سیاست گذاری آسیب های اجتماعی در دهه 60 (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
با توجه به ارتباط وثیق سیاست گذاری اجتماعی با ساحت سیاست، سعی بر آن است که شکل گیری سیاست های اجتماعی مربوط به آسیب های اجتماعی در دوران انقلاب به عنوان نقطه عطف تحولات سیاسی با عطف توجه به نظریه حکومت مندی میشل فوکو تحلیل شود. لذا به منظور عینیت بخشی به مراحل روشی کار تحلیل محتوای مضمونی مورداستفاده قرار گرفت. همچنین جهت پاسخ گویی به سؤالات پژوهش، داده های موردنیاز از سنجه های غیر واکنشی و براى گزینش نمونه ها از شیوه نمونه گیرى نظری استفاده شد. یافته ها، حاکی از آن است که منطبق بر شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن دوران، سیاست گذاری انقلابی که از ترکیب مضامین هم نشینی گناه/ جرم/ آسیب، سلطه رویکرد حقوقی و مداخلات قضایی انتظامی، پاک سازی اخلاقی، سیاست گذاری حمایتی و مواجهه با معلول ها، معنا یافته بود بر سپهر سیاست گذاری آسیب های اجتماعی در ابتدای انقلاب، تسلط یافت. به طورکلی، در سیاست گذاری این دوره، ابعاد اجتماعی سیاست گذاری آسیب های اجتماعی به نفع ابعاد حقوقی و قضایی کمتر مدنظر قرار گرفته است؛ اما نکته قابل تأمل و البته مثبت در جریان هژمون شدن، تدوین و اجرای سیاست های مزبور، پذیرش اجتماعی آن سیاست ها بود؛ بنابراین، لازم است در سیاست گذاری ها، به مسئله پذیرش اجتماعی آن توجه جدی شود، چراکه پذیرش اجتماعی هر نوع سیاستی، ضامن موفقیت و به ثمرنشستن آن سیاست است.Policymaking of Social Damages in the 60s
Considering the close relationship between social policy making and political field, it’s attempted to analyze forming of social policies related to social harms during the revolution as a turning point in political developments with a view to Foucault's theory of governance. In order to objectify the methodological steps, thematic analyses were used. Also in order to answer the research questions, the required data were used as non-reactive criteria and theoretical sampling method was used to select the samples. According to the prevailing social and political conditions, a revolutionary discourse that elaborates on the synchronization of moments of guilt / crime / harm, the dominance of the legal approach and judicial intervention, moral cleansing, protectionist policy-making and coping with disability. It made sense to dominate the sphere of social harm policy-making at the beginning of the revolution. In the discourse of this period, the social dimension of social harm policy-making in favor of the legal dimension was less considered. But the point to consider during the hegemony of policies was their social acceptance. It is necessary to pay serious attention to the issue of social acceptance, because social acceptance of any policy guarantees the success of that policy.