تحریف حقایق در یک کتاب
آرشیو
چکیده
حجاب موضوع دیگری میباشد که مرنیسی در کتاب «زنان پرده نشین و نخبگان جوشنپوش» به آن پرداخته است، وی از میان آیات حجاب فقط به آیه 53 از سوره احزاب اکتفا نموده و برداشت غریبی از مفهوم حجاب ارائه میدهد. وی در تحلیل خویش با تمام تلاشی که میکند، هیچ دلیل منطقی و علمی برای نظر خود بیان نمیکند. در این نوشتار به صورت اختصار به نقد این موضوع از جهات مختلف پرداخته شده و به سئوالات ذیل پاسخ داده میشود. آیا مفسرین اهل سنت و شیعه با توجه به آیات قرآن کریم، این معنای غریب از حجاب را تأیید مینمایند؟ آیا فقهای اهل سنت و شیعه با توجه به منابع فقهی، این موضوع را قبول دارند؟ آیا سیره پیامبر اکرم (ص) دلالتی بر این برداشت عجیب میکند؟متن
در شماره قبل به نقد برخی از مواردی که مرنیسی به آن اشاره کرده بود، پرداخته شد. از آن جمله میتوان به منع کتابت حدیث، زن در روایت، حکومت و دموکراسی در صدر اسلام اشاره نمود، مرنیسی در تحلیل خویش آشکارا بخشی مهمی از تاریخ را حذف نموده و با جهتدهی از بخش دیگر تاریخ، در تحکیم پیش فرضها و اصول پذیرفته خویش سود برده است. به عنوان نمونه با مطلق انگاشتن منع کتابت حدیث، به حذف روایاتی پرداخته است که در دوره اختناق با وجود منع شدید، به حفظ و ثبت روایات اقدام میکردند.
موضوع دیگری که در شماره پیش مورد بررسی قرار گرفت، تحلیل مرنیسی از وضعیت فعلی مسلمانان بود. وی با مشاهده انحطاط کشورهای اسلامی و شبیخون فرهنگ غربی، راهکارهایی را توصیه مینماید که از تعصبات وی نشأت گرفته است. در نتیجه وی به سبب بیگانگی، نه تنها خواهان فراموشی تمدن اسلامی است؛ بلکه خواستار عرفی شدن دین است، تا برای پیشرفت کشورهای اسلامی، اعتقادات خویش را مبتنی با ساختار و الگوهای غربی بسازد.
یکی از مسائل ضروری در اسلام حجاب میباشد که دارای جنبههای مختلف اعم از فردی، اجتماعی و عبادی است، این موضوع آن قدر واضح و روشن در قرآن بیان شده است که فرقههای مختلف اسلامی هیچ کدام مخالفتی با آن نکردهاند، اما مرنیسی برخلاف تمام مسلمانان در کتاب خویش از حجاب معنای کاملاً جدید ارائه نموده است. وی از شأن نزول آیه حجاب، استنباطی غریب مینماید و سپس معنای حجاب در عرفان را، بدون دلیل موجهی به حجاب در قرآن انطباق میدهد و معنای سلبی از آن نتیجه میگیرد. مرنیسی با ارائه این نظر خود را در زمرة مخالفین اسلام و قرآن قرار میدهد و همانند آنها به جهت مبارزه با حجاب از تأویلهای باطل استفاده میکند تا بیقیدی را رواج دهد، لذا در این نوشتار ابتدا شأن نزول آیه حجاب مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد و در پی آن به نقد و معنای عرفانی پرداخته شده و در انتها نظر فقهای اهل سنت و شیعه در رابطه با آیات صریح حجاب بیان گردیده است.
مفهوم حجاب و شأن نزول
«حجاب از نظر لغوی به معنای «پرده» است، به منظور قرار دادن سدی میان دو مرد نازل شده است، نه میان یک زن و مرد. پدیداری حجاب مربوط به رویدادی است که در سال پنجم هجری موجب نزول آیة 53 سوره احزاب شد». مرنیسی در ادامه معنای حجاب و شأن نزول آیه آن مینویسد: «آیة حجاب در حجله خواب شب عروسی و برای حفظ خلوت و مانع ورود فرد سوّم نازل شد. این فرد انس بن مالک، یکی از اصحاب پیامبر (ص) بود. از ورود انس به وسیله حجاب به عنوان شاهد و سمبل جامعهای که بیش از حد مورد تعرض قرار گرفته، ممانعت به عمل آمد و خود او به عنوان شاهد، ماجرا را (اینچنین) شرح میدهد: ... در آن هنگام پیامبر (ص) به تازگی ازدواج کرده بود و بیصبرانه میخواست با همسـر جدیدش، زینب، تنها باشـد. گروه کوچکی از مهمانان موقعنشناس، گرم گفتوگو بودند و به نظر نمیرسید، به این زودی قصد ترک آنجا را داشته باشند. به گزارش تفسیر «طبری»، حجاب پاسخ خداوند بود به گروهی که با رفتار بینزاکتشان موجب آزار پیامبر مؤدب و کمرو شده بودند. طبری، توضیحات انس را این گونه ذکر کرده است: ... او به اتاق همه همسرانش سر زد و دوباره به اتاق زینب برگشت. در آنجا دید که آن سه نفر هنوز مشغول صحبت هستند. پیامبر (ص) بسیار مؤدب و خوددار بود. وی به سرعت آنجا را ترک کرد و به اتاق عایشه رفت. سرانجام به خاطر نمیآورم، توسط من یا فرد دیگری، به پیامبر (ص) گفته شد که آن سه نفر بالاخره آنجا را ترک کردند. آن حضرت به اتاق زینب برگشت. یک پا را در اتاق گذاشت و پای دیگرش را بیرون نگاه داشت و در این حالت پرده ای میان من و خود کشید و آیه حجاب در این لحظه نازل شد».[1]
این آیه عبارت است از: «یاایها الَّذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النّبی إلا أن یؤذن لکم إلى طعامٍ غیر ناظرین إیاه و لکن إذا دعیتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسین لحدیث إنّ ذلکم کان یؤذى النّبىّ فیستحى منکم و اللَّه لا یستحى من الحقّ و إذا سألتموهنّ متاعاً فسئلوهنّ من وراء حجاب ذلکم أطهر لقلوبکم و قلوبهنّ و ما کان لکم أَن تؤذوا رسول اللَّه و لا أَن تنکحوا أَزواجه من بعده أبدا إنَّ ذلکم کان عند اللَّه عظیماً».[2]
از آنجا که مرنیسی با توجه به شأن نزول آیه حجاب، معنای فوق را از آن برداشت و استنباط میکند، ضروری است، روایتهای دیگر از شأن نزول این آیه مورد بررسی قرار گیرد، تا معلوم شود، استنباط وی از معنای حجاب، بر چه مبنائی صورت گرفته است. از این رو اقوال دیگر هم مطرح میشود:
الف)- «طبری» در این رابطه میگوید: «آیه مربوط به واقعهای است که در خانه «امسلمه» همسر پیامبر پیش آمد و از میهمانان خواسته شد که پس از تناول کردن غذا و اتمام آن در خانه پیامبر تجمع نکنند و آنجا را مجلس گفت و شنود خود قرار ندهند، زیرا این شیوه برخورد، باعث رنجش و خستگی پیامبر خواهد شد و از آن جهت که پیامبر انسان با وقار و باحیایی است، از شما خجالت کشیده و سختی را بر خود و خانواده هموار کرده، اما به میهمانان تذکر نمیدهد. اما میهمانان خود باید اصول اخلاقی میهمانی و میهماننوازی را به جای آورده و برای میزبان اسباب سختی را فراهم نکنند. بنابراین آیه شریفه نازل شد تا به مؤمنین هنجارها و آداب اجتماعی لازم در این خصوص را آموزش دهد و معلوم کند، پس از صرف غذا در خانه پیامبر، بیش از حد متعارف وقت او را نگیرند و برای او و اعضای خانوادهاش مزاحمت ایجاد نکنند. اما موضوع به همینجا ختم نمیشود و دستور دیگری به میهمانان و همه پیروان پیامبر میدهد که باید نسبت به اعضای خانواده پیامبر رعایت شود و آن شکل تعامل با همسران پیامبر است. آیه به صراحت بیان میکند که وقتی درخواست شیء و کالایی از ایشان داشتید و یا درصدد گفتگو با آنها بودید، این درخواست و گفتگوها باید از پشت پرده و حائلی صورت گیرد و هیچ کس حق آن را ندارد که آزادانه و به شیوه دلخواه خود و یا آن گونه که با محارم خود تعامل کرده و رابطه برقرار مینماید، با همسران پیامبر نیز تعامل داشته باشد. محدودیت تعامل بین همسران پیامبر و مؤمنین و پیروان پیامبر، ضمانتی برای سلامت اخلاقی همه آنهاست. زیرا این شکل رابطه یعنی با وجود حائل،پرده و حجاب، هم مردان نامحرم از خطر لغزش باز میمانند و هم تضمینی برای سلامت اخلاقی همسران پیامبر اسلام (ص) است و آنها از تهمتهای احتمالی مصونیت پیدا میکنند. به همین دلیل از طرف خداوند حکم حجاب برای زنان وضع گردید و همة آنها موظف شدند، در مقابل نامحرمان خود را بپوشانند».[3]
ب)- این آیه مربوط به میهمانی خاصی از طرف رسول خدا (ص) است که بعضی از اصحاب نیز حضور داشتند. در این میهمانی «عایشه» همسر پیامبر نیز حاضر بود و بر همان سفرهای نشسته بود که سایرین و مردان نامحرم نیز حاضر بودند. ناگهان به طور اتفاقی انگشت عایشه، با انگشت مرد نامحرمی تماس میگیرد و این موضوع باعث رنجش خاطر پیامبر میشود و پس از آن آیه نازل شد و از زنان خواست تا بدون حائل با نامحرمان ارتباط برقرار نکنند.[4]
ج)- آیه حجاب در ارتباط با موضع «عمر» در باب رابطه زنان پیامبر با دیگران و نیز حضور آنان در جامعه است. زیرا عمر معتقد بود که افراد مختلف با اعتقادات و انگیزههای فردی و اجتماعی متعدد، با همسران پیامبر تماس میگیرند و با آنها ملاقات میکنند. در بین اینها، هم افراد مؤمن وجود دارد و هم افراد کافر؛ به همین دلیل آنها باید خود را بپوشانند و از نامحرمان حفظ کنند. از همین رو در بعضی مواقع عمر مستقیماً از پیامبر میخواست تا همسرانش را وادار به حجاب کند. بعد از این مواضع و برخوردهای عمر بود که آیه حجاب نازل گردید.[5]
نقد و بررسی
مرنیسی در میان این شأن نزولها، تنها یکی را گزینش نموده و بر اساس آن استنباط مینماید. سؤال اساسی این است که این گزینش بر اساس چه دلیلی صورت گرفته است، اگر بر طبق اعتماد به طبری باشد که تنها منبع تفسیری مرنیسی است، پس چرا دیگر شأن نزولهای منقول از طبری مورد غفلت قرار گرفته و به آنها توجهی نشده است؟! تنها توجیهی که میماند، این است که وی این شأن نزول را، از جهت نزدیکی به مراد خویش برگزیده و مفهوم جدیدی بر طبق استنباطهای شخصیاش ارائه داده است. بر فرض که تنها شأن نزول آیه همین موردی باشد که مرنیسی نقل میکند، باز چندین اشکال اساسی بر این نتیجهگیری وارد است که بیان میگردد:
1- عدم استنباط حجاب بین دو مرد از شأن نزول آیه
اگر این شأن نزول را بپذیریم که پیامبر اکرم (ص) در قسمت داخل حجره حضور داشت و أنس در بیرون. در همان حالی که پیامبر پردهای بر درگاه منزل خود نصب میکرد و انس مشغول سخن گفتن با پیامبر بود، آیه شریفه نازل شده باشد،[6] دلیلی بر آن نمیشود که حجاب و پرده باید بین دو مرد باشد، بلکه در همین حالت نیز میبایست بین مردان نامحرم و همسران پیامبر حائل قرار گرفته باشد و خیلی طبیعی و روشن است که وقتی پیامبر متمایل به درون حجره است، پرده بین ایشان و انس نیز قرار میگیرد. چنان که مضمون آیه نیز به خوبی نشان میدهد و نحوه برخورد پیامبر اکرم (ص) با سایر مردان، در سایر زمانها نشان میدهد که آنها هیچگاه بین خود حائلی قرار ندادهاند. در حالی که اگر حجاب میبایست بین دو مرد باشد، باید در سایر موارد نیز حجاب بین پیامبر اکرم (ص) و سایر مردان و از جمله أنس رعایت میشد که چنین مطلبی در هیچ کجای دیگر اتفاق نیفتاده است.
2- در نظر نگرفتن سیاق آیه
در این آیه به صراحت بیان شده است: «فاسئلوهنّ من وراء حجاب» کلمات بکار رفته در این آیه به خوبی بیانگر آن است که آیه درصدد بیان رابطه خاص مراجعین به خانه پیامبر است که چگونه و به چه شکلی میبایست باشد. ضمایر مؤنث هم نشان میدهد که نباید آنان با همسران پیامبر رابطه عادی برقرار کنند. در ضمن ذیل آیه بیانگر ممنوعیت ازدواج با همسران پیامبر است و این حکم ممنوعیت اختصاص به همسران پیامبر دارد و گرنه هر زنی پس از مرگ همسرش و با رعایت مقررات خاصی میتواند با مرد دیگری ازدواج کند و هیچ ممنوعیتی برای هیچ یک از طرفین وجود ندارد. در حالیکه این آیه درصدد منع ازدواج همسران پیامبر است و این بهترین قرینه است برای آنکه اثبات شود، آیه شریفه ظهور درباره حجاب همسران پیامبر دارد.
3- عدم پذیرش استنباط مفهوم آیه از شأن نزول
در استنباط معنای یک آیه نمیتوان فقط به شأن نزول آیه اکتفا نمود، زیرا قرآن منحصر به زمان نزول نیست، بلکه اعجاز آن این است که منطبق بر همه زمانها و مکانها باشد، لذا فقط به شأن نزول اکتفا نمودن روشی غیرعلمی است، مرنیسی هم در بخشی از کتابش مدعی است، برای تفسیر یک آیه باید به جهات مختلف آیه توجه شود. وی مینویسد: «به ندرت نوشتهای دربارة شرط نزول آیهای پیدا میشود که آیهها را از ابعاد مختلف: بُعد زمانی، تحلیل روان شناسانه و عوامل اجتماعی بررسی کرده باشد.... در حالی که ما امروز بدون در آمیختن همة این ابعاد نمیتوانیم به درک پیچیدگی رویداد مورد بحث نایل شویم...»[7]
اما وی بر خلاف ادعای خویش، معنای حجاب را فقط از راه شأن نزول آیه انتخاب میکند و نه تنها به تحلیل روان شناسانه و تحلیل اجتماعی نمیپردازد بلکه به محتوای آیه هم توجهی نمیکند.
4- عدم هماهنگی این آیه با آیات دیگر حجاب
در رابطه با حجاب چندین آیه موجود است که خود مرنیسی نیز متذکر آن شده، چنانکه مینویسد: «دربارة حجاب این تنها آیه نیست، آیههای دیگری نیز وجود دارد».[8] معلوم نیست به چه دلیل مرنیسی با وجود اعتراف به آیات دیگر درباره حجاب، از آنان استفاده نمیکند، در حالی که آیات دیگر صراحت بیشتری در حکم حجاب دارند.
بنابراین روشن میشود نگاه مرنیسی به شدت آلوده به تفاسیر مغرضانه، جهتدار و به بیان بهتر «تفسیر به رأی» است، زیرا او فضای بحث را به گونهای تنظیم کرده، تا زمینه تحمیل دیدگاه و عقیده خود را بر قرآن فراهم آورد. وی حجاب را به پرده و حائلی تعبیر میکند که بین دو مرد قرار میگیرد و برای آنکه بتواند، تکیه گاه و توجیهی برای انحراف نظری خود بیابد، به تفسیر طبری مراجعه و تکیه میکند.[9] اما وقتی نوبت به آن میرسد که نظریه خود را بر معنای آیه تحمیل کند و زمینههای لازم را برای طراحی این نظریه بچیند، اظهار میدارد: «طبری در توضیحات خود در مورد نزول حجاب، به علت عصبانیت پیامبر(ص) که وقار، آرامی و حوصلة او نامحدود بود، اشارهای نمیکند. این عصبانیت، چنین تصمیمی، یعنی نزول وحی در مورد حجاب را تسریع کرد. به عبارت دیگر، سرعت استثنایی این رشته وقایع، یعنی عصبانیت پیامبر (ص) و عکسالعمل سریع خداوند، به نزول این آیه ختم شد. در مورد حجاب سرعت غیر عادی وحی با روند عادی آهنگ موزون وحی هماهنگی نداشت؛ خاصّه با شناختی که از شخصیت پیامبر (ص) سراغ داریم».[10] مرنیسی دیگر به تفسیر طبری مراجعه نمیکند و تفسیر به رأی نموده و اظهار میدارد یکی از دلایلی که سبب میشود، آیه به سرعت نازل شود، عصبانیت پیامبر اکرم (ص) است با اینکه این تفسیر به رأی، مخالف صریح آیات قرآنی است که میفرماید: «ان هو الّا وحیٌ یوحی»،[11] «آنچه را که به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینی از او میشنوید، وحی است. از نظر قرآن کریم، کلام و سکوت پیامبر اکرم (ص) مظهر کلام و سکوت خداست، هر چه میگوید وحی است و هرآنچه با وحی دریافت نموده، به مردم ابلاغ میکند، نه از وحی می کاهد و نه غیر از وحی چیزی میگوید»[12]. در حالی که مرنیسی در مورد تشریع آیه حجاب معتقد است که حجاب به عنوان یک حکم شرعی و یک وظیفه دینی تابعی از عصبانیت پیامبر(ص) است! گویا اگر پیامبر عصبانی نمیشد، حجاب نیز به عنوان یک حکم شرعی و لازم، بیان نمیگردید!
حجاب و عرفان
«اگر ما برداشت عارفان را از حجاب، که ربطی به پرده ندارد؛ در نظر نگیریم نمیتوانیم به مفهوم کامل این واژه پیببریم. از دیدگاه آنان انسان میتواند به افقهای بیپایان معنویت دستیابد و مسلمان باید آرزوی رسیدن به آن را داشته باشد. در این چارچوب، حجاب اساساً پدیدهای منفی، مزاحم و مختل کننده است: در «عرفان» کسی محجوب خوانده میشود که آگاهی او به وسیلة هوی و هوسهای نفسانی و روانی تعیین میشود و روح او از نور خدایی محروم شده است. در این مفهوم، دور بشر را پرده گرفته، نه خدا. در واژه عرفانی فرد محجبه کسی است که در چنبره مادیات گرفتار شده و قادر نیست، مراحل عرفانی را تجربه کند. کسی که در این وادی قدم نمینهد، نمیتواند به کشف استعدادهای والای خویش، برای ادراک ابعاد مختلف هستی نائل آید. زیرا از طریق آگاهی یافتن و خودسازی است که میتوان از قلمرو مادیات خارج شد و به سوی روح ملکوتی و متعالی حرکت کرد. حلاج معتقد بود که حجاب، نیروی عرفانی انسان را محبوس میکند و جست و جوی مستمر خدا، این امکان را فراهم میکند که به سوی ورای حجاب برویم. برای عارف، کشف نقطه مقابل حجاب است ... بنابراین پایین آوردن یا تشبیه این مفهوم به یک تکه پارچه که توسط مردان به زنان تحمیل شده تا در خیابانها از آن برای پوشاندن خود استفاده کنند، اگر نگوییم از معنا تهی کردن این مفهوم است، به یقین میتوان گفت که تضعیف آن است».[13]
نقد و بررسی مفهومی
بسیاری از کلمات در علوم، ادبیات و زبانهای مختلف حتی در گویشهای گوناگون، معانی متفاوت و متعددی را با خود حمل میکنند، به طوری که وقتی به آن کلمات با یک نگاه ساختاری نگریسته شود و در فضای بحث، اعم از گفتاری و نوشتاری قرار گیرند، معنای خود را خواهند یافت و منظور گوینده یا نویسنده درباره آن موضوع و عبارت معلوم خواهد شد. البته ممکن است که در نگاه اولیه، معانی مختلف، دارای تضادی درونی باشند، اما با دقت و امعان نظر، تضاد ظاهری و ابهام مرتفع خواهد شد. برای رسیدن به معنای کلمات و کالبد شناسی یک واژه راههای متعدد و روشهای گوناگونی پیشنهاد شده است، مهمترین راه مراجعه به اهل علم است، تا از این طریق مسیر تحول کلمه در میان اهل فن و متخصص و نیز سیر آن در میان عامه مشخص شود. راه دیگر تبادر معنی به ذهن است که به طور طبیعی در برخورد اولیه با یک کلمه آنچه به ذهن میرسد، همان معنای حقیقی یک واژه است، خصوصاً آنکه در جمله و یا عبارت بکار رفته باشد.
کلمه «حجاب»، از مواردی است که در علوم مختلف دارای معانی گوناگونی میباشد و به تبع آنکه در چه ساختار و با کدام زمینه نظری و مفهومی بکار رفته باشد، معنای خاصی به خود خواهد گرفت. به قول شاعر:
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است
بنابراین اگر خوانندهای در حال خواندن اشعار یک عارف باشد و در فضای نظری و اعتقادی آن شاعر قرار گرفته باشد، میداند که منظور شاعر از بکار بردن برخی کلمات به ظاهر مشتبه چیست. خوانندهای که مشغول قرائت دیوان شعر حافظ است، متوجه میشود، وقتی که شاعر میگوید «تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز» منظور از حجاب، روسری زنان یا لباس مردان نیست، بلکه منظور مانعی است که ممکن است بین بنده و معبود او به وجود آمده باشد، طبیعی است در چنین شرایطی وجود مانع مطلوب نیست، بلکه برداشتن آن مطلوب است. در این شعر حافظ خود را مخاطب قرار داده که ای حافظ، منیتها و هوسها مانع رسیدن به کمال مطلوب توست و باید از این منیتها خلاصی یابی تا به مقام قرب و حقیقت نائل شوی. اما آیا به راستی همین خوانندهای که وقتی شعر حافظ را میخواند و حجاب را یک مانع قرب الهی تفسیر میکند، اگر به یک کتاب تفسیری، فقهی و اجتماعی مراجعه مینمود یا خبری در این باره میشنید، همین برداشت عرفانی را از حجاب میکرد یا آنکه میفهمید در چنین ساختاری منظور از حجاب، آن معنای عرفانی نخواهد بود؟ به نظر میآید که در چنین وضعیتی هر برداشت و تفسیر دیگری مخالف عقل سلیم خواهد بود. اگر خواننده برداشت دیگری غیر از پوشش کند، باید در آگاهی و اطلاعات خواننده نیز شک نمود.
بنابراین جستجو و کشف معنای هر واژهای جز از طریق آشنایی با استعمال این واژه در علم مورد نظر و عدم استفاده از معنای این واژه در علم دیگر میسر نمیباشد. این شرط اصلی واژه یابی یک کلمه است که مرنیسی به راحتی آن را کنار گذشته است. وی با وجود اینکه خواهان کالبد شکافی کلمه حجاب هست، اما بدون هیچ دلیل موجهی زبان قرآن را با زبان عرفان خلط کرده و معنای حجاب درعرفان را به آیه حجاب منتقل نموده است، بدون اینکه در این مورد حداقل یک شاهدی از فقها و مفسرین برای ادعای خویش داشته باشد.
نقد و بررسی مصداقی
مرنیسی برای اثبات شباهت معنای حجاب در قرآن کریم با عرفان تنها دلیلی را که ذکر میکند، بدین قرار است: «کاربرد و کالبدشناسی کلمة حجاب به معنای مرز و حفاظ است ... هنگامی که ما از زبان شناسی به متن قرآن برمیگردیم، مفهوم منفی حجاب را کشف میکنیم، شبیه به مفاهیم عرفانی، یعنی چیزی که انسان را از رسیدن به خدا باز میدارد، اگر چه فقط هفت بار در قرآن به کلمه حجاب اشاره شده است، دربارة مفهوم اساسی واستعارهای و تا حدّی در مورد سیر تکاملی این واژه اطلاعات با ارزشی وجود دارد، (ولی) به طور کلی حجاب در قرآن به معنی جدایی است».[14]
سپس برای اثبات ادعای خویش به بعضی از آیات ذیل اشاره میکند:
ـ «فاتخذت من دونهم حجاباً»،[15] «حجاب یا پردهای که حضرت مریم پشت آن خود را از مردم مجزا کرد».[16]
در آیه مورد نظر حضرت مریم به وسیله پردهای خود را از مردم جدا کرد و حجابی میان خود و دیگران افکند، تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود. در این جمله تصریح نشده است که این حجاب برای چه منظوری بوده، آیا برای آن بوده که وی آزادتر و خالی از دغدغه و اشتغال حواس بتواند به عبادت پروردگار و راز و نیاز با او بپردازد یا برای این بوده است که میخواستند، شستشو و غسل نمایند؟ آیه از این نظر ساکت است.[17]
مفسر دیگری چنین مینویسد: «پس بین خود و قومش حجاب قرار داد، تا در موقع عبادت به وی مطلع نشوند. آن زمان که مریم برای عبادت در منزل خویش خلوت کرده بود، نزد او روح خود (جبرئیل) را فرستادیم و به هیکل انسان کامل بر مریم نمودار و نمایان گردید. خلاصه و تأویل آیه این میشود که عبادتی که در خلوت انجام گیرد مطلوب احدیت است».[18] بنابراین معلوم میشود که حجاب در این آیه نه تنها به معنای منفی نیست، بلکه بار مثبت نیز داشته، زیرا حضرت مریم از جهت منفعتی که حجاب داشته، در عبادت از آن سود جسته است.
- «و ما کان بشر أن یکلمه الله الاوحیا او من ورای حجاب او یرسل رسولاً فیوحی بأذنه ...»،[19] «و هیچ بشری را نرسد که خداوند با او سخن گوید مگر از راه وحی یا از پشت پردهای یا فرشتهای بفرستد و آنچه میخواهد به اذن خویش وحی کند که او بلند مرتبة فرزانه است».
مرنیسی از این آیه نتیجه میگیرد: «مفهوم حجاب در اینجا چون نشانگر ناتوانی برخی از مردم برای درک خداوند است، لذا معنای بسیار منفی مییابد».[20]
تلقی منفی یا مثبت برای حجاب معنا ندارد، زیرا حجاب وسیله است، آنچه که مهم مینماید، متعلق و فحوای آن است که سبب معنا پیدا کردنش میشود، منظور از حجاب در این آیه طبق نظر مفسرین این است که «شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن بگوید و با او روبرو گردد، چرا که او منزه از جسم و جسمانیت است مگر از طریق وحی، الهام و شنیدن سخن پروردگار از پشت حجاب».[21]
پس در واقع حجاب در این آیه وسیلهای برای برقراری ارتباط بین خداوند و انسان است، لذا حجاب در این جا نه تنها منفی نیست، بلکه بسیار خوشایند و مطلوب میباشد.
- «و إذا سألتموهنّ متاعاً من وراء حجاب ...»،[22] «همچنین جدائی که در آغاز بر همسران پیامبر و زنان مؤمن واجب شد».[23] این آیه نه تنها به معنی منفی حجاب نیست بلکه شأن و منزلت زنان پیامبر اکرم (ص) را میرساند که آنان به علت مقام والای خویش و به دلیل حرمت خاصی که دارند، درخواست کنندگان اعم از دوستان، اطرافیان و اشخاص مختلف، باید از پشت پرده این درخواستها را داشته باشند و با آنان بی پرده سخن نگویند. پرده نشینی خاص همسران پیامبران است، تا کسی نتواند از مصاحبت آنان سوء استفاده کند. این حالت به معنای حجاب نیست، زیرا اولاً تعبیری که قرآن بکار میبرد «من وراء حجاب» است و این به معنای پوشش نیست. زیرا واژه «وراء» یعنی «از پشت» و این گونه تعبیر متناسب با حجاب و پوشش مصطلح زنان و بانوان نیست. به علاوه آنکه در ادبیات و واژگان قرآنی، روایی و نیز تعبیرات فقهای گذشته، هرگاه سخن از حجاب به میان میآمد، معنای پرده از آن به ذهن مخاطب تبادر میکرد و برای طرح معنا و مفهوم حجاب اصطلاحی و پوشش زنانه، از واژه «ستر» استفاده میشد. البته امروزه این انتقال مفهومی صورت گرفته و هرگاه از واژه حجاب استفاده میشود، منظور همان پوشش و ستر زنانه است. با توجه به مطالب فوق و نیز قرائن دیگر موجود در آیه، از جمله نهی و ممنوعیت ازدواج با همسران پیامبر اکرم (ص)، معلوم میشود که این آیه اختصاص به همسران پیامبر دارد.[24] این موضوع در «صحیح مسلم» که از معتبرترین کتابهای اهل سنت نیز میباشد، مورد تأیید قرار گرفته است.[25] بنابر مطالب فوق ضروری است که آیات دیگر حجاب و نظرات مفسرین شیعه و سنی در این رابطه مطرح گردد تا اشتباهات آشکار مرنیسی معلوم شود.
حجاب در قرآن و روایات
پوشش زنان از جمله موضوعاتی است که در قرآن کریم چندین بار تکرار شده است. علما و مفسرین شیعه معتقدند، آیات سوره نور بیانگر حکم حجاب است. زیرا در این آیات به طور صریح موضوع حجاب و حدود آن بیان شده است.
«قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک أزکى لهم إنّ اللَّه خبیر بما یصنعون وقل لّلمؤمنات یغضضن من أَبصارهنّ ویحفظن فروجهنّ ولا یبدین زینتهنّ إلَّا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ ولا یبدین زینتهنّ إلَّا لبعولتهنّ...».[26]
«ای پیامبر، به مردان با ایمان بگو که نگاههای خود را از زنان فرو بندند و فرجهای خود را حفظ کنند و بپوشانند، این کار برای آنان پاکیزهتر است. به درستی که خداوند به آنچه انجام میدهند، آگاه است و به زنان بگو که چشمان خود را از مردان فروگیرند و دامنهای خود را حفظ کنند و بپوشانند و زینتهای خود را آشکار نکنند، مگر آنچه که ضرورتاً ظاهر است و باید گردن و سینههای خود را با روسریهای خود بپوشانند و زینتهای خود را آشکار نکنند، مگر برای همسرانشان یا برادرانشان یا پسرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان آزاده یا کنیزان یا مردانی که تمایلی به زنان ندارند یا اطفالی که به عورت زنان آگاهی ندارند. زنها نباید پاهای خود را چنان بر زمین بکوبند که زینتهای مخفی آنها معلوم شود و ای مؤمنان به سوی خدا توبه کنید، شاید رستگار شوید».
نزول این آیات به واقعهای بازگشت دارد که در کوچههای شهر مدینه اتفاق افتاده است. در آن ایام زنان مقنعه خود را به پشت گوش میانداختند و به طبع با چنین پوششی بعضی از قسمتهای بدن زنان آشکار میشد. روزی جوانی در یکی از کوچههای مدینه در حال حرکت بود که با زنی روبرو گشت و آن زن مقنعهاش را پشت گوش خود بسته بود. جوان در حالی که نگاهش متوجه آن زن بود، به راه خود ادامه میداد و همین باعث شد، صورتش ناگهان با مانعی که در دیوار وجود داشت، برخورد کند و به شدت جراحت بردارد. او نزد پیامبر خدا رفت و ماجرا را تعریف نمود. آنگاه این آیه نازل گردید[27].
آیات یاد شده به سه موضوع در رابطه با تعامل زنان و مردان نامحرم اشاره میکند:
الف)- غض بصر
«غض» یعنی شکستن و ناقص، لذا غض بصر به معنای نگاه شکسته، ناتمام و ناقص است. نکته ظریفی در این عبارت وجود دارد و آن این است که بستن چشم مورد نظر نیست؛ زیرا بستن چشم مانع از انجام کارهای لازم و واجب میشود، بلکه واجب آن است که فرد با نگاههای خود نامحرمان را تعقیب نکند. نگاه آن قدر مهم است که نه تنها در آیات قرآن به آن اشاره شده، بلکه در احادیث متعدد هم به آن اشاره شدهاست که به مناسبت چند حدیث ذکر میشود:
- قال أبو عبداللَّه (ع): «النّظرة سهم من سهام إبلیس مسموم من ترکها للَّه عزّ و جلَّ لا لغیره أعقبه اللَّه إِیماناً یجد طعمه»،[28] امام صادق (ع) فرمودند: «نگاه تیری از تیرهای شیطان است که آلوده به سم است، هرکس نگاه کردن را به خاطر رضای خدا ترک کند، خداوند ایمانی را به او عطا خواهد کرد که طعم دلنشین آن را خواهد چشید».
- قال أبوعبداللَّه (ع): «النّظرة بعد النّظرة تزرع فی القلب الشّهوة و کفى بها لصاحبها فتنة»،[29] امام صادق (ع) فرمودند: «نگاه بعد از نگاه باعث ایجاد شهوت در قلب میشود و همین بس که برای بیننده فتنه را به دنبال دارد».
- قال رسول اللَّه (ص): «یا علیّ لک أوّل نظرة و الثَّانیة علیک و لا لکَ»،[30] پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) فرمودند: «ای علی نگاه اول ضرری برای تو ندارد، اما نگاه دوم به ضرر تو است».
- و قال رسول اللَّه ص «یا أیّها النّاس إنّما النّظرة من الشّیطان فمن وجد من ذلک شیئاً فلیأت أهله».[31] پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «ای مردم نگاه از کارهای شیطانی است، هر کس بدین کار مبادرت ورزید و متوجه نامحرم شد، به سوی همسر خود برود».
ب)- حفظ فرج
حفظ فرج در ظاهر بیانگرمنع روابط جنسی نامشروع است، اما آن چنان که مفسرین با استناد به برخی روایات گفتهاند، مقصود این آیه استتار و پوشش است. یعنی هم زنان و هم مردان میبایست به تناسب، مواضعی از بدن خود را بپوشانند. اما از آنجا که همه بدن زن عورت است، همه آن باید پوشیده و مستور باشد. غیر از آنچه استثنا شده است. این قضیه با توجه به روایات رسیده از معصومین قابل اثبات است.
- عن أبی عبداللَّه (ع): «قال قلت له ما یحلُّ للرّجل أن یرى من المرأة إذا لم یکن محرما قال الوجه و الکفَّان و القدمان»،[32] «بعضی از یاران امام صادق (ع) از او پرسیدند: مردان به کدام عضو از اعضای بدن زنان نامحرم، میتوانند نگاه کنند؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: صورت، دو کف دست و روی پاها».
- عن محمّد بن مسلم عن أبی عبداللَّه (ع): «فی قول اللَّه عزّ و جلَّ و القواعد من النّساء اللَّاتی لا یرجون نکاحا ما الَّذی یصلح لهنّ أن یضعن من ثیابهنّ قال الجلباب»،[33] امام صادق (ع) در بیان آیه شریفه «والقواعد من النساء ...» فرمودند: منظور زنان از کار افتادهای است که لازم نیست حجاب داشته باشند.
ج)- اختفای زینت
مقصود از اختفای زینت، پوشاندن مواضعی است که زینت آلات زنانه در آن مواضع قرار میگیرد. بنابراین اختفای زینتآلات کنایه از پوشش و استتار بدن زنان است، در این رابطه چند روایت بیان میشود.
- قال سألت أبا عبد اللَّه (ع): «عن الذّراعین من المرأة هما من الزّینة الّتی قال اللَّه و لا یبدین زینتهنّ إلاّ لبعولتهنّ قال نعم و ما دون الخمار من الزّینة و ما دون السّوارین»،[34] از امام صادق (ع) درباره ساق دسـت زنـان سؤال شد که آیا جزء آن مواردی است که خداوند فرموده نباید به غیر شوهر نشان داده شود؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: بله، بیش از آن مقداری که با وجود روسری نمایان میشود و نیز بالاتر از محل قرار گرفتن دستبند، از جمله مواضعی است که باید پوشانده شود.
ـ «عن أبی عبداللَّه (ع) فی قول اللَّه عزّ و جلَّ إلاّ ما ظهر منها قال الزّینة الظَّاهرة الکحل و الخاتم»،[35] «از امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه «الا ما ظهر منها» نقل شده که منظور از زینت ظاهری، سرمه و انگشتر است.
- عن أبی عبداللَّه (ع): «قال سألته عن قول اللَّه عزّ و جلَّ و لا یبدین زینتهنّ إلاّ ما ظهر منها قال الخاتم و المسکة و هی القلب»،[36] از امام صادق (ع) درباره آیه «ولایبدین زینتهن» سؤال شد آن حضرت فرمودند: منظور انگشتر، النگو و دستبند است.
- «عن أبی عبد اللَّه (ع): أنّه قرأ أن یضعن ثیابهنّ قال الخمار و الجلباب قلت بین یدی من کان فقال بین یدی من کان غیر متبرّجة بزینة فإن لم تفعل فهو خیر لها و الزّینة الَّتی یبدین لهنّ شیء فی الآیة الأخرى»،[37] امام صادق (ع) درباره «ان یضعن ثیابهن» فرمودند که منظور روسری و چادر است. از آن حضرت سؤال شد آیا این امر در پیش روی هر کسی است؟ حضرت فرمودند: بله، در پیش روی هر کسی مشروط به آنکه خود را به زینت آلات نیاراسته باشند، هرچند که حتی پیرزنان نیز این کار (کشف حجاب) را نکنند بهتر است، البته موضوع زینت آنان در آیه دیگر طرح شده است.
بنابراین اگر آیهای که ذکر آن رفت، از جهت مفهوم و شأن نزول مد نظر قرار گیرد و نیز سیره پیامبر اکرم (ص) در برخوردش با همسران خویش و سایر زنان و همچنین روایاتی که در این زمینه موجود میباشد مورد توجه قرار گیرد، معلوم میشود شارع مقدس اهتمام زیادی به حجاب و استتار زنان دارد؛ مطلبی که متأسفانه مرنیسی از آن غافل شده است.
حجاب در فقه
موضوع ستر و پوشش مردان و زنان در فقه خلال چند موضوع طرح و عنوان شده است. از جمله مواردی که بیشترین فضای بحث را به خود اختصاص داده، احکام مربوط به پوشش در نماز و احرام حج است. البته مسلم است که موضوع پوشش در بسیاری موارد اختصاص به نماز و یا حج ندارد[38]. اما نکتهای که پرداختن به آن از اهمیت ویژهای برخوردار است، بیان محدوده آن میباشد. یعنی چه موضعی از بدن مسلمان باید پوشیده و در ستر باشد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت در مورد بعضی از اعضای بدن، بین همه فقهای مسلمان اعم از شیعه و سنی، اتفاق نظر وجود دارد. آنها فتوا دادهاند که زنان میبایست همه اعضای بدن خود را از نامحرم بپوشانند و در این بین فقط دست و صورت استثنا شده است و از آن جا که تمام بدن زن به عنوان عورت شناخته شده است، نگاه کردن مردان نامحرم به زنان نیز حرام است.[39] اگرچه در مواردی این حکم استثنا شده است.
«ابی حنیفه»، «شافعی» و برخی از هواداران مذهب «احمد ابن حنبل» معتقدند که میتوان به دست و صورت زنان نامحرم نگاه کرد، مشروط به آنکه با انگیزههای شهوانی و جنسی همراه نباشد. برخی دیگر معتقدند که نظر افکندن به زنان نامحرم به طور کلی جایز نیست.
به نظر فقها رابطهای بین جواز شرعی نشان دادن دست و صورت آنان و عدم جواز شرعی سایر مواضع و نیز نگاه کردن مردان نامحرم به آنها وجود دارد. وقتی حضور اجتماعی زنان هیچگونه محدودیتی نداشته باشد و بتوانند بدون پوشش و ستر لازم در جامعه حاضر باشند، طبعاً مردان نیز میتوانند به آنها بنگرند، اما چون آنان محدودیت دارند و لازم است با پوشش و حجاب در جامعه حاضر شوند مردان هم نباید به آنها بنگرند.
در نتیجه هر کجا که نگریستن مجاز باشد، ممکن است موارد دیگری از انواع ارتباط، ممنوع و غیر مجاز باشد، همانند لمس کردن، خلوت کردن و ... ، هر چند ممکن است در صورت بروز ضرورتی این موارد نیز مجاز شود.[40]
بعضی از فقهای اهلسنت علاوه بر آیات شریفهای که بیان شد، به سیره پیامبر در برخوردهای شخصی خود با افراد مختلف استناد کردهاند. روزی «اسماء» دختر «ابیبکر» در حالیکه لباس نازک و بدننمایی به تن داشت، به ملاقات پیامبر(ص) آمد، اما پیامبر از آن دختر روی برگرداند و به او فرمود: دختران وقتی به سن بلوغ میرسند، میبایست خود را از نامحرمان بپوشانند و فقط دست و صورت آنها میتواند بدون پوشش باشد. فقها از این واقعه و برخورد پیامبر اکرم(ص) نتیجه گرفتهاند که نمایاندن دست و صورت به نامحرمان بدون انگیزه جنسی و شهوانی منع شرعی ندارد، اما مازاد بر آن میبایست در پوشش باشد. پیامبر اکرم (ص) در جای دیگر به هنگام ملاقات فرد نابینا با همسرانشان، آنها را به حجاب دستور داده است.[41]
بنابراین معلوم شد که همه فقها قائل هستند، نگاه کردن به زنان نامحرم جایز نیست، مگر نگاه به دست و صورت آنان. البته در این بین استثناهایی نیز وجود دارد. این استثناها گاه شامل برخی زمینهها و گاه شامل برخی افراد میشود. نگاه کردن اگر برای ضرورتی باشد، اشکال ندارد و باید به همان اندازه ضرورت اکتفا نمود و نباید بیش از آن صورت گیرد. نگاه کردن به زنان سالخورده و نیز کودکان خردسال از جمله موارد استثنائی است.
در همه مواردی که نگاه کردن به آنها استثنا شده، یک شرط وجود دارد و آن این است که ناظر و نگاه کننده با قصد لذت و التذاذ نگاه نکند.[42]
بنابراین با توجه به مطالب گذشته، معلوم میگردد؛ صراحت لفظی قرآن در لزوم حجاب به گونهای است که مورد تأیید همه مفسران و فقهای اسلامی میباشد، لذا در وجوب شرعی آن، جای هیچ گونه شک و شبههای نیست.
حجاب و اجتماع
مسئله انکار حجاب فقط به تغایر آن با شرع برنمیگردد، بلکه دارای تبعات فرهنگی فراوانی نیز هست. در روح کلی و معنای حجاب نوعی فاصله اجتماعی نهفته است. فاصلهای که اعضای جامعه از جنسهای متفاوت ذکور و إناث، میبایست حفظ کنند. در این فرمول و به حسب وجود فاصله اجتماعی خاص، کنشهای متقابل اجتماعی و انواع تعاملها بین اعضا معلوم میشود. پوشش و حجاب نمادی است که نشان از عقاید و باورهای کنشگران دارد. طبعاً در راستای شناخت عقاید و باورهای کنشگران، انتظارات اجتماعی از آنها بیش از پیش معلوم میگردد.
بنـابرایـن یکی از کارکردهای اجتماعی حجـاب، تمییز مسلمان از غیرمسلمان است. در نتیجه آنانی که در شکل خاصی از پوشش قرار دارند، معلوم میشود، عضوی از یک جامعه اسلامی هستند. پس باید الگوی تعامل اجتماعی متناسب با مسلمانی او برقرار شـود. زیرا حجاب در ظاهر نشـان دهنده پایبندی فرد به اعتقادات و هنجارهای دینی است.
کارکرد دیگر حجاب، در نهاد خانواده آشکار میشود. با توجه به اینکه در حجاب نوعی فاصله اجتماعی محفوظ است، هر کسی نمیتواند با دیگران هرنوع تعاملی را برقرار سازد. لذا تعاملها الگودار، معنادار و معین میشوند. همین ویژگی به سلامت خانواده و پایداری آن کمک میکند. زیرا اعضای خانواده به نوعی اعتماد و امنیت خاطر نسبت به هم نائل میشوند، به گونهای که احتمال نزدیک شدن غریبهها را نمیدهند و همین امر به نوبه خود به آزادی بیشتر اعضای خانواده کمک میکند. زیرا علی الاصول همة آنها مطمئن میشوند که هریک از افراد خانواده اجازه به کسی نمیدهد که به حریم شخصی و خانوادگی نزدیک شده و تعرض کند.
پوشش و حجاب نه تنها باعث سلامت و پایداری خانوادهها میشود، بلکه سلامت اخلاقی جامعه و پایبندی آنها را به هنجارهای دینی نشان میدهد و زمینه بروز و شکلگیری بزهکاریهای جنسی را به حداقل ممکن میرساند. همین امر به نوبه خود اعضای جامعه را به سوی تشکیل خانواده، تنظیم روابط جنسی، عاطفی و قاعده مند کردن آنها سوق میدهد.
حجاب و پوشش، در نظام تقسیم کار اجتماعی تأثیر داشته و همانگونه که عوامل و متغیرهای سن و جنس، در نظام تقسیم کار مؤثر است و باعث میشود برخی از امور به افراد مسن و سالخوردگان محول نشود، حجاب و پایبندی به حجاب باعث میشود، برخی از مشاغل و موقعیتهای اجتماعی نامناسب با حجاب و پوشش بر عهده زنان قرار نگیرد و انتظارات اجتماعی در اینگونه موارد بر آنها سهل بگیرد و آنان را به سختی و تعب واندارد. این معافیت اجتماعی به معنای تحقیر نیست، بلکه نوعی تقسیم کار متناسب با ویژگیهای مختلف فردی، جنسی، سنی و اجتماعی است.
از این چند مورد خاص، روشن میگردد که نفی حجاب نه تنها دارای تبعات ضد دینی، بلکه ضد فرهنگی هم هست، به گونه ای که نقش آن را در ساختار اساسی جامعه اسلامی، نمیتوان نادیده گرفت.
فهرست منابع:
× قرآن کریم.
× الانصاری، الشیخ مرتضی: «کتاب النکاح»، قم، الطبعة الاولی، 1415.
× ابن الجوزی، ابی الفرج جمال الدین: «زاد المسیر فی علم التفسیر»، بیروت، دارالفکر، الطبعة الاولی، 1407.
× ابن کثیر، ابی الفداء اسماعیل: «تفسیر القرآن العظیم»، بیروت، دارالمعرفه، 1412.
× احمد عبدالحلیم بن تیمیه الحرانی ابوالعباس: «کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی الفقه»، مکتبه ابن تیمیه، بیجا، بیتا.
× الثعالبی المالکی، عبدالرحمن بن محمد: «جواهر الحسان فی تفسیر القرآن»، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الاولی، 1418.
× الحر العاملی، الشیخ محمد بن الحسن: «وسایل الشیعه»، قم، مؤسسه آل البیت(ع)لاحیاء التراث، طبعة الثانیه، 1414.
× الحکیم، السید محسن: «مستمسک العروه الوثقی»، قم، مکتبة السید المرعشی، 1404.
× الخصاص، ابی بکر احمد بن علی الرازی: «احکام القرآن»، بیروت ، دارالکتب العلمیه، الطبعة الاولی، 1415.
× الخوانساری، السید احمد،: «جامع المدارک»، طهران، مکتبة الصدوق، الطبعة الثانیه، 1355.
× الرافعی، عبدالکریم بن محمد: «فتح العزیز فی شرح الوجیز»، بیروت، دارالفکر، بیتا.
× الشافعی، محمد بن ادریس ابوعبدالله: «الأم»، بیروت، دارالفکر، الطبعة الثانیه، 1403.
× الشهید الثانی، زین الدین بن علی بن احمد العاملی: «مسالک الافهام»، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، الطبعة الاولی، 1413.
× الصدوق، ابی جعفر محمد بن علی بن بابویه القمی: «من لا یحضره الفقیه»، قم، جماعه المدرسین،الطبعة الثانیه، 1404.
× الطباطبایی، علامه سید محمد حسین: «المیزان فی تفسیر القرآن»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، الطبعة الثالثه، 1397.
× الطبرسی الطوسی، امین الدین ابو علی الفضل بن الحسن: «المجمع البیان فی تفسیر القرآن»، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379.
× الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر: «جامع البیان عن تأویل آی القرآن»، بیروت، دارالفکر 1415.
× العلامه الحلی، الحسین بن علی بن المطهر: «تذکره الفقهاء» مکتبة الرضویة لاحیاء الآثار الجعفریه، بیجا، بیتا.
× العلامه الحلی، الحسین بن علی بن المطهر: «تحریر الاحکام»، مشهد ،مؤسسه آل البیت (ع)، بیتا.
× الکلینی: «الکافی»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365.
× المحقق الحلی، جعفر بن الحسن: «شرایع الاسلام فی مسایل الحلال و الحرام»، تهران، انتشارات الاستقلال، الطبعه الثانیه، 1409.
× المحقق السبزواری، محمد باقر بن محمد مؤمن: «کفایه الاحکام»، اصفهان، مدرسه الصدر المهدوی، بیتا.
× المحقق السبزواری، محمد باقر بن محمد مؤمن: «ذخیرة المعاد»، مؤسسه آل البیت(ع)، بیجا، بیتا.
× المحقق البحرانی، الشیخ یوسف: «الحدائق الناظره»، قم، جماعه المدرسین، بیتا.
× المدرسی،السید محمد تقی،: «من هدی القرآن»، بیجا، دارالهدی، الطبعة الاولی، 1406.
× المزنی، اسماعیل بن یحیی: «مختصر المزنی»، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
× النحاس، ابی جعفر: «معانی القرآن»، جامعه ام القری للملکه العربیه السعودیه، الطبعة الاولی، 1409.
× بن احمد الشربینی الخطیب، شمس الدین محمد: «الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع»، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
× جوادی آملی، عبدالله: «سیرة رسول اکرم (ص)»، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1379
× عبدالله، بن قدامه: «المغنی»، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
× عبدالرحمن، بن قدامه: «الشرح الکبیر»، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
× فضلالله،السید محمد حسین: «من وحی القرآن»، بیروت، دارالزهراء للطباعه و النشر و التوزیع، الطبعة الثالثه، 1405.
× محیی الدین، بن النووی: «المجموع فی شرح المهذب»، بیروت، دارالفکر، بیتا.
× مرنیسی، فاطمه: «زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش»، ترجمه ملیحه مغازهای، نشر نی، چاپ اول، 1380.
× مطهری، مرتضی: «مسأله حجاب»، تهران، انتشارات صدرا، 1368.
× مکارم شیرازی، ناصر: «تفسیر نمونه»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366.
× واحدی النیسابوری، ابی الحسن علی بن احمد: «اسباب النزول الآیات»، قاهره، مؤسسه الحلبی و شرکاه، 1388.
× یحیی، بن شرف النووی: «روضة الطالبین»، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
پی نوشتها
[1] - مرنیسی، صص 154-153.
[2] - احزاب، 53.
[3]- إبن جریر الطبری، ج 22، صص 48-47 ؛ نک؛ النحاس، ج 5، صص 372-370 ؛ الخصاص، ج73، صص 483 -482 ؛ ابن الجوزی، ج6، ص 213 ؛ ابن کثیر، ج3، ص511؛ الثعالبی، ج 4، ص 356.
[4]- نک؛ إبن جریر الطبری، ج 22، ص 48 ؛ الواحدی النیسابوری، ص 243 ؛ ابن الجوزی، ج 6، ص 213.
[5]- نک؛ إبن جریر الطبری، ج22، صص 49-48؛ الواحدی النیسابوری، ص243؛ ابن الجوزی، ج 6، ص 212؛ ابن کثیر، ج 3، ص511؛ الثعالبی، ج 4، ص 356.
[6]- ر.ک؛ مرنیسی، صص 169-155.
[7]- همان، صص 162-161.
[8]- همان، ص 160.
[9]- ر.ک؛ همان، ص154.
[10]- همان، ص 156.
[11]- نجم، 4-3.
[12]- جوادی آملی،ج 8، ص 32.
[13] - مرنیسی، 164-163.
[14]- مرنیسی، ص 165.
[15]- مریم، 17.
[16]- مرنیسی، ص 165.
[17]- مکارم شیرازی، ج27.
[18]- محمد کریم الحلوی الحسینی الموسوی، ج2، ص 336.
[19]- شوری، 51.
[20]- مرنیسی، ص 165.
[21]- مکارم شیرازی، ج 20، ص 485.
[22] - احزاب، 53.
[23]- مرنیسی، ص 165.
[24]- نک؛ مطهری، صص 69 و 81-78 ؛ مکارم شیرازی، ج17، صص 408-397 ؛ طباطبائی، ج16، صص 358 و 365 ؛ الطبری الطوسی، ج4، صص366-365 ؛ السید فضل الله، ج18، صص361-357 ؛ المدرسی، ج10، صص373-371.
[25] - ر.ک؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 151-148، به نقل از مطهری، حجاب، ص 81 .
[26]- نور، 31-30.
[27]- ر.ک؛ الکلینی، ج5، ص521؛ شیخ حر عاملی، ج20، ص 192.
[28]- شیخ صدوق، ج4، ص 18.
[29]- همان، ص 18.
[30] - همان، ص 19.
[31] - همان.
[32] - همان، ص 201.
[33] - همان، ص 202.
[34] - همان، ص201.
[35] - همان.
[36]- همان.
[37]- همان، ص 203.
[38]- نک؛عبد الکریمالرافعی، ج 4، ص78 ؛محیى الدین النووی، ج3، ص 165؛ محیىالدین النووی، ج5، ص366 ؛ موسى الحجاوی، ج 2، ص 66.
[39]- نک؛ الامام الشافعی، ج 1، ص 109 و ج 2، ص 162 ؛ اسماعیل المزنی، ص 65 ؛ عبد الکریم الرافعی، ج 4، صص 83 و 77 ؛ محیى الدین النووی، ج 3، صص 182 و 167و 165 ؛ محیى الدین النووی، ج 5، ص 369 و 366 ؛ موسى الحجاوی؛ ج 1، ص 113؛ موسى الحجاوی، ج 2، ص66 ؛ عبدالله بن قدامه، ج7، صص455-453 ؛ عبدالرحمن بن قدامه، ج 7، صص 356 و 352 و 349 و 341.
[40]- ر.ک؛ احمد عبدالحلیم بن تیمیه، ج22، صص111-109.
[41]- ر.ک؛ عبدالله بن احمد بن قدامه، ج7، صص78-77.
[42]- ر.ک؛ المحقق الحلی، ج 2، ص 495 ؛ العلامة الحلی، ج2، ص573 ؛ الشهید الثانی، ج 7، صص56 و 54 و 51 ؛ المحقق السبزواری، ج 3، ص 603 ؛ المحقق البحرانی، ج 32، ص 74 ؛ الشیخ الأنصاری، صص 48 و 44 و 41 و 38 ؛ السید محسن الحکیم، ج 41، ص 16 ؛ السید الخوانساری، ج 4، ص 144.