آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

وسایل ارتباط جمعى به عنوان ابزارى جهت ارتباط و انتقال پیامها به آحاد مردم بوده و سه کارکرد اساسى مطلع نمودن عموم مردم، همگرا کردن آنان براى دست‏یابى به نظام واحدى از ارزشها، باورها و رفتارهاى اجتماعى و نیز سرگرم نمودن افراد را بر عهده دارند. رسانه‏ها در جریان دست‏یابى به اهداف فوق، گاه به عنوان مجارى انتقال محتواى فرهنگى و گاه به عنوان ابزار ایجاد فرهنگ نوین عمل مى‏کنند. در این فرآیند بین ساختار فکرى و فرهنگى جامعه و رسانه‏هاى جمعى تأثیر و تأثّرى متقابل وجود دارد، به گونه‏اى که برخى مطبوعات ضمن توجه به نیاز مخاطبان، همسو با ارزشهاى معمول جامعه حرکت مى‏کنند و برخى در یک حرکت ناملموس و خزنده در جهت خلاف هنجارها و ارزشهاى نظام اجتماعى ادامه حیات مى‏دهند. از دیدگاه بسیارى از صاحب‏نظران، مطبوعات مى‏توانند زمینه توسعه فرهنگى جوامع، اقشار و گروههاى مختلف جامعه را فراهم آورند، لیکن در شرایط فعلى جامعه ما و با توجه به این نکته که اکثریت مردم از سطح سواد پائینى برخوردارند و نیز وجود مشکلات اقتصادى که موجب مى‏گردد، خرید کالاهاى فرهنگى، کمتر در سبد مصرفى خانوار قرار گیرد، با معضل پس‏افتادگى و کم‏اقبالى جامعه به مطالعه مواجهیم. در چنین وضعیتى، برخى نشریات مى‏کوشند جهت بقاء در میدان رقابتى و جذب مخاطب از شیوه‏هاى ناپسندى بهره گیرند. از سوى دیگر، در کنار سیاست فرهنگى گسترش مطبوعات جهت رواج فرهنگ مطالعه و ارتقاء فرهنگى جامعه، متأسفانه شاهد بروز عارضه گسیختگى و رشد سرطانى و ناموزون مطبوعاتى هستیم که اصطلاحاً « مطبوعات عامه‏پسند» نامیده مى‏شوند. هدف عمده این نوع از مطبوعات سود اقتصادى وتجارى است. در نگرش آنها، دنیاى امروز، دنیاى سرمایه و ثروت است و فرهنگ نیز باید هم‏جهت با اقتصاد و کسب منافع مادى در اختیار گرفته شود. این دیدگاه منفعت طلبانه معتقد است مطبوعات، مانند هر ابزار دیگرى باید بتواند از نظر اقتصادى کارآمد بوده و هر شیوه‏اى براى رسیدن به این هدف معقول و پسندیده مى‏باشد. هرچند تمایزات میان این نشریات با نشریات کمال‏گرا بسیار است، لیکن در این مجال به ذکر برخى شیوه‏ها و ویژگیهاى چنین مطبوعاتى مى‏پردازیم.
الف)- انعکاس واژگونه وقایع و اخبار
تحت تأثیر بودن چنین نشریاتى از احساسات، پیش داوریها، تمایلات، علاقه‏هاى شخصى و عدم رعایت بى‏طرفى در کسب و انتشار اخبار از اصول اولیه آنها در انعکاس اخبار است. حوادث و رویدادهاى این نشریات با برداشت‏هاى نادرست و شخصى که عمدتا با واقعیت فرسنگها فاصله داربه عنوان افکار عمومى مطرح مى‏شود. خبرگان چنین نشریاتى با کارکرد هم هویت سازى تلاش مى‏کنند به خوانندگان القاء نمایند که عقاید مطروحه در این مطبوعات، عقاید خود آنهاست و این سخنان همان چیزى است که آنها قصد اظهار آن را داشتند. تأثیر این قبیل مطبوعات در شکل‏ افکار عمومى گاه به صورت تلقین (suggestion )و گاه تحریک (stimolition ) باشد. در تمامى این روشها، فرد متوجه نیست که افکار و عقاید او توسط دیگران شکل داده مى‏شود و این افکار و باورها، از آن او نمى‏باشد گروه‏هاى فشار چنین مطبوعاتى مدام سعى دارند تا بر مخاطبین خود تأثیر بگذارند و با بمباران اخبار نادرست و شایعه افکنى، افکار آنها را در مسیر و جهت خاصى هدایت نمایند. اطلاع‏رسانى چنین نشریاتى به گونه‏اى است که گویى آنچه مى‏نگارند، خیر و صلاح توده مردم است و قضاوت آنها به دلیل آنکه در متن مردم زندگى مى‏کنند!! با منافعشان سازگار است و همان چیزى است که آنان مى‏طلبند. این مطبوعات با مکانیسم هویت سازى کاذب در افراد و قلب ماهیت جریانات و رخدادها سعى مى‏کنند فضایى بیافرینند که نظر خوانندگان را جلب نمایند؛ در این شرایط درجه صحت یا سقم مطالب اهمیتى ندارد. شیوه‏هاى این قبیل مطبوعات با توجه به سن، جنس، نیازها و موقعیتهاى مخاطبین و نگرشها و تمایلات آنها متفاوت است. از نظر نوع نگارش، نگارش آنها توصیفى است و حالات و احساساتى را در گیرنده پیام ایجاد مى‏کند. الفاظ به کار رفته عمدتا جذاب، عاطفى و غیرمنطقى است . دیگر شگردهاى مطبوعات عامه‏پسند جهت موجه جلوه دادن مطالب، بیان صریح یا در لفافه آنها از زبان افراد متنفذ و مشهور است. این شیوه اکثرا در بین مردمى که پرستش شخصیت برایشان امرى پسندیده است، مؤثر واقع مى‏شود. بهره‏گیرى از برخى واژه‏ها، اصطلاحات و الفاظى که تعریف دقیقى از آن وجود ندارد، به این نشریات اجازه مى‏دهد تا بر طبق شرایط خود، تعابیر و تعاریفى ارایه نمایند که براى رسیدن به هدفشان مفید فایده باشد. صاحبان این مطبوعات چنین القاء مى‏کنند که مسائل سیاسى، اقتصادى، معرفتى ... خسته‏کننده است و خوانندگان، مطالب هیجانى و مهیج را مطالبه مى‏کنند تا احساس لذت و شادى واقعى را در خود ایجاد کنند. مطابق نظر این نشریات، مردم در کشورهاى جهان سوم، علاقمند موضوعاتىتند که با تجربه بلاواسطه آنها مرتبط بوده و ملموس باشد. در این کشورها مردم درباره مسائل اطلاعات کافى ندارند و به علاوه مخاطبین، نه توانایى تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده روز را دارند و نه فرصت کافى جهت این کار. لذا اکثریت افراد چنین جوامعى با مسائل و مشکلات خود از طریق غرایزشان برخورد مى‏کنند و برخورد آنها اغلب جنبه عاطفى و غیر عقلانى دارد. بنابراین جهت جذب نظر آنها باید روى‏انگیزش‏ها و نیازهاى افراد دقت نمود و موضوعات خاصى را برگزید که مورد توجه آنها مى‏باشد و بدین ترتیب از این نیازها جهت جلب توجه مخاطب بهره مند شد. از این منظر، اجراى چنین هدفى با زمینه‏چینى‏هاى لازم و طرح حوادث و معضلات لاینحل ممکن مى‏شود، به طورى که مخاطب خود را در درون این حوادث جاى مى‏دهد و یا احساس مى‏کند که این حوادث در زندگى او تأثیر گذار است. این شیوه موجب مى‏شود تا مخاطبین چنین حوادثی را در ذهن خویش طبقه‏بندى نموده و آنها را متناسب با شخصیت خود و در یک نظام کلى از تصوراتشان جاى دهند. نکته اصلى در چنین شیوه‏اى، کشف معضلاتى است که در محیط فردى و اجتماعى افراد وجود دارد. این معضلات زمانى مناسب طرح خواهد بود که ضمن اغراق و زیاده‏پردازى، تاحدى قلب واقعیت شوند تا توجه عموم خوانندگان را به خود معطوف نماید. این عمل، عکس‏العمل‏هاى منطقى افراد را کاسته و در مقابل عکس‏العمل‏هاى عاطفى آنها را نسبت به موضوع برمى‏انگیزد. عمده اشتیاق چنین مطبوعاتى معکوس‏سازى معانى حقیقت، بیهودگى و اصول اساسى زندگی است. هرچند بخش کوچکى از واقعیات توسط این نشریات منعکس مى‏شود، اما در بخش عمده‏اى از وقایع، تشدید و بزرگ‏نمایى اتفاق افتاده است. این نوع جنجال آفرینى، افکار عمومى را مشوش و گمراه مى‏سازد و راه تفهیم و تفاهم مسدود مى‏گردد و نهایتا قضاوت منصفانه و واقع‏بینانه دور از تشنج و التهاب عملا غیرممکن مى‏شود و ادراک درست خواننده از دنیاى خارج از محیطش صدمه مى‏بیند. روش دیگر، روش ساده کردن بیش از حد مسائل است، که توسط نشریات عامه‏پسند به وفور استفاده مى‏شود و فرد را از واقعیات پیچیده دور ساخته و ضمن تغییر صورت مسئله، نگرش افراد را به مسائل، یک‏جانبه مى‏نماید. علاوه بر روش ساده‏سازى که به اختصار بیش از حد مسائل منتهی مى‏گردد؛ روش سطحى‏سازى به تعریف ظواهر امر با پوسته خارجى موضوع مى‏پردازد و هرگز ابعاد مختلف آن مقوله مورد بررسى قرار نمى‏گیرد. سطحى‏سازى مى‏تواند شامل توجه به نمادهاى مسائل تا اخذ نتایج سریع و غیرمنطقى را شامل شود.
ب)- گسترش ارزشهاى مادى
عمده‏ترین دلمشغولى این مطبوعات رواج سطحى‏نگرى، گسترش لذات حسى و توسعه احساس نیازهاى مادى، ... مى‏باشد. محدود کردن نگرش مخاطبین به موضوعاتى پیش پا افتاده، تحریف شده، مادى گرایانه، ... منجر به بحران قطع پیوند جامعه مطبوعات از پیشینه فرهنگى و عرف جامعه می شود. در بینش سطحى‏نگرانه این قبیل نشریات، زندگى در تفریح، لذات حسى، جاذبه‏هاى جسمانى، محبوبیت ظاهرى و زیبایى، ... خلاصه مى‏شود و با هزاران ترفند این تظاهر و خودنمایى به زندگى روزمره مردم نفوذ مى‏نماید. این شیوه‏ها، ضمن ایجاد نیازهاى جدید، نیازهاى ارضاء نشده قبلى را نیز برمى‏انگیزد. مکانیسم اصلى این روش، متمرکز بر صید افرادى است که در بحرانهاى مختلف، مانند بیمارى، زشتى، عدم محبوبیت، پیرى زودرس، ... قرار گرفته‏اند، این چنین افرادى آماده پذیرش هر گونه راه حلى جهت خلاصى از بحرانهاى فوق مى‏باشند. در این شرایط سهل ترین روش جهت جذب آنها، تأکید بیش از حد بر عنصرى است که فقدان آن براى فرد مشکل‏ساز مى‏باشد. به طور نمونه تأکید بیش از حد بر عنصر زیبایى به عنوان کلید و رمز موفقیت‏هاى فردى و اجتماعى زنان، منجر به نیازآفرینى شدید در آنها و نهایتا متمسک شدن آنان به شیوه‏های زیبایى اندام، زیبایى صورت و زیبایى‏هاى مصنوعى مى‏گردد. بدین ترتیب انواع متدهاى آرایش و زیبایى و نیز کالاها و لوازم آرایشى فرصت تبلیغ و توصیف در چنین مطبوعاتى را مى‏یابند.
ارزشمند جلوه دادن مصرف هرچه بیشتر و تشویق افراد به ورود در مسابقه‏هاى برترى جویانه، موجب جایگزین شدن ارزشهاى مادى به جاى ارزشهاى معنوى مى‏شود. جهت گسترش این فرهنگ پوششهاى ظاهرى افراد، به جاى محتواى درونى آنها مهم جلوه داده مى‏شود. فرهنگ مصرفى با لطافت رافتى نامحسوس نفوذ مى‏نماید و افراد در یک مقایسه مادى، احساس نیاز شدید و محرومیت نسبى مى‏کنند و در غایت این جریان، حلقه نهایى فرهنگ غرب که مصرف، رفاه‏طلبى و اسراف هرچه بیشتر است، به جاى فرهنگ اندیشیدن، دانش و کار و ... مورد توجه واقع مى‏شود. این نوع حرکت خزنده و بطئى، انسانها را به گونه‏اى نامحسوس به سوى ارضاى نیازهاى مادى سوق مى‏دهد و با تقویت نیاز به احترام و خودنمایى، آنها را به مصرف کالاهاى مادى ترغیب مى‏نماید.
ج)- ایجاد احساس ناامنى اجتماعى
این قبیل مطبوعات، بدون توجه به اینکه درصدى از کجروى‏ها و حوادث تلخ و ناگوار، معمول جوامع مى‏باشد، با انتخاب تیترهاى دلهره‏آور، ترسناک و جنجالى، وجود فضاى ناامن و دهشتناکى را در جامعه ترسیم مى‏کنند. این شیوه اولا با مکانیسم ذائقه‏سازى، ذائقه مخاطبین را به سوى وقایع تلخ و حوادث اندوهبار سوق مى‏دهد و آنها را معتاد پیگیرى چنین موضوعاتى مى‏نماید. ثانیا قبح و زشتى بسیارى از اعمال و بزههاى اجتماعى را در جامعه فرو مى‏ریزد و به صورت غیرمستقیم مجوز اجتماعى چنین ناهنجارى‏هایى صادر مى‏شود. ثالثا به آموزش و ترویج چنین وقایعى دامن مى‏زند و امنیت و سلامت ملى را به مخاطره مى‏افکند. رابعا موجب موّجه جلوه دادن گناهکار مى‏گردد. در این شرایط، چنین القاء مى‏شود که جامعه در ارتکاب به جرم فرد مقصر است، نه فرد بزهکار.
چ)- رواج پرخاشگرى و خشونت
بیان وقایع دلخراش با شیوه هیاهو و اغراق موجب مى‏گردد تا خواننده به جاى قدرت سازندگى، تنها به ویژگى‏ها و صفات منفى انسان و قدرت تخریب وى توجه نماید. نشریات عامه‏پسند عموما جزئیات درگیریهاى خیابانى، خشونتهاى خانوادگى، خودکشى، خودسوزى، قتل، سرقت، فرار ازمنزل، اسیدپاشى و انواع بزه را توصیف مى‏نمایند. این وقایع زمانى براى خوانندگان هیجانى‏تر و عجیب‏تر خواهد بود که دختران و زنان مرتکبین این قبیل بزهها باشند. زیرا از نظر روانشناسى معمولا زنان انفعالى‏تر بوده و کمتر اهل خشونت و درگیرى مى‏باشند، روحیه عاطفى وغیرخشن زنان، آنها را از پرخاشگرى‏ها و بسیارى از خشونت‏ها باز مى‏دارد؛ لذا به محض وقوع چنین حوادثى، این وقایع، تیتر درشت و هیجانى این نشریات قرار مى‏گیرد و احساسات و عواطف مخاطبین براى رسیدن مطامع مادى و غیر منطقى به بازى گرفته مى‏ شود.
د)- ستاره سازى کاذب
هرچند با وقوع انقلاب اسلامى، پدیده ستاره‏سازى تا حدى کمرنگ شده بود، لیکن موج جدیدى از ستاره‏سازى اخیرا رواج چشمگیرى یافته است. از دیدگاه روانشناسى، ستاره‏گرایى به معنى ارزشگذارى عاطفى از طریق جمع بر فردى معین مى‏باشد. این پدیده، زمینه را براى جریان « فرافکنى» و « این‏همانى» یا « همذات‏پندارى»، از طرف مردم و یا جمع مساعد مى‏نماید و در نهایت مى‏تواند « شخصیتى پایه‏اى و بنیادى» را نه تنها براى یک فرد که براى جامعه فراهم سازد. این عمل در نشریات به صورت استفاده بى‏رویه و بى‏ربط از تصاویر کلوزآپ هنرپیشگان (عمدتاً زنان هنرپیشه) و چاپ عکسهاى تمام قد و پرتره از زنان و دخترکان زیبارو با رنگ‏آمیزى و دکور تند و مهیج انجام مى‏شود و مخاطب به سبب جذابیتهاى تصویرى، خریدار دائمى چنین نشریاتى مى‏گردد. این نوع از مطبوعات، با توصیف زندگى خصوصى هنرپیشگان، سبک زندگى آنها، ذکر غمنامه یا سرگذشت تلخ و شیرین دوران زندگیشان با چاشنى دروغپردازى در جزئیات و درشت‏نمایى وقایع و انتخاب و معرفى افرادى که بعضا در زندگى خصوصى و اجتماعى خود پیشینه درخشانى ندارند، به ستاره‏سازى کاذب مى‏پردازند. مخاطبین چنین مطبوعاتى نیز با همذات پندارى با چنین شخصیتهاى غلوشده‏اى، همان ارزشها و برداشتها را در زندگى فردى و اجتماعى خود آرزو مى‏نمایند و چه بسا همان مسیر را نیز در زندگى خویش دنبال کنند. این شیوه، الگو و گروه مرجع فرد را نیز تغییر مى‏دهد و فرد مسحور چنین ستاره‏هایى مى‏گردد.
پ)- رواج مفاهیم غیر اخلاقى
این پدیده مذموم در قالب داستانها، رمانها، حتى به طرق غیرمستقیم و در قالب مشاوره‏هاى خانوادگى بیان مى‏شود. موضوعاتى چون آزادى روابط جنسى، دوستى با جنس مخالف، آموزش روابط جنسى، ... که حیاء معصومانه دختران و غیرت دینى مردان را بتدریج سلب مى‏نماید.
و)- ایجاد چندپارگى فرهنگى
این قبیل مطبوعات با تحقیر و استهزاء گروهها، اقشار، اقوام و خرده فرهنگ‏هاى دیگر، شکاف و فاصله میان فرهنگها را افزوده و فرهنگ هجو و لغو را در جامعه دامن مى‏زنند. طرح اختلافات و مسائل قومى، اختلاف افکنى میان زنان و مردان و تحریک آنها به مقابله با یکدیگر، طرح طنز و تمسخر فرهنگ روستاها و شهرستانهاى ایران و برچسب زدن فلان خصوصیت زشت اخلاقى به اقوام آن محل، موجب اختلافات عمیق میان اقوام و پرورش حس ناسیونالیستى (منطقه‏اى – قومى) مى‏شود.
ز)- ایجاد شکاف میان توده مردم و مطبوعات کمال‏گرا
از آنجا که چنین مطبوعاتى عمدتا با انگیزه‏هاى مادى جویانه وارد امور مطبوعاتى مى‏شوند، سهل‏ترین و سریعترین راه را، جهت جذب مخاطب و فروش هرچه بیشتر دنبال مى‏نمایند، لذا نوع نگارش آنها، عامیانه، غیر علمى، سطحى و بسیار ساده است. همین رویه موجب مى‏شود که مذاق اکثر مخاطبین چنین نگارشى را بپسندد. این نگارش عامه پسند و ابتدایى ناخودآگاه بر ذهن و روان مخاطب، مفاهیم عامى را القا مى‏کند که فرد را به سمت سطحى‏نگرى و عدم توجه و دقت و حوصله در مفاهیم عمیق پیش مى‏برد. این شیوه، قدرت تعقل، تفکر و استدلال افراد را مى‏گیرد و آنها عادت مى‏کنند تنها مطالبى را مطالعه نمایند که قوه تخیل و رؤیاى آنها را به جاى قوه تعقل‏شان بپروراند. بدین ترتیب سطح فکرى و فرهنگى مردم روز به روز تنزل یافته و با بحران رکود عقل‏گرایى و گسترش خرافه‏گرایى و تقلید مواجه خواهیم بود و نهایتا اگر جماعتىبخواهد رابطه‏اى با دنیاى مطبوعات برقرار نماید، مطبوعات عامه‏پسند را به جاى مطبوعات کمال‏گرا برخواهد گزید.
ح)- گسترش خرافه گرایى
خرافات، حالت انفعالى فرهنگهاست. امروزه اقبال به خرافات و اوهام، از جمله توجه به سعد و نحس بودن ستارگان، طالع بینى، کف‏بینى، رمالى، سحر و جادو ... که غالبا حیات و اصالت دینى را به مخاطره مى‏افکند و فرد را در ورطه اوهام و توهمات بى‏اساس مى‏کشاند، نقل چنین مطبوعاتى است. این شیوه مانع تعقل، تفکر و توسل افراد به منبع لایزال الهى شده و فرد در هنگامه مستأصل شدن، راه چاره را در تمسک به چنین پدیده‏هایى مى‏یابد.
و)- ارائه تصویرى مخدوش از زن در بعد داخلى و خارجى
چنین مطبوعاتى به جاى توجه به قابلیتها و استعدادهاى زنان که مى‏تواند در جهت بهسازى زندگى فردى و اجتماعى افراد مؤثر واقع شود، به ارائه کلیشه‏هاى سیاه و تاریک از شخصیت زن مى‏پردازند به‏گونه‏اى‏که خصوصیات مثبت روحى زن، همچون لطافت، احساس، عاطفه، ایثار، خدشه‏دار مى‏گردد و باز خوردهاى روانى گسترده‏اى را در جامعه بر جاى مى‏گذارد. این شیوه ناپسند مطبوعاتى، ضمن ترویج نگرش بدبینانه نسبت به زنان، منجر مى‏شود تا اصحاب این نشریات از بازنمایى موفقیت‏ها، پیشرفت‏ها، فضایل و صفات انسانى زنان باز بمانند، در حالىکه بسیارى از زنان این مرز و بوم، در بعد اخلاقى و علمى موفقیت‏هاى چشمگیرى بدست آورده‏اند و در بعد خانوادگى با خلعت زیباى عفاف و عصمت و با خصلت ایثار و گذشت، کیان خانواده را از ترکشهاى افراد و محیطهاى ناسالم محفوظ نگاه داشته و درپاسداشت شأن و کرامت خویش تلاش نمو‏ده اند. در بعد وسیعتر و در انعکاس بین‏المللى، این رویه نادرست مطبوعاتى، تصویرى واژگونه از جامعه ایران، امنیت اجتماعى و وضعیت زنان ایرانى ارائه مى‏دهد، گویى اکثریتى عظیم از زنان ایرانى، بزهکار، متوارى، مفسد، پرخاشگر، معتاد، سارق ... هستند. در حالى که نرخ آسیبهاىجتماعى زنان در ایران در مقایسه با بسیارى از کشورها در سطح پائینى است. به بیان دیگر، این نوع رویکرد مطبوعاتى، نه تنها ناتوان از ارائه تصویر و الگویى آرمانى و ایده‏آل از زنان است، بلکه در یک جریان معکوس، چهره‏اى خشن و سیاه از زنان ایرانى را در اذهان تداعى ‏نماید.
ز)- واژگونه نمودن تعریف برخى مفاهیم
همانگونه که قبلا ذکر گردید، یکى از کارکردهاى مطبوعات، سرگرمى و تفنن مى‏باشد. لیکن نکته قابل تأمل، تعریف این مقوله و جهت‏گیرى براى رسیدن به این هدف است. برخى از اصحاب مطبوعات، تفنن را تخدیر اذهان، توهم‏زایى و ابتذال، ... تعریف نموده و از هر عنصرى چه مثبت چه منفى براى رسیدن به این هدف سود مى‏جویند، یا در مورد مفهوم جوانى که دو دیدگاه متفاوت، دو عملکرد متفاوت مطبوعاتى را ایجاد مى‏نماید. در دیدگاه نخست، جوانى، دوران خوشى، خوش خیالى، بى‏قیدى، بى‏مسئولیتى، گذران فراغت بارى به هر جهت، ... است. در این دیدگاه نوع جرم و خطایى از جوان به بهانه چنین تعریفى مجاز، عادى، قابل اغماض و حتى گاه ممدوح است. در برابر این نظر، نگرشى وجود دارد که جوانى را بهترین و طلایى‏ترین فرصت جهت خودسازى، مقابله با هواى نفس و پرورش استعدادها و فضایل انسانى... قلمداد مى‏نماید. در این نظریه اندوخته‏هاى علمى و تجربیات فردى و اجتماعى جوان ره‏توشه دوران میان‏سالى اوست. بدین ترتیب واژگونه کردن تعاریف، رویکردهاى منفى را در این نشریات محقق مى‏سازد.
منابع:
1- عصر دوم رسانه‏ها، مارک پاستر، غلامحسین صالحیار، 1377سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
2- فیلترهاى خبرى، ادوارد اس هومن، نوام چامسکى، تژامیر فخرایى، چاپ اول 1377انتشارات مؤسسه ایران.
3- افکار عمومى و ارتباطات، دکتر على اسدى، 1371نشر سروش.

تبلیغات