فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۵۷۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی نقش خواب شبانه در فرآیندهای بازتحکیم مبتنی بر ثبات و ارتقا در حافظه حرکتی آشکار بود. براس اس معیارهای ورود به مطالعه 80 نفر از دانشجویان دختر انتخاب و به طور تصادفی در چهارگروه آزمایشی 12 ساعت بازیابی طی هوشیاری، 12 ساعت بازیابی به همراه تداخل طی هوشیاری، 12 ساعت بازیابی بعداز خواب شبانه و 12 ساعت بازیابی به همراه تداخل بعد از خواب شبانه تقسیم شدند. آزمایش شامل مراحل اکتساب و یادداری بود. از تکلیف زمان واکنش زنجیره ای متناوب و تکلیف زمان واکنش بینایی دو گزینه ای برای اندازه گیری متغیر وابسته استفاده شد. نتایج نشان داد گروههای بازیابی طی هوشیاری و بعد از خواب شبانه در آزمون یادداری عملکرد بهتری نسبت به مرحله اما گروه 12 ساعت بازیابی به همراه ،(p<0/ اکتساب داشتند ( 05 تداخل، عملکرد ضعیفتری نسبت به گروه 12 ساعت بازیابی داشتند؛ بنابراین گروه 12 ساعت بازیابی به همراه تداخل طی هوشیاری متحمل اثر بازداری بازتحکیم مبتنی بر ثبات شدند. همچنین بین عملکرد گروه 12 ساعت بازیابی به همراه تداخل بعد از خواب شبانه با گروه 12 ساعت بازیابی بعد از خواب شبانه تفاوت معنی داری وجود نداشت و در گروه 12 ساعت بازیابی به همراه تداخل بعد از خوابئ شبانه اثر بازتحکیم مبتنی بر ثبات رخ داد. براساس یافته های پژوهش حاضر به نظر میرسد خواب شبانه عامل تعیین کننده ای در ارتقا و تثبیت عملکرد بازتحکیم حافظه آشکار حرکتی است.
ارزیابی استرس اکسیداتیو، یادگیری و حافظه فضایی به دنبال محرومیت از خواب رؤیا در هیپوکامپ موشهای صحرایی نر بالغ(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: محرومیت از خواب تأثیرات منفی زیادی بر بدن و به خصوص فرآیندهای شناختی ناحیه هیپوکامپ دارد. استرس اکسیداتیو ناشی از این محرومیت نقش عمده ای در تحلیل رفتن سلول ها و تغییر رفتار حیوانات آزمایشگاهی و انسان ها ایفا می کند. از سوی دیگر ترکیبات آنتی اکسیدان از جمله سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز و کاتالاز سلولی اولین سد دفاعی بدن در برابر حمله انواع رادیکال های آزاد می باشند. در تحقیق حاضر ارزیابی استرس اکسیداتیو ناحیه هیپوکامپ، یادگیری و حافظه فضایی به دنبال محرومیت از خواب رؤیا مد نظر قرار گرفت.
مواد و روش ها: این تحقیق بر روی 40 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار که به طور تصادفی در 5 گروه تقسیم شدند، انجام گرفت. با استفاده از تکنیک سکو محرومیت از خواب رؤیا به مدت 72 ساعت القاء گردید، سپس از ماز آبی موریس جهت سنجش یادگیری و حافظه فضایی استفاده شد.24 ساعت پس از اتمام آزمایش های رفتاری موش ها دیکاپیتیت گردیده، ناحیه هیپوکامپ از مغز جدا شده و عمل هموژنایز و سانتریفیوژ روی آن صورت پذیرفت، سپس از سوپرناتانت حاصل توسط دستگاه الایزا فلورسنت در طول موج 340 نانومتر و منطبق با پروتکل پیشنهادی کیت سوپراکسید دیسموتاز، تغییرات آنزیم سوپراکسید دیسموتاز اندازه گیری شد. نتایج توسط نرم افزار آماری 19 Spssآنالیز شد و سطح معنی داری 05/0> P برای نتایج معنی دار تلقی گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که محرومیت از خواب رؤیا بر فرآیند استرس اکسیداتیو ناحیه هیپوکامپ تأثیر معنی داری نگذاشت (05/0P >)، اما بر یادگیری و حافظه تأثیر معنی داری گذاشت (025/0P < و 004/0P <).
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این تحقیق تغییرات یادگیری و حافظه متعاقب محرومیت کوتاه مدت از خواب رؤیا با مکانیزم یا مکانیزم هایی غیر از مکانیزم استرس اکسیداتیو در ناحیه هیپوکامپ مربوط می باشد. همچنین برنامه ریزی جهت بهبود کیفیت خواب می تواند مزایای کوتاه مدت یا بلند مدتی برای ساختارهای هیپوکامپی و سلامت انسان ها در زمینه رفتار، یادگیری، حافظه، مدیریت استرس و 000 داشته باشد.
ارزیابی عاطفه و سیستم های مغزی- رفتاری بر اساس چرخه های صبحگاهی و شامگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابعاد زیستی شخصیت تاثیر مهمی بر ابعاد روانشناختی افراد دارند. حالات عاطفی و خلقی افراد می تواند براساس ساعات شبانه روز تغییر کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی سطوح عاطفه مثبت و منفی و حساسیت به تقویت بر اساس تغییر در چرخه های شبانه روزی صبحگاهی و شامگاهی بود. ابتدا 600 نفر (316 دختر، 284 پسر) از دانشجویان دانشگاه ارومیه در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان پرسشنامه صبحگاهی- شامگاهی (MEQ) را تکمیل کردند. سپس تعداد 83 نفر از شرکت کنندگان بر اساس نمرات کسب شده در پرسشنامه صبحگاهی- شامگاهی، به عنوان افراد دارای صفات شخصیتی صبحگاهی و شامگاهی و بین بینی برای مرحله دوم پژوهش انتخاب شدند. در این مرحله، فهرست عواطف مثبت و منفی (PANAS) و مقیاس های بازداری و فعال سازی رفتاری (BIS/BAS) توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. نتایج نشان داد که بین میزان تجربه عاطفی مثبت و منفی بر اساس تیپ های صبحگاهی، شامگاهی و بین بینی تفاوت معنادار وجود دارد. افراد با تیپ صبحگاهی در مقایسه با تیپ شامگاهی و بین بینی سطوح عاطفه مثبت بالاتر و عاطفه منفی پایین تری داشتند. مقایسه تیپ های صبحگاهی و شامگاهی در ابعاد زیستی شخصیت شامل فعال سازی و بازداری رفتاری، تفاوت معناداری بین گروه ها نشان نداد. بر اساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که تفاوت های فردی در تجربه عاطفه مثبت و منفی می تواند ناشی از تغییرات مرتبط با چرخه های شبانه روزی باشد.
مقایسه سرعت یادگیری و انتقال اطلاعات در نیمکره های مغز بین دو جنس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه سرعت یادگیری و انتقال اطلاعات در نیمکره های مغز دختران و پسران دانشجو است. روش: در این پژوهش تعداد 60 نفر (30 دختر و 30 پسر) از دانشجویان روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن که در نیمسال اول تحصیلی 1394-1393درس روان شناسی تجربی داشتند انتخاب شدند و حجم نمونه را تشکیل دادند. برای سنجش عملکرد نیمکره های مغز در این آزمون از دستگاه ترسیم در آینه استفاده شد تا معلوم گردد انتقال اثر صورت می گیرد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس یک راهه و نرم افزار SPSS16 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل نشان داد که بین جنسیت و میزان انتقال اطلاعات در نیمکره های مغز رابطه معناداری وجود ندارد که نشان می دهد انتقال اثر در هر دو جنس صورت گرفته است. این در حالی است که جنسیت بر روی سرعت یادگیری اثر معناداری دارد. نتیجه گیری: به طور کلی، می توان نتیجه گرفت که سرعت یادگیری در دختران سریعتر از پسران است.
اثربخشی درمان نوروفیدبک بر علائم کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه /فزون کنش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مطالعه اثر بخشی نوروفیدبک بر کاهش علائم بیش فعالی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر آزمایشی از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور تعداد 30 نفر از دانش آموزان مبتلا به بیش فعالی نوع مختلط به شیوه نمونه گیری ملاک محور در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و دارونما (15 نفر) به تصادف گمارده شدند. کلیه آزمودنی ها قبل و بعد از درمان با آزمون کامپیوتری TOVA در دو مرحله (پیش آزمون و پس آزمون)ارزیابی شدند؛ داده ها با روش آماری کواریانس تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که 50 جلسه آموزش نوروفیدبک منجر به بهبود توجه در گروه آزمایش شد. اما در درمان تکانشگری تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: اثربخشی درمان با نوروفیدبک در نارسایی توجه در مقایسه با تکانشگری در کودکان مبتلا به ADHD احتمالاً به دلیل درگیری فزونتر فرایندهای عصبی عضوی در توجه نسبت به تکانشگری می باشد.
تاثیر تمرین های مقاومتی در نیمرخ هورمونی و ایمونوگلوبین بزاق بزرگسالان دارای نشانگان داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی اثرات تمرین های مقاومتی در سطوح ایمونوگلوبین A بزاق و نیمرخ هورمونی بزرگسالان کم تحرک با نشانگان داون طراحی شده بود.
روش: درمجموع 40مرد بزرگسال دارای نشانگان داون از طریق گروه های مختلفی که به افراد با کم توانی ذهنی کمک می کردند، به کارگرفته شدند. همه شرکت کنندگان تاییدیه پزشکی را برای شرکت در فعالیت های بدنی کسب کردند. به صورت تصادفی 24نفر از بزرگسالان انتخاب شده و شروع به انجام تمرین های مقاومتی در یک چرخه 16ایستگاهی به مدت 12هفته با 3روز در هفته کردند. شدت تمرین ها براساس عملکرد آزمون 8 تکرار بیشینه برای هر تمرین بود. گروه گواه نیز شامل 16 بزرگسال دارای نشانگان داون بود که از لحاظ سن، جنسیت و نمایه توده بدنی، همسان سازی شده بودند. سطوح کورتیزول، تستوسترون و ایمونوگلوبین A بزاق توسط روش الایزا اندازه گیری شد. عملکرد وظایف کاری هم با استفاده از آزمون چیدن مکرر جعبه های سنگین مورد ارزیابی قرارگرفت.
یافته ها: تمرین های مقاومتی به طور معناداری غلظت ایمونوگلوبین A بزاق (94/0d=؛ 0120/0P=) و سطوح تستوسترون (57/1d=؛ 0088/0P=) را در گروه تجربی افزایش داده بود. افزون براین، عملکرد وظایف کاری نیز بهبودیافته بود، درحالی که هیچ تغییری در گروه گواه که ورزش نکرده بودند، مشاهده نشد.
نتیجه گیری: نتیجه این که، یک پروتکل تمرین های مقاومتی کوتاه مدت، پاسخ های ایمنی مخاطی و همچنین سطوح تستوسترون بزاق را در بزرگسالان کم تحرک دارای نشانگان داون بهبود داده است
بررسی رابطه دست برتری با سبک های شناختی وابسته و نابسته به زمینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه دست برتری و سبک های شناختی وابسته و نابسته به زمینه در دانش آموزان پسر پایه اول دورهدوم متوسطه شهر قروهبود. مطالعه حاضر از نوع همبستگی است. در این مطالعه 220 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. از آزمودنی ها خواسته شد آزمون دست برتری چاپمن و آزمون گروهی اشکال نهفته را تکمیل کنند. جهت تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون استفاده شد.نتایج نشان داد که بین سبک های شناختی دانش آموزان راست برتر و چپ برتر تفاوت معنی داری وجود دارد، بدین معنی که سبک شناختی دانش آموزان چپ برتر در مقایسه با دانش آموزان راست برتر بیشتر نابسته به زمینه است. نتایج این مطالعه مؤید یکی از نظریه ها در سبب شناسی چپ برتری است که توسط گشویند-بهان-گالابوردا در سال 1982 عنوان شده است.
حساسیت سامانه های مغزی _ رفتاری B AS) (BIS- در پیش بینی استعداد اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر شناسایی ارتباط سامانه های مهارگری و فعال سازی رفتاری با استعداد اعتیاد دانش آموزان مقطع متوسطه می باشد. این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی است . جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پایه های دوم وسوم دبیرستانهای پسرانه شهر لردگان تشکیل می دهند . نمونه پژوهش شامل 100 دانش آموز از دبیرستاهای شهر لردگان بود که بصورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس فعال سازی – بازداری رفتاری و سنجش استعداد اعتیاد (APS test) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون تجزیه وتحلیل گردیدند. نتایج نشان داد که بین سیستم های بازداری رفتاری با استعداد اعتیاد دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد، و بین سیستم های فعال سازی رفتاری با استعداد اعتیاد دانش آموزان رابطه منفی وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که سیستم های بازداری رفتاری پیش بینی کننده استعداد اعتیاد می باشد .این نتایج بیان می کند که افزایش سیستم فعال سازی مغز (BAS) و کاهش سیستم بازداری سامانه عصبی (BIS) در مغز، استعداد به اعتیاد دانش آموزان را کاهش می دهد.
مقایسه اثربخشی تن آرامی پیشرونده عضلانی و موسیقی درمانی بر کیفیت خواب زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف این مطالعه، مقایسه اثربخشی روش های تن آرامی عضلانی پیشرونده و موسیقی درمانی بر کیفیت خواب زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش از نوع آزمایشی بوده و طرح آزمایشی مورداستفاده نیز پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی بود. جامعه آماری متشکل از کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان بودند که از شهریور 1390 تا فروردین 1391، جهت پرتودرمانی به درمانگاه شفاپرتو اردبیل مراجعه می کردند. از بین آنها، نمونه ای 45 نفری، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI) استفاده شد. داده های به دست آمده با آزمون های آماری خی دو و تحلیل کواریانس (ANCOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در ارتقاء کیفیت خواب بیماران سرطانی اثربخش است (05/0>P). اما بین میزان اثربخشی دو روش در ارتقاء کیفیت خواب، به استثناء مؤلفه آشفتگی خواب(05/0>P)، در بقیه مؤلفه ها تفاوت معنی دار یافت نشد (05/0<P).
نتیجه گیری: این مطالعه تلویحاتی را برای استفاده درمانگران از مداخله های روان شناختی تسکین دهنده از جمله تکنیک تن آرامی پیشرونده عضلانی و موسیقی آرام بخش، در کنار سایر مداخلات معمول، برای ارتقاء کیفیت خواب بیماران سرطانی مطرح می نماید.
مقایسة عملکرد عصب روان شناختی دانش آموزان دختر آزاردیدة هیجانی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین مشکلات عصب روان شناختی دختران آزاردیدة هیجانی بود. این پژوهش با روش علی – مقایسه ای انجام شد. جامعة آماری کلیة دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهر تهران مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 90-91 بودند. نمونه شامل 60 دانش آموز دختر( 30 دانش آموز با آزاردیدگی هیجانی و 30 دانش آموز عادی) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامة محقق ساختة آزاردیدگی هیجانی، آزمون هوشی وکسلر کودکان، آزمون طراحی دیداری- حرکتی بندر گشتالت و آزمون تصویری ری استفاده شد. داده ها با روش آماری تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها حاکی از تفاوت معنادار بین دو گروه در نمرات اصلی آزمون بندر گشتالت، خرده آزمون های شباهت ها و گنجینة لغات آزمون وکسلر و نمرات بر برداشت و ترسیم حفظی آزمون ری بود. در سایر داده ها تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج پژوهش حاکی از وجود اختلال مغزی در دانش آموزان آزاردیدة هیجانی بود. بر اساس نتایج، به سایر محققان پیشنهاد می شود که علاوه بر مشکلات روان شناختی به وجود اختلال مغزی به طور منطقه ای توجه کنند.
رابطه سیستم های مغزی رفتاری و ناگویی هیجانی با نشانه های اختلال جسمانی شکل در دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه سیستم های مغزی رفتاری و ناگویی هیجانی با نشانههای جسمانی شکل در دانشجویان\nبود. جامعه آماری این تحقیق را کلیه دانشجویان دختر دانشگاه رازی کرمانشاه تشکیل میدادند که از بین آنها 500 نفر به عنوان نمونه،\nبه روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش، پرسشنامه نشانه های جسمانی شکل، پرسشنامه\nسیستمهای مغزی رفتاری و مقیاس ناگویی هیجانی بودند. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین ناگویی هیجانی و سیستم های مغزی رفتاری با نشانه های جسمانی شکل همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. ناگویی هیجانی و سیستم های مغزی رفتاری توان پیشبینی نشانه های جسمانیشکل را دارند. براساس یافتههای این پژوهش افرادی که بازداری رفتاری بالاتری دارند و در شناسایی احساسات مشکل دارند نشانه های اختلال جسمانی شکل را با شدت بیشتری تجربه میکنند.
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی رفتاری و تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری در کاهش نشانه های افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانشناختی است که جهت درمان آن شیوه های متعددی وجود دارد. بنابراین شناسایی روش درمانی موثر و ماندگار از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو روش شناخت درمانی رفتاری و تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری در کاهش علایم افسردگی بود.
روش: جهت بررسی هدف تحقیق 20 نفر از مبتلایان به افسردگی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه شناخت درمانی رفتاری و تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری جایگزین شدند. آزمودنی ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه افسردگی بک را تکمیل کردند. جهت بررسی نتایج از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که هر دو روش درمان در کاهش علایم افسردگی موثر بودند. گرچه در کاهش نشانه ها بین دو روش تفاوت معناداری مشاهده نشد، اما تفاوت دو گروه در مرحله پیگیری معنادار بود.
نتیجه گیری: نتایج بیانگر این واقعیت است که اثر بخشی رفتاردرمانی شناختی با گذشت زمان پایدارتر از تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری می باشد.
اثر تمرین مقاومتی برسطح سرمی پروتئین واکنشگرC و فیبرینوژن در مردان معتاد به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: اعتیاد به مواد مخدر با امراض قلبی عروقی همراه است و سطوح افزایش یافته نشانه های زیستی چون پروتئین واکنشی C و فیبرینوژن به طور مستقل با خطر امراض قلبی عروقی مرتبط هستند. بنابراین هدف مطالعه حاضر ارزیابی اثرات 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پروتئین واکنشی C و فیبرینوژن در مردان معتاد بود. روش: در این مطالعه شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون 30 مرد معتاد به طور تصادفی به گروه های تمرین مقاومتی (15 نفر) و گواه غیر ورزشی (15 نفر) تخصیص داده شدند. برنامه تمرین مقاومتی 50 تا 60 دقیقه در روز، 4 روز در هفته و برای 2 ماه اجرا شد. سطوح سرمی پروتئین واکنشی C، فیبرینوژن، ترکیب بدنی و شاخص های متابولیکی قبل و بعد از دوره تمرینی ارزیابی شد. یافته ها: بعد از 8 هفته تمرین مقاومتی قدرت عضله اسکلتی به طور معنا دار افزایش یافت (05/0P<). بطور همزمان، مقادیر پروتئین واکنشی C و فیبرینوژن در پاسخ به تمرین مقاومتی بطور معنا دار کاهش یافت (05/0P<). نتیجه گیری: برنامه تمرین مقاومتی کوتاه مدت موجب بهبود قدرت و توده عضلانی در مردان معتاد پس از ترک می شود و این بهبودی با کاهش سطوح پروتئین واکنشی C و فیبرینوژن همراه است.
سندرم نورولپتیک بدخیم ناشی از قطع مصرف کلوزاپین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم نورولپتیک بدخیم Neuroleptic Malignant Syndrome یک عارضه کشنده ناشی از داروهای آنتی سایکوتیک به ویژه نوع قدیمی (تی پیک) می باشد. این عارضه با مصرف کلوزاپین خیلی به ندرت گزارش شده است و برای درمان NMS بهتر است داروی آنتی سایکوتیک به کلوزاپین تبدیل گردد.
مواد و روش ها: بیمار مرد 42 ساله از حدود 20 سال قبل با تشخیص اسکیزوفرنیای مزمن تحت درمان بوده است. وی به علت مقاومت به درمان از 2 سال قبل تحت درمان با کلوزاپین بوده است. به دنبال قطع مصرف کلوزاپین دچار علایم NMS می گردد و پس از درمان مناسب علایم آن رفع شده و علایم حاد اسکیزوفرنیا آشکار می گردد و با شروع مجدد کلوزاپین علایم حاد بیماری کنترل می گردد.
نتیجه گیری: اگرچه NMS از عوارض جانبی مصرف داروهای آنتی سایکوتیک می باشد ولی کلوزاپین در درمان NMS مفید گزارش گردیده است. هم چنین کلوزاپین تنها داروی آنتی سایکوتیک است که در درمان NMS مفید است .
طراحی و پیاده سازی یک سیستم تشخیص خودکار اختلال دوقطبی مبتنی بر سیگنال های مغزی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تشخیص صحیح بیماری اختلال دوقطبی به مهارت و تجربه بالای روان پزشک نیاز دارد و در بسیاری موارد شباهت های موجود در علائم منجر به تشخیص نادرست و حادتر شدن بیماری می شود. هدف این پژوهش استفاده از سیگنال های مغزی در زمینه تشخیص مؤثر این بیماری است.
مواد و روش ها: مطالعه بر روی 12 فرد سالم و 12 فرد مبتلا به اختلال دوقطبی انجام شده است و سیگنال های الکتریکی مغز بر اساس استاندارد 20-10 و به صورت 16 کاناله ثبت شده است. با توجه به نتایج به دست آمده توسط سایر گروه های تحقیقاتی، این مطالعه بر روی سیگنال های الکتریکی کانال های F3، F4، P3، P4، T3، T4، O1 و O2 انجام شده است. دسته ویژگی های انرژی کل سیگنال و انرژی باندهای فرکانسی، فرکانس مرکزی، فرکانس ماکزیمم، ضرایب (AR یا Autoregressive) و توصیف های جورث از سیگنال های دریافتی استخراج شده و بر اساس این ویژگی ها افراد سالم و بیمار از طریق شبکه های عصبی پس انتشار و شعاع مبنا تفکیک شده اند.
یافته ها: در بررسی دقیق ویژگی های استخراج شده می توان مشاهده نمود که ویژگی هایی چون فرکانس ماکزیمم، توان باند theta، تحرک و ضرایب AR مختلف می تواند مرجع مناسبی برای جداسازی گروه سالم از بیمار باشد.
نتیجه گیری: در فرایند تشخیص خودکار، طبقه بندی کننده شعاع مبنا 3/87% و طبقه بندی کننده پس انتشار 7/94% قدرت تفکیک صحیح را دارا می باشند و براساس این نتایج می توانیم با صحت قابل قبولی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی را از افراد سالم تشخیص دهیم.
مقایسه ی نیمرخ عصب - روان شناختی بیماران مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی و اختلال وسواس فکری - جبری با جمعیت سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش های معدودی نقص های عصب شناختی را در افراد مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی بررسی کرده اند. به علاوه بدکارکردهای شناختی می تواند در ارتباط با صفات شخصیت وسواسی نیز رخ دهند. ویژگی های شخصیت وسواسی مانند پایبندی خشک به قواعد می توانند به عنوان راهبردی جبرانی در پاسخ به نقایص شناختی باشند. از طرفی با توجه به ارتباط این اختلال با اختلال وسواس فکری و با توجه به الگوی کارکردهای عصب شناختی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس چنین فرض شد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی نیز نقایصی در مجموعه ارزیابی های عصب شناختی نشان دهند، برای بررسی این فرض نیمرخ عصب روان شناختی بیماران مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی و اختلال وسواس فکری - جبری با گروه سالم مقایسه شد. در پژوهش حاضر، بیماران مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی، اختلال وسواس فکری - جبری و گروه سالم در یک مجموعه ارزیابی های عصب شناختی بررسی شدند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که افراد مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی و اختلال وسواس فکری - جبری تفاوت معناداری در ارزیابی های عصب شناختی از انعطاف پذیری شناختی، حل مسئله و حافظه ی کاری دارند. این نتایج نشان دهنده ی نقص در انعطاف پذیری شناختی، حل مسئله و حافظه ی کاری در این بیماران هست.درحالی که الگوی اختلالات عصب شناختی در این دو اختلال متفاوت هست.
تأثیر نوروفیدبک و درمان ترکیبی نوروبیوفیدبک بر کاهش علائم وسواس فکری عملی: مطالعه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی نوروفیدبک و درمان ترکیبی نوروبیوفیدبک بر کاهش علائم اختلال وسواس فکری عملی صورت گرفته است. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون بود و با حجم نمونه 12 نفر که در 3 گروه به شیوه تصادفی جایگزین شدند، صورت گرفت. ابزار پژوهش حاضر شامل پرسشنامه 30 سؤالی مادزلی بود. ابتدا از آزمودنی ها پیش آزمون گرفته شد، سپس آن ها به 3 گروه نوروفیدبک، نوروبیوفیدبک (که درمان ترکیبی دریافت کردند) و گروه دارودرمانی تقسیم شدند. گروه های نوروفیدبک و درمان ترکیبی به مدت 10 هفته، 30 جلسه درمان دریافت کردند (گروه دارودرمانی تنها دارو مصرف نمودند). سپس پس آزمون از همه گروه ها گرفته شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که درمان اختلال وسواس با نوروفیدبک، در مقایسه با روش دارودرمانی، منجر به کاهش معنادار )01/0 ( p< در علائم وسواس فکری-عملی می شود. همچنین، انجام نوروبیوفیدبک منجر به کاهش معنادار )004/0 p#,