آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

متن

 آنچه در شماره پیشین تحت این عنوان اشاره رفت تذکارى چند بر جایگاه و اهمیت فرهنگ در حرکتهاى مصلحانه و خیزشهاى عظیم اجتماعى چون نهضت‏هاى انبیاء، رهبران الهى و رهروان خاص آنان بود، که با بیان:
- تقدم رتبى اصلاحات فرهنگى مصلحان بشرى بر هر اقدام اصلاحى دیگر؛
- محوریت زعامت و پیشتازى مقام معظم رهبرى (دام ظله العالى) بر تثبیت فرهنگ ناب اسلام و مقابله همه جانبه با فرهنگهاى الحادى؛
- دقت و اهتمام جدى بر اصلاح فرهنگ عمومى جامعه و صیانت همه جانبه از ارزشهاى اخلاقى و انسانى امت.
به جایگاه مهم این موضوع در ولایت و رهبرى معظم له پرداخته شد که به طور خلاصه مى‏توان به محورهاى مهم ذیل اشاره داشت:
1- آگاهى و بصیرت تام بر کلیه جریانات فرهنگى؛
2- دیده بانى دقیق؛ به موقع و رصد کمین‏گاه‏هاى دشمن
3- شناسایى نقاط ضربه‏پذیر و لایه‏هاى نازک دفاعى
4- راههاى بازسازى ساختار فرهنگى و رفع نواقص؛
5- ادامه راهکارهاى صحیح در برخورد با ترفندها و عوامل دشمن؛
6- تصحیح عمل‏کردها و توبیخ خود باختگان و غافلین. لازم به ذکر است که بخش اول از این نوشتار که به مقوله اصلاحات فرهنگى و عمدةً نظارت فرهنگى مقام معظم رهبرى در جامعه بود و انتخاب عنوان منشور اصلاحات فرهنگى، قبل از بیانات خاص ایشان در خصوص اصلاحات و تعریف و تعیین ابعاد آن از سوى معظم له، نگاشته شده بود و فصلنامه پیشین در حال چاپ بود که آن حضرت مسئله اصلاحات را مطرح نمودند.
رهبرى نبوى او گرچه بر ابعاد گوناگونِ تربیتى، اقتصادى، سیاسى، نظامى، .... و همه امور مسلمین نظارت دارد، اما آنچه بر تارک زعامتش مى‏درخشد، توصیه‏ها، تأکیدات و فرامین ارزشمند آن حضرت درخصوص فرهنگ عمومى جامعه و حاکمیت ارزشهاى اسلامى بر زندگى فردى و اجتماعى است.
جمع هدایتهاى مدبرانه ایشان، خطوط کلى حرکت را به فراخور زمان، معرفى و نقصها، ضعفها و نارسائیهاى فرهنگى را شناسایى نموده و راه صحیح و سزاوار را تعیین مى‏کند. آنچه در مجموعه راهبریهاى فرهنگى آن خبیر فرزانه قابل تأمل مى‏باشد «منشور اصلاحات» است که از متن قرآن برآمده و بر صراط مستقیم ره مى‏پوید. این نوشتار نه چندان جامع، تبیینى است اجمالى از نظارت دقیق و بصیرت تام ایشان در امور فرهنگى و اعتقادى که جا به جا نیات پلید و مقاصد شوم دشمنان را شناسایى فرموده و کمین‏هاى جدید و مستور آنان را رصد نموده و مردم و مسئولین را از آن بیدارى و هشدار مى‏دهند سیاست دقیق این رهبرى، برخاسته از متن اسلام و منطبق با نگاه قرآن به جامعه است و برنامه ریزى همه سو نگر ایشان سعى بر انطباق رفتارها و حرکتها با دستورات دین و احکام الهى دارد، از این روست که جامعه را با دو عامل اولیه تربیت یعنى « ایجاد مقتضى» و « رفع مانع» هدایت مى‏نماید. با این نگاه، در ادامه یادآورى و بیان « سیاستها و برنامه‏هاى فرهنگى » معظم‏له، که در شماره قبل آغاز گردید، فرمایشات ایشان را ملاحظه کرده و گزیده‏هایى از آن را طى عناوین « معرفى و احیاى ارزشها» ( ایجاد مقتضى) و « آفت شناسى فرهنگى» (رفع مانع)، در حد ظرفیت یک له تقدیم مى‏نماییم.
1- معرفى و احیاى ارزشها
ارزشها با تعریف روشن و محدوده مخصوص آن در اسلام، جان مایه طهارت جامعه، و معرفى و احیاى آنها شرط اول تربیت و هدایت امت اسلامى است.
راهبر خبیر امت، امام المسلمین، با دقیق‏ترین تعریف و تعیین عوامل عمده تربیت دینى بر این مهم اصرار دارند. اقبال به معنویات، جلب رضاى حق تعالى، اتکال به خداوند در همه اعمال، دقت بر نیات الهى، رعایت تقوا، ترک گناهان و اصرار بر انجام واجبات و مستحبات، از سفارشات عمده مقام معظم رهبرى است که در سوق دادن جامعه به سمت اصلاحات فرهنگى و اجتماعى بر آن تأکید مى‏ورزند. ایشان علاوه بر آنکه همه فرمایشاتشان دعوت به معنویات بوده و انگیزه‏ى هدایت الهى دارد، صراحتا و به تناسب نیز به این موضوعات مى‏پردازند و به خصوص بر ترغیب جامعه به طهارت و تقویت روحیه تقوى سفارش فراوان دارند. عوامل تربیت چون: قرآن، عترت، نماز، دعا، استغفار و ...، الگوهاى هدایتگر چون: علماء، شهداء، ایثارگران، ادیبان، معلمین، هنرمندان و ...، روزهاى آگاهى‏بخش نظیر: عاشورا، غدیر، رمضان، مبعث و.... همچنین نهادهاى اصلاح‏گر چون: خانواده، مسجد، دانشگاه، مدرسه، حوزه .. همه و همه در اندیشه و کلام ایشان، با داشتن عالیترین مکانت، نعمتها و دست آویزهاى جاودانه‏اى هستند که خداوند رب‏العالمین آنها را براى درمان دردهاى بشر، کمال انسان و معراج روح ملکوتى او قرار داده است تا وى را به شایستگى به نزد خویش باز گرداند.
الف - معنویات و توجه به حق
اولین سخن انقلاب، حاکمیت ارزشهاى معنوى
« این انقلاب، اولین سخنش این بود که دوران حاکمیت ارزشهاى معنوى آغاز شده است. کسانى که بتوانند این حرف را بفهمند و باور کنند، کم بودند؛ چون دنیا را امواج مادیگرى و قدرتهاى مبتنى بر مادیت، قبضه کرده بودند. امروز کسانى که این حقیقت را لمس مى‏کنند و مى‏فهمند بسیارند. امروز در همه جاى عالم ارزشهاى معنوى رو به احیاء شدن مجدد هستند و بسیارى از آنها احیاء شده‏اند.[1]»
رضاى خدا، تمام زندگى ماست
« ما احساس مى‏کنیم بحمداللَّه از درون قوى هستیم. قوت ما، نه به خاطر تکیه به کسى یا به سیاستى یا به روشى از سیاستها و روشهاى معمول دنیاست؛ بلکه به خاطر این است که با خدا رابطه داریم و مى‏دانیم براى او کار مى‏کنیم و کمک او شامل حال ماست ما انگیزه‏اى جز رضاى خدا و پیاده کردن احکام الهى نداریم. این، هدف ما و تمام زندگى ماست. عمرمان را در این راه گذرانده‏ایم و همه ملت ایران نیز، همین احساس را دارند. بنابراین، هم به کمک الهى اعتماد و اطمینان داریم و همه به آگاهى و ایمان و انگیزه قوى مردم، متکى هستیم. باید این دو نیروى قوى را حفظ کنید.
نگذارید در انگیزه‏ها و ایمانتان، کوچکترین سستى و اختلال بوجود آید.»[2]
تقوى اولین ره توشه
« براى نزدیکى به خدا، اصل قضیه، ترک گناهان است. انجام مستحبات و نوافل و توسلات و دعا و بقیه امور، فرع است. اصل قضیه، این است که انسان از صدور گناه و خلاف از خود، مانع بشود. این، همان تقوا را مى‏طلبد. تقوا و پرهیزگارى، مهمترین - یا بگوییم اولى‏ترین - مظهراست که وجود انسان باید داشته باشد. همین است که مانع از گناه انسان مى‏شود. گناه نمى‏گذارد که انسان، حتى خود را به لبه دریاى عظیم مغفرت الهى برساند و از آن استفاده کند. گناه نمى‏گذارد که ما حال دعا و توجه پیدا کنیم. گناه نمى‏گذارد که ما به فکر بازنگرى و بازسازى خودمان بیفتیم. کوشش بکنیم از گناه فاصله بگیریم. این، شرط اول قضیه است.» [3]
تعبد، فرمان عقل و جزو نقشه است
« این که یک عده با درک ناقص از مسائل روشنفکرى - که من قبول ندارم اینها روشنفکرى است - روى تعبد اسلامى تأمل بکنند که تعبد یعنى چه، پس عقل ما چه مى‏شود، ناشى از نفهمیدن حقیقت مسئله در زندگى و راه زندگى است. آنجایى که به دست شما نقشه مى‏دهند و مى‏گویند این طورى عمل کنید، باید اینگونه عمل کنید. آنجایى که در نقشه نوشته باید فکر کنید، واقعا باید فکر کنید و به مقتضاى فکرتان عمل نمایید؛ این هم جزو نقشه است. آنجایى که گفتند بى خود فکر نکنید، فکرتان به جایى نمى‏رسد، تعبد به شما مى‏گوید که جز این، راهى ندارید در همه امور زندگى باید فکر کرد و با هدایت عقل حرکت نمود؛ مگر در آنجایى که شارع مقدس به شما مى‏گوید این کار را بکن، باید کرد. میدان، میدان تعبد است و هیچ عامل دیگرى - در آنجا کارآیى ندارد.»[4]
اصل قضیه، ترک گناه است
« وقتى به ما گفتند شما جهاد و امر به معروف و اقامه‏ى صلاة و ایتاى زکات کنید، صداقت در قول و عمل داشته باشید، از خلقیات رذیله اجتناب کنید، اخلاص و گذشت داشته باشید و از این قبیل احکام الهى که یک مؤمن کامل، آراسته‏ى به آنهاست، معنایش این است که باید در مقابل این دستورات متعبد باشیم.»[5]
باید زمینه استفاده از رحمت و مغفرت و افاضات معنوى الهى را آماده کرد و آن، با ترک گناه است. لذا شما در دعاى کمیل مى‏بینید که امیرالمؤمنین علیه‏السلام مى‏فرماید: اللّهم اغفرلى الذّنوب الّتى تحبس الدّعا یعنى خدایا! آن گناهانى که دعاى مرا خواهد کرد، آنها را بیامرز. گناهان، مانع از اجابت دعا مى‏شود. در همین شبها و سحرها، در دعاى شریف ابوحمزه مى‏خوانید: فَرّق بَینى و بَین ذَنبى المانع لى مِن لزوم طاعتک: خدایا! میان من و گناهانم فاصله بینداز؛ آن گناهى که مانع از انجام وظایفم مى‏شود و باعث گردد که نتوانم خود را به تو نزدیک کنم. اصل قضیه، مسئله ترک گناه است.» [6]
ب - عناصر هدایت
قرآن
« این دوران، دوران قرآن است؛ زیرا پس از تجربه‏هاى ناموفق بشر در قرنهاى بیدارى و شکوفایى و جهش، یعنى پس از آنکه بشر نتوانسته است نظام زندگى انسانى و تسلابخشى متناسب با رشد طوفانى و شگفت‏آور علم براى خود پدید آورد، اکنون راهها به تدریج به طریقه‏ى توحید و دین مى‏گراید و انسان که به پختگى نزدیک شده، آنچه را در درون غرور جاهلانه‏ى آغاز شکوفایى علم به فراموشى سپرده، دوباره بازمى‏جوید و این در همان دورانى است که دین در نقطه‏یى از جهان به حاکمیت رسیده و با انقلابى استثنایى، زمام زندگى میلیونها انسان را به دست گرفته است.»
« پس، امروز فرصتى تاریخى و استثنایى است؛ براى این که قرآن در هدایت فکر و عمل انسانها، قدرت و چیره‏گى خود را نشان مى‏دهد. اما این توقف است بر این که ما خود، به چشمه‏ى جوشان معارف و هدایت قرآن دست یابیم، قرآن را بفهمیم، در آن تدبر کنیم، آن را محور بحث و فحص سازیم و در اعماق آن غور کنیم.»[7]
اهل بیت‏علیهم‏السلام
« مسأله‏ى اهل بیت علیهم‏السلام، یکى از مهمترین و بزرگترین مسایل اسلام و در ردیف مسایل درجه‏ى اول این دین مقدس است. محبت اهل بیت، فریضه‏یى است که مسلمانان عالم از هر فرقه و وابسته به هر جریان و گروهى، آن را پذیرفته‏اند و به آن مباهات مى‏کنند. ما که مفتخر به پیروى از فقه اهل بیت مکرم هستیم و دین را - اصولا و فروعاً - از آنها آموخته‏ایم، نباید گمان کنیم که محبت اهل بیت، مخصوص ماست و نباید اشتباه کنیم و فکر کنیم که اهل بیت، فقط متعلق به ما هستند. اهل بیت متعلق به اسلامند؛ همچنان که جدشان نبى اکرم، متعلق به اسلام بود. اهل بیت متعلق به جهان و تاریخند؛ همچنان که جدشان نبى اکرم صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله، متعلق به بشریت و تاریخ بود[8] این چیز مهمى است که برافراشتن پرچم اهل بیت‏علیهم‏السلام در دنیاى اسلام، حقیقتا مى‏تواند دنیاى اسلام و مسلمین را از این دو نقطه نظر گرد هم مجتمع کند. امروز این فرصت عظیم در اختیار همه‏ى مسلمین است؛ مخصوصا آنهاى که مکتب ایت را در عمل تحقق بخشیده‏اند و ایمانا و عملا به آن متصل شده‏اند.[9] وقتى به صف اولیا و عباداللَّه‏ الصالحین نگاه مى‏کنید، قله هایى وجود دارد که نسبت آن قله‏ها به بقیه‏ى انسانهاى بزرگ عالم معنا، یک نسبت غیرقابل تصور و فوق العاده عظیمى است. اختلاف، اختلاف فاحشى است. این قله‏ها، همان کسانى هستند که در تاریخها هم هر جا شما چشم بدوزید، از هر طرف آنها را مى‏بینید؛ مثل انبیاى اولوالعزم و بزرگانى از این دست و در این حد. اما در مجموعه‏ى این عظمتها و در بین این برجسته‏ترین‏ها که ذکرشان براى ما فقط لقلقه‏ى لسان است و امثال من، دل و روح و جانشان، بسیار کوچکتر و خو حقیرتر از آن است که بخواهند این معنویتها را درک کنند و همین طور از دور تصویرى در ذهنشان دارند و آن را بر زبان مى‏آورند - که باز این تصویر هم، از کلمات خودشان است چند نمونه‏ى بسیار نادر وجود دارد که از حد توصیف و بیان بالاترند و یکى از اینها، فاطمه‏ى زهرا علیها السلام است. فقط با پیامبرو با امیرالمؤمنین مى‏شود او را مقایسه کرد.»[10]
دعا و ذکر
« دعا، وسیله مؤمن و ملجأ مضطر و رابطه‏ى انسان ضعیف و جاهل با منبع فیاض علم و قدرت است، و بشر بى‏رابطه‏ى روحى با خدا و بدون عرض نیاز به غنى بالذات، در عرصه‏ى زندگى، سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛ (قل ما یعبؤا بکم ربى لولا دعاؤکم)»[11]
« دعا کنید، نافله بخوانید، توجه پیدا کنید، متذکر باشید. در شبانه روز یک ساعت را براى خودتان قرار بدهید، خودتان و خداى خودتان. از کارها و اشتغالات گوناگون خودتان را بیرون بکشید، با خدا و اولیاء خدا، با ولى عصر (عجل اللَّه تعالى فرجه و اروحنا فداء) مأنوس بشوید. با قرآن مأنوس باشید، تدبر در قرآن بکنید.» [12]
امر به معروف و نهى از منکر
« امروز امر به معروف و نهى از منکر، هم مسئولیت شرعى و هم مسئولیت انقلابى و سیاسى شماست.»[13]
« مسئله امر به معروف، تکلیف همیشگى مسلمانهاست. جامعه اسلامى با امر به معروف و نهى از منکر زنده مى‏ماند. قوام حکومت اسلامى به امر به معروف و نهى از منکر است. اگر این کار نشود آن وقت است که « یسلطن اللَّه علیکم شرارکم فدعوا خیارکم فلا یستجاب لهم». [14]
آفت شناسى فرهنگى
آفت شناسى و پیش بینى خطرات و صدمات احتمالى در هر امر، به خصوص مسائل ارزشى و آفت پذیر، امرى عقلایى و ضرورى است و در مواردى شرط اول سلامت و بقاى آن مى‏باشد. فرهنگ جامعه که بر آیند ارزشها، اندیشه‏ها و خواستهاى یک ملت است به میزان وسعت و اعتبارش همواره در معرض آفاتى گوناگون بوده و به مرور زمان در اثر ضعفها و غفلتها، از اصل خویش فاصله خواهد گرفت. انقلاب عظیم اسلامى ایران، به رهبرى بزرگ فرزانه قرن امام خمینى(ره) که نقطه عطفى بر کلیه جریانات مهم اجتماعى بود، فارغ از ایجاد همه تأثیرات و تحولات در زمان خود، از گزند آفات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى مصون نمانده و به شرط حیات معنوى و هوشیارى وارثانش بر بستر تاریخ جارى خواهد ماند.
مقام معظم رهبرى که بزرگ وارث این پدیده مهم تاریخى مى‏باشند، از ابتدا، همپاى همه اقدامات، دستورات و توصیه‏هاى سازنده در جهت حفظ و تثبیت این نظام ارزشى به آفات و آسیبهاى موجود و احتمالى آن نیز وقوف کامل داشته و بر پیش‏گیرى و دفعشان اهتمام تام ورزیده‏اند. این حساسیت و دقت به روشنى در کلام و عمل ایشان مشهود است.
« این عطیه الهى، این تفضّل بزرگى که خداى متعال کرد - مثل همه‏ى تفضّلات الهى - از طرف پروردگار یک سند تضمین شده در دست مردم ندارد، اگر این نعمت را خوب نگه داشتیم، خواهد ماند و روز به روز بهتر و بالنده‏تر خواهد شد و برکات آن بیشتر مى‏گردد. اگر خداى ناکرده آن را تضییع کردیم و این بار را حمل نکردیم، مثل همان کسانى خواهیم شد که خداوند متعال در قرآن، بارها و بارها اسم آنها را براى درس گرفتن ما آورده است؛ مَثَلَ الذین حُمِلّوا التوریة ثُمَّ لَمْ یَحْمِلوها» [15]
فهرست کردن آفتها و آسیبهاى فرهنگى معرفى شده از سوى مقام معظم رهبرى طى 11سال، کارى بس دشوار است و شاید به یک استقراء تام نزدیک نباشد، لکن نام بردن از برخى آنها، مفید فایده و تأمل در آن مشحون از بهره و برکت خواهد بود.
با این عنوان - آفت شناسى فرهنگى از دیدگاه مقام معظم رهبرى - مى‏توان به موضوعات عمده و مهم زیر اشاره داشت.
1- غفلتها و سستیها (وادادگى فرهنگى)
2- تحجر و عدم بصیرت
3- یأس و تفرقه
4- شبیخون فرهنگى
5- دنیا گرایى و تبعیت از شهوات
1- غفلتها و سستیها
آنچه بیش از هر چیز همواره طمع دشمنان را بر هجمه و غارت فرهنگى ما برانگیخته و دشمنان بیدار بیشترین بهره را از آن برده‏اند؛ غفلت و خواب آلودگى ما در برخى مقاطع تاریخى بوده است. « ما در دوران پهلوى و دوران قاجار، غارت زده و شبیخون زده شدیم، یعنى از غفلت ما و سردمداران و فرمانروایان این کشور استفاده شد، یک عده مردمى که بر اثر رنسانس دنیا به جوش آمده بودند و در جوش و خروش بودند، با یک فرهنگ تازه و یک نیروى جدید بر سر ما ریختند، ضمن اینکه اولین دشمن، یعنى خواب هم بر سرما تاخته بود. اینها از خواب بودن ما استفاده کردند، آمدند وارد شدند و بساط ما را بر هم ریختند، اصالتهاى ما را مخفى کردند و خیلى از چیزها را گل اندود کردند، مثل یک عده آدم ناشى که وقتى وارد یک ساختمان هنرى مى‏شوند و در و دیوارها را خراب مى‏کنند، عکسها را مشوه مى‏کنند، مجسمه‏ها را مخدوش مى‏کنند، اینها هم چنین کارى انجام دادند و یک ترتیب جدیدى که نو بود، اما ترتیب آنها بود و ترتیب ما نبود، اینجا برقرار کردند.»[16]
« دو دسته از مردم، نفوذ دشمن را تسهیل مى‏کند: دسته‏ى اول، مغرضها و کسانى که با اسلام و انقلاب و نظام جمهورى اسلامى و روحانیت و حاکمیت ارزشهاى اسلامى، مخالفند. البته اینها بسیار کم هستند ولى بى اثر نیستند. و دسته‏ى دوم کسانى که غرض ندارند اما غافل و ناآگاه و بازى خورده‏ى دست مغرضها هستند. دسته‏ى دوم را باید آگاه کرد و نسبت به دسته‏ى اول، مسئولان بخشهاى مختلف کشور، تصمیم‏گیرى کنند.»[17]
« اگر مردم و قشرهاى مختلف و مسئولان در هر رده‏یى، به دشمن نقطه ضعف نشان دهند؛ دشمن رحم نخواهد کرد. شما که به شهرهاى خود برمى‏گردید، شاهد شایعه پراکنى، اختلاف افکنى، نق زدن، کم کارى، بدکارى و کارشکنى خواهید بود، اینها هم منفذهایى است که دشمن از آن جا نفوذ مى‏کند.»[18]
2- تحجر و عدم بصیرت
« در ماجراى دفاع از دین، بصیرت بیش از چیزهاى دیگر براى انسان لازم است. بى‏بصیرتها بدون اینکه بدانند فریب مى‏خورند و در جبهه باطل قرار مى‏گیرند چنانکه در جبهه‏ى ابن زیاد کسانى بودندکه از فساق و فجار نبودند ولى از بى‏بصیرتها بودند» [19]نهضت حسینى در واقع با دو نگاه، نشان دهنده‏ى ابعاد عظیم این نهضت است. یک نگاه حرکت ظاهرى حسین بن على است، که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوب گر - حکومت یزید- است. اما باطن این قضیه، حرکت بزرگترى ست که نگاه دوم، انسان را به آن مى‏رساند، و آن حرکت علیه جهل و زبونى انسان است. امام حسین (ع) ،گرچه با یزید مبارزه مى‏کند، اما مبارزه‏ى گسترده‏ى تاریخى امام حسین با یزید کوته عمر بى‏ارزش نیست، بلکه با جهل و پستى و گمراهى و زبونى و ذلت انسان است.»[20]
« ما در طول تاریخ تشیع، به خاطر عدم آگاهى علما از حقایق جریانات دنیا، خیلى ضربه خوردیم؛ به خصوص در دویست سال اخیر که دنیا شکل جدیدى پیدا کرد و استعمار پدید آمد و سیاستها عوض شد و دولتهاى اروپایى وارد میدان سیاست جهانى شدند و با کشورهاى اسلامى تعرض کردند.» [21]
« هر گاه ما عالم دین و تقى با هوش و زرنگ و دقیقى مثل میزراى شیرازى و شیخ انصارى داشتیم؛ از شر دشمن محفوظ مى‏ماندیم و برنده بودیم؛ ولى آن جا که قدرى غفلت و ناآگاهى در کار بوده است؛ ضرر مى‏کردیم.... دیگر نباید تسلیم ناآگاهی شویم، باید آگاهى و بصیرت را در خودمان تقویت کنیم.»[22]
3- یأس و تفرقه
« بزرگترین خطر این نیست که ما از رفتن باز بمانیم یا خسته شویم؛ بزرگترین خطر این است که چشم انداز ترسیم شده و هدفهاى تعریف شده را گم کنیم و نبینیم. نگذارید غبارها و ابرها، جلوى این هدف‏ها و آرمانها را بگیرد.» [23]
« علت اینکه تبلیغات جهانى سعى مى‏کنند مشکلاتى را که در ایران نیست، به ایران نسبت بدهند؛ آن چه را که کوچک است، ده برابر و صد برابر بزرگتر کنند، این است که مى‏خواهند بگویند که اسلام و انقلاب این است و انقلاب و اسلام نمی‏توانند یک کشور و ملت را اداره کنند و سعادتمند نمایند. عزت و بیدارى و شجاعت و تسلیم ناپذیرى ملت ایران، با نشاط شدن این نسل انقلابى، ابتکار و فعالیت و حرکت به سمت خود کفایى در ایران را ندیده مى‏گیرند.»[24]
« از مدتها پیش، دشمنان اسلام، علاج کار خود و منویات خبیثشان را در منطقه اسلامى در این دیدند که مسلمین را متفرق و شعبه شعبه کنند، مشترکاتشان را تضعیف و یا کمرنگ کنند و به چیزهایى که آنها را از هم جدا مى‏کند، تکیه نماید. بحمداللَّه انقلاب اسلامى و تشکیل جمهورى اسلامى نگذاشت یا بسیارى از خواسته‏ها و اهداف آنها را خنثى کرد.» [25]
« امروز، پولهاى دستگاه استکبار و ایادى آنها، در دنیا و بیشتر از همه در دنیاى اسلام، براى ایجاد تفرقه بین مسلمین خرج مى‏شود تا اگر بتوانند - که نخواهند توانست - بین ایران اسلامى و مسلمانان عالم، اختلاف ایجاد کنند و فاصله بیندازند.» [26]
و این نه برنامه عمل دشمن، در پایگاههاى خارجى که فرمان حمله ایادى وامانده از خارج یا مأمورین داخلى آنان است، که طى 20سال، لحظه‏اى از عناد و برخورد با دستاوردهاى انقلاب باز نایستاده‏اند و هر زمان طبق دستور وارد عمل ‏شوند. « مع الاسف در حال حاضر قلمها و زبانهایى در سطح کشور اسلامى، فعالیت دارند و با پول و دلارهاى حاصله از نفت که متعلق به مسلمانهاست، بر خلاف نظر اسلام، بین مسلمین تفرقه مى‏اندازند و جمع کثیرى از مسلمین را از دایره اسلام بیرون مى‏کنند. بزرگترین هنر بعضى ازمذاهب دست ساخته استعمار این است که به بهانه‏هاى مختلف، انبوه جمعیت مسلمین عالم را از دایره اسلام واقعى، خارج کنند و عجیب آن است که همه این کارها به نام دین و توحید انجام مى‏دهند!»
« بحمداللَّه همه اینها بوسیله ایمان و هوشیارى و توجه شما به کید دشمن، خفه شدند و کارشان بى نتیجه ماند. اگر ملتى هوشیار باشد بسیار با ارزش است: « العالم و بزمانه لا تهجم علیه اللوابس خاصیت علم به زمان و آگاهى از توطئه‏هاى دشمنان، این است.»
4- شبیخون فرهنگى
« تهاجم فرهنگى به این معنى است که یک مجموعه‏ى سیاسى یا اقتصادى براى اجراى مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مى‏برد. در این هجوم باورهاى تازه‏اى را به زور به قصد جایگزینى با فرهنگ و باورهاى ملى آن ملت وارد کشور مى‏کنند.» [27]
مقام معظم رهبرى که از ابتدا، نقطه قوت و حربه موفق دشمن را تشخیص داده و علیه آن به پدافند پرداخته بود، هر بار به تناسب، مردم، به خصوص قشر آسیب‏پذیر زنان و جوانان را به آفت دین زدایى و حمله علیه مقدسات و اخلاقیات هشدار مى‏دادند. گرچه به صراحت در شهریور ماه 1371عملیات خبیث دشمن علیه فرهنگ ما را شبیخون یا غارت فرهنگى نامیدند، لکن از سالها قبل این تاکتیک شیطان را افشا نموده و عناصر فرهنگى و عوامل مربوط را آگاه کرده بودند. « عقبه ما در مبارزه ملت ایران با قلدرى استکبار جهانى عبارت از فرهنگ ما بود. منطقه عقبه ما عبارت از اخلاق اسلامى، توکل به خدا، ایمان و علاقه به اسلام بود.»[28]
دشمن عقبه ما را نشانه رفت
« دشمن فهمید این ملت عقبه‏اى دارد و تا آن عقبه هست این ملت را با محاصره اقتصادى و نظامى و چیزهاى دیگر نمى‏شود به زانو در آورد. باید آن عقبه را بمباران کرد باید فرهنگ، اخلاق، ایمان، ایثار، اعتقاد به دین، اعتقاد به رهبرى، اعتقاد به قرآن و جهاد و شهادت او ، از بین برد، لذا شروع کردند. بعد از جنگ هم محیط مناسب بود. چرا که کوره گداخته جنگ، جوان را به خود مشغول و جذب مى‏کرد و گوش او به حرفهاى دشمن بدهکار نبود ولى وقتى این کوره خاموش شد محیط براى آنها آماده شد و لذا به طور وسیع شروع کردند. آنها ابزارهاى متعددىرا به کار گرفتند». [29]
« اما نظام جمهورى اسلامى که فلسفه وجودیش مبارزه علیه فساد بود و خداجویى و حاکمیت فرهنگ اسلامى سرلوحه‏ى حرکتش و بر همین اساس نظام فاسد شاهنشاهى را بر چیده بود، در مقابل این مفاسد ایستاد و از اول اعلام کرد که به روابط بى‏بند و بار زن و مرد معتقد نیست؛ معتقد به وجود حجاب و روابط اسلامى میان زن و مرد است، و براى این مسأله هم پافشارى کرد. به نظر بعضیها، این یک مسأله‏ى فرعى و جزیى است؛ در حالى که اشتباه مى‏کنند، این مسأله‏ى بسیار مهمى است»[30] همه‏ى ادیان عالم، نه فقط دین اسلام؛ منتها دین اسلام منظم‏تر و دقیق‏تر از سایر ادیان با عنان گسیختگى شهوات انسانها مخالفند. ادیان براى شهوات، ضابطه و قاعده و حدود و قیود دارند. پرورش روح انسان، بدون محدود کردن شهوات که امکان‏پذیر نیست. وقتی که شهوات انسان، عنان گسیخته باشد، همان حیوان و بهایم است و رشد انسانى امکان ندارد. لذا ادیان با شهوات و عنان گسیختگى آن مخالفند».[31]
و در تصحیح کج فهمى‏ها، برخى خوش بینان و دل و دین باختگان غرب که همه جا در پى توجیه تصمیمات و ترفندهاى دشمن هستند و بلافاصله لفظ تهاجم را به تبادل فرهنگى ترجمه کردند تا رد پاى دشمن را رنگ کنند، فرمودند:« تهاجم فرهنگى، تبادل فرهنگى نیست. تهاجم فرهنگى با تبادل فرهنگى متفاوت است. تبادل فرهنگى لازم است و هیچ ملتى از اینکه معارفى را در تمام زمینه‏ها از جمله فرهنگ و مسائلى که عنوان فرهنگ به آن اطلاق مى‏شود از ملتهاى دیگر بیاموزد، بى‏نیاز نیست.»[32]
« تهاجم فرهنگى به این معنى است که یک مجموعه سیاسى یا اقتصادى براى اجراى مقاصد خاص خود و اسیر کردن یک ملت به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مى‏برند. آنها هم چیزهاى تازه‏اى را وارد این کشور و ملت مى‏کنند اما به و به قصد جایگزین کردن آنها با فرهنگ و باورهاى ملى آن ملت که نام این، تهاجم فرهنگى است.»
« در تبادل فرهنگى هدف بارور کردن و کامل کردن فرهنگ ملى است ولى در تهاجم فرهنگى، هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملى است. در تبادل فرهنگى ملت گیرنده‏ى فرهنگ، چیزهاى مطبوع، دلنشین خوب و مورد علاقه را مى‏گیرد.»[33]
« در تهاجم فرهنگى دشمن نقطه‏اى از فرهنگ خود را به این ملت مى‏دهد و وارد این کشور مى‏کند که خود مى‏خواهد و معلوم است که دشمن چه چیز را مى‏خواهد!! اگر در بحث تبادل فرهنگى ملت فراگیرنده را به آدمى تشبیه کردیم که مى‏رود در کوچه و بازار تا غذا و دواى مناسبى را تهیه و آن را مصرف کند، در بحث تهاجم فرهنگى باید ملت مورد تهاجم را به بیمارى تشبیه کنیم که به زمین افتاده و نمى‏تواند حرکتى انجام دهد و دشمن او مى‏آید آمپولى را به او تزریق مى‏کند. معلوم است آمپولى را که دشمن به او تزریق مى‏کند چیست! این آمپول با آن دارو و درمانى که خود شما مى‏روید و انتخاب مى‏کنید و با میل هم آن را وارد بدنتان مى‏کنید، فرق دارد. تبادل فرهنگى از طرف ماست ولى تهاجم فرهنگى از طرف دشمن انجام مى‏شود تا فرهنگ خودى را ریشه کن کند. تبادل فرهنگى خوب است ولى تهاجم فرهنگى بد است. تبادل فرهنگى در هنگام قوت و توانایى یک ملت است ولى تهاجم فرهنگى در روزگار ضعف یک ملت است».[34]
ترویج فرهنگ غرب، هدف اولیه تهاجم فرهنگى
« در همین جا من عرض بکنم که یکى از مهمترین علل مخالفت شدید و خصمانه دولتهاى غربى با جمهورى اسلامى، همین مسأله است. آنها روى این مسأله بسیار حساس‏اند. اگر جمهورى اسلامى، در همین یک مسأله مقدارى کوتاه مى‏آمد و اجازه مى‏داد که فرهنگ بى‏بند و بار غربى در ز‏ى روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقق پیدا بکند، بسیارى از مخالفتهایى که مجامع سیاستمدارى و غیر سیاسى غرب با جمهورى اسلامى دارند، کم مى‏شد یا بعضا از بین مى‏رفت.» [35]
و این کارزار، بسیجى همگانى را مى‏طلبید تا سیاستگذاران و برنامه ریزان براى مقابله و بدر کردن خصم از میدان برنامه ریزى کنند. مسئولین و مجریان امر ابزار و شرایط لازم را فراهم آوردند. علما و مروجین مذهب و اخلاق به آشنا سازى و تقویت و فربه سازى فرهنگى مردم به خصوص جوانان که در تیررس بیشترین ضربه‏ها هستند بپردازند. « عناصر فرهنگى جامعه هر که هستند، هر چه هستند، چه وابستگان به دانشگاه‏ها، چه وابستگان به حوزه‏هاى علمیه و چه دیگران، باید بدانند که امروز دشمن بیشترین همت خود را روى تهاجم فرهنگى گذاشته است».[36]
« آنچه ما آن را تهاجم فرهنگى دشمن مى‏نامیم و پیوسته مردم هوشیار خود و بیش از همه جوانان را به مجاهدت در برابر آن فرا مى‏خوانیم، همانا کوشش همه جانبه‏ى دشمنان ما با استفاده از همه ابزارهاى تبلیغى و خبرى و سیاسى و امنیتى برای برانگیختن همین دشمن درونى است»[37]
« آنچه که جامعه‏ى ما را فاسد مى‏کند، غرق شدن در شهوات و از دست دادن روح تقوا و فداکارى است. دشمن از راه اشاعه‏ى فرهنگ غلط، فساد و فحشاء سعى مى‏کند جوانهاى ما را از دست ما بگیرد. کارى که از لحاظ فى دشمن مى‏کند نه تنها یک تهاجم فرهنگى بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگى، یک غارت فرهنگى و یک قتل عام فرهنگى است». [38] هم آهنگى و هم سازى فریفتگان و دلدادگان فرهنگ غرب در داخل نیز چراغ راهنما و بزم افروز بساط دشمن بود و نقشى کمتر از غرب نشینان دین ستیز نداشت و در این میان تنها آگاهى و حساسیت مردم، رسواگر توطئه و نقشه‏هاى آنان بود و رهبر عزیز دایم بر این امر هشدار مى‏دادند: « الان یک کارزار فکرى و فرهنگى و سیاسى در جریان است. هر کس بتواند بر این صحنه‏ى کارزار و نبرد تسلط پیدا کند، خبرها را بفهمد، احاطه‏ى ذهنى داشته باشد و یک نگاه به صحنه بیندازد، برایش مسلم خواهد شد که الان دشمن از طرق فرهنگى، بیشترین فشار خود را مى‏آورد.کم هم نیستند قلم به مزدها و فرهنگى‏هاى دین و دل و وجدان باخته و نشسته پاى فساد استکبار - چه غالبا و اکثرا در خارج کشور و چه تک و توکى در داخل کشور- که براى مقاصد استکبارى قلم هم بردارند، شعر هم بگویند، کار هم بکنند و دارند مى‏کنند»[39]
راه مقابله
و براى مقابله کارساز و مؤثر، راههاى اصلاحى صحیح را گام به گام به عوامل مربوط دستور مى‏دادند و نسبت به اقدامات بى ثمر و مخرب آگاه مى‏نمودند « نبرد فرهنگى را با مقابله به مثل مى‏شود پاسخ داد. کار فرهنگى و هجوم فرهنگى را با تفنگ نمى‏شود جواب داد. تفنگ او قلم است. مسئولان فرهنگ و کارگزاران امور فرهنگى سرباز این قضیه شمائید و بدانید که چگونه دفاع خواهید کرد و چه کارى انجام خواهید داد. مثل جنگ نظامى، چشمها را باید باز کرد و صحنه را شناخت. در جنگ نظامى هم، هر طرفى که بدون شناسایى و دیده بانى و بدون دانستن وضعیت دشمن، چشمش را ببندد، سرش را پایین بیندازد و جلو برود، شکست خواهد خورد».[40]
« یکى از کارهاى مهمى که انقلاب کرد، این بود که یک عده عنصر فرهنگى و ادیب و هنرمند، و داراى اقتدارات فرهنگى تربیت کرد. ما از این افراد داریم. الان بحمداللَّه »[41]
5- دنیا گرایى و تبعیت از شهوات
معرفى دنیا و آگاه نمودن مردم نسبت به ماهیت پلید و هولناک آن و بیم دادن و هوشیار نمودن حق‏پرستان و حقیقت‏جویان، سرلوحه مکتب انبیاء و هادیان بشر است. آنچه بیش از هر عاملى سبب پشت کردن مردم به فرامین الهى و قهر با انبیاء بوده، دنیا گرایى و گرایش به مادیات تبعیت از شهوات است.
« همه کار اسلام این بود که این معیارها را عوض کند. همه کار انقلاب ما هم همین بود که در مقابل معیارهاى باطل و غلط مادى جهانى بایستد و آنها را عوض کند. دنیاى امروز، دنیاى دروغ، زور، شهوترانى و دنیاى ترجیح ارزشهاى مادى بر ارزشهاى معنوى است. دنیا این است. مخصوص امروز هم نیست، قرنهاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. قدرتمندها تلاش کردند معنویت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، پول پرستها و سرمایه دارها یک نظام و بساط مادى در دنیا چیدند.» [42]
و همواره این، رمز انزوا و غربت اولیاى الهى و پاکان در هر زمان بوده است. چشم مادى و دل هوسران هرگز پاکیها و حقایق را نمى‏بیند و جز به چند صباح خوشى ملامت بار دنیا نمى‏اندیشد و همه ارزشها را قربانى متاع پوچ این جهانىمى‏کند. « ما باید بفهمیم چه بلایى بر سر آن جامعه آمده که سر حسین بن على (ع) آقا زاده‏ى اول دنیاى اسلام و پسر خلیفه‏ى مسلمین، على بن ابیطالب (ع)، در همان شهرى که پدر او بر مسند خلافت نشسته است گردانده شد و آب از آب هم تکان نخورد، باید ببینیم چگونه از همان شهر افرادی به کربلا آمدند و او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم امیرالمؤمنین (ع) را به اسارت گرفتند؟! حرف در این زمینه زیاد است. من در پاسخ به این سؤال، یک آیه از قرآن را مطرح مى‏کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن درد و بیمارى را به مسلمین معرفى مى‏کند. آن آیه این است که مى‏فرماید:« فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلواة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» [43]
« وقتى معیارها از دست رفت، وقتى ارزشها ضعیف شد، وقتى ظواهر پوک شد، وقتى دنیا طلبى و مال دوستى بر انسانهایى حاکم شد که یک عمر با عظمت گذرانده بودند و سالهایى را بى‏اعتنا به زخارف دنیا سپرى کردند و توانستند آن پرچم عظیم را بند کنند. وقتى رعایت این سررشته‏ها نشود، جامعه از لحاظ ارزشها پوک مى‏شود، عبرت اینجاست باید مراقب بود، تقوا یعنى این، تقوا یعنى آن کسانى که حوزه‏ى حاکمیتشان شخص خودشان است. مواظب خودشان باشند، آن کسانى هم که حوزه‏ى حاکمیتشان از شخص خودشان وسیع‏تر است، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب دیگران باشند که به سمت دنیاطلبى، به سمت دل بستن به زخارف دنیا و به سمت خود خواهى نرود.» [44]
« دل سپردن به هوسها و لذتهاى آنى زندگى و پیروى از آنها، در وقتى که با پیمودن هدفهاى والا و بلند منافات دارد، بى‏تقوایى است، همان چیزى است که یک ملت را به زانو در مى‏آورد، و تقوا آن چیزى است که یک ملت را سربلند مى‏ک ما به تقوا احتیاج داریم.» [45]
« وظیفه امروز ما این است که در علمداران دین نباید چیزى مشاهده بشود که رایحه‏ى دورى از معنویت از آن استشمام گردد، والا حرکتى که به سمت معنویت است، ضربه خواهد خورد. چیزى که از آن بوى علاقمندى به دنیا و زخارف آن و خودپستى و منت و تنازع براى امور دنیوى، استشمام بشود، هم از جهت عملى و علمى و هم از جهت عمق بخشیدن به فکر دینى و اسلام در مردم، ضربه وارد خواهد آورد.»[46]
این دقت نظر، این رویه پدرانه و در یک کلام این نظارت فرهنگى، سبب شد تا طى دهه اخیر که دشمنان قسم‏خورده انقلاب و مأیوس را از رویارویى نظامى که به فقدان امام دلبسته و تمامى قوا و شیطنت خویش را در مواجهه با فرهنگ و ارزشهاى این نظام الهى بسیج کرده بودند، نتوانند به اهداف طراحى شده خود،یعنى یأس مردم از نظام اسلامى و فاصله گرفتن از ولایت امر و راه خدا دست یابند؛ بلکه هر روز شاهد ایمان مردم بالاخص جوانان، دلبستگى و پیوندشان با رهبرى نظام، تلاش و نشاط آنان بوده و با عصبانیت به آخرین طرحها و دسیسه‏هاى براندازى خود متمسک شوند و آخرین مهره‏هاى خود را در داخل و خارج بکار گیرند کمکهاى بى‏دریغ و ردپاى مستقیم آنان در ایجاد بحرانهاى فرهنگى در عرصه مطبوعات، کتاب، فیلم و برپایى غائله‏هاى سیاسى و اجتماعى چون قتلهاى زنجیره‏اى، جریان دانشگاه و معرکه خرم آباد و … همه‏وهمه، صحنه‏هاى پیاپى یک نمایش دنباله دار جهانى است که به کارگرداریکا و بازى‏گرى هر بازى‏خورده غافل داخل و خارجى، به نمایش در مى‏آید و اخیرا موج اصلاح‏طلبى و طرح فراگیر یلتسینى، آخرین پرده‏هاى سیاسى ابن بازى بود که با سرانگشت تدبیر و دوراندیشى رهبر معظم انقلاب به کنار رفت و به موقع توجه امت را بدان جلب نمود.
 
 
پى‏نوشتها:

 [1] حدیث ولایت، ج 6 ص 205 ، 17/11/69
[2] حدیث ولایت ، ج 1 ، ص 161 ، 8/4/68
[3] حدیث ولایت، ج 4 ص 63 ، 8/1/69
[4] همان
[5] همان
[6] حدیث ولایت، ج 4 ص 64 ، 18/1/69
[7] - حدیث ولایت، ج 2 ، ص 217
[8] حدیث ولایت، ج 4 ، ص 216
[9] همان
[10] حدیث ولایت، ج 6 ، ص 145
[11] حدیث ولایت، ج 6 ، 1/10/69
[12] سخنان مقام معظم رهبرى، 23/5/70
[13] سخنان مقام معظم رهبرى ، 22/4/71
[14] همان
[15] حدیث ولایت، جلد 6 ، ص 46
[16] سخنان مقام معظم رهبرى ، 12/7/72
[17] حدیث ولایت، جلد اول ، ص 132
[18] سخنان مقام معظم رهبرى ، 4/4/1368
[19] نماز جمعه، عاشوراى حسینى ، 19/2/1377
[20] نماز جمعه، تاسوعاى حسینى ، 26/1/1379
[21]حدیث ولایت، جلد 1 ، ص 263
[22] همان
[23] حدیث ولایت، ج 1 ، ص 51 , 20/3/68
[24] حدیث ولایت، ج 4 ، ص 205 2/3/69
[25] سخنان مقام معظم رهبری , 22/1/69
[26] سخنان مقام معظم رهبرى ، 23/7/69
[27] سخنان مقام معظم رهبرى، 21/5 71
[28] سخنان مقام معظم رهبرى، شهریور ماه 1371
[29] همان
[30] همان
[31] سخنان مقام معظم رهبرى ، 28/9/69
[32] سخنان مقام معظم رهبرى، شهریور ماه 1371
[33] همان
[34] همان
[35] همان
[36] حدیث ولایت، جلد 4 ، ص 160 ?
[37] پیام رهبر معظم انقلاب به کنگره عظیم حج ، 28/12/78
[38] سخنان مقام معظم رهبرى ، 22/4/71
[39] حدیث ولایت، جلد 4 ، ص 161
[40] همان
[41] سخنان مقام معظم رهبرى، شهریور 1371
[42] سخنان مقام معظم رهبرى، 22/ 4/71
[43] تاسوعاى حسینى، ?26/1/1379
[44] سخنان مقام معظم رهبرى، 19/2/77
[45] سخنان مقام معظم رهبرى، 19/11/69
[46] سخنان مقام معظم رهبرى، 22/2/69

تبلیغات