آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۹

چکیده

مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان شناختی رفتاری مذهبی در مقایسه با درمان شناختی رفتاری کلاسیک در کاهش افسردگی و بهبود خودپنداره و خداپنداره در مبتلایان به افسردگی بود. روش: روش پژوهش حاضر کارآزمایی تصادفی با پیش آزمون- پس آزمون بود. در این پژوهش 30 نفر شرکت کردند. 15 نفر درمان شناختی رفتاری کلاسیک و 15 نفر درمان شناختی رفتاری مذهبی را بصورت فردی دریافت کردند. ابزار گردآوری داده ها شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته بر اساس DSM (SCID-I)، (1997) بود که شرکت کنندگان در ابتدا و انتهای درمان به پرسشنامه ها پاسخ دادند. هر پروتکل شامل ده جلسه 50 دقیقه ای بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار22 SPSS- مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که درمان شناختی رفتاری مذهبی به صورت معناداری بیش از درمان شناختی رفتاری کلاسیک، موجب افزایش احساس حضور و مراقب خدا و کاهش تصور منفی از خدا می شود(P<0/001). همچنین یافته ها نشان داد اگرچه دو درمان مذهبی و کلاسیک بطور معناداری موجب کاهش افسردگی و بهبود خودپنداره و مولفه های آن شدند اما اثربخشی آنها با یکدیگر تفاوت معناداری نداشت. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش های بایستی درمان شناختی رفتاری با رویکرد اسلامی به لحاظ مولفه ها و تکنیک ها تقویت شود تا اثربخشی آن در کاهش افسردگی و بهبود خودپنداره افزایش یابد.

متن

The Effectiveness of Religious Cognitive Behavioral Therapy Compared to Classical Cognitive Behavioral Therapy on Depression, Self-image and God-image of Depressed Patients

Introduction: The purpose of present study was to investigate the effectiveness of religious cognitive behavioral therapy compared with classical cognitive behavioral therapy in reducing depression and improving of selfimage and Godimage in patients with depression. Method: The method of present study was a randomized trial with pre-test-post-test. In this study, ۳۰ people participated. ۱۵ people received classical cognitive behavioral therapy and ۱۵ people received religious cognitive behavioral therapy individually. The data collection tool included a semi-structured interview based on DSM (SCID-I), Glock and Stark's religion inventory (۱۹۷۰), Beck's Depression inventory (۱۹۹۶), Beck's self-concept inventory (۱۹۷۸) and Lawrence's Godimage inventory (۱۹۹۷), which participants at the beginning and end of Treatment responded. Each protocol included ten sessions. Data were analyzed using covariance analysis in SPSS ۲۲ software. Results: The findings of the study showed that religious cognitive behavioral therapy significantly more than classical cognitive therapy increased Godimage(P <۰/۰۰۱). The findings also showed that although two religious and classical treatments significantly reduced depression and improved selfimage and it's components, their effectiveness did not differ significantly. Conclusion: It is suggested that depression therapists use religious cognitive-behavioral therapy for religious patients to improve Godimage in clients. In future studies, cognitive behavioral therapy with an Islamic approach is strengthened in components and techniques to increase its effectiveness in reducing depression and improving selfimage.

تبلیغات