آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

در طول تاریخ تجاوز از اصول رفتاری و نادیده گرفتن نرم ها و هنجارهای اجتماعی از سوی افراد یا گروههایی، از جمله معضلات معمول جوامع بوده است که هر یک از جوامع به میزان ارزیابی و قضاوتشان از این انحراف، با تدابیر فرهنگی، اخلاقی و قضایی در مقام مقابله و اصلاح برآمده‏اند. مطابق شواهد تاریخی اینگونه انحرافات فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی، به معنای عدول از فطرت و خصایص انسانی، همواره آفتی جدی بر فرد، خانواده و جامعه وارد کرده است، لیکن علیرغم چنین پیامدهای منفی، گاه تمایل به ارتکاب اعمال خلافی نظیر روسپیگری شدت می‏گیرد که ضرورت دارد، چنین وضعیتی از دیدگاههای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. بدین مناسبت در گفتگویی با آقایان: حجت الاسلام والمسلمین سید رضا حسینی، دکتر فربد فدائی، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد تقی فعالی، حمید لطفی، دکتر مجید ابهری که به ترتیب جزء صاحبنظران حوزة جامعه شناسی، روانپزشکی، فلسفه و مبانی اسلامی، روانشناسی اجتماعی و علوم رفتاری می باشند؛ این موضوع از ابعاد مختلف بررسی گردید که از همکاری و مساعدت این بزرگواران تقدیر و تشکر می شود.

متن

در طول تاریخ تجاوز از اصول رفتاری و نادیده گرفتن نرم ها و هنجارهای اجتماعی از سوی افراد یا گروههایی، از جمله معضلات معمول جوامع بوده است که هر یک از جوامع به میزان ارزیابی و قضاوتشان از این انحراف، با تدابیر فرهنگی، اخلاقی و قضایی در مقام مقابله و اصلاح برآمده‏اند.
مطابق شواهد تاریخی اینگونه انحرافات فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی، به معنای عدول از فطرت و خصایص انسانی، همواره آفتی جدی بر فرد، خانواده و جامعه وارد کرده است، لیکن علیرغم چنین پیامدهای منفی، گاه تمایل به ارتکاب اعمال خلافی نظیر روسپیگری شدت می‏گیرد که ضرورت دارد، چنین وضعیتی از دیدگاههای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. بدین مناسبت در گفتگویی با آقایان: حجت الاسلام والمسلمین سید رضا حسینی، دکتر فربد فدائی، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد تقی فعالی، حمید لطفی، دکتر مجید ابهری که به ترتیب جزء صاحبنظران حوزة جامعه شناسی، روانپزشکی، فلسفه و مبانی اسلامی، روانشناسی اجتماعی و علوم رفتاری می باشند؛ این موضوع از ابعاد مختلف بررسی گردید که از همکاری و مساعدت این بزرگواران تقدیر و تشکر می شود.

حجت الاسلام والمسلمین سید رضا حسینی، جانشین معاونت اجتماعی و ارشاد ناجا، دارای مدرک کارشناسی ارشد جامعه شناسی، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم انتظامی و عضو هیأت تحریریه فصلنامه دانش انتظامی می باشند، ایشان تاکنون رئیس، دبیر و داور علمی چندین همایش بوده و دهها مقاله علمی و تخصصی در همایش های مختلف ارائه نموده‏اند، که بعضی از این مقالات چاپ و بعضی دیگر در حال چاپ می‏باشد. یکی از کارهای تحقیقی علمی ایشان در ارتباط با جوانی جامعه ایران و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن است که آماده چاپ است.
* روسپی به چه فردی اطلاق می‏شود؟
* نیاز جنسی یک امر غریزی و همزاد زندگی بشر است که در ذات هر انسانی وجود دارد، لذا پاسخگویی به آن نیز یک ضرورت می‏باشد، در جوامع مختلف برای پاسخگویی به این غریزه طبیعی مطابق با فرهنگ، آداب و سنن اجتماعی راههایی وجود دارد. این راهکارها در فرآیند جامعه پذیری فرد، به او آموخته می‏شود و چنانچه فرد از مسیر خلاف هنجارها و قواعد اجتماعی، درصدد تأمین یا عرضة جنسی برآید، از منظر عمومی و قضاوت جامعه، فردی هنجارشکن شمرده می‏شود. در این هنجار شکنی، هم عرضه‌کننده و هم متقاضی شریک می‏باشند و فرقی بین آنها نیست. اما اغلب، کلمه روسپی برای زنان عرضه‌کننده استفاده می‏شود. زن روسپی فردی است که از طریق روابط جنسی خارج از چارچوب قواعد و قوانین، امرار معاش نموده و این عمل را تکرار می‏نماید و حتی در بعضی موارد آن را به عنوان یک شغل و حرفه پذیرفته است.
* به نظر حضرتعالی این افراد، بیمار هستند یا مجرم؟
* این گونه افراد از جهتی بیمار و از جهتی مجرم هستند، نظیر بیمار و مجرم بودن معتادان. انسانی که معتاد نیست، با اختیار به سمت مواد مخدر کشیده می‏شود، ولی بعد به این کار عادت می‏کند، اختیار از او سلب می‏شود و ناتوان می‏گردد و… در این حالت به مفهوم واقعی بیمار می‏باشد. بدون کمک دیگران (پزشک، دارو و‏…) نمی‏تواند خود را نجات دهد. روسپی از این جهت که با اختیار کامل و بدون هر نوع تهدیدی روابط جنسی خارج از مسیر شرع و قانون انجام می‏دهند، مجرم می‏باشند و از این جهت که بعضی از آنها دارای بیماریهای روانی و جنون جنسی هستند و احتیاج به درمان دارند، بیمار می‏باشند، لذا باید پس از دادگاه و انجام مراحل قضائی مورد درمان و مشاوره قرار گیرند تا مشکلات روحی و روانی آنها بر طرف شود، هر چند تعداد این نوع افراد زیاد نیست. البته فرد روسپی هیچگاه مانند شخص معتاد در شرایطی نیست که نتواند خود را نجات دهد. لذا بحث مریض یا مجرم بودن نباید سبب غفلت مسؤولین کشور شود؛ چون این کار از جهت عرف، شرع و قانون رسمی کشور خلاف است، بلکه فقط در نوع مجازات و درمان‌های بعدی فرق دارند. بنابراین برای مسؤولین که باید با این معضل اجتماعی مبارزه کنند هیچ فرقی نداشته، بلکه باید سریع‌تر راهی برای نجات این افراد ارائه داده و عمل نمایند.
* برخی از عوامل مؤثر در گرایش به روسپیگری را به اختصار بفرمائید.
 البته روسپیگری علل و عوامل فراوانی دارد، باتوجه به محدویت زمانی به بعضی از علل اشاره می‏شود.
ـ مشکلات خانوادگی
گروهی از این زنان از آسیب‌های خانوادگی از جمله طلاق، خانواده های نابسامان، بی‌سرپرست، بدسرپرست، ناپدری، نامادری و … رنج می‏‌برند و برخی از آنها دچار مشکلات خانوادگی با همسرشان هستند و نمی‏توانند از طریق مشروع ارضاء شوند، در نتیجه به کارهای غیرقانونی روی می‏آورند. رفتار پدر و مادر در خانواده می‏تواند فرزندان نوجوان و جوان را خانه‌گریز کرده و از خانه، زندانی مخوف و وحشتناک در ذهن آنها ایجاد نماید. نزاع های زن و شوهر، برخوردهای نامطلوب پدر، مادر یا هر دو با فرزندان، احترام قائل نشدن اعضاء خانواده نسبت به یکدیگر، نقص سیستم تربیتی در خانواده و …، پیامدهای مهم روانی و اجتماعی داشته که روی گردانی فرزندان از خانواده یکی از آنهاست. در چنین شرایطی که کارکرد تربیتی خانواده تضعیف می‏شود، فرزندان برای دسترسی به امنیت روانی، احترام، عاطفه و محبت به سراغ کانونهای دیگری می‏روند که به جای آب، سراب را به آنها می‌نمایاند.
یکی دیگر از مشکلات موجود در خانواده، لاقیدی و بی‌توجهی به ارزشها و هنجارها در فضای خانه و در تعاملات درون خانوادگی، با میهمانان ، آشنایان و دوستان است. هر چند در آموزشهای رسمی کشور، بر ضرورت رعایت محرم و نامحرم، پوشش زن در برابر نامحرم، کنترل نگاه و پرهیز از نگاه حرام و دیدن صحنه‌های گناه، کنترل زبان از گفتن دروغ، غیبت، تهمت و …، کنترل گوش از شنیدن صدای حرام و …، تأکید می‌شود، لیکن بعضاً در محیط خانواده مستمراً خلاف اینها بوقوع می‏پیوندد. در چنین شرایطی، فرزندان دچار تعارض ارزشی می‏شوند، زیرا از یکسو به گفتة مربیان و رسانه‌های جمعی اعتماد دارند و از سوی دیگر گفتار، رفتار پدر و مادر را قابل اعتنا می‏بینند، اما این دو در تعارض جدی با هم قرار دارند، بویژه نوجوانان از حل این معمّا عاجز بوده و لاجرم، این تعارضات درونی و فکری، آنها را به رفتارهای نامطلوب و نادرست سوق می‏دهد.
از دیگر مشکلات خانوادگی طلاق است که علاوه بر جنبه‌های منفی آن که زیاد بحث شده است، در موضوع جرائم جنسی سه کارکرد جدّی دارد. نخست اینکه بر اثر جدا شدن زن و مرد از یکدیگر و بویژه در صورت امتناع از ازدواج مجدد، فرد برای تأمین خواستة خود شاید به بازار عرضه و تقاضای نامشروع روی بیاورد. دوّم آنکه همین احتمال در مورد زن نیز وجود دارد، علاوه بر اینکه در فضای جامعة ما حساسیت بیشتری در مورد زنان مطلقه وجود دارد، بهمین دلیل زمینه‌های لغزش فراوان تری در مسیر زندگی زنان مطلقه قرار می‏گیرد. سوّمین کارکرد منفی ولی مهم طلاق، محصول خانوادة طلاق یعنی فرزندان آن خانواده است. به دلایل فراوان و بسیار محکم، فرزندان طلاق مستعدترین افراد برای ارتکاب انواع رفتارهای بزهکارانه هستند.
ـ هرزگی و تنوع‌طلبی جنسی
بعضی از زنان و مردان، هرزه و تنوع‌طلب هستند. این گونه افراد، به جهت لاابالی‌گری و بی‌قیدی فقط در پی ارضاء تمایلات نفسانی خود می‏باشند، لذا برای آنها تفاوتی نمی‏کند که از راه مشروع و یا نامشروع به اهدافشان برسند.
ـ تجرد و بالا رفتن سن ازدواج
دختران و پسرانی که همسر اختیار نکرده یا به عللی از همسر خود جدا شده‌اند و یا دختران و پسرانی که از نظر جنسی بالغ شده، اما هنوز به سن قانونی ازدواج نرسیده‌اند؛ انگیزه بیشتری برای روی‏آوری به جرائم جنسی دارند. به خصوص کسانی که از قدرت تحمل کمتری برخوردار باشند. البته بین تقاضا و عرضه ارتباط مستقیم وجود دارد. بنابراین هرچقدر شدت این تقاضا بیشتر باشد، در طرف عرضه مؤثر واقع می‏شود. حال با توجه به این که حدود 60% جامعه ما جوان می‏باشند و سن ازدواج هم بالا رفته است، به تعداد متقاضیان افزوده می‏شود و چون دسترسی به مسیرهای مجاز مشکل است، لذا افراد بیشتری به سمت انحراف و مسیر غیرمشروع کشیده می‏شوند؛ تا به این نیاز پاسخ گویند. افزایش سن ازدواج علیرغم تمایل شدید دختران و پسران به ازدواج، امری جدّی و بسیار مشکل‌آفرین است. هر یک از دختران و پسران مستعد ازدواج به هنگام حضور در جامعه احساس مطلوبیتی را تعقیب می‌نمایند که علیرغم نزدیکی مکانی، در واقع از دسترس آنها بسیار دور است. این اتفاق، علاوه بر شعله‌ور کردن احساس تمایل به جنس مخالف، آنها را بشدت عصبانی و سرخورده نیز می‏کند. گاهی انسان به دنبال متاعی است که وجود ندارد و یا در دسترس نیست، در این شرایط خود را مجاب می‌نماید که چون وجود ندارد، از آن صرف نظر می‏کند. اما گرسنه‌ای را در نظر بگیرید که میل شدیدی به غذا دارد و انواع غذاها با رنگ و بوی بسیار مطبوع در مقابل او عرضه شده است، ولی به هر دلیلی اجازة استفاده از آن را ندارد. شرایط روحی چنین فقیری با فرد فقیر دیگری که با وجود گرسنگی، دسترسی به غذا ندارد و خود را قانع می‏کند و با تحمل بیشتری به امید دستیابی منتظر می‏ماند، اصلاً قابل مقایسه نیست. در این فرآیند، نکتة مهم‌تر این است که دختر و پسر محروم خود را مقصر نمی‏دانند، بلکه الزامات ناخواستة اجتماعی ناشی از چشم و هم‌چشمی‌، رقابت، سخت‌گیری‌، ارزش گذاریهای کاذب و … که از سوی خانواده و جامعه به وی تحمیل شده است، او را از دستیابی به بزرگترین خواسته و آرزوی خود باز داشته است. جامع این اتفاقات موجبات سرخوردگی‌های روانی و در نتیجه بروز رفتارهای ناصوابی را فراهم می‏آورد که یکی از آنها، تمایل به استفاده از راههای نامشروع و غیرمجاز می‏باشد. در این شرایط تفاوت زیادی بین دختر و پسر وجود ندارد و هر دو متقاضی دسترسی به متاعی هستند که تقریباً در بازار انحرافات، تقریباً به آسانی یافت می‏شود، گرچه در بازارهای مجاز از دسترس آنها دور مانده است. شعله‌ور کردن احساسات و پیچیده‌تر نمودن خسارات ناشی از این فرایند، عمدتاً به عهدة دختران و زنانی است که با خودنمائی و تحریک جنس مخالف، بر هیجانات و سوزندگی آتش های درونی آنها می‌افزایند و بستر خشونتهای رفتاری و اعمال غیر مجاز را فراهم‏تر می‏کنند. البته به اعتقاد بنده اگر مردان شهوت‌ران در جامعه وجود نداشته باشند، صِرف وجود زن روسپی راه به جایی نخواهد برد.
ـ ایجــاد فاصلــه بیـن بلــوغ جنسی با بلوغ اجتماعی
اکثر پسران در سن چهارده یا پانزده سالگی به بلوغ جنسی می‏رسند. اما فاصله زیادی تا بلوغ اجتماعی و اقتصادی دارند، زیرا از جهت اجتماعی و از نظر اقتصادی امکان زندگی مستقل ندارند و شدیداً از نظر عاطفی معیشت و توانمندی به خانواده وابسته هستند. بنابراین نمی‏توانند حتی به ازدواج و تشکیل خانواده فکر کنند.
اما در جوامع سنتی، فاصله ای بین بلوغ جنسی با بلوغ اجتماعی و اقتصادی وجود ندارد، زیرا در این جوامع پسران همراه با بلوغ جنسی، وارد بازار کار می‏شوند و استقلال مالی پیدا می‏کنند. در همان حال، مسائل اجتماعی را تجربه می‏کنند. لذا پدر و مادر هم زودتر به فکر تشکیل خانواده برای فرزند خود می‏باشند. به همین جهت در جوامع سنتی اکثر ازدواج ها در سنین پائین انجام می‏شود و مشکلاتی که در شهرهای بزرگ وجود دارد، در آنجا مشاهده نمی‏شود. همین فاصله بین بلوغ جنسی و بلوغ اجتماعی در بین دختران هم دیده می‏شود، اضافه بر اینکه دختران زودتر به بلوغ جنسی می‏رسند، این مشکل از جهتی دیگر هم حادتر می‏شود و آن اینکه ما در سالهای گذشته با یک جهش جمعیتی مواجه بودیم که اکثر آنها اکنون در سن ازدواج هستند. عمدة تأثیر این پدیده، افزایش دختران و پسران در سن ازدواج و نیز احتمال انفجار جمعیتی ناشی از کثرت دخترانی است که مادران بالقوه می‏باشند.
ـ وجود عوامل تحریک زا در اجتماع
با کمال تأسف، عوامل تحریک کننده برای افزایش تمایلات جنسی از قبیل زنانی که با پوشش نامناسب و آرایش در جامعه حاضر می‏شوند و نیز فیلم های مستهجن، سی دی، ماهواره و مطالب تحریک کننده بعضی از روزنامه‏ها، کتابها و … در جامعه زیاد بوده که می‏تواند زمینه ساز گرایش بیشتر به مسائل جنسی باشد. بنابراین ضروری است که زنان جهت پیشگیری از چنین معضلی در حضور اجتماعی خود، به آرامش جامعه کمک کنند، نه اینکه به صورتی در جامعه حاضر شوند که جامعه را از جهت روانی مضطرب نموده و به عنوان عامل محرک زا عمل نمایند. مثلاً لباس پوشیدن، راه رفتن و … آنها نباید به گونه ای باشد که سبب جلب توجه دیگران شود. این سخن بدین معنا نیست که پوشش و رعایت ظواهر به هنگام حضور در اجتماع، مخصوص زنان است و مردان و جوانان در انتخاب و استفاده از هر نوع آرایش و پوشش مجاز می‏باشند، بلکه مقصود ما این است که زنان به دلیل ویژگی خاص خود، توانایی بیشتری برای عرضه و تحریک احساسات دارند.
یکی دیگر از عوامل محرک برای برافروختن شعله تمایلات جنسی در جامعه، وجود مجالس غیرمجاز و مختلط زن و مرد است. متأسفانه اینگونه جلسات در خانواده ها بویژه افراد متمول و مرفّه، رو به افزایش است. میهمانی های خانوادگی و دوستانه، جشن های عروسی، تولد، سالگرد ازدواج، دستیابی به موفقیت‌های تحصیلی و … اگر رعایت حرمت‌ها و اصول در روابط زن و مرد وجود نداشته باشد، از طرفی سبب حرمت شکنی و پشت پا زدن به ارزشها و معیارهای اخلاقی است از طرف دیگر محلی برای افزایش احساسات جنسی بین دختران و پسران حاضر در جلسه است. فراموش نکنیم که بزرگترین الگو و سرمشق زندگی فردی و اجتماعی فرزندان ما، پدران و مادران هستند، لذا جهت‏گیری زندگی آیندة آنها نیز تا حدّ زیادی به عملکرد پدر و مادر آنها بستگی دارد.
ـ عرفی سازی هنجار در جامعه
در جوامع توسعه‌یافته و پایدار، روند حرکت از قانون و مقررات موضوعه به سمت هنجار و عرف می‏باشد، یعنی در یک جامعه‌ای که از نظر فرهنگی و اجتماعی توسعه یافته است، عامل اصلی کنترل ارزشها و هنجارها، عرف و رسوم حاکم بر جامعه می‏باشد بدین جهت از اهرم کنترل رسمی کمتر استفاده می‏شود. در اینگونه کشورها اگر بخواهند امری را در جامعه به صورت هنجار و عرف مطرح کنند، اول قانون وضع می‏کنند و مدتی آن را توسط پشتیبانی های رسمی تأیید و تبلیغ می‏کنند، در نتیجه، این مطلب در جامعه نهادینه شده و تبدیل به عادت می‏شود و مورد پذیرش اعضای جامعه قرار می‏گیرد، در این شرایط ضمانت اجرائی آن فقط بر عهدة دولت نیست، بلکه افکار عمومی هم به عنوان ضمانت اجرائی آن عمل می‏کنند.
اما در جوامع نابسامان از نظر اجتماعی، حرکت برعکس جوامع توسعه یافته است، در این جوامع به جهت اینکه روز به روز هنجارها تضعیف می‏گردد، دولتها برای کنترل اجتماعی مردم و جلوگیری از گسیختگی اجتماعی، هنجار را تبدیل به قانون می‏کنند، تا ضمانت اجرای آن تقویت شود. این وضعیت، منجر به تعدد و کثرت قانون در جامعه می‏شود و در پی آن کنترل چنین جامعه‌ای سخت‌‌تر می‏گردد. حتی اگر این انحرافات، مجازاتهای قضائی در پی داشته باشد، به جهت اینکه مجازات اجتماعی ندارد و جامعه از فرد مجرم، قهرمان می‏سازد، مجازات هم بی‌فایده می‏باشد، زیرا کنترل در چنین جامعه‏ای از طریق قانون، حمایت و نظارتهای رسمی انجام می‏شود، بنابراین جامعه همیشه در شرایط استرس روحی و رفتار خشونت‏آمیز بوده که نتیجه ای جز تضعیف ارزش ها و هنجارها ندارد که به جهت عدم حمایت عمومی افراد به صورت «گرایش به انحرافات»، خود را در جامعه نشان می‏دهد. هر جامعه‌ای نیاز دارد که برای تقویت انسجام اجتماعی خود به ارزشها و هنجارهای مورد قبول اکثریت بها بدهد و از آنها حمایت نماید. بنابراین در جامعة آشفته و غیر منسجم، مستعدترین زمینه ها برای انواع مشکلات روانی و رفتاری فراهم می‏گردد. همچنانکه آرامش روان، شادابی و نشاط، فقط در جوامع منسجم و همبسته، قابل حصول و دستیابی است.
از جمله مشکلات امروز جامعة ما، تلاشهای رسمی و غیر رسمی، خواسته یا ناخواسته برای تضعیف ارزشها و آداب پسندیدة اجتماعی است. اختلاط زن و مرد، دختر و پسر، آرایش‌ و پوششهای خاص، جلسات و میهمانی‌ها، استفاده از شبکه های ماهواره ای و سایتهای اینترنتی، توزیع انواع فیلمها، کاستها و …، سبب ریخته شدن قبح گناه و فساد در جامعه می‏شود. لذا در اکثر موارد، افراد هنجار شکن، نه از روی باور و اعتقاد و نه از ترس افکار عمومی و فضای حاکم بر جامعه، بلکه صرفاً به دلیل نگرانی از اعمال قانون و مجازاتهای رسمی از گناه فاصله می‏گیرند. در چنین شرایطی، لاجرم اصطکاک بین مأموران کنترل رسمی با افراد جامعه افزایش می‏یابد، در نتیجه تشنج، استرس، ناراحتی و سرخوردگی افرایش می‏یابد. مهمترین پیامد منفی این فرایند، آنجاست که به دلیل تربیت نادرست، تغییر باورها و ارزشها، افراد خلافکار در واقع خود را مقصر ندانسته و حکومت را به دلیل فاصله گرفتن از مردم و تحمیل ارزشهای مورد علاقه خود، سرزنش و یا محکوم می‏کنند. اگر پیامد این جریان، فاصله گرفتن مردم از حکومت و همراستا نبودن ارزشها و مطلوبیتهای مردم و دولت باشد، آنگاه باید در انتظار مشکلات سخت‌تر و سنگین ‍‌تر اجتماعی باشیم.
به دلیل ارتباط با موضوع به دو ارزشی که از دیرباز در فرهنگ اسلامی و ایرانی ما اعتبار فوق‏العاده داشته است اشاره می‏کنم. در باور و اعتقاد ما، زیبنده ترین صفت برای مردان غیرت و برای زنان حیا و عفت بوده است. غیرت به معنای راه ندادن غیر در حریم خصوصی فرد است و حیا به معنای چشم پوشی از گناه و پوشاندن خود از دسترسی افراد غیر مجاز می‏باشد. این شعارها را همه در ذهن داریم که گفته می‏شد: بدحجابی زن از بی غیرتی مرد است و یا شعار جایگزین و زیباتر اینکه: مردان با غیرت، زنان باعفت دارند. چقدر نزاعها و درگیریها در جامعة ما به دلیل تعرض به ناموس افراد صورت گرفته است و چه مردان با غیرتی که تحمل یک نگاه نامحرم به ناموس خود را نداشته اند. چه انبوه زنان عفیفه‌ای که جز برای ضروری ترین نیازها از خانه بیرون نمی‏آمدند و به هنگام حضور در اجتماع به گونه‏ای رفتار می‏کردند که هیچ فرد طمعکاری به ارزشهای آن زن، فکر و جرأت تعرض هم نداشته باشد. شاید گفته شود که این شرایط مربوط به گذشته بود و در زمانة حاضر امکان چنین رفتارهایی فراهم نمی‏باشد، اما مگر امروزه ما هزاران و دهها هزار مرد با غیرت و زن با عفت نداریم که بالاترین و عالی‌ترین تعاملات اجتماعی و موفقیتهای علمی و مدیریتی را با هم ممزوج کرده و الگویی شایسته برای دختران و پسران جوان ما ارائه کرده اند؟ لذا این ارزشها نیاز به بازنگری و تعویض ندارند، زیرا نه تنها مانع موفقیت در زندگی امروز نیستند، بلکه به دلیل فضای سالم و منطقی که در محیط کار و جامعه ایجاد می‏کنند، موفقیتهای بزرگتری را تضمین می‏نمایند. آنجا که پیامبر عظیم الشأن اسلام هم می‏فرمایند: «مردان بی غیرت از رحمت خدا به دور هستند»، یا این کلام معصوم (ع) که می‏فرماید:‌ «لاحیاء لمن لادین له» اشاره به ثابت بودن و دائمی بودن دو ارزش غیرت و حیا برای مردان و زنان جامعه دارد.
ـ مشکلات مالی و فقر
بخش قابل توجهی از زنان فاسد و روسپی، بعضاً به دلیل فقر و نیاز مالی برای امرار معاش خود و فرزندانی که تحت حمایت آنها هستند به این سمت کشیده می‏شوند، که با حمایت مالی از آنها احتمال گرایش آنها به سمت انحراف کمتر می‏شود. اما تعدادی از همین زنان نیز در شرایطی هستند که به دلیل کسب درآمد بالا از این راه و فراهم کردن زندگی تجملاتی، چنانچه برای تأمین معاش آنان در حدّ یک زندگی متوسط، تحت پوشش و حمایت مراکز و افراد خیّر قرار گیرند، باز هم به گناه و ادامة مسیر گذشته اصرار می‌ورزند. اینگونه افراد، برخورد ویژه ای را می‌طلبند و حتی پس از بازپروری و بازسازی شخصیت، باید دائماً و حساب شده، تحت کنترل و مراقبت قرار داشته باشند.
ـ دوستان بد و ناشایست
بسیاری از انحرافات نوجوانان و جوانان از دوستان بد و ارتباط با افراد آلوده، ناشی می‏شود. تأثیر دوستان بویژه در نوجوانی به حدی است که حتی نوجوان در دفاع از دوست خود در مقابل پدر و مادرش می‏ایستد. عمدة جوانان معتاد، شروع اعتیاد را از دوستان آلوده ذکر می‏کنند، در بسیاری از انحرافات اخلاقی و اجتماعی، پرونده های متهمان گویای این واقعیت است که همنشینی با افراد نالایق و آلوده، مسیر زندگی نوجوان و جوان را تغییر داده است.
خانواده ها در کمک به فرزندان خود برای انتخاب دوست نقشی مهم دارند و بسیاری از پدران و مادران توانا و زیرک، بخشهایی از ناملایمات رفتاری فرزندان را از طریق دوستان دانا و توانا ترمیم کرده اند. در روایات معصومین (ع) نیز به نقش دوستان توجه ویژه شده است. از جمله اینکه می‏فرمایند: هر فرد را می‏توان از دوستش شناخت، یا اینکه: اگر با دوستان ناشایست رفت و آمد کنید، خود را در معرض اتهام و سوء ظن مردم قرار داده اید.
ـ بلند پروازی و تمایلات نامعقول
تعداد دختران جوانی که به انتظار و امید داشتن یک زندگی رؤیایی و عجیب، فریب جوانان گناهکار و آلوده را خورده اند، کم نیستند. حتی یک راه به دام انداختن دختران جوانی که چنین روحیاتی دارند، دادن وعده ها و قول و قرارهای نامعقول و دست نایافتنی است که به آنها داده می‏شود. این گروه از دختران حتی آیندة خود را برای یک نوبت سوار شدن به خودرو گران قیمت، حاضر شدن در یک میهمانی اشرافی، اقامت در یک هتل پنج ستاره و یا به امید سفر به یک کشور غربی و … خراب کرده و همة شرافت خود را از دست می‏دهند. نکتة مهم این است که جوانان هرزه ای که با این شیوه، دختری را به دام فساد خود گرفتار می‏کنند، در کوتاه مدت به گونه‏ای با او رفتار می‏کنند که از یکسو دختر همة آرزوهای آینده خود را برباد رفته می‏بیند، ولی دیگر راه بازگشت به خانه را هم فرا روی خود مشاهده نمی‏کند، زیرا تمامی پلهای پشت سر را برای آزمندی احساسی خود تخریب نموده است. عمدة زنان روسپی در جامعة ما ورشکستگان و سرخوردگان چنین فرایندی می‏باشند.
ـ ترویج روحیه فمینیستی و تفسیر غلط از آزادی
از جمله دامهای فراروی زنان جامعة ما ترویج تفکرات فمینیستی است. بررسیها و تجارب نشان می‏دهد که این دام جدید متناسب با زنان در قرن بیست و یکم طراحی شده است. اینگونه تفکرات شائبه‏هایی را در زنان ایجاد می‏کند که باور ناشی از این اندیشه، حتی به آنان اجازه ازدواج هم نمی‏دهد و در مواردی هم زندگی آنان را لرزان و نامتعادل می‏کند و حتی به فروپاشی خانواده منجر می‏شود. در این مسیر، حتی مفاهیم و واژه های ارزشی مورد هدف بوده و در ذهن طرفداران این ایده، خانه داری، همسر داری و مادری که از جمله مقدس ترین واژه ها در تمامی فرهنگهاست، دیگر ارزشی نداشته و هر یک از اینها به عنوان نمادی از نابرابری و ظلم در حق زن و … تلقی می‏شود.
از جمله واژه های پرمصرف در جامعة ما که حریم آن از تعرض و تحریف در امان نمانده، واژة «آزادی» است. جفایی که در حق این اصطلاح روا داشته اند و در نتیجه ضربه هایی که قبل از این تحریف به جامعة انسانی و بنیادهای آن وارد آمده است، قابل جبران نبوده و نیست. ترویج و تعمیم روحیه فمینیستی، تمایل به آزادی مفرط را تقویت می‏کند و زن نیز چون خود را مشابه مرد می‏داند (نه برابر)، می‏خواهد از هر قید و بندی رها باشد. از منظر این زنان حجاب، حیا و عفت مزاحم و مانع آزادی تلقی شده لذا مورد نفی و طرد قرار می‏گیرد و فرد را به بی‌بندوباری، روابط بی قید با پسران جوان و عرضة زیبایی ها و تن فروشی سوق می‏دهد، چون این کار را به معنای استفاده از آزادی می‏داند، حتی احساس رضایت و خرسندی می‏کند.
این جملات به معنای قائل نبودن آزادی و شخصیت انسانی برای زنان جامعه نیست. بلکه سوء استفاده های افراد منحرف و مغرض از این واژه ها و ضربه های سخت و سنگین به جامعة انسانی و تزلزل بنیادهای اجتماعی و اخلاقی آن، جای نگرانی عمیق دارد.
* بهترین نوع مجازات از نظر اسلام چه مجازاتی می‏باشد؟
 هدف از برخورد با مجرم، اصلاح فرد و جامعه می‏باشد. مجازات از یک سو سبب می‏شود کسانی که بالقوه در معرض خطر آلودگی و انحراف هستند، کمتر به سمت انحراف وخطر کشیده شوند و از سوی دیگر مجازات فرصتی را جهت تجدید نظر در اعمال و افعال مجرم به وی می‏دهد، تا راه بازگشت داشته باشد و با چشاندن طعم عذاب دنیایی، فرد را متوجه می‏کند که لذت آنی و زودگذر، به تحمل سختی در دنیا نمی‏ارزد تا چه رسد به سختی آخرتی. البته کارکرد مجازات اجتماعی مهم تر و بیشتر از مجازات قضایی است، یعنی چنانچه هزینه‌های انجام جرم و گناه در جامعه بالا برود، می‏تواند به عنوان یک عامل بازدارنده از جرم عمل نماید. در اکثر موارد، هزینه‌های اجتماعی جرم سنگین‌تر از هزینه‌های فردی آن است. بنابراین نگاه منفی جامعه به این فرد سبب می‏شود که اعتبار و حیثیت اجتماعی او از بین برود، موقعیتهای اجتماعی فرد به خطر افتد، حتی نزد دوست، فامیل و … اعتبار و ارزشی نداشته باشد. به عبارت دیگر هر گاه رفتار خلاف از سوی اکثریت قاطع جامعه، زشت و مذموم شمرده شود و به مرتکبین آن فعل بی‌اعتنایی گردد و منزلت اجتماعی فرد تنزل یابد، فرصتهای اجتماعی از او سلب و شخصیت وی در نزد افکار عمومی خدشه دار شود، همة این شرایط، فشار شکننده‌ای را بر فرد وارد می‏کند که تأثیر آن از سالها حبس، صدها شلاق و شکنجه بیشتر است. اما اگر جابجایی هنجارها رخ داده باشد و ارزشها تضعیف شوند و ارتکاب جرایم با مدارا و تساهل اجتماعی مواجه شود، در این وضعیت هزینة اجتماعی جرم کاهش می‏یابد. لذا باید هزینة اجتماعی ارتکاب جرائم به حدی باشد که انگیزه ارتکاب جرائم در افراد به حداقل برسد، اما اگر به این افراد به چشم قهرمان و به عمل آنها بعنوان کاری دارای منزلت اجتماعی نگاه شود؛ نرخ ارتکاب جرائم بیشتر می‏شود.
بنابراین اگر بتوانیم که هزینه های اجتماعی جرم را در کشور بالا ببریم، نه تنها در جرم روسپیگری بلکه در تمام انحرافات دیگر نیز تعداد مجرمین کاهش می‏یابد. زیرا بخش عمده برخورد با جرائم، مربوط به افکار عمومی، فرهنگ، عقاید، آداب و رسوم و نگرشهای مردم به آن پدیده می‏باشد که می‏توان از آن به عنوان یک عامل بالقوه برای تشویق و ترغیب رفتارهای مطلوب و بازدارندگی از رفتارهای نامطلوب بهره مند شد.
* به چه علت اثبات این عمل زشت در اسلام مشکل است؟
 یکی از دلایل سختی اثبات جرم و اجرای حد در بحث مسائل جنسی این است که هر کسی به دیگری تهمت نزند و افراد مظنون به فساد اخلاقی که جرم آنها محرز نشده شلاق نخورند و سنگسار نشوند، برای جبران و بازگشت به مسیر صحیح فرصتهایی به فرد اعطا شود. در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین(ع) ذکر شده است که فردی به فعل زنا اعتراف نمود، حضرت سه بار فرمودند که اشتباه می‏کنی، ولی برای مرتبة چهارم که فرد مجدداً اعتراف می‏کند، حضرت اندوهگین می‏شوند و می‏فرمایند: ‌«خداوندا، هر چه این فرد را ترغیب کردم که برود و حساب خود را با تو پاک کند، خودش سه بار اعتراف نمود، اکنون اجرای حد بر من واجب شده است. نکتة قابل تأمل آنکه شناسایی، دستگیری، شلاق زدن و حبس افراد مجرم، جای خرسندی ندارد، بلکه این وضعیت نشان از آسیب جدی رفتاری و اجتماعی و حاکی از افراط، تفریط، سلیقه مداری، کم کاری و نقص در کارکرد نهادهای فرهنگی جامعه است که موجب می‏شود فرد مجرم به جای اینکه یک عنصر مثبت در جامعه باشد، تبدیل به یک عنصر منفی گردد و برای نگهداری و مجازات مجرمین هزینه‌های هنگفتی صرف شود.
در این راستا از یک سو، طبق نص صریح قرآن کریم اجرای حکم باید علنی باشد تا موجب عبرت آموزی دیگران شود. اما از سوی دیگر اجراء حکم در مورد مجرم، سبب می‏شود که او مارک دار و مشهور گردد و نامش سر زبانها بیفتد، در نتیجه فرصت برگشت برای فرد کمتر فراهم می‏شود. زیرا او همه پلهای پشت سرش را خراب کرده است و از آنجا که لازمه حضور در اجتماع، آبرو و شخصیت اجتماعی است و فرد مجرم این شرائط را ندارد؛ به همین جهت در دین اسلام در مورد اثبات و اجراء حکم سختگیری زیادی شده است تا فرصتهای روانی و اجتماعی برای بازگشت از این عمل زشت وجود داشته باشد. البته این سختگیری تا زمانی است که مصالح جامعه اجازه بدهد. اما اگر تقابل مصالح جامعه با مصالح فرد مطرح گردد، مطمئناً مصالح جامعه مقدم بر مصالح فرد می‏باشد. برای اجراء حدود آنچه که مهم می‏نماید این است که اگر قرار بر اجراء حد است، باید فاصله بین جرم و مجازات کوتاه باشد تا مجازات تأثیر لازم و کافی را بر روی فرد بگذارد و هم جنبة عبرت‌آموزی برای جامعه داشته باشد.
دلیل دوم: افرادی که مجازات می‏شوند، در صورت بازگشت به جامعه به جهت اینکه برچسب خورده اند، از سوی افرادی که دارای اعتبار اجتماعی هستند، پذیرفته نمی‏شوند و برعکس، انسانهای آلوده و مسأله‌دار به اینها نزدیک می‏شوند. بنابراین احتمال روی آوردن به جنایت و انحراف در این افراد به جهت ارتباط با افراد خلافکار، بیشتر است. این موضوع در بین دانش‏آموزان و دانشجویانی که به دلیل رفتاری خلاف عفت عمومی دستگیر شده و حتی پس از چند روز آزاد می‏شوند، دارای اهمیت بیشتری است. مثلاً‌ در مدرسه، وقتی دانش آموزی پس از چند روز بازداشت به جمع دانش‏آموزان برمی‌گردد، دانش‏آموزان سالم و مثبت که از عمل او بیزار هستند، به خاطر اتهامی که متوجه آن فرد خطاکار است، از ارتباط و رفت و آمد با وی پرهیز می‏کنند و او را تنها می‏گذارند. اما افراد آلوده و فاسد مدرسه که تازه طعمة خوبی را شناسایی کرده اند و فرد بی نشان دیروز، امروز برچسب خورده و نشان دار شده است، به مرور به او نزدیک شده و با لطایف الحیل و به بهانة اینکه دیگر تو را به بخش سالم جامعه راه نمی‏دهند و دیگر آیندة تو خراب است و سابقه‌ات مانع هر رشد و پیشرفتی در جامعه می‏شود و …، درصدد بر می‏آیند ـ‌ که اگر زاویة انحراف این نوجوان کم بوده و بازداشت، منجر به تفکر و تأملی در رفتار نادرست او شده و زمینة اصلاح و بازگشت فراهم شده است، ـ یکباره او را با انحرافهای شیطانی خود به فساد ترویج و ترغیب کنند و این بار به گونه‏ای عمل می‏شود که دیگر امکان بازگشت فراهم نمی‏شود. نظیر این مسئله در سایر محیطهای اجتماعی اعم از دانشگاه، محیط کار، محله و … نیز قابلیت انطباق دارد.
* راههای مبارزه با این انحراف اجتماعی را بیان فرمائید.
 به نظر می‏رسد پیشگیری همیشه کارسازتر از مقابله است. لذا ابتداء به راههایی که جنبه پیشگیری دارد اشاره می‏شود.
ـ تقویت بنیاد خانواده
فرزندان راههای تعامل اجتماعی خود را در خانواده می‏آموزند. روانشناسان معقدند تا شش سالگی بیش از 80 درصد شخصیت کودک شکل گرفته است. این دوره، کاملاً در اختیار خانواده است و عوامل مؤثر دیگری در فرآیند جامعه‌پذیری، تعلیم و تربیت کودک نقش جدی ندارند. محیط خانواده باید به فرزندان عزت نفس، احساس ارزشمندی، شخصیت وخودباوری بدهد. اگر کودک در خانه از محبت پاک سیراب شود، در جامعه در برابر اظهار محبتهای دروغین و آلوده، نخواهد لغزید. پدران ومادران باید فرزندان خود، بویژه نوجوانان را در انتخاب دوست یاری نمایند و به جای کنترلهای شدید، برای یافتن راه درست، چراغ به دست او بدهند. همانگونه که کنترلهای سخت و نظامی گونه، اثرات مخرب جدی در تربیت فرزند دارد، رها کردن و حذف هرگونه کنترل نسبت به نوجوانی که فاقد تجربه و قدرت تجزیه و تحلیل است نیز می‏تواند فرد را در معرض آسیب‌پذیری قرار ‌دهد. بنابراین باید ارتباط عاطفی بین پدر و مادر با فرزندانشان تقویت شود، به نحوی که فرزندان احساس ضعف و کمبود محبت نکنند و به سمت انحراف کشیده نشوند و اگر غفلتاً کار خلافی انجام دادند و پشیمان شدند، برگشت آنها را قبول کنند. البته باید کنترل خود را بیشتر نمایند، زیرا تعدادی از دختران به اشتباه در دام این افراد می‏افتند و چون خانواده، آنها را قبول نمی‏کند، این افراد به دایرة روسپیگری اضافه می‏شوند.
ـ ازدواج های آسان
دولت و مؤسسه های خیریه برای افراد آماده ازدواج، تسهیلاتی از جمله مسکن ارزان و استیجاری به شرط تملیک فراهم نمایند. راه اصلی و اساسی برای کاهش عرضه و تقاضای نیازهای جنسی، روی آوردن به ازدواج دائم و آسان است. افرایش هزینه ها و رقابتهای نامطلوب در مراسم ازدواج، یک علت عمدة تأخیر در ازدواج جوانان است، بدین جهت ضروری است در این خصوص کار جدّی فرهنگی انجام شود.
ـ ازدواج موقت
به نظر می‏رسد در صورتی که به هر دلیلی، ازدواج دائم میسر نباشد، یکی از بهترین راه‏ها، ازدواج موقت است، البته باید تمام شرایط آن مراعات شود. هر چند نگرانی های جدی نظیر سوء‏استفادة مردان هوسران و تنوع طلب، تضعیف نهاد خانواده، تنزل شخصیت زن، نگرش ابزاری نسبت به زن و … در این زمینه وجود دارد؛ اما علیرغم این شرائط نگران کننده، در بسیاری از کشورهای اسلامی مسألة ازدواج موقت مطرح شده است. اخیراً یکی از علماء در سفری که به کشور مصر داشتند از شیوخ الازهر راجع به مبارزه با فساد و فحشاء سؤال کردند، آنها در جواب گفتند: به نظر ما بهترین راه، همان ازدواج موقت می‏باشد. به همین جهت در آنجا با وجود اینکه بر اساس اعتقاد اهل سنت، عقد موقت جایز نیست، ازدواج موقت را قانونی اعلام کرده‌اند و آنچه که از نظر آنها ممنوع بود، با توجه به شرایط زمان، مورد تأیید قرار گرفته است به اعتراف خودشان بعد از تصویب و اجرای این قانون، درصد زیادی از مفاسد اجتماعی در کاهش یافته است. بنابراین اگر بتوان ازدواج موقت را با توجه به رعایت تمام شرایط آن قانونی نمود، احتمالاً نتایج خوبی حاصل خواهد شد. البته با توجه به اینکه ازدواج موقت در زمان اضطرار و به عنوان یک راهکار شرعی و اثر گذار ارائه شود، که ‍برای کاهش پیامدهای منفی آن و تقویت کارآمدی‌ها و کارکردهای مثبت آن نیاز به برنامه‍ ریزی دقیق و همه سونگر است و نباید از این مهم غفلت نمود.
ـ تقویت هنجارها و ارزشها
برای تقویت دینداری و ارزشها در روح و روان جوانان باید کارهای حساب شده، منطقی و به دور از تعصب، افراط و تفریط انجام شود. تمام مسؤولین فرهنگی و رسانه‌های جمعی باید در این راه قدم بردارند، زیرا این راه یکی از مهمترین راهها برای بازدارندگی از گناه و آلودگی است، زیرا جوانان از جهت روحی، آمادگی پذیرش مسائل دینی را دارند، به خصوص اگر این مسائل را با ظرافت کامل و از راههای مناسب ارائه دهیم. جوانی که تربیت دینی همة وجود او را فراگرفته است، در برابر اکثر مفاسد و آلودگیها و صحنه های مهیج و اغوا کننده بیمه می‏باشد. بنابراین که تقویت روحیة دینداری و توجه به ارزشها در کودک و نوجوان، رویة ظریف و حکیمانه ای می‏خواهد و لازم است که نوجوان تمامی اصول و قواعد الگویی را که به وی عرضه می‏شود، لمس و احساس کند. ضمن اینکه هرگز نباید در تربیت از نصیحت مستقیم، امر و نهی صریح استفاده نمود. لذا انطباق ارزشها و هنجارهای حاکم بر جامعه با ارزشهایی که در منزل و خانواده به آنها عمل می‏شود، از تعارضهای ارزشی و پیامدهای روانی و رفتاری آن نیز پیشگیری می‏نماید.
ـ درمان علل روانی روسپیگری
بعضی از افراد روسپی دارای بیماریهای روحی و روانی هستند و قابل درمان و برگشت می‏باشند، بنابراین با خدمات مشاوره ای می‏توان آنها را درمان نمود. البته بعضی از این بیماریها قابل درمان نیستند و ضروری است این افراد تحت کنترل باشند. اصلاح افراد منحرف، به معنای بازگرداندن آنها به زندگی مفید و حیات‌بخش می‏باشد، همانطور که خداوند در سورة مائده، آیة سی و دو می‏فرماید: «مَن احیاها فکأنما احیا الناس جمیعا».
ـ ایجاد شغل
از آنجا که تعدادی از زنان روسپی به دلیل فقر و مشکلات مالی و عدم آشنایی و امکان پرداختن به حرفه و شغل به این سمت کشیده شده اند، مهارت‌آموزی و نیز ارائه کمکهای مالی( وام خود اشتغالی) و تأمین شغل برای این افراد و معرفی آنها به کارگاهها و تأمین حداقل درآمد ضروری است. این کار با حمایت دولت و مؤسسات خیریه قابل اجرا است، لیکن باید مراقب بود که این هزینه ها در چه راهی و به دست چه افرادی مورد استفاده قرار می‏گیرد.
شغل‍هایی که برای این افراد در نظر گرفته می‏شود، بهتر است گروهی، سازمان یافته، منسجم و بر محور منطق و قانون استوار باشد تا بتوان کنترل بیشتری نسبت به آنها اعمال نمود. این افراد بعد از دورة درمان و بازتوانی، به دلیل وجود حالتی که در علم روانشناسی به آن «شرطی شدن» می‏گویند - یعنی نسبت به کوچکترین چیزی که آنها را به یاد گذشته بیندازد اعم از افراد، خیابانها، مکانها و … عکس العمل نشان می‏دهند - در این حالت تمایل به انجام عمل در این افراد تقویت می‏شود. بنابراین علاوه بر درمان، شغل مناسب و … باید روابط این افراد در جامعه نیز کنترل شود تا در مرحله کنترل اجتماعی از راه آموزش و انجام یکسری امور حالت شرطی بودن از آنها گرفته شود.
اما به نظر می‏رسد بهترین راه، پیشگیری است. یعنی قبل از آنکه جوانان به انحراف کشیده شوند، باید امکاناتی برای تفریحات سالم و تخلیه انرژی آنها فراهم گردد و از یکسو اعتماد به نفس، قوه تفکر و ایمان جوانان در خانواده و مراکز آموزشی تقویت شود و در اجتماع، میدانها و مجالهای تحریک‌کننده کاهش یابد، این کارها از جهت صرف هزینه و امکانات بسیار سودمندتر می‏باشد. البته خانواده ها نقش اول را برای هدایت جوانان ایفا می‏کنند. بنابراین پدر و مادرها در رفتار و اعمال خود باید دقت نمایند و مسائل شرعی و ارزشها را در خانواده با کمال دقت رعایت نمایند و آنها را به فرزندان خود نیز بیاموزند.
* نظر حضرتعالی در مورد برخورد با معضل روسپیگری در دوران پس از انقلاب چیست؟
 در سالهای پس از انقلاب، با این مسأله بطور کارشناسانه برخورد نشده است، یعنی یا غفلت شده و یا تغافل گردیده است، گاهی نیز به نظر رسیده است که مصلحت در پرده پوشی می‏باشد، زیرا اشاعه فحشاء می‏شود.
در اوائل انقلاب که محلة جمشید در تهران تخریب گردید ـ که البته این کار باید انجام می‏شد،‌ زیرا در نظام اسلامی نباید چنین فعل حرامی رسمیت یابدـ این افراد متفرق شدند و هیچ کنترل و نظارتی در مورد آنها صورت نگرفت، در صورتی که اگر اقدامات پیشگیری، درمان بیماران، اجرای حدود الهی در مورد مجرمان سابقه‌دار و… انجام می‏گرفت، این معضل تا حد زیادی کنترل می‏گردید.
* نظر خود را در رابطه با جمع آوری زنان خیابانی بیان فرمائید.
 اکنون مسئله روسپیگری، سوژة داغ رسانه ها شده است و همین وضعیت مانع اقدامات فرهنگی است، زیرا برنامه‌ریزیهای فرهنگی ـ اجتماعی باید در فضایی مناسب اجرا شود تا ثمر بخش باشد. اصولی ترین راه، تقسیم بندی زنان مجرم بر حسب علت و انگیزة آنها می‏باشد. برخی از آنها واقعاً از شدت فقر و نیاز مادی چنین فعلی را مرتکب شده اند و روح آنها از این کار در عذاب است. برای چنین گروهی باید از طریق افراد خیّر، مؤسسات،‌ انجمنها، شرکتها، سازمانها و … وسیلة مشروع تأمین معاش را فراهم نمود. عده ای دیگر مشکلات روحی و روانی دارند و باید درمان شوند. برخی از این زنان در ابتدای راه هستند و غفلتی کرده‌اند، یا توسط مردان و پسران هوسران، فریب خورده اند و در دام آنها گرفتار شده‌اند. بعضی از دختران با آرزوی شرکت در مجالس مهمانی اشرافی یا سوار شدن به ماشین مدل بالا و فخر فروشی به سایرین،‌ یا به دلیل کنجکاوی، یا برای لجاجت با خانواده، اظهار وجود، استقلال طلبی و … به وادی انحراف و فساد کشیده شدند و دیگر به علت شرم و خجالت، نتوانستند به محیط خانواده برگردند. بهتر است برای اینها پرونده قضایی تشکیل نشود تا آبروی فرد و خانوادة او تهدید نگردد و برای هدایت فرد و ارجاع او به کانون خانواده از خدمات اجتماعی و مشاوره‏ای بهره گرفت. عده ای را هم باید ضمن ارائه خدمات، کنترل و مراقبت نمود و بر رفت و آمدهای آنان نظارت داشت.
اما گروهی از این زنان به هیچ صراطی مستقیم نمی‏شوند و حاضر نیستند که از این کار دست بردارند، در مورد اینها باید حدود الهی با قاطعیت اجرا شود.
به طور عمده می‏توان گفت که زنان روسپی به چندصورت کار می‏کنند. عده‏ای که در کوچه و خیابان، علنی این کار را می‏کنند، اینها باید جمع آوری شده و تفکیک گردند و با هر یک از آنها برخورد مناسبی پیش‌بینی شود، که اینها را اصطلاحاً زنان خیابانی می‏نامند. دسته دیگر مخفیانه و در مکانهای خاص اینکار را می‏کنند، اما سرشناس هستند. اما دسته دیگر، مکان خاص ندارند و در خیابان هم علنی اینکار را نمی‏کنند و باند و دسته هم ندارند، بلکه فساد آنها مخفیانه است. در این صورت اسلام اجازه نداده است که تفتیش شود. اگر عمل مخفی به کرات و مستمراً و با لطایف الحیل انجام شود و افراد متعددی به این مکانها وارد شوند، پاتوق، خانه فساد و … تشکیل گردد و به صورت باندی سازمان یافته و زیرزمینی اینکار انجام گیرد، حکم برخورد و بازجویی توسط مقام صالح قضایی صادر می‏شود و باید برخورد قاطع انجام شود.
جمع آوری زنان خیابانی از دو منظر قابل تأکید است: اول، این زنان را از دسترس بودن خارج می‏کند و دیگر به آسانی متقاضیان به آنها دسترسی پیدا نمی‏کنند، دوم، جمع آوری این زنان سبب می‏شود که در جامعه نیاز کاذب بوجود نیاید و عطشی در آنها ایجاد نشود. اگر عرضه زیاد باشد، نیازهای خفته هم بیدار می‏شود و اگر کسی نخواهد که از این طریق نیازش را تأمین کند، وسوسه شده و جاذبه ایجاد می‏شود و بالاخره فرد را به سوی این مسیر ترغیب و تشویق می‏کند و طعم رفتار خلاف را به او می‏چشاند.
امروز باید در مورد ساماندهی مسائل جنسی و تأمین سلامت جوانان و جامعه اقدام جدی نمود. در اولین گام باید از نهاد خانواده آغاز کرد، زیرا رعایت مسائل شرعی و توجه به محرمات، واجبات و حلال و حرام، در روحیات و رفتار اعضای خانواده، همچنین در تربیت فرزندان کاملاً مؤثر است. سپس لازم است در مدارس، کتب درسی، مربیان، مسئولان فرهنگی و رسانه های جمعی و …، فرهنگ سلامت جنسی را ترویج نمود.
جامعه بدون جرم، وجود ندارد و وجود هم، نخواهد داشت. که این به معنای پذیرش جرم نیست. البته نمی‏توانیم بگوییم که در جامعه هیچ جرمی اتفاق نیفتد و اگر جرمی به وقوع پیوست یک مورد با میلیونها مورد فرقی ندارد (قانون همه یا هیچ نباید حاکم باشد). هر چند در جامعه اسلامی یک مورد جرم هم زیاد است و نباید وجود داشته باشد. مردم باید از واکنشهای احساسی و مقطعی بپرهیزند و مسئولین هم طرحهای کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت را برنامه ریزی کنند و این پدیده را کنترل نمایند. شرط اصلی موفقیت این اقدامات علاوه بر همة نکات فوق، همدلی همة ارکان حکومت و خواص جامعه می‏باشد.
دو کار را نیروی انتظامی شروع نموده و قوه قضائیه هم قول مساعد برای همکاری داده است، اول: طرح جمع آوری زنان روسپی و جدا سازی زنان غیر حرفه‌ای، خانواده‌دار و تازه‌کار که مستعد برای اصلاح هستند، این افراد بدون تشکیل پروندة قضائی در مراکز قرنطینه نگهداری می‏شوند، از امکانات درمانی، مددکاری، مشاوره‌ای و حمایتی برای بازگشت به خانه استفاده می‏کنند و این کار به این دلیل است که این افراد، مارک‌دار و مشهور به این کار نشوند، زیرا شهرت این افراد سبب گرایش مجدد به کارهای گذشته می‏شود. تشکیل نشدن پروندة قضائی به این دلیل است که سوء سابقه برای این افراد درست نشود و برای حضور مجددشان در جامعه و یافتن شغل بهتر، مشکل بوجود نیاید. دوم: تلاش جدی برای کشف باندهای قاچاق زنان و استفاده های نامشروع از دختران و زنان می‏باشد.
در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که کشور ما به لحاظ جمعیتی از جوان ترین کشورهای جهان است. این ویژگی، یک توانمندی و ظرفیت بالقوه در اختیار جامعه و نخبگان و مسئولان امور سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قرار می‏دهد. لذا باید از این امکان بالقوه در جهت مثبت و سازنده بهره برد تا به بالفعل تبدیل شود که اگر این کار انجام نشود در واقع این نیرو هدر می‏رود. هر چند چنین عملکردی به تعهد، مدیریت و برنامه‌ریزی همة اثرگذاران جامعه اعم از دولتی و غیر دولتی وابسته است. با توجه به عظمت خطر، مقابله ای عظیم، برنامه‌ریزی و اقدامات بزرگتری را می‏طلبد و بسیج همگانی نیروها و امکانات را برای این کار می‌‌طلبد. اما به عنوان آخرین نکته یادآور می‏شوم که راه درست و اصولی پیشگیری اجتماعی و جلوگیری از خط تولید گناه، جرم و مجـرم است. ایـن راه اثــر بخش‏ترین و زیربنایی ترین و در عین حال کم خسارت ترین است. تکیه بر برخورد با مجرم و مجازات، معلول است لذا هرگز جامعه را به اصلاح نمی‏برد. البته این جمله به معنای نفی ضرورت برخورد با گناهکاران و مجرمان نیست، بلکه در کنار اقدامات همه جانبه برای پیشگیری اجتماعی و کارهای فرهنگی و اجتماعی، استفاده از عوامل بازدارنده و برخورد با مجرمان نیز یک ضرورت است. مهم این است که پیشگیری اجتماعی یک اصل و حرکت در راه درست و اصلی است، اما مجازات متخلفان یک ضرورت و اقدام بازدارنده و از سر ناچاری است.
مردم بزرگ ایران اسلامی به دلیل پشتوانة عظیم فرهنگی خود، شأنیت آن را دارند که سالم‏ترین و پاک ترین جامعه را که الگوی عملی سایر حق طلبان باشد، به دست آنان ساخته و اداره شود و این انتظاری به جا و قابل دست یافتن می‏باشد.

تبلیغات