آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

یکى از موضوعات اساسى در مباحث زنان، مسأله مشارکت سیاسى آنها مى‏باشد. این امر تنها از یک قرن قبل در غرب به شکل جدى مدنظر قرار گرفته، لکن در میان مسلمین، از چهارده قرن قبل، همراه با اولین حضور اجتماعى مسلمانان همواره مورد توجه بوده است. از آنجا که سالیان متمادى تحجّر برخى مقدس مآبان و عداوت بعضى اسلام ستیزان، این جلوه روشن از مظاهر کمال اسلام را مخدوش نموده است، سعى شد تا نمونه هایى از گستره مشارکت سیاسى زنان در تاریخ اسلام عرضه گردد. در دو شماره قبل نشریه، بحث حضور فعال زنان در بیعت، یا به تعبیرى حضور فعال آنها در تصمیم‏گیریهاى نظام سیاسى اسلام و نیز مسأله هجرت به عنوان حرکتى اساسى در ساختن زیربناى تمدن باشکوه اسلامى و سپس روشنگرى و هدایت افکار جامعه توسط زنان ارائه شد.در بحث هدایت جامعه یا همان امر به معروف و نهى از منکر در عرصه سیاست، پس از اشارتى مختصر به آیات و روایات، مواردى از تاریخ صدر اسلام از ابتداى رسالت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تا پایان خلافت معاویه ذکر گردید.در ادامه به نمونه هایى از این تلاش گسترده تا عصر حکومت منجى بشریت، حضرت مهدى موعود علیه‏السلام اشاره مى‏شود.

متن

یکى از موضوعات اساسى در مباحث زنان، مسأله مشارکت سیاسى آنها مى‏باشد. این امر تنها از یک قرن قبل در غرب به شکل جدى مدنظر قرار گرفته، لکن در میان مسلمین، از چهارده قرن قبل، همراه با اولین حضور اجتماعى مسلمانان همواره مورد توجه بوده است. از آنجا که سالیان متمادى تحجّر برخى مقدس مآبان و عداوت بعضى اسلام ستیزان، این جلوه روشن از مظاهر کمال اسلام را مخدوش نموده است، سعى شد تا نمونه هایى از گستره مشارکت سیاسى زنان در تاریخ اسلام عرضه گردد. در دو شماره قبل نشریه، بحث حضور فعال زنان در بیعت، یا به تعبیرى حضور فعال آنها در تصمیم‏گیریهاى نظام سیاسى اسلام و نیز مسأله هجرت به عنوان حرکتى اساسى در ساختن زیربناى تمدن باشکوه اسلامى و سپس روشنگرى و هدایت افکار جامعه توسط زنان ارائه شد.
در بحث هدایت جامعه یا همان امر به معروف و نهى از منکر در عرصه سیاست، پس از اشارتى مختصر به آیات و روایات، مواردى از تاریخ صدر اسلام از ابتداى رسالت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تا پایان خلافت معاویه ذکر گردید.
در ادامه به نمونه هایى از این تلاش گسترده تا عصر حکومت منجى بشریت، حضرت مهدى موعود علیه‏السلام اشاره مى‏شود:
ه) دوران امامت امام حسین علیه‏السلام
با طرح خلافت یزید، در اواخر عمر معاویه، نمونه‏هاى دیگرى از تلاش مؤمنان براى آگاهى مردم آغاز شد، زیرا فسق یزید آشکارتر از آن بود که وجدان نیمه بیدار مسلمانان بتواند آن را نادیده بگیرد. یک سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین علیه‏السلام جهت سفر حج، به مکه رفت و از مردان و زنان بنى‏هاشم و خدمتکاران آنان، خواست تا با مهاجران و انصار تجمع کنند. در کتاب‏هاى تاریخى نوشته‏اند که در منى بیش از هفتصد تن از تابعان و دویست نفر از صحابیان تجمع کردند. آن حضرت براى آنان سخنرانى نمودند و جنایات حکومت بنى امیه و فضایل اهل بیت علیهم‏السلام را به آنان یادآور شدند و دستور دادند تا تمامى مردان و زنان شنونده، این کلام را به مسلمانان مورد اعتماد خود برسانند.(1) در این واقعه، آن حضرت از زنان نیز تقاضا نمودند تا روشنگر اذهان خفته امت گردند.
یک سال بعد، پس از مرگ معاویه، سلطنت یزید، آغاز شد. با بیعت نکردن امام حسین علیه‏السلام با یزید، حجت بر شیعیان روشن شد.
- در بصره، شیعیان در خانه زنى از قبیله عبدالقیس به نام «ماریه دختر سعد» جمع مى‏شدند. از امام باقر علیه‏السلام روایت شده که فرموده‏اند: «انها کانت تشیع و کانت دارها مألفا للشیعة یتحدثون فیها.» «ماریه زنى شیعه بود و خانه‏اش محل اجتماع و مذاکرات شیعیان بود.» همین اجتماع درون خانه این زن موجب شد که یزید بن نبیط همراه دو پسر خود به امام حسین علیه‏السلام بپیوندند و در کربلا نیز به شهادت رسند. عامر، سیف بن مالک، ادهم بن امیه نیز از خانه آن زن، عازم کربلا مى‏شوند.(2) در سرزمین پهناور حکومت اسلامى، امام حسین علیه‏السلام فقط به کوفه و بصره و تا حدى مکه و مدینه، امید نشان دادند و به هیچ منطقه دیگرى از طرابلس، مصر، شام، خراسان، مرو، طبرستان، ارمنستان، کوفه و بصره امیدى نداشتند. امام حسین علیه‏السلام نامه‏اى خطاب به هفت تن از بزرگان بصره نوشتند که در بصره یکى از آنان، نامه رسان را تحویل ابن زیاد داد و ابن زیاد نیز بى‏درنگ او را کشت و جنازه‏اش را به دار آویخت. تلاش این زن در این میانه، اهمیت خود را به خوبى به ما مى‏نمایاند. بخصوص با عنایت به اینکه در بصره نیز ابن زیادِ غدّار و ستم پیشه تسلط داشت و هر حرکتى که نشانگر ولایت بود، سخت خطرآفرین مى‏نمود.
موارد دیگرى از تلاش زنان در هدایت امت، زنانى هستند که مشوّق مردان خود براى یارى امام حسین علیه‏السلام بودند.
- دیلم همسر زهیر یکى از این زنان است که اگر هشدار اولیه او نبود، زهیر توفیق نمى‏یافت تا با دریاى نور وجود مولا علیه‏السلام آشنا گردد و خویش را در صفاى نگاه و کلام امام علیه‏السلام شستشو دهد و بریده دل ازهرچه او را به ماندن مى‏خواند، بار سفر بربندد و به حیات جاوید دست یابد.
- نقش قمر همسر عبداللّه‏ عمیر کلبى بر شوهرش، تأثیر ام خلف همسر مسلم بن عوسجه بر همسر و فرزند، اثر مادر و همسر وهب بن حباب بر او، نقش همسر جناده بر فرزندش عمروبن جناده را مى‏توان نمونه‏هاى دیگرى از امر به معروف زنان بر شمرد.
از بین این گروه که هر یک حماسه بزرگى را آفریدند، تنها به شرح عمل یکى از آنان بسنده مى‏کنیم.
- در روز عاشورا آنگاه که اصحاب هر یک در اثبات محبت خویش به مولایشان، امام حسین علیه‏السلام از همدیگر سبقت مى‏گرفتند، بحریه، مادر عمروبن جناده است که پس از شهادت همسرش، عمرو، (پسرش) را که تنها یازده سال سن داشت، امر به رفتن به میدان و حمایت از امام علیه‏السلام مى‏کند. وقتى پس از شهادت او، دشمن سرش را به سوى این مادر پرتاب مى‏کند، بحریه این سر بریده خون آلود را به سینه مى‏چسباند و بى‏هیچ شکوه و ناله و شیونى که متناسب آن لحظه است، تنها مى‏گوید: آفرین بر تو پسرم، اى شادى قلبم و اى نور دیدگانم! بعد آن چنان این سر را با شدت به سوى سینه مردى از سپاه دشمن پرتاب مى‏کند که او مى‏میرد. آنگاه باز از پاى نمى‏نشیند و ستون خیمه را از جا مى‏کند و در حالى که این رجز را مى‏خواند به سوى دشمن حمله مى‏برد:
انى عجوز سیدى ضعیفه     خاویة بالیة نحیفه
اضربکم بضربة عنیفه     دون بنى فاطمة الشریفه
«من زنى ضعیف و لاغر و ناتوانم که در حمایت از فرزند فاطمه (س) با شما مى‏جنگم».
سپس با رجز خوانى با همان تیرک خیمه، دو مرد از سپاه دشمن را به قتل مى‏رساند تا اینکه امام علیه‏السلام مانع مى‏شوند و به او دستور بازگشت به خیمه‏ها را مى‏دهند.(3) توجه به بیتهایى که این زن هنگام مبارزه مى‏خواند، بهترین گواه عظمت وجود اوست. او که همسر عزیزش را در راه مولا علیه‏السلام فدا کرده، خود اسماعیلش را تا کشتارگاه بدرقه مى‏کند تا در حمایت از آن حضرت، جان خود را فدا کند و بعد در ابیاتى که پس از شهادت فرزندش مى‏خواند، حتى نامى از قربانیان خود به زبان نمى‏آورد بلکه با خلوصى که تنها مى‏تواند نتیجه علقه و علاقه کامل او به ولایت باشد، فقط نام فرزندان فاطمه (س) را بر زبان جارى مى‏کند. او از انتقام خون عزیزانش در این شعر حرفى به میان نمى‏آورد و آنچه هست، حمایت از فرزند فاطمه (س) است. هرچند نمونه این زنان را در لشکر امام حسین علیه‏السلام باید یافت، ولى گاه حتى در لشکر دشمن نیز زنانى آسیه وار به جنایت ستم پیشگان کربلا اعتراض مى‏نمایند از جمله آنکه:
- بعدازظهر عاشورا زنى از بنى بکر که همسرش در لشکر عمربن سعد بود، آنگاه که جسارت لشکر را نسبت به خاندان امام حسین علیه‏السلام مى‏بیند، شمشیرى به دست مى‏گیرد و به سوى آنان هجوم مى‏برد و فریاد مى‏زند. «آیا حیا نمى‏کنید با دختران پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، چنین مى‏کنید؟ همسر شقى او با خشونت تمام دست او را مى‏گیرد و به زور او را درون خیمه مى‏کشاند و فریاد بیدارگر او را خاموش مى‏سازد.
و) پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام
پس از حماسه کربلا، آنگاه که مردان نامرد از وحشت خشونت یزید، سر در گریبان فرو بردند و کر و کور گردیدند، یا به طمع دنیاى دنى، در صف کاسه لیسان حکومت قرار گرفتند، در حلب، زنانى شجاع، بر علیه جور بپا مى‏خیزند.
رهبر آنان، زنى به نام درة‏الصدف است که پس از شنیدن حمل سر امام حسین علیه‏السلام به سوى یزید، گروهى را جمع مى‏کند به قصد آنکه با حمله به سپاه حامل سر ابا عبداللّه‏ علیه‏السلام آن سر مبارک را بگیرد و به خانه آورد و دفن کند و بر تمام اهل زمین، بدان سبب افتخار نماید. در نتیجه سخنان روشنگرانه او، تعدادى از جوانان مسلح مى‏شوند و به لشکر یزید حمله مى‏کنند که در نتیجه درگیرى، خود به همراه دوازده زن دیگر و شش مرد به شهادت مى‏رسند.(4)
- فاطمه بنت الحسین، زن جوان، عالم عابد و فاضلى است که امام حسین علیه‏السلام در وصف او فرموده بودند: «اما فى الدین فتقوم اللیل کله و تصوم النهار» فاطمه در رفتارهاى دینى چنان است که شبها را به عبادت مى‏گذراند و روزها را با روزه سپرى مى‏کرد.
سخنرانى فاطمه بنت الحسین علیه‏السلام در کوفه، مصداق با شکوهى از نهى از منکر زنان در عالم سیاست است. تأثیر سخنان او بر اهل کوفه چنان بود که پس از سخنان بلیغ او صداى گریه مردم بلند شد که مى‏گفتند: «اى دختر پاکان بس است، دلهاى ما را کباب کردى و سینه‏هاى ما را سوزاندى و آتش به جانمان افکندى.»
فاطمه پس از آن همواره مى‏کوشید در محیط پراختناق آن روز، روایاتى را در فضل اهل بیت علیهم‏السلام براى مردم نقل نماید. او این روایات را زمانى بیان مى‏کند که امام باقر علیه‏السلام وضع جامعه آن روز را چنین توصیف مى‏فرمایند: «شیعیان ما را در هر شهرى مى‏کشتند و هر کس را که گمان مى‏بردند از طرفداران ماست، دست و پایش را مى‏بریدند یا به زندانش مى‏انداختند و اموالش را غارت مى‏کردند و خانه‏اش را ویران مى‏ساختند.»(5)
فاطمه بنت الحسین علیهاالسلام روایاتى از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را که در فضایل حضرت على علیه‏السلام بوده، نقل مى‏نماید. از جمله آنکه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در شب عرفه‏اى به ما فرمودند: «ان السعید کل السعید من احب علیا فى حیاته و بعد موته.» بدرستى که سعادتمندى که به تمام سعادت دست یافته، آن کسى است که على علیه‏السلام را در زمان حیاتش و نیز بعد از مرگش دوست داشته باشد. یکى از راویان حدیث غدیر نیز فاطمه بنت الحسین مى‏باشد. او روایات دیگرى در زمینه‏هاى مختلف اعتقادى، اخلاقى، عبادى و سیاسى از پدر، عمو و برادران خود (امامان حسن و حسین و سجاد علیهم‏السلام ) به امت مى‏آموزد. این بانو به قدرى در بیان احادیث مورد اطمینان بوده که امام باقر علیه‏السلام نیز با اعتماد به احادیث او آن را براى دیگران نقل مى‏نمودند.
- از زنان دیگر خاندان بنى‏هاشم که پس از واقعه کربلا بیدارگر اذهان خفته بودند مى‏توان از اسماء دختر عقیل نام برد. اسماء آنگاه که مشاهده مى‏نماید وابستگان حکومتى، قتل امام حسین علیه‏السلام را به یکدیگر تبریک مى‏گویند در کمال شهامت، اشعارى هشدار دهنده را مى‏سراید و آنان را مورد عتاب قرار مى‏دهد: «در روز حشر وقتى که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از شما سؤال کرد که با عترت من چه کردید، چه مى‏گویید؟ حال آنکه اگر به شما سفارش بدرفتارى با آنان را نموده بودم، باز هم اسارت و قتل و آغشته به خون کردن، جواب آنان نبود.»
اساسا آنچنان که امام صادق علیه‏السلام بیان فرموده‏اند: «مااکتحلت هاشمیة ولااختضبت... خمس سنین حتى قتل عبیداللّه‏ بن زیاد» «هیچ زنى از بنى هاشم تا قتل ابن‏زیاد به مدت 5 سال زینت ننمود.» بدین گونه تمام زنان بنى‏هاشم با عکس العملى منسجم و همگانى نسبت به جنایات یزید، پرچم هدایتى براى امت در خواب فرو رفته آن ایام‏بودند. از فاطمه دختر على علیه‏السلام نیز نقل شده: «زنان ما نه حنابستند و نه به چشمها سرمه کشیدند و نه آرایش نمودند تا زمانى که مختار سرِ ابن‏زیاد را از بدن جدا نمود.
فریاد پیام آوران کربلا بود که سبب بیدارى امت شد و تاریخ شاهد قیامهایى چند بر علیه بنى امیه بود. مشابه این حرکتِ تشکیلاتى زنان بنى‏هاشم، واقعه‏اى است که چند سال بعد تکرار شد. در تاریخ آمده بعد از شهادت یحیى بن زید تا یک سال هر زنى در کوفه پسرى مى‏زایید، نام او را یحیى مى‏گذاشت تا بدین ترتیب با حرکتى منسجم نام این شهید و قیام او بر علیه خلیفه ظالم ماندگار گردد.
پس از گذشت چندین سال از شهادت امام حسین علیه‏السلام و سستى مردم کوفه در یارى نمودن امام، حکومت استبدادى حجاج بن یوسف بر عراق و ایران آغاز گردید و خونهاى فراوانى ریخته شد. حجاج بزرگترین لذت را کشتار و خونریزى مى‏دانست او همچنین مى‏گفت: «کارهایى را انجام داده‏ام که هیچ کس جرأت انجام آن را ندارد.»(6) او تعداد غیرقابل شمارشى از صحابه و تابعان را، علاوه بر سایران به قتل رساند.(7) در زمان حکومت حجاج، بیش از پنجاه هزار مرد و سى‏هزار زن که نیمى از آنها مجرد بودند، در زندانهاى مختلط به صورتى وحشتناک بسر مى‏بردند.(8) حجاج بیش از همه، شیعیان و دوستداران على علیه‏السلام را مورد آزار قرار مى‏داد. کینه او نسبت به اهل بیت علیهم‏السلام به میزانى بود که با افتخار مى‏گفت: «هیچ کس از قبیله ما نبوده که به او گفته شود بر ابوتراب لعنت بفرست و او لعنت نکند و حسن و حسین و فاطمه را نیز بر آن نیفزاید.» در میانه این همه زجر و آزار، بسیارى از اعتقادات خویش دست شستند و عافیت دنیا را بر سعادت اخرى ترجیح دادند و تنها اندکى، با وجود این همه سختى، مردانه ایستادگى نمودند.
- از جمله این آزادگان، حره دختر حلیمه سعدیه بود که وقتى حجاج درباره على علیه‏السلام از او سؤال کرد، در کمال شهامت با تسلط فراوان بر آیات قرآن، در مقابل هر سؤال حجاج، با استناد به آیات، فضایل على علیه‏السلام را نسبت به آدم و نوح و لوط وابراهیم و داوود و سلیمان و سایر انبیاى الهى بیان نمود.(9)
- نمونه دیگر از زنان اهل ولایت، حبابه والبیه مى‏باشد. او در عصر امام سجاد علیه‏السلام و حکومت حجاج خونریز، به حدى پیر بود که با وجود لرزش دایمى بدنش به نزد امام علیه‏السلام آمد تا دریابد که آیا امام سجاد علیه‏السلام ، امام واجب الاطاعه است یا خیر، تا مبادا از خط رهبرى جدا گردد. حبابه در عصر چند امام زیسته بود و در تمامى دوران‏ها، سعى فراوان مى‏نمود تا امام علیه‏السلام را بشناسد و تابع مطلق او گردد. او که اهمیت ولایت را بخوبى دریافته بود در زمانه تهدیدهاى شدید علیه راویان احادیث مربوط به ولایت، مى‏کوشید تا روشنگر اذهان گمراه باشد و احادیثى را در این زمینه براى امت بازگو نماید. از جمله آنکه مى‏گفت: «سمعت الحسین بن على علیه‏السلام یقول: نحن وشیعتنا على الفطرة التى بعث اللّه‏ علیهما محمدا صلى اللّه‏ علیه و آله و سائر الناس منها براء» ما و شیعیانمان بر فطرتى هستیم که خداوند، محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را بر آن فطرت مبعوث گرداند و سایر مردم از ما جدا مى‏باشند.
در دیدارى دیگر وقتى که حبابه براى زیارت امام حسین علیه‏السلام نزد آن حضرت مى‏رود، حضرت از او مى‏پرسند: حبابه چرا کم به دیدار ما مى‏آیى؟ حبابه مى‏گوید: بیمار مى‏باشم. حضرت در حق او دعا مى‏نمایند و او شفا مى‏یابد. آنگاه پس از تصرف تکوینى، انوار هدایت را بر وجود او مى‏تابانند که «یا حبابه لیس احد على ملة ابراهیم فى هذه الامة غیرنا و غیرشیعتنا و من سواهم منها براء» اى حبابه! در این امت، کسى جز ما و شیعیانمان بر ملت ابراهیم علیه‏السلام نیست و سایر مردم از ملت ابراهیم علیه‏السلام جدا مى‏باشند.» به این ترتیب امام علیه‏السلام اتصال موحدان را در طول تاریخ بیان داشته‏اند و کسى را که تابع ولایت امام علیه‏السلام نباشد، جدا شده از امت واحده، معرفى مى‏نمایند.
حبابه با فراگیرى معارف و هدایت امت به مرحله‏اى از فضل رسیده بود که امام صادق علیه‏السلام در مدح او فرمودند: «ان حبابة الوالبیة کان اذا وفدالناس الى معاویه و فدت هى الى الحسین علیه‏السلام و کانت امرأة شدیدة الاجتهاد» «بدرستى که حبابه زنى است که وقتى مردم گروه گروه به معاویه مى‏پیوستند او به امام حسین علیه‏السلام روى آورد. حبابه زنى پرتلاش بود.»
حبابه در کانون خانواده خود نیز در جهت هدایت نزدیکانش سعى فراوان مى‏نمود. او فرزندش، فاطمه را چنان مى‏پرورد که از زنان فاضله وعالمه و در زمره اصحاب امام حسن علیه‏السلام و امام حسین علیه‏السلام (10)مى‏گردد. امام صادق علیه‏السلام بیان مى‏کنند که چگونه حبابه نگران از گمراهى نزدیکان، پسرعموى خود را نزد امام سجاد علیه‏السلام مى‏برد تا حضرت بیان فرمایند که آیا او اهل ولایت وتابع رهبرى و نجات یابنده است یا خیر. حضرت به او اطمینان مى‏دهند که آن مرد، تابع رهبرى است و لذا اهل نجات مى‏باشد.(11)
- نمونه‏دیگرى از زنان آمر به معروف، ام الاسود مى‏باشد. ام الاسود اولین فرد از خاندان آل اعین است که انوار هدایت الهى را دریافت و به مذهب تشیع، مشرّف شد. او که حقیقت را دریافته بود، منشأ هدایت خاندان خود گردید تا به آن حد که کم کم آل اعین، بزرگترین خاندان شیعه اهل بیت علیهم‏السلام شدند. هدایتگرى این زن سبب شد تا برادرانش زرارة، بکیر، حمران، عبدالملک، عبدالرحمان، مالک، قعنب و عبداللّه‏ به امامت امام صادق علیه‏السلام معتقد گردند و در زمره بهترین اصحاب آن حضرت قرار گیرند.(12) در مدح زراره امام صادق علیه‏السلام فرموده‏اند: «اگر زراره نبود به گمانم تمام احادیث پدرم از بین مى‏رفت.»
- زن دیگرى که هادى امت بود، ام احمد دختر امام کاظم علیه‏السلام مى‏باشد. امام کاظم علیه‏السلام هنگام مسافرت به عراق که منجر به زندانى شدن و شهادت آن حضرت شد، امانات امامت و مواریث پیامبران را نزد او به امانت گذاشتند تا پس از شهادت آن حضرت، به امام رضا علیه‏السلام بسپارد. آن حضرت ام احمد را از شهادت خویش مطلع ساختند و امام بعد از خود را نیز به او معرفى نمودند، لذا ام احمد پس از شهادت امام کاظم علیه‏السلام هشتمین امام را به افراد امین و مورد اطمینان، معرفى نمود. وصیت نامه بسیار پراهمیتى که امام کاظم علیه‏السلام نوشته‏اند و به وسیله آن، امامت امام رضا علیه‏السلام را پس از خود مشخص نموده‏اند طبق بیان خود آن حضرت دو گواه داشت، یکى امام رضا علیه‏السلام و دیگرى ام احمد.(13)
- از دیگر زنان هدایتگر مى‏توان از سعیده نام برد که از اصحاب امام کاظم علیه‏السلام مى‏باشد. در مدح او امام رضا علیه‏السلام به فرزندشان امام جواد علیه‏السلام مى‏فرمایند: «فأما سعیدة فانها امرأة قوى الجزم فى النحل والصواب فى دقة النظر» بدرستى که سعیده زنى است که در مذهب و دین قوى مى‏باشد و در دقت نظر نیز به خطا نمى‏رود.(14)
- تنى چند از دختران امام کاظم علیه‏السلام نیز در عصر اختناق عباسیان، تلاش فراوان مى‏نمودند تا امت را با حقایق آشنا سازند. فاطمه، زینب، ام کلثوم و حکیمه دختران امام موسى‏بن جعفر علیه‏السلام مى‏باشند که با نسلى مواجه بودند که به جهت خیانت اجدادشان، نسبت به فضایل على علیه‏السلام ، نادان بودند. خلفا و حکّام نیز بر استمرار نادانى مردم در امر ولایت اهل بیت علیه‏السلام اصرار داشتند.
- فاطمه کبرى - حضرت معصومه (س) - به همراهى زنان دیگر، به رغم تهدیدهاى حکّام، سخت مى‏کوشیدند تا روایاتى را که بیانگر فضایل على علیه‏السلام بود براى مردم بیان کنند. از فاطمه، دختر امام کاظم علیه‏السلام و خواهرانش زینب و ام کلثوم نقل شده(15) که ام کلثوم دختر حضرت على گفت: آیا کلام پیامبر را در روز غدیرخم فراموش نمودید آنگاه که فرمود: «هرکس که من مولاى اویم، على علیه‏السلام مولاى اوست» و آیا گفته پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را به باد فراموشى سپرده‏اید که فرمودند: «یا على تو براى من چون هارون براى موسى مى‏باشى» و یا روایاتى چون «على ولى اللّه‏ (على ولى خداست)» یا«بخ بخ من مثل شیعه على علیه‏السلام .» بَه بَه، به شیعیان على علیه‏السلام و «على وصى المصطفى» على وصى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است یا «شیعة على هم الفائزون» شیعیان على علیه‏السلام ، ایشان رستگارانند.
آنان علاوه بر یادآورى فضایل على علیه‏السلام و تأکید بر حقانیت شیعیان آن حضرت علیه‏السلام ، در فضایل سایر اهل بیت علیهم‏السلام بویژه سیدالشهداء علیه‏السلام نیز روایاتى را نقل مى‏نمودند تا فرهنگ عاشورا براى همیشه در اذهان زنده بماند.
فشارى که در عصر امام حسن عسکرى علیه‏السلام بر امام علیه‏السلام و شیعیان آن حضرت وارد مى‏آمد، از حدّ فزون شده بود. در بین مسلمانان در رابطه با تولد مهدى موعود (عج) و اینکه دوازدهمین امام یا نهمین فرزند امام حسین علیه‏السلام یا چهارمین فرزند امام رضا علیه‏السلام ... است، روایاتى مشهور بود. لذا جهت محو نور الهى در زمین و قطع نسل حجّت خدا، مردان و زنانى را مأمور ساخته بودند تا اگر از خبر تولد فرزندى براى حضرت عسگرى علیه‏السلام ، آگاه شدند، او را نابود سازند.(16)
در چنان وضعیت حساسى، چند زن، بدان مرحله از قرب نزد خدا و ولىّ خدا رسیده بودندکه ناظر تولد حضرت مهدى علیه‏السلام و یا شاهد وجود مبارک او شدند و آنان در زمانه سرگردانى مردم در تشخیص رهبرى پس از شهادت امام عسکرى علیه‏السلام ، پرچم هدایت بودند و مردم را به سوى حق رهنمون شدند. حکیمه، خدیجه، سوسن از جمله این زنان مى‏باشند.
ز) دوران غیبت صغرى
سالهاى پس از شهادت امام حسن عسکرى علیه‏السلام را دوران حیرت و محنت(17) شیعیان نامیدند. از سویى فرقه‏هاى گوناگونى پیدا شدند که در رابطه با امامت، افکار متضادى داشتند و مردم را تردید مى‏کردند به گونه‏اى که تاریخ نویسان مى‏گویند: مردم پس از امام حسن عسکرى علیه‏السلام ، بیست فرقه شدند و هر کدام بر عقیده‏اى بودند.(18) از طرفى دیگر ادّعاى امامت جعفر کذّاب، بسیارى را گمراه ساخته بود و اوضاع به صورتى بود که امام رضا علیه‏السلام از قبل توصیف فرموده بودند: «بعد از درگذشت سومین فرزندم، فتنه فراگیر و طاقت فرسایى فرا مى‏رسد که بسیارى از خوبان و برگزیدگان در آن فرو مى‏افتند.»(19)
شیعیان که از اطراف و اکناف سرزمین پهناور اسلامى در سامرا و یا گاهى در مکه و مدینه از وجود دوازدهمین حجت خدا سؤال مى‏نمودند، راه به جایى نمى‏بردند. در این موقعیت، تنها تعداد انگشت شمارى از اصحاب حضرت مهدى علیه‏السلام مردم را هدایت مى‏کردند. نمونه‏هایى از این موارد را ذکر مى‏کنیم.
محمدبن عبداللّه‏ مطهرى نقل مى‏کند که پس از شهادت امام عسکرى علیه‏السلام نزد حکیمه، دختر امام جواد علیه‏السلام رفتم تا ازایشان در ارتباط با حجّت عصر علیه‏السلام و آنچه سبب حیرانى مردم شده بود، سؤال کنم. ایشان به من فرمودند: «اى محمد! بدان که خداوند تبارک و تعالى زمین را از حجت خویش خالى نمى‏گذارد و نیز آگاه باش که به جز امام حسن علیه‏السلام و امام حسین علیه‏السلام سایر ائمه علیهم‏السلام با یکدیگر نسبت برادرى نخواهند داشت و امامت از آن فرزند امام عسکرى علیه‏السلام مى‏باشد که تولد و حیاتشان مخفى نگه داشته شده است.» ایشان سپس به مطهرى مى‏فرماید که امام عسکرى علیه‏السلام او را از امر تولد حضرت مهدى علیه‏السلام از قبل، با خبر ساخته بودند و خودش ناظر بر زایمان نرجس (س) بوده است. در حالى که امام عسکرى علیه‏السلام با انبوهى از رنج فرموده‏اند: «عمه جان! حکیمه! بدان که همسرم، چون مادر موسى مى‏باشد که فرعون در جستجوى موسى، زنان حامله را تهدید به قتل فرزندانشان مى‏نمود و به همین دلیل، موسى آن گونه مخفیانه بدنیا آمد و غریبانه رشد نمود. عمه جان! بدان که فرزند من نیز چون موسى مخفى بدنیا خواهد آمد و مخفى خواهد زیست.» آنگاه حکیمه پس از ذکر وقایع تولد و رشد حضرت مهدى (عج) از آخرین روزهاى حیات امام عسکرى علیه‏السلام با محمد بن عبداللّه‏ مطهرى سخن مى‏گوید و اینکه چگونه حضرت ما را از شهادت خویش با خبر ساختند و در ارتباط با وجوب اطاعت از حضرت مهدى (عج) به من فرمودند: «فاسمعى له و اطیعى» به اوامر او گوش سپار و از او اطاعت نما. حکیمه سپس به مطهرى گوشزد مى‏نماید که: «متأسفانه شیعیان پس از شهادت امام عسکرى علیه‏السلام راه را گم کرده و متفرق گردیدند ولى آگاه باش که من هر روز و شب، مهدى (عج) را مى‏بینم و او مرا از آنچه شما سؤال مى‏کنید، با خبر مى‏سازد و من شما را مطلع مى‏کنم و قسم به خدا که چه بسا من اراده مى‏کنم تا از او سؤالى بنمایم و او قبل از پرسش من، جواب مى‏گوید و چه بسا قبل از واقع شدن امرى و طلب فهم مطلبى، او مرا آگاه مى‏سازد از جمله آنکه او مرا از آمدن تو به نزدم با خبر ساخت و به من امر نمود تا تو را از حقیقت مطلع سازم.»(20)
مطهرى گوید: به خدا سوگند، حکیمه مرا از امورى مطلع ساخت که هیچ کس جز خدا از آن مسایل، با خبر نبود و من متوجه شدم که او در کلام خویش، راستگوست.
- خدیجه، دختر دیگر امام جواد علیه‏السلام نیز چون خواهرش، مردم سرگشته را به سوى امام راهنمایى مى‏کرد. نمونه آن فردى به نام احمدبن ابراهیم است که توسط خدیجه هدایت یافت و خدیجه او را از حیات فرزند امام عسکرى علیه‏السلام با خبر ساخت. خدیجه، در جواب پرسش احمدبن ابراهیم که شیعه به چه کسى باید پناه ببرد و از او راهنمایى بخواهد؟ مى‏فرماید: «الى الجد»، «ام ابى محمد» به جدّه مادر امام عسکرى علیه‏السلام . احمدبن ابراهیم از این سخن بسیار متعجب شده و مى‏پرسد: چگونه از کسى تبعیت نمایم که ما را سفارش مى‏کند تا از زنى راهنمایى جوییم؟ حکیمه پاسخ مى‏دهد: چرا از این سخن تعجب مى‏نمایى؟ اقتدا به امام حسین علیه‏السلام بنما که به خواهرش زینب (س) سفارش نمود و مردم حقایق را توسط حضرت زینب (س) در مى‏یافتند و حضرت زینب (س) واسطه در فیض امام سجاد علیه‏السلام براى امت شد تا بدین وسیله وجود مبارک امام سجاد علیه‏السلام از انظار دشمنان مخفى ماند.(21)
- جدّه یا سوسن، مادر امام عسکرى علیه‏السلام مى‏باشد که صاحب فضایل فراوان بوده است. او که بدان مرحله از شرافت رسیده بود تا وجودش ظرف تکوین حجت خدا و امام معصوم علیه‏السلام گردد، به امر حضرت مهدى علیه‏السلام واسطه بین امت و امام غایب شد و مردم را به سوى حق راهنمایى فرمود. امام هادى علیه‏السلام در مدح سوسن فرمودند: «سلیل مسلول من الآفات والعاهات والأرجاس والانجاس» «او از آفات و پلیدیها و آلودگیها منزه مى‏باشد.»
نام زنان دیگرى که راهنماى امت سرگشته بودند در تاریخ ثبت شده است.
از جمله زنى که سبب شد محمدبن ابراهیم بن مهزیار که پدرش از وکیلان امام عسکرى علیه‏السلام بوده و پس از شهادت آن حضرت علیه‏السلام ، مدتى در تشخیص امامت مردد بود توسط این زن هدایت یابد و امام خویش را بشناسد.(22)
یا زنى لاغر اندام و زرد چهره که در سفر حج، حسن بن وجناء را که در زیر ناودان خانه خدا، سخت در حال تضرّع و دعا بوده، صدا مى‏زند و طبق مأموریتى که از جانب حضرت مهدى علیه‏السلام داشته، به سوى خانه حضرت خدیجه (س) راهنمایى مى‏کند. حسن در آنجا موفق شد تا حضرت مهدى علیه‏السلام را ببیند. حضرت نیز نسبت به او عنایاتى مى‏نماید و نیز ادعیه گرانبهایى را به او تعلیم مى‏دهند.(23)
- همچنین پیرزنى از خادمان امام عسکرى علیه‏السلام که رابط بین شیعیان و امام علیه‏السلام بوده و پس از دریافت سؤالات مردم، جواب را از حضرت مهدى علیه‏السلام آموخته و به آنان عرضه کرده است.(24)
البته توجه به این مطلب لازم است که عملکرد این بانوان با وظائف نائبان خاص حضرت مهدى علیه‏السلام کاملاً متفاوت بوده و مسئولیت ارتباط شیعیان با امام علیه‏السلام تنها بر عهده چهار نائب خاص بوده است.
زنان دیگرى نیز بوده‏اند که مى‏کوشیدند تا با انحرافات عقیدتى مبارزه نمایند و مردم را از ضلالت و گمراهى نجات دهند. یکى از این گونه زنان، زن فاضلى به نام کبیره است. کبیره که همان ام کلثوم دختر ابوجعفر، دومین نایب خاص حضرت مهدى علیه‏السلام در عصر غیبت صغرى است، مى‏گوید: روزى در دیدار با مردم، ابى جعفربن بسطام بر روى پاى من افتاد و ابراز خشوع فراوان نمود. علت را جویا شدم. او گفت: ابا جعفر محمدبن على با عهد گرفتن از ما که سرّ را فاش نسازیم، به ما گفته که روح پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در پدر تو، محمدبن عثمان و روح على علیه‏السلام در بدن شیخ ابوالقاسم بن روح (سومین نایب خاص حضرت مهدى (عج)) و روح فاطمه نیز در وجود تو حلول کرده است.
کبیره مى‏داند تاریخ همیشه شاهد افرادى بوده که کوشیده‏اند دلهاى مردم را که بیت اللّه‏، است با نام خدا و اولیاى خدا، از خدا رویگردان نمایند و متوجه خویش سازند. او متوجه مى‏شود که ابوجعفر وانمود مى‏کند که عالم به اسرار است تا بدین ترتیب خود را صاحب سرّ معرفى نماید. لذا کبیره، وارسته از کید شیطانى حبّ مقام، دل را مصفا و زلال به خدا سپرده، از ترس اینکه توجه مردم به غیر امام علیه‏السلام معطوف شود، شتابان به سوى نایب خاص حضرت مهدى علیه‏السلام شیخ ابوالقاسم بن روح مى‏رود و ماجرا را به او باز مى‏گوید و پس از آن نیز در رفتار و گفتار خویش، از گروهى که اعتقاد خاصى به او پیدا کرده بودند، بیزارى مى‏جوید.(25) این رفتار کبیره موجب مى‏شود تا بطلان ادعاى ابوجعفر بر همگان روشن شود. ابوجعفر که از وکیلان امام علیه‏السلام بود، به جهت مقام دوستى، عقاید خاصى چون عقیده حلول را پذیرفته و فرزندان بسطام را مى‏فریفت. او با بیان ادعاهاى خویش، یکى از بزرگترین بدنامى‏ها را براى شیعه امامیه ایجاد نموده است.
اهمیت تلاش این زنان، آنگاه آشکار مى‏شود که جایگاه ولایت آنان به خوبى تبیین گردد.
4- جایگاه ولایت زنان در روایات
هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال نهایى و قرب الهى است. دستیابى به این مرتبه تنها در پرتو ولایت انسانهایى تکامل یافته میسر خواهد شد. رجوع به امام معصوم جهت شناخت مسیر از ابتداى ظهور اسلام در خطاب به اولین زن و مرد مسلمان، مطرح گردیده تا همواره سرلوحه حرکت آنها قرار گیرد. در روایتى امام کاظم علیه‏السلام به نقل از پدرشان امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پس از ایمان آوردن على علیه‏السلام و خدیجه (س) به آن دو فرمودند:
«انّ جبرئیل عندى یدعوکما الى بیعة الاسلام یقول لکما: انّ للاسلام شروطا والجهاد فى‏سبیل اللّه‏ والوقوف عندالشبهة الى الامام فانّه لاشبهة عنده»(26) جبرییل شما را به بیعت اسلام مى‏خواند و مى‏گوید: اسلام شروطى دارد که از جمله آن شروط، جهاد در راه خدا و نیز توقف در شبهات و رجوع به امام مى‏باشد چرا که نزد امام شبهه‏اى وجود ندارد. ]و حقایق نزد او ظهور تمام دارد.]
خطاب پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تنها به زنى به نام خدیجه نیست بلکه تمامى زنان مسلمان مخاطب این کلام مى‏باشند.
در روایات دیگر نیز لزوم ولایت زنان مطرح شده است؛ از جمله روایتى که امام باقر علیه‏السلام در ارتباط با اهل بیت علیهم‏السلام مى‏فرمایند: «هؤلاء الذین افترض اللّه‏ مودتهم و ولایتهم على کل مسلم و مسلمة» ایشان کسانى هستند که خداوند دوستى و ولایت آنان را بر هر مرد و زن مسلمانى واجب نموده است.
در روایات دیگر، اشاره بدین معنى نیز نموده‏اند که مراد از این ولایت، پذیرش ساده امامت آنان نیست بلکه معرفتى عظیم براى چنین ولایتى لازم مى‏باشد. لذا حضرت على علیه‏السلام در جواب سلمان‏فارسى و ابوذر غفارى که پرسیده بودند، «یا امیرالمؤمنین، نسئلک عن معرفتک بالنورانیة» (تقاضاى ادراک نورانى معرفتت را داریم)، فرمودند: «لعمرى انّ ذلک الواجب على کل مؤمن و مؤمنة». به جانم سوگند که چنین معرفتى بر هر مرد و زن مؤمنى واجب مى‏باشد.
سپس فرمودند: «انا امیر کل مؤمن و مؤمنه ممن مضى و ممن باقى»(27) من رهبر تمام مردان و زنان در طول اعصار مى‏باشم.
5- زنان در عصر ظهور
در عصر اقتدار اسلام در سراسر گیتى و هدایت مردم به دست ولىّ اعظم خدا، حضرت مهدى (عج)، انسانها هرچه بیشتر مطابق فطرت و منزلت انسانى خود زندگى مى‏کنند و زنان به آنچنان رشدى دست مى‏یابند که در خانه‏هاى خود، حکیمانه مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وظایف را در مى‏یابند و به آنها عمل مى‏نمایند.
امام باقر علیه‏السلام در این رابطه مى‏فرمایند : «و تؤتون الحکمة فى زمانه حتى ان المرأة لتقضى فى بیتها بکتاب اللّه‏ تعالى و سنة رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله (28) در زمان مهدى علیه‏السلام حکمت عطا مى‏شود تا اینکه زن در خانه‏اش مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قضاوت خواهد کرد. همچنین ایشان درخصوص نحوه عمل زنان در عصر ظهور امام زمان (عج) مى‏فرمایند:
«انّه ینادى باسم القائم و اسم ابیه حتى تسمعه العذراء فى حذرها فتحرّض اباها و اخاها على الخروج.(29) جبرییل به اسم قائم علیه‏السلام و نام پدرش ندا مى‏دهد تا اینکه زنان محجبّه این ندا را درمى‏یابند و پدران و برادران خود را براى قیام تشویق مى‏نمایند.
پى ‏نوشت‏ها
1- اسرار آل محمد - سلیم بن قیس
2- تاریخ طبرى ج5 ص353 ـ تنقیح المقال ج3 ص83 ـ اعیان النساء ص590.
3- ریا حین الشریعه ج3 ص304.
4- اعلام النساء المؤمنات ص336 و 337
5- بحارالانوار ج 8 ص 139 - سفینة البحار ج 1 ص 477
عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: «حدثنى ابى عن فاطمه بنت الحسن علیه‏السلام قالت: سمعت ابى یقول....»
6- وفیات الاعیان ج2 ص30
7- تاریخ الخلفاء ص221.
8- مروج الذهب ج3 ص166.
9- اعلام النساء المؤمنات ص291.
10- رجال شیخ طوسى ص71 و 88
11- بحار الانوار ج26 ص122 - بصائر الدرجات ص47.
12- اعلام النساء المؤمنات ص127.
13- اصول کافى ج1 ص316ـ317
14- اعلام النساء المؤمنات ص424
15- آنان از فاطمه دختر امام صادق علیه‏السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه‏السلام از فاطمه دختر امام سجاد علیه‏السلام از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه‏السلام از ام کلثوم نقل نموده‏اند.
16- ینابیع المودة ص455.
17- کتاب الغیبه نعمانى ص185.
18-مروج الذهب ج4 ص199.
19- کتاب الغیبة نعمانى ص180.
20- بحار الانوار ج51 ص11 تا 14.
21- الغیبه ص138 ـ بحارالانوار ج51 ص363.
22- بحار الانوار ج 51 ص 326
23- همان ج52 ص32.
24- همان ج52 ص20.
25- همان ج51 ص369 تا 373.
26- همان ج77 ص294.
27- همان ج 26 ص1
28- همان ج52 ص352.
29- همان ج52 ص231

تبلیغات