« کلام مصلح، منشور اصلاحات فرهنگى » « قسمت دوم »
آرشیو
چکیده
متن
آنچه در شماره پیشین تحت این عنوان اشاره رفت تذکارى چند بر جایگاه و اهمیت فرهنگ در حرکتهاى مصلحانه و خیزشهاى عظیم اجتماعى چون نهضتهاى انبیاء، رهبران الهى و رهروان خاص آنان بود، که با بیان:
- تقدم رتبى اصلاحات فرهنگى مصلحان بشرى بر هر اقدام اصلاحى دیگر؛
- محوریت زعامت و پیشتازى مقام معظم رهبرى (دام ظله العالى) بر تثبیت فرهنگ ناب اسلام و مقابله همه جانبه با فرهنگهاى الحادى؛
- دقت و اهتمام جدى بر اصلاح فرهنگ عمومى جامعه و صیانت همه جانبه از ارزشهاى اخلاقى و انسانى امت.
به جایگاه مهم این موضوع در ولایت و رهبرى معظم له پرداخته شد که به طور خلاصه مىتوان به محورهاى مهم ذیل اشاره داشت:
1- آگاهى و بصیرت تام بر کلیه جریانات فرهنگى؛
2- دیده بانى دقیق؛ به موقع و رصد کمینگاههاى دشمن
3- شناسایى نقاط ضربهپذیر و لایههاى نازک دفاعى
4- راههاى بازسازى ساختار فرهنگى و رفع نواقص؛
5- ادامه راهکارهاى صحیح در برخورد با ترفندها و عوامل دشمن؛
6- تصحیح عملکردها و توبیخ خود باختگان و غافلین. لازم به ذکر است که بخش اول از این نوشتار که به مقوله اصلاحات فرهنگى و عمدةً نظارت فرهنگى مقام معظم رهبرى در جامعه بود و انتخاب عنوان منشور اصلاحات فرهنگى، قبل از بیانات خاص ایشان در خصوص اصلاحات و تعریف و تعیین ابعاد آن از سوى معظم له، نگاشته شده بود و فصلنامه پیشین در حال چاپ بود که آن حضرت مسئله اصلاحات را مطرح نمودند.
رهبرى نبوى او گرچه بر ابعاد گوناگونِ تربیتى، اقتصادى، سیاسى، نظامى، .... و همه امور مسلمین نظارت دارد، اما آنچه بر تارک زعامتش مىدرخشد، توصیهها، تأکیدات و فرامین ارزشمند آن حضرت درخصوص فرهنگ عمومى جامعه و حاکمیت ارزشهاى اسلامى بر زندگى فردى و اجتماعى است.
جمع هدایتهاى مدبرانه ایشان، خطوط کلى حرکت را به فراخور زمان، معرفى و نقصها، ضعفها و نارسائیهاى فرهنگى را شناسایى نموده و راه صحیح و سزاوار را تعیین مىکند. آنچه در مجموعه راهبریهاى فرهنگى آن خبیر فرزانه قابل تأمل مىباشد «منشور اصلاحات» است که از متن قرآن برآمده و بر صراط مستقیم ره مىپوید. این نوشتار نه چندان جامع، تبیینى است اجمالى از نظارت دقیق و بصیرت تام ایشان در امور فرهنگى و اعتقادى که جا به جا نیات پلید و مقاصد شوم دشمنان را شناسایى فرموده و کمینهاى جدید و مستور آنان را رصد نموده و مردم و مسئولین را از آن بیدارى و هشدار مىدهند سیاست دقیق این رهبرى، برخاسته از متن اسلام و منطبق با نگاه قرآن به جامعه است و برنامه ریزى همه سو نگر ایشان سعى بر انطباق رفتارها و حرکتها با دستورات دین و احکام الهى دارد، از این روست که جامعه را با دو عامل اولیه تربیت یعنى « ایجاد مقتضى» و « رفع مانع» هدایت مىنماید. با این نگاه، در ادامه یادآورى و بیان « سیاستها و برنامههاى فرهنگى » معظمله، که در شماره قبل آغاز گردید، فرمایشات ایشان را ملاحظه کرده و گزیدههایى از آن را طى عناوین « معرفى و احیاى ارزشها» ( ایجاد مقتضى) و « آفت شناسى فرهنگى» (رفع مانع)، در حد ظرفیت یک له تقدیم مىنماییم.
1- معرفى و احیاى ارزشها
ارزشها با تعریف روشن و محدوده مخصوص آن در اسلام، جان مایه طهارت جامعه، و معرفى و احیاى آنها شرط اول تربیت و هدایت امت اسلامى است.
راهبر خبیر امت، امام المسلمین، با دقیقترین تعریف و تعیین عوامل عمده تربیت دینى بر این مهم اصرار دارند. اقبال به معنویات، جلب رضاى حق تعالى، اتکال به خداوند در همه اعمال، دقت بر نیات الهى، رعایت تقوا، ترک گناهان و اصرار بر انجام واجبات و مستحبات، از سفارشات عمده مقام معظم رهبرى است که در سوق دادن جامعه به سمت اصلاحات فرهنگى و اجتماعى بر آن تأکید مىورزند. ایشان علاوه بر آنکه همه فرمایشاتشان دعوت به معنویات بوده و انگیزهى هدایت الهى دارد، صراحتا و به تناسب نیز به این موضوعات مىپردازند و به خصوص بر ترغیب جامعه به طهارت و تقویت روحیه تقوى سفارش فراوان دارند. عوامل تربیت چون: قرآن، عترت، نماز، دعا، استغفار و ...، الگوهاى هدایتگر چون: علماء، شهداء، ایثارگران، ادیبان، معلمین، هنرمندان و ...، روزهاى آگاهىبخش نظیر: عاشورا، غدیر، رمضان، مبعث و.... همچنین نهادهاى اصلاحگر چون: خانواده، مسجد، دانشگاه، مدرسه، حوزه .. همه و همه در اندیشه و کلام ایشان، با داشتن عالیترین مکانت، نعمتها و دست آویزهاى جاودانهاى هستند که خداوند ربالعالمین آنها را براى درمان دردهاى بشر، کمال انسان و معراج روح ملکوتى او قرار داده است تا وى را به شایستگى به نزد خویش باز گرداند.
الف - معنویات و توجه به حق
اولین سخن انقلاب، حاکمیت ارزشهاى معنوى
« این انقلاب، اولین سخنش این بود که دوران حاکمیت ارزشهاى معنوى آغاز شده است. کسانى که بتوانند این حرف را بفهمند و باور کنند، کم بودند؛ چون دنیا را امواج مادیگرى و قدرتهاى مبتنى بر مادیت، قبضه کرده بودند. امروز کسانى که این حقیقت را لمس مىکنند و مىفهمند بسیارند. امروز در همه جاى عالم ارزشهاى معنوى رو به احیاء شدن مجدد هستند و بسیارى از آنها احیاء شدهاند.[1]»
رضاى خدا، تمام زندگى ماست
« ما احساس مىکنیم بحمداللَّه از درون قوى هستیم. قوت ما، نه به خاطر تکیه به کسى یا به سیاستى یا به روشى از سیاستها و روشهاى معمول دنیاست؛ بلکه به خاطر این است که با خدا رابطه داریم و مىدانیم براى او کار مىکنیم و کمک او شامل حال ماست ما انگیزهاى جز رضاى خدا و پیاده کردن احکام الهى نداریم. این، هدف ما و تمام زندگى ماست. عمرمان را در این راه گذراندهایم و همه ملت ایران نیز، همین احساس را دارند. بنابراین، هم به کمک الهى اعتماد و اطمینان داریم و همه به آگاهى و ایمان و انگیزه قوى مردم، متکى هستیم. باید این دو نیروى قوى را حفظ کنید.
نگذارید در انگیزهها و ایمانتان، کوچکترین سستى و اختلال بوجود آید.»[2]
تقوى اولین ره توشه
« براى نزدیکى به خدا، اصل قضیه، ترک گناهان است. انجام مستحبات و نوافل و توسلات و دعا و بقیه امور، فرع است. اصل قضیه، این است که انسان از صدور گناه و خلاف از خود، مانع بشود. این، همان تقوا را مىطلبد. تقوا و پرهیزگارى، مهمترین - یا بگوییم اولىترین - مظهراست که وجود انسان باید داشته باشد. همین است که مانع از گناه انسان مىشود. گناه نمىگذارد که انسان، حتى خود را به لبه دریاى عظیم مغفرت الهى برساند و از آن استفاده کند. گناه نمىگذارد که ما حال دعا و توجه پیدا کنیم. گناه نمىگذارد که ما به فکر بازنگرى و بازسازى خودمان بیفتیم. کوشش بکنیم از گناه فاصله بگیریم. این، شرط اول قضیه است.» [3]
تعبد، فرمان عقل و جزو نقشه است
« این که یک عده با درک ناقص از مسائل روشنفکرى - که من قبول ندارم اینها روشنفکرى است - روى تعبد اسلامى تأمل بکنند که تعبد یعنى چه، پس عقل ما چه مىشود، ناشى از نفهمیدن حقیقت مسئله در زندگى و راه زندگى است. آنجایى که به دست شما نقشه مىدهند و مىگویند این طورى عمل کنید، باید اینگونه عمل کنید. آنجایى که در نقشه نوشته باید فکر کنید، واقعا باید فکر کنید و به مقتضاى فکرتان عمل نمایید؛ این هم جزو نقشه است. آنجایى که گفتند بى خود فکر نکنید، فکرتان به جایى نمىرسد، تعبد به شما مىگوید که جز این، راهى ندارید در همه امور زندگى باید فکر کرد و با هدایت عقل حرکت نمود؛ مگر در آنجایى که شارع مقدس به شما مىگوید این کار را بکن، باید کرد. میدان، میدان تعبد است و هیچ عامل دیگرى - در آنجا کارآیى ندارد.»[4]
اصل قضیه، ترک گناه است
« وقتى به ما گفتند شما جهاد و امر به معروف و اقامهى صلاة و ایتاى زکات کنید، صداقت در قول و عمل داشته باشید، از خلقیات رذیله اجتناب کنید، اخلاص و گذشت داشته باشید و از این قبیل احکام الهى که یک مؤمن کامل، آراستهى به آنهاست، معنایش این است که باید در مقابل این دستورات متعبد باشیم.»[5]
باید زمینه استفاده از رحمت و مغفرت و افاضات معنوى الهى را آماده کرد و آن، با ترک گناه است. لذا شما در دعاى کمیل مىبینید که امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرماید: اللّهم اغفرلى الذّنوب الّتى تحبس الدّعا یعنى خدایا! آن گناهانى که دعاى مرا خواهد کرد، آنها را بیامرز. گناهان، مانع از اجابت دعا مىشود. در همین شبها و سحرها، در دعاى شریف ابوحمزه مىخوانید: فَرّق بَینى و بَین ذَنبى المانع لى مِن لزوم طاعتک: خدایا! میان من و گناهانم فاصله بینداز؛ آن گناهى که مانع از انجام وظایفم مىشود و باعث گردد که نتوانم خود را به تو نزدیک کنم. اصل قضیه، مسئله ترک گناه است.» [6]
ب - عناصر هدایت
قرآن
« این دوران، دوران قرآن است؛ زیرا پس از تجربههاى ناموفق بشر در قرنهاى بیدارى و شکوفایى و جهش، یعنى پس از آنکه بشر نتوانسته است نظام زندگى انسانى و تسلابخشى متناسب با رشد طوفانى و شگفتآور علم براى خود پدید آورد، اکنون راهها به تدریج به طریقهى توحید و دین مىگراید و انسان که به پختگى نزدیک شده، آنچه را در درون غرور جاهلانهى آغاز شکوفایى علم به فراموشى سپرده، دوباره بازمىجوید و این در همان دورانى است که دین در نقطهیى از جهان به حاکمیت رسیده و با انقلابى استثنایى، زمام زندگى میلیونها انسان را به دست گرفته است.»
« پس، امروز فرصتى تاریخى و استثنایى است؛ براى این که قرآن در هدایت فکر و عمل انسانها، قدرت و چیرهگى خود را نشان مىدهد. اما این توقف است بر این که ما خود، به چشمهى جوشان معارف و هدایت قرآن دست یابیم، قرآن را بفهمیم، در آن تدبر کنیم، آن را محور بحث و فحص سازیم و در اعماق آن غور کنیم.»[7]
اهل بیتعلیهمالسلام
« مسألهى اهل بیت علیهمالسلام، یکى از مهمترین و بزرگترین مسایل اسلام و در ردیف مسایل درجهى اول این دین مقدس است. محبت اهل بیت، فریضهیى است که مسلمانان عالم از هر فرقه و وابسته به هر جریان و گروهى، آن را پذیرفتهاند و به آن مباهات مىکنند. ما که مفتخر به پیروى از فقه اهل بیت مکرم هستیم و دین را - اصولا و فروعاً - از آنها آموختهایم، نباید گمان کنیم که محبت اهل بیت، مخصوص ماست و نباید اشتباه کنیم و فکر کنیم که اهل بیت، فقط متعلق به ما هستند. اهل بیت متعلق به اسلامند؛ همچنان که جدشان نبى اکرم، متعلق به اسلام بود. اهل بیت متعلق به جهان و تاریخند؛ همچنان که جدشان نبى اکرم صلىاللَّهعلیهوآله، متعلق به بشریت و تاریخ بود[8] این چیز مهمى است که برافراشتن پرچم اهل بیتعلیهمالسلام در دنیاى اسلام، حقیقتا مىتواند دنیاى اسلام و مسلمین را از این دو نقطه نظر گرد هم مجتمع کند. امروز این فرصت عظیم در اختیار همهى مسلمین است؛ مخصوصا آنهاى که مکتب ایت را در عمل تحقق بخشیدهاند و ایمانا و عملا به آن متصل شدهاند.[9] وقتى به صف اولیا و عباداللَّه الصالحین نگاه مىکنید، قله هایى وجود دارد که نسبت آن قلهها به بقیهى انسانهاى بزرگ عالم معنا، یک نسبت غیرقابل تصور و فوق العاده عظیمى است. اختلاف، اختلاف فاحشى است. این قلهها، همان کسانى هستند که در تاریخها هم هر جا شما چشم بدوزید، از هر طرف آنها را مىبینید؛ مثل انبیاى اولوالعزم و بزرگانى از این دست و در این حد. اما در مجموعهى این عظمتها و در بین این برجستهترینها که ذکرشان براى ما فقط لقلقهى لسان است و امثال من، دل و روح و جانشان، بسیار کوچکتر و خو حقیرتر از آن است که بخواهند این معنویتها را درک کنند و همین طور از دور تصویرى در ذهنشان دارند و آن را بر زبان مىآورند - که باز این تصویر هم، از کلمات خودشان است چند نمونهى بسیار نادر وجود دارد که از حد توصیف و بیان بالاترند و یکى از اینها، فاطمهى زهرا علیها السلام است. فقط با پیامبرو با امیرالمؤمنین مىشود او را مقایسه کرد.»[10]
دعا و ذکر
« دعا، وسیله مؤمن و ملجأ مضطر و رابطهى انسان ضعیف و جاهل با منبع فیاض علم و قدرت است، و بشر بىرابطهى روحى با خدا و بدون عرض نیاز به غنى بالذات، در عرصهى زندگى، سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛ (قل ما یعبؤا بکم ربى لولا دعاؤکم)»[11]
« دعا کنید، نافله بخوانید، توجه پیدا کنید، متذکر باشید. در شبانه روز یک ساعت را براى خودتان قرار بدهید، خودتان و خداى خودتان. از کارها و اشتغالات گوناگون خودتان را بیرون بکشید، با خدا و اولیاء خدا، با ولى عصر (عجل اللَّه تعالى فرجه و اروحنا فداء) مأنوس بشوید. با قرآن مأنوس باشید، تدبر در قرآن بکنید.» [12]
امر به معروف و نهى از منکر
« امروز امر به معروف و نهى از منکر، هم مسئولیت شرعى و هم مسئولیت انقلابى و سیاسى شماست.»[13]
« مسئله امر به معروف، تکلیف همیشگى مسلمانهاست. جامعه اسلامى با امر به معروف و نهى از منکر زنده مىماند. قوام حکومت اسلامى به امر به معروف و نهى از منکر است. اگر این کار نشود آن وقت است که « یسلطن اللَّه علیکم شرارکم فدعوا خیارکم فلا یستجاب لهم». [14]
آفت شناسى فرهنگى
آفت شناسى و پیش بینى خطرات و صدمات احتمالى در هر امر، به خصوص مسائل ارزشى و آفت پذیر، امرى عقلایى و ضرورى است و در مواردى شرط اول سلامت و بقاى آن مىباشد. فرهنگ جامعه که بر آیند ارزشها، اندیشهها و خواستهاى یک ملت است به میزان وسعت و اعتبارش همواره در معرض آفاتى گوناگون بوده و به مرور زمان در اثر ضعفها و غفلتها، از اصل خویش فاصله خواهد گرفت. انقلاب عظیم اسلامى ایران، به رهبرى بزرگ فرزانه قرن امام خمینى(ره) که نقطه عطفى بر کلیه جریانات مهم اجتماعى بود، فارغ از ایجاد همه تأثیرات و تحولات در زمان خود، از گزند آفات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى مصون نمانده و به شرط حیات معنوى و هوشیارى وارثانش بر بستر تاریخ جارى خواهد ماند.
مقام معظم رهبرى که بزرگ وارث این پدیده مهم تاریخى مىباشند، از ابتدا، همپاى همه اقدامات، دستورات و توصیههاى سازنده در جهت حفظ و تثبیت این نظام ارزشى به آفات و آسیبهاى موجود و احتمالى آن نیز وقوف کامل داشته و بر پیشگیرى و دفعشان اهتمام تام ورزیدهاند. این حساسیت و دقت به روشنى در کلام و عمل ایشان مشهود است.
« این عطیه الهى، این تفضّل بزرگى که خداى متعال کرد - مثل همهى تفضّلات الهى - از طرف پروردگار یک سند تضمین شده در دست مردم ندارد، اگر این نعمت را خوب نگه داشتیم، خواهد ماند و روز به روز بهتر و بالندهتر خواهد شد و برکات آن بیشتر مىگردد. اگر خداى ناکرده آن را تضییع کردیم و این بار را حمل نکردیم، مثل همان کسانى خواهیم شد که خداوند متعال در قرآن، بارها و بارها اسم آنها را براى درس گرفتن ما آورده است؛ مَثَلَ الذین حُمِلّوا التوریة ثُمَّ لَمْ یَحْمِلوها» [15]
فهرست کردن آفتها و آسیبهاى فرهنگى معرفى شده از سوى مقام معظم رهبرى طى 11سال، کارى بس دشوار است و شاید به یک استقراء تام نزدیک نباشد، لکن نام بردن از برخى آنها، مفید فایده و تأمل در آن مشحون از بهره و برکت خواهد بود.
با این عنوان - آفت شناسى فرهنگى از دیدگاه مقام معظم رهبرى - مىتوان به موضوعات عمده و مهم زیر اشاره داشت.
1- غفلتها و سستیها (وادادگى فرهنگى)
2- تحجر و عدم بصیرت
3- یأس و تفرقه
4- شبیخون فرهنگى
5- دنیا گرایى و تبعیت از شهوات
1- غفلتها و سستیها
آنچه بیش از هر چیز همواره طمع دشمنان را بر هجمه و غارت فرهنگى ما برانگیخته و دشمنان بیدار بیشترین بهره را از آن بردهاند؛ غفلت و خواب آلودگى ما در برخى مقاطع تاریخى بوده است. « ما در دوران پهلوى و دوران قاجار، غارت زده و شبیخون زده شدیم، یعنى از غفلت ما و سردمداران و فرمانروایان این کشور استفاده شد، یک عده مردمى که بر اثر رنسانس دنیا به جوش آمده بودند و در جوش و خروش بودند، با یک فرهنگ تازه و یک نیروى جدید بر سر ما ریختند، ضمن اینکه اولین دشمن، یعنى خواب هم بر سرما تاخته بود. اینها از خواب بودن ما استفاده کردند، آمدند وارد شدند و بساط ما را بر هم ریختند، اصالتهاى ما را مخفى کردند و خیلى از چیزها را گل اندود کردند، مثل یک عده آدم ناشى که وقتى وارد یک ساختمان هنرى مىشوند و در و دیوارها را خراب مىکنند، عکسها را مشوه مىکنند، مجسمهها را مخدوش مىکنند، اینها هم چنین کارى انجام دادند و یک ترتیب جدیدى که نو بود، اما ترتیب آنها بود و ترتیب ما نبود، اینجا برقرار کردند.»[16]
« دو دسته از مردم، نفوذ دشمن را تسهیل مىکند: دستهى اول، مغرضها و کسانى که با اسلام و انقلاب و نظام جمهورى اسلامى و روحانیت و حاکمیت ارزشهاى اسلامى، مخالفند. البته اینها بسیار کم هستند ولى بى اثر نیستند. و دستهى دوم کسانى که غرض ندارند اما غافل و ناآگاه و بازى خوردهى دست مغرضها هستند. دستهى دوم را باید آگاه کرد و نسبت به دستهى اول، مسئولان بخشهاى مختلف کشور، تصمیمگیرى کنند.»[17]
« اگر مردم و قشرهاى مختلف و مسئولان در هر ردهیى، به دشمن نقطه ضعف نشان دهند؛ دشمن رحم نخواهد کرد. شما که به شهرهاى خود برمىگردید، شاهد شایعه پراکنى، اختلاف افکنى، نق زدن، کم کارى، بدکارى و کارشکنى خواهید بود، اینها هم منفذهایى است که دشمن از آن جا نفوذ مىکند.»[18]
2- تحجر و عدم بصیرت
« در ماجراى دفاع از دین، بصیرت بیش از چیزهاى دیگر براى انسان لازم است. بىبصیرتها بدون اینکه بدانند فریب مىخورند و در جبهه باطل قرار مىگیرند چنانکه در جبههى ابن زیاد کسانى بودندکه از فساق و فجار نبودند ولى از بىبصیرتها بودند» [19]نهضت حسینى در واقع با دو نگاه، نشان دهندهى ابعاد عظیم این نهضت است. یک نگاه حرکت ظاهرى حسین بن على است، که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوب گر - حکومت یزید- است. اما باطن این قضیه، حرکت بزرگترى ست که نگاه دوم، انسان را به آن مىرساند، و آن حرکت علیه جهل و زبونى انسان است. امام حسین (ع) ،گرچه با یزید مبارزه مىکند، اما مبارزهى گستردهى تاریخى امام حسین با یزید کوته عمر بىارزش نیست، بلکه با جهل و پستى و گمراهى و زبونى و ذلت انسان است.»[20]
« ما در طول تاریخ تشیع، به خاطر عدم آگاهى علما از حقایق جریانات دنیا، خیلى ضربه خوردیم؛ به خصوص در دویست سال اخیر که دنیا شکل جدیدى پیدا کرد و استعمار پدید آمد و سیاستها عوض شد و دولتهاى اروپایى وارد میدان سیاست جهانى شدند و با کشورهاى اسلامى تعرض کردند.» [21]
« هر گاه ما عالم دین و تقى با هوش و زرنگ و دقیقى مثل میزراى شیرازى و شیخ انصارى داشتیم؛ از شر دشمن محفوظ مىماندیم و برنده بودیم؛ ولى آن جا که قدرى غفلت و ناآگاهى در کار بوده است؛ ضرر مىکردیم.... دیگر نباید تسلیم ناآگاهی شویم، باید آگاهى و بصیرت را در خودمان تقویت کنیم.»[22]
3- یأس و تفرقه
« بزرگترین خطر این نیست که ما از رفتن باز بمانیم یا خسته شویم؛ بزرگترین خطر این است که چشم انداز ترسیم شده و هدفهاى تعریف شده را گم کنیم و نبینیم. نگذارید غبارها و ابرها، جلوى این هدفها و آرمانها را بگیرد.» [23]
« علت اینکه تبلیغات جهانى سعى مىکنند مشکلاتى را که در ایران نیست، به ایران نسبت بدهند؛ آن چه را که کوچک است، ده برابر و صد برابر بزرگتر کنند، این است که مىخواهند بگویند که اسلام و انقلاب این است و انقلاب و اسلام نمیتوانند یک کشور و ملت را اداره کنند و سعادتمند نمایند. عزت و بیدارى و شجاعت و تسلیم ناپذیرى ملت ایران، با نشاط شدن این نسل انقلابى، ابتکار و فعالیت و حرکت به سمت خود کفایى در ایران را ندیده مىگیرند.»[24]
« از مدتها پیش، دشمنان اسلام، علاج کار خود و منویات خبیثشان را در منطقه اسلامى در این دیدند که مسلمین را متفرق و شعبه شعبه کنند، مشترکاتشان را تضعیف و یا کمرنگ کنند و به چیزهایى که آنها را از هم جدا مىکند، تکیه نماید. بحمداللَّه انقلاب اسلامى و تشکیل جمهورى اسلامى نگذاشت یا بسیارى از خواستهها و اهداف آنها را خنثى کرد.» [25]
« امروز، پولهاى دستگاه استکبار و ایادى آنها، در دنیا و بیشتر از همه در دنیاى اسلام، براى ایجاد تفرقه بین مسلمین خرج مىشود تا اگر بتوانند - که نخواهند توانست - بین ایران اسلامى و مسلمانان عالم، اختلاف ایجاد کنند و فاصله بیندازند.» [26]
و این نه برنامه عمل دشمن، در پایگاههاى خارجى که فرمان حمله ایادى وامانده از خارج یا مأمورین داخلى آنان است، که طى 20سال، لحظهاى از عناد و برخورد با دستاوردهاى انقلاب باز نایستادهاند و هر زمان طبق دستور وارد عمل شوند. « مع الاسف در حال حاضر قلمها و زبانهایى در سطح کشور اسلامى، فعالیت دارند و با پول و دلارهاى حاصله از نفت که متعلق به مسلمانهاست، بر خلاف نظر اسلام، بین مسلمین تفرقه مىاندازند و جمع کثیرى از مسلمین را از دایره اسلام بیرون مىکنند. بزرگترین هنر بعضى ازمذاهب دست ساخته استعمار این است که به بهانههاى مختلف، انبوه جمعیت مسلمین عالم را از دایره اسلام واقعى، خارج کنند و عجیب آن است که همه این کارها به نام دین و توحید انجام مىدهند!»
« بحمداللَّه همه اینها بوسیله ایمان و هوشیارى و توجه شما به کید دشمن، خفه شدند و کارشان بى نتیجه ماند. اگر ملتى هوشیار باشد بسیار با ارزش است: « العالم و بزمانه لا تهجم علیه اللوابس خاصیت علم به زمان و آگاهى از توطئههاى دشمنان، این است.»
4- شبیخون فرهنگى
« تهاجم فرهنگى به این معنى است که یک مجموعهى سیاسى یا اقتصادى براى اجراى مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مىبرد. در این هجوم باورهاى تازهاى را به زور به قصد جایگزینى با فرهنگ و باورهاى ملى آن ملت وارد کشور مىکنند.» [27]
مقام معظم رهبرى که از ابتدا، نقطه قوت و حربه موفق دشمن را تشخیص داده و علیه آن به پدافند پرداخته بود، هر بار به تناسب، مردم، به خصوص قشر آسیبپذیر زنان و جوانان را به آفت دین زدایى و حمله علیه مقدسات و اخلاقیات هشدار مىدادند. گرچه به صراحت در شهریور ماه 1371عملیات خبیث دشمن علیه فرهنگ ما را شبیخون یا غارت فرهنگى نامیدند، لکن از سالها قبل این تاکتیک شیطان را افشا نموده و عناصر فرهنگى و عوامل مربوط را آگاه کرده بودند. « عقبه ما در مبارزه ملت ایران با قلدرى استکبار جهانى عبارت از فرهنگ ما بود. منطقه عقبه ما عبارت از اخلاق اسلامى، توکل به خدا، ایمان و علاقه به اسلام بود.»[28]
دشمن عقبه ما را نشانه رفت
« دشمن فهمید این ملت عقبهاى دارد و تا آن عقبه هست این ملت را با محاصره اقتصادى و نظامى و چیزهاى دیگر نمىشود به زانو در آورد. باید آن عقبه را بمباران کرد باید فرهنگ، اخلاق، ایمان، ایثار، اعتقاد به دین، اعتقاد به رهبرى، اعتقاد به قرآن و جهاد و شهادت او ، از بین برد، لذا شروع کردند. بعد از جنگ هم محیط مناسب بود. چرا که کوره گداخته جنگ، جوان را به خود مشغول و جذب مىکرد و گوش او به حرفهاى دشمن بدهکار نبود ولى وقتى این کوره خاموش شد محیط براى آنها آماده شد و لذا به طور وسیع شروع کردند. آنها ابزارهاى متعددىرا به کار گرفتند». [29]
« اما نظام جمهورى اسلامى که فلسفه وجودیش مبارزه علیه فساد بود و خداجویى و حاکمیت فرهنگ اسلامى سرلوحهى حرکتش و بر همین اساس نظام فاسد شاهنشاهى را بر چیده بود، در مقابل این مفاسد ایستاد و از اول اعلام کرد که به روابط بىبند و بار زن و مرد معتقد نیست؛ معتقد به وجود حجاب و روابط اسلامى میان زن و مرد است، و براى این مسأله هم پافشارى کرد. به نظر بعضیها، این یک مسألهى فرعى و جزیى است؛ در حالى که اشتباه مىکنند، این مسألهى بسیار مهمى است»[30] همهى ادیان عالم، نه فقط دین اسلام؛ منتها دین اسلام منظمتر و دقیقتر از سایر ادیان با عنان گسیختگى شهوات انسانها مخالفند. ادیان براى شهوات، ضابطه و قاعده و حدود و قیود دارند. پرورش روح انسان، بدون محدود کردن شهوات که امکانپذیر نیست. وقتی که شهوات انسان، عنان گسیخته باشد، همان حیوان و بهایم است و رشد انسانى امکان ندارد. لذا ادیان با شهوات و عنان گسیختگى آن مخالفند».[31]
و در تصحیح کج فهمىها، برخى خوش بینان و دل و دین باختگان غرب که همه جا در پى توجیه تصمیمات و ترفندهاى دشمن هستند و بلافاصله لفظ تهاجم را به تبادل فرهنگى ترجمه کردند تا رد پاى دشمن را رنگ کنند، فرمودند:« تهاجم فرهنگى، تبادل فرهنگى نیست. تهاجم فرهنگى با تبادل فرهنگى متفاوت است. تبادل فرهنگى لازم است و هیچ ملتى از اینکه معارفى را در تمام زمینهها از جمله فرهنگ و مسائلى که عنوان فرهنگ به آن اطلاق مىشود از ملتهاى دیگر بیاموزد، بىنیاز نیست.»[32]
« تهاجم فرهنگى به این معنى است که یک مجموعه سیاسى یا اقتصادى براى اجراى مقاصد خاص خود و اسیر کردن یک ملت به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مىبرند. آنها هم چیزهاى تازهاى را وارد این کشور و ملت مىکنند اما به و به قصد جایگزین کردن آنها با فرهنگ و باورهاى ملى آن ملت که نام این، تهاجم فرهنگى است.»
« در تبادل فرهنگى هدف بارور کردن و کامل کردن فرهنگ ملى است ولى در تهاجم فرهنگى، هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملى است. در تبادل فرهنگى ملت گیرندهى فرهنگ، چیزهاى مطبوع، دلنشین خوب و مورد علاقه را مىگیرد.»[33]
« در تهاجم فرهنگى دشمن نقطهاى از فرهنگ خود را به این ملت مىدهد و وارد این کشور مىکند که خود مىخواهد و معلوم است که دشمن چه چیز را مىخواهد!! اگر در بحث تبادل فرهنگى ملت فراگیرنده را به آدمى تشبیه کردیم که مىرود در کوچه و بازار تا غذا و دواى مناسبى را تهیه و آن را مصرف کند، در بحث تهاجم فرهنگى باید ملت مورد تهاجم را به بیمارى تشبیه کنیم که به زمین افتاده و نمىتواند حرکتى انجام دهد و دشمن او مىآید آمپولى را به او تزریق مىکند. معلوم است آمپولى را که دشمن به او تزریق مىکند چیست! این آمپول با آن دارو و درمانى که خود شما مىروید و انتخاب مىکنید و با میل هم آن را وارد بدنتان مىکنید، فرق دارد. تبادل فرهنگى از طرف ماست ولى تهاجم فرهنگى از طرف دشمن انجام مىشود تا فرهنگ خودى را ریشه کن کند. تبادل فرهنگى خوب است ولى تهاجم فرهنگى بد است. تبادل فرهنگى در هنگام قوت و توانایى یک ملت است ولى تهاجم فرهنگى در روزگار ضعف یک ملت است».[34]
ترویج فرهنگ غرب، هدف اولیه تهاجم فرهنگى
« در همین جا من عرض بکنم که یکى از مهمترین علل مخالفت شدید و خصمانه دولتهاى غربى با جمهورى اسلامى، همین مسأله است. آنها روى این مسأله بسیار حساساند. اگر جمهورى اسلامى، در همین یک مسأله مقدارى کوتاه مىآمد و اجازه مىداد که فرهنگ بىبند و بار غربى در زى روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقق پیدا بکند، بسیارى از مخالفتهایى که مجامع سیاستمدارى و غیر سیاسى غرب با جمهورى اسلامى دارند، کم مىشد یا بعضا از بین مىرفت.» [35]
و این کارزار، بسیجى همگانى را مىطلبید تا سیاستگذاران و برنامه ریزان براى مقابله و بدر کردن خصم از میدان برنامه ریزى کنند. مسئولین و مجریان امر ابزار و شرایط لازم را فراهم آوردند. علما و مروجین مذهب و اخلاق به آشنا سازى و تقویت و فربه سازى فرهنگى مردم به خصوص جوانان که در تیررس بیشترین ضربهها هستند بپردازند. « عناصر فرهنگى جامعه هر که هستند، هر چه هستند، چه وابستگان به دانشگاهها، چه وابستگان به حوزههاى علمیه و چه دیگران، باید بدانند که امروز دشمن بیشترین همت خود را روى تهاجم فرهنگى گذاشته است».[36]
« آنچه ما آن را تهاجم فرهنگى دشمن مىنامیم و پیوسته مردم هوشیار خود و بیش از همه جوانان را به مجاهدت در برابر آن فرا مىخوانیم، همانا کوشش همه جانبهى دشمنان ما با استفاده از همه ابزارهاى تبلیغى و خبرى و سیاسى و امنیتى برای برانگیختن همین دشمن درونى است»[37]
« آنچه که جامعهى ما را فاسد مىکند، غرق شدن در شهوات و از دست دادن روح تقوا و فداکارى است. دشمن از راه اشاعهى فرهنگ غلط، فساد و فحشاء سعى مىکند جوانهاى ما را از دست ما بگیرد. کارى که از لحاظ فى دشمن مىکند نه تنها یک تهاجم فرهنگى بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگى، یک غارت فرهنگى و یک قتل عام فرهنگى است». [38] هم آهنگى و هم سازى فریفتگان و دلدادگان فرهنگ غرب در داخل نیز چراغ راهنما و بزم افروز بساط دشمن بود و نقشى کمتر از غرب نشینان دین ستیز نداشت و در این میان تنها آگاهى و حساسیت مردم، رسواگر توطئه و نقشههاى آنان بود و رهبر عزیز دایم بر این امر هشدار مىدادند: « الان یک کارزار فکرى و فرهنگى و سیاسى در جریان است. هر کس بتواند بر این صحنهى کارزار و نبرد تسلط پیدا کند، خبرها را بفهمد، احاطهى ذهنى داشته باشد و یک نگاه به صحنه بیندازد، برایش مسلم خواهد شد که الان دشمن از طرق فرهنگى، بیشترین فشار خود را مىآورد.کم هم نیستند قلم به مزدها و فرهنگىهاى دین و دل و وجدان باخته و نشسته پاى فساد استکبار - چه غالبا و اکثرا در خارج کشور و چه تک و توکى در داخل کشور- که براى مقاصد استکبارى قلم هم بردارند، شعر هم بگویند، کار هم بکنند و دارند مىکنند»[39]
راه مقابله
و براى مقابله کارساز و مؤثر، راههاى اصلاحى صحیح را گام به گام به عوامل مربوط دستور مىدادند و نسبت به اقدامات بى ثمر و مخرب آگاه مىنمودند « نبرد فرهنگى را با مقابله به مثل مىشود پاسخ داد. کار فرهنگى و هجوم فرهنگى را با تفنگ نمىشود جواب داد. تفنگ او قلم است. مسئولان فرهنگ و کارگزاران امور فرهنگى سرباز این قضیه شمائید و بدانید که چگونه دفاع خواهید کرد و چه کارى انجام خواهید داد. مثل جنگ نظامى، چشمها را باید باز کرد و صحنه را شناخت. در جنگ نظامى هم، هر طرفى که بدون شناسایى و دیده بانى و بدون دانستن وضعیت دشمن، چشمش را ببندد، سرش را پایین بیندازد و جلو برود، شکست خواهد خورد».[40]
« یکى از کارهاى مهمى که انقلاب کرد، این بود که یک عده عنصر فرهنگى و ادیب و هنرمند، و داراى اقتدارات فرهنگى تربیت کرد. ما از این افراد داریم. الان بحمداللَّه »[41]
5- دنیا گرایى و تبعیت از شهوات
معرفى دنیا و آگاه نمودن مردم نسبت به ماهیت پلید و هولناک آن و بیم دادن و هوشیار نمودن حقپرستان و حقیقتجویان، سرلوحه مکتب انبیاء و هادیان بشر است. آنچه بیش از هر عاملى سبب پشت کردن مردم به فرامین الهى و قهر با انبیاء بوده، دنیا گرایى و گرایش به مادیات تبعیت از شهوات است.
« همه کار اسلام این بود که این معیارها را عوض کند. همه کار انقلاب ما هم همین بود که در مقابل معیارهاى باطل و غلط مادى جهانى بایستد و آنها را عوض کند. دنیاى امروز، دنیاى دروغ، زور، شهوترانى و دنیاى ترجیح ارزشهاى مادى بر ارزشهاى معنوى است. دنیا این است. مخصوص امروز هم نیست، قرنهاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. قدرتمندها تلاش کردند معنویت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، پول پرستها و سرمایه دارها یک نظام و بساط مادى در دنیا چیدند.» [42]
و همواره این، رمز انزوا و غربت اولیاى الهى و پاکان در هر زمان بوده است. چشم مادى و دل هوسران هرگز پاکیها و حقایق را نمىبیند و جز به چند صباح خوشى ملامت بار دنیا نمىاندیشد و همه ارزشها را قربانى متاع پوچ این جهانىمىکند. « ما باید بفهمیم چه بلایى بر سر آن جامعه آمده که سر حسین بن على (ع) آقا زادهى اول دنیاى اسلام و پسر خلیفهى مسلمین، على بن ابیطالب (ع)، در همان شهرى که پدر او بر مسند خلافت نشسته است گردانده شد و آب از آب هم تکان نخورد، باید ببینیم چگونه از همان شهر افرادی به کربلا آمدند و او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم امیرالمؤمنین (ع) را به اسارت گرفتند؟! حرف در این زمینه زیاد است. من در پاسخ به این سؤال، یک آیه از قرآن را مطرح مىکنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن درد و بیمارى را به مسلمین معرفى مىکند. آن آیه این است که مىفرماید:« فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلواة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» [43]
« وقتى معیارها از دست رفت، وقتى ارزشها ضعیف شد، وقتى ظواهر پوک شد، وقتى دنیا طلبى و مال دوستى بر انسانهایى حاکم شد که یک عمر با عظمت گذرانده بودند و سالهایى را بىاعتنا به زخارف دنیا سپرى کردند و توانستند آن پرچم عظیم را بند کنند. وقتى رعایت این سررشتهها نشود، جامعه از لحاظ ارزشها پوک مىشود، عبرت اینجاست باید مراقب بود، تقوا یعنى این، تقوا یعنى آن کسانى که حوزهى حاکمیتشان شخص خودشان است. مواظب خودشان باشند، آن کسانى هم که حوزهى حاکمیتشان از شخص خودشان وسیعتر است، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب دیگران باشند که به سمت دنیاطلبى، به سمت دل بستن به زخارف دنیا و به سمت خود خواهى نرود.» [44]
« دل سپردن به هوسها و لذتهاى آنى زندگى و پیروى از آنها، در وقتى که با پیمودن هدفهاى والا و بلند منافات دارد، بىتقوایى است، همان چیزى است که یک ملت را به زانو در مىآورد، و تقوا آن چیزى است که یک ملت را سربلند مىک ما به تقوا احتیاج داریم.» [45]
« وظیفه امروز ما این است که در علمداران دین نباید چیزى مشاهده بشود که رایحهى دورى از معنویت از آن استشمام گردد، والا حرکتى که به سمت معنویت است، ضربه خواهد خورد. چیزى که از آن بوى علاقمندى به دنیا و زخارف آن و خودپستى و منت و تنازع براى امور دنیوى، استشمام بشود، هم از جهت عملى و علمى و هم از جهت عمق بخشیدن به فکر دینى و اسلام در مردم، ضربه وارد خواهد آورد.»[46]
این دقت نظر، این رویه پدرانه و در یک کلام این نظارت فرهنگى، سبب شد تا طى دهه اخیر که دشمنان قسمخورده انقلاب و مأیوس را از رویارویى نظامى که به فقدان امام دلبسته و تمامى قوا و شیطنت خویش را در مواجهه با فرهنگ و ارزشهاى این نظام الهى بسیج کرده بودند، نتوانند به اهداف طراحى شده خود،یعنى یأس مردم از نظام اسلامى و فاصله گرفتن از ولایت امر و راه خدا دست یابند؛ بلکه هر روز شاهد ایمان مردم بالاخص جوانان، دلبستگى و پیوندشان با رهبرى نظام، تلاش و نشاط آنان بوده و با عصبانیت به آخرین طرحها و دسیسههاى براندازى خود متمسک شوند و آخرین مهرههاى خود را در داخل و خارج بکار گیرند کمکهاى بىدریغ و ردپاى مستقیم آنان در ایجاد بحرانهاى فرهنگى در عرصه مطبوعات، کتاب، فیلم و برپایى غائلههاى سیاسى و اجتماعى چون قتلهاى زنجیرهاى، جریان دانشگاه و معرکه خرم آباد و … همهوهمه، صحنههاى پیاپى یک نمایش دنباله دار جهانى است که به کارگرداریکا و بازىگرى هر بازىخورده غافل داخل و خارجى، به نمایش در مىآید و اخیرا موج اصلاحطلبى و طرح فراگیر یلتسینى، آخرین پردههاى سیاسى ابن بازى بود که با سرانگشت تدبیر و دوراندیشى رهبر معظم انقلاب به کنار رفت و به موقع توجه امت را بدان جلب نمود.
پىنوشتها:
[1] حدیث ولایت، ج 6 ص 205 ، 17/11/69
[2] حدیث ولایت ، ج 1 ، ص 161 ، 8/4/68
[3] حدیث ولایت، ج 4 ص 63 ، 8/1/69
[4] همان
[5] همان
[6] حدیث ولایت، ج 4 ص 64 ، 18/1/69
[7] - حدیث ولایت، ج 2 ، ص 217
[8] حدیث ولایت، ج 4 ، ص 216
[9] همان
[10] حدیث ولایت، ج 6 ، ص 145
[11] حدیث ولایت، ج 6 ، 1/10/69
[12] سخنان مقام معظم رهبرى، 23/5/70
[13] سخنان مقام معظم رهبرى ، 22/4/71
[14] همان
[15] حدیث ولایت، جلد 6 ، ص 46
[16] سخنان مقام معظم رهبرى ، 12/7/72
[17] حدیث ولایت، جلد اول ، ص 132
[18] سخنان مقام معظم رهبرى ، 4/4/1368
[19] نماز جمعه، عاشوراى حسینى ، 19/2/1377
[20] نماز جمعه، تاسوعاى حسینى ، 26/1/1379
[21]حدیث ولایت، جلد 1 ، ص 263
[22] همان
[23] حدیث ولایت، ج 1 ، ص 51 , 20/3/68
[24] حدیث ولایت، ج 4 ، ص 205 2/3/69
[25] سخنان مقام معظم رهبری , 22/1/69
[26] سخنان مقام معظم رهبرى ، 23/7/69
[27] سخنان مقام معظم رهبرى، 21/5 71
[28] سخنان مقام معظم رهبرى، شهریور ماه 1371
[29] همان
[30] همان
[31] سخنان مقام معظم رهبرى ، 28/9/69
[32] سخنان مقام معظم رهبرى، شهریور ماه 1371
[33] همان
[34] همان
[35] همان
[36] حدیث ولایت، جلد 4 ، ص 160 ?
[37] پیام رهبر معظم انقلاب به کنگره عظیم حج ، 28/12/78
[38] سخنان مقام معظم رهبرى ، 22/4/71
[39] حدیث ولایت، جلد 4 ، ص 161
[40] همان
[41] سخنان مقام معظم رهبرى، شهریور 1371
[42] سخنان مقام معظم رهبرى، 22/ 4/71
[43] تاسوعاى حسینى، ?26/1/1379
[44] سخنان مقام معظم رهبرى، 19/2/77
[45] سخنان مقام معظم رهبرى، 19/11/69
[46] سخنان مقام معظم رهبرى، 22/2/69