اخلاق از منظر علامه جعفری و راسل
آرشیو
چکیده
اعتقاد و التزام به اصول اخلاقی جزء اولین التزامات بشری بوده که در ادوار مختلف زمانی تکامل یافته است و هر دینی به فراخور زمان نزولش به بعضی از این اصول اشاره نموده است. تا مرحله ای که خاتم انبیاء، محمد مصطفی(ص) هدف از بعثت خویش را کامل کردن اخلاق بیان مینمایند «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». اصول اخلاقی که از وحی و عقل نشأت گرفته از استحکام و استدلال بیشتری برخوردار میباشد به همین جهت آثار التزام به این اصول محسوستر و همگانیتر میباشد و یکی از ثمرات آن مصون ماندن اجتماع از آسیبهاست زیرا عدم تجاوز افراد به یکدیگر پایة تمامی قوانین است، درچنین اجتماعی جرم کاهش مییابد و فضائل اخلاقی به طور گسترده فزونی مییابد و افراد هم مقید به محکمه وجدان و درون بوده و هم مقید به کیفر بیرونی و اجتماع میباشند. اینها ثمره تقید به اوامر و نواهی اخلاقی برخاسته از وحی میباشد ولی در جوامع غیر دینی اصول اخلاقی وجود دارد که هیچ پایه و اساس علمی ندارد و از آن به نام اخلاق تابو نام برده میشود که دارای شرایطی غیر از شرایط مذکور میباشد. در مصاحبه آقای وایت با آقای راسل (فیلسوف انگلیسی)، به این نوع اخلاق اشاره شده است و علامه محمد تقی جعفری«ره» نیز این نوع اخلاق را به نقد کشیده اند. این نوشتار به بیان نظرات آقای راسل در رابطه با اخلاق و نقد علامه جعفری«ره» پرداخته است.متن
اعتقاد و التزام به اصول اخلاقی جزء اولین التزامات بشری بوده که در ادوار مختلف زمانی تکامل یافته است و هر دینی به فراخور زمان نزولش به بعضی از این اصول اشاره نموده است. تا مرحله ای که خاتم انبیاء، محمد مصطفی(ص) هدف از بعثت خویش را کامل کردن اخلاق بیان مینمایند «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». اصول اخلاقی که از وحی و عقل نشأت گرفته از استحکام و استدلال بیشتری برخوردار میباشد به همین جهت آثار التزام به این اصول محسوستر و همگانیتر میباشد و یکی از ثمرات آن مصون ماندن اجتماع از آسیبهاست زیرا عدم تجاوز افراد به یکدیگر پایة تمامی قوانین است، درچنین اجتماعی جرم کاهش مییابد و فضائل اخلاقی به طور گسترده فزونی مییابد و افراد هم مقید به محکمه وجدان و درون بوده و هم مقید به کیفر بیرونی و اجتماع میباشند. اینها ثمره تقید به اوامر و نواهی اخلاقی برخاسته از وحی میباشد ولی در جوامع غیر دینی اصول اخلاقی وجود دارد که هیچ پایه و اساس علمی ندارد و از آن به نام اخلاق تابو نام برده میشود که دارای شرایطی غیر از شرایط مذکور میباشد. در مصاحبه آقای وایت با آقای راسل (فیلسوف انگلیسی)، به این نوع اخلاق اشاره شده است و علامه محمد تقی جعفری«ره» نیز این نوع اخلاق را به نقد کشیده اند. این نوشتار به بیان نظرات آقای راسل در رابطه با اخلاق و نقد علامه جعفری«ره» پرداخته است.
اخلاق تابو
وایت: منظور از اخلاق تابو چیست؟
راسل: نوعی از قواعد مطلق اخلاقی، است بدون اینکه دلیلی برای آن اقامه شود. خصوصاً در محرمات که نباید آنها را انجام داد. البته گاهی برای بعضی از موارد دلایلی اقامه میشود.
نقد علامه جعفری«ره»: در هر دورانی اقوام و ملل مختلفی بوده اند که به آداب ورسومی که گاهی عاری از دلیل بوده است، اعتقاد داشتهاند. البته بین منهیات تابو و منهیات مذهبی فرق است. منهیات تابو به هیچ اصل و دلیلی متکی نیست، اما منهیات مذهبی اعم از معاملات، حقوق اجتماعی، عبادات و سیاسات واجد علل و مصالحی است، در غیر عبادات روشن و قابل فهم همگانی میباشد، مثلاً در باب معاملات، منهیاتی از این قبیل وجود دارد: هرگز طرف خود را در معامله مغبون مساز، جنس معیوب را بدون اعلام مفروش و یا رباخواری ممنوع است. در باب حقوق اجتماعی به منهیاتی از این قبیل اشاره میشود: مپسند بر دیگران آنچه را که که برای خود نمیپسندی؛ سودجویی شخصی و مسامحه در تعلیم و تربیت دیگران، ممنوع میباشد. اما در باب سیاست، با منهیاتی مواجه هستیم، از قبیل: زمامداران در رهبری اجتماع، منافع شخصی خود را بر اجتماع، مقدم ندارند، در اجرای قوانین تفاوتی میان طبقات جامعه نگذارند و در تشخیص وسایل ترقی اجتماع مسامحه نورزند.
وایت: مقررات اخلاق تابو چیست؟
راسل: این مسأله بستگی به درجة تمدن دارد. اخلاق تابو از خصوصیات روحی بدوی ناشی میشود، از اخلاق تابو میتوان به دو مصداق اشاره نمود: اول، اگر کسی از ظرف رئیسی غذا بخورد، این امر منجر به مرگ انسان میشود، دوم، قوم داهوم بر این باور بودند که پادشاه نمیبایست چشم خود را برای مدتی در جهت معینی بدوزد، زیرا اگر او چنین کاری انجام دهد، از ناحیه قلمرو حکومتش طوفان بر میخیزد، بدین جهت قانونی وجود داشت که پادشاه داهوم مجبور بود همیشه دیدگان خود را به اطراف بگرداند.
وایت: اینها انواعی از اخلاق تابو بودند، که در جوامع اولیه مشاهده میشد، اما دربارة اجتماعات کنونی نظر شما چیست؟
راسل: روش اخلاقی ما نیز تابو است. انواعی از «تابو» ها، حتی در امور خیلی با عظمت وجود دارد. یکی از مواردی که به طور مطلق گناه شمرده میشود و من هرگز مرتکب آن نشده ام این است که «چشم طمع به گاو (وسایل) همسایه ات ندوزی».
نقد علامه جعفری «ره»: البته موهومات و خرافات در گذشته و حال فراوان دیده میشود، اما جواب آقای راسل از چند جهت باید بررسی شود.
اولاً: باید معلوم شود منظور از کلمه «معصیت» در این مورد چیست؟ آیا به هر کاری که مخالف قوانین اخلاقی باشد، معصیت اطلاق میشود و یا کاری که مخالف قوانین مذهبی باشد؟ اسلام مجرد نیت انجام کار خلاف را معصیت نمیشمارد، بلکه در اسلام، مرتکب شدن کار خلاف به عنوان معصیت شمرده میشود. اگرچه از حیث روانی، نیت سوء، قسمتی از انحراف میباشد. یعنی کسی که چشم طمع به وسایل همسایه میدوزد یا حسدی میورزد و به آن حسد جنبه عملی نمیدهد، چنین شخصی اعتدال روحی ندارد ولی هنوز انسانی معصیتکار نیست، لذا از جنبه حقوقی و مذهبی چنین شخصی مسئول نمیباشد، زیرا اسلام قصاص قبل از جنایت را منتفی میداند.
ثانیاً: به جهت اینکه معلوم شود اخلاق تابو با اخلاق مذهبی، هم سنخ نیست بعضی از مصادیق اخلاق اسلام را متذکر میشویم.
- «انما الاعمال بالنیات» تمام کردار انسانی از جهت ارزش، تابع نیت و هدفی است که عمل به اتکاء آن انجام میشود.
- «لایکون المؤمن مؤمناً حتی یرضی لاخیه ما یرضی لنفسه» انسان مؤمن دارای ایمان واقعی نمیباشد، مگر اینکه بپسندد برای دیگران آنچه را که برخود میپسندد.
- «کفی بالتجارب تأدیبا و تقلب الایام عظة» برای انسان، کافی است که از تجربه ها متنبه شود و از تحولات روزگار پند بگیرد.
- «من غلب عقله هواه افتضح» کسی که هوی و هوسش بر عقلش پیروز شود، رسوا میگردد.
- «صدر العاقل صندوق سرّه و البشاشة حبابة المودة و الاحتمال قبر العیوب و من رضی عن نفسه کثر الساخط علیه» سینه انسان خردمند محل رازهای اوست، خوشرویی مثل ریسمانی است که دوستی را جلب میکند، احتمال دادن نسبت به دیگران، محل دفن عیوب انسان است و کسی که از خودراضی باشد ناراضی از او زیاد میشود.
- «خالصوا الناس مخالطة ان مِتّم معها بکوا علیکم و ان عشتم حنوا الیکم» با مردم آنچنان دوستی کنید که اگر بمیرید در فراق شما بگریند و اگر زنده باشید به شما رغبت کنند.
- « اعجز الناس من عجز عن اکتساب الأخوان و اعجز منه من ضیّع من ظفر بره منهم» ناتوان ترین مردم کسی است که از پیدا کردن دوست ناتوان باشد و ناتوان تر از او کسی است که دوستی را پیدا کند، بعد او را ضایع کرده و از دست بدهد.
- «فوت الحاجة اهون من طلبها الی غیر اهلها» برطرف نشدن احتیاج، بهتر از پیشنهاد آن به غیر اهل است.
جملات فوق و امثال آن از فضائل عالیه اخلاق اسلامی میباشد که بین موارد ذکر شده و اخلاق تابو هیچ سنخیتی وجود ندارد. زیرا برای موارد فوق دلایل منطقی وعلمی موجود است پس نمیتوان نتیجه گرفت که اخلاق مذهبی، همان اخلاق تابو است.
وایت: راجع به قوانینی که جنبه واقعی تری دارد چه میگویید، آیا نمونه هایی از اخلاق تابو را میتوانید در آنها نشان بدهید؟
راسل: البته مواردی از اخلاق تابو وجود دارد که کاملاً با اخلاق، سازش دارد. مثلاً: ترک کردن دزدی و قتل نفس؛ این دستورات با دلیل همراه هستند، اما نتایجی به بار میآورند که نباید داشته باشند، مثلاً: در مورد قتل نفس به نظر میرسد که این دستور حتی مانع کشتن کسی میشود که از زندگی قطع امید کرده و در رنج فراوانی به سر میبرد و در حالیکه من فکر نمیکنم یک فرد عاقل با آن موافقت داشته باشد.
نقد علامه جعفری «ره»: اولاً: شاید آقای راسل منشاء دو قانون فوق را تابو بداند، اما هر دو قانون در زمان حاضر از جنبة حقوقی، الزامی عمومی دارند. ثانیاً: قانون منع دزدی، در صورت ضرر رسیدن به فرد، واجب نیست، رعایت شود. مثلاً در مذهب اسلام، آمده اگر انسان مضطر باشد میتواند به اندازه رفع اضطرار خود، از مال دیگری بردارد و بعد ضمان آن را پرداخت نماید. اما قانون قتل نفس، در موقعی که یأس از زندگی وجود دارد، شامل اخلاق تابو نمیگردد، زیرا این حقیقت در نزد تمام اقوام و ملل انسانی مسلم است که با اهمیت ترین پدیدة جهان هستی، زندگی است. حال اگر از منظر خداشناسان به این مسئله نگاه کنیم، قتل نفس به کلی ممنوع است؛ زیرا به اعتقاد آنان خداوند، مالک زندگی و مرگ انسان است و تحمل شکنجه و ناراحتی برای جبران نقص های گذشته و تکامل بیشتر روح، یک امر منطقی میباشد. اما از نظر زندگی و شؤون طبیعی جوامع بشری میتوان دلایلی برای ممنوعیت این عمل ارائه نمود.
الف) تشخیص بیماریی که منجر به فوت انسان شود، فوق العاده دشوار است؛ زیرا مکرراً دیده و شنیده ایم که پزشکان معالج یک بیمار به طور قطع از زندگی فردی ناامید شده و معالجه را قطع نمودهاند و با این وجود، بیماری بهبود یافته است.
ب) پیشرفت های روزافزونی که در علم طب به وجود آمده، احتمال معالجه هرگونه بیماری غیر قابل علاج را میسر مینماید.
ج) اگر عده ای از انسانها به طور صددرصد زندگی آنها خاتمه یافته باشد. و تنها بهره آنها از زندگی شکنجه و آزار باشد، این سؤال پیش میآید که آیا این مسئله میتواند، مجوز قتل نفس این اشخاص گردد؟ قاعدتاً جواب منفی است، زیرا این تجویز باعث میشود که هر کسی به مجرد رو به رو شدن با ناملایمات سنگین اقدام به خودکشی نماید، در این حال دیگر مردم قبول نمیکنند که پزشک متخصص باید تجویز مرگ را بکند. بلکه خود راساً اقدام به این عمل میکنند، با این وجود، دیگر چه قدرتی میتواند مانع از خودکشیِ بیماری شود که با شکنجه روبرو است. این مطلب با نظر به اعتقاد آقای راسل در مورد طبیعت بشری و با توجه به اینکه وی بر این باور میباشد که در وجود آدمی زوایایی از جنون و عدم اعتدال وجود دارد، لذا چطور میتواند حق زندگی و مرگ را به دست چنین انسانی بدهد.
گناه و معصیت
وایت: آیا چیزی به عنوان گناه وجود دارد؟
راسل: نه. به نظر من تعریف گناه مشکل است. اگر منظور، صرفاً اعمالی باشد که مورد نفرت است، مسلماً چنین اعمالی وجود دارد. البته منظور من از اعمال «تنفر آور»، کاری را شامل میشود که زیان آن بیشتر از نفعش است، البته چنین اعمالی وجود دارد. فکر نمیکنم که گناه، یک تصور مفیدی باشد. به عقیده من گناه چیزی است که حقیقتاً باید کیفر داشته باشد، مثل قتلنفس. البته مجازاتی که برای قتل نفس اعمال میشود، فقط به جهت جلوگیری از قتل نفس نیست؛ بلکه مجرد قتل نفس سزاوار کیفر است.
نقد علامه جعفری «ره»: گناه تعریفی روشن و واضح دارد، حتی از تعریف اطاعت، هم میتوان به تعریف گناه دست یافت. در تعریف اطاعت چنین آمده: نسبت به مقررات حقوقی، مذهبی و اخلاقی انقیاد داشتن. بنابراین تعریف گناه هم روشن و مشخص میگردد. البته آقای راسل با اصل وجود معصیت مخالف نیست، زیرا ایشان اعمال تنفر آور و اعمالی که موجب کیفر میشود را معصیت میداند و نامگذاری این اعمال به معصیت، به جهت مخالفت انسان با قوانین و مقررات است در نهایت آقای راسل صرفاً در رابطه با صحت و بطلان مقررات میتواند اظهار نظر کند. البته ایشان در کتابهای دیگر خویش مثل «زناشویی و اخلاق» اشاره به گناه و احساس گناه کرده است: «این مجازات، نه تنها به منظور جلوگیری از قتل نفس اعمال میشود، بلکه برای این است که قتل نفس خود سزاوار کیفر است.»
در این حال اگر بگویم که خود قتل نفس سبب مجازات به مثل شود تا در افراد ایجاد مصونیت نماید؛ هیچ اشکال و مانعی ندارد. چنانکه در اسلام گوشزد شده است. «ولکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب».[1]
وایت: آیا ایدة گناه در بسیاری از موارد عذری برای ستمگری میباشد؟
راسل: تصور میکنم، غالباً این طور است. به نظر من، فقط مردم ستمگر هستند، که دوزخ را ساختهاند. انسانهایی که دارای احساسات بشری میباشند، اینگونه مجازات را نمیپسندند. کسی که بر خلاف اخلاق قومی خویش کاری انجام داده است، تا ابد، بدون کوچکترین امیدی نسبت به استخلاص و اصلاح، عذاب ببینند؛ به نظر، من مردم شرافتمند این عقیده را تاکنون نپذیرفته اند.
نقد علامه جعفری «ره»: چطور ایشان مجازات دنیوی را قبول دارد، اما مجازات اخروی را جزء اختراعات مردمان بی دادگر میداند. برای اثبات عدم مجازات بعد از مرگ، لازم است دلایل منطقی و عقلی نسبت به عدم جاودانگی روح ارائه دهد، اما تاکنون حتی یک دلیل عقلی و منطقی برای رد مجازات اخروی کسی ذکر نکرده است. بنابراین، آقای راسل نمیتواند از جنبه علمی، مجازات اخروی را بدون دلیل به طور یقین و صددرصد منکر شود. کسانی که عقیده به سرای آخرت دارند معتقدند، از آنجا که در جهان طبیعت، هیچ علتی بدون معلول و هیچ معلولی بدون علت نیست، لذا هیچیک از اطاعتها و معصیتها هم بی نتیجه نمیماند و تمامی حرکات و سکنات انسانی تحت محاسبه میباشد، بنابراین هر یک از اعمال نتایج مخصوص به خود را نشان خواهد داد. اما دوزخ، محل سقوط و عذاب افرادی است که هیچ گونه صلاحی در آنها باقی نمانده است، مانند کسی که با علم و بینایی مشرک بوده و روح خود را در مقابل آیات روشن خداوندی فاسد نموده است. یا کسی که در مقام شامخ ربوبی، قتل نفس محترمی را انجام داده است، چنین شخصی مانند عضو فاسد، قابل اصلاح نیست.
من از آقای راسل میپرسم: انسانی را مجسم کند که چند نفر را با شکنجه کشته و عده ای را به روز سیاه نشانده است و برای اینکار هیچ هدفی غیر از جنایت نداشته، آیا حکم حبس ابد و یا اعدام چنین شخصی که مورد اتفاق تمام ملل جهان میباشد. خلاف عقل و منطق است؟! ایشان در قسمت دیگری از سخنان خود میگویند: «در آنجا (آخرت) امیدی برای عفو نیست»، این جمله درست نمیباشد؛ زیرا هرگونه معصیتی موجب عذاب همیشگی نخواهد شد. در مذهب اسلام، بعضی از گناهان قابل عفو و بخشش بوده و نهایت اینکه در حقوق انسانی باید حقوق ضایع شده، جبران شود، عدم امکان عفو، فقط شامل این قسم میشود که خداوند متعال میفرماید: «ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک»[2] بنابراین مصادیق مجازات ابد، نسبت به سایر مجازات های اخروی کمتر خواهد بود یکی از آثار مجازات اخروی این است که عذاب های محدود، روح را به حالت صفا و نورانیت اولیه خود برمیگرداند. قانون علمی اقتضا میکند، هر معصیتی که باعث زیان شخصی یا اجتماعی اعم از مادی و معنوی است، جبران گردد. حال در دنیا با تحمل سختی، مریضی، توبه و کارهای دیگر و یا در آخرت، با انواع عذابها نسبت به نوع معصیت. البته این نوع عذابها با عدالت مطلقه خداوند متعال، کاملاً سازگاری دارد.
البته از منظری دیگر هم به عذاب الهی میتوان نگاه کرد و آن این است که، انسان ها به جهت حب نفس و ترس، از ارتکاب به جنایتها و تعدی هایی که منجر به مجازات شود، خودداری میکنند، البته همیشه حیلهگران و نیرومندانی پیدا میشوند که قدرت رهایی از مجازاتهای دنیوی را دارا میباشند، اما همین افراد توان رهیدن از مجازات اخروی را ندارند. لذا عذاب اخروی، بدون شک، یکی از بزرگترین موانع ارتکاب معاصی و جنایات، در دنیا میباشد.
وایت: آیا منظور شما این است که مفهوم گناه در حقیقت موقعیتی برای فرار از احساسات تجاوز کارانه است؟!
راسل: بلی، این مطلب اساس آن چیزی است که آن را اخلاق خشونت آمیز میتوان نامید. این نوع معصیت شما را قادر میسازد که بدون احساس ناراحتی تحمل زور کنید، بنابراین مفهوم معصیت چیز بدی است.
نقد علامه جعفری «ره»: بنا بر چه قانونی، معصیت برای گریز از احساسات و تمایلات زورگویانه است؟ مگر معصیت چه خصوصیتی دارد که پناهگاهی برای این امر باشد؟ ظاهراً مقصود یک عده اوامر و نواهی است که از ناحیه «اخلاق تابو» یا مذاهب مقرر میشود، لذا مخالفت با اینگونه اعمال را معصیت مینامند، زیرا دلیلی برای آن اوامر ونواهی نیست، پس از طرفی معصیت نامیدن و از طرف دیگر مخالفت با آنها، محلی برای گریز از احساسات و تمایلات زورگویانه خواهد بود. بنابراین جواب آقای راسل از چند جهت قابل تجدید نظر است، اولاً: ایشان گناه را همان کارهای زشت میداند؛ ثانیاً: با قطع نظر از «اخلاق تابو»، عقلاء و مذاهب حقه، بدون دلیل مخالفت با اوامر و نواهی را معصیت نشمرده اند، زیرا امر و نهی بدون علت در مذهب اسلام، وجود ندارد. البته باید توجه داشت که منظور از علل، فقط مادی نیست؛ بلکه شامل دلایل و عوامل روحی هم میشود. بنابراین منظور آقای راسل از جمله «این نوع معصیت موجب میشود که شما بدون احساس ناراحتی وجدانی، تحمل زور کنید»، شاید این باشد که چنین قانون گزارانی مردم را عاصی معرفی خواهند کرد که این ظلم و ستم میباشد. اما باید توجه داشت انبیاء و عقلاء که قانون گزاران حقیقی، میباشند، هرگز اوامر و نواهی را بدون علت جعل نکرده اند.
آزادی روابط جنسی
وایت: قسمت اعظمی از اخلاق تابو شامل روابط جنسی میشود، شما به مردمی که میخواهند در روابط جنسی روش عاقلانه ای در پیش گیرند، چه اندرزی میدهید؟
راسل: ما باید اخلاق جنسی را مانند سایر مسائل به دقت بررسی کنیم. زمانیکه عمل شما به هیچ فردی آسیب نمیرساند، دلیلی وجود ندارد که آن را محکوم نماییم، لذا نباید آن را صرفاً برای اینکه بعضی از «تابو» های قدیمی آن را غلط میشمارند، محکوم سازید، بلکه باید توجه داشته باشید که آیا آن عمل ضرر دارد یا نه، این همان اساس اخلاق جنسی و اخلاق های دیگر را تشکیل میدهد.
وایت: شما میگویید: باید هتک ناموس را ممنوع نمود، اما آیا زنای معمولی به شرط اینکه به کسی ضرر نرساند، ممنوع شناخته نشود؟
راسل: مطمئناً باید بگویم که هتک ناموس مانند سایر تجاوزات جسمی است، اما راجع به زنا باید شرایط را در نظر بگیرید تا معلوم شود که آیا در این شرایط دلیلی بر ضد آن وجود دارد؟ یا خیر. اما این که آن را تحت هر شرایطی ممنوع اعلام کنیم درست نمیباشد.
نقد علامه جعفری «ره»: در جواب راسل باید گفت: 1- رابطة جنسی میان مردان و زنان، یکی از مهمترین غرایز انسانی است، اگر این مسأله هم مانند سایر مسائل عادی بود، این همه اهمیت و توجهی که در تمام تاریخ از انسانها مشاهده میشود نامفهوم جلوه مینمود. 2- برتراند راسل در یکی از کتابهای خود، در رابطه با تحولاتی که در بارة رابطه مقدس زناشویی رخ داده، تحت تأثیر قرار گرفته و میگوید: «واضح است که بعضی از روابط جنسی بیشتر از صور دیگر، ارزش دارند، بسیاری از اشخاص موافقند که عشق ارزش زیادی دارد، زیرا روابط جنسی را وارد صحنه های روحی کرده و از حدود یک ارضای صرفاً جسمانی خارج میکند»[3] این گفتار حاکی از این مطلب است که رابطه جنسی هر اندازه از جنبة حیوانی خالص بالاتر رود و جنبه خردمندانه به خود گیرد، انسانی تر است؛ در نتیجه روشن میگردد که وسوسه و نگرانی عمومی در این قضیه یک امر طبیعی و منطقی باشد. وی در جای دیگر میگوید: «تجارت شهوت که عشق را به کنار زده است، قادر نیست، غریزة جنسی را فرو نشاند»[4] بکار بردن، تجارت شهوت، بسیار تعبیر زیبایی است. این تجارت بی مورد، مولود همان بی بند و باری است که امروزه در روابط جنسی مشاهده میشود، که متأسفانه روز به روز افزایش یافته و خطر مافوق تصوری را اعلان میکند. آقای راسل زنای معمولی را مادامی که به فرد دیگری آسیب نرساند، محکوم نمیکند؛ در صورتی که آزادی جنسی ولو آسیب شخصی هم نرساند بدون شک بزرگ ترین آسیبی را که تمامی بشریت از آن وحشت دارد، ایجاد خواهد نمود. اگر روابط جنسی آزاد باشد، مسلماً وضع خانواده ها متزلزل خواهد گشت ـ چنانکه آمار بعضی از کشورهای اروپایی نشان میدهد ـ و در نتیجه، فرزندان با مشکلاتی مواجه میشوند که برای رفع این مشکل، لازم است دولتها دخالت کنند. راسل در این باره میگوید: «منظورم این است که نهضت زنان باعث زوال خانوادة پدر شاهی شد که از ما قبل تاریخ نمایندة پیروزی مرد بر زن بوده است، جانشین شدن دولت به جای پدر که در مغرب زمین با آن مواجه هستیم پیشرفتی شمرده میشود، که بر اثر آن، بهداشت عمومی و تعلیمات به طور کلی بهبودی زیادی یافته است و امروز دیگر حوادثی نظیر «دیوید کاپرفیلد» میسر نیست. بلکه انتظار افزایش روزافزون سطح فکری و سلامت جسمی را میتوان داشت، زیرا تا حدود زیادی بدبختی های ناشی از ضعف خانواده پیش بینی و ترمیم میشود. معهذا در این جانشینی دولت، خطراتی هم است. اولیاء اطفال خود را دوست دارند و آن را به مثابه ابزاری در راه سیاست نمینگرند، اما از دولت این انتظار را نمیتوان داشت، کسانی مانند معلمین مدارس در مؤسسات عمومی با اطفال تماس دارند، اما نفوذشان کم است. قدرت در دست مدیرانی است که اطفالی را اداره میکنند، که هرگز نمیبینند و چون روح اداری دارند به جای اینکه طفل را چون انسان که خود هدف است بنگرند، میل دارند که آنان را چون عوامل یک نوع سازماندهی بشمارند. به علاوه مدیران، علاقمند به یکنواختی هستند که کار آمار و دسته بندی را آسان میکند و این یکنواختی اقتضاء میکند که اکثریت اطفال طبق نمونه ای بار بیایند، که برای اداره کردن آسانتر است. به این نحو اطفالی که به یک مؤسسه عمومی سپرده شده اند در جهت یکنواخت شدن سیر میکنند و آنان که نمیتوانند در این همرنگ شدن پا به پای دیگران بیایند، از مشقات دوستان و مدیران خود رنج میبرند. به عبارت دیگر، با قریحه ترین شاگردان بیش از دیگران ناراحت خواهند شد، همچنین اکثریتی که رنگ یکنواختی پذیرفتهاند، از خود بسیار راضی و مطمئن و آماده برای رنج دادن دیگران خواهند بود لذا سخن دیگران را اصلاً نخواهند شنید و افکار آنها را تحمل نخواهند کرد. به این نحو جهان به صورت ملل مسلح رقیب در خواهد آمد، زیرا جانشین شدن دولت به جای خانواده باعث افزایش احساسات میهن پرستی میگردد که به موجب آن با دستور دولت، برای از میان بردن افراد دیگر حاضر خواهند بود. بی شک این میهن پرستی اصطلاحی، بالاترین خطری است که از تمدن جدید به منصة ظهور رسیده و هر چه نائره آن را اشتعال بخشد، از حریق، طاعون و قحطی وحشتناکتر است. امروزه جوانان بین وظایف خود نسبت به خانواده و دولت گیر کرده اند و اگر از جانبی رها شوند و فقط در قبال دولت موظف باشند، محتملاً جهان، بیش از زمان حاضر دچار جنگ های خونین خواهد شد.
در روزنامه کلمبو در تأیید آزادی جنسی چنین آمده است: «بانوان جهان متحد شوید و در این اتحاد، بدون شک غیر از شوهران خود چیزی را از دست نخواهید داد.» از جمله اثرات سوء آزادی جنسی میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- همان دورانی که فعالیت قوای جنسی جوانان شروع میشود، سرآغاز فعالیت فکری آنان هم میباشد، لذا اگر جوانان در این زمان از حیث جنسی آزاد باشند باعث میشود که گرایش به مسائل علمی و فرهنگی نزد آنها کاهش یابد و تنها به مسائل سطحی توجه کنند که این امر غیر از دارا شدن گواهی رسمی، مطلوب دیگری نیز نخواهد داشت. البته این حقیقت، جنبة روانی محسوس هم دارد که غیر محدود بودن روح در مقابل روابط جنسی، با تمرکز قوای روحی برای درک مسائل علمی مخالفت شدید دارد. بنابراین یکی از نتایج آزادی جوانان، دور شدن از نتایج تعلیم و تربیت اخلاقی و اجتماعی خواهد بود. بعضی ها توهم میکنند که این مسأله واقعیت ندارد، زیرا با اینکه در اغلب کشورهای متمدن رابطة جنسی آزاد است، مع ذالک سطح دانش و فرهنگ نیز در اوج عظمت میباشد. این گروه باید به دو مطلب توجه کنند، اولاً پیشرفت مسائل علمی اکثراً توسط اشخاص معدودی انجام گرفته که تمایلات جنسی را محدود نموده اند، که این مسأله منجر به تمرکز قوای روانی در انسان میشود. ثانیاً اگر محصولات فرهنگی با تعداد افراد، بودجه ها و سازمانهایی که در این راه استخدام شده اند، مقایسه گردد، معلوم میشود که چقدر ضرر و زیان صورت گرفته است. زیرا میتوان تخمین زد که با صرف کار و هزینه فراوان، افراد معدودی نظیر آدام اسمیت، انیشتین، مندلیف، روسو و . . . به وجود آمده اند، در حالی که با صرف این هزینه ها باید هزاران فیلسوف، عالم و دانشمند در جهان بوجود میآمد. حتی به جهت آزادی های زیاد از حد، از همین افراد معدود هم استفاده کافی و لازم نمیشود.
2- رابطة جنسی آزاد، سبب میشود تمایل افراد به ازدواج و تشکیل خانواده کم گردد و این مسئله نه تنها، غریزه جنسی در انسانها را کم نمیکند بلکه غالب افراد برای اشباع غریزه جنسی به راههای غیر مشروع کشیده میشوند و هرگز به تشکیل خانواده که تا حدودی آنها را محدود میسازد، اقدام نخواهند نمود. البته آسیب آزادی جنسی در این مرحله خاتمه پیدا نخواهد کرد، بلکه این آزادی برای خانواده های تشکیل یافته نیز، عواقب خطرناکی خواهد داشت.
زیرا زنِ قانونی مردی که مورد تمایل دیگری واقعی شود و مانع رسمی هم از عمل جنسی نداشته باشد، خواه این عمل انجام شود و خواه در قلمرو روانی منحصر شود، موجب میشود، عشق و محبتی که ما بین زوج قانونی وجود دارد، به کینه توزی و بدبختی زن و مرد تبدیل گردد و حتی گاهی هم تا مرز جنایت پیش رود. پس تنها راه جلوگیری از این زیان بزرگ محدود ساختن روابط جنسی از راه قانون میباشد.
3- آزادی جنسی منجر میشود، که رابطه منطقی و طبیعی زن و مرد مشوش گردد، زیرا آزادی غیر منطقی زنان، باعث تحریک و تمرکز قوای روانی در غریزه جنسی نسبت به مردان میشود و ارزش شخصیت های هر دو صنف، که از ناحیه علم، اخلاق و سایر اصول عالیة انسانی منعقد شده، از بین میرود. اسلام برای برطرف شدن این مشکل «ازدواج» را مطرح مینماید، که به دو صورت میتواند انجام شود:
الف) ازدواج دائم، که تمام ملت ها به آن عمل نموده بر اساس آن خانواده تشکیل میشود.
ب) ازدواج موقت، که مدت آن بستگی به قرارداد زوجین دارد، این ازدواج به اندازه ای سهل و آسان است که هم از جهت عدد، مخارج و اختیاری بودن تعیین مدت در هر زمان و مکان قابل تحقق است. در این نوع ازدواج هر کسی با شرایط محدود، میتواند فشار جنسی را برطرف سازد و از خارج شدن فرد، از دایره انسانی جلوگیری کند.
ظاهراً آقای راسل با این نظر موافق است، که اگر بتوانیم چنین مشکلات و امثال آن را با قانون، حل و فصل نمائیم این کار را انجام دهیم، زیرا ایشان در یکی از کتابهای خود چنین مینویسد: «قاضی بن لیندزی در امریکا پیشنهادی به این مضمون داده، جوانان بهتر است مبادرت به ازدواج رفاقتی کنند که از سه جهت با ازدواج عادی متفاوت میباشد. الف) منظور از این ازدواج، تولید نسل نخواهد بود و کلیة اطلاعات راجع به جلوگیری از آن، در اختیار همسران جوان گذاشته خواهد شد؛ ب) مادامی که زن جوان فرزند نیاورد، طلاق با رضایت طرفین میسر خواهد بود؛ ج) در صورت طلاق، زن مستحق کمک خرجی خواهد بود. زیرا اگر چنین ترتیبی به وسیله قانون داده شود، جوانان استقبال کرده و از زیاده روی ها و اعمال خلاف رویة کنونی آنان جلوگیری خواهد شد. مثلاً دانشجویانی که زود تأهل اختیار کرده اند، بهتر تحصیل میکنند تا آنهایی که خود را تسلیم تحریکات و پریشانی عیاشی ها و باده خواری میکنند.»
راسل در دفاع از این نظریه مینویسد: «من هیچ تردیدی در مؤثر بودن پیشنهاد لیندزی ندارم و اگر قانون، آن را میپذیرفت، تأثیر زیادی در بهبود اخلاق داشت. اما پیشنهاد لیندزی با تنفر و وحشت تمام جراید آمریکا و کسانی که به سن کمال رسیدهاند، مواجه گردید. او (قاضی لیندزی) را ملامت کردند که تقدس کانون خانواده را در معرض تطاول قرار داده و ضمن موافقت با ازدواج ـ بدون نیت تولید نسل ـ عیاشی را مجاز کرده است و. . . ، من انتقادات زیادی علیه قاضی لیندزی شنیدم، به نظر میرسد دو دلیل سبب مخالفت معترضین شده است. اولاً: پیشنهاد قاضی لیندزی را مسیح تصویب نکرده است. ثانیاً: حتی (بزرگترین) علمای خداشناس آن را نپذیرفته اند. البته دلیل دوم ارجح است، زیرا دلیل اول صرفاً فرض بوده و حدوث آن ممکن نبوده است، البته هرگز کسی در برابرمن اظهار نکرده که پیشنهاد لیندزی مخل سعادت افراد بشر خواهد بود..»[5]
در کشور بزرگ ژاپن ازدواجی شبیه به ازدواج موقت، تثبیت شده است، نام این ازدواج را ازدواج آزمایشی (آشی ایرو) گذاشته اند. در توصیف این ازدواج چنین آمده است: «برای انجام مراسم نامزدی و حصول مراسم و شرایط این معنی و اینکه مسلم شود آیا زوجه دلپسند زوج است یا نه، یک ماه دختر قبل از ازدواج رسمی باید به خانة زوج به عنوان زوجیت برود . . . و در این مدت، زناشویی موقت بین طرفین برقرار خواهد بود، فرزند حاصل از این ازدواج تعلق به زوج خواهد داشت».[6]
اشکالات معترضین بر قانون لیندزی ـ همان طور که آقای راسل متذکر شده است ـ بزرگترین لطمه را به حیثیت کسانی وارد میسازد که از غیر منطقی بودن آزادی رابطة جنسی نگرانی دارند و راجع به ضرورت اخلاق و سعادت بشری صحبت میکنند و در عین حال نمیخواهند این معما به صورت خردمندانه ترین راه، حل و فصل شود.
قانون و مطبوعات
وایت: آیا شما فکر میکنید که باید قوانینی راجع به مطبوعات داشته باشیم؟
راسل: دربارة این مسأله من نظری افراطی دارم که گمان میکنم افراد معدودی با آن موافق باشند. به عقیدة من نباید هیچ قانونی در مورد تحریم مطبوعات نامناسب مقرر گردد، به این جهت که اگر قوانینی وجود داشته باشد، ممکن است متصدیان نادانی که مأمور رسیدگی به این قوانین هستند، آثار قابل ارزشی را به این علت محکوم کنند. دلیل دیگر این است که تحریم چیزی در این باره، تمایل مردم را به طور وسیع به اشاعة مطبوعات مستهجن اضافه میکند.
نقد علامه جعفری «ره»: اگر فرض شود که در دنیا امور زشت و پلید وجود دارد، پس باید به هر صورت در منزه ساختن افراد جامعه از زشتی تلاش شود. اگر غرضورزیهای قضاوت میتواند از جعل قوانین مطبوعاتی جلوگیری کند، چرا همین غرض ورزیها نتواند از جعل مجازات در مقابل جرمهای مسلم جلوگیری کند. اما «الانسان حریص علی ما منع» که آقای راسل هم به آن اشاره مینماید از جهتی درست است، زیرا انسان نسبت به آنچه که منع شود، حریص میشود. اما راه عاقلانه این است که با فهماندن ضرر زشتیها و پلیدیها، این علاقه و طمع را از آنها سلب نمود. مثلاً: در زمان حاضر عدهای کارهای جنایتکارانه انجام نمیدهند و گروهی دیگر این کارها را انجام میدهند، بنابراین آیا میتوان طبق اصل مزبور، به جهت ترس از اینکه مبادا آن گروهی که انجام نمیدهند، علاقمند به این کار شوند، قانون جنایی را لغو نمود. جواب مطمئناً منفی است. حتی افرادی که قائل به این اصل میباشند، به این سؤال جواب منفی میدهند، زیرا این کار خارج از عقل و منطق میباشد. از همین مقوله است تمامی مخالفتهایی که از نظر حقوقی نباید انجام شود.
وایت: شما فکر میکنید که اگر هر چیزی را که هر کس با وضع وقیحانه ای نوشت و منتشر نمود، تمایل مردم را به آن امور زشت، افزایش نخواهد داد؟
راسل: خیر، به عقیدة من آن را تقلیل خواهد داد، مثلاً در نظر بگیرید که اگر کارت پستالهای منافی اخلاق مجاز باشد، در سال اول یا دوم مورد استقبال قرار میگیرد و سپس مردم از آنها سیر شده و هیچ کس مجدداً به آنها نگاه نخواهد کرد.
نقد علامه جعفری «ره»: مطالب آقای راسل، با وضعیت کنونی جهان مغایر است، زیرا انتشار صور نامناسب سالهای طولانی است که رواج دارد، با این حال علاقة مردم نسبت به آنها روزافزون شده است، نباید فراموش کرد که در قرن گذشته، همین ایده و نگرش را نسبت به رواج فساد و فحشاء دادند، که اگر تا اندازه ای روابط میان دو صنف مرد و زن توسعه یابد، باعث سیری آنها از یکدیگر خواهد شد. اما عملاً دیدیم که برعکس انتظار همگان، روز به روز علاقه آنها به هم شدت پیدا کرد، تا جایی که بعضی از کشورهای اروپایی دیگر به هیچ وجه قدرت جلوگیری از افراط در روابط جنسی را ندارند.
مطالعه و ژرفنگری در افکار و دیدگاههای فرازمانی علامه محمد تقی جعفری«ره» که به عنوان یکی از فیلسوفان قرن بیستم شناخته شده است، میتواند راهگشای مسائل اجتماعی امروز و آینده جوامع باشد.
به امید بهرهگیری بیشتر از اندیشه ناب حقیقتجویان که همیشه در غربت بسر میبرند.
پی نوشتها:
[1] - بقره، 179.
[2] - نساء، 116.
[3] - زناشویی و اخلاق، برتراندراسل، ترجمه ح منتظم، ص7.
[4] - همان.
[5] - ر.ک: راسل، زناشویی و اخلاق، ص87 الی89..
6 - دکتر محسن شفاهی، متعه و آثار حقوقی و اجتماعی آن، ص251.