آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

از دیگر جلوه‏هاى بارز مشارکت اجتماعى زنان در عرصه سیاست، حضور فعال آنان در میادین جنگ بوده است.
با نزول آیات الهى و تلاش جهت تشکیل جامعه دینى، مستکبرین تاب عبودیت بندگان در مقابل رب را نیاورده، به کمک جاهلان متعصب، بر علیه ولىّ خدا و ایمان آورندگان به او، از هیچ تهاجمى فروگذار نمى‏کنند. در چنین هنگامه‏اى، بر مؤمنین واجب بوده و هست که به حمایت از دین و رهبر خویش هر چه در توان دارند بکوشند. لذا جهاد با دشمنان دین از واجبات دینى محسوب گردیده و در قرآن و کلام منوّر معصومین علیهم‏السلام به ارزش آن مکرر اشاره شده است.
خداوند در قرآن، فراوان امر به جهاد نموده و اساسا خصوصیت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و همراهان او را غلظت و شدتِ نسبت به کفار بیان داشته است.(1)
ائمه علیهم‏السلام نیز هر کدام به نحوى ارزش و اهمیت جهاد را بیان کرده‏اند. حضرت على علیه‏السلام فرمودند: «جهاد پایه و ستون دین است»(2)
امام صادق علیه‏السلام نیز بیان کرده‏اند که: «جهاد به همراه هر امام عادلى واجب مى‏باشد»(3)
حکمت وجوب جهاد نیز در آیات و روایات بسیارى مطرح گردیده از جمله آنکه خداوند مى‏فرماید: «... ولیمحص اللّه‏ الذین آمنوا و یمحق الکافرین.(4) ... تا خداوند مؤمنان را پیراسته و خالص و کافران را نابود نماید.»
اقسام جهاد:
موضوع جهاد را مى‏توان در اشکال مختلف مورد بررسى قرار داد.
گاهى مبارزه با نفس پلید امّاره، بزرگترین جهاد بشمار مى‏آید، زمانى همسر دارى نیکوى زنان، جهاد محسوب مى‏شود و در کلامى دیگر مرگ یک شیعه معتقد، ولو در بستر، معادل شهادت یک پیکارگر در میدان رزم بیان مى‏شود. اگر جهاد را با عنوان رزم در میدان جنگ مورد بررسى قرار دهیم چند حالت را مى‏توان براى آن در نظر گرفت. مرحوم کاشف العظاء نیز جهاد فى سبیل اللّه‏ را به پنج نوع تقسیم نموده است:
1- جهاد براى حفظ هویت اسلام
2- جهاد براى دفع تهاجم دشمن علیه جان یا مال یا ناموس مسلمانان
3- دفاع و پشتیبانى از مسلمانان درگیر با مشرکین
4- دفع سلطه کفار بر مسلمین
5- جهاد براى دعوت کفار به اسلام (جهاد ابتدایى)
به هر روى، اگر رزم جنبه دفاعى به خود گیرد بر زنان چون مردان واجب است که از جان، مال، ناموس، تفکر و اعتقاد مسلمانان دفاع نمایند و در صورت کوتاهى، سرزنش خداوند قهار شامل حال آنان خواهد بود. در صورتى هم که پیکار به صورت جهاد ابتدایى مطرح شده است، هرچند جنگ با دشمن بر زنان واجب نبوده، ولى بارها حضور نیکوى آنان به صورت پشتیبانى از جهاد در راه خدا، صورت پذیرفته است. برخى توهم نموده‏اند که عمل این بانوان حرکتى خودسرانه بوده و مورد تأیید خداوند نیست. در پاسخ باید گفت: این زنان در هنگامه حضور و تأیید معصوم گاه به صورت بیان کلامى از آن حضرت و یا سکوتى پر معنا، تلاش نموده‏اند. و پرواضح است که سکوت معصوم علیه‏السلام در مقابل یک عمل، به معناى تأیید آن خواهد بود.
در این مبحث حضور زنان در امر جهاد را در چند دوره زمانى متفاوت بررسى مى‏کنیم.
الف) جهاد زنان در عصر رسالت
همزمان با استقرار حکومت اسلامى در مدینه، جهت گسترش اسلام در سراسر عربستان حدود 75 جنگ (27 غزوه و 48 سریه) اتفاق افتاد. در این پیکارها اگر چه مردان به مبارزه مسلحانه با دشمن برخاستند ولى زنان نیز صحنه رزم با دشمنان خدا را تا آنجا که وظیفه داشتند، رها نساخته و به میزان رشد خویش، سعى در حمایت از رهبرى و اسلام نمودند.
در تاریخ جنگهاى عصر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نام زنانى چند که براى آب رسانى، پرستارى از مجروحان و مداواى آنها، تهیه غذا براى رزمندگان و انتقال اجساد مطهر شهدا به نزد خانواده‏هایشان همراه آن حضرت در جهاد شرکت نمودند، ثبت است. بانوانى چون ام سنان، ام سلیط، نسیبه دختر کعب، ام عطیه انصاریه، ربیع بنت معوذ، لبابه، لیلى غفارى، ام سلمه، هند دختر اثاثه، صفیه، ام منیع، کعبیه بنت سعد، ام متاع، ام سلیم دختر ملحان، هند دختر عمروبن حزام، ام علاء، ام الفضل و چند زن دیگر.
جهت وضوح بیشتر عملکرد این بانوان، چگونگى حضور تنى چند از آنان در صحنه جهاد شرح داده مى‏شود.
- نسیبه که از بنى خزرج بود در بیعت عقبه ثانیه با رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت کرد و در بحرانهاى مختلف حمایت خود را از رهبر خویش به اثبات رساند. از جمله در جنگ احد به همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شرکت نمود و مسئولیت آبرسانى به مجاهدان را بر عهده گرفت.
در غزوه احد مردان سست ایمان، ابتدا به طمع مال، مراقبت از گذر میان کوه را که تنها راه ضربه به مسلمین بود، رها ساخته و سپس در تهاجم دشمن، از ترس، رهبر خویش را تنها، در مقابل هجوم خصم، رها نموده فرار را بر جهاد ترجیح دادند، تنها حدود ده نفر باقى ماندند که از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دفاع مى‏کردند و یکى از آنان نسیبه بود. او مشک را زمین انداخته و با سلاحى که فراریان ترسو بر جاى نهاده بودند، از جان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دفاع نمود تا بدانجا که جراحاتى توسط دشمن بر او وارد آمد. او تا آخر عمر خداوند را به جهت آن نشانها که بر بدنش حک شده بود، شکر مى‏گفت. نسیبه مى‏گوید: وقتى جان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را در معرض خطر مى‏دیدم با شمشیر از حملات دشمن مى‏کاستم و گاهى نیز تیراندازى مى‏کردم، ناگاه متوجه حمله یکى از مشرکین به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شدم، من و مصعب او را از حرکت به سوى رسول خدا بازداشتیم، او ضربتى بر من زد که تا یک سال اثر آن بر شانه‏ام باقى بود. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که متوجه زخم شدید شانه من شده بود فورا یکى از پسرانم را صدا زده و فرمود: زخم مادرت را ببند وقتى پسرم زخم مرا بست، دوباره برخاستم و به دفاع از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مشغول شدم. در همین هنگام متوجه زخمى شدن یکى از پسرانم شدم فورا پارچه هایى را که براى بستن زخم مجروحان با خود آورده بودم، درآورده زخم پسرم را بستم و به او گفتم: برخیز و از پیامبر دفاع کن.
رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از اتمام جنگ وقتى به مدینه بازگشتند شخصى را به خانه نسیبه فرستادند تا از وضعیت جسمانى او به پیامبر گزارش دهد و وقتى از سلامت او آگاه شدند شاد گردیدند. نسیبه پس از این فداکاریها از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خواست تا دعا فرمایند که خداوند او را در بهشت ملازم آن حضرت قرار دهد. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در حق او دعا فرموده، گفتند: خدایا اینها را در بهشت رفیق من قرار بده. در روایات ذکر گردیده از جمله کسانى که به شرافت همراهى حضرت مهدى (عج) نائل مى‏آیند و اخلاص خویش را دوباره در تاریخ اثبات مى‏کنند نسیبه است که با رجعت به دنیا در زمره یاران آن حضرت قرار خواهد گرفت.(5)
- ام سنان هنگام عزیمت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى جنگ با یهودیان خیبر، نزد آن حضرت آمده و گفت: یا رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دوست دارم که همراه شما باشم و هر کارى که از دستم برآید براى کمک به اسلام انجام دهم. رزمندگان تشنه را سیراب سازم، از لوازم رزمندگان محافظت نمایم، مجروحان را مداوا نمایم و مجاهدین را یارى کنم. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: على برکة اللّه‏. زنان دیگرى نیز هستند که از من اجازه خواستند و به آنها نیز اجازه داده‏ام حال اگر مى‏خواهى با ما بیا و اگر مى‏خواهى با قومت باش. گفتم: دوست دارم با شما باشم، حضرت فرمودند پس همراه همسرم ام سلمه باش.(6)
- ام عطیه انصاریه در حمایت از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حدودا در 9 جنگ شرکت داشته و به کار مداواى مجروحین و پرستارى بیماران و تهیه غذا براى رزمندگان اشتغال داشته است.(7)
- سلمى که به پرستارى و مامایى وارد بوده و در زایمان ماریه همسر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و زایمانهاى حضرت خدیجه علیهاالسلام و سپس حضرت فاطمه علیهاالسلام مسئولیت مامایى را بر عهده داشته، در جنگ خیبر حضور مى‏یابد و خدماتى را در جبهه انجام مى‏دهد.این بانوى فاضل از ناقلین روایات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و حضرت زهرا علیهاالسلام و نیز مادرى موفق در تربیت فرزندان صالح بوده است. فرزندان او عبیداللّه‏ و على، پسران ابى رافع، در زمان خلافت حضرت على علیه‏السلام از یاران با اخلاص و جزء کاتبین و دبیران آن حضرت بوده‏اند علاوه بر آنکه على از کارگزاران بیت المال حکومت حضرت على علیه‏السلام نیز بوده است.(8)
- هند دختر عمروبن حزام در صحنه جنگ احد شرکت نموده پس از جنگ، اجساد مطهر سه تن از شهداء، همسرش عمروبن جموح، فرزندش خلاء و برادرش عبداللّه‏ بن عمرو را که همگى از عزیزانش بودند بر شترى بسته، عازم مدینه مى‏گردد. او آنگاه که با زنان مسلمان روبرو مى‏گردد با رویى گشاده، گویى هیچ مصیبتى ندیده به آنان مى‏گوید: شما را مژده باد که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله زنده و سالم است و در برابر این نعمت بزرگ، تمام مصائب ناچیز است و شما را بشارت دیگرى نیز مى‏دهم و آن اینکه خداوند کافران را در حالى که مملو از خشم و غضب بودند برگردانید. ایمان و خلوص این زن او را وامى‏دارد تا وقتى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را زیارت مى‏نماید از آن حضرت تقاضا کند که همنشینى او با شهدایش را از خداوند مسئلت نماید.(9)
سیره عملى حضرت زهرا علیهاالسلام نیز دلیلى آشکار بر مقابله زنان با شرک و فسق مى‏باشد. زهرا علیهاالسلام که سه سال رنج و مشقت شعب ابیطالب را در کودکى پشت سر گذاشته، پس از فراق مادر با آنکه کودکى بیش نیست، براى پدر خویش مادرى مى‏نماید و مرهم زخم دل او در آزار دشمن مى‏گردد، تا بدانجا که نبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله او را ام ابیها مى‏نامند. گاه پدر را از توطئه دشمن براى قتل پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آگاه مى‏سازد(10) و زمانى در هجرت طولانى و پر خطر مکه به مدینه مورد هجوم مشرکین قرار مى‏گیرد. او پس از ازدواج با حضرت على علیه‏السلام ، با پذیرش مسئولیت خانه و فرزندان در غیاب همسر رزمنده‏اش که بیشتر اوقات به دور از خانه و در میادین نبرد حضور دارد، جهادى دشوار را بر عهده مى‏گیرد.
فاطمه علیهاالسلام در تربیت فرزندان نیز مى‏کوشد تا مجاهدانى عظیم بپرورد. لذا هنگام مشارکت در بازى کودکان، ستیز با ظلم را تعلیم مى‏دهد. نقل شده است که حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام بازى کردن با فرزندش حسن علیه‏السلام او را بالا مى‏انداخت و مى‏فرمود:
اشبه اباک یا حسن     واخلع عن الحق الوسن (11) واعبد الها ذامننو لاتوال ذاالاحن(12)
پسرم، حسن شبیه پدرت باش
و از حق ریسمان ظلم را برکن
خداوندِ صاحب نعمت را عبادت کن
و صاحبان ظلم را دوست مباش.
دست پروردگانِ این بانو، حسن علیه‏السلام و حسین علیه‏السلام و زینب علیهاالسلام و ام کلثوم علیهاالسلام مى‏باشند که هر چهار تن از پهلوانان و قهرمانان ستیز با ظلم و فسق بوده‏اند.
علاوه بر تمامى اینها، گاه حضرت زهرا علیهاالسلام در صحنه نبرد نیز حضور مى‏یابد و خدماتى انجام مى‏دهد، از جمله آنکه در صحنه نبرد احد حضور یافته و خون از چهره رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شست و سپس مرهمى بر زخم پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گذاشت. بعد از آن حضرت زهرا علیهاالسلام شمشیر همسر و پدر شجاع خویش را شستشو داد.(13)
در نبرد خندق نیز این حضرت فاطمه علیهاالسلام است که پس از سه روز گرسنگىِ رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، برایشان نان مى‏آورد تا سستى بدن، آن حضرت را در نبرد با دشمن آزار ندهد.(14)
در فتح مکه نیز فاطمه علیهاالسلام حضور دارد. (15)
آن حضرت به تبعیت از نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در رسیدگى به خانواده شهدا نیز مى‏کوشد لذا پس از جنگ مؤته، نزد خانواده جعفربن ابیطالب، فرمانده شهید این نبرد، مى‏رود و آنان را تسلى مى‏دهد. علاوه بر آن، با زیارت مکرّر قبور شهداء احد، یاد شهدا را در اذهان زنده مى‏دارد.
خطبه‏هاى حضرت زهرا علیهاالسلام پس از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، سخنان شبانه آن حضرت با انصار مدینه و در نهایت شهادت آن بانو، همه شاهد بر جهادِ با عظمت فاطمه علیهاالسلام مى‏باشد.
ب) دوران حکومت حضرت على علیه‏السلام
پس از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هرچند وقفه‏اى در تداوم حاکمیت اسلام ناب محمدى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله واقع شد ولى پس از گذشت 25 سال تجربه تلخ عواقب تخطى از فرامین رهبرى، بالاخره امت رو به سوى امام آورد و با او بیعت نمود تا ولایت او را پذیرفته، رهبرى خود را به دست او سپارد.
با شروع خلافت على علیه‏السلام جماعتى که طعم لذایذ دنیوى را چشیده و در انحراف سیاسى 25 ساله، زر و زورى اندوخته بودند، تاب عدالت آن حضرت را نیاورده، جنگها به راه انداختند.
در نبرد با ناکثین و قاسطین، حضور زنانى را مى‏یابیم که در حمایت از ولى اللّه‏ تلاش مى‏کردند. برخى با روشنگرى اذهان خفته‏اى که حق را از باطل تشخیص نمى‏دادند و برخى با تشویق همسران و فرزندان براى شرکت در جنگ و حمایت از امام علیه‏السلام و برخى با کلام حماسى خود جهت تشجیع لشکر امام علیه‏السلام ، تا سستى به خود راه ندهند. این تلاش به سبب کلام منوّر مولا على علیه‏السلام بود که: «جاهدوا فى سبیل اللّه‏ بأیدیکم فان لم تقدروا فجاهدوا بالسنتکم فان لم تقدروا فجاهدوا بقلوبکم»(16)
«در راه خدا با دستهاتان مجاهده کنید، پس اگر نتوانستید با زبانهاتان و اگر قدرت نداشتید با قلوبتان جهاد نمایید.»
در این بحث به نمونه‏هایى از مشارکت سیاسى زنان در جنگهاى عصر خلافت على علیه‏السلام نیز اشاره مى‏شود:
- ام سلمه همسر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پس از بیعت عامه مسلمانان با على علیه‏السلام و نقض عهدِ عهدشکنان، به رهبرى عایشه همسر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، او را نصیحت نمود و احادیث متعددى را که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در فضیلت على علیه‏السلام در حضور عایشه بیان فرموده بودند یادآور شد. ام المؤمنین، ام سلمه وقتى مشاهده کرد که او از ذکر حقایق متنبّه نگردیده، ابتدا خطاب به جماعتى از مهاجرین و انصار بطلان حرکت ناکثین را روشن نمود، آنچنانکه موجب خشم طلحه و زبیر گردید و پس از آن نامه‏اى براى ام المؤمنین عایشه نوشته و شجاعت على علیه‏السلام و برندگى شمشیر او را براى عایشه متذکر گردید و بدینگونه او را از عاقبت عملش بیم داد. او آنگاه که کلامش را در عایشه مؤثر ندید، نامه‏اى به مولاى خود نوشته و ایشان را از کم و کیف توطئه آگاه نمود، آنگاه فرزند خود عمربن ابى سلمه را که به گفته مادر از جان برایش عزیزتر بود براى حمایت از امام علیه‏السلام به سوى آن حضرت روانه ساخت و به فرزندش سفارش نمود که: «پسرم همواره پیرو على باش، قسم به خدا که بعد از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله امامى جز او نمى‏باشد. (17)
- از دیگر یاران على علیه‏السلام در واقعه جمل، ام الفضل مى‏باشد که در مکه زندگى مى‏کرد. او اطلاعات مربوط به تجهیز لشکر ناکثین را به دست آورده و مردى به نام ظفر را اجیر کرد و به نزد على علیه‏السلام به مدینه فرستاد تا آن حضرت را از خروج طلحه و زبیر و عایشه از مکه به سوى بصره آگاه سازد. (18)
- لیلا غفاریه، بانویى که در زمان حیات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بارها در جنگها همراه آن حضرت بوده و مجروحان را مداوا نموده بود، هنگامى که آتش فتنه جمل را رو به افزایش دید به نصیحت فرمانده لشکر پرداخته و به عایشه تذکر داد که قیام بر علیه على علیه‏السلام جز ضلالت نیست. او احادیثى را که مستقیما از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مدح على علیه‏السلام شنیده بود به همسر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یادآورى کرد تا شاید او را از گرداب آن فتنه عظیم رهایى دهد. از جمله حدیثى را که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خطاب به عایشه فرموده بودند که: «على اولین فردى است که اسلام آورد و آخرین فرد در عهد و پیمان به من است و اولین کسى است که در روز قیامت او را ملاقات خواهم نمود.» (19)
- ام ذریح نیز بانویى گرانقدر است که در لشکر حضرت على علیه‏السلام حضور داشته و اشعار حماسى او در این رزم، در تاریخ بر جاى مانده است.
- پس از اتمام جنگ جمل چهل (یا هفتاد) زن از شیعیان حضرت على علیه‏السلام مأموریت مى‏یابند تا با لباسى به ظاهر مردانه، مراقبت از عایشه را عهده دار شوند و او را از صحنه نبرد به مدینه بازگردانند تا دوباره فتنه‏اى جدید علیه حکومت اسلامى فراهم نگردد.(20)
پس از فتنه جمل هنوز جامعه آرامش خویش را به طور کامل باز نیافته بود که فرزندان کفر به طمع به دست آوردن اقتدارِ از دست رفته عصر جاهلیت، خونخواهى خلیفه مقتول را بهانه قرار داده با لشکرى عظیم عازم حمله به قلب حکومت اسلامى شدند.
در جبهه باطل هیثم بن اسود مذجح کوفى حضور داشت که از فرماندهان بلند پایه و از مشاورین نزدیک معاویه بود. همسر او که زنى شیعه و تابع ولایت امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود به واسطه همسرى با هیثم، به اخبار و اطلاعات مهمى دست مى‏یافت. این زن اخبار و اطلاعات لشکر معاویه را مى‏نوشت و در پارچه‏اى مى‏پیچید و مخفیانه به گردن اسبها مى‏آویخت و به بهانه فروش، آنها را به سوى لشکر حضرت على علیه‏السلام روانه مى‏کرد و بدین گونه اطلاعات گرانبهایى را به امام علیه‏السلام مى‏رساند. (21)
جنگ صفین به دلیل انسجام لشکر معاویه و تشتت لشکر على علیه‏السلام و عدم اطاعت سپاه از ولىّ خدا، منجر به سرافکندگى لشکر على علیه‏السلام شد و در نهایت سپاهیان جاهل معاویه که مطیع رهبرانى مکر پیشه شده بودند با سرافرازى از معرکه نبرد به سرزمین پهناور شام بازگشتند.
در این رزم حساس، زنان صاحب معرفتى بودند که با خطبه‏هاى آتشین خود، سپاه على علیه‏السلام را انذار مى‏کردند که عدم اطاعت از مولا عواقبى دردناک به دنبال خواهد داشت، از جمله این بانوان ام الخیر با رقیّه، سوده همدانى، زرقاء دختر عدى بن غالب، ام البراء دختر صفوان، عکرشه دختر اطش و بکاره هلالیه را مى‏توان نام برد. آنان با سخنان و نیز سرودهاى حماسى خویش مى‏کوشیدند لشکر على علیه‏السلام را تشجیع نموده و به مقاومت و پایدارى وادارند. در این مقال به نمونه هایى از این خطابه‏هاى عالمانه و حماسى اشاره مى‏گردد:
ام الخیر بارقیّه که در روز جنگ صفین بر شتر خاکسترى رنگ سوار شده، بُردى بر تن و تازیانه‏اى در دست داشت، آنگاه که سستى یاران على علیه‏السلام را مشاهده مى‏کند، همچون شتر نرى که دهانش کف کرده باشد با صدایى بلند فریاد زد: «اى مردم! تقواى الهى پیشه کنید، همانا قیامت امرى عظیم است، بدرستى که خداوند حق را آشکار نموده و دلیل را روشن قرار داده، راه را نورانى و پرچم هدایت را رفیع ساخته است. خداوند شما را در کورى ابهام و در ظلمات واقع نساخت. اى مردم به کجا مى‏روید؟ خدا شما را رحمت کند آیا از امیرالمؤمنین فرار مى‏کنید یا از جنگ با دشمنان اسلام گریزان گشته‏اید؟ آیا از اسلام رویگردان شده‏اید یا از حق برگشته‏اید؟ مگر این آیه الهى را نشنیده‏اید که خداوند عزّوجل مى‏فرماید: «ما شما را مى‏آزماییم تا مجاهدان شما و صابران معلوم گردند.» سپس این بانو رو به سپاه على علیه‏السلام نموده و مردم را از فرار در مقابل دشمن بیم مى‏دهد و فضائل على علیه‏السلام را یکایک یادآورى مى‏کند او در ادامه خطبه خویش مى‏کوشد تا ماهیت دشمن را براى سپاه امیرالمؤمنین آشکار سازد.
سخنورى این زن شجاع آنچنان آتش خشم و کینه در دل معاویه بر مى‏انگیزد که سالها بعد در عهد اقتدار مطلق حکومت معاویه، او ام الخیر را فراخوانده با خشم و عتاب فراوان سخنرانى این زن را یادآورى مى‏کند و سپس او را تهدید به قتل مى‏کند. این بانو با تهورى عجیب ابتدا او را پسر هند جگر خواره و نه امیرالمؤمنین خطاب نموده مى‏گوید: به خدا سوگند! اى پسر هند، مرا ناراحت نمى‏کند که این کار را خداوند به دست کسى اجرا کند که به کمک شقاوت او وسیله سعادت من فراهم گردد. (22)
عظمت این کلام آنگاه روشن مى‏شود که به زمان بیان این سخن توجه نماییم، زمانى که شیعیان على علیه‏السلام را در هر کجا مى‏یافتند اسیر و زندانى مى‏کردند و یا در فشار شدید اقتصادى قرار مى‏دادند و به همین سبب بسیارى از همراهان على علیه‏السلام دین را به دنیا فروخته و در زمره یاران معاویه قرار گرفتند.
سایر زنان خطیب در جنگ صفین نیز آنگاه که معاویه در اوج قدرت قرار داشت و یکایک این بانوان را احضار کرده و تهدید مى‏نمود، همگان با افتخار و بدون هراس بیان مى‏داشتند که آن سخنرانیها را موجب فخر و مباهات خویش مى‏دانند. بطور نمونه یکى از این بانوان در دربار معاویه اظهار داشت که چگونه با شهادت على علیه‏السلام عدالت مدفون گردیده(23) و دیگرى در جواب کلام خشمناک معاویه که گفت: تو با على در هر خونى که ریخته شریک هستى، گفت: مژده خیر به من دادى (24) و آن یکى نیز بیان داشت: قسم به خدا که گوینده اشعار من هستم، آن را تکذیب نمى‏کنم و اکنون نیز مى‏گویم که در زندگى بعد از امیرالمؤمنین على علیه‏السلام هیچ خیر و برکتى وجود ندارد. (25)
در تداوم حیات سیاسى امامان علیهم‏السلام تنها به دو نبرد کوتاه مدت در عصر امامان حسن و حسین علیهماالسلام برمى خوریم که حضور زنان در واقعه عاشورا بسیار چشمگیر بوده است.
ج) زنان در قیام امام حسین علیه‏السلام
ابتداى مشارکت سیاسى زنان در حماسه قیام حسینى را در عملکرد طوعه مى‏یابیم.
پس از ورود ابن زیاد به کوفه و ایجاد رعب و وحشت شدید، چندین هزار کوفى بیعت کننده با مسلم بن عقیل، ترس از مخلوق را بر خوف از خالق قهّار ترجیح دادند و مردان نامرد همگى او را تنها گذاردند. در این آزمایش عظیم، تنها یک زن است که ولایت را پاس داشته و در حمایت از امام علیه‏السلام ، مردانه و بدون هراس از دشمن قهّار، نماینده او را در خانه خویش پناه مى‏دهد.
طوعه که شاگرد مکتب آسیه است، عمرى را در خدمت اشعث بن قیسِ منافق گذرانده است. این زن کنیز آن کسى است که ضربه‏هاى بسیارى را به على علیه‏السلام و شیعیان او وارد ساخت. دخترش جعده قاتل امام حسن علیه‏السلام و پسرش محمد بن اشعث از فرماندهان لشکر ابن زیاد در جنگ با امام حسین علیه‏السلام است. علاوه بر آن، فرزند طوعه، بلال نیز از نامردان پیوسته به ابن زیاد مى‏باشد که نهایتا محل اختفاى مسلم را به مأمورین ابن زیاد نشان مى‏دهد. طوعه پس از یورش مأموران، به حمایت از مسلم مى‏پردازد، آنگاه که مأموران از پشت سر به مسلم حمله مى‏کنند مسلم را باخبر مى‏سازد تا مراقب پشت سر باشد و در هنگام تشنگى شدید نماینده امام، به او آب مى‏رساند و سیرابش مى‏سازد.(26)
از تلاش سیاسى دیگر زنان شیعه مى‏توان از ماریه دختر سعید در بصره نام برد که خانه‏اش را محل اجتماع شیعیان مخالف یزید قرار داده بود و از این محفل است که چند تن عازم کربلا مى‏شوند تا امام حسین علیه‏السلام را در قیام خود یارى نمایند. (27)
پس از آن حضور پر افتخار زنان را در کنار خاندان امام علیه‏السلام مى‏یابیم، که در تاریخ ضبط گردیده است. آنگاه که امام حسین علیه‏السلام به اصحاب خود اذن ترخیص داده فرمودند: «هرکس، عیال با خود همراه دارد همین امشب او را به مأمنى برساند فردا مردان ما کشته مى‏شوند و عیال من به اسیرى مى‏روند» صداى ناله همسر على بن مظهر از درون خیمه بلند شد که: «یا بن الزهراء السنا قابلاً للخدمة بناتک و اخواتک؟» اى پسر زهرا علیهاالسلام آیا ما قابلیت خدمت به خواهران و دخترانت را نداریم؟ کلام پر از صفاى این زن سبب شد تا حضرت اجازه دهند زنان نیز با انتخاب خویش شریک غم خاندان آن حضرت گردند. این بانوان هر چه در توان داشتند براى یارى امام علیه‏السلام در این حماسه عظیم کوشیدند. گاه چون دیلم همسر زهیر و قمر همسر عبداللّه‏ بن عمیر کلبى و ... مردان خویش را تشویق به شرکت در قیام امام علیه‏السلام نمودند و گاه تسلى- بخش خاندان امام علیه‏السلام گشتند پس از این قیام نیز جهت جاوید نمودن یاد این حماسه، نقش مؤثرى را ایفا کردند.
از عظمت حماسه زنان خاندان امام حسین علیه‏السلام هرچه سخن گوییم، کم گفته‏ایم. زینب علیهاالسلام که تمام زندگیش تکرار رؤیت شهادتهاست از طفولیت شاهد شهادت مادر، محاسن غرقه به خون پدر، لخته‏هاى خون بیرون ریخته از دهان برادر و اکنون نیز شهادت 7 برادر و 5 برادرزاده مى‏باشد و کوچکترین مصیبت زینب در بعد از ظهر عاشورا شهادت دو فرزندش عون و محمد مى‏باشد. دشوارى امر آنکه او با کوله بارى از رنج شهادت عزیزان و رؤیت زجر اسارت خاندان، مسئولیت عظیم پیام رسانى فرهنگ عاشورا را بر عهده دارد که: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاء.
- فاطمه بنت الحسین علیه‏السلام ناظر رزم همسر خود و زخم فراوان او مى‏باشد، تا بدانجا که همگان او را کشته مى‏پندارند و در مدتى کوتاه در یک عصر خونین، شهادت پدر، دو برادر، 6 عمو و سه عموزاده را به عیان مى‏بیند.
- فاطمه بنت الحسن علیه‏السلام نیز نظاره گر شهادت سه برادر، 7 عمو، دو عموزاده، بیمارى شدید همسر خویش امام سجاد علیه‏السلام و رنج عطش شدید و گرسنگى و آزار فرزند کوچکش امام باقر علیه‏السلام مى‏باشد. او آن کسى است که امام صادق علیه‏السلام در وصفش فرمودند: «زن صدیقه‏اى که، در خاندان امام حسن علیه‏السلام زنى چون او یافت نمى‏شد.»
- سکینه که پدرش او را «مستغرقه فى اللّه‏» نامید نوعروسى است که شاهد شهادت همسرش و نیز شهادت پدرش امام حسین علیه‏السلام و دو برادر و 6 عمو و سه برادرزاده است.
- رقیه همسر مسلم بن عقیل که چند روزى بیش نیست خبر جانگداز شهادت فجیع همسر خود را دریافت نموده، در جوار امام حسین علیه‏السلام حضور مى‏یابد و شاهد شهادت فرزندانش عبداللّه‏ و ابوبکر مى‏گردد و ....
از حضور شکوهمند خاندان امام علیه‏السلام که بگذریم، یارى زنان صحابى آن حضرت نیز هر یک عظمتى ویژه دارد.
- قمر همسر عبداللّه‏ عمیر که مشوق عزیمت همسر خویش به کربلا بود به همراه او به لشکر امام حسین علیه‏السلام مى‏پیوندد، او پس از رؤیت جسد بى دست و پاى همسر خویش، خون از چهره همسر خود پاک کرده، مى‏گوید: «بهشت بر تو گوارا باد، از خداوند آرزو دارم تا مرا با تو در بهشت همنشین گرداند.» سخن زن هنوز پایان نیافته که غلام شمر به دستور مولاى خود، سر این زن را با عمود آن چنان مى‏کوبد که نام این بانو نیز در شهداء کربلا ثبت مى‏گردد. (28)
- نمونه دیگر، ام خلف همسر مسلم بن عوسجه مى‏باشد. ام خلف به همراه همسر و فرزندش مخفیانه از کوفه خارج شدند تا امام حسین علیه‏السلام را یارى نمایند. ام خلف در روز عاشورا پس از شهادت دردناک همسر خود، شهادت یک عزیز را در راه مولا ناچیز شمرد، او که نمى‏توانست جان خویش را در راه ولى خدا نثار نماید، فرزند خود را به مسلخ عشق فرستاد. او با اعتقاد به اینکه براى مادر، نظاره شهادت فرزند بسیار دردآورتر از جان دادن خویش است، لذا باید هرچه بیشتر از علقه‏ها بگذرد و رسم ولایت را بهتر بجا آورد، رو به فرزند کرده مى‏گوید: فرزندم برخیز و فرزند دختر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را یارى کن و یارى او را بر سلامت خود ترجیح ده و بدان که اگر سلامت خویش را بر نصرت او برگزینى هرگز از تو راضى نخواهم شد.» خلف، برخاسته از امام علیه‏السلام اجازه نبرد گرفت. آن حضرت فرمودند: اگر به جنگ با دشمن روى و کشته شوى مادرت در بیابانها تنها و غریب مى‏ماند. خلف گفت: مادر، خود مرا به رزم با دشمنانت تشویق نموده است، آنگاه حضرت به او اجازه نبرد دادند. مادر براى آنکه مبادا سختى جنگ، روحیه فرزند را تضعیف نماید پشت سر پسر عطشان خود، هنگام عزیمت براى رزم فریاد برآورد: فرزندم بشارت باد تو را به آب گواراى کوثر که به زودى خواهى نوشید. خلف پس از کشتن چند نفر به شهادت رسید. دشمن سر خلف را از بدن جدا نموده و به سوى مادر پرتاب نمود. و مادر با روحى بزرگ که پیداست از چشمه ولایت جرعه نوشیده است رو به سر جدا شده کرد و گفت: اى مایه خرمى دل و روشنى دیدگان من چه نیکو عمل نمودى. حماسه‏اى که مادر و همسر وهب بن حباب، بحریه مادر عمروبن جناده و حسنیه مادر منجح آفریدند نیز هر یک شکوه و عظمت ویژه‏اى دارد که این مقال گنجایش بیان آن را ندارد.
د) دوران پس از امام حسین علیه‏السلام
پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام و شروع عهد تقیّه، به جهت ضعف در بینش، عدم اخلاص در ایمان و قلّت یاران، دیگر جهادى توسط معصومین علیهم‏السلام واقع نگردید. نهضتهایى هم که جهت احیاى حق صورت مى‏پذیرفت با شکست مواجه مى‏شد که برخى از این قیامها توسط معصومین علیهم‏السلام تجلیل شد. در برخى از این نهضتها زنان نیز نقش داشتند. از جمله قیام زید بن على بن الحسین علیه‏السلام . عظمت جهاد زید و همرزمان او چنان است که سالها قبل، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آنگاه که از برخى وقایع آینده خبر مى‏دادند فرمودند: مردى از فرزندان من قیام مى‏کند و در کناسه کوفه کشته مى‏شود. او مردم را به حق دعوت مى‏کند و مسلمانان با ایمانى از وى متابعت مى‏کنند.(29) و نیز فرمودند: آثار نور در پیشانى و دست و پاى یاران زید است و آنان بدون حساب وارد بهشت مى‏شوند.(30)
امام صادق علیه‏السلام نیز بعد از شنیدن خبر شهادت زید فرمودند: به خدا قسم عمویم و همرزمانش راه شهیدان حق را پیمودند. آنان به راه على ابن ابیطالب و اصحابش قدم نهادند. (31)
مورخین نام چند زن بزرگوار را در زمره یاران زید که داراى چنین فضائلى هستند ثبت نموده‏اند. از جمله: آنچنان که در منابع تاریخى ذکر شده، هنگام قیام زید ابن على علیه‏السلام تعدادى از زنان کوفه نزد زید آمده و از او تقاضا کردند تا همراه با لشکر او در جنگ شرکت نمایند که زید به دلایلى نپذیرفت.(32)
چند زن نیز که در قیام زید به او کمک کرده بودند بعد از شهادت وى به سختى مجازات شدند. از جمله دستور دادند تا دست و پاى زنى را که در قیام زید به او کمک کرده بود، قطع کنند و به این شکل آن بانوى آزاده به شهادت رسید. و نیز زنى را که همراه مادرش، دختر زید را پناه داده بود پانصد ضربه شلاق زدند. (33)
از جمله دیگر نقلهاى تاریخ اینکه: مادرى که دختر خود را با افتخار به عقد ازدواج زید درآورده بود، پس از شهادت زید توسط یوسف بن عمر توبیخ شد. این مادر شجاع خطاب به یوسف گفت: که به جهت فضائلى که در زید وجود داشته دختر خود را به همسرى وى درآورده است. یوسف دستور داد تا لباس او را پاره کرده و با شلاق او را کتک بزنند، زن در زیر ضربات شلاق، یوسف را لعنت مى‏کرد تا اینکه در نهایت جان سپرد و بستگان او جسدش را مخفیانه برداشته و در گورستان دفن نمودند.(34)
مشارکت از منظرى دیگر
در دوران تقیه، جهاد با عنوان جنگ مسلحانه با دشمن واقع نشد ولى زنان و مردان بسیارى در دفاع از دین و ایمان خویش زجر فراوان متحمل شدند که تحمل این سختى‏ها چه بسا آنان را لایق مرتبت شهدا ساخت مگر نه آنکه امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «هیچ بنده‏اى، اعم از زن و مرد، نیست که با بندگان خدا به خوبى رفتار نماید و به باطل داخل نشده، از حق خارج نگردد، الا اینکه خداوند نفس او را تسبیح نموده و عملش را پاک قرار مى‏دهد و به او بواسطه صبر در کتمان اسرار ما و تحمل ناخوشایندى از جانب دشمنان ما، ثواب در خون غلطیدن در راه خدا، داده مى‏شود. (35) در این کلام با تأکید بر لفظ زنان در کنار نام مردان در این حدیث، ارزش مجاهدت این بانوان آشکار مى‏گردد.
تاریخ ادیان، مالامال از رنج بانوان در تبعیت از رهبران الهى است. تاریخ اسلام نیز همواره تکرار این مشقت زیباست. اولین شهید در اسلام بانویى گرانقدر به نام سمیه است.
در زمره شکنجه شوندگان مسلمان، زنان بسیار یافت مى‏شوند از جمله: ام شریک که خاندان او وقتى از ایمان او مطلع شدند براى شکنجه‏اش، به او عسل فراوان خورانده و او را وادار مى‏کردند تا ساعتهاى مدید در مقابل آفتاب سوزان بنشیند و پس از غلبه تشنگى شدید، عطاى آب گوارا را منوط به کفر مجدد او مى‏نمودند. او مى‏گوید: «بارها آنچنان مى‏شد که دیگر نه گوشم مى‏شنید و نه توان دیدن داشتم و نه حتى قدرت بر اندیشیدن. وقتى فشار بر من به نهایت مى‏رسید مرا امر به ترک اعتقاداتم مى‏کردند و من با آخرین توانى که در تن داشتم با انگشت رو به آسمان کرده، تداوم اعتقاد خویش بر یگانگى خدا را ابراز مى‏داشتم تا اینکه روزى در اوج شکنجه آنان، عنایتى الهى شامل حال من شد، ظرف آب گوارایى به صورتى خارق العاده در کنارم یافت شد که با آن خود را سیراب ساختم و خاندان من نیز با مشاهده این کرامت الهى، دست از آزارم برداشتند.(36)
تحمل فشار اقتصادى شدید درون شعب ابى‏طالب توسط زنان مسلمان، آنگاه که على‏رغم مشاهده ناله جانسوز کودکان خود از فرط گرسنگى، ذره‏اى در حمایت از نبى سستى به خود راه ندادند، جلوه‏اى دیگر از شکوه این صبورى‏ها است.
تحمل رنج مصائب زندگى در حکومت مدینة‏النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز جلوه‏اى دیگر.
حکایت گرسنگى‏هاى مکرر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و همراهانشان و فقر شدید درون خانه فاطمه و على علیهماالسلام نمود بارزى از این مصائب جارى در جامعه اسلامى آن روز است.
در حکومت على علیه‏السلام نیز چه بسا زنانى که به جرم ولایت خویش مواجه با مصائب فراوان گردیدند.
همسر حامله عبداللّه‏ بن خباب توسط خوارج کشته شده، شکمش پاره مى‏گردد.
سه زن از جمله‏ام سنان صیداوى که از اصحاب على علیه‏السلام بود توسط خوارج به قتل مى‏رسند.
ام فروه انصاریه نیز به جرم ولایت على علیه‏السلام کشته مى‏شود. (37)
زنان شیعه‏اى در شهر انبار هنگام حمله لشکر معاویه به حکومت على علیه‏السلام به دست عوف بن سفیان به شهادت مى‏رسند. و زنان قبیله همدان که معروف به تشیع بودند در حمله بُسر به حاکمیت على علیه‏السلام به اسارت گرفته مى‏شوند و براى اولین بار اسارت زنان مسلمان در تاریخ اسلام به وقوع مى‏پیوندد. (38)
اینها بدان سبب است که على‏رغم فرار برخى مردان از جمله تعدادى از کارگزاران على علیه‏السلام در مقابل حملات وحشیانه لشکر معاویه، این زنان مقاومت نموده و به سفاکى دشمن اعتراض نموده‏اند. اشعار ام حکیم در مقابل بُسر هنگام تجاوز به یمن نمونه‏اى از این اعتراض هاست. این عکس العملهاى متهورانه موجب گردید که بُسر خطاب به زنان گوید: فرمان مى‏دهم تا تمامى شما زنان را قتل عام نمایند.(39)
در زمان حکومت معاویه امنه بنت الشریه همسر عمروبن حمق خزاعى به دلیل ارادتمندى وى و همسرش به حضرت على علیه‏السلام مدتها در زندان بسر مى‏برد و در نهایت نیز سر بریده همسرش را در زندان برایش به ارمغان مى‏برند.(40)
در عصر حکومت امویان، همواره شیعیان به جرم ولایت در رنج و عذاب بودند و زنان نیز از این قاعده مستثنى نبودند. در زمان حجاج بن یوسف که خود بزرگترین لذت را خونریزى بیان مى‏کند، نقل شده که سى هزار زن در زندانهاى او اسیر بودند.(41) زندانهایى که سقف نداشته، گاه آفتاب سوزان و گاه سوزش سرماى زمستان آنها را مى‏آزرد. زندانیان مجبور بودند در همان اتاق که زندگى مى‏کردند قضاء حاجت نمایند و بوى تعفن، آنان را شدیدا مى‏آزرد هر گاه که اسیرى از دنیا مى‏رفت جسد او را بیرون نمى‏بردند تا متعفن گردد و بدین وسیله سبب شکنجه دیگران گردد. از جمله این زندانیان بانوانى بودند که گناهشان ارادت به على علیه‏السلام بود.
پافشارى زنان بر اعتقادات خود، گاه به میزانى بود که جان آنان را به مخاطره مى‏افکند. رفتار بیضاء همسر مختار نمونه‏اى از این موارد است. زمانى که مصعب بن زبیر از زنان مى‏خواهد تا از انتقام گیرندگان خون امام حسین علیه‏السلام دورى جویند و در غیر این صورت آنها را خواهد کشت. بیضاء گوید: «به درستى که خداوند بر من شهادت را قرار داده و پس از شهادت چیزى نیست جز بهشت و محشور گردیدن با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و على علیه‏السلام و من هرگز از ولایت على علیه‏السلام خارج نخواهم شد و تبعیت از غیر او نخواهم نمود.» سپس تأملى نموده اضافه کرد: «خدایا شاهد باش که من از پیروان پیامبرت و اهل بیت او مى‏باشم.» پس از این سخنان به او حمله کرده و بیضاء به شرف شهادت نائل آمد.(42)
با از بین رفتن حکومت بنى امیه و روى کار آمدن بنى العباس، تحولى در مظلومیت اولیاء خدا حاصل نگردید، باز هم رنج بود و سختى، تهدید بود و اسارت و اگر مقاومتى مشاهده مى‏شد جه بسا قتل بود. نمونه آن فشار شدیدى است که در عصر متوکل بر علویان وارد مى‏آمد. و هرگونه ارتباط و احسانى نسبت به آنها جرم محسوب مى‏شد. فشار اقتصادى بر آنها به میزانى بود که گاه زنان علوى براى نماز پوشش کافى نداشته و پوششى را چند نفرى از یکدیگر قرض گرفته و به ترتیب نماز به جا مى‏آوردند. (43)
و البته این زنان زجر دیده همواره مورد عنایت معنوى امامان قرار مى‏گرفتند و دعاى خیر اولیاى الهى ملازم راهشان بود.
از جمله آن موارد اینکه اصحاب امام صادق علیه‏السلام به آن حضرت خبر دادند که زنى از شیعیان با اخلاص، مورد آزار مأموران حکومتى قرار گرفته و حبس گردیده است. آن حضرت به همراه جمعى از اصحاب به مسجد سهله رفته و همگى نماز گزاردند و سپس امام علیه‏السلام دستها را به سوى آسمان بلند نموده براى آزادى آن زن دعا نمودند سپس به سجده رفتند پس از مدتى سر را از سجده بلند نموده فرمودند: آن زن از زندان آزاد گردید پس مقدارى پول به یکى از یاران خویش داده، گفتند: این پول را نزد او برده و از جانب من به او سلام برسان. اصحاب برخاسته به سوى منزل آن زن روانه گردیدند و سلام آن حضرت را به او رساندند. زن که باور نمى‏کرد به آن شایستگى نائل آمده باشد که لیاقت یابد امام معصوم علیه‏السلام به او سلام رسانند، با تعجب گفت: شما را به خدا سوگند آیا جعفر بن محمد الصادق علیه‏السلام به من سلام رسانده؟ و پس از شنیدن جواب آنچنان هیجان زده گردید که بیهوش بر زمین افتاد پس از بهوش آمدن، از اصحاب تقاضا نمود تا برایش تکرار کنند که آیا واقعا او صاحب آن شرافت گردیده که رهبرش به او سلام رساند. آنان سلام امام علیه‏السلام را برایش بیان نمودند حال این زن دوباره منقلب شد و پس از اطمینان از این عنایت خاص امام صادق علیه‏السلام گفت: از امام علیه‏السلام تقاضاى دعا دارم زیرا مى‏دانم که احدى با فضیلت‏تر و مقرب‏تر از امام علیه‏السلام و اجداد معصومش نزد خداوند نمى‏باشند، پس با توسل به آن حضرت و اجداد گرامى او از خداوند طلب رحمت دارم. اصحاب وقتى پیام آن زن را به امام صادق علیه‏السلام رساندند، حضرت گریسته در حق او دعا نمودند و آرزو نمودند تا با ظهور مهدى علیه‏السلام رنج شیعیان بر طرف گردد. (44)
ه) جهاد زنان در عصر ظهور
در زمانه رشد جامعه اسلامى آنگاه که ملت ایران، مطیع فرامین آن روح الهى گشته، جان و مال در طبق اخلاص نهادند، چه در رزم با طاغوت و چه در هشت سال جنگ با عراق مکررا شاهد یارى زنان در مقابله با دشمن بوده‏ایم. امام خمینى (ره) این تلاش را پاس داشته فرمودند: «بانوان ایران در این نهضت پیشقدم بودند و مثل بانوان صدر اسلام بودند.» (45)و نیز بیان داشتند: «به تمامى خواهران و برادرانى که در محیط جنگ به زندگى دلاورانه خود ادامه مى‏دهید و از کشته شدن به دست دشمنان خدا، در راه خدا، ترسى ندارید و با چنگ و دندان از میهن عزیزتان براى رضاى خدا دفاع مى کنید و موجب دلگرمى رزمندگان اسلامى مى‏شوید و همه چیز خود را در طبق اخلاص قرار داده‏اید و با فداکاریهاى مکرّر صحنه‏هاى شجاعت و شهامت را در تاریخ مبارزات بى‏امانتان ثبت نموده و مى‏نمایید و درس فداکارى ورشادت به مستضعفین جهان مى‏آموزید،البته وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان حق است. به شما که با مبارزات خویش روى ابرقدرتها را سیاه کرده‏اید درود مى‏فرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم.»(46) مقام معظم رهبرى نیز فرمودند: نقش آنها (خانمها) در انقلاب یک نقش تعیین کننده‏اى بود و در جنگ هم نقش تعیین کننده‏اى داشتند و در دوران آینده هم انشاء اللّه‏ نقش آنها تعیین کننده خواهد بود.(47)
همیارى زنان در طول جنگ جلوه‏هاى گوناگونى داشت. گاه به صورت حضور زنان پزشک و پرستار در جبهه جنگ جهت پرستارى و مداواى مجروحان و گاهى به شکل امداد رسانى و خدمات به رزمندگان در جبهه یا پشت جبهه، زمانى با تشویق مردان براى حضور در جبهه‏ها و پذیرش مسئولیت حفاظت از خانه و خانواده در غیاب همسر و گاهى با حمایت و کمک رسانى به خانواده رزمندگان.
صبر بر مشکلات پس از شهادت یا اسارت همسر یا دیگر عزیزان، با زبان و قلم امت را براى رزم با دشمنان تشجیع نمودن، حمایت مالى از رزمندگان، مشارکت در بازسازى مناطق جنگى از دیگر جلوه‏هاى بارز اثبات صداقت این بانوان در عهد با رهبرى است.
در ادامه این رزم بى امان است که وعده الهى تحقق یافته، حکومت عدل الهى با هدایت منجى بشریت و به یارى سیصد و اندى اصحاب خاص، در جهان برقرار مى‏گردد. آنان که علیرغم هجوم همه جانبه ضلالت، قلوب نورانى خود را مهبط آیات الهى نگاه داشته‏اند و شور و شعور را به انتظار ولى موعود مصفّا داشته‏اند، با ظهور مولا، شتابان گرد هم آیند تا این ناصران اللّه‏، از جوار خانه اله در تبعیت از ولى اللّه‏، حکومت الهى را در جهان برقرار سازند. در برخى روایات این جمع به ظاهر اندک که هر یک امتى است بزرگ، سیصد و چند نفر بیان گردیده که پنجاه تن آنان زنان مى‏باشند.
«یجى‏ء واللّه‏ ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امرأة»(48)
در روایتى دیگر امام صادق علیه‏السلام نقش برخى از این زنان را چنین بیان مى‏کنند: «یکن مع القائم ثلاث عشرة امرأة قلت: و ما یصنع بهنّ؟ قال: یداوین الجرحى و یقمن على المرضى کما کنّ مع رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله »(49). «مسئولیت سیزده تن از بانوانى که در زمره اصحاب حضرت مهدى (عج) مى‏باشند، مداواى مجروحان و پرستارى بیماران مى‏باشد همانگونه که در عصر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله زنان در جنگها چنین نقشى را بر عهده داشتند.»
زنان حافظان اسرار امامت
از دیگر جلوه‏هاى درخشان فعالیت سیاسى بانوان، در عصر معصومین علیهم‏السلام آن بوده که گاه اسرار بسیار مهم و کلیدى را به آنان مى‏سپردند. این امور، سرّى یا کتابى حاوى اطلاعاتى بسیار پراهمیت بود و یا سلاح مخصوصى بوده که تعلق به امامان علیه‏السلام داشته است. توجه به این نکته که در میان مسلمانان فراوان آن عصر چند تن به عنوان خبرگان امت انتخاب مى‏شوند نشان از ظرفیت عظیم سیاسى آن بانوان دارد. به نمونه‏هایى از این بانوان اشاره مى‏گردد.
- ام سلمه گوید که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله روزى کتابى را که مشتمل بر معارف عظیمى بود به من سپردند و سفارش نمودند که هرگاه خلیفه برحق، آن را از تو تقاضا نمود آنرا به او بسپار. بعد از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ابوبکر و عمر و سپس عثمان، هر یک در آغاز خلافت خویش از من تقاضاى دریافت آن کتاب را نمودند ولى من که آنان را فاقد نشانه‏هاى امامت مى‏دانستم از دادن کتاب خوددارى نمودم تا اینکه على علیه‏السلام به خلافت رسیده و از من تقاضا نمود تا آن امانت را به او بسپرم. من که على علیه‏السلام را امام برحق یافتم کتاب را به ایشان دادم. آن حضرت پس از گشودن کتاب و نظر در آن فرمودند: «انّ فى هذا العلما جدیدا. بدرستى که در این کتاب علمى تازه است.»(50) على علیه‏السلام ، که به فرموده پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دروازه شهر علم بود و عالم به آنچه در آسمانها و زمین است،(51) با بیان این جمله عظمت این کتاب را روشن مى‏سازد. کتابى که سالیان متمادى ام سلمه، امین آن بوده است. بیان شده که ام سلمه، از حضرت على علیه‏السلام پرسید: در این کتاب چه علومى ذکر شده؟ آن حضرت فرمودند هرچه که بشر بدان نیاز دارد.(52) و نیز بیان شده در آن کتاب تمامى مشخصات اهل حق و اهل باطل در طول تاریخ تا قیامت مطرح گردیده است.(53)
لازم به ذکر است که تا زمانى که فرد به مرحله خاصى از ایمان و درایت سیاسى نرسیده باشد اهمیت و ارزش امورى چون کتاب خاص ائمه علیهم‏السلام و یا سلاح خاص پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و یا وصیت امام معصوم علیه‏السلام را درنمى‏یابد و نمى‏تواند امین چنین گنجینه هایى عظیم باشد.
در فرازى دیگر از تاریخ، مجددا ام سلمه محرم اسرار امامت مى‏گردد.
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: بدرستى که کتابهاى اختصاصى ائمه علیهم‏السلام نزد على علیه‏السلام بود و زمانى که حضرت على علیه‏السلام از مدینه عازم کوفه گردیدند (مرکز خلافت را عراق قرار دادند) آنها را نزد ام سلمه به امانت سپردند. پس از شهادت حضرت على علیه‏السلام ام سلمه آن کتابها را به امام حسن علیه‏السلام (رهبر جدید جامعه اسلامى) داد.(54)
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «در برهه‏اى دیگر نیز هنگامى که امام حسین علیه‏السلام به سوى عراق حرکت نمودند کتابها و وصایاى خود را به‏ام سلمه که خداوند از او راضى باد، سپردند و هنگامى که امام سجاد علیه‏السلام (از کربلا به مدینه) بازگشتند آنها را به آن حضرت داد.»(55)
علاوه بر کتب و وصایا، طبق روایتى از امام باقر علیه‏السلام ، ام سلمه امین سلاح پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز بوده است.
امام محمد باقر علیه‏السلام فرمودند: «هنگامى که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رحلت نمود، علم و سلاح او به على علیه‏السلام ، و سپس به حسن علیه‏السلام و بعد از آن به حسین علیه‏السلام به ارث رسید و چون نگران شد که گرفتار شویم امام حسین علیه‏السلام آن را به‏ام سلمه سپرد. سپس امام سجاد علیه‏السلام آن را بازپس گرفت...(56)
این که این سلاح چه بوده چندان براى ما روشن نیست. هرچه بوده از اهمیت ویژه‏اى برخوردار بوده است، چرا که امام صادق علیه‏السلام ارزش این سلاح را چنین توصیف نموده‏اند که: «همانا سلاح در بین ما امامان، مانند تابوت است در بنى اسرائیل، هرکجا که تابوت وجود داشت ملک نبوت در آنجا بود و در میان ما هرکجا که سلاح استقرار یابد، علم امامت در آنجاست.(57)» و یا مى‏فرماید: «هر که از ما سلاح به او برسد امامت به او عطا مى‏شود(58).»
هرچند ام سلمه را تا رهبرى جامعه اسلامى فاصله بسیار است ولى امین اسرار رهبران سیاسى الهى آن دوران بودن نیز نشان از عظمت والاى این زن با تدبیر دارد.
این موقعیت سیاسى خاص ام سلمه نبوده است. در زمانى دیگر فاطمه بنت الحسین به این سمت انتخاب مى‏گردد.
امام باقر علیه‏السلام مى‏فرمایند: «امام حسین علیه‏السلام آنگاه که زمان شهادتشان نزدیک شد دختر خود فاطمه را خواندند و کتابى را که در هم پیچیده شده بود و نیز وصیتى ظاهرى را به او سپردند...»(59) سپس آن حضرت در توصیف محتواى این کتاب ارزشمند فرمود: «آنچه بشر از ابتداى خلقت تا انتها به آن نیاز دارد در آن کتاب مذکور بوده است.»(60) در لحظات حساس روز عاشورا، آن رهبر عظیم- الشأن در بین همگان، دخترى را امین موثقى براى این دو گوهر گرانبها مى‏یابد که در توصیف وجود ارزشمندش فرموده: «فاطمه دخترى است که شبها را به عبادت و روزها را به روزه مى‏گذراند.»(61)
در تفکر دینى، مسؤولیت سیاسى را آن کسى مى‏تواند عهده دار شود که تدبیر سیاسى او ملازم با تقواى الهى باشد. لذا کثرت عبادات که نشان از لوازم تقوا، خوف و خشیت الهى دارد از علائم سیاستمداران برجسته اسلامى مى‏باشد.
پس از گذشت چند سال مجددا زنى دیگر این مسئولیت عظیم را بر عهده مى‏گیرد. ام احمد دخترى است که در نگاه ظاهر بین افراد از جایگاهى بسیار پایین برخوردار است تا بدانجا که از حیث اعتبار اجتماعى، در زمره کنیزان جاى دارد. امام کاظم علیه‏السلام که در وجود این دختر، ایمانى عظیم، قلبى مصفا و درایتى شگرف مى‏یابد، او را به همسرى خویش درمى‏آورد. ام احمد به دلیل فضائل خود، سخت محبوب امام کاظم علیه‏السلام مى‏گردد. او که زنى مدبر و آشنا با عالم سیاست است در مرحله‏اى بحرانى، مسئولیتى عظیم را برعهده مى‏گیرد. آنگاه که امام موسوى کاظم علیه‏السلام به زور خلیفه ستمگر، عازم عراق مى‏گردد، مواریث امامت و رهبرى را به‏ام احمد سپرده و فرمودند: «هرگاه کسى به نزد تو آمد و این امانت را از تو طلب نمود. بدان که من به شهادت رسیده‏ام و او، پس از من، رهبر و امام است. و اطاعت او بر تو و بر سایر مردم واجب مى‏باشد.»
هنگامى که آن حضرت در بغداد مسموم شد امام رضا علیه‏السلام نزد ام احمد آمده و از او مواریث امامت را طلب نمودند. آن بانوى بزرگوار، امانت را به امام علیه‏السلام داده و با آن حضرت بر رهبرى، بیعت نمود. (62)
طى چهار شماره فصلنامه موارد متعددى از مشارکت سیاسى زنان در عصر معصومین علیهم‏السلام ذکر شد. این مشارکت با عنوان بیعت، هجرت، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، حافظ اسرار رهبرى طرح شد و سعى شد تا تمامى موارد به گونه‏اى باشد که معصوم علیه‏السلام با کلام خویش یا با نحوه برخورد خود عمل این زنان را تأیید نموده باشددر صورتى که تحقیقى جامع در این زمینه صورت گیرد یقینا موارد متعدد دیگرى مى‏توان یافت که باز مؤید این معنا باشد که در فرهنگ اسلامى زنان نیز پابه‏پاى مردان نسبت به آنچه در جامعه به وقوع مى‏پیوندد مسئولند و مى‏بایست نقش مؤثرى در صحنه سیاست ایفا نمایند. در پایان این مقاله به دو نمونه از این تلاش زنان به صورت پراکنده اشاره مى‏شود.
در حیات سیاسى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یکى از وقایع بسیار مهم، فتح مکه بود. در هنگام تصرف پایگاه شرک، دشمن که در مقابل حمله مسلمین تسلیم شده بود مورد عفو قرار گرفت و تنها چند تن از مشرکین از این بخشش مستثنى بودند. دو تن از آنان به خانه‏ام هانى پناه بردند و این بانو نیز آنان را امان داد. آنگاه که على علیه‏السلام خواهر خود را مورد اعتراض قرار داد که چرا به آن دو تن امان داده است. ام هانى نزد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده و ماجرا را براى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بازگو نمود. حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خطاب به على علیه‏السلام فرمودند که امان این زن چون سایرین محترم بوده و به احترام امان او، آن دو نفر مورد عفو اسلامى قرار گرفتند.
نکته قابل تأمل آنکه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جامعه جاهلى آن عصر را چنان متحول نموده که با فاصله چند سال، دخترى که ننگ خانواده محسوب مى‏شد به آنجا مى‏رسد که در وقایع مهم آن دوران خود را صاحب اختیار مى‏بیند تا مطابق آنچه مصلحت مى‏بیند عمل نمایدو پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز اراده سیاسى او را محترم مى‏شمرند. (63)
با گذشت زمان، بانوان به مسؤولیت خویش در این زمینه بیشتر پى برده و حرکت‏هاى اساسى‏ترى را انجام مى‏دهند تا بدانجا که با گزارشات دقیق خود از ظلم حاکمان منصوب از جانب على علیه‏السلام به آن حضرت، موجبات عزل آنان را فراهم مى‏آورند. به عنوان نمونه در زمان خلافت امیرالمؤنین علیه‏السلام ، زنى به نام سوده نزد آن حضرت آمده از ستم کارگزار آن حضرت شکایت نمود. على علیه‏السلام جهت شنیدن گزارشات آن بانو، نماز خود را به تأخیر انداخته و به سخنان او گوش فرا دادند. آنگاه روبه آسمان نموده فرمودند: «خدایا تو مى‏دانى که من به او دستور ظلم و ستم نداده‏ام. سپس نامه‏اى مبنى بر فرمان عزل او نوشتند و در حالى که حتى نامه سربسته نبودبه دست سوده دادند تا به حاکم مذکور رساند.»(64)
قابل توجه آنکه حضرت على علیه‏السلام در برخورد با سوده، شخصا مسؤولیت مهم دیگرى به او مى‏سپارند و او را مسؤول رساندن نامه خلیفه به حاکم خطاکار مى‏نمایند.
در پایان این مقال سعى مى‏شود تا مرز میان تلاش سیاسى منفى و مثبت زنان نیز روشن گردد که طرح این بحث به شماره آینده موکول خواهد شد.
 
پى ‏نوشت‏ها:
 
1- فتح 29
2- الجهاد عماد الدین - غرر و درر
3- الجهاد واجب مع امام عادل - وسائل ج 11 ص 35
4- آل عمران 141
5- ریاحین الشریعه ج 5 ص 80
6- المغازى ج 2 ص 687
7- طبقات کبرى ج 8 ص 455
8- اعلام النساء ج 2 ص 254 - ریاحین الشریعه ج 4 ص 332
9- المغازى ج 1 ص 265
10- مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 71
11- همان ج 3 ص 389
12- سیره ابن هشام ج 3 ص 106
13- شرح ابن ابى الحدید ج 11 ص 129
14- المغازى ص 830
15- بحار ج 100 ص 49
16- اعلام النساء المؤمنات ص 656 - 651
17- فصول المهمّة ص 51
18- اعلام النساء المؤمنات ص 609
19- عقد الفرید
20- الغارات ج 2 ص 546 - 545
21- اعلام النساء ج 1 ص 332
22- سوده همدانى - اعلام النساء المؤمنات ص 453
23- زرقاء - همان ص 368 - 366
24- بکاره هلالیه - همان ص 257 - 256
25- تاریخ طبرى ج 5 ص 379 - 373
26- تاریخ طبرى ج 5 ص 353 - اعیان النساء ص 590
27- انساب الاشراف ج 3 ص 193 - تاریخ طبرى ج 5 ص 437
28- مقتل خوارزمى
29- عیون الاخبار
30- بحار ج 46 ص 171 - امالى صدوق ص 349
31- انساب الاشراف ج 3 ص 257 - 255
32- همان ص 257 - 255
33- همان ص 255 - 254
34- بحار ج 24 ص 10 - ج 68 ص 79 - ج 74 ص 228
«ما من عبد و لا امة دارى عباد اللّه‏ باحسن المداراة و لم یدخل بها فى باطل و لم یخرج بها من حق اِلّا جعل اللّه‏ نفسه تسبیحا و زکّى عمله و اعطاه لصبره على کتمان سرّنا و احتمال الغیظ لما یسمعه من اعدائنا ثواب المتشحّط بدمه فى سبیل اللّه‏»
35- اعلام النساء المؤمنات ص 166
36- الامامة و السیاسة ص 136
37- اعلام النساء المؤمنات ص 177
38- الاغانى ج 16 ص 267 - 266
39- الغارات
40- اعلام النساء المؤمنات ص 91 - 89
41- مروج الذهب ج 3 ص 166
42- ریاحین الشریعه ج 4 ص 83 - تاریخ طبرى ج 6 ص 112
43- مقاتل الطالبین ص 599
44- بحار ج 17 ص 443 - 440
45- سخنان امام خمینى (ره) در تاریخ 28/3/58
46- سخنان امام خمینى (ره) در تاریخ 2/11/59
47- سخنان مقام معظم رهبرى در دیدار با اعضاء شوراى فرهنگى اجتماعى زنان 4/10/70
48- بحار ج 52 ص 223
49- بحار ج 89 ص 255
50- بصائر الدرجات - ص 186 - حدیث 16
51- احادیث اصول کافى، ج 1 - کتاب الحجة در توصیف علم ائمه علیهم‏السلام مطالب ظریفى را بیان مى‏کند. در زیارت جامعه کبیره نیز ما امامان علیهم‏السلام را محیط وحى، خازن علم، محل معرفت الهى، معادن حکمت الهى، حافظان اسرار خدا، نور و برهان اللّه‏، برگزیدگان الهى براى اسرارش و ... مى‏نامیم.
52- بصائر الدرجات - ص 188 - حدیث 23
53- همان - ص 211 - حدیث 3
54- همان - ص 182 - حدیث 2
55- کافى - ج 1 - ص 207
56- همان - ص 340 - ح 7
57- همان - ص 344
58- همان - ص 343
59- همان، ص 303 - مناقب ابن شرآشوب ج 4 ص 172
60- کافى ج 1 ص 303 - بحارالانوار ج 26 ص 35
61- مقاتل الطالبین ص 180
62- ریاحین الشریعه ج 3 ص 358 - تحفة‏العالم ج 2 ص 87 - علاوه بر این موارد،امام رضا علیه‏السلام درتعریف و تمجید یکى از اصحاب امام صادق علیه‏السلام به نام سعیده مى‏فرمایند: «این بانو از اهل فضل بود. آنچه از امام صادق علیه‏السلام مى‏شنید مى‏آموخت و نزد او وصیت حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود.» رجال کشى ص 366
63- سیره ابن هشام ج 4 ص 53
64- عقدالفرید ج 1 ص 211، بلاغات النساء ص 30

تبلیغات