آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

در طول تاریخ تجاوز از اصول رفتاری و نادیده گرفتن نرم ها و هنجارهای اجتماعی از سوی افراد یا گروههایی، از جمله معضلات معمول جوامع بوده است که هر یک از جوامع به میزان ارزیابی و قضاوتشان از این انحراف، با تدابیر فرهنگی، اخلاقی و قضایی در مقام مقابله و اصلاح برآمده‏اند. مطابق شواهد تاریخی اینگونه انحرافات فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی، به معنای عدول از فطرت و خصایص انسانی، همواره آفتی جدی بر فرد، خانواده و جامعه وارد کرده است، لیکن علیرغم چنین پیامدهای منفی، گاه تمایل به ارتکاب اعمال خلافی نظیر روسپیگری شدت می‏گیرد که ضرورت دارد، چنین وضعیتی از دیدگاههای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. بدین مناسبت در گفتگویی با آقایان: حجت الاسلام والمسلمین سید رضا حسینی، دکتر فربد فدائی، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد تقی فعالی، حمید لطفی، دکتر مجید ابهری که به ترتیب جزء صاحبنظران حوزة جامعه شناسی، روانپزشکی، فلسفه و مبانی اسلامی، روانشناسی اجتماعی و علوم رفتاری می باشند؛ این موضوع از ابعاد مختلف بررسی گردید که از همکاری و مساعدت این بزرگواران تقدیر و تشکر می شود.

متن

در طول تاریخ تجاوز از اصول رفتاری و نادیده گرفتن نرم ها و هنجارهای اجتماعی از سوی افراد یا گروههایی، از جمله معضلات معمول جوامع بوده است که هر یک از جوامع به میزان ارزیابی و قضاوتشان از این انحراف، با تدابیر فرهنگی، اخلاقی و قضایی در مقام مقابله و اصلاح برآمده‏اند.
مطابق شواهد تاریخی اینگونه انحرافات فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی، به معنای عدول از فطرت و خصایص انسانی، همواره آفتی جدی بر فرد، خانواده و جامعه وارد کرده است، لیکن علیرغم چنین پیامدهای منفی، گاه تمایل به ارتکاب اعمال خلافی نظیر روسپیگری شدت می‏گیرد که ضرورت دارد، چنین وضعیتی از دیدگاههای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. بدین مناسبت در گفتگویی با آقایان: حجت الاسلام والمسلمین سید رضا حسینی، دکتر فربد فدائی، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد تقی فعالی، حمید لطفی، دکتر مجید ابهری که به ترتیب جزء صاحبنظران حوزة جامعه شناسی، روانپزشکی، فلسفه و مبانی اسلامی، روانشناسی اجتماعی و علوم رفتاری می باشند؛ این موضوع از ابعاد مختلف بررسی گردید که از همکاری و مساعدت این بزرگواران تقدیر و تشکر می شود.
دکتر فربد فدائی، روانپزشک، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و مدرس روانپزشکی کیفری دانشکده حقوق دانشگاه تهران و عضو هیأت رئیسه انجمن علمی روانپزشکان می‏باشند. ایشان تاکنون 30 مقـاله پـژوهشی در حوزه علوم رفتاری و جرم شناسی در مجلات تخصصی، 20 مقاله پژوهشی در سمینارهای بین المللی و 400 مقاله در روزنامه های کثیر الانتشار ارائه کرده‏اند، همچنین تألیف و ترجمه 12 عنوان کتاب حاصل تحقیقات ایشان می‏باشد. برخی از کتب منتشره ایشان عبارتند از:


- ازدواج و طلاق از دیدگاه روانپزشکی؛
- شخصیت های چندگانه؛
- شناخت، پیشگیری و درمان اعتیاد؛
- توانبخشی روانی و روانپزشکی جامعه نگر(ترجمه)؛
- روانپزشکی برای همه
* علل روانشناختی گرایش به روسپیگری در بین زنان چیست؟
 از شایع ترین اختلالات روانی زنان روسپی، عقب ماندگی ذهنی است. چنانچه سطح استاندارد هوش را 100 فرض کنیم، کسانی که ضریب هوشی آنان بین 90-70 می‏باشد، هوش مرزی دارند و با زحمت فراوان مقطع ابتدایی را به پایان می‏رسانند. افرادی که ضریب هوشی آنها 70-50 است، دچار عقب ماندگی خفیف ذهنی هستند که در مدارس استثنائی تحصیل می‏کنند و اغلب نیازمند سرپرستی فرد دیگری می‏باشند. این افراد بسیار مورد سوء استفاده قرار می‏گیرند، تلقین پذیر هستند و نمی‏توانند مهارتهای لازم برای تأمین معاش را بیاموزند، همین مسائل موجب می‏شود که دسته ای از آنها به روسپیگری روی ‏بیاورند.
از دیگر اختلالات روانی که در زنان روسپی دیده می‏شود، شخصیت مرزی است. شخصیت مرزی، وضعیتی بین جنون و روان نژندی می‏باشد. علائم این اختلال، بی ثباتی در رفتار، هویت و عواطف است، به طوری که بیمار نمی‏داند چه کاری را می‏خواهد انجام دهد و چه نقشه ای برای آینده دارد. این بیماران سریع به کسی دل می‏بندند و سریع دل می‏کنند. احساس ملال دائمی دارند و احتمال زیاد دارد که رفتارهای ماجرا جویانه و ضد اجتماعی از جمله مصرف مواد مخدر و روابط نامشروع جنسی داشته باشند.
علت دیگر روسپیگری ابتلا به بیماری روانی اسکیزوفرنی است که منجر به قطع ارتبـاط بیمار با واقعیات پیرامونش می‏شود. از علائم عمده این وضعیت، هذیان و توهم می‏باشد. در بیماری اسکیزوفرنیای ساده، فرد انگیزه خود را برای پیشرفت از دست می‏دهد، در مهارتهای لازم برای ارتباط اجتماعی نقص پیدا می‏کند، رفتار و گفتار او به نظر دیگران غیر عادی می‏رسد، در نتیجه از سوی خانواده مورد کم توجهی قرار می‏گیرد و دچار مشکلات اقتصادی می‏شود. این افراد در صورت ازدواج، به علت نارسایی هایی که دارند، مورد کم توجهی همسرشان هستند و اغلب زندگی آنها به طلاق می‏انجامد…
دسته دیگر از روسپیان، مبتلا به اختلالات خلقی دو قطبی هستند که در دورة مانیک بیماری (یعنی دوره ای که فرد حالت سرخوشی و شادی بیش از حد دارد) همه چیز را سهل و ساده می‏بینند، به قواعد و مقررات اجتماعی اهمیت نمی‏دهند، رفتارهای لذت جویانه دارند و مرتب در حال فعالیت غیر سازنده و گاهی مخرب هستند. چندین نوع کار را با هم شروع می‏کنند، لکن به نتیجه نمی‏رسند. بسیاری از این بیماران در دوره شادی، رفتارهای نابهنجار جنسی (غیر مشروع و غیر قانونی) بروز می‏دهند؛ این افراد قابل درمان می‏باشند.
نوع خفیف این بیماری، اختلال دوره ای می‏باشد که در این نوع بیماری، حالت شادمانی و فعالیت بیمار از نوع قبلی کمتر است، به همین دلیل فرد از نظر دیگران، بیمار تلقی نمی‏شود. زنانی که این نوع بیماری را دارند، احتمال زیادی وجود دارد که به سمت روابط جنسی نابهنجار کشیده شوند.
اما مهمترین اختلال روانی که با روسپیگری به طور خاص و با بزهکاری به طور عام مرتبط است، اختلال شخصیت ضد اجتماعیAntisocial یا اجتماع رنجور sociopathic است. در این بیماری، فرد نمی‏تواند مقررات اجتماعی را بپذیرد. این اختلال نوعی ناتوانی در رعایت قواعد زندگی اجتماعی و عدم دلبستگی به مقررات زندگی فردی و خانوادگی است. این افراد دیگران را وسیله قرار می‏دهند و هیچ وقت رابطه با دیگران برای آنها هدف نیست. به دنبال لذت‏‏هایی هستند که سریعاً ارضاء شوند. رفتارهای جنسی زود هنگام، اعتیاد و مشروبخواری از نوجوانی در آنها دیده می‏شود. تعهدات خانوادگی خود را انجام نمی‏دهند و نمی‏توانند فرد مسئولیت پذیری باشند. آنان برای خود قواعد رفتاری خاصی دارند و رعایت کنندگان قواعد اجتماعی را استهزاء می‏کنند. هیچ برنامه‏ای برای آینده ندارند، هر چند می‏دانند که در صورت ارتکاب جرم، مجازات خواهند شد، اما شخصیت خود را فراتر از آن می‏دانند که در دام قانون گرفتار شوند. این افراد در صورت ارتکاب جرم آن را توجیه می‏کنند. به طور نمونه قاچاقچی مواد مخدر اظهار می‏دارد که «من به یک عده جوان معتاد و خمار مواد رسانده ام تا از خماری رنج نبرند» این توجیهات کودکانه است و ناشی از عدم رشد وجدان و اخلاق در فرد می‏باشد. جهت تشخیص شخصیت ضد اجتماعی شاخص هایی وجود دارد:
1- پیروی نکردن از هنجارهای اجتماعی و آنچه قانون منع کرده است، که به وسیلة ارتکاب مکرر اعمال منجر به بازداشت شخص می‏گردد.
2- تقلب و فریب، از جمله، دروغگویی مکرر و به کار بردن نام جعلی؛
3- رفتارهای ناگهانی و پیش بینی ناپذیر، بی برنامگی؛
4- تحریک پذیری و پرخاشگری که به صورت درگیری و ضرب و جرح تظاهر می‏یابد؛
5- بی ملاحظه بودن نسبت به امنیت خود و دیگران؛
6- بی مسئولیتی همیشگی، از جمله ناتوانی در حفظ کار ثابت یا انجام تعهدات مالی یا رسیدگی به همسر و فرزند؛
7- فقدان پشیمانی که به صورت بی تفاوتی یا دلیل تراشی نسبت به آزردن، بدرفتاری، سرقت یا قتل دیگری تظاهر می‏یابد.
چنانچه سه مورد از هفت مورد فوق برای مدت طولانی وجود داشته باشد، می‏توان اختلال شخصیت ضد اجتماعی را تشخیص داد. بسیار از زنان روسپی مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند.
* زمینه های روانشناختی در مردان متقاضی و زنان عرضه کننده چیست؟
 سلسله مراتب نیازهای طبیعی انسان در 6 طبقه تقسیم بندی می‏شود. طبقه نخست شامل نیازهای اولیه زیستی شامل نیاز به آب، غذا، هوا، استراحت است، طبقه دوم مشتمل بر نیازهای درجه دوم زیستی چون نیاز به کنجکاوی، بازی و غریزه جنسی است که این نیازها مرتبط با بقاء نوع انسان است، یعنی اگر این نیازها ارضاء نشوند،‌فرد زنده می‏ماند، اما نوع بشر تداوم نمی‏یابد. مرتبه سوم، نیاز به امنیت و دوری از خطر است. مرحلة چهارم، نیاز به عشق و پیوستگی است (یعنی کسی را دوست داشته باشد و او را دوست داشته باشند)، مرحله پنجم، نیاز به احترام و عزت نفس است. شخص با دستاوردهایی که کسب می‏کند مورد احترام دیگران قرار می‏گیرد و متقابلاً در او عزت نفس پدیدار می‏شود و مرحله ششم، نیاز به خودشکوفایی و عینیت بخشیدن به فطرت پاک انسانی است.
نیازهای اول تا چهارم ممکن است فرد مستعد را به برقراری روابط جنسی خارج از چارچوب معین سوق دهد، مثلاً نسبت به جنس مخالف و غریزه جنسی کنجکاو است. گاهی خانواده علیرغم تمایل فرد به ازدواج، به دلایل واهی مخالف ازدواج او با فرد مورد علاقه اش است.گاهی فرد به خاطر نیاز به امنیت و ترس از تنهایی، روابط نامطلوب با کسی برقرارمی‏کند تا از این طریق احساس امنیت کند. نیاز بعدی نیاز به عشق و وابستگی است که اگر این نیاز عاطفی در محیط خانواده ارضاء نشود، فرد به صورت منحرفانه به دنبال ارضای آن خارج از خانواده می‏رود که ممکن است منجر به روابط نامشروع جنسی شود. در افراد متقاضی، کنجکاوی و غریزه جنسی (مرتبه دوم نیازها) بیشتر مؤثر است.
گاهی اوقات نیازهای بیمارگونه روانشناختی ممکن است عامل روسپیگری باشد، مانند تمایل به تحقیر و مجازات خود (خودآزاری و مازوخیسم)، یا نیاز به دگر آزاری (سادیسم) که در برخی از زنان عرضه کننده و مردان متقاضی موجود است.
عامل دیگر وجود شرایط تحریک کنندة شدید در جامعه برای مردان است. به این معنا که در این وضعیت، چنانچه فرد احساس نیاز هم ننماید، این شرایط محرک و مشوق است. مانند شرایطی که فردی چند نوع غذای لذیذ صرف کرده است و احساس می‏کند که دیگر نمی‏تواند چیزی بخورد، اما میزبان دسر و بستنی و آبمیوه می‏آورد و او با وجود سیری باز هم آنها را میل می‏کند، اینجا نیاز کاذب ایجاد شده است. عدم رعایت حجاب، برهنه گرایی و آرایش های زننده از مشوق هایی است که می‏تواند مسبب نیازهای کاذب جنسی شود.
* پیشنهاد حضرتعالی در مورد پیشگیریهای روانشناختی در مسئله روسپیگری چیست؟
اصولاً پیشگیری بر دو نوع است: بنیادی و اختصاصی.
پیشگیری بنیادی عبارت از رفع بیکاری، فقر، محرومیت، نابرابری بین زنان و مردان و در مجموع، ساختن جامعة آرمانی اسلامی است … زیرا اینها از عوامل اجتماعی مؤثر در محو روسپیگری است.
پیشگیری خاص عبارت از برطرف کردن عوامل ایجاد اختلالات شخصیتی و روانی از طریق گسترش بهداشت روانی در خانواده، ارائه آگاهی در مورد ضرورتهای ازدواج، تشویق به داشتن فرزندان خواسته شده و کاهش بعد خانواده است.
ارتباط مستقیمی بین تعداد افراد خانواده و بزهکاری وجود دارد، رفتار ضد اجتماعی در خانواده های کم جمعیت کمتر می‏باشد، زیرا فرزندان، نیازهای مختلفی دارند که از آنجمله نیاز به محبت پدر و مادر است. به ویژه محبت مادر در 2 سال اول زندگی باید به شکلی پیوسته وجود داشته باشد و اگر کسی قرار است جانشین مادر شود، باید یک فرد ثابت باشد، به همین دلیل کودکان محروم از مادر، از نظر عاطفی مشکل دارند. اینها نمی‏توانند کسی را دوست داشته باشند، چون می‏ترسند که باز هم فرد محبوب خود را از دست بدهند. بعد از دو سال اول زندگی، وجود پدر هم به عنوان کسی که مقررات اجتماعی را به فرزند آموزش می‏دهد، ضرورت دارد. افرادی با شخصیت های ضد اجتماعی معمولاً در سنین حساس 6-3 سالگی از وجود پدر محروم بوده اند.
شخصیت ضد اجتماعی در بین مردان 3 برابر زنان است، زیرا تحمیل ها، فشارها و تحقیرها در زنان با افسردگی پاسخ داده می‏شود، ولی در مردان با طغیان و سرکشی و خشم همراه است.
پس از ایجاد اختلال شخصیت ضد اجتماعی، تغییر آن مشکل است. اما اختلال سلوک که پیش زمینه اختلال شخصیت ضد اجتماعی در کودکان و نوجوانان می‏باشد، قابل درمان است.50 درصد از افراد مبتلا به اختلال سلوک، در آینده شخصیت ضد اجتماعی پیدا می‏کنند و نزدیک به 10 درصد از کودکان و نوجوانان جامعه، مبتلا به اختلال سلوک هستند، این اختلال در پسران بیشتر دیده می‏شود.
مطابق تحقیقات انجام شده توسط اینجانب و همکاران در یکی از مناطق حاشیه ای تهران، 17درصد نوجوانان پسر، اختلال سلوک دارند، ولی هیچ تدبیری برای تشخیص و درمان آنها اتخاذ نشده است. بدین لحاظ ضروری است در وزارت آموزش و پرورش، معلمان علاقمند انتخاب شوند تا دانش آموزان را همانند فرزند خود بدانند و مشکل آنها را تشخیص دهند و برای درمان به روانپزشکان معرفی کنند.
نقش رسانه ها در خصوص اطلاع رسانی درباره وقوع انحرافات اجتماعی باید به گونه ای باشد که منجر به آموزش و تشویق به سوی جرم نشود. حقایق را بگویند و سپس تحلیل کنند که معلوم شود این جنایتکاران ضعیف‏ترین و بدبخت ترین مردم هستند و قابل الگو پذیری نیستند.
* نظر حضرتعالی در مورد مجازات زنان روسپی چیست؟
 همه حقوقدانان و متشرعان بر این عقیده هستند که اگر رفتار نابهنجار ناشی از بیماری باشد، قابل مجازات نیست، بنابراین در مواردی که روسپیگری ناشی از بیماری روانی باشد، بر حسب آیة کریمة قرآن «لیس علی المریض حرج» نباید آنها را مجازات کرد و باید به درمان و نگاهداری آنان اقدام نمود، ولی اگر فرد روسپی بیمار روانی نباشد، باید مجازاتهای اسلامی اجرا شود. شخصیت های ضد اجتماعی، در صورت ارتکاب جرم علی القاعده مجازات می‏شوند، اما مجازات آنها نباید موجب تشدید جرم شود، زیرا برخی از آنها از مجازات لذت می‏برند و افتخار می‏کنند که دیگران بدانند که چندین سال زندان بوده‏اند.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی از نظر قانونی، رافع مسئولیت کیفری نیست. البته این گونه افراد از تنبیه نمی‏ترسند. در مورد مجازات افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی (که اکثر روسپیان به چنین بیماری مبتلا هستند)، اظهار نظر مشکل است، زیرا نقض قوانین به عنوان علامت این نوع شخصیت، می‏تواند ناشی از علل زیست شناختی، روانی و اجتماعی باشد و برای تشخیص دقیق آن باید از علوم روانپزشکی و جرم شناسی کمک گرفت. در مسئله اعتیاد که اکثر زنان خیابانی به آن مبتلا هستند، فرد رفتار آگاهانه اما غیر مسئولانه دارد و به منظور کسب احساس خوشی ناشی از استعمال مواد مخدر این عمل را انجام می‏دهد. طرح موضوع بیمار بودن معتادان در 3-2 سال اخیر بر تعداد معتادان افزوده است. به نظر می‏رسد برای مصونیت جامعه و جلوگیری از تکرار جرم، شخصیت ضد اجتماعی را پس از تحمل کیفر هم باید تحت نظر گرفت.
در مطالعه ای که وجود بیماریهای روانی را در زنان خیابانی می‏سنجید، معلوم گردید که 50 درصد آنها دچار اختلالات روانی بارز هستند و نیازمند معالجه می‏باشند. در مجموع می‏توان اظهار داشت در شرایطی که این عمل ناشی از بیماری فرد است، مجازات بیمار از نظر شرعی و پزشکی و انسانی جایز نیست. برای نمونه بیمار مانیک که مرتکب این عمل می‏شود، قابل مجازات نیست. در قانون مجازات اسلامی‏ فرد مجنون از مجازات معاف می‏شود، البته اگر قاضی یا وکیل، نسبت به سلامت روانی مجرم مشکوک شود، مجرم را به پزشکی قانونی می‏فرستد.
در ارتکاب جرم برخی افراد میزان پاداش و تنبیه ناشی از چنین فعلی را می‏سنجند. اگر مقدار پاداش (درآمد) ناشی از این عمل، در قیاس با تنبیه آن بیشتر باشد یا آنکه فرد بسنجد که نهایت مجازاتش تا حدی است که در مجموع برای او سودآور است، ارتکاب جرم برایش عادی می‏شود، باید سعی شود آبروی افراد به عنوان سلاحی کارآمد بکار رود تا آنها را بدینوسیله از کار خلاف منع نمود، به طوری که افراد بدانند با ارتکاب جرم ممکن است آبرویشان برود و از موهبتهای اجتماعی محروم شوند. اما وقتی فرد در ملاء عام مجازات شود و همه آنچه برایش مهم بوده است، از دست بدهد، دیگر نگران از دست دادن آن نیست. البته مجازاتهایی را که شارع مقدس حکم کرده است که علنی انجام شود، مکلف به اجرا هستیم؛ زیرا مسلماً فلسفه‏ای در این موارد بوده است. اما درمورد سایر مجازاتها بهتر است که غیر علنی باشد تا فرد در جهت حفظ آبروی خود بکوشد و از بزهکاری دوباره بپرهیزد، زیرا اگر با اجرای علنی مجازات در همة موارد، مجرم به این نتیجه برسد که آبروی او به کلی از دست رفته است و دیگر چیزی ندارد تا از دست بدهد، در تکرار جرم جری خواهد شد. از سوی دیگر مجازاتهای علنی به جز آنچه صریحاً توسط شارع مقدس حکم شده است، حساسیت جامعه را نسبت به جرم و مجازات از بین می‏برد و این امور را عادی جلوه می‏دهد.
* آیا فاصله بین زمان ارتکاب جرم و لذت ناشی از آن با زمان مجازات و کیفر، تأثیری بر تکرار جرم دارد؟
 از نظر روانشناسی رفتار و یادگیری، هر چقدر فاصله بین ارتکاب جرم و مجازات کمتر باشد، تأثیر مجازات در منع رفتار بیشتر است و در صورتی که فاصله طولانی باشد، تأثیر مجازات کمتر است، چون فرد خودش را به خاطر آنچه اتفاق افتاده است، توجیه می‏کند و دیگر خود را مستحق مجازات نمی‏داند. همچنین زمانی که نرخ ارتکاب جرم در جامعه زیاد باشد و نرخ مجازات همان جرم، کم باشد، موجب تشدید نرخ جرائم می‏شود. روانشناسان معتقدند انسان نمی‏تواند تضاد روانی را تحمل کند، اگر کار خلافی انجام دهد و مجازات نشود، شروع به توجیه می‏کند و عوامل بیرونی را در ارتکاب جرم، بیشتر از نقش ارادة‌ خویش مؤثر می‏داند. به هر حال، عوامل بیرونی نظیر عدم محبت در محیط خانه از سوی پدر و مادر، ممانعت از تحصیل دختر، اجبار به ازدواج، عدم فرصتهای اشتغال برابر، فرودستی زنان نسبت به مردان در تمام دنیا و نگرش به زن فقط در جهت ارضای جنسی … نیز در ارتکاب جرم روسپیگری مؤثر است و باید تلاش نمود با اقدامات فرهنگی برای پیشگیری از وقوع چنین جرمی گام نهاد.

تبلیغات