آسیب شناسی اجتماعی زنان
آرشیو
چکیده
به اعتقاد جامعهشناسان، ازدواج، پیوند دوجنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی است. لذا رابطة دو فرد از یک جنس، چه به طور موقت و چه دائم، ازدواج خوانده نمیشود. از سوی دیگر در تعریف ازدواج، روابط جسمانی بین دو انسان از دو جنس مخالف، به خودی خود کافی نبوده و مستلزم انعقاد قراردادی اجتماعی میباشد که روابط جسمانی را مشروعیت بخشد. به بیان دیگر تحقق ازدواج، منوط به تصویب اجتماعی است. به اعتقاد «کارلسون» ازدواج فرآیندی است از کنش متقابل دو فرد (زن و مرد) که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده و مراسمی را برای برگزاری زناشویی خود بپا داشته اند و عمل آنان مورد پذیرش قانون قرار گرفته است.متن
به اعتقاد جامعهشناسان، ازدواج، پیوند دوجنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی است. لذا رابطة دو فرد از یک جنس، چه به طور موقت و چه دائم، ازدواج خوانده نمیشود. از سوی دیگر در تعریف ازدواج، روابط جسمانی بین دو انسان از دو جنس مخالف، به خودی خود کافی نبوده و مستلزم انعقاد قراردادی اجتماعی میباشد که روابط جسمانی را مشروعیت بخشد. به بیان دیگر تحقق ازدواج، منوط به تصویب اجتماعی است. به اعتقاد «کارلسون» ازدواج فرآیندی است از کنش متقابل دو فرد (زن و مرد) که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده و مراسمی را برای برگزاری زناشویی خود بپا داشته اند و عمل آنان مورد پذیرش قانون قرار گرفته است.
لوی اشتراوس1نیز معتقد است که ازدواج برخوردی دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی است. گذشته از چهار خصلت مورد اشاره یعنی ارتباط جسمانی، تخالف جنسی، پایایی و قرارداد اجتماعی، ازدواج ارتباطی است که درمقایسه با سایر ارتباطات انسانی تامیّتی بینظیر دارد و شامل ابعاد زیستی، اعتقادی، عاطفی، روانی و اجتماعی است. به بیان دیگر همزیستی زوجین در درون خانواده ، آنان را در چنان گردونه ای از ارتباطات قرار میدهد که بیهیچ شبهه قابل مقایسه با سایر ارتباطات انسانی نیست.[2
از سوی دیگر ازدواج و قرارداد ناشی از آن، دارای نوعی تقدس میباشد. در دین مبین اسلام، احادیث و روایات بیشماری بر این امر سفارش کرده است، لیکن علیرغم تمام تأکیدات و ضرورتهای فردی و اجتماعی در خصوص انجام این امر، متأسفانه شاهد افزایش میانگین سن ازدواج در کشور میباشیم، هر چند این پدیده در سایر جوامع نیز وجود دارد. آمارها حاکی از آن است که متوسط سن ازدواج در بسیاری از جوامع غربی از جمله آمریکا در سال 1956 برای زنان 1/20 سال و برای مردان 5/22 سال میباشد. در حالی که در سال 1988 میانگین سن ازدواج با طی روندی صعودی به 1/23 سال برای زنان و 7/25 سال برای مردان رسیده است. این روند افزایشی در بسیاری از جوامع صنعتی به ویژه سوئد ـ دانمارک . . . نیز به چشم میخورد و پایداری خانواده را متأثر ساخته است. در ایران نیز میانگین سن ازدواج در نقاط شهری و روستایی، تحت تأثیر عوامل مختلف افزایش یافته است[3] و نرخ ازدواج نیز در کل کشور نسبت به سه ماهه اول سال قبل، حدود 82/3درصد کاهش نشان میدهد.[4]
نقاط روستایی نقاط شهری کل کشور سال
جنس
زن مرد زن مرد زن مرد
3/19 3/24 5/18 7/25 19 9/24 1335
9/17 4/24 19 6/25 4/18 25 1345
1/19 7/22 2/20 1/25 7/19 1/24 1355
6/19 6/22 20 2/24 8/19 6/23 1365
8/20 5/23 21 9/24 9/20 6/24 1370
3/22 5/24 5/22 2/26 4/22 6/25 1375
جدول (1) : میانگین سن در اولین ازدواج برحسب جنس در نقاط شهری و روستایی [5]
تبیین عوامل مؤثر در بحران ازدواج
با توجه به جدول (1) می توان دریافت اکنون جمعیت جوان کشور با افزایش میانگین سن ازدواج و کاهش نرخ ازدواج دست به گریبان است. در ادامه این نوشتار به اختصار برخی از عوامل مؤثر در ایجاد این وضعیت را بررسی می نمائیم. لازم به ذکر است عوامل مورد اشاره فقط جهت تقریب ذهنی در این دسته بندیها ارائه شده است.
1ـ عوامل جمعیت شناختی
1-1) ساختار جمعیتی
سن ازدواج، شاخصی است که از شرایط اجتماعی ـ اقتصادی جامعه تأثیر میپذیرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل شرایط خاص آن دوران، میانگین سن ازدواج تا حدودی کاهش یافت، لیکن مجدداً تحت تأثیر عوامل مختلفی در حال افزایش است. نکتة قابل تأمل آنکه میانگین سن ازدواج زنان در مقایسه با مردان افزایش بیشتری داشته و طی سالهای 1345 تا 1375 حدود 4 سال به میانگین سن ازدواج زنان افزوده شده است، در حالی که معمولاً متوسط سن ازدواج مردان بیشتر است.
در سال 1375 متوسط سن ازدواج مردان 26ـ24 سال و برای زنان 22 سال بوده است. نکته قابل توجه، اختلاف سن ازدواج بین زنان و مردان است . در سال 1345 به طور متوسط، اختلاف سن ازدواج مردان و زنان حدود 7 سال بوده است. در حالی که در سال 1375 متوسط سن ازدواج 6/25 سال برای مردان و 4/22 سال برای زنان است و اختلاف سن ازدواج به سه سال کاهش یافته است.[6]
در سال 1375 حدود 43درصد از جمعیت 10 ساله و بیشتر، هرگز ازدواج نکرده اند. این نسبت در مقایسه با سال 65 حدود 9/2 درصد افزایش دارد و علت اصلی آن، سیاست افزایش موالید بوده است. در سرشماری سال 1365 متولدین پس از انقلاب، به دلیل پایین بودن سن، وارد این محاسبه نشده اند، اما در سال 1375 با افزایش سن این افراد، نسبت مذکور افزایش می یابد، به طوری که نسبت زنان هرگز ازدواج نکرده به 5/39 درصد و نسبت مردان به 1/47 درصد میرسد.[7]
براساس آمار، نرخ سالانة رشد جمعیت در دهههای 65ـ55 در سطح بسیار بالا و در حدود 6/3 درصد بوده است که منجر به افزایش سریع جمعیت و تغییر ساختار جمعیتی کشور شده است. اکنون پسران و دختران متولد شده در سالهای 65-55 بتدریج وارد سن ازدواج میشوند. با تأمل در این آمار و با توجه به اینکه تعداد پسران در سن ازدواج، کمتر از تعداد دختران دارای این شرایط است و در عرف مردم ایران، پسر باید با گروه سنی پایینتر از خود ازدواج کند، در مییابیم که فرصتهای ازدواج بسیاری از دختران در این شرایط کاهش مییابد.
پسران
(هزار نفر) تعداد دختران (هزارنفر)
سن
جنس
540 595 25
560 600 24
660 660 23
715 700 22
780 755 21
850 815 20
850 820 19
895 865 18
960 925 17
955 920 16
950 920 15
جدول (2) : تعداد دختران و پسران در سال 1380 [8]
سال75 سال 65 گروه سنی جنس
21/72
11/27
67/7 35/57
32/18
37/6 24ـ20
29ـ25
34ـ30 پسران
44/81
30/39
75/14
41/6 12/64
57/25
36/9
54/4 19ـ15
24ـ20
24ـ25
34ـ30 دختران
جدول (3): درصد ازدواج دختران و پسران به جمعیت جوانان[9]
درصد هرگز ازدواج نکرده تعدادهرگز
ازدواج نکرده جنس سال
32
6/41 5127749
7011526 زن
مرد 65
5/39
1/47 8848648
10833730 زن
مرد 75
جدول(4): تعداد و درصد دختران و پسران هرگز ازدواج نکرده در سرشماری سالهای 75ـ1365[10]
2ـ1) تغییرات جمعیتی
الف ) جنگ تحمیلی
با وقوع جنگ تحمیلی تعداد زیادی از جوانان سلحشور، متعهد و غیور کشور در عنفوان جوانی به شهادت رسیدند. آمارها حاکی از آن است که بیشتر شهدا متولدین سالهای 1351ـ1348 بودهاند[11] که فقدان حضور آنها فرصتهای ازدواج بسیاری از دختران، را علی الخصوص در گروه سنی مشابه و پایین تر کاهش داده است.
ب) مهاجرت به شهرها
اختلاف سطح زندگی و نابرابری در فرصتهای شغلی ، سکونتی و رفاهی بین شهرها و روستاها از مهمترین علل مهاجرت است. «لی» معتقد است مهاجرت نوعی انتخاب و گزینش است که احتمال دارد فرد، به عوامل مثبت در مقصد و یا به گریز از عوامل منفی در مبدأ پاسخ دهد. وی از عوامل مثبت، ارتقاء سطوح مختلف اجتماعی و از جمله عوامل منفی، از دست دادن شغل، تنفر اجتماعی از محیط، ورشکستگی اقتصادی، نشانههای روحی و روانی، هتک حیثیت فردی و خانوادگی، خدشهدار شدن امنیت اجتماعی و قرار گرفتن در موقعیتهای خاص را نام میبرد.[12]
با مهاجرت افراد به شهرها، طرز تفکر آنها نسبت به زندگی تغییر میکند، به طوری که به سرعت خود را با محیطهای شهری تطبیق میدهند و تلقیات و رفتارها و نگرشهای شهرنشینی، از جمله تأخیر در ازدواج و ازدواج در سنین بالا را اقتباس می نمایند. از سوی دیگر با تغییر فرهنگی و تجددگرایی، انگیزه پسران مهاجر برای انتخاب همسری از میان دختران شهری افزایش مییابد.[13] امروزه بسیاری از پسران که به علت کار و تحصیل به شهرها مهاجرت کردهاند، در این شهرها ازدواج مینمایند. بدین ترتیب توازن تعداد دختران به پسران در روستاها از بین میرود و بسیاری از دختران در روستاها مجرد باقی می مانند. آمار نشان میدهد که در گذشته تعداد زنان روستایی ازدواج نکرده 21درصد بوده است که اکنون به 41درصد رسیده است.[14]
ج) مهاجرت به سایر کشورها
روند رو به تزاید مهاجرت اقشار و گروههایی از جوانان علی الخصوص فارغ التحصیلان پسر دانشگاهها، جهت ادامه تحصیل یا کسب شغل و حرفة مناسب با درآمد کافی، به سایر کشورها عدم تجانس تعداد پسران به دختران را افزایش میدهد.
2ـ عوامل اجتماعی
1-2) افزایش آسیبهای اجتماعی
بنا به گزارشات خبری بسیاری از جراید، در چند سال اخیر، نرخ آسیبهای اجتماعی شبه جرم (از جمله اعتیاد به انواع مواد مخدر، فرار از منزل، قاچاق مواد مخدر، . . .) و آمار جرائم (جرائم علیه اموال، علیه اشخاص و علیه اخلاق) و مسائل اجتماعی چون طلاق افزایش چشمگیری داشته است. این مسئله موجب گردیده که برخی از جوانان اعم از دختر و پسر جزء قربانیان چنین آسیبهایی بوده و بر اثر این آسیبها شور، اشتیاق و انگیزه ای برای ازدواج نداشته باشند و برخی دیگر با مشاهده این آسیبها و تجربیات تلخ و ناگوار اطرافیان، به دیدگاه بدبینانه ای نسبت به ازدواج دست یابند.
2-2) کاهش اعتماد اجتماعی
با گسترش آمار نابهنجاریهای اجتماعی و نیز افزایش نرخ مفاسد اخلاقی، از یک سو روابط جنسی (که جزء کارکردهای طبیعی خانواده میباشد) به خارج از حریم خانواده کشانده شده و از لحاظ اجتماعی به یک معامله تجاری تبدیل می شود و از سوی دیگر این وضعیت منجربه کاهش اعتماد اعضای جامعه (دختر و پسر) نسبت به یکدیگر می گردد. جامعه شناسان معتقدند برخی از مردم علیرغم آنکه نسبت به نابهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی در قلمرو تفریح، شادی و جوانی مدارا میکنند، اما از شیوع این موارد در روابط خانوادگی، احساس بیزاری و ناامنی مینمایند[15] از آنجا که مبنای زندگی بر پایه اعتماد متقابل طرفین به یکدیگر میباشد، با فروریختن دیوارهای اعتماد، افراد به سختی میتوانند شریک زندگی خود را انتخاب نمایند . مطابق تحقیقات بعمل آمده تنها 53درصد از پاسخگویان، بیشتر مردم را قابل اعتماد میدانند و افراد جوانتر به نسبت کمتری به مردم اعتماد داشته و افراد باسوادتر و ساکنان شهرها، اعتماد کمتری نسبت به مردم دارند.16]
3ـ2) تغییرات اجتماعی
تغییرات سریع اجتماعی و دگرگونی الگوهای فرهنگی و برخورد و تضاد میان هنجارها و نقشهای اجتماعی، موجب از هم پاشیدگی روابط متقابل اجتماعی و انسانی گردیده است. تغییرات اجتماعی درازمدت مانند صنعتی شدن ، تمدن گرایی یک جامعه و تحولات کوتاهمدت چون اثرات ناشی از جنگ، کسادی و بحران اقتصادی، تورم، بلایا و مصائب، همگی در تشکیل خانواده و تغییرات آن مؤثر است.[17]
تغییرات اجتماعی، منجر به تغییر نگرشها، نیازها و روابط انسانی میشود و دستیابی به ارزشهای نوین ، در برخی جنبه های زندگی اختلالاتی ایجاد میکند. تقاضای تأمین زندگی بهتر برای جوانان و کاهش حمایتهای خانواده از جوانان، نرخ ازدواج راکاهش داده است. صاحبنظران اعتقاد دارند توسعه یافتگی جوامع، سن ازدواج را افزایش میدهد.
3ـ عوامل فرهنگی
1-3) گسترش ارزشهای مادی
به اعتقاد جامعهشناسان رفتار افراد، تا حدود زیادی تابع نظر اکثریت است، چنانچه افراد احساس کنند که دیگران به موضوعی تمایل داشته و از آن ارزیابی مثبت دارند، ارزیابی خود را با ارزشهای آنها تطبیق میدهند و تحت همشکلی با فشار هنجاری، مجبور میشوند به خاطر دیگران رفتاری را انجام دهند که مورد رضایت جمع باشد تا از سوی جمع به عنوان افراد نابهنجار معرفی نگردند.[18]
با روند تغییر ارزشها به سمت ارزشهای مادی، ظاهرسازی به یک عنصر فرهنگی پایدار تبدیل گردیده و افراد به جنبه های خیرهکنندة زندگی مادی، تجملات و تجمع سرمایههای مادی گرایش یافتهاند به گونهای که ارزش افراد بر مبنای میزان دارایی و ارزشهای مادی سنجیده میشود. در واقع وقتی ثروت ملاک قضاوت و ارزشیابی است، افراد سعی در نمایاندن ظواهر فریبندة زندگی مادی خواهند داشت و تظاهر و تفاخر به مال و ثروت حتی درخصوصیترین رفتارهای زندگی افراد نفوذ مینماید.[19] به طوری که ملاکهای افراد برای انتخاب همسر حول محور مادیات متمرکز میشود، این شرایط موجب میگردد که بسیاری از دختران تحت فشار هنجاری برای داشتن جهیزیه کامل، سالهای جوانی خود را صرف اشتغال درآمدزا و کارهای طاقت فرسا نمایند.
2-3) تغییر در شیوهها و ملاکهای همسرگزینی
به گفته «رابرت وینچ» فرد از میان افراد مختلف ، معمولاً کسی را به همسری انتخاب میکند که از طریق او حداکثر رضایت را در رفع نیازهای خویش کسب نماید، لذا این نظریه بر ناهمسان همسری[20] تأکید دارد.[21]مطابق این نظریه در جامعهای که ثروت ارزش محسوب میشود و پسران اولین انتخاب کننده میباشند، دارایی دختر، جزء اصلیترین ملاکهای ازدواج بوده و شیوه همسرگزینی از نوع ناهمسان همسری و جهت تکمیل و رفع نیازهای مادی توسط داراییهای همسر (زن) می باشد.
3-3) نگرش ابزاری نسبت به ازدواج
زمانی که ازدواج صرفاً قراردادی مادی و تنها جهت کامجوییهای جنسی تلقی شود؛ خوشبخت کسی خواهد بود که فقط از منافع و لذائذ مادی و دنیوی ازدواج بهرهمند شود. بدین ترتیب فرد تنها، به نفعبری مادی ازدواج تکیه نموده و از محاسن معنوی آن غافل خواهد ماند. در حالی که ازدواج شایستهترین عشق ورزی و مناسبترین نردبان تعالی است. در نگرش ابزاری فرد ازدواج را راه تحرک صعودی در اجتماع فرض کرده و تحقق پایگاه اجتماعی برتر یا تثبیت درازمدت پایگاه اجتماعی خویش را به وسیله ازدواج با فردی از طبقه اقتصادی ـ اجتماعی بالا میجوید.[22]
4-3) آنومی در ملاکهای ازدواج
در شرایط فعلی یک حالت آنومی (بیهنجاری و نابسامانی) در ملاکهای ازدواج به چشم می خورد. به اعتقاد «ریمون آرون» نابسامانی زمانی ایجاد می شود که معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزه معینی از زندگی اجتماعی (در اینجا زندگی خانوادگی) وجود ندارد. وی همچنین مفهوم آنومی رادر معنای از هم پاشیدگی هنجارها نیز بکار میبرد.[23] در این شرایط جوان انتخابگر با چند مشکل عمده مواجه است:
الف) تعریف روشنی از ملاکها و معیارهای انتخاب همسر در دست ندارد.
ب) ملاکها و معیارهای ازدواج به دلیل پیچیده شدن شخصیت افراد، درجات مختلفی یافته و فرد در زمان انتخاب با طیفهای متعددی از شخصیت و ملاک ازدواج مواجه می باشد. برخلاف زمانهای قبل که ملاکهای ازدواج ساده بوده و تعریف روشنی داشتند.
ج) گاه معیارها و ملاکهای وی جهت انتخاب همسر، با یکدیگر همخوانی نداشته و حتی متضاد است.
د) فرد قادر به درجه بندی و رتبه بندی ملاکها و اهم فی الاهم کردن آنها نمی باشد و انتظار دارد یک فرد تمام ملاکهای مطرح در جامعه را دارا باشد.
هـ)به جهت تغییرات سریع اجتماعی و عدم ثبات شخصیتی اکثر جوانان، ملاکهای همسر ایدهآل در نظر آنها در زمانهای مختلف مدام در حال تغییر است.
5-3) نفوذ گرایشات تساوی خواهانه در میان دختران
گسترش اندیشه عدم تساوی حقوقی زن و مرد در جامعه ایران و ظلم مردان نسبت به زنان، منجر به ایجاد بحران هویت جنسی، عدم پذیرش نقشها، وظایف و تکالیف جنسی ـ از جمله ازدواج ـ در میان دختران میشود و رغبت و انگیزه آنان را برای آغاز زندگی جدید کاهش میدهد.
6-3) افراط در آزادیهای اجتماعی
کاهش پایبندیهای اخلاقی ناشی از آزادیهای بیحد و حصر جوانان و داشتن جایگزینهایی برای تشکیل خانواده، دوستیهای آزاد و روابط نامشروع رو به تزاید، انگیزه جوانان را به ازدواج کمرنگتر مینماید. لجام گسیختگی و وجود نابهنجاریهای اجتماعی، میتواند عامل تخریب سازمانهای اجتماعی از جمله سازمان کوچک خانواده گردد. زیرا مردم باید نسبت به تشکیل خانواده دلبستگی و اعتقاد داشته باشند و قوانین و ضوابط حاکم بر آن را بپذیرند و معتقد باشند که یکی از منافع ازدواج، حق ارضاء کامل نیازهای جنسی در چارچوب تعیین شدة خانواده میباشد. اگر روابط جنسی قبل از ازدواج محکوم و مذموم شمرده نشود، جذابیت ازدواج و انگیزه زناشویی کاهش یافته و دوام و بقاء خانواده و جامعه در معرض خطر قرار خواهد گرفت.[24]
7-3) عدم هدفمندی جوانان در زندگی
ازدواج، میثاق زن و مرد جهت زندگی مشترک و پذیرش مسؤولیتها و وظایف است که در صورت عدم هدفمندی، تعهد، دم غنیمتی بودن و فقدان آرمانهای مطلوب در زندگی، امکان تحقق چنین امری میسر نمیشود.
8-3) تحصیلات
با رواج فرهنگ مدرک گرایی ، اکثر جوانان جهت کسب اعتبارو منزلت اجتماعی (تحرک اجتماعی) و احراز شغل مناسب، آرزوی ورود به دانشگاه را در سر میپرورانند و با تلاش بسیار، بهترین سالهای جوانی خویش را یا پشت درهای بسته کنکور و یا در کسوت دانشجویی صرف مینمایند و از پذیرش مسئولیت زندگی و اقدام به ازدواج باز میمانند. از نظر بسیاری از دانشجویان ، ازدواج امکان ارتقای تحصیلی را کاهش داده و تحقق بسیاری از آرزوهای آنان را با مشکل مواجه میکند، لذا ازدواج را به زمانی بعد از فارغالتحصیلی وا میگذارند. در مجموع تحصیلات از طرق ذیل می تواند منجر به کاهش نرخ ازدواج گردد:
1ـ همزمان با ادامه تحصیل، امکان یافتن شغل مناسب وجود ندارد و دانشجو، جهت تأمین هزینة زندگی خویش نیز با مشکل مواجه است.
2ـ انجام همزمان ازدواج و اداره زندگی، اشتغال (جهت امرار معاش) و تحصیل بسیار دشوار است و فشار مضاعفی را بر فرد وارد میکند.
3ـ با افزایش سطح تحصیلات ، نگرش فرد نسبت به زندگی و انتخاب همسر تغییر کرده و ضمن افزایش سطح توقعات، از میزان نفوذ و حمایت خانواده در ازدواج فرد کاسته میشود.
4ـ برخی از دختران، معتقدند از طریق ازدواج و مخالفت همسر، فرزندآوری و انجام امور خانه، ادامه تحصیل آنان با دشواریهای بسیاری مواجه میشود.
5- عدم امکان ازدواج پسران در طول تحصیل، منجر به کاهش نرخ ازدواج دانشجویان دختر میگردد. زیرا ملاک انتخاب اغلب دانشجویان دختر با ورود به دانشگاه تغییر کرده و انتظار دارند که فرد مقابل آنها دارای تحصیلات عالی همسطح یا بالاتر از آنها باشد، ولی از آنجا که اولاً تعداد دانشجویان پسر نسبت به دانشجویان دختر رو به کاهش است[25]و ثانیاً اغلب پسران دانشجو نیز امکان ازدواج در زمان دانشجویی را ندارند، این وضعیت فرصتهای ازدواج دختران را کاهش میدهد.
6- برخی از مردان، از انتخاب همسری دارای تحصیلات عالی و شاغل می پرهیزند و معتقدند که اشتغال و تحصیل برخی از زنان، منجر به احساس برتری آنها نسبت به همسرشان میشود، این طرز تفکر می تواند منجر به کاهش فرصتهای ازدواج دختران دانشجو شود.
9-3) بازتعریف خانواده
امروزه در اکثر جوامع، خانواده به تدریج قداست و اهمیت خویش را از دست می دهد و تصویر آن در حال دگرگونی است، به طوری که در غرب، به نام دموکراسی هر نوع رابطه جنسی، عنوان ازدواج گرفته و هنجار جامعه شده است. انگیزههای تشکیل خانواده و انتظارات از یک ازدواج تغییر کرده است و با گنجاندن عبارت «هر نوع رابطه جنسی» در تعریف خانواده، افراد همجنسگرا، ارتباطات جنسی گروهی و امثال آن در زمرة خانواده قرار گرفته است. اخیراً در کشور آلمان قانون ازدواج همجنسان به مورد اجرا در آمده است. به موجب این قانون دو زن یا دو مرد می توانند با یکدیگر پیمان زناشویی ببندند و قوانین ارث، طلاق و نفقه مانند ازدواجهای عادی در مورد آنها جاری می شود.[26]هر چند این وضعیت بیشتر در کشورهای غربی اتفاق افتاده است ولیکن میتواند قداست خانواده را در اذهان جوانان ایرانی مخدوش نماید.
10-3) مدارای اجتماعی در مورد تجرد مردان
سن ازدواج در جوامع مختلف تحت تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی تعیین میشود، و به مرور زمان تغییر میکند.[27]
تا زمانی قبل،تأخیر در ازدواج و تجرد پسران و دختران تا سنین بالا، نوعی نابهنجاری اجتماعی تلقی میگردید. امروزه به دلیل وجود مشکلات و معضلات متعدد اقتصادی و اجتماعی و افزایش آمار مجردین، این امر از سوی جامعه موجه جلوه کرده و اعضای جامعه با یک مدارای اجتماعی، آن را به عنوان رفتار نابهنجار تعریف نمینمایند. این مدارا در شرایط کنونی در مورد پسران بیشتر اعمال میشود. در عرف جامعه ایرانی نیز، به واسطه چنین مدارایی، معمولاً پسران علیرغم افزایش سنشان، دختران جوانتر را به همسری انتخاب نموده و بدینوسیله توازن نسبت دختران به پسران را در گروههای سنی بر هم می زنند. آثار سوء این امر را با توجه به قدرت انتخابکنندگی پسران، بهتر میتوان دریافت.
4- عوامل اقتصادی
علاوه بر عوامل مورد اشاره، دگرگونی های سن ازدواج به طور حتم با مسائل اقتصادی که امکان ازدواج را تسهیل یا مشکل مینماید، ارتباط دارد. مشکلات اقتصادی چون تورم، گرانی، توزیع ناعادلانه درآمد، افزایش ضریب جینی( ضریب نابرابری)، افزایش تعداد افراد زیر خط فقر و افزایش تعداد افرادی که در فقر مطلق یا فقر نسبی (برخورداری از حداقل سطح زندگی) بسر می برند، می تواند موانع عمده ای در تشکیل خانواده بشمار آید.
1ـ4) بیکاری مردان
در جوامع کنونی، داشتن شغل جهت حفظ عزت نفس فرد حائز اهمیت است ، حتی در شرایط نامساعد کاری و وظایف کسل کننده نیز، کار میتواند در شکلگیری شخصیت فرد و تأمین سلسله مراتب نیازهای وی (نیازهای فیزیولوژیکی ـ نیازهای ایمنی، نیاز به تعلق اجتماعی ، نیاز به احترام و نیاز به خودیابی) مؤثر باشد. شخص بیکار بواسطه تخریب بنیانهای خوداتکایی و اعتماد به نفس، خویشتن را عنصری بیهویت میپندارد. پدیده بیکاری در دورههای دراز مدت به روحیه بیکاران و بنیانهای اخلاقی جامعه، آسیبهای جبرانناپذیری وارد میکند. متأسفانه نرخ بالای بیکاری از ویژگیهای اساسی ساختار اشتغال در ایران است. هم اکنون ناتوانی نهادهای اجتماعی و ساختار اقتصادی کشور در ایجاد فرصتهای شغلی مورد نیاز، بیکاری را به یک مشکل حاداجتماعی تبدیل کرده است، از جمله اثرات منفی بیکاری، عدم ارضای نیاز به احترام فرد میباشد، به طوری که که منزلت او را در نزد خانواده و جامعه کاهش میدهد.[28] مسلماً به علت بیکار بودن مردان و عدم تأمین آتیه شغلی و گاه عدم امنیت شغلی در مشاغل موقت، میزان پذیرش مسئولیت زندگی و ازدواج از سوی مردان به عنوان نخستین انتخابگران امر ازدواج، کاهش مییابد. لازم به ذکر است که به اعتقاد برخی کارشناسان یکی از دلائل عمده افزایش بیکاری مردان، ورود زنان فارغالتحصیل دانشگاهها به بازار کار میباشد.[29]
2ـ4) اشتغال زنان
چندی پس از انقلاب صنعتی، علیرغم ورود زنان به بازار کار، موقعیت شغلی آنان، قبل و بعد از ازدواج بسیار ضعیف بود و از نظر اقتصادی، وابستگی بسیار زیادی به خانواده و همسر داشتند. با گذشت مدت زمانی پس از انقلاب صنعتی و گسترش موقعیت کاری در جوامع اروپایی و نیز استقلال اقتصادی زنان، از میزان وابستگی آنها به نهاد خانواده کاسته شد و این امر آمار طلاق را در این جوامع افزایش داد.[30]
در بسیاری از کشورهای صنعتی و نیز کشورهای رو به توسعه، اشتغال زن در خارج از خانواده به طور همزمان به دو پدیده مهم منجر گردید، اولاً از اهمیت خانواده به عنوان مهمترین هسته پایدار اجتماع کاسته شد و پایه ازدواج و تشکیل خانواده لرزان گردید. ثانیاً با ناهمنوایی وظایف اقتصادی و خانوادگی زنان، رشد موالید کاهش یافت31]
در کشور ایران نیز، همگام با دسترسی بیشتر زنان به سازمانهای آموزشی (مدارس ـ دانشگاهها) گرایش زنان به اشتغال شدت یافت و دلائل اشتغال زنان، متعدد و متنوع گردید.[32] این امر هر چند در ظاهر مثبت ارزیابی میشود، لیکن با دقت در آمار زنان شاغل هرگز ازدواج نکرده (31درصد) می توان اذعان نمود که اشتغال زنان به اشکال ذیل می تواند منجر به تأخیر ازدواج دختران گردد:
الف) برخی از پسران نگرشهای خاصی درخصوص تأمین معاش، شرایط و مناسبات محیط شغلی زن و استقلال اقتصادی وی دارند، در نتیجه اغلب آنها از انتخاب همسر شاغل خودداری میکنند. بدین ترتیب فرصت ازدواج دستهای از دختران شاغل کاهش مییابد.
ب) برخی از مردان به دلیل وجود مشکلات اقتصادی (پایین بودن سطح درآمد، مشکل خرید یا اجاره مسکن) ترجیح میدهند همسر خود را از میان دختران شاغل انتخاب نمایند، تا با همراهی مالی وی، بتوانند مخارج زندگی را تأمین نمایند، لیکن اشتغال دختران مستلزم صرف سالهایی از جوانی جهت تحصیل و اشتغال میباشد و نهایتاً پس از طی چنین مراحلی، برخی از دختران شاغل به دلیل افزایش سن (با توجه به اینکه مردان ترجیح میدهند، علیرغم بالا بودن سن خود، همسری در سنین پایین انتخاب کنند) از فرصتهای ازدواج آنان کاسته می شود.
ج)برخی از دختران نیز بواسطه اشتغال و کسب استقلال اقتصادی، ازدواج را مانع پیشرفتهای اقتصادی ـ اجتماعی خود تلقی میکنند. بدین ترتیب کمتر نسبت به ازدواج رغبت نشان میدهند.
3-4) بحران مسکن
در جهان امروز تقاضای مسکن، دستخوش هرگونه تغییر جمعیتی، افزایش نرخ مهاجرت، تجزیه خانواده گسترده، پیدایش خانواده هستهای و تغییرات باروری میباشد. از آنجا که پیدایش خانواده هسته ای از پدیدههای جوامع صنعتی و رو به توسعه عصر حاضر است، لذا جوانان ترجیح میدهند که جهت تشکیل زندگی جدید، مستقل از والدین زندگی کنند. این امر با توجه به حجم عظیم جمعیت و نرخهای بالای تهیه مسکن قابل تأمل است.
امروزه بحران مسکن، بیشتر ناشی از سیاستها و برنامه های وزارت مسکن، بیکاری، پایین بودن قدرت خرید خانوادههای شهری و سطح درآمد آنها می باشد، به عبارت دیگر چنانچه توزیع درآمد جامعه نامتعادل بوده و در گروههای بالای درآمدی متمرکز باشد، بحران مسکن خصوصاً مبتلا به افرادی با درآمد پایین خواهد بود.[33]
اثرات تأخیر در ازدواج
الف ) سطح فردی
ـ مسئله ازدواج یکی از مسائلی است که از نظر بهداشت روانی حائز اهمیت است. افراد ازدواج نکرده، معمولاً از ثمرات یک زندگی رضایت بخش ، ایمن و سرگرم کننده برخوردار نبوده و همیشه بلاتکلیف و سرگردان زندگی میکنند و در صورت عدم پایبندیهای مذهبی، اکثراً با لذت طلبیها و کامجوییهای بدلی به دنبال تکیهگاههای غیرحقیقی میباشند تا از فشارهای روحی آسوده شوند.[34]
ـ از دیگر اثرات روحی ـ روانی تأخیر در ازدواج، کم حوصلگی و بیرغبتی فرد در انجام امور، احساس فقدان حمایتهای عاطفی ، احساس عدم درک از سوی دیگران، احساس خلاء نسبت به رابطه نزدیک و صمیمانه با یک فرد از جنس مخالف، کاهش اعتماد به نفس، احساس وابستگی و عدم استقلال فردی، احساس ناامیدی، افسردگی، انزوا و نهایتاً هجوم افکار مخرب در ذهن فرد میباشد.
ـ از آنجا که یکی از اهداف ازدواج تأمین عاطفی است، لذا عدم دستیابی به این هدف، موجب ناامیدی، ناکامی و احساس شکست برای فرد میشود.[35
ـ به طور کلی ازدواج به میزان قابل ملاحظهای زنان را در برابر ابتلاء به بیماریهای روانی حفاظت میکند. نتایج پژوهشهای کوکرین و همکارانش (1981) نشان میدهد که خطر ابتلا به بیماریهای روانی در مجردان بیشتر است.[36]
¬ـ از سوی دیگر شکست در ازدواج بهنگام و مناسب و نیز ناکامی در ارضای غرایز جنسی به طور مشروع، میتواند به پرخاشگری و عدم سازگاری فرد منتهی شود. دالرد در فرضیه ناکامی ـ پرخاشگری مطرح مینماید که عدم دستیابی به آرزوها میتواند فرد را پرخاشگر نماید.[37]
ـ راسل و ولز (1994) رابطه میان احساس شادکامی و خوشبختی را با ازدواج اثبات میکنند. به اعتقاد آنان ارتباطات شخصی نزدیک در احساس شادکامی مؤثر است و ازدواج در روابط شخصی، بیشترین اهمیت را دارد.[38] لذا با تأخیر در ازدواج یا تجرد دائمی، فرد از این احساس شادکامی محروم میگردد.
ـ کمبل معتقد است متغیرهای چون وضع ازدواج و سن بر رضایت از زندگی تأثیر دارد. افراد مجرد رضایت از زندگی کمتری دارند.[39]
- در یکی از نظریه های رفتاری بیان می شود که موقعیت های استرسزا فرد را مستعد بیماری (روان تنی) میکند. هولمز و راهه در مقیاس ارزیابی سازگاری مجدد اجتماعی از افراد خواستند تا مقدار استرسی را که رویدادهای مختلف در آنها ایجاد می کند، رتبه بندی نمایند. برخی از رویدادهای زندگی، ورودی مثبت و برخی خروجی های منفی هستند که به نظر میرسد این دسته، استرس بیشتری ایجاد میکنند (پی کل ـ 1974) مسئله ازدواج در رتبه هشتم این جدول قرار دارد.[40]
ب) سطح خانوادگی
تأخیر در ازدواج میتواند در سطح خانوادگی نیز معضلاتی در پی داشته باشد که در ذیل به برخی از این پیامدها اشاره مینمائیم:
1- کاهش حمایتهای مختلف خانواده (از نظر مالی، عاطفی، فکری، . . .) از وقوع ازدواج فرد به دلائل ذیل:
الف) گاه به دلیل تأخیر و بهنگام نبودن ازدواج فرد، هیچ گونه رغبت، اشتیاق و همکاریی بین اعضای خانواده در این امر وجود ندارد.
ب) گاه فرد مجرد با افزایش سن دچار وسواس در انتخاب می شود، این موضوع خانواده را با دشواریهایی در ازدواج وی مواجه مینماید.
ج) گاه فرد مجرد از سوی خانواده به عنوان فردی مزاحم و سربار معرفی می شود که توانایی تشکیل و اداره زندگی را ندارد.
2- احساس نگرانی والدین از آینده مبهم و سردرگم فرد مجرد (علی الخصوص دختر) و احساس ترس از آینده او، در صورت فوت والدین و عدم حمایت یا حتی آزار سایر اعضای خانواده نسبت به فرد مجرد.
3- سلب قدرت برنامه ریزی مالی(خرج یا پس انداز) در خانواده به جهت بلاتکلیفی در مورد ازدواج یا عدم ازدواج فرزندان.
4- عدم پذیرش افکار، نظرات و پیشنهادات فرد مجرد از سوی اعضای خانواده و فامیل، با توجیه ناپختگی وی در مسائل زندگی.
ج) سطح اجتماعی
از آنجا که جامعه متشکل از واحدهای کوچکی به نام «خانواده» می باشد، لذا تأخیر در ازدواج و در بدترین حالت، عدم ازدواج برخی از مجردین، بنیانهای خانواده را با خطر اضمحلال مواجه کرده و موجب اختلال در کارکردهای خانواده و کم بها شدن خانواده و ارزشهای آن میشود. محققان در مطالعة علل آسیبهای اجتماعی، به رابطه بین عدم ازدواج و تجرد با وقوع برخی از مفاسد و جرائم اخلاقی پی برده اند. به گفتة ویل دورانت «تأخیر در ازدواج شهرها را پر از مردان و زنانی کرده است که تنوع در تحریکات شهوانی را بر وظایف پدری، مادری و خانهداری ترجیح میدهند. در واقع منشاء تغییرات اخلاقی در اجتماعات کنونی، تأخیر در ازدواج است.»
از دیگر صدمات اجتماعی تأخیر در ازدواج کاهش تدریجی پویایی اجتماعی، کاهش سلامت جامعه و احساس سرخوردگی بسیاری از جوانان مجرد است که مخالف با فطرت خود عمل مینمایند.
پی نوشتها:
[1] - c. Levi - strauss
[2] - دکتر ساروخانی ، باقر، مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، انتشارات سروش، 1379، ص24.
[3] - دکتر شیخی، محمدتقی،جامعه شناسی زنان و خانواده، شرکت سهامی انتشار ، 1380 ، صص105ـ104
[4] - روزنامه رسالت، 21/6/80.
[5] - سالنامه آماری کشور، 1375 ، ص52.
[6] - شاخصهای اجتماعی ـ اقتصادی زنان در جمهوری اسلامی ایران، دفتر امور زنان نهاد ریاست جمهوری، 1376، ص231.
[7] - همان، ص229.
[8] - جعفری، افشین، قندی، حجت الله، مقایسه اختلال در وضعیت ازدواج، همشهری 12/4/80 .
[9] - روزنامه رسالت 27/5/79
[10]- شاخصهای اجتماعی ـ اقتصادی زنان در جمهوری اسلامی ایران، دفتر امور زنان نهاد ریاست جمهوری، 1376، ص228 و اطلاعات سالنامههای آماری سال 1375.
[11] - آمار مربوطه از گزارش خبری صدا و سیما دریافت شده است.
[12] زنجانی، حبیب الله، جمعیت و توسعه ، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی، 1371، ص201.
[13] - شیخی، محمدتقی، جامعهشناسی جمعیت، نشر آرام، 1368، صص107ـ 106.
[14] - روزنامه همشهری، 26/6/80 ،
[15]- ادیب، محمدحسین، جامعهشناسی ایران، نشر هشت بهشت (اصفهان)، 1374، ص112.
[16] - عبدی، عباس، گودرزی، محسن، تحولات فرهنگی پس از انقلاب، انتشارات سروش، 1378، ص133.
[17] - سیف، سوسن، تئوریهای رشد خانواده، انتشارات رشد، 1369، ص127.
[18]- رفیع پور، فرامرز.، توسعه و تضاد، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی،1375، ص211.
[19] - دکترفرجاد، محمدحسین، بررسی مسائل اجتماعی ایران، انتشارات اساطیر . 1377، ص165.
Hetrogamy -20
[21]- اعزازی، شهلا،جامعه شناسی خانواده، انتشارات روشنگران، 1369، ص101.
[22] - اورعی، غلامرضا، تمکین بانو و ریاست شوهر، انتشارات سفیر صبح، 1380، ص 131.
[23] - آرون، ریمون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، انتشارات انقلاب اسلامی، 1364، ص 365.
[24] - دکترفرجاد، محمدحسین، بررسی مسائل اجتماعی ایران، انتشارات اساطیر، 1377، صص134ـ133.
[25] - در کنکور سراسری سال 1380 حدود 62 درصد از پذیرفته شدگان را دختران و 38درصد از آنها را پسران تشکیل می دادند.
[26] - ماهنامه هنری ـ فرهنگی از دیگران، سال دوم، شماره 4، تیر 1380، ص37.
[27] - شیخی، محمدتقی، جامعهشناسی جمعیت، نشر آرام، 1368، ص133.
[28]- حاجیزاده، مسعود، جامعهشناسی کار، مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، 1377، ص14.
[29]- مصاحبه با معاون وزیر اقتصادی، روزنامه ایران 19/8/80 .
[30]ـ دکتر شیخی، محمدتقی، جامعهشناسی زنان و خانواده، شرکت سهامی انتشار، 1380، ص75.
[31] - زنجانی، حبیب الله، جمعیت وتوسعه، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی، 1371، صص21ـ20.
[32] ـ در سال جاری، نرخ فعالیت اقتصادی زنان به 5/11 درصد رسید که نسبت به سال قبل 2 درصد رشد داشته است. (26/7/80 روزنامه قدس).
[33] - شیخی، محمدتقی، جامعه شناسی جمعیت، نشر آرام، 1368، صص95ـ91
[34] ـ میلانی فر، بهروز، بهداشت روانی، نشر قومس، 1374 (چاپ چهارم) ، ص124.
[35] ـ همان، ص17.
[36] ـ زاهدیفر، شهین، اثرات حفاظتی ازدواج بر سلامت، روزنامه همشهری، 26/10/78.
[37] - دکتر ایمانی، محسن، مشکلات ناشی از ازدواج در سنین بالا ، مجله اصلاح و تربیت ، سال ششم، شماره64، ص9.
[38] - نجاریان، فرزانه، عوامل مؤثر در کارایی خانواده ، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره دانشگاه آزاد رودهن،1376، ص13.
[39] ـ عبدی، عباس، گودرزی، محسن، تحولات فرهنگی پس از انقلاب، نشر روشن، 1378، ص161.
[40 - دیوید، روزنهان، آسیب شناسی روانی، (مترجم یحیی سید محمدی)، نشر ساوالان، 1379،صص500ـ498.