مشاوره و روان درمانی خانواده
مشاوره و روان درمانی خانواده سال چهارم بهار 1393 شماره 1 (پیاپی 13) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو رویکرد آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی بر تعدیل طرح واره های ناسازگار اولیه در مراجعان متقاضی طلاق بود. روش: در این روش مداخله ای نیمه آزمایشی که با استفاده از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد، 60 نفر از افراد متقاضی طلاق شهرستان نورآباد مراجعه کننده یا ارجاع داده شده توسط دادگاه خانوادگی به مراکز بهزیستی، کمیته امداد و بخش مشاوره شبکه بهداشت و درمان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گروه اول آموزش پذیرش و تعهد و برای گروه دوم روایت درمانی گروهی و گروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. پژوهش با کمک فرم کوتاه پرسش نامه طرح واره های ناسازگارانه اولیه یانگ (YSQ-SF) جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری بر تعدیل طرح واره های ناسازگار اثر بخش بوده اند (001/0≥P). نتیجه گیری: بنابراین توجه به اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و روایت درمانی گروهی در محیط های مشاوره و روان درمانی خانواده از اهمیت ویژه ای برخوردارند.
اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم منابع تکوین خود برکاهش تعارضات زناشویی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم منابع تکوین خود برکاهش تعارضات زناشویی زنان انجام گرفت. روش: روش پژوهش تجربی و از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری عبارت بود از تمامی زنان متاهل ساکن شرق تهران که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای، و در حجم نمونه 28 نفر، اتنخاب شدند؛ و به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه تعارضات زناشویی (MCQ) بود. آزمودنی های گروه آزمایش طی هشت جلسه (هر جلسه 120 دقیقه) تحت آموزش مهارت های تنظیم منایع تکوین خود قرار گرفتند. در حالیکه گروه گواه هیچ نوع مداخله ای دریافت ننمود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها:نتایج نشان دادبین گروه آزمایش و گواه در کاهش تعارضات زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری:آموزش مهارت های تنظیم منابع تکوین خود بر کاهش تعارضات زناشویی زنان مؤثر است، و می تواند در راهبردهای زوج درمانی مورد استفاده مشاوران خانواده قرار گیرد.
مقایسه ابعاد عشق ورزی بر اساس مدت ازدواج در بین زنان و مردان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: عشق یک فرآیند روان شناختی است که در دهه های اخیر مورد توجه روان شناسان واقع شده است، زیرا یکی از موضوعات مورد توجه در ازدواج است. هدف این پژوهش مقایسه ابعاد عشق ورزی بر اساس مدت ازدواج در بین زنان و مردان متأهل بود. روش:روش این پژوهش از نوع پس رویدادی بود. برای انجام این پژوهش 160 دانشجوی متأهل (80 زن، 80 مرد) از چهار خوابگاه متأهلی دانشگاه های علامه طباطبایی، شهید بهشتی، شاهد و دانشگاه تهران به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه سه بعدی استرنبرگ پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از تکنیک های تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میزان عشق ورزی و ابعاد آن در چهار گروه دانشجویان که براساس مدت ازدواج تقسیم شده بودند، تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی ابعاد عشق ورزی در ابتدای زندگی بالاست، رفته رفته کاهش می یابد و بعد دوباره افزایش می یابد. نتیجه گیری: رضایت زناشویی را می توان به عنوان یک موقعیت روان شناختی در نظر گرفت که خود به خود به وجود نمی آید بلکه مستلزم تلاش هر دو زوج است، به ویژه در سال های اولیه رضایت زناشویی بی ثبات است و روابط در معرض بیشترین خطر قرار دارد.
بررسی رابطه بین هوش اخلاقی و گرایش های مذهبی با رضایت زناشویی در معلمان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف:سلامتخانواده به عنوان یکی از نهادهای مهم و حیاتی جامعه به عوامل مختلفی بستگی دارد، و تا کنون پژوهش های مختلفی درباره آن انجام شده است. هدف از پژوهش حاضر نیز بررسی رابطه بین هوش اخلاقی و گرایش های مذهبی با رضایت زناشویی در معلمان متأهل می باشد. روش:درپژوهش حاضر ازروش پژوهش همبستگی استفاده شده است.به این منظور، 135 معلم متأهل در نیم سال اول سال تحصیلی 1393- 1392 به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و به مقیاس زوجی انریچ، پرسشنامه هوش اخلاقی، و پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده به وسیله نرم افزار 18SPSS و با شیوه آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار)، و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها:نتایج تحقیق حاکی از آن است بین هوش اخلاقی و رضایت زناشویی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (01/0> P). همچنین بین گرایش مذهبی درونی با رضایت زناشویی ارتباط مثبت و معنادار به دست آمد (01/0> P). نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که هوش اخلاقی می تواند به طور معناداری 23/0 از واریانس رضایت زناشویی را به طور معناداری پیش بینی کند. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر اهمیت هوش اخلاقی و گرایش مذهبی درونی بر رضایت مندی زناشویی در معلمان متأهل را آشکار ساخت و در برنامه های مشاوره قبل از ازدواج و مشاوره خانواده باید آنها را به عنوان یک عامل کلیدی در تعیین رضایت زناشویی در نظر گرفت.
سبک های دلبستگی بزرگسالان به عنوان پیش بینی کننده سبک های حل تعارض زناشویی در بین دبیران متأهل شهر بندر عباس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش به منظور بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی بزرگسالان و سبک های حل تعارض زناشویی انجام گرفت. روش:در این مطالعه روش تحقیق مورد استفاده توصیفی از نوع همبستگی بوده و نمونه آماری این پژوهش شامل 285دبیر مرد و زن متأهل بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه تجدیدنظرشده تجارب در روابط نزدیک(ECR-R) و پرسشنامه سبک های حل تعارض زناشویی(ROCI-II)جواب دادند. از روش آماری توصیفی و رگرسیون گام به گام جهت پاسخگویی به سؤالات تحقیق و تعیین سهم هر کدام از آنها در پیش بینی بکارگیری سبک های مختلف حل تعارض استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاصل نشان داد که سبک دلبستگی ایمن بیشترین فراوانی و سبک دلبستگی دل مشغول کمترین فراوانی را در آزمودنی های مورد مطالعه داشتند و همچنین از بین سبک های حل تعارض زناشویی مصالحه و یکپارچه سازی بیشترین استفاده را در میان دبیران داشتند. همچنین نتایج بیانگر وجود رابطه معنادار (001/.P<) بین سبک های دلبستگی و سبک های حل تعارض زناشویی بود و سبک های دلبستگی این افراد پیش بینی کننده سبک های حل تعارض زناشویی بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر می رسد سبک های دلبستگی بزرگسالان تاثیر زیادی در نحوه ی بکارگیری سبک های حل تعارض دارند. لذا با تشخیص سبک های دلبستگی افراد متأهل می توان به آن ها در حل تعارضات زناشویی کمک فراوان نمود. نتایج این پژوهش را می توان در جلسات آموزشی پیش از ازدواج به منظور آگاه ساختن زوجین از عواقب ازدواج افراد با سبک های دلبستگی مخاطره آمیز و رابطه آنها با سبک های حل تعارض منفی در زندگی زناشویی استفاده کرد و همچنین به مشاورین و کارشناسان امر ازدواج و شاغلین دادگاه های خانواده کمک کرد تا ویژگی سبک های دلبستگی و سبک های حل تعارض را در اختلافات و مشکلات زناشویی چه در کار تشخیص و چه در کار درمان به عنوان یک ملاک مهم در نظر بگیرند.
پیش بینی تعهد زناشویی بر پایه عواطف خودآگاه (شرم و گناه) و تمایزیافتگی خود دردانشجویان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی تعهد زناشویی بر پایه عواطف خودآگاه (شرم و گناه) و تمایزیافتگی خود در بین دانشجویان متأهل بود. روش:پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه پژوهش را دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز تشکیل می دهند که در سال تحصیلی 91-92 مشغول به تحصیل بودند. از جامعه مذکور تعداد110 دانشجوی متاهل به روش تصادفی ساده و با استفاده از جدول نمونه گیری کریچی و مورگان(1979) انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسش نامه های تمایزیافتگی خود (DSI)، آزمون عاطفه خودآگاه (TOSCA-2)و پرسش نامه تعهد زناشویی (MCQ) جمع آوری شدند و با استفاده آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره به شیوه همزمان و گام به گام تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تمایزیافتگی خود با تعهد زناشویی رابطه مثبت معنادار (01/0p<)، احساس شرم با تعهد زناشویی رابطه منفی معنادار (01/0p<) دارند و این دو متغییر در مجموع قادر به پیش بینی 36 درصد از واریانس تعهد زناشویی هستند. همچنین نتایج نشان داد که بین احساس گناه با تعهد زناشویی رابطه معناداری وجود ندارد و این متغیر توانایی پیش بینی تعهد زناشویی را تدارد. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت افرادی که سطح تمایزیافتگی بالاتری دارند و همچنین کمتر احساس شرم می کنند، تعهد زناشویی بیشتری دارند.
بسترها، پیامدها و سازگاری زنان مطّلقه ی شهر تهران (یک مطالعه پدیدارشناسانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه کیفی پدیدارشناختی حاضر، درک بسترها و پیامدهای طلاق از رویکرد تجربه ای زنان مطلّقه و چگونگی برخورد با این تجربه در زندگی بعد از طلاق است. برخلاف مطالعات اثبات گرایانه که مسئله ی طلاق را عمدتاً از منظر بیرونی مطالعه کرده و به عوامل بروز جدایی بین زوجین می پردازند، این مطالعه بر دریافت تجربه مند زنان از نگاه خودشان متمرکز شده و چگونگی تعامل آنها را با زندگی جدید واکاوی می کند. روش:این مطالعه، رویکرد نظری و روش شناسی پدیدارشناسی را برای آشکار سازی و بازنمایی تجربه ی طلاق از نگاه زنان مطلّقه به کار گرفته و فرآیند آن را از زبان سوژه های مورد مطالعه روایت می کند. روش نمونه گیری در این مطالعه از نوع هدفمند با حداکثر تنوع بوده و با نمونه ای هدفمند از زنان مطلّقه ی شهر تهران بر اساس معیار اشباع نظری مصاحبه ی کیفی صورت گرفته است. یافته ها: مطابق یافته ها عوامل زمینه ساز طلاق در چهار محور کلی بسترهای اقتصادی، بسترهای فردی روان شناختی، بسترهای ارتباطی و بسترهای اجتماعی فرهنگی دسته بندی می شوند. پیامدهای طلاق برای زنان مطلّقه نیز در سه عنوان پیامدهای فردی، پیامدهای اقتصادی و پیامدهای اجتماعی بررسی شدند. نتیجه گیری:براساس تجربه زیسته زنان مطلّقه دو بستر کلان (اجتماعی/ فرهنگی و اقتصادی) از یک طرف و دو بستر میانی و خرد (فردی و تعاملی) از سوی دیگر زمینه های بروز طلاق می باشند. در بخش شیوه های سازگاری زنان مطلقه نیز دو راهبرد کلی زندگی با خانواده ی پدری و تشکیل زندگی مستقل مطرح شدند.