی می شوند انتظار دارند که در همه زمینه ها عالی عمل کنند. چنین انتظاراتی از تیزهوشان آن ها را مستعد کمال زدگی می کند که خود این ویژگی باعث ایجاد آسیب های روان شناختی جبران ناپذیری در آن ها می شود. بر اساس یافته های پژوهشی این طور به نظر می رسد که انتظارات بالای خانواده از فرزند تیزهوش منجر به استقرار کمال زدگی و به تبع آن عدم موفقیت کودک تیزهوش می شود. نکاتی جهت آموزش نحوه برخورد صحیح خانواده ها با کودکان تیزهوش در متن مقاله مطرح شده است.
نقش عملکرد خانواده و الگوهای ارتباطی زوجین در پیش بینی رضایت زناشویی
حوزه های تخصصی:
دستیابی به جامعه سالم، درگروِ سلامت خانواده و خانواده کارآمد، وابسته به رضایت زناشویی است. از این رو پژوهش حاضر به بررسی نقش عملکرد خانواده و الگوهای ارتباط ی زوجین در پیش بینی رضایت زناشویی می پردازد. طرح پژوهش از نوع همبستگی است. نمونه آماری شامل 150نفر (75 مرد و75 زن) از معلمان متأهل ساکن در شهر سنقر بود که با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه رضایت زناشویی انریچ، ابزار سنجش خانواده و پرسش نامه الگوهای ارتباط ی زوجین بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد میان همه مولفه های عملکرد خانواده و رضایت زناشویی رابطه منفی معنی دار وجود دارد. بعلاوه میان الگوی سازنده متقابل و رضایت زناشویی رابطه مثبت و معنی دار، و میان الگوهای توقع/ کناره گیری و اجتناب متقابل با رضایت زناشویی رابطه منفی و معنی دار برقرار است. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد متغیرهای عملکرد خانواده و الگوهای ارتباط ی زوجین، به ترتیب 66/0 و 81/0 از پراکنش رضایت زناشویی را پیش بینی می کنند. پس رضایت زناشویی معلمین با اطل اع از عملکرد خانواده و الگوهای ارتباط ی زوجین قابل پیش بینی است.
مقایسه نظریه ذهن، مفهوم خدا و مفهوم میهن در بین کودکان دارای سبک های فرزندپروری متفاوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از مطالعه حاضر مقایسه نظریه ذهن، مفهوم خدا، مفهوم میهن در بین کودکان برخوردار از سبک های فرزندپروری متفاوت در کودکان مهدکودک و پیش دبستانی بود. روش: طرح این پژوهش از نوع پس رویدادی است. جامعه آماری شامل کودکان مهدکودک و پیش دبستانی شهر تهران است. از این جامعه 51 کودک 5/3-6 ساله به عنوان نمونه مورد مطالعه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. کودکان بر اساس شیوه فرزندپروری در سه گروه مستبدانه، مقتدرانه و سهل گیرانه - قرار گرفتند. از هرکدام از شرکت کننده ها آزمون نظریه ذهن از طریق آزمون بازی و آزمون تصور از خدا از طریق نقاشی و توصیف از خدا و مفهوم شناختی میهن از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته مفهوم میهن سنجیده شدند. یافته ها: یافته های به دست آمده از اجرای آزمون ها با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی از جمله آزمون کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تعداد کودکان دست یافته به نظریه ذهن در خانواده های با سبک فرزندپروری مقتدرانه بیشتر از همتایان خود در سایر خانواده ها است. در مقایسه سه گروه مشخص شد که تصور مهربانانه از خدا در گروه فرزندپروری مستبدانه از دو گروه دیگر پایین تر است. نتیجه گیری: در نهایت، ارتباطی بین مفهوم میهن و شیوه های فرزندپروری وجود نداشت. نتیجه گیری: بنابراین، می توان گفت سبک فرزندی مقتدرانه در شکل گیری نظریه ذهن و تصور مهربانانه از خدا تأثیر دارد.
پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس صمیمیت زناشویی و بخشودگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده مهم ترین رکن جامعه است که ثبات آن مستلزم تعهد زوجین به یکدیگر است. همچنین تعهد به دلیل آنکه با ارتباط بهتر، شادتر بودن و رفتار سازنده تر در طی مشکلات در ارتباط است، یک مفهوم بسیار مهم در روابط زناشویی محسوب می شود، به همین دلیل بررسی عواملی که در تعهد زناشویی نقش دارند نیز اهمیت اساسی پیدا می کند. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس صمیمیت زناشویی و بخشودگی است. بدین منظور از روش توصیفی- همبستگی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر شاهرود در سال تحصیلی 94-93 بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز، پرسشنامه صمیمیت زناشویی اولیاء و پرسشنامه بخشودگی پولارد و اندرسون استفاده گردید. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون انجام شد. نتایج نشان داد که مقدار همبستگی بین صمیمیت زناشویی و تعهد زناشویی 46/0 می باشد و صمیمیت زناشویی 31/0 از تغییرات تعهد زناشویی را پیش بینی می کند. مقدار همبستگی بین بخشودگی کلی با تعهد زناشویی 46/0 می باشد و این متغیر 29/0 از تغییرات تعهد زناشویی را پیش بینی می کند. همچنین مقدار همبستگی چندگانه آنها با متغیر تعهد زناشویی 52/0 می باشد و این دو متغیر با همدیگر 27 درصد از تغییرات تعهد زناشویی را تبیین می کنند.
ارائه الگوی ازدواج پایدار رضایتمند: یک پژوهش گراند تئوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازدواج پایدار و رضایت بخش، برآمدهای مثبت بسیاری مانند سلامت روانی، سلامت بدنی و رشد را برای اعضای خانواده فراهم می آورد. این پژوهش با هدف ارائه الگویی از عوامل مؤثر در ازدواج های پایدار رضایتمند انجام گرفت. پژوهش با شیوه کیفی و با به کارگیری روش نظریه زمینه ای انجام شد. با به کار بردن روش نمونه گیری هدفمند آزمودنی ها گزینش شدند و تا رسیدن به اشباع نظری درنهایت 20 نفر (10 زوج) دارای ازدواج پایدار رضایتمند (با طول مدت ازدواج 20 سال و بالاتر) مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. برآمدها نشانگر این است که گذری به سوی بالندگی ازدواج، مقوله مرکزی الگوی ازدواج پایداری رضایتمند است. برآمدها بیان کننده این است که مقوله شکل گیری درست ازدواج جزء شرایط علی برای ازدواج پایدار رضایتمند است که دربردارنده مفاهیمی همچون داشتن آمادگی کمابیش پیش ازدواج، نا وابستگی کمابیش پیش ازدواج، داشتن کشش و علاقه نخستین و آشنایی پیش ازدواج است. عوامل درون شخصی (نگرش های کارآمد ویژگی های شخصیتی پسندیده) و میان فردی (منظومه زناشویی پدرومادری و چند نسلی کارآمد) و فرا فردی (مالی و کاری) ازجمله عوامل میانجی کارآمد در ازدواج پایدار می باشند. همچنین برخی راهبردهایی که به دست همسران پایدار رضایتمند (مانند گذشت، حل مسئله، پوزش خواستن و شوخ طبعی) و خانواده های مبدأ آن ها (اتخاذ رفتارهای تعدیل کننده مشکل) در هنگام سختی ها و شرایط نبود عوامل منتهی به ازدواج پایدار مورداستفاده قرار می گرفت نیز شناسایی شد. پیامد فرجامین عبارت بود از رضایتمندی (از خود، همسر، فرزندان) و پایداری ازدواج که در این پژوهش 20 سال در نظر گرفته شد. می توان نتیجه گرفت که رسیدن به ازدواج بالنده پیش آمدی ناگهانی نیست چه بسا فرایندی است که با گذر از فراز و نشیب های زندگی، همسران می توانند به آن برسند و مانند هر سفری زیبایی ها و سختی های ویژه خود را دارد و ازدواج هایی به بالندگی می رسند که مجهز به مؤلفه ها و راهبردهای درخور این سفر باشند.
پیش بینی سلامت عمومی دختران با توجه به سه شیوه فرزند پروری دایانا بامرید و فرزند پروری متناسب با آموزه های دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پزوهش حاضر پیش بینی سلامت عمومی دختران با توجه به چهار شیوه فرزند پروری می باشد. از بین دانش آموزان مقطع اول دبیرستان شهر ری تهران (90-91)، تعداد 100 دانش آموز دختر به همراه مادرانشان به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پزوهش سه پرسش نامه بود که به ترتیب ، به دختران پرسش نامه (GHQ) سلامت عمومی گلدنبرگ (1972) و به مادران آن ها پرسش نامه شیوه فرزندپروری دیانا بامریند (1972) و پرسش نامه محقق ساخته سبک فرزند پروری متناسب با آموزه های دینی داده شد. نتایج همبستگی، نشان داد که سبک فرزندپروری «اقتدار منطقی» و «سلامت عمومی» رابطه معناداری دارند. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که این سبک و سبک متناسب با آموزه های دینی می توانند سلامت عمومی را پیش بینی کتتد. در صورت استفاده از این دو سبک، سلامت عمومی فرزند افزایش می یابد. البته سبک فرزند پروری مبتنی بر آموزه های دینی به نحو معنادارتری سلامت عمومی را پیش بینی می کند.
پیش بینی خیانت زناشویی براساس کیفیت زندگی زناشویی و پنج عامل بزرگ شخصیتی
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل پیش بینی کننده خیانت بر اساس کیفیت زندگی زناشویی و پنج عامل بزرگ شخصیتی در میان افراد با تجربه خیانت زناشویی انجام شده است. در پژوهش همبستگی حاضر، 110 نفر (70 زن و 40 مرد) با استفاده از روش نمونه گیری انتخاب شدند و به نسخه کوتاه پنج عامل بزرگ شخصیتی (BFI-SV، رامستد و جان،2007) مقیاس چند بعدی کیفیت زندگی زناشویی (W.H.O) و به پرسشنامه محقق ساخته خیانت زناشویی پاسخ داده اند. داده های حاصل از پرسشنامه های پژوهش با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه گام به گام مورد تحلیل قرارگرفتند. شواهد حاصل از بررسی روابط بین متغیرهای پژوهش نشان می دهد که بین ابعاد شخصیتی و کیفیت زندگی زناشویی با خیانت زناشویی در دوگروه زنان و مردان با تجربه خیانت تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان می دهد که ابعاد شخصیتی و کیفیت زندگی زناشویی توان پیش بینی خیانت زناشویی را دارند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد بین پنج عامل بزرگ شخصیتی و کیفیت زندگی زناشویی با خیانت زناشویی رابطه وجود دارد و پنج عامل بزرگ شخصیتی و کیفیت زندگی زناشویی پیش بینی کننده خیانت زناشویی هستند. بنابراین پیشنهاد می شود در شاخص های بهزیستی روانی افراد با تجربه خیانت عوامل شخصیتی، کیفیت زندگی زناشویی به عنوان عوامل مهم تعدیل گر مورد توجه قرار گیرند.
نقش واسطه ای بهداشت روانی همسر در بهداشت روانی و رضایت زناشویی زوجین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: رضایت زناشویی، یکی از مهم ترین زمینه های مهم سازگاری در زندگی یک فرد بزرگسال محسوب شده و تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد. این مطالعه با هدف بررسی نقش واسطه ای بهداشت روانی همسر در بهداشت روانی و رضایت زناشویی هر کدام از زوجین انجام یافته است.
روش کار: در این مطالعه ی توصیفی-تحلیلی، 228 زن و مرد (57 زوج روستانشین و 57 زوج شهرنشین) به روش نمونه گیری تصادفی از میان والدین دانشجویان دانشگاه پیام نور بناب در سال تحصیلی 90-1389 انتخاب و پرسش نامه ی رضایت زناشویی انریچ و چک لیست بهداشت روانی بر روی آنان اجرا شد. داده ها با آزمون های آماری تی مستقل، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین رضایت زناشویی زنان و مردان تفاوت معنی داری وجود نداشت اما زنان در این تحقیق از بهداشت روان ضعیف تری برخوردار بودند (05/0P<). بهداشت روانی همسر در رابطه ی بین بهداشت روانی و رضایت زناشویی فرد (در زنان و مردان) تا اندازه ای واسطه شده بود. هم چنین، بهداشت روانی فرد به طور مستقل نیز با رضایت زناشویی رابطه داشت (001/0P<).
نتیجه گیری: به نظر می رسد با ارتقای بهداشت روانی همسران می توان بر بهداشت روانی و رضایت زناشویی آنان تاثیر مثبت گذاشت.
پیش بینی تنش والدینی وآشفتگی روان شناختی مادران براساس مشکلات رفتاری وکارکردهای انطباقی کودکان دبستانی با تأخیرهای تحولی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تولد کودک با تأخیرتحولی می تواند به همراه خود، مشکلات جدید و مضاعفی را برای والدین این کودکان به دنبال داشته باشد، اغلب برای چنین والدینی مخصوصاً مادران تنش، تجربیات و پاسخ های هیجانی از قبیل افسردگی، اضطراب و آشفتگی های روانی دیگر رخ می دهد، که اینها ارتباط مستقیمی با مسائل کود ک دارند. پژوهش حاضر به منظور پیش بینی تنش والدینی و آشفتگی روان شناختی مادران بر اساس مشکلات رفتاری و کارکردهای انطباقی کودکان دبستانی با تأخیرهای تحولی انجام شد.
روش : طرح پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی است. داده های پژوهش با روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار لیزرل تحلیل شده است..جامعه آماری این پژوهش تمامی کودکان 11-6 ساله با تأخیرهای تحولی شامل کودکان مبتلا به اوتیسم مراجعه کننده به مراکزآموزشی و توان بخشی و دانش آموزان مدارس با نیازهای ویژه شهر تبریز در سال تحصیلی 94-1393 را شامل می شد. در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. پس از توضیح اهداف پژوهش برای مادران و جلب رضایت آگاهانه از آنها، مقیاس های رفتار غیرعادی کودکان (1986)، فرم کوتاه شده آزمون علایم روانی (1973) ، مقیاس کارکرد انطباقی واینلند(1984)، شاخص تنیدگی والدینی(1967) توسط مادران تکمیل شد.
یافته ها: داده های پژوهش به وسیله روش آماری مدل یابی ساختاری از طریق نرم افزار لیزرل مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که بین مؤلفه های مشکلات رفتاری کودکان با تأخیرهای تحولی (با اوتیسم و بدون اوتیسم) با آشفتگی روان شناختی و تنش والدینی مادران آنها رابطه مثبت وجود دارد ولی بین مؤلفه های کارکردهای انطباقی این کودکان با آشفتگی روان شناختی و تنش والدینی مادران رابطه منفی وجود دارد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مدل یابی ساختاری می توان استنباط کرد که کارکردهای انطباقی و مشکلات رفتاری کودکان با تأخیرهای تحولی در قالب روابط ساختاری تغییرات آشفتگی روان شناختی و تنش والدینی مادران را به طور معنی دار تبیین کنند. به عنوان مثال متغیر خودتحریکی با ضریب بتای (24/0) و t محاسبه شده(72/3) قادر است 24% از تغییرات آشفتگی روان شناختی مادران را به طور معنی دار تبیین کنند و این متغیر با ضریب بتای(42/ 0و t محاسبه شده (46/5) قادر است 42% از تغییرات استرس والدینی مادران را به طور معنی دار تبیین کند.
تأثیر آموزش حل مسئله به مادران بر فرایندهای خانوادگی و شیوه های فرزند پروری آنها
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه سبک های ارتباطی خانواده و نحوه ارتباط والد- کودک، از آموزش های حل مسئله تأثیر می پذیرد. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر آموزش حل مسئله به مادران بر شیوه های فرزندپروری و فرایندهای خانوادگی است.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی است. جامعه آماری مشتمل بر مادران دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی شهر تهران در سال 1392 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 55 نفر از مادران این دانش آموزان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1967) و مقیاس فرایندهای خانوادگی سامانی (1386) استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان دادند شرکت در دوره آموزش مهارت های حل مسئله اثر مثبتی بر عملکرد شرکت کنندگان در سبک های فرزندپروری و فرایندهای خانوادگی آنها داشته است؛ به طوری که این برنامه منجر به بهبود مهارت ارتباطی، انسجام و احترام متقابل، و مهارت مقابله والدین شده و سبب کاهش استفاده والدین از شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه شده است.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر آموزش مهارت های حل مسئله به منظور بهبود سبک های فرزندپروری و کیفیت ارتباط های بین فردی درون خانواده و فرایندهای خانوادگی پیشنهاد می شود. شرکت در این برنامه با بهبود روابط و تغییر شیوه های فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه می تواند موجب افزایش تجربه پیامدهای مطلوب توسط فرزندان، بهبود کیفیت روابط والد- فرزند و تبعات مطلوب روانی و اجتماعی گردد. به این ترتیب، مداخله حاضر را می توان به عنوان مداخله ای مفید به درمانگران پیشنهاد کرد.