فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۰۱ تا ۲٬۳۲۰ مورد از کل ۲۷٬۸۲۵ مورد.
منبع:
منظر دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۵
3 - 3
حوزه های تخصصی:
کوه حوضه آبریز دشت های پایین دستی است که با جذب و هدایت باران، آب های زیر زمینی و رودخانه ها را تغذیه می کند. ساکنان کوهپایه ها، به وضوح نقش کوه را در فرایند زندگی و حیات خود لمس می کنند، پس بیهوده نیست اگر به کوه به عنوان ولی نعمت خود نظر کنند. کوه، حس عظمت و شکوه را در انسان زنده می کند. درک فضای کوه، چه از خارج و به مثابه ابژه، و چه از فراز کوه و در نقش سوژه، همواره با فهمی از شکوه مقارن می شود. برای درک مفهوم باشکوه و عظیم، بهتر از کوه شاید نتوان مصداقی یافت. کوه، صحنه مواجهه با نهایت هستی است. تاریخ فرهنگ و ادیان آنگاه که در صدد بر می آید تا از مکاشفه پیامبران و عارفان در برابر وجود بی انتها یاد کند، صحنه کوهستان را انتخاب می کند؛ جایی که صورت آن با محتوای مورد نظر انطباق زیادی دارد. برای تجربه توحید، کوهستان مقصد مناسبی است. کوه، مکان امن است. انسانی که در خطر موجودات پیرامون و دگرگونی های محیطی است، نیاز به مکانی دارد تا بر بالا یا تکیه بر دیواره آن از دسترس خطرات ایمنی جوید. برای فرار از باد و طوفان و سیل و زلزله، کوهستان مأمن خوبی است. کوه لبه تماس زمینی با آسمان است. اگر تقدیر انسان در آسمان نوشته می شود و باید رو به او داشت، کوه بهترین جایگاه برای روکردن به آسمان است. بر بلندای کوه در مرز زمین و آسمان، قدیمی ترین معابد انسان ها بر پا شدند تا در نزدیکترین نقطه به منشأ قدرت باشند. کوه، نگهدارنده زمین است. در گردش زمین، بیم آن می رود تا چگالی سطح زمین در اثر دَوَران کره از هم بپاشد. کوه ها همچون میخ هایی عمل می کنند که پوسته زمین را به هسته آن متصل نگه می دارند. این تعبیرات بسیار دامنه دار است. تاریخ و فرهنگ انسان ها در مواجهه با کوه خوانش های گوناگونی از آن ارائه داده اند که ترکیب آنها به شخصیت پردازی امروز کوه منتهی شده است. آنچه ما به نام منظر کوه فهم می کنیم، ادراکاتی است که در مواجهه با کوه به دست می آید. قرار گیری در برابر کوه یا بر بالای آن توأم با خاطره هایی که نسل های گذشته در مواجهه با کوه تجربه کرده اند، شخصیتی یگانه را برای ناظر تعریف می کند که منظر کوه است. منظر کوه از نعمت، شکوه، توحید، امنیت، عبادت و ایمنی روایت می کند. کوه برای انسان تاریخی راوی هویتی مرکب و یگانه است که زندگی در پای آن، همه آن صفت ها را به یاد می آورد. زیستن در چنین فضایی برای انسان، همنشینی با چنان شخصیتی است که آرام می دهد. انسان تاریخی در ایران که تجربه چنین همنشینی را دارد، کوه را تحلیل نمادین نمی کند، بلکه هستی آن را به مثابه «منظر» می فهمد. کوه راوی یک هستی است.
بررسی و الویت بندی عوامل مؤثر بر تأمین منابع درآمدی پایدار در شهرداری اراک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
63 - 74
حوزه های تخصصی:
کشورهای درحال توسعه اغلب دارای سیستم اقتصادی ناکارآمد و فاقد مکانیزم های مشارکت شهروندان در تأمین هزینه های شهرها هستند، لذا سیستم تأمین درآمد شهرداری ها در این کشورها معمولا به سمت منابع درآمدی ناپایدار معطوف می شود. هدف از این پژوهش بررسی و الویت بندی عوامل مؤثر بر تأمین منابع درآمدی پایدار شهرداری اراک بوده است. روش پژوهش حاضر بر حسب هدف از نوع تحقیقات توسعه ای، بر حسب دستاورد تحقیق از نوع کاربردی و به لحاظ استراتژی تحقیق مورد استفاده پیمایشی بوده است. جامعه آماری این تحقیق شامل220 نفر از مدیران، معاونین و کارشناسان ارشد شهرداری اراک بوده است. با توجه به محدود بودن جامعه مورد بررسی اقدام به نمونه گیری نشده و پرسشنامه بین تمامی اعضا توزیع شده است. یافته ها در این پژوهش به منظور الویت بندی عوامل مؤثر جهت تأمین منابع درآمدی پایدار شهرداری از آزمون فریدمن استفاده شده است. نتایج حاکی از آن بوده است که میانگین رتبه عوامل مؤثر بر منابع درامدی پایدار شهرداری به ترتیب شامل: افزایش نرخ عوارض بر ارزش زمین، عوارض عمومی، روابط مالی شهرداری و شهروندان، کمک های مالی دولت، عوارض آلودگی محیط زیست و عوارض بر ارتباطات و حمل و نقل بوده است.
نقش نمایش خلاق در تعلیم وتربیت با بهره مندی از آرای جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از پژوهش های بنیادی در فلسفه ی دیویی، نقش بازی های نمایشی در ارتقای آموزش در مدارس را موردمطالعه قرار می دهد تا بتواند با بهره گیری از یافته های خود ویژگی های تئاتر آموزشی را معرفی و راهکارهایی برای افزایش کارکرد آن پیشنهاد دهد. بدین منظور پس از پرداختن به مفاهیم اساسی در فلسفه ی دیویی نظیر پراگماتیسم، تجربه، زیبایی شناسی، دموکراسی و نقش بازی های نمایشی در تعلیم وتربیت، برای مطالعه ی موردی، نمایش خلاق با رویکرد حل مسئله ی دیویی مورد بازخوانی قرار می گیرد.هدف پژوهش پاسخ دادن به این سوال است که چگونه می توان با تلفیق رویکرد حل مسئله ی دیویی در تکنیک نمایش خلاق بر توانایی دانش آموزان در درک مفاهیم و حل مسائل تأثیر مثبتی گذاشت؟اولین مرحله ی اجرای نمایش خلاق معمولا بازگو کردن یک داستان مناسب به صورت کامل برای دانش آموزان است. اما این مطالعه نشان می دهد که اگر داستان به صورت نیمه تمام بازگو شود و دانش آموزان به تکمیل آن در ادامه ی نمایش بپردازند، این رویکرد منجر به ایجاد شدن مسئله در ذهن دانش آموزان می شود و آنها را برای حل مسئله به فعالیت ترغیب می کند. نمایش خلاق با رویکرد حل مسئله ابزار آموزشی مفیدی است که بهره گیری صحیح از آن می تواند در رشد، تکامل اخلاقی و توانمندی های اجتماعی دانش آموزان تأثیر قابل توجهی داشته باشد و آنان را برای حل مسائل در زندگی فردی و اجتماعی توانا سازد.
ظرفیت های منظر در تحقق مفهوم مشارکت در طرح های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۴
18 - 27
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر پروژه های زیادی در سطح شهرها اجرا شده است که به دلایل زیاد علی رغم توانایی هایشان، تأثیر عمده ای در کیفیت محسوس شهر و داوری شهروندان از آن برجا نگذاشته اند و منظر شهری نابسامان امروز شهرها علی رغم تلاش های متولیان امر در افزایش کمی پروژه های آن، همچنان از بُعد کیفی و معنایی دارای مشکلاتی است که باعث ایجاد نارضایتی در مردم می شود. شاید بتوان گفت دلیل اصلی این مسئله، مدیریت محور بودن و عدم حضور و مشارکت واقعی مردم در این پروژه هاست. به نظر می رسد هرچه پروژه های شهری به عنوان «منظر» دیده شوند، باب مشارکت نیز بیشتر باز می شود. رویکرد منظرین می تواند تضمین مشارکت زیربنایی در پروژه های شهری باشد. بنابراین سؤال اصلی این پژوهش این است که چه ظرفیت های اختصاصی در رویکرد منظر وجود دارد که این رویکرد را جهت تحقق مفهوم مشارکت مناسب تلقی می کند؟ هدف از این پژوهش بررسی ارتباط نظری میان مفهوم منظر به عنوان مفهومی وابسته به مخاطب و مفهوم مشارکت، جهت لزوم و به کارگیری آن در تولید پروژه های شهری جهت افزایش کیفیت و رضایتمندی مخاطب از این پروژه هاست. در این پژوهش کیفی، ابتدا مفاهیم اصلی پژوهش (مشارکت و منظر) بررسی شده و سپس با استفاده از قیاس و استدلال منطقی، به بررسی ارتباط میان مشارکت و منظر و تعریف این پژوهش از مشارکت مورد نظر در منظر پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد در تعریف منظر ادراک مخاطب مهمترین و اساسی ترین رکن است، بنابراین تعریف منظر تعریفی اساساً از پایین به بالا و از نگاه مخاطب است. همین دیدگاه، اصلی ترین ظرفیت منظر در تحقق مشارکت را تبیین می کند، زیرا تعریف مشارکت نیز از دیدگاهی مردم محور نشأت می گیرد. در درجات بعدی مواردی چون تأثیرگذاری و تأثیرپذیری مستمر مخاطب از منظر، نقش فعالانه او در ساخت منظر و در نهایت منظر به مثابه موجودیتی دموکراتیک، اجتماعی و وابسته به مردم، از ظرفیت های دیگر منظر است که ارتباط آن را با مفهوم مشارکت نشان می دهد. در نهایت می توان گفت در صورتی که پروژه های شهری با رویکرد منظرین ساخته شوند، به دلیل اینکه ناگزیر به شناخت ذهن مردم هستند، مشارکت حداکثری تأمین شده و اساساً مشارکت مفهومی نهفته در منظر است.
تجربه زیبایی شناسی در معماری با اتکا بر آرای جورج لیکاف و مارک جانسون
حوزه های تخصصی:
زیبایی همواره یکی از مناقشه بر انگیزترین مفاهیم در تاریخ فرهنگ و هنر بشر بوده است. در یک تقسیم بندی کلی مجموعه تعاریفی که بدین منظور ارائه شده است را می توان به دو جریان عینیت گرا و ذهنیت گرا تقسیم کرد. در حالیکه تجربه زیبایی شناسی در جریان عینیت گرا، تجربه ای متاثر از ویژگی های عینی و لمس پذیر شئ است؛ گفتمان زیبایی شناسی ذهنیت گرا، تجربه زیبایی شناختی را تجربه ی غیر شناختی ارزیابی می کند که به معنای نادیده گرفتن ویژگی های عین، یا اُبژه تجربه زیبایی شناختی می باشد. از این رو نمی توان هیچ جایگاهی برای ویژگی های عینی یک اثر معماری در خلق تجربه زیبایی شناختی در نظر گرفت. هدف پژوهش حاضر، تعیین دامنه و عوامل موثر بر فرآیند تجربه زیبایی شناختی در معماری است، تا علاوه بر فهم صحیح از چگونگی شکل گیری چنین تجربه ای بتواند این تجربه را از سلطه آنچه که ذهنی گرایی نامیده می شود آزاد سازد. روش انجام تحقیق در این پژوهش، ترکیبی از روش توصیفی-تحلیلی و استنباطی است که با مطالعه منابع اسنادی و تحلیل استنباطی اطلاعات گرد آوری شده انجام گرفته است. این پژوهش ابتدا منشاء مناقشات بر سر مفهوم زیبایی را بیان می کند، سپس با رجوع به گفتمان زیبایی شناسی مدرن آنچه را که دلایل عمده شکل گیری جریان ذهنیت گرا در تعریف زیبایی است را مورد پژوهش قرار می دهد ودر آخر با رجوع به آرای جورج لیکاف و مارک جانسون به عنوان دو اندیشمند برجسته در حوزه علوم شناختی بنا دارد تا تجربه زیبایی شناسی در معماری را از دامِ آنچه که ذهنی گرایی نامیده می شود رها سازد، این پژوهش تجربه زیبایی شناختی در معماری را تجربه ای شناختی ارزیابی می کند که مؤلفه انسجام بخش آن حاصل از هماهنگی میان، عین و یا اُبژه تجربه زیبایی شناسی، با بدن و ذهن می باشد.
ادراک معنوی گردشگر در گستره فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴
5 - 12
حوزه های تخصصی:
ادراک معنوی گردشگر از سفر در مسیر شناخت و جستجوی معنای زندگی، مقوله ای فرهنگی است که در ظرف فرهنگ پدیدار می شود و در نهایت نتیجه فرهنگی برای گردشگر به همراه خواهد داشت. فرهنگ نه به عنوان منبع، محصول و محل رجوع، بلکه خود ارزش تلقی می شود؛ ارزشی که فلسفه گردشگری، حرکت و ماهیت الهی انسانی را معنا بخشیده، دریافت های وی از عالم را تفسیر نموده و خلقت هستی را محقق می گرداند. در این تحقیق که به شیوه کیفی و مبتنی بر توصیف و تحلیل انجام گرفته است، ادراک معنوی گردشگر به عنوان یکی از مهم ترین مقوله های دریافت و فهم انسانی، در بستر فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاکی از این مطلب است که فرهنگ، زبان معنویت تلقی می شود، با معنویت عجین است و در بطن ادراک معنوی گردشگر از سفر رخ می نمایاند. شناخت عمیق تر به مفهوم فرهنگ در گردشگری نیازمند مفاهیمی است که این تأمل را محقق نماید. از سوی دیگر، گردشگری حرکت در اعماق فرهنگ است و در درون فرهنگ با درک گردشگر از خویشتن و هستی جریان می یابد. ماهیت معنوی و فرهنگی حرکت گردشگر، مبتنی بر مؤلفه های پیش فرض گردشگر، حقیقت باطنی، حقیقت ظاهری و کنش گردشگر در ظرف فرهنگی توصیف می شود، با فرهنگ پیوند خورده است و در نهایت منجر به ادراک معنوی می شود.
بازنگری الگوی سه وجهی مناظره های انتخاباتی - رسانه ای از نگاه اسلامی
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال سوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵
43 - 73
حوزه های تخصصی:
مناظره بخش مهمی از مبارزه های انتخاباتی است که قدمتی بیش از یک قرن دارد. ظهور انواع رسانه ها در کشورهای غربی، مناظره را مهم تر نمود و پیوند ژرف میان «مناظره انتخاباتی» و «رسانه» ایجاد کرد. بنابراین بسیاری از اندیشمندان حوزه سیاست و ارتباطات بر آن شدند برای تأثیرگذاری بیشتر این دسته از مناظره ها، اجزای یک مناظره مطلوب را ترسیم نمایند. از جمله این الگوها، می توان به الگوی سه وجهی مناظره اشاره نمود. این الگو از سه رکن «مردم»، «رسانه» و «نامزد انتخاباتی» شکل می گیرد. اهمیت این الگوی ساده در چگونگی تعامل این سه جزء است. این الگو گرچه به خوبی به کارکرد این اجزا توجه دارد، اما به دلیل تفاوت در خاستگاه فکری با آموزه های اسلامی ما هماهنگ نیست. بنابراین پژوهش حاضر از طریق مصاحبه هدفمند و نیمه ساختار یافته اجزای این الگوی کاربردی را از نگاه اسلامی بازتعریف می کند. بر پایه نتایج پژوهش، رکن «مردم» در نگاه اسلامی به جایگاه «خلق الله» ارتقاء می یابد و چنین تعریفی وظیفه رسانه را فراتر از «آگاهی بخشی صرف» در چارچوب «میانجی عادل» تعریف می کند. همچنین نامزدها را متعهد می سازد که «حقیقت گویی» را بر مبنای کسب رضایت الهی و روشن نمودن افکار مردم دنبال نموده و اصل تقدم اسرار افراد و جامعه اسلامی را بر منفعت خویش رعایت نمایند.
تحقق ظرفیت های رئالیسم فراگیر از برهم آمیزی ایدئالیسم آلمانی و زیبایی شناسی منفی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
29 - 35
حوزه های تخصصی:
در تبیین های متداول از ایدئالیسم، تبعیت از ارزش های مرسوم آن، اهمیت اساسی دارد. تا حدی که نتیجه گیری ها، از پیش مشخص و میزان عمق برای کاوش و جست وجو، از قبل معین است. روش های دستیابی به واقعیتِ دست چین شده و حتی سبکِ نگارش، تنظیم گردیده است. خواننده، در بیم غافلگیر شدن نیست چرا که با تبیین های مرسوم از ایدئالیسم، اشباع شده است. اما در این میان، تکلیف رئالیسم چه می شود؟ این خوانشِ مرسوم از ایدئالیسم و نسبت آن با رئالیسم، تا چه حد قابل اعتنا است؟ آیا اصلا نسبتی میان آنها وجود دارد؟ در این پژوهش، با بهره گیری از روش قیاسی و از مقایسه ی تولد و بلوغ ایدئالیسم در آلمان قرن نوزدهم با پدید آمدن زیبایی شناسی منفی در دل رومانتیسیسم آلمانی، رئالیسم را هم چون برآیندِ دیالکتیکی این دو جریان، مورد مداقه قرار می دهیم. در نهایت، به تبیین ایدئالیسم آلمانی هم چون کلی که در خود، حامل دوگانه انگاری است پرداخته خواهد شد که به فراخور این امر، امکان گسترش ظرفیت های رئالیسم فراهم می شود.
اثر موسیقی و اجرای آن در زیبایی شناسی پدیدارشناختی رومن اینگاردن
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳
8 - 20
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی و توصیف رویکرد پدیدارشناسانه اینگاردن در خصوص هستی اثر موسیقی و اجرای آن، می پردازد. اینگاردن معتقد است که اثر موسیقی، وضعیت وجودی خاصی دارد و همواره از اجرایش مجزا باقی می ماند. اینگاردن در زیبایی شناسی پدیدارشناختی خود و با طرح قصدی بودن ابژه موسیقی، نشان می دهد که آهنگسازی، تنها فرایند سازنده اثر نیست و اجرا و شنیدن نیز در این فرایند دست اندرکار هستند. براساس دیدگاه وی، اثر موسیقی کاملاً تعیّن یافته و خودآیین نیست و وجود آن، به کنش های قصدی خالق و مخاطب اثر بستگی دارد. نظریه های متعددی همچون نظریه ساده انگارانه اثر به مثابه اجرا، روانشناسی گرایی و اثبات گرایی منطقی، نسبت اثر و اجرای آن را مورد بررسی قرار می دهند. اما از منظر اینگاردن، در نهایت، این نظریه ها نسبت اثر و اجرای آن را به چیزی فرو می کاهند که نمی تواند گویای ماهیت وجودی اثر موسیقی باشد. در این مقاله با تکیه بر روش پدیدارشناختی اینگاردن، تمرکز خود را بر وجوه وجودی اثر موسیقی و نسبت اثر موسیقی با اجرای آن قرار می دهیم تا نشان دهیم از منظر اینگاردن، اثر موسیقی نه وجود صرفاً فیزیکی دارد و نه ایدئال؛ بلکه وضعیت وجودی اثر، موسیقی دگرآیین و کاملاً قصدی است. به بیان پدیدارشناسانه، از میان تجربه های خود ما از اجراهاست که اثر به ما داده می شود و این خود ما هستیم که به واسطه تجربه هایی که از اجراهای یک اثر موسیقی به دست می آوریم، هویت و هستی اثر را مشخص می کنیم.
روش جدیدی برای اندازه گیری میزان نفوذپذیری و خاصیت عایق بندی مصالح خاکی در مقابل رطوبت و بارندگی در محوطه های باستانی و بناهای تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش رنگ در فضاسازی انیمیشن های مذهبی ایرانی دهه نود شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنگ ها هویت بخش و هویت ساز فرهنگ ها هستند و ریشه ای کهن در زیست بوم های گوناگون دارند. رنگ ها، نقش و معناهای متفاوتی را در کشورهای مختلف دارا بوده و رهیافت و رویکرد ملت ها نسبت به آن ناهمگون و متمایز است. ایران زمین با قدمتی کهن در بافتار سنتی و یا مدرن خود از وجوه و ویژگی های رنگ در همه زمینه های زیستی و داشته های فرهنگی، هنری و مذهبی اش بهره برده است. سواد رسانه ای و آگاهی مخاطبان، فیلم سازان و تولیدکنندگان هنر انیمیشن را به سوی سینمای بصری رهنمون ساخته و رنگ در این راستا به عنوان عنصری مهم نقش قابل توجه ایی دارد. انیمیشن ایران با قدمتی طولانی، متأثر از چنین رویکردی سال ها در تلاش است که از خصایل رنگ ها در تبلور و پرتوافشانی دین و فرهنگ ملی سود جوید. پژوهش حاضر با هدفی کاربردی منزلت و جایگاه این باور ملی در خصوص نقش نمادین رنگ را مورد بررسی قرار داده، و مسأله اصلی آن واکاوی چگونگی استفاده از رنگ در فضاسازی انیمیشن های مذهبی ایرانی دهه 90 است. روش تحقیق کیفی با رویکردی تحلیلی، توصیفی براساس گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ایی و آرشیوهای صوتی تصویری می باشد. در این راستا پژوهشگر با انتخاب هدفمند فیلم های «آقای مهربان»، «شاهزاده روم» و «آخرین داستان» را مورد بررسی و مداقه قرار داده است.
تحلیل اثربخشی شیوه ها، رشته ها و شرایط حاکم بر نظام آموزشی بر تغییر کالبدی مدارس تاریخی صفوی و قاجار مبتنی بر الگوی شکلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با واکاوی مفهوم و رویکردهای آموزشی و ارتباط میان نحوه و سلسله مراتب آموزشی در هر یک از دوره های صفوی و قاجار با کالبد و ساختار شکلی مدارس، نقش هر یک از این عوامل اعم از شیوه ها، رشته ها و شرایط حاکم بر نظام آموزشی در تغییر کالبد مدارس را بررسی می نماید. در واقع هدف از واکاوی، بررسی چگونگی تأثیر تغییرات در نحوه آموزش و اثربخشی آن بر فرم مدارس است. اما برای دست یابی به این امر، نیاز به استفاده از روش های ترکیبی پژوهش به صورت کمی و کیفی است که در فرآیند بررسی کیفی، از تحقیقات کتابخانه ای و میدانی و در قسمت کمی، از رابطه ریاضی و برنامه نویسی به زبان پایتون و الگوریتم های پردازش تصویر استفاده شده تا دقت و فراوانی در تحلیل اطلاعات رعایت شود. اکنون نتایج به دست آمده در فرآیند تشابه سنجی، ابتدا بر این پایه استوار هستند که برخی از مدارس دوره صفوی، تشابه فراوانی را از نظر شکلی با مدارس قاجار دارند. اما این احتمال هم می رود مدارسی که در دوره قاجار دسته بندی شده، در حقیقت در دوره صفوی بنا شده اند و ثبت آنها در دوره قاجار به صورت قطعی قابل قبول نباشد. همچنین، پلان مدرسه دارالفنون که از نظر آموزشی در آن زمان دارای بیشترین تحول در نظام آموزشی نسبت به مدارس دوره های ماقبل خود است، به همان میزان تحول و تفاوت را در ساختار پلان با دوره های ماقبل خود دارد؛ یعنی تغییر در ساختار مدارس از این دوره به بعد و تفکیک مدارس دینی و علمی نشان می دهد که محتوای آموزشی توانسته در تغییر ساختار شکلی پلان ها تأثیر به سزایی داشته باشد.
بهسازی و نوسازی بافت های فرسوده شهری و نقش شهرداری در احیای آن ها؛ مورد مطالعه: شهرستان خوی، محله خاماچیلار
حوزه های تخصصی:
شهرها و فضاهای شهری در اثر گذشت زمان شرایط و موقعیت های اقلیمی، اتفاقات و حوادث گوناگون دست خوش فرسودگی در کالبد خود گشته اند. توجه به بهسازی و نوسازی بافت های تاریخی شهر و به طورکلی دخالت در بافت قدیم همواره یکی از مسائل اساسی شهرهای تاریخی و شهرهایی که دارای هویت و روحیه خاص بوده اند می باشد. تحقیق حاضر به صورت تحلیلی و توصیفی انجام پذیرفته است. از میان شهرهای استان آذربایجان غربی، خوی یکی از شهرهای تاریخی به شمار می رود که هنوز عناصر تاریخی شهر اعم از بازار تاریخی، عمارت شهرداری، کاروانسراها و مساجد فراوان و دروازه سنگی شهر در قسمت بافت تاریخی شهر مشاهده می شود. ثبت بازار تاریخی خوی، عمارت خوی، مسجد مطلب خان خوی، دروازه سنگی و خانه کبیری و آرامگاه شمس تبریزی در فهرست آثار ملی، شهر خوی را در ردیف شهرهای تاریخی قرار داده است و این امر موجب حضور گردشگران داخلی و حتی خارجی در شهر خوی گردیده است. بافت فرسوده محله دو ناحیه 1 (محدوده خامچیلار)، شهر تاریخی خوی با مراکز تاریخی و فرهنگی که گنجینه ای گرانبها از تاریخ و فرهنگ را در خود جای داده است با مشکلات فیزیکی و اجتماعی روبرو است.
رفتار معنا با نقوش تصویری (نمونه موردی تابلوی روز و شب موریس اشر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
102 - 117
حوزه های تخصصی:
تقابل های دوتایی از اصول حاکم بر جهان مادی است و انسان نیز خود موجودی ترکیبی از جسم و روح است. به یقین این معناها نمی تواند باز نمودی در هنر بشری از جمله نقوش تصویری نداشته باشند. هنر گاه این معناها را همان گونه که هستند، بازتاب داده و گاه آنها را در قالب نمادها و نشانه هایی به تصویر می کشند. تقابل ها در آثار هنری تصویری همیشه به معنای تضاد نیست و در برخی از آثار، تکمیل کننده یکدیگر می شوند و در کنار یکدیگر معنا می یابند. برای مطالعه معنای تقابل ها در نقوش تصویری انتخاب نمونه ای شاخص هنری ضرورت داشت؛ لذا این اثر به عنوان پر تقابل ترین اثر هنری معاصر اشر، برای این امر انتخاب گردید. عنوان، فرم و محتوای آن دارای تقابل های بسیاری بوده و این اثر از نظر شکل، بیان، ساختار، رنگ، تصاویر و نقوش در حد اعجازآوری مشحون ارزش های معنایی و متباین بصری است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تطبیقی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد، عدد تقابل های دوتایی در تابلوی روز و شب به 7 نمونه می رسد و در تعمیم آنها به کارکردهای هنری به ویژه از منظر معانی، شامل تقابل های دوتایی فرمی و کنشی (محتوایی و روایی) بوده و قابل انطباق با نظریه دریدا ست.
اهداف پژوهش
بررسی تعامل معنایی تقابل ها در نقوش تصویری تابلوی روز و شب موریس اشر.
بررسی کارکردهای معنایی تقابل دوتایی.
سؤالات پژوهش
میزان انطباق پذیری نظریه تقابل های دوتایی دریدا بر آثار هنر تصویری چقدر است؟
کارکردهای معنایی تقابل های دوتایی چگونه است؟
بدن نامتعارف به مثابه ابژه جنگ در آثار کازوئو اونو
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
16 - 26
حوزه های تخصصی:
کازوئو اونو یکی از تأثیرگذارترین فیگورهای رقص معاصر است که همواره از وی در کنار تاتسومی هیجیکاتا، در مقام مبدعان رقص بوتو نام برده می شود که اولین بار در سال 1959، در ژاپن شکل گرفت. این گونه از رقص، در پی وقایع جنگ جهانی دوم پدید آمد و با دیدگاه اجراییِ تاتسومی، شکل بندی خودش را یافت. رقصِ مرگ، نمایشِ پریشانی، رقصِ تاریکیِ مطلق و تمرکز بر ماهیتِ ابزوردِ چیزها، در زمره مهم ترین مضامین، عناوین و موضوعاتِ مورد توجه این شیوه از رقص مدرن ژاپنی هستند. از آن جا که تاتسومی از یوکیو میشیما، ژان ژنه، مارکی دو ساد، تئاتر نو ژاپنی از یک سو و نیز، از دیدگاه آنتونن آرتو درباره مفهوم بازیگر از سوی دیگر تأثیر گرفته است، به نظر دور از ذهن نمی نماید که مواجهه با مقوله بدن در کار رقصندگان بوتو از جمله یکی از مهم ترین چهره های آن، کازوئو اونو، مواجهه ای پرمناقشه و نیز نامتعارف نسبت به هنرهای اجرایی سنتی ژاپن (بویو) باشد. آن چه در کار اونو قابل بررسی است، احضارِ بدنی برساخته است که گویی از حیات، تهی شده است. رقصنده، گویی هر نوع نشانه ای از زیستِ بیولوژیکی و نیز جنسیتی را عامدانه معلق ساخته و یا از اساس، پس زده و انکار می کند و کالبدِ خود را در شمایلِ یک عروسک، به صحنه می آورد. هدف این مقاله، مطالعه توصیفی- تحلیلی شمایلِ کار کازوئو اونو است. تجربیات ناشی از واقعه هیروشیما و ناکازاکی در کنار دیگر عناصر مؤثر در صورت بندی بوتو، مسئله قابل توجهی است. به نظر می رسد آن خمیدگی و درهم پیچیدگیِ اندامیِ اونو در هنگام اجرا، به نمایشِ بدنی می ماند که دست اندرکارِ بازنماییِ جنازه بی قواره ای است که گویی ابژه جنگ است؛ بدنِ تغییرشکل یافته ای که سوختن و به نظر، کتمان، انکار و انهدام بدن ها را پس از بمباران اتمی ژاپن بازنمایی، و یا به یک معنا احضار می کند.
بررسی ویژگی های عکس مستند هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عکاسی مستند یکی از قدیمی ترین و اصلی ترین شاخه های عکاسی است که هدفش ثبت و بازنمایی اشیاء، رویدادها و صحنه های مختلف جهان پیرامون به شکلی واقع نما، بی طرف و صادقانه است. بااین حال، ازآنجاکه عکاس مستند ثبت کننده خنثی و منفعل عناصر و صحنه پیش رویش نیست؛ عکس مستند نیز می تواند کارکردها و کیفیت های مختلفی به خود بگیرد. ازاین رو، با توجه به اهداف و قابلیت های گوناگون بازنمودی و بیانی عکاسی مستند، در این مقاله، به هدف بررسی و تبیین ویژگی های عکس مستند هنری، مفاهیمی چون بازنمایی، فرانمایی، صراحت، ابهام، توصیف و تفسیر را در رابطه با عکس مستند بررسی کرده ایم. همچنین، پرسش مطرح شده این است که عکس مستند به واسطه چه ویژگی هایی، وجه هنری به خود می گیرد و به عکس مستند هنری تبدیل می شود. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و تطبیقی است و اطلاعات موردنظر از منابع کتابخانه ای جمع آوری شده است. نتیجه پژوهش بیانگر این است که عکس مستند هنری حاصل کنش هنری عکاس یعنی نگاه نو و متفاوت او به عناصر، رویدادها و پدیده های جهان واقعی است. در واقع، در عکس مستند هنری، سهم عکاس در مقام فاعل بازنما بیشتر از ابزار و موضوع خودنمایی می کند. لذا در عکس مستند هنری با غلبه جنبه های تألیفی، تفسیری، تلویحی و زیبایی شناختی روبرو می شویم. زیرا عکاس به جای ثبت صرف واقعیت بیرونی، به وسیله بازنمایی نیت مند و خلاقانه صحنه پیش رویش، واقعیت جدیدی بازآفرینی می کند و مفاهیم موردنظر خویش را فرا می نماید. از این طریق، مخاطب نیز به درنگ وا داشته می شود تا پیرامون عکس تفکر و تخیل نماید.
کاربرد و بسط نظریه گراف در روش نحو فضا تدوین مدل کاربردی تحلیل در معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه اخیر، روش های مختلفی برگرفته از دانش ریاضیات جهت طراحی و تحلیل فضاهای معماری به کار رفته اند. در این میان نظریه گراف، مدلی انتزاعی برای مطالعه سازمان یابی فضایی ارائه می دهد؛ به طوری که یک چارچوب ریاضی ساده و انعطاف پذیر جهت تحلیل ویژگی های توپولوژیک فضایی و ارتباط آنها با مفاهیم اجتماعی و کارکردی در فضاهای معماری و شهری حاصل می شود. قضیه اویلر در قرن هجدهم، پایه اصلی تئوری گراف بود و بعدها منجر به شکل گیری مدل نحو فرم، دستور زبان شکل و نحو فضا شد. سؤال اصلی پژوهش آن است که طراحان و پژوهشگران چگونه می توانند تکنیکی مناسب از نحو فضا را برای دست یابی به اهداف خود انتخاب کنند؟ فرآیند تحقیق، از رویکرد کیفی و شیوه توصیفی-تحلیلی بهره می برد. با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، به مرور نظریات و تجارب مختلف در مورد کاربرد نحو فضا در حوزه معماری می پردازد و آخرین دستاوردها در تکنیک های نحو فضا بیان می شود، سپس قابلیت ها و کاستی های هر یک شناسایی و به شیوه قیاسی تحلیل می شوند. هدف آن است که با مطالعه اصول نظریه گراف و بسط آن در تکنیک های نحو فضا، مدلی برای کاربرد بهینه آن در طراحی و تحلیل آثار معماری ارائه دهد. این رویکرد، به طراحان و معماران کمک می کند تا میزان کارآیی طرح های پیشنهادی را در مراحل طراحی ارزیابی کنند و یا ویژگی های ساختار فضایی بناهای موجود را تحلیل نموده و در هر شرایط، راهکارهای مناسب جهت حل مسائل مختلف ارائه دهند. یافته های پژوهش حاکی از آن هستند که تکنیک های فضای محدب، خط محوری و نقطه تقاطع، زمینه را جهت بررسی ارتباط ساختار فضایی با مفاهیم و کارکردهای اجتماعی، سلسله مراتب دسترسی، مدل سازی الگوهای حرکتی و بررسی نقاط شاخص فضایی فراهم می سازند و تکنیک ایزوویست و گراف های دید، قابلیت های بصری و ادراکی فضا را مد نظر دارند. در نهایت، مدلی جهت کاربرد هوشمندانه روش نحو فضا توسط طراحان و معماران و دست یابی به نتایج تحلیلی دقیق تر و سودمندتر ارائه شده است.
چگونگی ارتقای زندگی روزمره با درنظرگرفتن سویه های دور و نزدیک معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم خرداد ۱۴۰۰ شماره ۹۶
17 - 28
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: از اواخر قرن بیستم و با جریان جهانی شدن، معماری به مثابه ابزاری برای برندسازی شد تا شهرها را به مکان های جاذب سرمایه تبدیل کند. این سیاست معماری را به جدایی هرچه بیشتر از زمینه و ایجاد تباین تشویق کرد و نتیجه آن تبدیل معماری به یک علم تخصصی و یا به مثابه یک اثر هنری و جدایی هرچه بیشتر از زندگی روزمره شد.هدف پژوهش: معماری و زندگی روزمره دارای سویه های دور و نزدیک و محل بروز و ظهور نظم دور و نظم نزدیک هستند. این پژوهش به سویه دور معماریِ مدرن و پس از آن پرداخته است چراکه معماری می تواند با بهره گیری از حوزه های معرفتی علوم انسانی و علوم اجتماعی، به تقویت جنبه هایی از زندگی روزمره بپردازد که در لایه های زیرین وجود دارد و بر جامعه انسانی اثر بگذارد.روش پژوهش: پژوهش حاضر تلاش می کند به کمک راهبرد پسکاوی، ارتباط و اثر معماری و زندگی روزمره را تبیین کند. ابتدا در یک مطالعه توصیفی-تحلیلی و به کمک مطالعه اسنادی، مفهوم زندگی روزمره را مورد کنکاش قرار دهد و نمودهای فضایی زندگی روزمره را از نگاه اندیشمندان مختلف معرفی کند و با تحلیل محتوای کیفی، این آرا را بررسی کرده و به معرفی مقوله ها و مضامین آن بپردازد.نتیجه گیری: یافته های این پژوهش حاکی از آن است که معماری صرفاً یک پدیده ذهنی یا عینی نیست و نمی توان آن را به فرم و عملکرد تقلیل داد. دانش معماری واجد سه مؤلفه علم، هنر و ارزش است که در دوران پس از مدرن عمدتاً از بعد ارزش غفلت شده است. زندگی روزمره نیز سه مؤلفه کردار فضایی، بازنمایی فضا و فضای بازنمایی دارد و هرکدام از ابعاد دانش معماری بر سویه های زندگی روزمره اثر می گذارد. این تحقیق به مؤلفه های ارزش دانش معماری و جنبه فضای بازنمایی زندگی روزمره، به عنوان بخشی از سویه های دورتر معماری و زندگی روزمره پرداخته است. معماری کمک می کند تا سلطه نظام های گوناگون بر فضا کاهش یابد و زندگی روزمره درون فضاهای عمومی تقویت شود. از این رو معماری، یک علم تخصصی، یک هنر و هم زمان در پیوند با زندگی روزمره است.
فرامطالعه مطالعات مرتبط با ساختار فضایی شهری و منطقه ای در ایران در بازه زمانی 1380-1398(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مجموعه مطالعات علمی و پژوهشی داخل کشور، پژوهشگران متعددی پیرامون حوزه «ساختار فضایی» به پژوهش و مطالعه پرداخته اند. استناد و استفاده از این مطالعات در عرصه نظریه پردازی و حوزه کاربردی برنامه ریزی فضایی، نیازمند بررسی و واکاوی و آسیب شناسی حوزه نظری مطالعات انجام شده است. از این رو، این مقاله تلاش دارد با استفاده از روش فرامطالعه به بررسی ساختار شکلی و محتوایی مطالعات صورت گرفته بپردازد. جهت دستیابی به این مهم، ابتدا 210 مقاله نمایه شده در پایگاه های علمی معتبر داخلی در بازه زمانی 1380 تا 1398، شناسایی شد و پس از دو مرحله غربالگری، 79 مقاله جهت واکاوی ساختار شکلی و محتوایی مورد بررسی قرار گرفته است. جهت گردآوری اطلاعات از روش نظام مند و کدگذاری باز استفاده شده است. نتایج نشان می دهد؛ چارچوب نظری و تحلیل ساختار فضایی، مفهومی چندرشته ای است که پایه های مفهوم و بسط نظری آن، از حوزه های مطالعاتی تحت سیطره برنامه ریزی فضایی نظیر الگوهای رشد فضایی، شکل و فرم فضایی، توزیع فضایی، پراکنده رویی و گسترش فضایی منتج شده است. در ارزیابی یکپارچه یافته های پژوهش می توان استنباط کرد که نه تنها درک مفهوم ساختار فضایی در پژوهش های داخلی به کفایت رخ نداده است، بلکه بواسطه مطالعات سطحی و عدم درک مناسب از مفاهیم بنیادین از ساختار فضایی، نیاز به مطالعه عمیق تر در این حوزه وجود دارد. از این رو اصلی ترین نیاز ادراک شده برای انجام پژوهش های بعدی، درک عمیق و بسط مفاهیم، ساختارها و چارچوب های نظری است. همچنین لازم است با مداقه در رویکردهای تحلیل ساختار فضایی به شکل یابی صحیح از فهم دانشی ساختار فضایی دست یافت.
تدوین شاخص ها و طبقه بندی کاربردی مدل های آموزش آتلیه ای طراحی معماری
منبع:
معماری شناسی سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۰
103-121
حوزه های تخصصی:
هر آموزش طراحی معماری محوری ترین موضوع آموزش معماری است. اگرچه آموزش طراحی در ایران پس از انقلاب فرهنگی اصطلاحا بومی سازی شده، ولیکن اساس آن منطبق بر ساختار آموزشی بوزار، باهاوس و سپس شیوه های متاخر اروپایی و آمریکایی است. ضعف اساتید و مراکز آموزش عالی در دانش و فهم مدل های مختلف آموزشی منجر به انطباق آموزش طراحی معماری بر اساس سرفصل های سیال، منعقد نشده و سلیقه محور شده است. هدف مقاله حاضر شناسایی، تدقیق و طبقه بندی موثرترین شیوه های آموزشی است و فرض بر آن است که چنین طبقه بندی با شفافیت لازم می تواند تا حدود زیادی ضعف آموزشی دروس طراحی معماری را کاهش دهد. سوال اصلی پژوهش آن است که چه شیوه هایی در این زمینه تدوین و تجربه شده است؛ ویژگی های هر یک چیست و چه عواملی در انتخاب هر روش موثر است؟ این تحقیق از انواع پژوهش های ترکیبی است؛ علاوه بر تبعیت از روش های اسنادی و تاریخی، متکی بر روش های تحلیلی- مقایسه ای بوده ولیکن تجربیات آموزشی محققین در جمع بندی نهایی، روش های کیفی را بر ساختار تحقیق حاکم می کند. دستاورد پژوهش حاضر شناسایی پنج الگوی آموزشی بر مبنای شناسایی معیارهای کلان متمایز کننده می باشد.