زنـان دین گستر در تاریخ اسلام
آرشیو
چکیده
متن
از دیگر جلوههاى بارز مشارکت اجتماعى زنان در عرصه سیاست، حضور فعال آنان در میادین جنگ بوده است.
با نزول آیات الهى و تلاش جهت تشکیل جامعه دینى، مستکبرین تاب عبودیت بندگان در مقابل رب را نیاورده، به کمک جاهلان متعصب، بر علیه ولىّ خدا و ایمان آورندگان به او، از هیچ تهاجمى فروگذار نمىکنند. در چنین هنگامهاى، بر مؤمنین واجب بوده و هست که به حمایت از دین و رهبر خویش هر چه در توان دارند بکوشند. لذا جهاد با دشمنان دین از واجبات دینى محسوب گردیده و در قرآن و کلام منوّر معصومین علیهمالسلام به ارزش آن مکرر اشاره شده است.
خداوند در قرآن، فراوان امر به جهاد نموده و اساسا خصوصیت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و همراهان او را غلظت و شدتِ نسبت به کفار بیان داشته است.(1)
ائمه علیهمالسلام نیز هر کدام به نحوى ارزش و اهمیت جهاد را بیان کردهاند. حضرت على علیهالسلام فرمودند: «جهاد پایه و ستون دین است»(2)
امام صادق علیهالسلام نیز بیان کردهاند که: «جهاد به همراه هر امام عادلى واجب مىباشد»(3)
حکمت وجوب جهاد نیز در آیات و روایات بسیارى مطرح گردیده از جمله آنکه خداوند مىفرماید: «... ولیمحص اللّه الذین آمنوا و یمحق الکافرین.(4) ... تا خداوند مؤمنان را پیراسته و خالص و کافران را نابود نماید.»
اقسام جهاد:
موضوع جهاد را مىتوان در اشکال مختلف مورد بررسى قرار داد.
گاهى مبارزه با نفس پلید امّاره، بزرگترین جهاد بشمار مىآید، زمانى همسر دارى نیکوى زنان، جهاد محسوب مىشود و در کلامى دیگر مرگ یک شیعه معتقد، ولو در بستر، معادل شهادت یک پیکارگر در میدان رزم بیان مىشود. اگر جهاد را با عنوان رزم در میدان جنگ مورد بررسى قرار دهیم چند حالت را مىتوان براى آن در نظر گرفت. مرحوم کاشف العظاء نیز جهاد فى سبیل اللّه را به پنج نوع تقسیم نموده است:
1- جهاد براى حفظ هویت اسلام
2- جهاد براى دفع تهاجم دشمن علیه جان یا مال یا ناموس مسلمانان
3- دفاع و پشتیبانى از مسلمانان درگیر با مشرکین
4- دفع سلطه کفار بر مسلمین
5- جهاد براى دعوت کفار به اسلام (جهاد ابتدایى)
به هر روى، اگر رزم جنبه دفاعى به خود گیرد بر زنان چون مردان واجب است که از جان، مال، ناموس، تفکر و اعتقاد مسلمانان دفاع نمایند و در صورت کوتاهى، سرزنش خداوند قهار شامل حال آنان خواهد بود. در صورتى هم که پیکار به صورت جهاد ابتدایى مطرح شده است، هرچند جنگ با دشمن بر زنان واجب نبوده، ولى بارها حضور نیکوى آنان به صورت پشتیبانى از جهاد در راه خدا، صورت پذیرفته است. برخى توهم نمودهاند که عمل این بانوان حرکتى خودسرانه بوده و مورد تأیید خداوند نیست. در پاسخ باید گفت: این زنان در هنگامه حضور و تأیید معصوم گاه به صورت بیان کلامى از آن حضرت و یا سکوتى پر معنا، تلاش نمودهاند. و پرواضح است که سکوت معصوم علیهالسلام در مقابل یک عمل، به معناى تأیید آن خواهد بود.
در این مبحث حضور زنان در امر جهاد را در چند دوره زمانى متفاوت بررسى مىکنیم.
الف) جهاد زنان در عصر رسالت
همزمان با استقرار حکومت اسلامى در مدینه، جهت گسترش اسلام در سراسر عربستان حدود 75 جنگ (27 غزوه و 48 سریه) اتفاق افتاد. در این پیکارها اگر چه مردان به مبارزه مسلحانه با دشمن برخاستند ولى زنان نیز صحنه رزم با دشمنان خدا را تا آنجا که وظیفه داشتند، رها نساخته و به میزان رشد خویش، سعى در حمایت از رهبرى و اسلام نمودند.
در تاریخ جنگهاى عصر پیامبر صلىاللهعلیهوآله نام زنانى چند که براى آب رسانى، پرستارى از مجروحان و مداواى آنها، تهیه غذا براى رزمندگان و انتقال اجساد مطهر شهدا به نزد خانوادههایشان همراه آن حضرت در جهاد شرکت نمودند، ثبت است. بانوانى چون ام سنان، ام سلیط، نسیبه دختر کعب، ام عطیه انصاریه، ربیع بنت معوذ، لبابه، لیلى غفارى، ام سلمه، هند دختر اثاثه، صفیه، ام منیع، کعبیه بنت سعد، ام متاع، ام سلیم دختر ملحان، هند دختر عمروبن حزام، ام علاء، ام الفضل و چند زن دیگر.
جهت وضوح بیشتر عملکرد این بانوان، چگونگى حضور تنى چند از آنان در صحنه جهاد شرح داده مىشود.
- نسیبه که از بنى خزرج بود در بیعت عقبه ثانیه با رسول خدا صلىاللهعلیهوآله بیعت کرد و در بحرانهاى مختلف حمایت خود را از رهبر خویش به اثبات رساند. از جمله در جنگ احد به همراه پیامبر صلىاللهعلیهوآله شرکت نمود و مسئولیت آبرسانى به مجاهدان را بر عهده گرفت.
در غزوه احد مردان سست ایمان، ابتدا به طمع مال، مراقبت از گذر میان کوه را که تنها راه ضربه به مسلمین بود، رها ساخته و سپس در تهاجم دشمن، از ترس، رهبر خویش را تنها، در مقابل هجوم خصم، رها نموده فرار را بر جهاد ترجیح دادند، تنها حدود ده نفر باقى ماندند که از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله دفاع مىکردند و یکى از آنان نسیبه بود. او مشک را زمین انداخته و با سلاحى که فراریان ترسو بر جاى نهاده بودند، از جان پیامبر صلىاللهعلیهوآله دفاع نمود تا بدانجا که جراحاتى توسط دشمن بر او وارد آمد. او تا آخر عمر خداوند را به جهت آن نشانها که بر بدنش حک شده بود، شکر مىگفت. نسیبه مىگوید: وقتى جان پیامبر صلىاللهعلیهوآله را در معرض خطر مىدیدم با شمشیر از حملات دشمن مىکاستم و گاهى نیز تیراندازى مىکردم، ناگاه متوجه حمله یکى از مشرکین به پیامبر صلىاللهعلیهوآله شدم، من و مصعب او را از حرکت به سوى رسول خدا بازداشتیم، او ضربتى بر من زد که تا یک سال اثر آن بر شانهام باقى بود. رسول خدا صلىاللهعلیهوآله که متوجه زخم شدید شانه من شده بود فورا یکى از پسرانم را صدا زده و فرمود: زخم مادرت را ببند وقتى پسرم زخم مرا بست، دوباره برخاستم و به دفاع از پیامبر صلىاللهعلیهوآله مشغول شدم. در همین هنگام متوجه زخمى شدن یکى از پسرانم شدم فورا پارچه هایى را که براى بستن زخم مجروحان با خود آورده بودم، درآورده زخم پسرم را بستم و به او گفتم: برخیز و از پیامبر دفاع کن.
رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله بعد از اتمام جنگ وقتى به مدینه بازگشتند شخصى را به خانه نسیبه فرستادند تا از وضعیت جسمانى او به پیامبر گزارش دهد و وقتى از سلامت او آگاه شدند شاد گردیدند. نسیبه پس از این فداکاریها از پیامبر صلىاللهعلیهوآله خواست تا دعا فرمایند که خداوند او را در بهشت ملازم آن حضرت قرار دهد. رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در حق او دعا فرموده، گفتند: خدایا اینها را در بهشت رفیق من قرار بده. در روایات ذکر گردیده از جمله کسانى که به شرافت همراهى حضرت مهدى (عج) نائل مىآیند و اخلاص خویش را دوباره در تاریخ اثبات مىکنند نسیبه است که با رجعت به دنیا در زمره یاران آن حضرت قرار خواهد گرفت.(5)
- ام سنان هنگام عزیمت پیامبر صلىاللهعلیهوآله براى جنگ با یهودیان خیبر، نزد آن حضرت آمده و گفت: یا رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله دوست دارم که همراه شما باشم و هر کارى که از دستم برآید براى کمک به اسلام انجام دهم. رزمندگان تشنه را سیراب سازم، از لوازم رزمندگان محافظت نمایم، مجروحان را مداوا نمایم و مجاهدین را یارى کنم. پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمودند: على برکة اللّه. زنان دیگرى نیز هستند که از من اجازه خواستند و به آنها نیز اجازه دادهام حال اگر مىخواهى با ما بیا و اگر مىخواهى با قومت باش. گفتم: دوست دارم با شما باشم، حضرت فرمودند پس همراه همسرم ام سلمه باش.(6)
- ام عطیه انصاریه در حمایت از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله حدودا در 9 جنگ شرکت داشته و به کار مداواى مجروحین و پرستارى بیماران و تهیه غذا براى رزمندگان اشتغال داشته است.(7)
- سلمى که به پرستارى و مامایى وارد بوده و در زایمان ماریه همسر پیامبر صلىاللهعلیهوآله و زایمانهاى حضرت خدیجه علیهاالسلام و سپس حضرت فاطمه علیهاالسلام مسئولیت مامایى را بر عهده داشته، در جنگ خیبر حضور مىیابد و خدماتى را در جبهه انجام مىدهد.این بانوى فاضل از ناقلین روایات پیامبر صلىاللهعلیهوآله و حضرت زهرا علیهاالسلام و نیز مادرى موفق در تربیت فرزندان صالح بوده است. فرزندان او عبیداللّه و على، پسران ابى رافع، در زمان خلافت حضرت على علیهالسلام از یاران با اخلاص و جزء کاتبین و دبیران آن حضرت بودهاند علاوه بر آنکه على از کارگزاران بیت المال حکومت حضرت على علیهالسلام نیز بوده است.(8)
- هند دختر عمروبن حزام در صحنه جنگ احد شرکت نموده پس از جنگ، اجساد مطهر سه تن از شهداء، همسرش عمروبن جموح، فرزندش خلاء و برادرش عبداللّه بن عمرو را که همگى از عزیزانش بودند بر شترى بسته، عازم مدینه مىگردد. او آنگاه که با زنان مسلمان روبرو مىگردد با رویى گشاده، گویى هیچ مصیبتى ندیده به آنان مىگوید: شما را مژده باد که پیامبر صلىاللهعلیهوآله زنده و سالم است و در برابر این نعمت بزرگ، تمام مصائب ناچیز است و شما را بشارت دیگرى نیز مىدهم و آن اینکه خداوند کافران را در حالى که مملو از خشم و غضب بودند برگردانید. ایمان و خلوص این زن او را وامىدارد تا وقتى پیامبر صلىاللهعلیهوآله را زیارت مىنماید از آن حضرت تقاضا کند که همنشینى او با شهدایش را از خداوند مسئلت نماید.(9)
سیره عملى حضرت زهرا علیهاالسلام نیز دلیلى آشکار بر مقابله زنان با شرک و فسق مىباشد. زهرا علیهاالسلام که سه سال رنج و مشقت شعب ابیطالب را در کودکى پشت سر گذاشته، پس از فراق مادر با آنکه کودکى بیش نیست، براى پدر خویش مادرى مىنماید و مرهم زخم دل او در آزار دشمن مىگردد، تا بدانجا که نبى صلىاللهعلیهوآله او را ام ابیها مىنامند. گاه پدر را از توطئه دشمن براى قتل پیامبر صلىاللهعلیهوآله آگاه مىسازد(10) و زمانى در هجرت طولانى و پر خطر مکه به مدینه مورد هجوم مشرکین قرار مىگیرد. او پس از ازدواج با حضرت على علیهالسلام ، با پذیرش مسئولیت خانه و فرزندان در غیاب همسر رزمندهاش که بیشتر اوقات به دور از خانه و در میادین نبرد حضور دارد، جهادى دشوار را بر عهده مىگیرد.
فاطمه علیهاالسلام در تربیت فرزندان نیز مىکوشد تا مجاهدانى عظیم بپرورد. لذا هنگام مشارکت در بازى کودکان، ستیز با ظلم را تعلیم مىدهد. نقل شده است که حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام بازى کردن با فرزندش حسن علیهالسلام او را بالا مىانداخت و مىفرمود:
اشبه اباک یا حسن واخلع عن الحق الوسن (11) واعبد الها ذامننو لاتوال ذاالاحن(12)
پسرم، حسن شبیه پدرت باش
و از حق ریسمان ظلم را برکن
خداوندِ صاحب نعمت را عبادت کن
و صاحبان ظلم را دوست مباش.
دست پروردگانِ این بانو، حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام و زینب علیهاالسلام و ام کلثوم علیهاالسلام مىباشند که هر چهار تن از پهلوانان و قهرمانان ستیز با ظلم و فسق بودهاند.
علاوه بر تمامى اینها، گاه حضرت زهرا علیهاالسلام در صحنه نبرد نیز حضور مىیابد و خدماتى انجام مىدهد، از جمله آنکه در صحنه نبرد احد حضور یافته و خون از چهره رسول خدا صلىاللهعلیهوآله شست و سپس مرهمى بر زخم پیامبر صلىاللهعلیهوآله گذاشت. بعد از آن حضرت زهرا علیهاالسلام شمشیر همسر و پدر شجاع خویش را شستشو داد.(13)
در نبرد خندق نیز این حضرت فاطمه علیهاالسلام است که پس از سه روز گرسنگىِ رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله ، برایشان نان مىآورد تا سستى بدن، آن حضرت را در نبرد با دشمن آزار ندهد.(14)
در فتح مکه نیز فاطمه علیهاالسلام حضور دارد. (15)
آن حضرت به تبعیت از نبى اکرم صلىاللهعلیهوآله در رسیدگى به خانواده شهدا نیز مىکوشد لذا پس از جنگ مؤته، نزد خانواده جعفربن ابیطالب، فرمانده شهید این نبرد، مىرود و آنان را تسلى مىدهد. علاوه بر آن، با زیارت مکرّر قبور شهداء احد، یاد شهدا را در اذهان زنده مىدارد.
خطبههاى حضرت زهرا علیهاالسلام پس از رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، سخنان شبانه آن حضرت با انصار مدینه و در نهایت شهادت آن بانو، همه شاهد بر جهادِ با عظمت فاطمه علیهاالسلام مىباشد.
ب) دوران حکومت حضرت على علیهالسلام
پس از رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآله هرچند وقفهاى در تداوم حاکمیت اسلام ناب محمدى صلىاللهعلیهوآله واقع شد ولى پس از گذشت 25 سال تجربه تلخ عواقب تخطى از فرامین رهبرى، بالاخره امت رو به سوى امام آورد و با او بیعت نمود تا ولایت او را پذیرفته، رهبرى خود را به دست او سپارد.
با شروع خلافت على علیهالسلام جماعتى که طعم لذایذ دنیوى را چشیده و در انحراف سیاسى 25 ساله، زر و زورى اندوخته بودند، تاب عدالت آن حضرت را نیاورده، جنگها به راه انداختند.
در نبرد با ناکثین و قاسطین، حضور زنانى را مىیابیم که در حمایت از ولى اللّه تلاش مىکردند. برخى با روشنگرى اذهان خفتهاى که حق را از باطل تشخیص نمىدادند و برخى با تشویق همسران و فرزندان براى شرکت در جنگ و حمایت از امام علیهالسلام و برخى با کلام حماسى خود جهت تشجیع لشکر امام علیهالسلام ، تا سستى به خود راه ندهند. این تلاش به سبب کلام منوّر مولا على علیهالسلام بود که: «جاهدوا فى سبیل اللّه بأیدیکم فان لم تقدروا فجاهدوا بالسنتکم فان لم تقدروا فجاهدوا بقلوبکم»(16)
«در راه خدا با دستهاتان مجاهده کنید، پس اگر نتوانستید با زبانهاتان و اگر قدرت نداشتید با قلوبتان جهاد نمایید.»
در این بحث به نمونههایى از مشارکت سیاسى زنان در جنگهاى عصر خلافت على علیهالسلام نیز اشاره مىشود:
- ام سلمه همسر پیامبر صلىاللهعلیهوآله پس از بیعت عامه مسلمانان با على علیهالسلام و نقض عهدِ عهدشکنان، به رهبرى عایشه همسر پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، او را نصیحت نمود و احادیث متعددى را که پیامبر صلىاللهعلیهوآله در فضیلت على علیهالسلام در حضور عایشه بیان فرموده بودند یادآور شد. ام المؤمنین، ام سلمه وقتى مشاهده کرد که او از ذکر حقایق متنبّه نگردیده، ابتدا خطاب به جماعتى از مهاجرین و انصار بطلان حرکت ناکثین را روشن نمود، آنچنانکه موجب خشم طلحه و زبیر گردید و پس از آن نامهاى براى ام المؤمنین عایشه نوشته و شجاعت على علیهالسلام و برندگى شمشیر او را براى عایشه متذکر گردید و بدینگونه او را از عاقبت عملش بیم داد. او آنگاه که کلامش را در عایشه مؤثر ندید، نامهاى به مولاى خود نوشته و ایشان را از کم و کیف توطئه آگاه نمود، آنگاه فرزند خود عمربن ابى سلمه را که به گفته مادر از جان برایش عزیزتر بود براى حمایت از امام علیهالسلام به سوى آن حضرت روانه ساخت و به فرزندش سفارش نمود که: «پسرم همواره پیرو على باش، قسم به خدا که بعد از پیامبر صلىاللهعلیهوآله امامى جز او نمىباشد. (17)
- از دیگر یاران على علیهالسلام در واقعه جمل، ام الفضل مىباشد که در مکه زندگى مىکرد. او اطلاعات مربوط به تجهیز لشکر ناکثین را به دست آورده و مردى به نام ظفر را اجیر کرد و به نزد على علیهالسلام به مدینه فرستاد تا آن حضرت را از خروج طلحه و زبیر و عایشه از مکه به سوى بصره آگاه سازد. (18)
- لیلا غفاریه، بانویى که در زمان حیات پیامبر صلىاللهعلیهوآله بارها در جنگها همراه آن حضرت بوده و مجروحان را مداوا نموده بود، هنگامى که آتش فتنه جمل را رو به افزایش دید به نصیحت فرمانده لشکر پرداخته و به عایشه تذکر داد که قیام بر علیه على علیهالسلام جز ضلالت نیست. او احادیثى را که مستقیما از پیامبر صلىاللهعلیهوآله در مدح على علیهالسلام شنیده بود به همسر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله یادآورى کرد تا شاید او را از گرداب آن فتنه عظیم رهایى دهد. از جمله حدیثى را که پیامبر صلىاللهعلیهوآله خطاب به عایشه فرموده بودند که: «على اولین فردى است که اسلام آورد و آخرین فرد در عهد و پیمان به من است و اولین کسى است که در روز قیامت او را ملاقات خواهم نمود.» (19)
- ام ذریح نیز بانویى گرانقدر است که در لشکر حضرت على علیهالسلام حضور داشته و اشعار حماسى او در این رزم، در تاریخ بر جاى مانده است.
- پس از اتمام جنگ جمل چهل (یا هفتاد) زن از شیعیان حضرت على علیهالسلام مأموریت مىیابند تا با لباسى به ظاهر مردانه، مراقبت از عایشه را عهده دار شوند و او را از صحنه نبرد به مدینه بازگردانند تا دوباره فتنهاى جدید علیه حکومت اسلامى فراهم نگردد.(20)
پس از فتنه جمل هنوز جامعه آرامش خویش را به طور کامل باز نیافته بود که فرزندان کفر به طمع به دست آوردن اقتدارِ از دست رفته عصر جاهلیت، خونخواهى خلیفه مقتول را بهانه قرار داده با لشکرى عظیم عازم حمله به قلب حکومت اسلامى شدند.
در جبهه باطل هیثم بن اسود مذجح کوفى حضور داشت که از فرماندهان بلند پایه و از مشاورین نزدیک معاویه بود. همسر او که زنى شیعه و تابع ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام بود به واسطه همسرى با هیثم، به اخبار و اطلاعات مهمى دست مىیافت. این زن اخبار و اطلاعات لشکر معاویه را مىنوشت و در پارچهاى مىپیچید و مخفیانه به گردن اسبها مىآویخت و به بهانه فروش، آنها را به سوى لشکر حضرت على علیهالسلام روانه مىکرد و بدین گونه اطلاعات گرانبهایى را به امام علیهالسلام مىرساند. (21)
جنگ صفین به دلیل انسجام لشکر معاویه و تشتت لشکر على علیهالسلام و عدم اطاعت سپاه از ولىّ خدا، منجر به سرافکندگى لشکر على علیهالسلام شد و در نهایت سپاهیان جاهل معاویه که مطیع رهبرانى مکر پیشه شده بودند با سرافرازى از معرکه نبرد به سرزمین پهناور شام بازگشتند.
در این رزم حساس، زنان صاحب معرفتى بودند که با خطبههاى آتشین خود، سپاه على علیهالسلام را انذار مىکردند که عدم اطاعت از مولا عواقبى دردناک به دنبال خواهد داشت، از جمله این بانوان ام الخیر با رقیّه، سوده همدانى، زرقاء دختر عدى بن غالب، ام البراء دختر صفوان، عکرشه دختر اطش و بکاره هلالیه را مىتوان نام برد. آنان با سخنان و نیز سرودهاى حماسى خویش مىکوشیدند لشکر على علیهالسلام را تشجیع نموده و به مقاومت و پایدارى وادارند. در این مقال به نمونه هایى از این خطابههاى عالمانه و حماسى اشاره مىگردد:
ام الخیر بارقیّه که در روز جنگ صفین بر شتر خاکسترى رنگ سوار شده، بُردى بر تن و تازیانهاى در دست داشت، آنگاه که سستى یاران على علیهالسلام را مشاهده مىکند، همچون شتر نرى که دهانش کف کرده باشد با صدایى بلند فریاد زد: «اى مردم! تقواى الهى پیشه کنید، همانا قیامت امرى عظیم است، بدرستى که خداوند حق را آشکار نموده و دلیل را روشن قرار داده، راه را نورانى و پرچم هدایت را رفیع ساخته است. خداوند شما را در کورى ابهام و در ظلمات واقع نساخت. اى مردم به کجا مىروید؟ خدا شما را رحمت کند آیا از امیرالمؤمنین فرار مىکنید یا از جنگ با دشمنان اسلام گریزان گشتهاید؟ آیا از اسلام رویگردان شدهاید یا از حق برگشتهاید؟ مگر این آیه الهى را نشنیدهاید که خداوند عزّوجل مىفرماید: «ما شما را مىآزماییم تا مجاهدان شما و صابران معلوم گردند.» سپس این بانو رو به سپاه على علیهالسلام نموده و مردم را از فرار در مقابل دشمن بیم مىدهد و فضائل على علیهالسلام را یکایک یادآورى مىکند او در ادامه خطبه خویش مىکوشد تا ماهیت دشمن را براى سپاه امیرالمؤمنین آشکار سازد.
سخنورى این زن شجاع آنچنان آتش خشم و کینه در دل معاویه بر مىانگیزد که سالها بعد در عهد اقتدار مطلق حکومت معاویه، او ام الخیر را فراخوانده با خشم و عتاب فراوان سخنرانى این زن را یادآورى مىکند و سپس او را تهدید به قتل مىکند. این بانو با تهورى عجیب ابتدا او را پسر هند جگر خواره و نه امیرالمؤمنین خطاب نموده مىگوید: به خدا سوگند! اى پسر هند، مرا ناراحت نمىکند که این کار را خداوند به دست کسى اجرا کند که به کمک شقاوت او وسیله سعادت من فراهم گردد. (22)
عظمت این کلام آنگاه روشن مىشود که به زمان بیان این سخن توجه نماییم، زمانى که شیعیان على علیهالسلام را در هر کجا مىیافتند اسیر و زندانى مىکردند و یا در فشار شدید اقتصادى قرار مىدادند و به همین سبب بسیارى از همراهان على علیهالسلام دین را به دنیا فروخته و در زمره یاران معاویه قرار گرفتند.
سایر زنان خطیب در جنگ صفین نیز آنگاه که معاویه در اوج قدرت قرار داشت و یکایک این بانوان را احضار کرده و تهدید مىنمود، همگان با افتخار و بدون هراس بیان مىداشتند که آن سخنرانیها را موجب فخر و مباهات خویش مىدانند. بطور نمونه یکى از این بانوان در دربار معاویه اظهار داشت که چگونه با شهادت على علیهالسلام عدالت مدفون گردیده(23) و دیگرى در جواب کلام خشمناک معاویه که گفت: تو با على در هر خونى که ریخته شریک هستى، گفت: مژده خیر به من دادى (24) و آن یکى نیز بیان داشت: قسم به خدا که گوینده اشعار من هستم، آن را تکذیب نمىکنم و اکنون نیز مىگویم که در زندگى بعد از امیرالمؤمنین على علیهالسلام هیچ خیر و برکتى وجود ندارد. (25)
در تداوم حیات سیاسى امامان علیهمالسلام تنها به دو نبرد کوتاه مدت در عصر امامان حسن و حسین علیهماالسلام برمى خوریم که حضور زنان در واقعه عاشورا بسیار چشمگیر بوده است.
ج) زنان در قیام امام حسین علیهالسلام
ابتداى مشارکت سیاسى زنان در حماسه قیام حسینى را در عملکرد طوعه مىیابیم.
پس از ورود ابن زیاد به کوفه و ایجاد رعب و وحشت شدید، چندین هزار کوفى بیعت کننده با مسلم بن عقیل، ترس از مخلوق را بر خوف از خالق قهّار ترجیح دادند و مردان نامرد همگى او را تنها گذاردند. در این آزمایش عظیم، تنها یک زن است که ولایت را پاس داشته و در حمایت از امام علیهالسلام ، مردانه و بدون هراس از دشمن قهّار، نماینده او را در خانه خویش پناه مىدهد.
طوعه که شاگرد مکتب آسیه است، عمرى را در خدمت اشعث بن قیسِ منافق گذرانده است. این زن کنیز آن کسى است که ضربههاى بسیارى را به على علیهالسلام و شیعیان او وارد ساخت. دخترش جعده قاتل امام حسن علیهالسلام و پسرش محمد بن اشعث از فرماندهان لشکر ابن زیاد در جنگ با امام حسین علیهالسلام است. علاوه بر آن، فرزند طوعه، بلال نیز از نامردان پیوسته به ابن زیاد مىباشد که نهایتا محل اختفاى مسلم را به مأمورین ابن زیاد نشان مىدهد. طوعه پس از یورش مأموران، به حمایت از مسلم مىپردازد، آنگاه که مأموران از پشت سر به مسلم حمله مىکنند مسلم را باخبر مىسازد تا مراقب پشت سر باشد و در هنگام تشنگى شدید نماینده امام، به او آب مىرساند و سیرابش مىسازد.(26)
از تلاش سیاسى دیگر زنان شیعه مىتوان از ماریه دختر سعید در بصره نام برد که خانهاش را محل اجتماع شیعیان مخالف یزید قرار داده بود و از این محفل است که چند تن عازم کربلا مىشوند تا امام حسین علیهالسلام را در قیام خود یارى نمایند. (27)
پس از آن حضور پر افتخار زنان را در کنار خاندان امام علیهالسلام مىیابیم، که در تاریخ ضبط گردیده است. آنگاه که امام حسین علیهالسلام به اصحاب خود اذن ترخیص داده فرمودند: «هرکس، عیال با خود همراه دارد همین امشب او را به مأمنى برساند فردا مردان ما کشته مىشوند و عیال من به اسیرى مىروند» صداى ناله همسر على بن مظهر از درون خیمه بلند شد که: «یا بن الزهراء السنا قابلاً للخدمة بناتک و اخواتک؟» اى پسر زهرا علیهاالسلام آیا ما قابلیت خدمت به خواهران و دخترانت را نداریم؟ کلام پر از صفاى این زن سبب شد تا حضرت اجازه دهند زنان نیز با انتخاب خویش شریک غم خاندان آن حضرت گردند. این بانوان هر چه در توان داشتند براى یارى امام علیهالسلام در این حماسه عظیم کوشیدند. گاه چون دیلم همسر زهیر و قمر همسر عبداللّه بن عمیر کلبى و ... مردان خویش را تشویق به شرکت در قیام امام علیهالسلام نمودند و گاه تسلى- بخش خاندان امام علیهالسلام گشتند پس از این قیام نیز جهت جاوید نمودن یاد این حماسه، نقش مؤثرى را ایفا کردند.
از عظمت حماسه زنان خاندان امام حسین علیهالسلام هرچه سخن گوییم، کم گفتهایم. زینب علیهاالسلام که تمام زندگیش تکرار رؤیت شهادتهاست از طفولیت شاهد شهادت مادر، محاسن غرقه به خون پدر، لختههاى خون بیرون ریخته از دهان برادر و اکنون نیز شهادت 7 برادر و 5 برادرزاده مىباشد و کوچکترین مصیبت زینب در بعد از ظهر عاشورا شهادت دو فرزندش عون و محمد مىباشد. دشوارى امر آنکه او با کوله بارى از رنج شهادت عزیزان و رؤیت زجر اسارت خاندان، مسئولیت عظیم پیام رسانى فرهنگ عاشورا را بر عهده دارد که: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاء.
- فاطمه بنت الحسین علیهالسلام ناظر رزم همسر خود و زخم فراوان او مىباشد، تا بدانجا که همگان او را کشته مىپندارند و در مدتى کوتاه در یک عصر خونین، شهادت پدر، دو برادر، 6 عمو و سه عموزاده را به عیان مىبیند.
- فاطمه بنت الحسن علیهالسلام نیز نظاره گر شهادت سه برادر، 7 عمو، دو عموزاده، بیمارى شدید همسر خویش امام سجاد علیهالسلام و رنج عطش شدید و گرسنگى و آزار فرزند کوچکش امام باقر علیهالسلام مىباشد. او آن کسى است که امام صادق علیهالسلام در وصفش فرمودند: «زن صدیقهاى که، در خاندان امام حسن علیهالسلام زنى چون او یافت نمىشد.»
- سکینه که پدرش او را «مستغرقه فى اللّه» نامید نوعروسى است که شاهد شهادت همسرش و نیز شهادت پدرش امام حسین علیهالسلام و دو برادر و 6 عمو و سه برادرزاده است.
- رقیه همسر مسلم بن عقیل که چند روزى بیش نیست خبر جانگداز شهادت فجیع همسر خود را دریافت نموده، در جوار امام حسین علیهالسلام حضور مىیابد و شاهد شهادت فرزندانش عبداللّه و ابوبکر مىگردد و ....
از حضور شکوهمند خاندان امام علیهالسلام که بگذریم، یارى زنان صحابى آن حضرت نیز هر یک عظمتى ویژه دارد.
- قمر همسر عبداللّه عمیر که مشوق عزیمت همسر خویش به کربلا بود به همراه او به لشکر امام حسین علیهالسلام مىپیوندد، او پس از رؤیت جسد بى دست و پاى همسر خویش، خون از چهره همسر خود پاک کرده، مىگوید: «بهشت بر تو گوارا باد، از خداوند آرزو دارم تا مرا با تو در بهشت همنشین گرداند.» سخن زن هنوز پایان نیافته که غلام شمر به دستور مولاى خود، سر این زن را با عمود آن چنان مىکوبد که نام این بانو نیز در شهداء کربلا ثبت مىگردد. (28)
- نمونه دیگر، ام خلف همسر مسلم بن عوسجه مىباشد. ام خلف به همراه همسر و فرزندش مخفیانه از کوفه خارج شدند تا امام حسین علیهالسلام را یارى نمایند. ام خلف در روز عاشورا پس از شهادت دردناک همسر خود، شهادت یک عزیز را در راه مولا ناچیز شمرد، او که نمىتوانست جان خویش را در راه ولى خدا نثار نماید، فرزند خود را به مسلخ عشق فرستاد. او با اعتقاد به اینکه براى مادر، نظاره شهادت فرزند بسیار دردآورتر از جان دادن خویش است، لذا باید هرچه بیشتر از علقهها بگذرد و رسم ولایت را بهتر بجا آورد، رو به فرزند کرده مىگوید: فرزندم برخیز و فرزند دختر پیامبر صلىاللهعلیهوآله را یارى کن و یارى او را بر سلامت خود ترجیح ده و بدان که اگر سلامت خویش را بر نصرت او برگزینى هرگز از تو راضى نخواهم شد.» خلف، برخاسته از امام علیهالسلام اجازه نبرد گرفت. آن حضرت فرمودند: اگر به جنگ با دشمن روى و کشته شوى مادرت در بیابانها تنها و غریب مىماند. خلف گفت: مادر، خود مرا به رزم با دشمنانت تشویق نموده است، آنگاه حضرت به او اجازه نبرد دادند. مادر براى آنکه مبادا سختى جنگ، روحیه فرزند را تضعیف نماید پشت سر پسر عطشان خود، هنگام عزیمت براى رزم فریاد برآورد: فرزندم بشارت باد تو را به آب گواراى کوثر که به زودى خواهى نوشید. خلف پس از کشتن چند نفر به شهادت رسید. دشمن سر خلف را از بدن جدا نموده و به سوى مادر پرتاب نمود. و مادر با روحى بزرگ که پیداست از چشمه ولایت جرعه نوشیده است رو به سر جدا شده کرد و گفت: اى مایه خرمى دل و روشنى دیدگان من چه نیکو عمل نمودى. حماسهاى که مادر و همسر وهب بن حباب، بحریه مادر عمروبن جناده و حسنیه مادر منجح آفریدند نیز هر یک شکوه و عظمت ویژهاى دارد که این مقال گنجایش بیان آن را ندارد.
د) دوران پس از امام حسین علیهالسلام
پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و شروع عهد تقیّه، به جهت ضعف در بینش، عدم اخلاص در ایمان و قلّت یاران، دیگر جهادى توسط معصومین علیهمالسلام واقع نگردید. نهضتهایى هم که جهت احیاى حق صورت مىپذیرفت با شکست مواجه مىشد که برخى از این قیامها توسط معصومین علیهمالسلام تجلیل شد. در برخى از این نهضتها زنان نیز نقش داشتند. از جمله قیام زید بن على بن الحسین علیهالسلام . عظمت جهاد زید و همرزمان او چنان است که سالها قبل، پیامبر صلىاللهعلیهوآله آنگاه که از برخى وقایع آینده خبر مىدادند فرمودند: مردى از فرزندان من قیام مىکند و در کناسه کوفه کشته مىشود. او مردم را به حق دعوت مىکند و مسلمانان با ایمانى از وى متابعت مىکنند.(29) و نیز فرمودند: آثار نور در پیشانى و دست و پاى یاران زید است و آنان بدون حساب وارد بهشت مىشوند.(30)
امام صادق علیهالسلام نیز بعد از شنیدن خبر شهادت زید فرمودند: به خدا قسم عمویم و همرزمانش راه شهیدان حق را پیمودند. آنان به راه على ابن ابیطالب و اصحابش قدم نهادند. (31)
مورخین نام چند زن بزرگوار را در زمره یاران زید که داراى چنین فضائلى هستند ثبت نمودهاند. از جمله: آنچنان که در منابع تاریخى ذکر شده، هنگام قیام زید ابن على علیهالسلام تعدادى از زنان کوفه نزد زید آمده و از او تقاضا کردند تا همراه با لشکر او در جنگ شرکت نمایند که زید به دلایلى نپذیرفت.(32)
چند زن نیز که در قیام زید به او کمک کرده بودند بعد از شهادت وى به سختى مجازات شدند. از جمله دستور دادند تا دست و پاى زنى را که در قیام زید به او کمک کرده بود، قطع کنند و به این شکل آن بانوى آزاده به شهادت رسید. و نیز زنى را که همراه مادرش، دختر زید را پناه داده بود پانصد ضربه شلاق زدند. (33)
از جمله دیگر نقلهاى تاریخ اینکه: مادرى که دختر خود را با افتخار به عقد ازدواج زید درآورده بود، پس از شهادت زید توسط یوسف بن عمر توبیخ شد. این مادر شجاع خطاب به یوسف گفت: که به جهت فضائلى که در زید وجود داشته دختر خود را به همسرى وى درآورده است. یوسف دستور داد تا لباس او را پاره کرده و با شلاق او را کتک بزنند، زن در زیر ضربات شلاق، یوسف را لعنت مىکرد تا اینکه در نهایت جان سپرد و بستگان او جسدش را مخفیانه برداشته و در گورستان دفن نمودند.(34)
مشارکت از منظرى دیگر
در دوران تقیه، جهاد با عنوان جنگ مسلحانه با دشمن واقع نشد ولى زنان و مردان بسیارى در دفاع از دین و ایمان خویش زجر فراوان متحمل شدند که تحمل این سختىها چه بسا آنان را لایق مرتبت شهدا ساخت مگر نه آنکه امام صادق علیهالسلام فرمودند: «هیچ بندهاى، اعم از زن و مرد، نیست که با بندگان خدا به خوبى رفتار نماید و به باطل داخل نشده، از حق خارج نگردد، الا اینکه خداوند نفس او را تسبیح نموده و عملش را پاک قرار مىدهد و به او بواسطه صبر در کتمان اسرار ما و تحمل ناخوشایندى از جانب دشمنان ما، ثواب در خون غلطیدن در راه خدا، داده مىشود. (35) در این کلام با تأکید بر لفظ زنان در کنار نام مردان در این حدیث، ارزش مجاهدت این بانوان آشکار مىگردد.
تاریخ ادیان، مالامال از رنج بانوان در تبعیت از رهبران الهى است. تاریخ اسلام نیز همواره تکرار این مشقت زیباست. اولین شهید در اسلام بانویى گرانقدر به نام سمیه است.
در زمره شکنجه شوندگان مسلمان، زنان بسیار یافت مىشوند از جمله: ام شریک که خاندان او وقتى از ایمان او مطلع شدند براى شکنجهاش، به او عسل فراوان خورانده و او را وادار مىکردند تا ساعتهاى مدید در مقابل آفتاب سوزان بنشیند و پس از غلبه تشنگى شدید، عطاى آب گوارا را منوط به کفر مجدد او مىنمودند. او مىگوید: «بارها آنچنان مىشد که دیگر نه گوشم مىشنید و نه توان دیدن داشتم و نه حتى قدرت بر اندیشیدن. وقتى فشار بر من به نهایت مىرسید مرا امر به ترک اعتقاداتم مىکردند و من با آخرین توانى که در تن داشتم با انگشت رو به آسمان کرده، تداوم اعتقاد خویش بر یگانگى خدا را ابراز مىداشتم تا اینکه روزى در اوج شکنجه آنان، عنایتى الهى شامل حال من شد، ظرف آب گوارایى به صورتى خارق العاده در کنارم یافت شد که با آن خود را سیراب ساختم و خاندان من نیز با مشاهده این کرامت الهى، دست از آزارم برداشتند.(36)
تحمل فشار اقتصادى شدید درون شعب ابىطالب توسط زنان مسلمان، آنگاه که علىرغم مشاهده ناله جانسوز کودکان خود از فرط گرسنگى، ذرهاى در حمایت از نبى سستى به خود راه ندادند، جلوهاى دیگر از شکوه این صبورىها است.
تحمل رنج مصائب زندگى در حکومت مدینةالنبى صلىاللهعلیهوآله نیز جلوهاى دیگر.
حکایت گرسنگىهاى مکرر پیامبر صلىاللهعلیهوآله و همراهانشان و فقر شدید درون خانه فاطمه و على علیهماالسلام نمود بارزى از این مصائب جارى در جامعه اسلامى آن روز است.
در حکومت على علیهالسلام نیز چه بسا زنانى که به جرم ولایت خویش مواجه با مصائب فراوان گردیدند.
همسر حامله عبداللّه بن خباب توسط خوارج کشته شده، شکمش پاره مىگردد.
سه زن از جملهام سنان صیداوى که از اصحاب على علیهالسلام بود توسط خوارج به قتل مىرسند.
ام فروه انصاریه نیز به جرم ولایت على علیهالسلام کشته مىشود. (37)
زنان شیعهاى در شهر انبار هنگام حمله لشکر معاویه به حکومت على علیهالسلام به دست عوف بن سفیان به شهادت مىرسند. و زنان قبیله همدان که معروف به تشیع بودند در حمله بُسر به حاکمیت على علیهالسلام به اسارت گرفته مىشوند و براى اولین بار اسارت زنان مسلمان در تاریخ اسلام به وقوع مىپیوندد. (38)
اینها بدان سبب است که علىرغم فرار برخى مردان از جمله تعدادى از کارگزاران على علیهالسلام در مقابل حملات وحشیانه لشکر معاویه، این زنان مقاومت نموده و به سفاکى دشمن اعتراض نمودهاند. اشعار ام حکیم در مقابل بُسر هنگام تجاوز به یمن نمونهاى از این اعتراض هاست. این عکس العملهاى متهورانه موجب گردید که بُسر خطاب به زنان گوید: فرمان مىدهم تا تمامى شما زنان را قتل عام نمایند.(39)
در زمان حکومت معاویه امنه بنت الشریه همسر عمروبن حمق خزاعى به دلیل ارادتمندى وى و همسرش به حضرت على علیهالسلام مدتها در زندان بسر مىبرد و در نهایت نیز سر بریده همسرش را در زندان برایش به ارمغان مىبرند.(40)
در عصر حکومت امویان، همواره شیعیان به جرم ولایت در رنج و عذاب بودند و زنان نیز از این قاعده مستثنى نبودند. در زمان حجاج بن یوسف که خود بزرگترین لذت را خونریزى بیان مىکند، نقل شده که سى هزار زن در زندانهاى او اسیر بودند.(41) زندانهایى که سقف نداشته، گاه آفتاب سوزان و گاه سوزش سرماى زمستان آنها را مىآزرد. زندانیان مجبور بودند در همان اتاق که زندگى مىکردند قضاء حاجت نمایند و بوى تعفن، آنان را شدیدا مىآزرد هر گاه که اسیرى از دنیا مىرفت جسد او را بیرون نمىبردند تا متعفن گردد و بدین وسیله سبب شکنجه دیگران گردد. از جمله این زندانیان بانوانى بودند که گناهشان ارادت به على علیهالسلام بود.
پافشارى زنان بر اعتقادات خود، گاه به میزانى بود که جان آنان را به مخاطره مىافکند. رفتار بیضاء همسر مختار نمونهاى از این موارد است. زمانى که مصعب بن زبیر از زنان مىخواهد تا از انتقام گیرندگان خون امام حسین علیهالسلام دورى جویند و در غیر این صورت آنها را خواهد کشت. بیضاء گوید: «به درستى که خداوند بر من شهادت را قرار داده و پس از شهادت چیزى نیست جز بهشت و محشور گردیدن با پیامبر صلىاللهعلیهوآله و على علیهالسلام و من هرگز از ولایت على علیهالسلام خارج نخواهم شد و تبعیت از غیر او نخواهم نمود.» سپس تأملى نموده اضافه کرد: «خدایا شاهد باش که من از پیروان پیامبرت و اهل بیت او مىباشم.» پس از این سخنان به او حمله کرده و بیضاء به شرف شهادت نائل آمد.(42)
با از بین رفتن حکومت بنى امیه و روى کار آمدن بنى العباس، تحولى در مظلومیت اولیاء خدا حاصل نگردید، باز هم رنج بود و سختى، تهدید بود و اسارت و اگر مقاومتى مشاهده مىشد جه بسا قتل بود. نمونه آن فشار شدیدى است که در عصر متوکل بر علویان وارد مىآمد. و هرگونه ارتباط و احسانى نسبت به آنها جرم محسوب مىشد. فشار اقتصادى بر آنها به میزانى بود که گاه زنان علوى براى نماز پوشش کافى نداشته و پوششى را چند نفرى از یکدیگر قرض گرفته و به ترتیب نماز به جا مىآوردند. (43)
و البته این زنان زجر دیده همواره مورد عنایت معنوى امامان قرار مىگرفتند و دعاى خیر اولیاى الهى ملازم راهشان بود.
از جمله آن موارد اینکه اصحاب امام صادق علیهالسلام به آن حضرت خبر دادند که زنى از شیعیان با اخلاص، مورد آزار مأموران حکومتى قرار گرفته و حبس گردیده است. آن حضرت به همراه جمعى از اصحاب به مسجد سهله رفته و همگى نماز گزاردند و سپس امام علیهالسلام دستها را به سوى آسمان بلند نموده براى آزادى آن زن دعا نمودند سپس به سجده رفتند پس از مدتى سر را از سجده بلند نموده فرمودند: آن زن از زندان آزاد گردید پس مقدارى پول به یکى از یاران خویش داده، گفتند: این پول را نزد او برده و از جانب من به او سلام برسان. اصحاب برخاسته به سوى منزل آن زن روانه گردیدند و سلام آن حضرت را به او رساندند. زن که باور نمىکرد به آن شایستگى نائل آمده باشد که لیاقت یابد امام معصوم علیهالسلام به او سلام رسانند، با تعجب گفت: شما را به خدا سوگند آیا جعفر بن محمد الصادق علیهالسلام به من سلام رسانده؟ و پس از شنیدن جواب آنچنان هیجان زده گردید که بیهوش بر زمین افتاد پس از بهوش آمدن، از اصحاب تقاضا نمود تا برایش تکرار کنند که آیا واقعا او صاحب آن شرافت گردیده که رهبرش به او سلام رساند. آنان سلام امام علیهالسلام را برایش بیان نمودند حال این زن دوباره منقلب شد و پس از اطمینان از این عنایت خاص امام صادق علیهالسلام گفت: از امام علیهالسلام تقاضاى دعا دارم زیرا مىدانم که احدى با فضیلتتر و مقربتر از امام علیهالسلام و اجداد معصومش نزد خداوند نمىباشند، پس با توسل به آن حضرت و اجداد گرامى او از خداوند طلب رحمت دارم. اصحاب وقتى پیام آن زن را به امام صادق علیهالسلام رساندند، حضرت گریسته در حق او دعا نمودند و آرزو نمودند تا با ظهور مهدى علیهالسلام رنج شیعیان بر طرف گردد. (44)
ه) جهاد زنان در عصر ظهور
در زمانه رشد جامعه اسلامى آنگاه که ملت ایران، مطیع فرامین آن روح الهى گشته، جان و مال در طبق اخلاص نهادند، چه در رزم با طاغوت و چه در هشت سال جنگ با عراق مکررا شاهد یارى زنان در مقابله با دشمن بودهایم. امام خمینى (ره) این تلاش را پاس داشته فرمودند: «بانوان ایران در این نهضت پیشقدم بودند و مثل بانوان صدر اسلام بودند.» (45)و نیز بیان داشتند: «به تمامى خواهران و برادرانى که در محیط جنگ به زندگى دلاورانه خود ادامه مىدهید و از کشته شدن به دست دشمنان خدا، در راه خدا، ترسى ندارید و با چنگ و دندان از میهن عزیزتان براى رضاى خدا دفاع مى کنید و موجب دلگرمى رزمندگان اسلامى مىشوید و همه چیز خود را در طبق اخلاص قرار دادهاید و با فداکاریهاى مکرّر صحنههاى شجاعت و شهامت را در تاریخ مبارزات بىامانتان ثبت نموده و مىنمایید و درس فداکارى ورشادت به مستضعفین جهان مىآموزید،البته وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان حق است. به شما که با مبارزات خویش روى ابرقدرتها را سیاه کردهاید درود مىفرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم.»(46) مقام معظم رهبرى نیز فرمودند: نقش آنها (خانمها) در انقلاب یک نقش تعیین کنندهاى بود و در جنگ هم نقش تعیین کنندهاى داشتند و در دوران آینده هم انشاء اللّه نقش آنها تعیین کننده خواهد بود.(47)
همیارى زنان در طول جنگ جلوههاى گوناگونى داشت. گاه به صورت حضور زنان پزشک و پرستار در جبهه جنگ جهت پرستارى و مداواى مجروحان و گاهى به شکل امداد رسانى و خدمات به رزمندگان در جبهه یا پشت جبهه، زمانى با تشویق مردان براى حضور در جبههها و پذیرش مسئولیت حفاظت از خانه و خانواده در غیاب همسر و گاهى با حمایت و کمک رسانى به خانواده رزمندگان.
صبر بر مشکلات پس از شهادت یا اسارت همسر یا دیگر عزیزان، با زبان و قلم امت را براى رزم با دشمنان تشجیع نمودن، حمایت مالى از رزمندگان، مشارکت در بازسازى مناطق جنگى از دیگر جلوههاى بارز اثبات صداقت این بانوان در عهد با رهبرى است.
در ادامه این رزم بى امان است که وعده الهى تحقق یافته، حکومت عدل الهى با هدایت منجى بشریت و به یارى سیصد و اندى اصحاب خاص، در جهان برقرار مىگردد. آنان که علیرغم هجوم همه جانبه ضلالت، قلوب نورانى خود را مهبط آیات الهى نگاه داشتهاند و شور و شعور را به انتظار ولى موعود مصفّا داشتهاند، با ظهور مولا، شتابان گرد هم آیند تا این ناصران اللّه، از جوار خانه اله در تبعیت از ولى اللّه، حکومت الهى را در جهان برقرار سازند. در برخى روایات این جمع به ظاهر اندک که هر یک امتى است بزرگ، سیصد و چند نفر بیان گردیده که پنجاه تن آنان زنان مىباشند.
«یجىء واللّه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امرأة»(48)
در روایتى دیگر امام صادق علیهالسلام نقش برخى از این زنان را چنین بیان مىکنند: «یکن مع القائم ثلاث عشرة امرأة قلت: و ما یصنع بهنّ؟ قال: یداوین الجرحى و یقمن على المرضى کما کنّ مع رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله »(49). «مسئولیت سیزده تن از بانوانى که در زمره اصحاب حضرت مهدى (عج) مىباشند، مداواى مجروحان و پرستارى بیماران مىباشد همانگونه که در عصر پیامبر صلىاللهعلیهوآله زنان در جنگها چنین نقشى را بر عهده داشتند.»
زنان حافظان اسرار امامت
از دیگر جلوههاى درخشان فعالیت سیاسى بانوان، در عصر معصومین علیهمالسلام آن بوده که گاه اسرار بسیار مهم و کلیدى را به آنان مىسپردند. این امور، سرّى یا کتابى حاوى اطلاعاتى بسیار پراهمیت بود و یا سلاح مخصوصى بوده که تعلق به امامان علیهالسلام داشته است. توجه به این نکته که در میان مسلمانان فراوان آن عصر چند تن به عنوان خبرگان امت انتخاب مىشوند نشان از ظرفیت عظیم سیاسى آن بانوان دارد. به نمونههایى از این بانوان اشاره مىگردد.
- ام سلمه گوید که پیامبر صلىاللهعلیهوآله روزى کتابى را که مشتمل بر معارف عظیمى بود به من سپردند و سفارش نمودند که هرگاه خلیفه برحق، آن را از تو تقاضا نمود آنرا به او بسپار. بعد از رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآله ابوبکر و عمر و سپس عثمان، هر یک در آغاز خلافت خویش از من تقاضاى دریافت آن کتاب را نمودند ولى من که آنان را فاقد نشانههاى امامت مىدانستم از دادن کتاب خوددارى نمودم تا اینکه على علیهالسلام به خلافت رسیده و از من تقاضا نمود تا آن امانت را به او بسپرم. من که على علیهالسلام را امام برحق یافتم کتاب را به ایشان دادم. آن حضرت پس از گشودن کتاب و نظر در آن فرمودند: «انّ فى هذا العلما جدیدا. بدرستى که در این کتاب علمى تازه است.»(50) على علیهالسلام ، که به فرموده پیامبر صلىاللهعلیهوآله دروازه شهر علم بود و عالم به آنچه در آسمانها و زمین است،(51) با بیان این جمله عظمت این کتاب را روشن مىسازد. کتابى که سالیان متمادى ام سلمه، امین آن بوده است. بیان شده که ام سلمه، از حضرت على علیهالسلام پرسید: در این کتاب چه علومى ذکر شده؟ آن حضرت فرمودند هرچه که بشر بدان نیاز دارد.(52) و نیز بیان شده در آن کتاب تمامى مشخصات اهل حق و اهل باطل در طول تاریخ تا قیامت مطرح گردیده است.(53)
لازم به ذکر است که تا زمانى که فرد به مرحله خاصى از ایمان و درایت سیاسى نرسیده باشد اهمیت و ارزش امورى چون کتاب خاص ائمه علیهمالسلام و یا سلاح خاص پیامبر صلىاللهعلیهوآله و یا وصیت امام معصوم علیهالسلام را درنمىیابد و نمىتواند امین چنین گنجینه هایى عظیم باشد.
در فرازى دیگر از تاریخ، مجددا ام سلمه محرم اسرار امامت مىگردد.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: بدرستى که کتابهاى اختصاصى ائمه علیهمالسلام نزد على علیهالسلام بود و زمانى که حضرت على علیهالسلام از مدینه عازم کوفه گردیدند (مرکز خلافت را عراق قرار دادند) آنها را نزد ام سلمه به امانت سپردند. پس از شهادت حضرت على علیهالسلام ام سلمه آن کتابها را به امام حسن علیهالسلام (رهبر جدید جامعه اسلامى) داد.(54)
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «در برههاى دیگر نیز هنگامى که امام حسین علیهالسلام به سوى عراق حرکت نمودند کتابها و وصایاى خود را بهام سلمه که خداوند از او راضى باد، سپردند و هنگامى که امام سجاد علیهالسلام (از کربلا به مدینه) بازگشتند آنها را به آن حضرت داد.»(55)
علاوه بر کتب و وصایا، طبق روایتى از امام باقر علیهالسلام ، ام سلمه امین سلاح پیامبر صلىاللهعلیهوآله نیز بوده است.
امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند: «هنگامى که پیامبر صلىاللهعلیهوآله رحلت نمود، علم و سلاح او به على علیهالسلام ، و سپس به حسن علیهالسلام و بعد از آن به حسین علیهالسلام به ارث رسید و چون نگران شد که گرفتار شویم امام حسین علیهالسلام آن را بهام سلمه سپرد. سپس امام سجاد علیهالسلام آن را بازپس گرفت...(56)
این که این سلاح چه بوده چندان براى ما روشن نیست. هرچه بوده از اهمیت ویژهاى برخوردار بوده است، چرا که امام صادق علیهالسلام ارزش این سلاح را چنین توصیف نمودهاند که: «همانا سلاح در بین ما امامان، مانند تابوت است در بنى اسرائیل، هرکجا که تابوت وجود داشت ملک نبوت در آنجا بود و در میان ما هرکجا که سلاح استقرار یابد، علم امامت در آنجاست.(57)» و یا مىفرماید: «هر که از ما سلاح به او برسد امامت به او عطا مىشود(58).»
هرچند ام سلمه را تا رهبرى جامعه اسلامى فاصله بسیار است ولى امین اسرار رهبران سیاسى الهى آن دوران بودن نیز نشان از عظمت والاى این زن با تدبیر دارد.
این موقعیت سیاسى خاص ام سلمه نبوده است. در زمانى دیگر فاطمه بنت الحسین به این سمت انتخاب مىگردد.
امام باقر علیهالسلام مىفرمایند: «امام حسین علیهالسلام آنگاه که زمان شهادتشان نزدیک شد دختر خود فاطمه را خواندند و کتابى را که در هم پیچیده شده بود و نیز وصیتى ظاهرى را به او سپردند...»(59) سپس آن حضرت در توصیف محتواى این کتاب ارزشمند فرمود: «آنچه بشر از ابتداى خلقت تا انتها به آن نیاز دارد در آن کتاب مذکور بوده است.»(60) در لحظات حساس روز عاشورا، آن رهبر عظیم- الشأن در بین همگان، دخترى را امین موثقى براى این دو گوهر گرانبها مىیابد که در توصیف وجود ارزشمندش فرموده: «فاطمه دخترى است که شبها را به عبادت و روزها را به روزه مىگذراند.»(61)
در تفکر دینى، مسؤولیت سیاسى را آن کسى مىتواند عهده دار شود که تدبیر سیاسى او ملازم با تقواى الهى باشد. لذا کثرت عبادات که نشان از لوازم تقوا، خوف و خشیت الهى دارد از علائم سیاستمداران برجسته اسلامى مىباشد.
پس از گذشت چند سال مجددا زنى دیگر این مسئولیت عظیم را بر عهده مىگیرد. ام احمد دخترى است که در نگاه ظاهر بین افراد از جایگاهى بسیار پایین برخوردار است تا بدانجا که از حیث اعتبار اجتماعى، در زمره کنیزان جاى دارد. امام کاظم علیهالسلام که در وجود این دختر، ایمانى عظیم، قلبى مصفا و درایتى شگرف مىیابد، او را به همسرى خویش درمىآورد. ام احمد به دلیل فضائل خود، سخت محبوب امام کاظم علیهالسلام مىگردد. او که زنى مدبر و آشنا با عالم سیاست است در مرحلهاى بحرانى، مسئولیتى عظیم را برعهده مىگیرد. آنگاه که امام موسوى کاظم علیهالسلام به زور خلیفه ستمگر، عازم عراق مىگردد، مواریث امامت و رهبرى را بهام احمد سپرده و فرمودند: «هرگاه کسى به نزد تو آمد و این امانت را از تو طلب نمود. بدان که من به شهادت رسیدهام و او، پس از من، رهبر و امام است. و اطاعت او بر تو و بر سایر مردم واجب مىباشد.»
هنگامى که آن حضرت در بغداد مسموم شد امام رضا علیهالسلام نزد ام احمد آمده و از او مواریث امامت را طلب نمودند. آن بانوى بزرگوار، امانت را به امام علیهالسلام داده و با آن حضرت بر رهبرى، بیعت نمود. (62)
طى چهار شماره فصلنامه موارد متعددى از مشارکت سیاسى زنان در عصر معصومین علیهمالسلام ذکر شد. این مشارکت با عنوان بیعت، هجرت، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، حافظ اسرار رهبرى طرح شد و سعى شد تا تمامى موارد به گونهاى باشد که معصوم علیهالسلام با کلام خویش یا با نحوه برخورد خود عمل این زنان را تأیید نموده باشددر صورتى که تحقیقى جامع در این زمینه صورت گیرد یقینا موارد متعدد دیگرى مىتوان یافت که باز مؤید این معنا باشد که در فرهنگ اسلامى زنان نیز پابهپاى مردان نسبت به آنچه در جامعه به وقوع مىپیوندد مسئولند و مىبایست نقش مؤثرى در صحنه سیاست ایفا نمایند. در پایان این مقاله به دو نمونه از این تلاش زنان به صورت پراکنده اشاره مىشود.
در حیات سیاسى پیامبر صلىاللهعلیهوآله یکى از وقایع بسیار مهم، فتح مکه بود. در هنگام تصرف پایگاه شرک، دشمن که در مقابل حمله مسلمین تسلیم شده بود مورد عفو قرار گرفت و تنها چند تن از مشرکین از این بخشش مستثنى بودند. دو تن از آنان به خانهام هانى پناه بردند و این بانو نیز آنان را امان داد. آنگاه که على علیهالسلام خواهر خود را مورد اعتراض قرار داد که چرا به آن دو تن امان داده است. ام هانى نزد پیامبر صلىاللهعلیهوآله آمده و ماجرا را براى پیامبر صلىاللهعلیهوآله بازگو نمود. حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله خطاب به على علیهالسلام فرمودند که امان این زن چون سایرین محترم بوده و به احترام امان او، آن دو نفر مورد عفو اسلامى قرار گرفتند.
نکته قابل تأمل آنکه پیامبر صلىاللهعلیهوآله جامعه جاهلى آن عصر را چنان متحول نموده که با فاصله چند سال، دخترى که ننگ خانواده محسوب مىشد به آنجا مىرسد که در وقایع مهم آن دوران خود را صاحب اختیار مىبیند تا مطابق آنچه مصلحت مىبیند عمل نمایدو پیامبر صلىاللهعلیهوآله نیز اراده سیاسى او را محترم مىشمرند. (63)
با گذشت زمان، بانوان به مسؤولیت خویش در این زمینه بیشتر پى برده و حرکتهاى اساسىترى را انجام مىدهند تا بدانجا که با گزارشات دقیق خود از ظلم حاکمان منصوب از جانب على علیهالسلام به آن حضرت، موجبات عزل آنان را فراهم مىآورند. به عنوان نمونه در زمان خلافت امیرالمؤنین علیهالسلام ، زنى به نام سوده نزد آن حضرت آمده از ستم کارگزار آن حضرت شکایت نمود. على علیهالسلام جهت شنیدن گزارشات آن بانو، نماز خود را به تأخیر انداخته و به سخنان او گوش فرا دادند. آنگاه روبه آسمان نموده فرمودند: «خدایا تو مىدانى که من به او دستور ظلم و ستم ندادهام. سپس نامهاى مبنى بر فرمان عزل او نوشتند و در حالى که حتى نامه سربسته نبودبه دست سوده دادند تا به حاکم مذکور رساند.»(64)
قابل توجه آنکه حضرت على علیهالسلام در برخورد با سوده، شخصا مسؤولیت مهم دیگرى به او مىسپارند و او را مسؤول رساندن نامه خلیفه به حاکم خطاکار مىنمایند.
در پایان این مقال سعى مىشود تا مرز میان تلاش سیاسى منفى و مثبت زنان نیز روشن گردد که طرح این بحث به شماره آینده موکول خواهد شد.
پى نوشتها:
1- فتح 29
2- الجهاد عماد الدین - غرر و درر
3- الجهاد واجب مع امام عادل - وسائل ج 11 ص 35
4- آل عمران 141
5- ریاحین الشریعه ج 5 ص 80
6- المغازى ج 2 ص 687
7- طبقات کبرى ج 8 ص 455
8- اعلام النساء ج 2 ص 254 - ریاحین الشریعه ج 4 ص 332
9- المغازى ج 1 ص 265
10- مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 71
11- همان ج 3 ص 389
12- سیره ابن هشام ج 3 ص 106
13- شرح ابن ابى الحدید ج 11 ص 129
14- المغازى ص 830
15- بحار ج 100 ص 49
16- اعلام النساء المؤمنات ص 656 - 651
17- فصول المهمّة ص 51
18- اعلام النساء المؤمنات ص 609
19- عقد الفرید
20- الغارات ج 2 ص 546 - 545
21- اعلام النساء ج 1 ص 332
22- سوده همدانى - اعلام النساء المؤمنات ص 453
23- زرقاء - همان ص 368 - 366
24- بکاره هلالیه - همان ص 257 - 256
25- تاریخ طبرى ج 5 ص 379 - 373
26- تاریخ طبرى ج 5 ص 353 - اعیان النساء ص 590
27- انساب الاشراف ج 3 ص 193 - تاریخ طبرى ج 5 ص 437
28- مقتل خوارزمى
29- عیون الاخبار
30- بحار ج 46 ص 171 - امالى صدوق ص 349
31- انساب الاشراف ج 3 ص 257 - 255
32- همان ص 257 - 255
33- همان ص 255 - 254
34- بحار ج 24 ص 10 - ج 68 ص 79 - ج 74 ص 228
«ما من عبد و لا امة دارى عباد اللّه باحسن المداراة و لم یدخل بها فى باطل و لم یخرج بها من حق اِلّا جعل اللّه نفسه تسبیحا و زکّى عمله و اعطاه لصبره على کتمان سرّنا و احتمال الغیظ لما یسمعه من اعدائنا ثواب المتشحّط بدمه فى سبیل اللّه»
35- اعلام النساء المؤمنات ص 166
36- الامامة و السیاسة ص 136
37- اعلام النساء المؤمنات ص 177
38- الاغانى ج 16 ص 267 - 266
39- الغارات
40- اعلام النساء المؤمنات ص 91 - 89
41- مروج الذهب ج 3 ص 166
42- ریاحین الشریعه ج 4 ص 83 - تاریخ طبرى ج 6 ص 112
43- مقاتل الطالبین ص 599
44- بحار ج 17 ص 443 - 440
45- سخنان امام خمینى (ره) در تاریخ 28/3/58
46- سخنان امام خمینى (ره) در تاریخ 2/11/59
47- سخنان مقام معظم رهبرى در دیدار با اعضاء شوراى فرهنگى اجتماعى زنان 4/10/70
48- بحار ج 52 ص 223
49- بحار ج 89 ص 255
50- بصائر الدرجات - ص 186 - حدیث 16
51- احادیث اصول کافى، ج 1 - کتاب الحجة در توصیف علم ائمه علیهمالسلام مطالب ظریفى را بیان مىکند. در زیارت جامعه کبیره نیز ما امامان علیهمالسلام را محیط وحى، خازن علم، محل معرفت الهى، معادن حکمت الهى، حافظان اسرار خدا، نور و برهان اللّه، برگزیدگان الهى براى اسرارش و ... مىنامیم.
52- بصائر الدرجات - ص 188 - حدیث 23
53- همان - ص 211 - حدیث 3
54- همان - ص 182 - حدیث 2
55- کافى - ج 1 - ص 207
56- همان - ص 340 - ح 7
57- همان - ص 344
58- همان - ص 343
59- همان، ص 303 - مناقب ابن شرآشوب ج 4 ص 172
60- کافى ج 1 ص 303 - بحارالانوار ج 26 ص 35
61- مقاتل الطالبین ص 180
62- ریاحین الشریعه ج 3 ص 358 - تحفةالعالم ج 2 ص 87 - علاوه بر این موارد،امام رضا علیهالسلام درتعریف و تمجید یکى از اصحاب امام صادق علیهالسلام به نام سعیده مىفرمایند: «این بانو از اهل فضل بود. آنچه از امام صادق علیهالسلام مىشنید مىآموخت و نزد او وصیت حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله بود.» رجال کشى ص 366
63- سیره ابن هشام ج 4 ص 53
64- عقدالفرید ج 1 ص 211، بلاغات النساء ص 30