« زن در مفاهیم بدیع قرآنى »
آرشیو
چکیده
متن
پیام رسا و جان پرور مقام عظماى ولایت به کنگره عظیم حج در سال گذشته طنین خوش آهنگ و دلنوازى بود که « مسکّن الفؤاد» همه مؤمنین دردآشنا گردید. تأکید ایشان بر « ضرورت ابتکار جهت آفرینش مفاهیم نو در منبع لایزال قرآن مجید» ما را بر آن داشت که به جستوجو و غواصى در دریاى معارف کلام وحى بپردازیم و از آن رو که رسالتمان ارتقاى کیفى مباحث مرتبط با زنان است، اختصاصا به این موضوع پرداختیم. و در این جهت از برخى اشارات متعدد تفسیر راهنماى آیت اللَّه هاشمى رفسنجانى[1] و همچنین محضر گرانمایه جناب آقاى دکتر منصورى لاریجانى بهرهجستیم. حاصل خوشهچینىمان از خرمن جاوید قرآن ارزانى قرآن باوران و قرآن یاوران باد.
* تفاوت اصل آفرینش مفاهیم نو از قرآن کریم با بدعت قرائتهاى نوین از قرآن چیست؟ و جایگاه قاعده محکم و متشابه در این مقوله چیست؟
استاد منصورى لاریجانى:
قرآن کریم هر لحظه منظرى نو و جلوهاى نوین در چشمانداز عاشقانش قرار مىدهد. اصلا قرآن سخن انسانها نیست که محصور زمان و مکان شود، بلکه کلام خداست و یکى از نشانههاى اعجاز قرآن تازگى و طراوت همیشگى آن است، نه تنها تازه و باطراوت است بلکه همواره لطائف و مفاهیم نو به بشر عرضه مىکند. فلذا انسان با هر تحلیل عقلانى به قرآن بپردازد با دریایى از مفاهیم و معانى عمیق مواجه مىشود. مولاى متقیان حضرت على (ع) در نهجالبلاغه درباره عظمت اعجاز قرآن مىفرماید: « ظاهرُهُ أنیق و باطنه عمیق». انیق یعنى ظاهر الفاظ و کلمات و نوع چینش آنها در آیات بسیار زیبا و اعجاب آور است بهطورى که از اهل فن و ادیب مؤدب دل مىبرد و در عین حال، باطن او عمیق. یعنى قرآن دو بطون و لایه لایه است. انسان هر لایه و طبقهاى از معانى را طىمىکند مجددا با طبقهاى دیگر مواجه مىشود. در احادیث ما هفت بطن و بعضا تا هفتاد بطن براى قرآن ذکر کردهاند. به قول مولوی:
حرف قرآن را مبین که ظاهر است
زیر ظاهر باطنى هم قاهر است
زیر آن باطن بود بطن دوم
مىشود در او خردها جمله گم
بنابراین، انسان باید غواص بحر قرآن شود تا در آن دُرّ معانى را صید کند والاّ قرائتهاى مفهومى و عقلانى صرف نه تنها انسان را محرم قرآن نمىکند، بلکه مانع و حجاب معانى هم مىشو قرآن علاوه بر حوزه معانى و مفاهیم، حوزه محکمات هم دارد، یعنى محکمات قللى رفیع و بیّن و روشن هستند و مفاهیم عقل بشرى در صراحت آن راهى ندارد. بدین ترتیب، قرائتهاى نوین از قرآن در حوزه مفاهیم هستند که در آئینه محکمات تعریف مىشوند.
گزیده تفسیر راهنما ذیل آیه 57از سوره آلعمران:
5 - قرآن مشتمل بر آیات محکم و متشابه است: « منه آیات محکمات ... و اخر متشهابهات»
6 - آیات محکم، اصل و اساس قرآن است: « منه آیات محکمات هن ام الکتاب» به اصل و اساس هر چیز« اُمّ» گفته مىشود. (مفردات راغب).
7 - آیات محکم قرآن، مرجع فهم و تفسیر آیات متشابه است: « منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات» «ام» در لغت عرب به هر چه مرجع چیز دیگرى باشد گفته مىشود. (روحالمعانى، ج 3 ، ص 70 )
8- برداشت از آیات متشابه، بدون ارجاع آنها به آیات محکم جایز نیست: « فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه»
9- امکان دستاویز قرار دادن حق در جهت باطل وجود دارد. « فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
10- پیوستگى و انسجام آیات محکم قرآن: « منه آیات محکمات هن ام الکتاب» از تعبیر به « ام» که مفرد است، مىتوان استفاده کرد که کلیه آیات محکم قرآن، پیوسته و داراى انسجام است.
11- افراد منحرف (کجاندیشان)، دنبال کننده آیات متشابه، براى ایجاد فتنه هستند. « فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
12- قلبهاى منحرف، منشأ فساد و فتنه هستند. « فأمّا الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
13- سوء استفاده منحرفان از قرآن، در جهت ایجاد فتنه: « فاما الذین فى قلوبهم زیغ ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
15- عدم جواز فتنه جویى و تأویل نادرست از قرآن « فاما الذین فى قلوبهم زیغ ... ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله»
16-منحرفان، به منظور تأویل محکمات، متشابهات را دنبال مىکنند: « فاما الذین فى قلوبهم زیغ ... ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله» بنابراین که ضمیر در « تأویله» ارجاع به « ام الکتاب » شود که عبارت است از آیات محکم.
30 - کارایى هر یک از آیات محکم و متشابه، در تربیت انسان: « کل من عند ربنا» هر کدام از آیات محکم و متشابه، ناشى از مقام ربوبیت خدا ( من عند ربنا) است. بنابراین هر دو دسته، براى تربیت است.
31 - کجاندیشى و گرایش قلب به باطل ،مانع از ژرفنگرى در علم است. « فاما الذین فى قلوبهم زیغ ... والراسخون فى العلم» از مقابله دو گروه ( کجاندیشان و راسخان در علم) استفاده شده است.
32- وجود معارفى در قرآن که فهم آن تنها در اختیار گروه خاصى است: «و ما یعلم تأویله الا اللَّه والراسخون فى العلم».
33ـ رسوخ در علم، زمینه ایجاد روحیه تسلیم در برابر خدا و آیات اوست: « والراسخون فى العلم یقولون امنا به»، و همچنین لحن آیه، دلالت بر تسلیم ایشان دارد.
34 - جز خردمندان، کسى قدرت درک ویژگىهاى آیات محکم و متشابه را ندارد: « و ما یذکّر الا اولوالباب» ظاهرا مراد از متعلق »ما یذکّر«، مطالب عنوان شده در همین آیه است.
41- لزوم ایمان توأم با عمل به آیات محکم و ایمان به آیات متشابه بدون مبنا قرار دادن آن براى عمل: « منه آیات محکمات و اخر متشابهات» امام صادق (ع) : « ان القرآن فیه محکم و متشابه فاما المحکم فنؤمن به و نعمل به و ندین و اما متشابه فنؤمن به ولا نعمل به« و هو قول اللَّه تبارک و تعالى: «فاما الذین فى قلوبهم....».
* اشتراکات زن و زمین (کشتزار) در قرآن و وجه تسمیه ازدواج به « میثاق غلیظ» چیست؟
استاد منصورى لاریجانى:
در مورد اشتراک زمین با زن در واژه « حرث» باید گفت کلمه حرث مصدر است و به معناى زراعت مىباشد. نه به معناى زمین. زمین از آن جهت که حاصلخیز و زنده براى پرورش دانهها و بذرهاست، او را حرث گویند. زن پرورشگاه بذر انسانهاست. چنانکه در آیه 223سوره بقره مىخوانیم: « نساءکم حرث لکم فأتوا حرثکم انّى شئتم». بدین ترتیب مزرعه آدمیت است نه تنها آدم، یعنى نه تنها تکوین جسم بلکه تعالى روح فرزند هم از زمان صورتبندى در رحم مادر آغاز مىشود. پس بهتر است حرث را محل تجلى و دمیدن روح از ناحیه خدا در انسان بدانیم و اگر زن نشد قطعا نسل آدمى منقطع مىشود. همان طور که اگر کشتزار نباشد بذرى در خاک نشو و نما نمىکند. اگر زنان از مجموعه جامعه حذف شوند، هیچ انسانى در کره خاکى بر جاى نخواهد ماند. پس « حرث» به مفهوم جدید عبارت است از هویت و جوهر حیات بشریت میثاق غلیظ همان عهد و پیمانى است که در هنگام عقد ازدواج از شوهر مىگیرند و این در آیه 21سوره نساء آمده است: « و اخذن منکم میثاقا غلیظا». البته انحصار صریح این حق به زن حکایت از اهمیت مقام زن در اسلام دارد، زیرا اسلام مىخواهد زن به عنوان زیباترین گوهر خلقت مورد بىتوجهى مرد قرار نگیرد. از این جهت، با گرفتن پیمان سخت از مرد او را ملتزم به رعایت حقوق زن مىکند. امام باقر (ع) میثاق غلیظ را پیمان خوشرفتارى و مهربانى مرد نسبت به زن مىداند.
گزیدهاى از تفسیر راهنما ذیل آیه 223از سوره بقره:
1- زن، کشتزار بذر انسان است: « نساؤکم حرث لکم»
2 - عقیم نبودن، از ویژگىهاى زن شایسته و کامل است: « نساءکم حرث لکم». از خصوصیات مهم زن، قابلیت بارور شدن او براى بقاى نسل است. بنابراین، چنانچه زن نازا باشد، فاقد این ویژگى مهم است و طبعا چنین زنى از جهت طبیعى کامل نخواهد بود.
3- توالد و تناسل، از فلسفههاى مهم آمیزش جنسى است: « نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم انى شئتم و قدموا لانفسکم». اولا از بین تمامى اهداف آمیزش، تنها به توالد و تناسل (حرث) اشاره مىکند و ثانیا مراد از جمله « و قدموا لانفسکم»، بنابر نظر برخى از مفسران، فرزند است
4- جواز آمیزش با همسران، به هر صورت و کیفیتى: « نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم انى شئتم» بنابراین که « انى« به معناى « کیف» باشد.
8- لزوم دقت در انتخاب همسر و مراعات آداب آمیزش، براى بوجود آمدن فرزندان صالح: «نساءکم حرث لکم .... و قدموا لانفسکم». دقت کشاورز در انتخاب زمین مورد کشت و نیز سعى تمام در بوجود آوردن شرایطى براى به ثمر نشاندن محصولى عالى، از وجوه مشابهت بین همسر و کشتزار است که مىتواند مورد نظر آیه باشد.
9- لزوم بهرهگیرى از روابط زناشویى و خانوادگى، در جهت ذخیره و تقدیم اعمال خیر براى آخرت: «فأتوا حرثکم انى شئتم و قدّموا لانفسکم» از اینکه در پى سخن از »حرث« بودن زنان، توصیه به پیش فرستادن اعمال خیر شده است استنباط مىشود که زندگى از نظر قرآن باید در مس رسیدن به بهرههاى اخروى و انجام اعمال نیک قرار گیرد.
13- هشدار الهى به مردان، نسبت به رعایت احکام الهى در محیط خانواده: « نساؤکم حرث لکم... و اتقواللَّه واعلموا انکم ملاقوه » امر به تقوا و توجه دادن انسانها به ملاقات خدا (روز پاداش و کیفر) پس از بیان احکامى درباره زندگى، مىتواند هشدارى باشد به آنان که احکام الهى را مراعات نمىکنند. [2]
گزیدهاى از تفسیر راهنما ذیل آیه 21از سوره نساء:
8- لزوم پایبندى به تعهدات و پیمانها: « و کیف تأخذونه.... و اخذن منکم میثاقا غلیظا».
9- بازپسگیرى مهریه زنان، شکستن پیمان محکمى است که همسران با شوهران خویش بستهاند: «وکیف تأخذونه و قدافضى بعضکم الى بعض و اخذن منکم میثاقا غلیظا».
10- برانگیختن وجدان انسانى از روشهاى قرآن براى ایجاد تعهد نسبت به رعایت پیمانهاى زناشویى است: « و کیف تأخذونه .... و اخذن منکم میثاقا غلیظا»
11- مهریه، حقى براى زن در قبال آمیزش و پیمان زناشویى است: « و کیف تأخذونه و قدافضى» جمله « وقدافضى» که کنایه از آمیزش است، و جمله « اخذن منکم» که دلالت بر عقد زناشویى مىکند، بیانگر این است که زن در قبال آن دو، مالک مهریه است.
12-عقد نکاح پیمان استوارى است که زن از مرد گرفته است: « واخذن منکم میثاقا غلیظا». امام محمدباقر (ع) درباره میثاق در آیه فوق فرمود: « المیثاق، الکلمة التى عقد بها النکاح...»
13- زندگى پسندیده با همسر یا آزاد گذاردن وى با رفتار نیک، پیمان زن از مرد به هنگام ازدواج است: « و اخذن منکم میثاقا غلیظا». از امام محمد باقر (ع) درباره « میثاق» در آیه فوق چنین نقل شده است که: « المیثاق الغلیظ، هو العهد المأخوذ على الزوج حالة العقد من امساک بمعروف او تسریح باحسان».
* روششناسى قرآن در حوزهمفاهیم مربوط به زن در عرصه خانوادگى و سیاسى - اجتماعى چیست و جایگاه ویژه زن در قرآن چگونه تبیین شده است ؟
استاد منصورى لاریجانى:
در قرآن کریم، نه در حوزه مفاهیم، بلکه در قالب احکام معین به حقوق خانوادگى و اجتماعى و سیاسى زن کاملا توجه شده است. زن از آنجا که مظهر عطوفت و مهربانى است به راحتى مىتواند بین اعضاى خانواده روابط سالمى برقرار کند و بسیارى از مشکلات را با حوصله و خوش رفارى حل و فصل نماید. روى گشاده و باز او آتش خشم شوهر را به راحتى خاموش مىکند و آثار ناشى از خستگى کار روزانه را از چهره مرد مىزداید و ناسازگارىهاى موجود بین فرزندان را به مدارا و همیارى مبدل مىسازد. به هر حال، دلسوزى و حسن خلق زن به راحتى ارکان خانورا حفظ مىکند. به همین دلیل، خداوند متعال تأکید مىکند که زن باید دامن خود را که مظهر پاکى، صفا و حریم حفظ اخلاق و روابط صمیمى خانواده است به خوبى حفظ کند و نسبت به شوهر فروتن و خوش رفتار باشد: « فالصّالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ اللَّه» زنان در مقابحقوقى که خداوند براى آنها مقرر فرموده است باید نیکوکار و فروتن در مقابل همسر بوده و نگهبان دامان خود و اموال شوهر خویش باشند. اسلام از جهات مهمى به حقوق زن و اعطاى هویت مستقل به او در برابر مرد توجه کرده است. به طورى که زن مىتواند آزادانه در مسائل سیاسى،اجتماعى و اقتصادى مشارکت داشته باشد و رأى و نظر او در تصمیمگیرىهاى مهم سیاسى و تدابیر اجتماعى در کنار آرا و نظرات مردان قابل توجه است. هیچ کس نمىتواند حق مشارکت عمومى و نظرات آنها را زیر پا بگذارد یا خواست و عقیده خود را بر آنان تحمیل نماید. نگاهى کوتاه به نقش حضرت زهرا (س)در عرصه سیاست و دفاع از حریم ولایت و همچنین نقش حضرت زینب (س) در ادامه نهضت عاشورا از مصادیق روشن حضور و مشارکت زنان در عرصه سیاسى و اجتماعى بحساب مىآیند و همچنین تعریف حضور زن در نظام جمهورى اسلامى و حضور فعال آنان در همه عرصهها قابل توجه است. اما روش قرآن و اسلام در تعریف این حضور منوط به حفظ حرمت و شخصیت معنوى زن است که زنان مسلمان و حتى سایر زنان عالم باید بر این توجه و عنایت الهى همواره شاکر باشند.
از کرامتهاى خاص زن اینکه قرآن او را کانون آرامش خانواده و اجتماع مىداند « و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوالیها و جعل بینکم مودّةً و رحمةً ان فى ذلک لآیات لقوم یتفکرون» و از آیات لطف خدا آن است که براى شما از جنس خودتان جفتى بیافرید که مایه آرامش و انس و رأفت شما واقع شود و این براى مردم با فکر، دلیل علم و حکمت آشکار حق است.
به راستى حکمت زیباى حق این است که اگر زن از بهداشت روانى واخلاقى برخوردار باشد، زندگى آرام و سالمى را بنا مىکند و در اعماق وجود مرد و فرزندان بذر مهر و مهربانى مىپاشد، به همین دلیل، زن از جمله آیات خداوندى محسوب مىشود. بدین ترتیب، اگر بگوییم که زن با ظهور اسلام هویت پیدا کرده و از حقوق فردى و اجتماعى بهرهمند شده است سخنى به عدل و انصاف گفتهایم. نگاهى هر چند محدود و مختصر به تاریخ حیات زن و برخورد مکاتب و اقوام گذشته با موجودیت زن، کمّ و کیف ادعاى ما را روشنتر مىکند. در دوران توحش، ارزش و منزلت زن ردیف حیوانات اهلى و ابزار کار و تولید بوده است و زمانى هم براى ارضاى شهوات و کارهاى پست از او بهره مىجستند و در مقابل این همه کار طاقت فرسا از کمترین حقوق خانوادگى و اجتماعى محروم بود. نه اختیارى در خانه و تصرف ثروت داشت و نه نقشى در تربیت فرزندان و نه از نعمت علم و دانش بهرهمند بود. بلکه همچون ابزارى بىاراده در دست مردان اسیر بود و به انجام کارهاى مغایر با اقتضاى فطرت خویش مجبور مىشد. متأسفانه در دوران قبایل نیمه وحشى اعتقادات شومى نسبت به زن وجود داشت و افراد قبایل عمل به آن را از وظایف مذهبى خود می دانستند. صاحبان و مروّجان این تفکر نه تنها حقوق و حرمت زن را نادیده مىگرفتند، بلکه در اصل وجود زن نیز قضاوتى ناروا داشتند. به طورى که او را آفریده شیطان مىدانستند و روح انسانى و آخرتى براى او قائل نبودند و او را مظهر پلیدى و ابزار اغواى شیطان مىپنداشت از این جهت آزار و اذیت او رإ بهترین عمل در پیشگاه معبود خویش قلمداد مىکردند و به دلیل همین تفکر بود که دختران را زنده به گور مىکردند تا دامنه شیطان گسترش نیابد. در کشورهاى اروپایى اگر چه زن انسان شناخته شد اما به شکل ناجوانمردانهترى به اسارت جدید گرفتار آمد و همچنان از مزایاى اجتماعى محروم ماند، به طورى که از حقوق فردى بىبهره بود، حق انتخاب شوهر نداشت و هر کسى را که والدین دختر مىپسندیدند او هم به ناچار باید به شوهرى مىپذیرفت و حتى تصرفى در اموال و اولاد خود نداشت و در کارهاى سخت محیط خانواد امور زراعى به عنوان ابزار از او استفاده مىشد. « هانرى هشتم» طبق فرمانى زنان را از مطالعه کتاب مقدس ممنوع داشت و طبق قانونى که حدود سال 1850وضع گردید زنان در شمار اتباع کشور به حساب نمىآمدند، حقوق شخصى نداشتند و مالک اموال خود و حتى لباسهایى که به تن داشتند نبودند. در کشورهاى فرانسه و ژاپن اموال موروثى را خاص پسران و در غیاب آنها نوادگان و در صورتى که فرزند ذکور نباشد متعلق به ذکور دیگر طبقات فامیل مىدانند و اموالى که شخص متوفا در اثر کسب و کوشش به دست آورده نیز متعلق به پسران است، ولى در صورتى که پسرىوجود نداشته باشد در اختیار دختران قرار مىگیرد. مشروط به اینکه دختران ازدواج نکرده یا از شوهرانشان طلاق گرفته باشند که این بر اساس ماده 1970قانون در ژاپن است، به این ترتیب دختران سهم الارث ناچیزى دارند. بعد از انقلاب صنعتى و توسعه کارخانهها و دستگاههای تولیدى، صاحبان سرمایه با کمبود نیروى انسانى مواجه شدند و نیروى زن را در این راستا براى تأمین کمبودها بسیار عظیم یافتند. لذا با طرح شعار آزادى زن، زنان را از محیط خانواده به شهرها و مراکز صنعتى کشانیدند. دیرى نپایید که کار خسته کننده و طاقتفرسا در کنار دسگاههاى عظیم صنعتى و استفاده نامشروع و آمیزش نارواى مردان، زنان را از هر نوع دلخوشى و سلامت اخلاقى و عاطفى محروم ساخت. شاید همین چند نمونه براى شناخت اوضاع تأسف بار در دنیاى گذشته و امروز غرب کافى باشد. با این زمینه ذهنى، اگر به جایگاه زن در اسلام بپردازی بهتر مىتوانیم در مورد آنچه اسلام به مظلومترین قربانى تاریخ بخشیده است قضاوت کنیم. به طورى که موقعیت زن در این دو اندیشه از عدم است تا وجود، از قعر حقارت است تا قله عزت، از ظلمت است تا نور و بالاخره از بندگى است تا آزادگى. نکته جالب توجه اینکه اسلام درسرزمینى پیام آزادى و اصالت زن را بر پیامبرش نازل کرد که خرید و فروش زن به عنوان بخشى از ابزار و وسایل زندگى امرى متداول بود و دختر داشتن در اغلب قبایل عرب براى خانوادهها مایه ننگ و سرافکندگى بود و زنده به گور کردن دختران معصوم مایه افتخار و عزت. نفوذ افکار قبایل نیمه وحشى نیز مردان را در تحقیر و سرکوب زنان تشویق مىکرد. در چنین فضایى اسلام ظهور مىکند و اولین گام او در احیاى حقوق زن و اصالت و تساوى او در خلقت با مردان است. پیامبر گرامى اسلام (ص) از جانب خدا فریاد بر مىآورد که: «پروردگار شما همه را از نفس و آفرید و از همان ریشه، نهال وجودى زن را بیاراست.» با این پیام، عملا به دفاع از حقوق زن در مقابل افکار پوسیده و شومى مىپردازد که زن را مخلوق شیطان دانسته و روح انسانى براى او قایل نبودند. در حالى که بر اساس قواعد حقوقى حاکم بر خانواده زن جایگاه خاصى دارد که از جمله آن برخورد خوب و خوشرفتارى با آنان است. چنانچه در آیه 19از سوره نساء مىفرماید: « و عاشروهن بالمعروف«. یعنى به زنان با احترام برخورد کنید و حرمت آنان را هیچ گاه نشکنید. یا مىماید مرد باید حافظ و تکیه گاه مطمئنى براى زن باشد: « الرّجال قوّامون على النساء». این آیه بدین معنا نیست که زن در محیط خانه استقلالى نداشته باشد. مفهومش این است که قوام زندگى جمعى را باید بىدغدغه براى زن فراهم کرد. همان طور که زن بر اساس اصل مودّت باید نیازهاى اخلاقى و عاطفى خانواده را تأمین کند و امانتدارى و صداقت و حسن خلق از سوى زن، شیرازه خانواده را تشکیل مىدهد. محور صلح خانواده، زن است و مردم باید آن را قدر بدانند و حریم آن را نشکنند. چنان که در سوره طلاق آن را نهى کرده است: « ولا تمسکوهنّ ضرارا لتعوا». از همه مهمتر، قرآن زن را زینت مرد و مرد را زینت زن قلمداد مىکند و هویتى یگانه به آنها مىبخشد. چنانکه فرمود: « هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنَّ» (بقره - آیه 28 )
پى نوشت ها:
[1] همان گونه که قرآنآشنایان آگاهد تفسیر راهنما اثر استاد گرامى آیت اللَّه هاشمى رفسنجانى به صورت متن نگارشى مسلسل نیست، بلکه به صورت نکات استخراجى از آیات، در ذیل هر آیه شماره بندى شده است و ما در این اقتراح صرفا نکات مرتبط با پاسخ هر سؤال را برگزیدهایم.
[2] قرآن صراحتاَ به مردان هشدار می دهد که نسبت به رعایت احکام الهی در محیط خانواده ، تقوا را رعایت کنند.