بحران هویت و انحرافات اجتماعی
آرشیو
چکیده
صاحب نظران بر این اعتقادند که خودآگاهی فرد نسبت به هویت و حقیقت وجودی خود و نیز شناخت و پیروی فرد از انتظارات و قواعد پذیرفته شده اجتماعی، سلامت زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را تضمین نموده و از میزان ارتکاب جرائم و انحرافات اجتماعی و بروز آسیبهای اجتماعی میکاهد. بدین لحاظ طرح مبحث بحران هویت با ابعاد مختلف آن، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در گسترش دامنه انحرافات اجتماعی، از جمله نیازهای ضروری جامعه کنونی میباشد بدین مناسبت این نوشتار درصدد است با گذری اجمالی بر تعاریف و مفاهیم واژگان هویت و هویت اجتماعی، عناصر قوام بخش هویت را مورد تحلیل قرار داده و سپس زمینهها و عوامل انحرافات اجتماعی و نیز علل مؤثر در بروز آسیب به هویت اجتماعی را بررسی کند تا بدین وسیله ضمن شناخت زمینههای شکل گیری بحران هویت و نیز انحرافات اجتماعی، راهکارها و پیشنهادات مؤثر در پیشگیری از چنین معضلی را ارائه کند.متن
دامنه انحرافات اجتماعی، بسیار گسترده است و شکی نیست که این طیف وسیع، می تواند با خرده نظام های اجتماعی، شخصیتی، فرهنگی و مختصات بنیادین محیط اجتماعی کشور مرتبط باشد. به عبارت دیگر علل و عوامل انحرافات اجتماعی می تواند در دو سطح فردی و اجتماعی تبیین شود که این نوشتار معطوف به بررسی تأثیر بحران هویت به عنوان یکی از عوامل مؤثر در بروز انحرافات اجتماعی است. در آغاز ضروری است که این واژه از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف شود.
1)ـ مفهوم شناسی هویت
در فرهنگ لغت «معین» آمده است که: «هویت» یعنی آنچه که باعث تشخص فرد میشود. از این مفهوم پیداست که هویت، حقیقت و چیستی و هستی را میرساند. اصل این کلمه، عربی است و از کلمه «هو» به معنی او (ضمیر غایب مفرد مذکر) اخذ شده است و از ضمیر«هو»، لفظ مرکب «هو، هو» ساخته شده است که اسم مرکب الف و لام دار میباشد. معنای این اسم «اتحاد بالذات»یا «انطباق بالذات» است. بنابراین هویت یک پدیده، نشانگر هیئت و ماهیت وجودی آن ذات است.[1]به عبارت دیگر چیستی و حقیقت پدیده مورد نظر، هویت آن را میرساند و میتواند به صورت فردی یا جمعی باشد.
واژه Identity به معنای «هویت» ریشه در زبان لاتین دارد و دارای دو معنای اصلی است:
معنای اول آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان، سازگاری و تداوم را فرض میگیرد. بنابراین مفهوم هویت (به معنای اصطلاحی آن) میان اشیا و افراد دو نسبت محتمل را برقرار میسازد: از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت.[2]
هویت، جنبهها، جلوهها و ابعاد متفاوت و متنوعی دارد، بعد فلسفی، بعد روانی، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی از ابعاد هویت محسوب میشوند. [3]
با توجه به فضای مقاله، باید مفهوم «هویت اجتماعی» را معنا نمود. در آغاز باید یادآور شد که به علت پیچیدگی و در هم تنیدگی پدیدههای اجتماعی،[4] ارائه تعریفی روشن که همه ابعاد هویت اجتماعی را بیان کند، بسیار مشکل است، اما در نهایت میتوان مؤلفههایی را برشمرد که نشان دهنده هویت جمعی باشند.
1-1) هویت اجتماعی
این مفهوم به شیوههایی اشاره دارد که به واسطه آنها، افراد و گروهها در روابط اجتمــاعی خود از افراد و گروههای دیگر متمایز میشوند. همچنین به برقراری و متمایز ساختن نظام مند نسبتهای شباهت و تفاوت میان افراد، میان گروهها و میان افراد و گروهها اشاره مینماید.
هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چه درکی دارند؟
در این تعریف، دو نکته قابل طرح است: اول آنکه نقش «شناسایی» در فرآیند هویت یابی بسیار مهم است؛ به این معنا که چگونه و از چه منظری دو شخص به تشخیص و تعیین هویت دیگران میپردازند. دوم آنکه هویت اجتماعی یک امر ثابت و لایتغیر برای افراد نیست، به عبارت دیگر مانند یک معنا برای یک لفظ، ذاتی افراد نیست، بلکه محصول توافق یا عدم توافق جمعی است و همیشه قابل نقد و ارزیابی است.[5]
هویت دارای ابعاد و جنبههای متفاوتی است، مهمترین بعد هویت، بعد اجتماعی یا جامعهای آن است که بر سایر ابعاد هویت حاکمیت و تأثیر دارد. در واقع هویت به هر شکلی که تجلی کند، آن جلوه، مستقیماً یا غیر مستقیم، اجتماعی خواهد بود.[6]برای درک این مفهوم باید به این نکته مهم توجه داشت که هویت اجتماعی در گروه شکل میگیرد. بدین ترتیب، اولاً: جامعه از روابط افراد و در درون گروههای مختلف (خانوادگی، شغلی، دینی …) تشکیل شده است. ثانیاً: فرد باید به یک خودآگاهی نسبت به نقش و پایگاه و اهمیت خود در میان گروه و نیز به یک آگاهی نسبت به سایر گروهها دست یابد تا هویت جمعی او شکل گیرد. بنابراین عنصر خود آگاهی در بعد اجتماعی هویت، نقش مهمیدارد. البته عوامل مختلفی در تشکیل هویت جمعی مؤثر هستند که برخی از آنها عبارتند از: خانواده؛ زبان؛ دین؛ زادگاه؛ شغل؛ سن؛ جمعیت؛ ایدئولوژی؛ ملیت (قومیت)؛ تاریخ گذشته؛ خودآگاهی و خودیابی.
با عنایت به این عناصر، میتوان هویت گروهی را چنین تعریف کرد: «هویت، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت میکند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طـور مشخص و قـابـل قبـول و آگاهـانه، از سایر گروهها و افراد متعلق به آنها متمایز میسازد.» [7]بنابراین هویت جمعی خاستگاه جامعوی دارد و از عناصر متفاوتی قوام مییابد و عنصر خودآگاهی افراد در این مفهوم بسیار مهم است.[8]
2-1) هویت فردی
به اعتقاد بعضی از جامعه شناسان ـ نظیر گیدنزـ هویت فردی و هویت اجتماعی، از نظر کیفی و نوعی متفاوتند. به این معنا که هویت فردی، ناظر به افراد و هویت جمعی معطوف به جامعه است. به اعتقاد «فریدمن»، دو نوع نظام وجود دارد: یکی هویت اجتماعی ـ فرهنگی و دیگری هویت فردی ـ شخصی.
هویت اجتماعی نسبت به هویت شخصی، واقعی تر بوده و دارای استحکام و دوام بیشتری است، همان طور هویت اجتماعی به هویت فردی تعیّن میبخشد. بارزترین فرق میان هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. بهر حال تمایز میان هویت فردی و جمعی بر اساس عقل متعارف (عقل سلیم) روشن است. انسانها آنچه را که از جامعه میگیرند در درون پردازش کرده و درونی میکنند، آنگاه آن را میپذیرند و همین مسئله، هویت فردی آنها را تشکیل میدهد. [9]
2) ـ بحران هویت
بحران [10]به معنی تنش و تضاد یا خروج از حالت تعادل و انحراف از حقیقت است. به عبارت دقیق تر «بحران را میتوان موقعیت یا ظرف خاصی دانست که بر اثر آن گروه قومی مورد نظر ] زنان، مردان…[ به سبب شرایط خاص تاریخی و یا شرایط نوظهور، از شناخت دقیق حقیقت وجودی و حقوق خویش و نیز شناساندن آنها به دیگران باز ماندهاند، به شکلی که نه تنهـا این گروه در این رهگذر، بین وهم و واقعیت معلق است، بلکه دیگران نیز از شناختن درست آن، عاجز میباشند.»[11]
افراد در وضعیت بحران هویت اجتماعی، نقش خود را در گروه نمیدانند و در سطح کلانتر، جامعه کارکرد[12]خود را از دست میدهد، جامعه دچار سردرگمی و آنومی[13] میگردد، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج میشوند و منزلت اجتماعی افراد لطمه میبینند. در مقابل، بحران هویت فردی به معنی عدم توانایی فرد، در قبول نقشی است که جامعه از او انتظار دارد.
1-2) شاخصههای بحران هویت
چگونه میتوان بحران هویت را تشخیص داد؟ علائم و نشانههای آن چیست؟
مطابق مهندسی و برنامه ریزی اجتماعی، علائم و شاخصههای آسیب شناختی[14] نشانگر حالت مرضی جامعه است. زیرا جامعه همانند جسم انسان دچار آفتهایی میشود، همان طور که در زمان بیماری جسم، بر اساس علائم بالینی میتوان نوع بیماری، علل و درمان آن را تشخیص داد؛ همان طور بیماریهای اجتماعی نیز دارای علائمی هستند که به کمک آنها، میتوان بیماری را تشخیص داد و معالجه کرد.
1-1-2) بیگانگی
«بیگانگی»[15]در اصطلاح رایج علوم اجتماعی، به معنی گسستگی یا جدایی میان افراد با کل شخصیت میباشد و از جنبههای مهم جهان تجربه است. بیگانگی دارای حالتهای متفاوتی از جمله جدایی انسان از جهان عینی نظیر محیط کار و جدایی خود با خود یا «از خود بیگانگی» است. از این مفهوم، حالت عینی جدایی و انحطاط اجتماعی اراده میشود.[16]
به این ترتیب درمییابیم که بیگانگی، دارای طیفها و انواع مختلفی است و «از خود بیگانگی» به عنوان یکی از مهم ترین آنها، معرف و نشان دهندة بحران هویت است، در این وضعیت انسانها نه تنها نسبت به یکدیگر احساس جدایی و بیگانگی و تغایر میکنند، بلکه با خود نیز سر ستیز دارند، در واقع هستی و حقیقت خود را گم میکنند، در این صورت شخصیت حقیقی انسان لطمه میبیند.
2-1-2) تنشها و آشوبهای اجتماعی
کجرویهای گوناگون اجتماعی مانند شورشهای دسته جمعی، ناهمنواییهای اجتماعی، درگیریهای خیابانی، آزارهای جنسی و … علائمی از «بی هویتی اجتماعی» یا بحران هویت هستنـد. وقتی عـده ای که به لحـاظ شخصیت از هم گسیختـه هستند و جامعه آنها را به عنوان یک انسان متعادل و بهنجار نمینگرد، در کنار هم جمع میشوند و یک گروه یا انبوهه را تشکیل میدهند؛ این وضعیت، زمینه ساز انواع انحرافات اجتماعی خواهد شد. به عنوان مثال جوانانی که دارای کار و شغل مناسبی نیستند، در کنار هم جمع میشوند و این حالت آشفتگی، زمینه ساز و پیش زمینه انواع انحرافات و آسیبهای اجتماعی خواهد بود.
3-1-2) مدگرایی
شاید بتوان مدگرایی را بارزترین شاخصة بحران هویت تلقی کرد. در علوم اجتماعی مد را چنین تعریف میکنند: «مد را میتوان به صورت شکلها یا الگوهای غیر منطقی و ناپایدار رفتار تعریف کرد که به طور مکرر در جوامعی به وجود میآید که دارای نمادهای پایگاه ثابت نبوده و اعضای آن با استفاده از تقلیدهای انتخابی جهت دار در جستجوی بازشناسی پایگاه و ابزار وجودی میباشند. «برنارد» معتقد است که مدها مانند هوسهای اجتماعی بی ثبات و غیر منطقی اند. بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی بر این اعتقادند که مد دارای یک خصوصیات دوری است که به صورت یک نیروی فرهنگی خارج از کنترل گروههای ذینفع و تقریباً به طور مستقیم عمل میکند. نکته قابل توجه دیگر آنکه، مد نمایانگر یک حرکت اجتماعی نمایشی است.» [17]مدگرایی نشان دهنده تزلزل و بحران هویت اجتماعی افراد جامعه است. در این وضعیت جامعه دچار انحراف شده است و افراد سعی میکنند خود را به یک نوع مدل و گرایش نسبت دهند تا بدین وسیله هوسهای خود را ارضا کنند. مدلهای روزمره ای که خود را در لباس، نوع رفت و آمد، حرف زدن و مهمانی دادن یا به عبارت دیگر سبک زندگی نشان میدهد، معیار و شاخص بحران هویت جمعی است.
4-1-2) وازدگی در مقابل فرهنگ بیگانه
چگونه میشود که یک فرهنگ در مقابل فرهنگ دیگر رنگ ببازد؟ بستر این تغییرات چگونه فراهم میشود؟ در ابتدا باید بین دو مقوله داد و ستد فرهنگی از یک سو و تهاجم فرهنگی از سوی دیگر تفاوت قائل شد. داد و ستد فرهنگی، امری مفید، بلکه لازم و ضروری میباشد و تجربه جهان خارجی حاکی از این است که یکی از عوامل بالندگی و پویایی فرهنگها همین تعامل متقابل فرهنگی است. در دنیای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و عناصر غیر مفید را دفع کند، همانند یک ارگانیزم زنده، بعد از مدتی فرسوده میشود و از بین خواهد رفت، اما در مقابل، نوعی دیگر از تعامل وجود دارد که در آن، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مقابل را تخریب میکند، ارزشها و هنجارهای آن را نادیده میانگارد و با غلبه و تهاجم، درصدد جایگـزینی ارزشها و عنـاصر مـورد نظـر خویش است. در حالت اول، افراد جامعه ارزشها را با علم و درایت میپذیرند. در نتیجـه ارزشها در کلیت هـویت فرهنگی ـ اجتماعی جای داده میشود و همانند یک عنصر خودی با آن معامله میگردد، این فرآیند در صورت احساس نیاز به عنصری خاص انجام میپذیرد. اما در وضعیت تهاجمی، هنجار فرستان لزوماً درصدد جایگزین ساختن هنجار مورد نظر خودشان هستند و اصولاً با شگردها و ابزارهای مختلف، قدرت تفکر و انتخاب و گزینش را از طرف مقابل سلب میکنند. حال سوال اساسی این است که چگونه یک جامعه در این وضعیت قرار میگیرد؟
اگر احساس پوچی و بی هویتی به یک احساس همگانی و فراگیر تبدیل شود و افراد دچار بحران هویت شوند، وضعیت تهاجمی شکل خواهد گرفت. به این معنی که بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز ورود فرهنگ بیگانه، به شکل تخریبی است.
بعضی از جامعه شناسان مانند «اسپنسر» جامعه را همانند یک ارگانیزم میانگارند که وقتی دچار حالت مرضی میشود، قدرت دفاعی خود را از دست میدهد و در مقابل حملات بیماریها قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچکترین عامل مخرب، سلامت خود را از دست خواهد داد. احساس بیگانگی نسبت به فرهنگ خودی و بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز پذیرش تهاجم فرهنگی است. بنابراین جامعه ای که دچار تهاجم فرهنگی است، و تغییرات اجتماعی در آن سریع صورت میگیرد و ارزش در آن جامعه ناپایدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم میباشد نشان دهندة بحران هویت است.
3)ـ عوامل و زمینههای اجتماعی بحران زا
برخی از زمینههای اجتماعی و عوامل زمینه ساز هویت اجتماعی خانواده، رسانههای جمعی، ساختاری اجتماعی و … است که در صورت ضعف کارکرد این عناصر و یا در شرایط کارکرد منفی آنها، بحران هویت ایجاد میشود.
1-3) خانواده
اولین عامل و مهمترین ابزار جامعه پذیری افراد یک جامعه، «خانواده» میباشد، زیرا اجتماعی شدن افراد از خانواده شروع میشود.[18]نوزاد انسانی در خانواده رشد و نما میکند، رفتارهای اجتماعی، هنجارها و ارزشها را میآموزد و یاد میگیرد که چگونه با دیگران تعامل داشته باشد. بنابراین هویت انسانی در خانواده شکل میگیرد. حال اگر خانواده ای دچار اختلال و نابسامانی باشد و کارکرد و نقش اصلی خود یعنی تربیت و پرورش را از دست بدهد، فرآیند جامعه پذیری به خوبی انجام نمیشود، در این وضعیت فردی که وارد عـرصههای مختلف اجتماعی شده است، دچار بحران هویت میشود و نمیتواند خود را با ارزشهای پذیرفته شده جامعه همنوا کند و نقش خود را به خوبی ایفا کند.
2-3) رسانههای جمعی
یکی از خاستگاههایی که هنجارها و ارزشها از آنجا نشر و اشاعه پیدا میکنند، رسانههای جمعی مانند رادیو، تلویزیون و مطبوعات هستند. ساده ترین مدل پیام رسانی از یک طیف سه درجه ای تشکیل شده است: یک طرف، فرستنده پیام، طرف مقابل گیرندة پیام و در حد وسط آن پیام یا متن قرار دارد. نکته اصلی اینجاست که پیام، لزوماً آن چیزی نیست که مورد نیاز گیرندة پیام است، بلکه فرستنده پیام، نوع پیام را انتخاب میکند و طبیعتاً فرستنده، بر اساس خواستهها، علائق و سیاستهای کلان آن فرهنگ، پیام را ارسال خواهد کرد، گاهی فرستنده، برای گیرنده پیام، نیاز سازی میکند و نیازهای جدیدی را برای او تعریف میکند. با دقت در این فرآیند به خوبی میتوان به نقش منفی رسانهها در ایجاد بحران هویت پی برد. به عنوان نمونه ایجاد بحران هویت قومی که یکی از انواع بحران هویت میباشد، میتواند توسط رسانههای گروهی انجام پذیرد.
3-3) ساختارهای کلان
ساختارهای اجتماعی به گونه ای در شخصیت انسانی تأثیر میگذارد که فرد احساس میکند، در یک چارچوب جبرگونة اجتماعی عمل میکند و همواره تحت نظر دیگران است، لذا سعی میکند رفتار فردی و جمعی خود را به گونهای تنظیم کند که حداکثر رضایت دیگران را جلب نماید. با این توصیف ساختارهای کلان اجتماعی چگونه میتواند در بحران هویت اجتماعی مؤثر باشد؟ اگر بخواهیم این سؤال را با توجه به شرایط جامعه کنونی ایران پاسخ گوییم، به ناچار باید نظری اجمالی و بسیار کوتاه به تاریخ معاصر ایران داشته باشیم:
ورود مظاهر فرهنگ غربی (عمدتاً فرهنگ مادی[19]) در زمان صفویه به تدریج آغاز شد و در زمان قاجاریه خصوصاً اواخر این سلسله، به نقطه اوج خود رسید، به حدی که این بار تنها اشیاء و عناصر مادی فرهنگ غرب نفوذ نمیکرد، بلکه انواع مکاتب فکری که در غرب رشد یافته بود و ساختار جامعه غربی را از نو پایه ریزی کرده بود، به فرهنگ ایران نفوذ نمود و ساختار اجتماعی کشـور را درهم ریخت و هـویت اجتمـاعی جامعـه را به چالش کشید، از این مرحله به بعد، بحرانهای هویت جمعی شکل گرفت. این فرآیند با حکومت رضاخان تکمیل شد، به گونه ای که ساختار جامعه ایرانی با تغییرات و تحولات شدیدی مواجه شد. این تغییرات اجتماعی[20]اغلب نهادها و ساختارهای مسلط جامعه آن روز ایران را تحت الشعاع قرار داد: ساختار اقتصادی که بر پایه کشاورزی و دامداری قرار داشت و عمده محصولات مورد نیاز در داخل کشور را تولید میکرد با هجمه ورود تکنولوژی و کالاها صنعت غرب به سمت اقتصاد بیمارگونة صنعتی سوق داده شد، ساختار خانواده از خانواده سنتی به خانواده مدرن تبدیل شد و ساختار فرهنگی تحت تأثیر بیشتری قرار گرفت و همان طور سایر ساختارهای خرد اجتماعی در کلیت ساختار جدید هضم شدند. این تغییرات گرچه به یکباره انجام نگرفت، ولی نتیجه این فرآیند، جز ایجاد بحران هویت در جامعه ای با سابقه دیرینه فرهنگی نبود. در مجموع شاید بتوان بحران ایجاد شده را تحت عنوان «بحران ایدئولوژی» معرفی کرد. در واقع چالش سنت و مدرنیته یکی از عوامل ایجاد بحران هویت اجتماعی است که از تغییرات ساختارهای کلان جامعه متأثر میباشد. [21]
اندیشمندان غربی مانند «رنه گنون» به این موج بحران زا که توسط دنیای متجدد و تمدن غرب ایجاد شده است، اشاره کرده اند.[22]او در صفحاتی از کتابش به علل و زمینههای بحران میپردازد، البته بیشترین بحرانی را که وی آن را تبیین میکند، بحران معرفتی است.
بنابراین به طور خلاصه در فرآیند توسعه و دگرگونی جوامع، باورها، اعتقادات و رفتار انسان نیز دستخوش استحاله و تغییر میشود و این تغییر و دگرگونی با مظاهری همچون خانواده مدرن، دولت و جامعه مدرن، در کلیت اجتماع بحران ایجاد میکند[23]و این بحران، قبل از همه، هویت جمعی را مورد آسیب قرار میدهد.
4) ـ راههای پیشگیری از بحران هویت اجتماعی
به نظر میرسد با توجه به اصول و مبانی دینی و ارزشهای معنوی بتوان بسیاری از بحرانهای اجتماعی از بروز بحران هویت پیشگیری نمود. این مطلب تنها در حد یک شعار و آرزو و آرمان دست نیافتنی نیست. اگر امروز شاهد ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه میباشیم که به بحران تبدیل شده است، بدین علت است که ساختارهای اجتماعی چندان بر مبنای اصول دینی استوار نشده است. اگر بخشی از جامعه بر اساس رویکرد دینی و بخشهای دیگر عقب تر از آن حرکت کنند، زمینه بحران هویت اجتماعی فراهم خواهد شد.
به عقیده نگارنده، مشکل اصلی جامعه ما این است که هنوز ارزشها و هنجارهای دینی به خوبی تعریف نشده و معرفت دینی جامعه در حد لازم و کافی نیست، بنابراین مشکل اصلی ما در نوع نگرش و رویکرد افراد جامعه، به ویژه مهندسین اجتماعی و مسئولین نهادهای فرهنگی ـ اجتماعی نسبت به موضوع دین است. در مقابل وقتی به مبانی دینی مراجعه میکنیم، درمییابیم که عناصر دینی و آموزههای آن از پتانسیل قویی برای ایجاد یک جامعه سالم و دارای هویت والا و بالا، برخوردار است. بنابراین اولین قدم پیشگیری از بحرانها و آسیبهای اجتماعی جهت دهی و ساماندهی امور اجتماعی بر اساس ارزشها و هنجارهای دینی است که البته این کار، کاری سخت و زمان بر است.
1-4) نقش دین و آموزههای دینی
دین چگونه و با چه سازوکاری میتواند در تثبیت شخصیت و رفع بحران هویت مؤثر باشد؟ به عبارت دیگر کارکرد دین چیست و چگونه میتواند بحران زدایی کند؟
در اینجا به طور اختصار بعضی از سازوکارهای دینی را جهت رفع بحران هویت اجتماعی یادآور میشویم:
اولین و مهمترین کارکرد دین «معنی بخشی» به زندگی است. دین زندگی را معنادار و هدف دار میکند، به شکلی که انسان بدون اینکه زندگی را به عنوان یک هدف اصلی بنگرد، در عین حال از زندگی لذت برده و آن را وسیله تقرب به سعادت قرار میدهد. دین، انسان را از سردرگمی و رنج که همواره گریبانگیر انسانهاست، نجات میدهد.[24]
دین انسان را به سرچشمه حیات نزدیک میکند و با آموزههای حیات بخش خود، شخصیت حقیقی انسان را معرفی میکند. بر اساس آموزههای دینی، انسان در صورتی که راه هدایت را بپیماید، لایق مقام خلیفة اللهی در روی زمین میباشد و این امر اختصاص به جنس خاص و فرد خاصی ندارد، بلکه به تلاش و کوشش انسان وابسته است «و ان لیس للانسان الا ما سعی»[25](برای انسان چیزی جز سعی و تلاش خودش باقی نخواهد ماند).
2-4) تأکید بر تشکیل خانواده
به اعتراف بعضی از اندیشمندان اجتماعی امروزه در جوامع مدرن خانواده کارکرد اصلی خود را از دست داده است، نهادهای اجتماعی، یکی پس از دیگری نقش خانواده را بر عهده گرفته اند، بر این اساس اندیشمندان اجتماعی مجبور شده اند که تعریف مجددی از خانواده ارائه دهند که با وضعیت موجود همخوانی داشته باشد، بحرانهای اجتماعی عمدتاً بدین علت ظهور میکند که هیچ چیز نمیتواند خلا کارکردهای خانواده را پر کند، اما در مقابل، اندیشه دینی پایه و اساس روابط سالم اجتماعی و یکی از مهمترین و مقتدرترین گروههای اجتماعی را خانواده میداند و بر ازدواج به هنگام، منع شدید از جدایی و طلاق، احترام متقابل والدین و فرزندان به یکدیگر، رعایت حقوق متقابل زن و مرد و فرزندان در خانواده سفارش و تأکید کرده است. با وجود این عناصر، هویت اجتماعی معنی و مفهوم دیگری پیدا میکند، خانواده استحکام مییابد و در نتیجه چنین جامعه ای کمتر دچار بحران هویت خواهد شد.
3-4) روابط سالم اجتماعی
جامعه در حقیقت شبکه درهم تنیده ای از روابط افراد است. دین تأکید دارد که این روابط به گونه ای سالم انجام پذیرد. رابطة سالمی که در آن حقوق مشخص هر کدام از طرفین رعایت گردد و لازمه این شبکه حقوقی این است که از ابتدایی ترین حقوق مانند حقوق همسفر تا حقوق عالی و ضروری اجتماعی رعایت گردد. کارکرد این شبکه سالم حقوقی این است که جامعه از یک همبستگی اجتماعی[26]بالایی برخوردار شود، لذا هر چقدر همبستگی اجتماعی افزایش یابد، بروز بحران هویت کمتر خواهد شد.
الگوها و نمونههای فراوانی از روابط سالم و مطلوب اجتماعی، در پرتو همبستگی اجتماعی بر اساس آموزههای دینی را میتوان بیان نمود: همسایه خوب و رعایت حقوق همسایه، رفیق خوب و نمونههای عالی تر تأکید فراوان بر صله رحم و رعایت حقوق خویشاوندی به ویژه حقوق پدر و مادر.
یکی از آموزهها و ارزشهای اصیل دینی ارتباط با خویشاوندان دور و نزدیک و ایجاد علقه صمیمانه و برادرانه بین آنهاست. این مهم تا بدان جا میباشد که حتی در مواردی، اسلام دستور میدهد که زکات واجب یا صدقات مستحب را ابتدا به خویشاوندان فقیر برسانید و اگر چنین فردی در بین خویشاوندان وجود ندارد، صدقات را به دیگران هدیه دهید. به طور کلی توصیههای دین در این موارد، در ایجاد یک جامعه سالم با فضای اخلاق و برادری، در سطح بالای همبستگی اجتماعی مؤثر است. آموزه اصلی دین این است که «انما المؤمنون اخوه» مؤمنین همه با یکدیگر برادرند. سفارش و تأکید بر هدیه دادن و پاسخ کافی و مناسب دادن به هدیه آورنده و آموزههایی از این نوع، همه یک جامعه ایده آل را پی ریزی میکند.
به هر ترتیب شبکه ارتباطی سالم حقوقی، در تعیین عناصر هویت بخشی اجتماعی مؤثر است، شکی نیست این عناصر، هویت اجتماعی جامعه اسلامی را تشکیل میدهد؛ جامعه ایی که در آن شخصیت افراد لطمه نمیبیند، بلکه هر کسی موقعیت خاص خود را دارد و از حقی برخوردار است و این حق را میتواند استیفا کند. در این صورت نگران ضایع شدن حق خود نیست و دچار بحران هویت و تنشهای شخصیتی نخواهد شد. هر چه این شبکه حقوقی گسترده تر گردد، همبستگی اجتماعی مستحکم تر میشود، در این وضعیت نابهنجاریها و هنجارشکنیهای مختلف مثل خودکشی، خودسوزی، انزوای اجتماعی و امثال آن، زمینه بروز و ظهور نخواهد یافت. زیرا به اعتقاد «دورکیم» خودکشی نتیجة ضعف همبستگی اجتماعی است، یعنی نتیجه بحران هویتی است که فرد در اثر گسیخته شدن از جمع دچار آن شده است، حال اگر در سایه مبانی دینی همبستگی اجتماعی بیشتر شود، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.
4-4) تأکید بر کسب علم و آگاهی
یکی از آموزههای دینی تأکید فراوان بر کسب علم و دانش و مذمت جهل و نادانی است. مهمترین کارکردهای علم و دانش، شناخت نسبت به «خود» و جایگاه خود در نظام هستی است تا انسان در منظومه هستی سرگردان نباشد و دچار بحران هویت نشود. حضرت امیر(ع) در این مورد کلام راهگشایی دارند و میفرماید:«العالم من عرف قدره، کفی بالمرء جهلاً ان لایعرف قدره»[27]«اندیشمند کسی است که قدر و منزلت و جایگاه خود را بشناسد و جهل و نادانی انسان همین بس که قدر خود را نشناسد.»
تأثیر گذاری این عامل آنجا آشکار میشود که بدانیم موضوع علم و دانش محورهای متعددی میتواند باشد، یکی از عمده ترین محورها، آگاهی نسبت به حقوق خود و دیگران است، بنابراین با توجه به عوامل علم آموزی و شبکه حقوق سالم، جامعه آرمانی اسلامی، نمای بهتری خواهد یافت. بنابراین علم و دانش در کسب هویت بسیار کار ساز است، هر چه سطح آگاهی افراد جامعه بالاتر باشد، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.
اندیشمند کسی است که قدر و منزلت خود و جایگاه خود را بشناسد، جهل و نادانی انسان همین بس که قدر خود را نشناسد. مکانیزم تأثیر گذاری این عنصر آنجا آشکار میشود که بدانیم موضوع علم و دانش، میتواند محورهای متعددی داشته باشد، یکی از عمدهترین این محورها، علم و آگاهی نسبت به حقوق خود و دیگران است، بنابراین با در کنار هم قرار دادن این عنصر - علم آموزی ـ و عنصر دیگر یعنی شبکه حقوقی سالم جامعه آرمانی اسلامی نمای بهتری خواهد یافت. بنابراین عنصر علم و دانش در کسب هویت بسیار کارساز است. هر چه سطح آگاهی افراد جامعه بالاتر باشد، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.
پی نوشتها:
[1] ـ الطائی، علی، ص34.
[2] - جنکینز، ریچارد، ص5.
[3] ـ ر.ک؛ الطائی، همان، ص39.
[4] _ Social Phenomenon.
[5] ـ جنکینز، ریچارد، صص 8 ـ 7.
[6] ـالطائی، علی، ص62.
[7] ـ همان، ص 139.
[8] ـ جنکینز، ریچارد،ص 9.
[9] ـ افروغ، عماد، ص1.
[10] _ Crisis.
[11] ـ الطائی،علی، ص 157.
[12] - Function.
[13] - Anomy.
[14] - Social Pathology.
[15] _ Alienation.
[16] ـ گولد، جولیوس، ص 170.
[17] ـ گولد، جولیوس، ص 761.
[18] ـ آلدرمک، کلانک لی، ص325.
[19] - Material culture.
[20] - Social changes.
[21] ـ در بحثهای اجتماعی یک پدیده اجتماعی می تواند هم عامل و هم اثر باشد، در این باب رجوع شود به: نصر، سید حسین، ص7.
[22] ـ گنون، رنه،ص 17.
[23] ـ کاظمی، سید علی اصغر، ص 80..
[24] ـ همیلتون، پیتر، ص277.
[25] - نجم، 39.
[26] -integration.
[27] ـ نهج البلاغه، خ101.
منابع:
ـ قرآن کریم.
- نهج البلاغه.
ـ آلدرمک، کلانک لی: «مبانی جامعه شناسی»، ترجمه محمدحسین فرجاد و هما بهروش، نشر همراه، 1369.
ـ الطائی، علی: «بحران هویت قومی در ایران»، نشر شادگان، 1378.
- جنکینز، ریچارد:«هویت اجتماعی»، ترجمه تورج یاراحمدی، نشر شیرازه،1381.
ـ گولد، جولیوس؛ کولب، ویلیام: «فرهنگ عمومی اجتماعی»، ترجمه گروهی، انتشارات مازیار، 1376.
ـ کاظمی، سید علی اصغر: «بحران جامعه مدرن»، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377.
- گنون، رنه: «بحران دنیای متجدد»، ترجمه ضیاء الدین دهشیری، موسسه انتشارات امیرکبیر، 1372.
- نصر، سید حسین: «معرفت و معنویت»، ترجمه انشاء الله رحمتی، نشر سهروردی، 1380.
ـ همیلتون، پیتر: «جامعه شناسی دین»، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات تبیان، 1377.